این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی چهارشنبه 29 آذر 1391 ساعت 4:34 PM سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 09:26 AM سلام بر استاد و دوستان
ظاهرا تب یافتن رد پای ناصری و اثبات فرنگ رفتنشان بالا گرفته است. آنوسیان تصویر ناصری را در برج ایفل شکار میکنند:!
بازتاب با انتشار این تصویر نوشت: - طبقه دوم برج ایفل - این عکس ناصرالدین شاه در سال ۱۸۸۹ در همین محل گرفته شده بود . عکس وی در میان پادشاهان و خانواده های اشرافی که در اول قرن بیستم از برج ایفل بازدید کرده بودند، به نمایش گذارده شده بود.
البته هیچ نشانی از برج ایفل در عکس دیده نمیشود!
http://www.aftabnews.ir/vglcosqs02bq4i,..l22a8a5i.html پاسخ: رد سفرهای ناصرالدین شاه به فرنگ و به مشهد و به عتبات اواری است که سطری از تاریخ عصر قاجار و بخش هایی از تاریخ معاصر زنده از زیر آن خارچ نخواهد شد. علامت این دروغ همین عکس های بی ربطی است که در آن لینک دیده می شود. واقعا که نیاز به دل سوزی دارند. چرت بی چاره ها را پاره کرده ام.. آمون : مشکل اینجاست که برج ایفل فرانسه در سال 1887 شروع و در 1889 به پایان رسیده است ( 31 مارس 1889 ) و ناصرالدین شاه هم سومین سفر خود را در روز شنبه 12 شعبان 1306 هـ برابر 24 فروردین 1268 خ و سیزدهم آوریل 1889 م آغاز و به روز یکشنبه 24 صفر 1307 هـ برابر 28 مهر 1268 و بیستم اکتبر 1889 م انجام داد. ولی ما عکسی نداریم! این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی چهارشنبه 29 آذر 1391 ساعت 4:10 PM سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 07:32 AM http://jaydari.blogfa.com/9005.aspx پاسخ: کوچک ترین دلیل برای رد این خیال بافی ها توجه به خط روی ان سنگ قبر است که در زمان مورد ادعا هنوز ساخته نبود. آمون : از ماجرای قلابی و ساختگی بودن ناصرالدین شاه قاجار تا رقعه حکم ناصری به خاندان باقری طولابی، می تواند در مورد این خاندان لرستانی، قضاوتی مناسب تر داشت. شاید بتوان از اسامی و عناوین، به نوعی ارتباط با یهودیان و آنوسی ها را حدس زد. این هم عکس سنگ قبر مورد نظر: این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی چهارشنبه 29 آذر 1391 ساعت 4:05 PM سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 01:22 AM سلامعلیکم
استاد عزیز مطمئناً مطالب ارائه شده در لینک سایت نیمه رسنی قدس آنلاین باعث تفرج خاطر و مضحکه نمودن مدعیان سلسه قلابی قاجاریه است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برادر گرامی جناب آقای خلیل
بابت پیگیریها و زخماتتان تشکر میکنم و حتماً در اولین فرصت نسخهای از فیلم را از استاد دریافت خواهم کرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برنارد هنری لوی معروف : امروز بزرگترین غم من این است که نتوانستهام همانطور که در بن غازی نقش داشتم در شهرهای سوریه مانند حمِص، دَرعا به وظیفه خود عمل کنم. برای من بن غازیِ امروز حمص است.
در سوریه هم باید مداخله نظامی کرد
برنارد هنری لوِی، فیلسوف و کنشگر سیاسی، یکی از چهرههای شناخته شده در میان روشنفکران متعهد فرانسوی ست. او در دوران جنگ بوسنی از تاخیر در تصمیم گیری سران اروپا بشدت انتقاد و از مداخله نظامی ناتو دفاع کرد. لِوی در جریان تحولات لیبی نیز نقش پر رنگی بازی کرد و اخیرا نیز فیلم مستندی از آن روزها ساخته است.
http://persian.euronews.com/2012/06/01/bernard-henri-levy-the-benghazi-of-today-is-homs/ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ختنه، یهودیان و مسلمانان اروپا را متحد کرد
گروههای مسلمان و یهودی در بیانیهای مشترک ختنه را بخشی از تکالیف مذهبی خود دانستهاند و خواستار حفظ حق خود برای انجام آن شدهاند.
گروههای مسلمان و یهودی اروپا دست به دست هم دادهاند تا از حق ختنه پسران خردسال دفاع کنند. دادگاهی در آلمان گفته است که ختنه به بدن کودک آسیب میزند.
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2012/07/120712_l45_muslim_jewish_german_circumcision.shtml آمون : در مورد ختنه یهودیان یادداشتی نسبتا مفصل وجود دارد در همین وبلاگ. در مورد سر برنارد هنری لوی نیز مثلا این لینک مفید می تواند باشد: http://purpirar.blogsky.com/1391/07/15/post-2799/ این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی چهارشنبه 29 آذر 1391 ساعت 3:56 PM دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 11:45 PM http://1pezeshk.com/archives/2012/12/the-hunt-for-genghis-khans-tomb.html پاسخ: ابتدا باید شخص چنگیز را پیدا کرد که سراپا قصه کثیف دل آشوب کنی است. این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی چهارشنبه 29 آذر 1391 ساعت 3:50 PM سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:18 AM استاد پس چیزی که از علوم قدیم یونان از جمله فلاسفه و ریاضی دان ها می دانیم مربوط به مکتوبات چه دورانی است؟من در مورد این اطلاعات تحقیق مجزایی نکردم.فقط باورهای عمومی را مطرح کردم. پاسخ: خب تحقیق کنید. وبلاگ کتاب و حکمت با نام تاملی در بنیان علوم را ببینید آمون : ناظر به : http://purpirar.blogsky.com/1391/09/28/post-3247/ این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:15 AM دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 9:28 PM ظاهرا هم اسم ما هم پیدا شد کامنت مورخ "یکشنبه 26 آذر 1391 ساعت 01:22 AM" متعلق به "شهاب" جدیدی است. ------------ استاد در خصوص تصویر اول و فردی که بالای دار تاب می خورد، با توجه به اینکه دست هایش یا بسته نشده یا از جلو بهم بسته شده نمی توانیم تکان خوردنش را تقلا برای جان دادن تعبیر کنیم؟
و اینکه از در تصویر آخر از چهار تصویر شیخ فضل الله، صاحب دو عکس آن یکی است، یعنی در واقع در این تصویر ما سه شیخ فضل الله داریم. پرسشم این است که روی چه استدلالی دو عکس بالا سمت چپ و پایین سمت راست را متفاوت می دانید؟ پاسخ: یکی خال دارد و یکی ندارد. این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:14 AM دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 01:45 AM استاد اولا ممنونم که در اسرع وقت جواب دادید.سوال دیگه ای که اینجا پیش میاد آیا آن نقاشی معروف مربوط به ماراتن که پیام رسان در حال مرگ خبر را می رساند جعلی است؟آیا بربر و چادرنشین بودن هخامنشیان دلیل می شود که نتوانند به یونان حمله کنند؟در این صورت آیا اصلا پریکلس بر علیه هیپیاس قیامی در دشت ماراتون کرده یا نه؟در غیر این صورت باید نبردهای سالامیس،ترموپیل،پلاته و... را هم جعلی بدانیم!!!ولی مگر کینه یهود نسبت به یونان این حملات به وسیله بربرها را توجیه نمی کند؟ پاسخ: از دوران ماقبل ظهور مسیح نوشته ای جز به صورت کتیبه هایی بر سنگ باقی نمانده است. شما اطلاعات تان را از کجا آورده اید. آمون : در نظر است به : http://purpirar.blogsky.com/1391/09/26/post-3231/ این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:10 AM دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 01:32 AM هرچند قبلا دریاچه های تشکیل شده از دبی خروجی شرقی را ارومیه ذکر کرده بودید ولی بااینحال میتوان نتیجه گرفت خشک نشدن دریای مازندران ناشی از سرریز رودخانه های مختلف درون آن است که تبخیر آب را جبران میکند؟ پاسخ: و بد نیست با خبر شوید که دریاچه و لجنزار قم نیز از بقایای سرریز شرقی طوفان نوح است و دورتر از آن آب تمامی دریاچه های جنوب ایران شیرین است. آمون : منظور این است: http://purpirar.blogsky.com/1391/09/28/post-3245/ این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:08 AM یکشنبه 26 آذر 1391 ساعت 9:52 PM سلام علیکم. استاد عزیز مصاحبه تلویزیونی خوبی بود.سوالی که ذهن مرا مشغول کرده اینست که چرا دریاچه خزر مانند دریاچه های مانده از طوفان نوح دارای آب شور است؟ پایدار باشید پاسخ: دریای مازندران هم از دبی خروجی سمت شرق طوفان پدید آمده است. این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی سه شنبه 28 آذر 1391 ساعت 00:06 AM دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 8:31 PM http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1768750 آمون: بارها ادعا کرده ام که مسعود رجوی زنده نیست و 99% کشته شده است و احتمالا تصفیه داخلی بوده و این صدا نیز که پخش می شود، تقلید صداست. این هم متن خبر بدون عکسها و تصاویر این مترجم که نمی دانم چرا فکر می کنم مامور همین منافقین منکر قرآن و سوسیالیست کمونیست مارکسیست لامذهب و بی دین باشد (البته خودشان هم نمی دانند فرق سوسیالیزم و کمونیزم و مارکسیزم چیست!). قسمت دوم در دسترس نبود! در گفتگوی مشروح با مهر-1 افشاگری مترجم شخصی رجوی از سازمان منافقین/ آیا مسعود رجوی زنده است؟ آخرین وضعیت مسعود رجوی، نحوه فرار منافقین از ایران، ارتباطات تشکیلاتی با حزی بعث و صدام، خصوصیات شخصی سرکرده منافقین، ماجرای ترور شهید صیاد و نحوه همکاری این سازمان در سرکوب کردها و شیعیان عراق از محورهای اصلی بخش اول مصاحبه با مترجم شخصی مسعود رجوی است. خبرگزاری مهر-سرویسی سیاسی: وقتی وارد محل مصاحبه شد خیلی سعی می کرد تا با خنده های تصنعی رنج و رسوایی همه سالهایی را که علیه ملت خود فعالیت کرده بپوشاند، اما به سوال دوم نکشید که آثار آن رنج و این رسوایی در چهره اش نمایان شد. در تمام طول مصاحبه دو دغدغه داشت، یکی توجیه خطای بزرگ خودش در سه دهه همراهی و حمایت از مخوف ترین و جنایتکارترین سازمان تروریستی تاریخ ایران و دیگری افشای ماهیت شخص مسعود رجوی به عنوان سرکرده و لیدر اصلی این سازمان و جنایت های آن در حق ملت ایران و عراق.
با قربانعلی حسین نژاد که در داخل سازمان به «غلام» مشهور است گفتگو کردیم. این اولین گفتگوی او با یک رسانه ایرانی پس از فرار از پادگان لیبرتی عراق است. حسین نژاد در بخش اول این گفتگو از نحوه عضویت در سازمان منافقین در پیش از انقلاب، نحوه فرار از ایران، حضور در عراق و فعالیت های آن علیه ملت ایران در سالهای جنگ و پس از آن و به خصوص ترور شهید صیاد شیرازی گفته است. در بخش دوم این گفتگو که متعاقبا منتشر خواهد شد، درباره دادگاه های تفتیش عقاید در سازمان، شکنجه های روحی و جسمی اعضای معترض، فساد گسترده جنسی رجوی و اعضا و نحوه فرار این عضو ارشد سازمان منافقین از کمپ لیبرتی خواهید خواند. بخش اول این گفتگوی مشروح را در ادامه می خوانید: * لطفا خود را معرفی کنید و بگویید چگونه وارد سازمان مجاهدین و مترجم مسعود رجوی شدید؟ - قربانعلی حسین نژاد هستم. در دهه پنجاه و از دوران دانشجویی با اسم سازمان مجاهدین خلق و مبارزین آنها که در زمان حکومت شاه در دانشگاه بیشتر شناخته شده بودند آشنا شدم. آن زمان برخی از کسانی که علیه رژیم شاه مبارزه می کردند و مسلمان بودند به سازمان مجاهدین می پیوستند. بنابراین جوانان مذهبی و روشنفکر به این جریان میپیوستند. آن هنگام ما فکر نمی کردیم که ممکن است در کشور بین روحانیون و سازمان اختلاف فکری باشد یک بار در نتیجه فعالیتهای پخش اعلامیه های سازمان دستگیر شدم و یک سال در زندان شاه بودم. بعد از زندان مدتی دبیر آموزش و پرورش بودم و مطالبی را که سازمان به من می داد ترجمه می کردم مدتی بعد توسط آنها از آموزش و پرورش اخراج شدم. سپس خودشان مرا در انتشارات وابسته خود استخدام کرد. مشاغل دیگری از جمله فرمانداری اذربایجان بر عهده ام بود و یک بار هم برای مجلس کاندید شدم که وقتی سازمان متوجه شد از من حمایت کرد. اما رای نیاوردم. * بعد از انقلاب چه مسئولیتی در سازمان داشتید؟ چگونه با آنها همکاری می کردید؟ - من بعد از انقلاب وارد تشکیلات نشدم اما از آرمان سازمان که به ظاهر علیه امپریالیسم امریکا و رژیم شاه بود دفاع می کردم. مبارزه با امریکا در سرلوحه مبارزات سازمان بود و کسی به فکرش هم نمی رسید که سازمان مجاهدین با جمهوری اسلامی و ملت ایران هم مبارزه کند. * جریان خروج مسلحانه چطور اتفاق افتاد؟ چطور اعضا را برای فعالیت تروریستی علیه هموطنان خود توجیه کردند؟ - شروع مبارزه با جمهوری اسلامی را به هیچ کس نگفته بود جز چند نفر از همان سران سازمان گاهی اتفاق می افتاد که فرمان مبارزه می داد و اعضا باید اعلام آمادگی می کردند و این امر طبیعی است چون کسی اصلا جرات مخالفت کردن نداشت. می گفتند ترور غیر از امریکایی جایز نیست یا ایرانی نباید ترور شود، مگر اینکه مستشار امریکایی وابسته به امریکا یا از ساواک باشد. اما بعد از سال 60 که انفصال حزب شد یک جنگ داخلی شروع کردند در حالی که کشور درگیر جنگ خارجی بود و مردم دسته دسته به جبهه های جنگ می رفتند این فضا بهترین استفاده برای رهبری منحرف سازمان بود که به سمت امپریالیسم کشیده شده بود تا هوادارانی را که به عشق اسلام انقلابی از وی حمایت کرده بودند، جذب کند. آنها با این استدلال که با ترور و آدم کشی که ما شروع کردیم اگر شما را بگیرند اعدام می کنند، حامیان سازمان را فریب دادند ما ناچار شدیم در خانه های آنان مخفی شویم در آن دوران اینها هر کس را که می دیدند مثلا ریش دارد می کشتند و کاری نداشتند که داخل دولت هست یا نه. مردم بی گناه را می کشتند. * چطور شد که از ایران خارج شدید؟ نحوه خروجتان از اشرف و ورودتان به عراق چگونه بود؟ - ما که از سازمان حمایت کرده بودیم می ترسیدیم که دولت و مردم به خاطر انتقام مردمی که بیگناه کشته شده اند هم که شده با ما برخورد کنند. برای مدت طولانی هم نمی شد در خانه ها مخفی بمانیم. عوامل سازمان ما را از ایران خارج کردند. ابتدا به پاریس و سپس به عراق رفتم. * در عراق چه می کردید؟ چه مسئولیتی در سازمان به عهده شما بود؟ - من لیسانس زبان و ادبیات عرب دارم، ترجمه مطبوعات و رادیو تلویزیون را به من دادند. و در بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین مشغول به کار شدم. بخش روابط خارجی سازمان در عراق در واقع پوششی بود برای ارتباط کامل با صدام، اعضا و پارلمان عراق، این بخش جزئی از دفتر مسعود رجوی بود. من مترجم درجه یک وی بودم. اطلاعیه ها، بیانیه ها و حتی متون انتشارات را هم من ترجمه می کردم. * شما تنها مترجم مسعود رجوی بودید و ساعتهای زیادی را با او و اطرافیانش سپری کردید راجع به سرکرده منافقین توضیح دهید؟ - البته من تنها مترجم رجوی نبودم. اما همه مترجمین زیر نظر من بودند. من به غلام روابط معروف بودم ، نزدیک ترین افراد مسعود رجوی مثل مهدی ابریشم چی و عباس داوری که به ترتیب جایگاه دوم وسوم را بعد از رجوی داشتند در ترجمه عربی از من کمک می گرفتند حتی مترجم خصوصی رجوی احمد افشار معروف به فرزاد ترجمه هایش زیر نظر من بود. خود رجوی آیه قران که می خواند یا متنی عربی قرائت می کرد اگر اشکال داشت از من می پرسید با این حال بسیار خود خواه و خود پسند بود اگر در یک نشست گروهی واژه عربی را اشتباه تلفظ می کرد و من آن را تصحیح می کردم دشنام می داد و توهین می کرد که چرا در حضور دیگران غلط گیری می کنی بنابراین به خاطر این روحیه مستبدانه اش اگر در درستی و نادرستی کلمه ای تردید می کرد و از من می پرسید باید تاییدش می کردم و میگفتم درست است. با این حال باز هم ترجمه هایش را به زبان عربی به من می داد تا تصحیح کنم. خودخواهی مشخصه بارز مسعود رجوی بود. مشخصه دوم وی زرنگی و کلاهبرداری بود. در ملاقات هایش با صدام سرمایه های عراق را غارت می کرد. صدام از مسعود رجوی بدش می آمد اما به خاطر مخالفت با ایران حمایتش می کردند. * در مورد دعاهای عربی با ظاهر اسلامی که گفته می شود در سازمان خوانده می شد کمی توضیح دهید؟آیا اشتباهاتی که در این دعاها وجود داشت عمدی بود؟ گفته می شود دعاهای ساختگی شبیه به ادعیه قرآنی اما با مضمون شعارهای سازمان ساخته شده بود که همه اعضا باید آن را قرائت می کردند. - بعضی از این دعاها به وسیله کاظم ذوالانوار از اعضای سازمان که قبل از انقلاب کشته شد، تنظیم شده بود. ذوالانوار این دعاها را از روی قران و زیارت نامه ها تدوین کرده بود تا مجاهدین به عنوان دعای قنوت بخوانند. این کار نیازمند تسلط به زبان عربی بود آنها این تخصص را نداشتند. تنها درزندان زمان شاه قرآن خوانده بودند و عربی را از آنجا یاد گرفته بودند. بنابراین در دعاهایی که برای سازمان تنظیم می شد، غلط های زیادی وجود داشت. مثلا یکی ازدعاهای رایج این بود: اللهم انصر المجهادین و نصرهم نصرا عزیرا، انهم یقاتلون فی سبیل الله . بیشتر این دعاها از آیات قرآنی اقتباس می شد آیاتی که در آنها ایدئولوژی جنگ، یک اصل بود. یکی از موارد غلط در دعا این عبارت بود: و فزهم فوزا عظیما. در هیچ حدیث و آیه و زیارت نامه ای کلمه "فزهم" وجود ندارد. اصلا این ترکیب در زبان عربی نیست. "فز" به معنای رستگار شو فعل لازم است و هم ضمیر مفعولی، ترجمه این کلمه می شود رستگار شو آنها را که این ساختار غلط است. من این عبارت غلط را به روحانی سازمان به نام جلال گنجه ای گفتم. او هم این غلط را قبلا به رجوی تذکر داده بود و مسعود رجوی در پاسخ گفته بود که تصحیح نکنید غلط منتشر کنید و غلط بخوانید چون یادگار ذوالانواراست و نمی توان آنرا عوض کرد. در نهایت اگر بر آنها اشکال می گرفتی صد بار مجبورت می کردند که معذرت خواهی کنی. * در مورد نحوه همکاری سازمان منافقین با صدام برای ما بیشتر توضیح بدهید. رجوی و اعضای سازمان غیر از کشتار و همراهی با صدام در جنگ ایران و عراق چه عملیات های دیگری برای رژیم بعث انجام می دادند؟ - سازمان با دستور مستقیم رجوی در جریان سرکوب خونین انتفاضه شیعیان عراق شرکت کرد. در سرکوب مبارزات مسلحانه کردها در شمال عراق سازمان بخشی از نیروی نظامی حزب بعث محسوب می شد. هرجا صدام نیاز به نیروی نظامی و سرکوبگر برای برخورد با شورش های مردمی و جنبش های آزادی بخش مردم عراق داشت می توانست کاملا روی سازمان حساب کند. با همکاری ارتش عراق و حزب بعث به پادگان های مرزی ایران هم حمله می کردند، اگر حمایت ارتش عراق نبود به هیچ وجه نمی توانستند عملیات های نظامی و تروریستی علیه مرزهای ایران را انجام بدهند. * برخورد اعضا با این عملیات ها چه بود؟ سرکوب شیعیان و کردها را چطور توجیه می کردند؟ عملیاتهای تروریستی علیه ملت ایران و هموطنان چطور برای اعضا قابل قبول می شد؟
- البته خیلی از این علمیاتها را اعضای داخلی قبول نداشتند و مثلا در مورد عملات مرزی می گفتند هدف ما از بین بردن رژیم جمهوری اسلامی است چرا سربازان آنها را می کشید. یکی دیگر از عملیات تروریستی وی عملیات راهگشایی بود، نیروهای نظامی و ارتشی مرزی را می کشت تا راه را به خیال خودش باز کند. به دلیل آنکه کسی به اردوگاه اشرف نمی آمد و حاضر به عضویت در سازمان نمی شد، رجوی می گفت رژیم ایران مرزها را بسته و ما باید مرز را باز کنیم تا ملت ایران که علاقمند به عضویت در سازمان هستند بتوانند به پادگان اشرف بیایند. می گفت راه بسته است و مردم می ترسند که بیایند. با این توجیه چند وقت یکبار به پاسگاه های مرزی حمله می شد و نیروهای مرزی را که در میان آنها سربازان وظیفه و ... هم بودند می کشتند. * بعد از جنگ ایران و عراق صدام خیلی تلاش کرد خودش را به ایران نزدیک کند با این حال چرا سازمان مجاهدین را تحویل ایران نداد یا آنرا متلاشی نکرد؟ بعد از سالهای 68 که آتش بس شد عراق دیگر قصد جنگ با ایران نداشت اما رجوی خواهان ادامه جنگ بین دو کشور بود از سال 80 به بعد عراق به طور کامل جلوی عملیات سازمان را گرفت و فقط به خاطر آنکه سازمان اپوزوسیون ایران بود موافق بودند که باقی بماند تا بعدا به عنوان برگ برنده و وجه المصالحه با ایران از آنها استفاده کنند. * چه دلیلی باعث شد که عملیات تروریستی را متوقف کنند؟ سازمان به علمیات مسلحانه اعتقاد داشته و دارد. هنوز هم مترصد فرصتی برای ضربه زدن به مردم و کشور هستند. با این حال سرکردگان سازمان می دانند که هرگونه عملیات مسلحانه علیه مردم ایران بهترین بهانه برای اخراج آنها از عراق خواهد بود. از طرف دیگر اسم سازمان از لیست تروریستها حذف شده و آنها نمی خواهند فعلا بهانه ای جدید به دست دولت ایران بدهند. به این ترتیب دستشان بسته شده و الا توقف عملیات تروریستی مطلقا خواست خود اشرف نبود. * کسانی را که در این سالها وارد ایران شدند دست به ترور زدند و بعد دوباره خارج شدند را می شناسید؟ مثلا درباره تیم ترور شهید صیاد شیرازی چه می دانید؟ این افراد زیاد نبودند. ترورها برای آن بود که به اعضا روحیه بدهند و بگویند که هنوز داریم فعالیت می کنیم. رجوی با فرماندهان و مسئولان نظامی عراقی ملاقات می کرد تا بتواند بعضی از نیروهایش را برای ترور شخصیت ها وارد ایران کند. با اسکورت نیروهای عراقی. بعد از هر ترور یک نشست تحلیلی برگزار می کرد و وقایع را توضیح می داد. درباره ترور صیاد شیرازی اینگونه شرح داد که نیروهای ما خودشان را به شکل کارگران شهرداری درآورده بودند و جلوی درب منزل صیاد را جارو می زنند. صیاد شیرازی و فرزندش بیرون آمده بودند. قرار بوده است که فرزندش را به مدرسه ببرد. رجوی حتی ادعا می کرد که نیروهای عملیاتی سازمان موقعیت را برای رجوی در همان لحظه توضیح می دادند و از آنجا با بی سیم با او لحظه به لحظه در ارتباط بودند و بعد مسعود رجوی فرمان را صادر می کرده است. این چند ترور هم برای روحیه دادن به اعضا بود و الا رجوی نه قدرتی داشت و نه درایران پایگاه داخلی داشت. * این افراد چگونه فعالیت های مربوط به ترور را پیش می بردند. بالاخره این اقدامات نیاز به امکانات نرم افزاری و سخت افزاری داشت . در ایران عواملی که برای سازمان کار کنند وجود داشتند؟ - عواملی داشتند که به آنها کمک کنند اما کم بودند. اکثرا ریزش کرده بودند و یا از سازمان جدا شده بودند بعد از عملیات ها طرح عقب نشینی بود. افراد به داخل عراق بر می گشتند. یک بارهم حدود سال 79 تیمی برای خمپاره زدن به یکی از مقرهای حساس ایران فرستاده بودند. دو دختر به نامها حورا شالچی و مرجان ملک که الان هر دوی اینها مبارزان علیه مسعود رجوی هستند. این دو نتوانستند ماموریت را انجام دهند در حین عقب نشینی دستگیر شدند. قبلا به اینها گفته شده بود که اگر دستگیر شدید قرص سیانور خورده و خودکشی کنید اما اینها شانس آوردند که دستگیر شدند و قرص نخوردند. * درباره وضعیت فعلی مسعود رجوی توضیح دهید. آیا او زنده است؟ اگر زنده است کجاست؟ درباره پنهان شدن رجوی توضیح دهید. چرا و چگونه تصمیم به زندگی مخفیانه گرفت؟ زمان صدام همه نشست ها علنی بود. آخرین سخنرانی که مسعود و مریم رجوی با هم بودند حدود 5 ماه قبل از حمله آمریکا و سقوط صدام بود. جنگ داشت شروع می شد و همه داشتند خود را آماده جنگ می کردند. این جلسه خداحافظی بود و در آنجا اعلام کردند که دیگر نشستی برگزار نمی شود بعد از آن دیگر ظاهر نشد. البته فکر می کنم الان در لیبرتی باشد. درگیر جنگ و فراهم کردند سرمایه بود. عمده هزینه و سرمایه رجوی و سازمان از پول نفت عراق تامین می شد. ماهی سه میلیون بشکه نفت از صدام می گرفتند و در اروپا می فروختند آن هنگام سهمیه شش ماه را یک جا گرفت به صدام گفت ممکن است دیگر نتوانیم نفت صادر کنیم و از ما نفت نخرند به این ترتیب 18 میلیون بشکه نفت گرفتند. * بعد از مخفی شدن، چه کسی با رجوی ارتباط داشت آیا شما با او ارتباط داشتید؟ - خیر، بعد از آن نشست دیگر ظاهر نشد تا سقوط صدام. بعد از سقوط صدام مریم رجوی به همراه عده ای دیگر به فرانسه فرار کردند، اما مسعود رجوی در اشرف ماند. اعتقاد داشت رهبری یک سازمان باید در داخل مقر خودش باشد زیرا این نیروها هستند که می توانند رهبر خود را حفظ کند نمی توانست ریسک کند الان هم اگر تلاش می کند در عراق بماند برای محافظت خودش از دستگیری است. * بعد از انقلاب سازمان تغییر موضع داد و با امریکایی ها شروع به همکاری کرد. درباره ارتباط عملیاتی سازمان با امریکا توضیح دهید؟ - از زمانی که سیاست سازمان به طور کامل مبارزه مسلحانه با ایران شد و امریکایی ها حفاظت از اشرف را بر عهد گرفتند، جبهه گیری سیاسی مسعود رجوی جلب حمایت دولتها و شخصیتهای اروپایی و امریکایی شد. بعد از اینکه امریکایی ها به عراق آمدند سیاست به طور کامل عوض شد. در سازمان بخش خاصی را به نام "کاویان" ساختند که کاملا ساختگی بود به این دلیل کلمه امریکا را به کار نبردند تا در بین نیروهای داخل رابطه با امریکا چندان مطرح نشود. در زمان صدام هم به جای کلمه صدام کلمه عارفین را به کار می بردند. بخش "کاویان" روابط حسنه ای با امریکا داشت. رجوی یک بار یکی از سران القاعده را که به سازمان مجاهدین پناهنده شده بود به امریکایی ها تحویل داد. * سازمان چه دفاتر یا قرارگاههای دیگری غیر از اشرف در عراق داشت؟ دفتر اصلی سیاسی آنها در زمان صدام بغداد بود. در اطراف بغداد سه قرارگاه داشتند، یکی پادگان بدیع زادگان در ابوغریب بود، دیگری قرارگاه باقر زاده بین بغداد و علمدار بود. همچنین پادگان طارق از طرف صدام حسین که نامش را به پارسیان تغییر دادند. پایان قسمت اول... این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 11:56 PM دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 6:31 PM سلام جمله « اگر رضا شاه دشمن قاجار دست به نام و ترکیب یادگارهای نوساخته برای قجرها نمی زند، از باب رواج کارخانه قاجار سازی است. » یعنی چی؟ میشه بیشتر توضیح بدید پاسخ: یعنی اگر ر ضا شاه به اسم گذاری های پیشین با نام شخصیت های قاجاری دست نمی زند و تعویض نمی کند.... آمون : منظور این تبادل اندیشه است: http://purpirar.blogsky.com/1391/09/27/post-3242/ این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 11:51 PM دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 5:10 PM از اقدسیه و یوسف اباد تا نیاوران و امیریه دلایل نامگذاری محلات قدیمی «طهران'+تصاویر قدیمی
محله اقدسیه : نام قبلی اقدسیه حصار ملا بوده است، تا اینکه ناصرالدین شاه زمین های آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود کاخی در آنجا ساخته که به همین دلیل اسم این مکان به اقدسیه معروف شد.
محله یوسف آباد : یوسف آباد در خارج طهران و در شمال غربی دارالخلافه ناصری قرار داشته و دارای باغ هایی بوده که در مالکیت میرزایوسف آشتیانی مستوفی الممالک بوده است
محله محمودیه : در این محل باغی وجود داشته که متعلق به حاج میرزا آقاسی رئیس الوزراء محمدشاه قاجار «به سال های 1261 تا 1264 هجری قمری به مدت 13 سال» بوده است.
محله داودیه : میرزاآقاخان نوری ملقب به اعتمادالدوله پسر میرزااسدالله خان نوری همان شخصی که با کمک انگلیس توطئه علیه امیرکبیر را موجد، و پس از به قتل رسانیدن میرزاتقی خان جای او را به ناحق گرفت، داودیه را بنا نهاد.
محله امیریه : کامران میرزا پسر سوم ناصرالدین شاه، شخصیتی بود که از همان اوان کودکی صاحب مقام و منصب شده بود، ابتدا به نایب السلطنه لقب داده شد، و بعد حکومت طهران به او واگذار و سرانجام به مقام وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا رسید، که به همین جهت لقب «امیرکبیر» هم بر القابش افزوده گشت، در همین زمان بود که در سمت غربی طهران باغ و عمارتی بنا نمود، که به نام امیریه مسمّی گردید.
http://www.qudsonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=90459 پاسخ: آقای نیسی. ۱. شوخی نکنید. ناصرالدین شاه زیر زمین نشین که خود اتاق خلوتی نداشت و کسی به احوالات او اعننا نمی کرد و زنان اش لباس کهنه و بی زیور می پوشیدند از کجا اقدسیه ساخته است؟
۲. یوسف آباد چنان که از نام ان پیداستُ، هنوز هم اعیان نشین یهودیان تهران است و لااقل ۶ کنیسه رو به راه دارد.
۳. باید تاکنون دریافت کرده باشید که قاجار یک سلسله نیست و هنگامی که امیرکبیر و ناصرالدین شاه نداریم از کجا محمد شاه و حاج میرزا اقاسی را پیدا کرده اید.
۳. ایضا به همان شرح چه گونه برای امیرکبیر مفقود الاثر جانشین همه کاره تدارک دیده اید؟ اصل مطلب و اگر رضا شاه دشمن قاجار دست به نام و ترکیب یادگارهای نوساخته برای قجرها نمی زند، از باب رواج کارخانه قاجار سازی است. آمون : متن موجود در لینک مطلب: از اقدسیه و یوسف اباد تا نیاوران و امیریه دلایل نامگذاری محلات قدیمی «طهران'+تصاویر قدیمی قدس انلاین_مصطفی لعل شاطری: شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که چند روزی در تهران ماندگار شده باشید چه برای تفریح و گشت و گذار و رسیدن به مقصد و چه برای انجام امور کاری و اداری. ولی چیزی که در این بین خودنمایی می کند نام های محلات قدیمی تهران است که تا حدودی جالب به نظر می رسند، از قبیل: محله سیدخندان، ونک، درکه، قلهک و... اما کمتر کسی است که دلیل نامگذاری این محله ها را بداند! حتی با رجوع به افراد کهنسال ساکن در خود این محله ها هم روایت های متفاوتی بدست می آید. اما بد نیست که بدانید این نام ها اکثراً صبغه ای تاریخی دارند از قبیل: اقدسیه، یوسف آباد، جماران و... تا زمانی که آقامحمدخان قاجار تهران را به عنوان پایتخت انتخاب نکرده بود از نام این محلات نیز خبری نبود، زیرا قبل از آن تهران فقط محدود بود به قصبه ای که همجوار ری و ورامین بود و این شاهان و شاهزادگان قجری بودند که به توسعه ی این قصبه پرداختند. در این بین هر محله نام مخصوصی بخود گرفت ولی هر کدام بنا به دلیلی. اکبر تهرانی در باب دلیل نام محلات کهن و قدیمی تهران این گونه می نویسد: محله اقدسیه نام قبلی اقدسیه حصار ملا بوده است، تا اینکه ناصرالدین شاه زمین های آنجا را به باغ تبدیل و برای یکی از همسران خود کاخی در آنجا ساخته که به همین دلیل اسم این مکان به اقدسیه معروف شد. امینیه اقدس یا اقدس الدوله، عمه «ملیجک معروف» است، که نام اصلی وی زبیده خانم می باشد، که بدواً او به عنوان پرستار و خدمه شاه به اندرون راه یافت، و چون فردی امین و خوش خدمت بود، کم کم به امینه اقدس و اقدس الدوله لقب یافت، و در عداد زوجات ناصرالدین شاه قرار گرفت، تا اینکه به وسیله او برادرش «میرزا محمدخان پدر ملیجک» هم به دربار راه یافت، که به سبب مورد اعتماد بودن او هم به عنوان امین الخاقان معروف شد. محله یوسف آباد یوسف آباد در خارج طهران و در شمال غربی دارالخلافه ناصری قرار داشته و دارای باغ هایی بوده که در مالکیت میرزایوسف آشتیانی مستوفی الممالک بوده است، که ایشان پس از احداث، این منطقه را به نام خود یوسف آباد نامیده، این محله خارج از طهران آن روز، دارای قناتی بوده که به داخل شهر طهران وارد، که در مدخل امروزی خیابان حافظ نزدیک به پمپ بنزین، مورد استفاده قرار می گرفته است. لذا دروازه یوسف آباد هم به مناسبت همین قنات نام گرفته و در همین مکان بوده است، اراضی یوسف آباد در سال 1327 خورشیدی به مستخدمین دولت با اقساط طویل المدت واگذار و قسمتی از آن به بیمارستان ارتش تبدیل گردید. محله پل چوبی یکی از دروازه های دارالخلافه ناصری دروازه شمیران بوده که در مدخل خیابان نظامیه «از سرچشمه به سمت شمال و کمی بالاتر از میدان بهارستان نزدیک به پمپ بنزین فعلی را در زمان قاجاریه خیابان نظامیه می گفتند» قرار داشته، و چون در اطراف دروازه ها خندق های پرآبی برای دفاع از شهر وجود داشته است. بدین سبب برای ورود و خروج به داخل طهران، و عبور از این خندق از پل چوبی بزرگی استفاده می شده که امروزه نه از آن دروازه اثری است و نه از آن خندق، ولی این محل همچنان به همین نام مسمّی می شود. محله کامرانیه این محل در خاور تجریش واقع، دهی است دارای قنات، و زمین های آن از رود دارآباد مشروب می شود، محصولاتش غلات، میوه جات، اهالی آن به کشاورزی و باغبانی روزگار می گذرانند، حصار بوعلی و کامرانیه به یکدیگر متصل هستند، زمین های این قصبه ابتدا به میرزاسعیدخان وزیر امور خارجه تعلق داشت، که پس از آن کامران میرزا پسر بزرگ ناصرالدین شاه با خرید زمین های حصار بوعلی، جماران و نیاوران آنجا را کامرانیه نامید. محله قلهک قلهک از دو کلمه «قله» و «ک» تشکیل شده است، که قله معروف کلمه کله، مخفف کلات به معنای قلعه است، عقیده اهالی بر این است که به دلیل اهمیت قلهک که بر سر راه گذرگاه های لشگرک ونک و شمیران بوده است، به آن آبادی (قله- هک) گفته شده است. آب این قصبه خوش آب و هوا، از هفت رشته قنات تأمین و در بهار از رودخانه دربند حق آبه دارد، محصولات عمده آن غلات و انواع میوه جات و سبزیجات و شغل سکنه آن کارگری در کارخانه مهمات سازی و ضرابخانه و باغبانی است. محله محمودیه در این محل باغی وجود داشته که متعلق به حاج میرزا آقاسی رئیس الوزراء محمدشاه قاجار «به سال های 1261 تا 1264 هجری قمری به مدت 13 سال» بوده است. نام وی ملاعباس ماکویی معروف به حاج میرزا آقاسی و اصلش از طایفه بیات ایروان است، لذا چون نام او عباس بوده است، محمودیه را قبلاً عباسیه می گفتند، تا اینکه علاءالدوله این باغ بزرگ بنام عباسیه را، از دولت آن زمان خرید، و به نام پسرش محمودخان احتشام السلطنه محمودیه نامند. محله جماران زمین های ده جماران متعلق به سیدمحمدباقر جمارانی از روحانیون معروف عصر ناصری بوده است. برخی از اهالی معتقدند که در کوه های این محله از قدیم مار فراوان بوده، و مارگیران برای گرفتن مار به این ده می آمدند، لذا دلیل نام گذاری این منطقه را بودن مار دانسته اند، که در مقابل عده ای هم اعتقاد بر این است که جمر و کمر به معنی سنگ بزرگ است، از اینرو چون در این مکان سنگ های بزرگی وجود داشته و از آن ها برداشت می کرده اند، این ده به جمران، یعنی محل بدست آمدن جمر (سنگ بزرگ) نامیده شده است. محله داودیه میرزاآقاخان نوری ملقب به اعتمادالدوله پسر میرزااسدالله خان نوری همان شخصی که با کمک انگلیس توطئه علیه امیرکبیر را موجد، و پس از به قتل رسانیدن میرزاتقی خان جای او را به ناحق گرفت، داودیه را بنا نهاد. میرزاآقاخان عمارت و بناهای زیادی داشته است، که از جمله آن ها عمارت و باغ داودیه می باشد، او اراضی داودیه را که به «ارغوانیه» معروف بود، برای پسر دومش میرزا داودخان خریداری و آن را ساخت و توسعه داد و به نام پسرش داودیه نام نهاد. این محله متصل به قلهک و در جنوب غربی آن قرار دارد. محله نیاوران در تاریخ مذکور است که ناصرالدین شاه در اوایل سلطنت خود یک روز ایشیک آقاسی را احضار کرد و گفت من امسال از رفتن به ییلاق صرف نظر می کنم، دستور بده، اطراف طهران را بازدید کنند ببینند کجا خوش آب و هوا و در تابستان خنک و باصفاتر است. ایشیک آقاسی بعد از بررسی کامل قریه «کردوی» را پیشنهاد نمود، و پس از بازدید دستور داد کاخ بزرگ ییلاقی برای شخص شاه، و چندین دستگاه عمارت چند اطاقه برای اندرون ساختند. اسم قدیم این مکان «قریه کردوی» و در تیول فتحعلیشاه بوده، که در عهد ناصری این ده در اختیار خانم فخرالدوله، زن ناصرالدین شاه قرار داشته، که پس از انتخاب ایشیک آقاسی، این قریه را خانم فخرالدوله به شوهرش پیش کش می نماید، که به عوض آن، شاه هم قریه چیذر را به وی می دهد. که پس از این معاوضه، «کردوی» به «نیاوران» تغییر نام پیدا کرد. تا اینکه پس از سپری شدن سی سال از سلطنت ناصرالدین شاه نیاوران به نام صاحب قرانیه خوانده شد. لذا می بینیم که صاحب قرانیه ناصری بعد از حدود یک و نیم قرن هنوز جلال و شکوه خود را دارا می باشد. محله امیریه کامران میرزا پسر سوم ناصرالدین شاه، شخصیتی بود که از همان اوان کودکی صاحب مقام و منصب شده بود، ابتدا به نایب السلطنه لقب داده شد، و بعد حکومت طهران به او واگذار و سرانجام به مقام وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا رسید، که به همین جهت لقب «امیرکبیر» هم بر القابش افزوده گشت، در همین زمان بود که در سمت غربی طهران باغ و عمارتی بنا نمود، که به نام امیریه مسمّی گردید. این باغ و عمارت حدوداً در ضلع غربی خیابان امیریه (ولی عصر عج فعلی) قرار داشت، که به دلیل همسایگی این خیابان با آن باغ، این نام به این محله گذاشته شد. نایت السلطنه کامران میرزا در شمال عمارت امیریه باغ و عمارتی هم به نام مادرش بنا نهاد و آن را «منیریه» نامید، که این دو محله و خیابان آن هنوز هم به نام این دو باغ معروف است. در حوض خانه های مرمر و آئینه کاری عمارت امیریه، شاهکارهای معماری و ظریف کاری به کار رفته بود، اروپائیان مقیم طهران، با کسب اجازه قبلی برای تماشای این مکان و عکسبرداری از آن می آمدند، تالار بزرگ طبقه فوقانی نیز در زیبایی کمتر از حوض خانه نبود. وسعت باغ های امیریه و منیریه را توأمان بیش از هفتصد هزار متر مربع تخمین زده اند، لازم به ذکر است که در دوره پهلوی اول عمارت امیریه به دانشکده افسری تبدیل شد.
این اولین بازدید من از این وبلاگ است دانلود فیلمها خبرنامه و گروه اینترنتی تاریخی سیاسی قومی و ملی دینی دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 11:01 PM دوشنبه 27 آذر 1391 ساعت 4:38 PM سلام استاد نازنین استاد در هنگام گفتگو با شبکه وصال از طریق اسکایپ اگر طرفین تصویر طرف مقابل را کوچکتر کنند یا اصلا تصویر را ببندند کیفیت صدا باز هم بهتر خواهد شد چون پهنای باند بیشتری در اختیار صدا خواهد بود. لذا وقتی شما شروع به صحبت می کنید نیازی نیست تصویر ویدئوی شما روی صفحه باشد کافی است فقط عکس شما را در صفحه یا گوشه ی آن قرار دهند. در ضمن اگر شمرده شمرده صحبت کنید سخنان تان کمتر منقطع خواهد بود. همچنین آقا مجتبی لازم نیست صدای بی کیفیت را از تلوزیون ضبط کند و در اینترنت قرار دهد . می تواند همانجا در کنار شما آن را بطور مستقیم ضبط کند چون صدای شما مهم است نه مجری شبکه وصال. با تشکر پاسخ: اقای منصور. ممنون از ابراز محبت شما. شب گذشته از بابتی و از جمله وسعت رسوخ یهود در مراکز و مقامات مسلمین به شدت عصبانی بودم و همان در حین اجرای مصاحبه تشخیص می دادم که ان مباحث ظریف و عمیق را درست نمی شکافم. نصایح شما را قدر می دانم و به دوستان نیز منتقل خواهم کرد. |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر