چهارشنبه، اسفند ۰۲، ۱۳۹۱

پست 3527 الی 3564 وبلاگ آرشیو نظرات ناصر پورپیرار

برده داری و کنیز فروشی در دوران اعراب جاهلیت و طلوع اسلام، حجاز  (ملک یمین، ما ملکت ایمانکم(جدید))

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:48 PM

احترام

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 1:51 PM
استاد با سلم و عرض خسته نباشید و با اجازه سوالی داشتم: قبلا فرموده اید که در زمان پیامبر برده و کنیز وجود نداشت. ممکن است بفرمائید آیه 221 سوره مبارکه بقره را چگونه معنی می فرمائید؟
"ولاتنکحواالمشرکات حتی یومن ولامه مومنه خیر من مشرکه ولو اعجبتکم و لا تنکحوا المشرکین حتی یومنوا و لعبد مومن خیر من مشرک ولو اعجبتکم"
و آیا کفار از این دستور خارج هستند؟از نظر شما ممنونم
پاسخ:
دلایل لازم برای نفی روابط بردگی در سرزمین وحی را پیش از این به شرح اورده ام که دلایل ضعیفی نبود. به گمان من مشکل اصلی در برداشت از لغت عبد است چرا که خداوند در قران پیامبر بزرگوار را چنین می خواند: عبده و رسوله.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

فرهنگ بر کرسی نشسته سرقت ادبی، فرهنگی از نوشته های ناصر پورپیرار  (فرهنگ(جدید))

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:47 PM

ویلان الدوله(سنجری دور قاب چین سابق

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 1:21 PM
حضرت استاد
به نظرم این گام‌های کوچک از جانب دوستان را حتا اگر از شما یا سایرین کپی‌کشی کرده باشند نیز باید به فال نیک گرفت! چرا که این امر تا حدودی عمق نفوذ آرای شما را حتا در میان روشنفکرنمایان هم تأیید می‌کند. پس به جای دیدن نیمه خالی لیوان بیایید به آینده و پیروزی بنیان‌اندیشان امیدوارتر شویم. سالم و تندرست باشید. و توصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.
پاسخ:
دستور سکوت جامعه جهانی یهود در برابر نام و تحقیقات ام را در اختیار دارم و لابد به یاد می اورید که چند ماه پیش گروهی از رسانه ها و از جمله کیهان بی شرمانه بخشی از تصاویر و مطالب یکی از یادداشت های مرا به عینه ولی با امضای قلابی کس دیگر  منتقل کردند و در ردیف کامنت های همین یادداشت از زبان اقای اوجال برخورد کانال های تلویزیونی ترکیه با مستند طوفان نوح را خواندید. ایا سکوت لجوجانه امسئولان فرهنگی و روشن فکری نوار کشورهای اسلامی از شمال افریقا تا اندونزی را به چه تعبیر کنیم جز این که نوشته های من و مستندهای استاد غفوری نازنین را محکی برای شناسایی آنوسیان و نان خوران کنیسه و کلیسا بذانیم؟
بدبختی انان چنان که نمونه های متعددی در دست داریم ان جا عمیق تر دیده می شود که معلوم است ارزو داشته و دارند که کاش یکی از این چند صد مدخل را خود گشوده بودند و چون چنین توانی را ندارند پس سراغ سرقت اندیشه های مندرج در این وبلاگ می روند. این را هم گفته باشم که دغدغه من نه پیروزی نظریاتم که انجام وظیفه ای شایسته است.

 

 

 

 

 

 

 

آمون : منظور این مطلب است:  

 

http://purpirar.blogsky.com/1391/11/13/post-3562/

 

del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

نقد سبک زندگی مردم ایران با سنگ محک و عیار و توسعه یافتگی عمومی  (فرهنگ و تمدن (جدید))

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:43 PM

ویلان الدوله (سنجری دور قاب چین ساب

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 12:13 PM
آیا این خود دلیلی بر بی‌ریشگی و عدم دیرپایی ما و اجدادمان در این سرزمین نیست؟ مایی که هیچ گونه دلبستگی ظاهری و باطنی با این آب و خاک نداشته و نداریم و مهاجرینی بی‌تمدنیم؟! فاعتبروا یا اولی الابصار!

http://www.asriran.com/fa/news/255062/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%B3%D8%A8%D9%83-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%D9%8A-%D8%A7%D9%8A%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%8A-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D9%8A%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87-%D9%8A%D8%A7%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%8A
پاسخ:
در این پرحرفی گیج و پراکنده یکی دو اشاره مختصر درست از قماش زیر یافتم: ان جا که می گوید «ما هنوز کشور و جامعه به معنای علمی کلمه نداریم» که از یادداشت های من برداشته است که گفته ام حتی به صورت ملت هم درنیامده ایم و البته  به علت ان حتی اشاره هم نمی کند.
و در کنار ان زیرآبی رفتن های رسوا کننده مانند این که می گوید «نخستین شاخص اصلاح سبک زندگی کتاب خواندن و مناظره است» که البته تباید و نمی تواند شامل مباحث بنیان اندیشانه شود چون شخص ایشان در موضوع تخت جمشید و بیستون هم لال مانی گرفته اند و یا از «اقتدار گرایی ایرانی در عهد قاجار» کتاب نوشته اند بی این که بتوانند در ان عهد قاجار و ایرانی را معرفی کنند و نشان دهند و معلوم نیست چرا گروه های معدودی به این سرزمین تهی رانده شده را ایرانی می گویند.  
 
 
 
 
 
آمون : و امشب ضربه درجابودن را گرفتم. حوصله ای نیست، فقط مطلب را عینا همینجا کپی می کنم : 
 
نقد سبک زندگی ایرانی با عیار توسعه یافتگی
گفت و گو با دکتر محمود سریع القلم
دغدغه پیشرفت و توسعه یافتگی در آثار و آرای دکتر محمود سریع القلم برجسته است. اگر مخاطب آشنایی با سیر فکری این استاد علوم سیاسی و روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی تهران داشته باشد درمی‌یابد که دغدغه سریع القلم توسعه یافتگی و طرح اصول ثابت آن با مطالعات مقایسه‌ای است.

 کتابهای "عقلانیت و توسعه یافتگی ایران"، "فرهنگ سیاسی ایران" و "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" از جمله آثار وی در واقع این سیر را مورد بررسی قرار می‌دهند. در حال حاضر، کتاب "عقلانیت و توسعه یافتگی ایران" به چاپ نهم و کتاب "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" به چاپ پنجم رسیده است.

سریع القلم معتقد است که توسعه یافتگی از دو بخش کلان تشکیل می شود: اصول ثابت و الگوهای مختلف به تناسب شرایط گوناگون کشورها. کشورهایی مثل آلمان، انگلیس و ژاپن و... از اصول ثابت توسعه یافتگی برخوردارند مانند دولت حداقل، صنعتی شدن، توجه فراگیر به علم وعقلانیت، بخش خصوصی فعال، نظام آموزشی کاربردی، نخبگان ابزاری منسجم، مردم پرکار و مسئولیت پذیر، دولت پاسخگو... ولی الگوهایی که طی سالها پرورش و تکامل یافته، متفاوت است.

در بررسی این اصول، فرهنگ و سبک زندگی ایرانی مورد توجه این محقق بوده است. نقدهای وارده بر سبک زندگی و مطالعه و بررسی مقایسه‌ای این سبک با روش زندگی کشورهای توسعه یافته از جمله مطالعات دامنه‌دار این استاد دانشگاه بوده است.

استاد دانشگاه شهید بهشتی در گفتگوی مشروح با خبرگزاری مهر به بررسی سبک زندگی معطوف به توسعه یافتگی پرداخته و سبک کنونی زندگی ایرانی را نقادی و راهکارهای پیشنهادی خود برای اصلاح آن را مطرح ساخته است که در پی می آید:

چه آسیبهایی را برای سبک زندگی ایرانیان به طور کلی می‌توان برشمرد؟

** سریع القلم: در نظر داشته باشید که ما به سبک زندگی هیچ ملتی اصالتاً نمی توانیم ایراد بگیریم چون سبک زندگی نتیجه انباشت تجربیات تاریخی یک ملت است. اما می توانیم معیارهایی را مشخص کنیم و از آن زاویه آسیب شناسی کنیم. در اینجا قصد دارم آسیب شناسی سبک زندگی ایرانی را بر اساس خود فرهنگ ایرانی و فرهنگ دینی مورد خطاب قرار دهم.

*مادیات و خودخواهی کانونهای سبک زندگی ما شده است

** بر اساس تجربه‌ای که در مشاهدات بین‌المللی از جوامعی چون ترکیه، مالزی، کشورهای عربی و اروپایی داشته‌ام اولین وجه مقایسه‌ای که می‌توان در خصوص سبک زندگی ایرانی و همه این کشورها در نظر گرفت و البته بر خلاف ادعاهایی که عموماً در میان ما وجود دارد این است که میانگین ایرانی خیلی دنیا دوست است. علاقه عمیقی به دنیا و مال دنیا دارد ولی هنرمندانه و با ادا و ظاهرسازی آنرا استتار می‌کند. از این دنیا هم، پول، لوازم زندگی، نمایش خانه و ویلا به دیگران سهم مهمی از دنیادوستی ایرانی دارد. در مقایسه، یک دانمارکی برای نقاشی، موزه، هنر، کتاب، آخرین رمانها، کنسرت، تئاتر، دوستان فرهنگی، کشف کشورها و فرهنگهای دیگر، جا باز می‌کند. در سبد کالاهای میانگین ایرانی، این موارد تقریباً تعطیل است. کافی است صورت آرام و خوش‌رنگ یک شهروند معمولی ترکیه را با یک ایرانی مضطرب و همیشه در حال پول جمع کردن مقایسه کنید.

* ظاهر و باطن میانگین ایرانی بالای ۵۰ درصد شکاف دارد

** این یک پارادوکس است چرا که در جامعه‌ای زندگی می کنیم که مباحث دینی و اخلاقی در آن سهم مهمی از تبلیغات و آموزش را دارد. برای نمونه این مباحث توسط رسانه‌ها، از طریق فضای عمومی، از طریق آموزش و از طریق کتب مذهبی طرح و عنوان می‌شود و آموزش معنوی و دینی جایگاه زیادی دارد اما این بعد دینی به نظر می رسد بیشتر بعدی ذهنی است. یعنی یک مداری در ذهن میانگین ایرانی هست که ارتباط بسیار محدودی با عمل فرد ایرانی دارد. نکته دوم این است که بخشی از فرهنگ ما تکرار آموزه‌های اخلاقی و دینی است. یعنی شما اگر در طول یک روز هزار نفر ایرانی را نمونه انتخاب کنید مشاهده خواهید کرد که آنها خیلی تذکر می دهند و نکات اخلاقی را مورد اشاره قرار می‌دهند و واژگان دینی، معنوی و اخلاقی زیادی را به کار می برند. واژگانی مانند انسانیت، خدا، پیغمبر، پاکی، وجدان، محبت، صداقت، شرافت، راستگویی و وظیفه دائماً مورد استفاده ماست، اما پرسش اینجاست که انعکاس این واژه‌ها در زندگی و عمل ما چیست؟ نیم کره ذهنی ما با نیم کره عملی ما تقریباً هیچ ارتباطی با هم ندارند.

نکته‌ای که حالت معماگونه دارد این است که دایره ذهنی اخلاقی و دایره بیان اخلاقی چه ارتباطی با عمل اجتماعی ما دارد؟

من در منطقه نیاوران تهران به راننده اتومبیلی که سوبله (و نه دوبله) ایستاده بود با زبان خیلی ملایمی گفتم لطف می‌کنید قدری جلوتر پارک کنید چون ترافیک سنگینی در نتیجه توقف شما ایجاد شده است. پاسخ ایشان این بود که من هر کاری دوست داشته باشم می کنم. در اعتراض شهروند دیگری، وی گفت زیاد حرف بزنید شما را مچاله می‌کنم بعد می‌اندازم در جوب. در مورد جملات این راننده متخلف، می توان تحقیقات گسترده‌ای درباره فرهنگ خودخواهانه ایرانی انجام داد.

* انعکاس اخلاق و معنویت و انسانیت در زندگی و عمل ما بسیار محدود است

** در اینجا قصد این است که رابطه بین ذهن و عمل را در خصوص سبک زندگی مورد بررسی قرار دهیم. تحقیقاً هیچ ملتی در دنیا به اندازه ایرانی‌ها از اخلاق و معنویت و انسانیت صحبت نمی‌کنند، اما انعکاس این در زندگی و عمل ما بسیار محدود است. این اولین نقدی است که به زندگی ایرانی وارد است که چرا اینقدر ظاهر اخلاقی و معنوی دارد، ولی باطن مادی. بعضی رسانه‌ها که به اروپایی‌ها حمله می‌کنند و می‌گویند آنها مادی هستند، مفید خواهد بود اگر بروند در میان آنها زندگی کنند و بعد منصفانه قضاوت کنند که ما مصرف‌گراتر هستیم یا آنها. ما به پول و جمع کردن مال دنیا و مقام و منصب وابسته‌تر هستیم یا آنها؟ بنابراین، اینگونه باید تبیین کنیم که مادیات در سبک زندگی ایرانی جایگاه بسیار کانونی دارد. جمع کردن پول و امکانات و داشتن سمت و منصب برای میانگین ایرانی بسیار مهم و بلکه تمام زندگی است.

* خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته‌ایم

** کم می‌شناسم افرادی را که حتی اگر به پول و امکانات هم می‌رسند از آن برای بهره‌برداری بهینه از زندگی استفاده بکنند. به جای ارتقاء کیفیت زندگی، مصرف‌گراتر می شوند. به نظر می‌رسد بسیاری از ما، خوشبختی را با راحتی اشتباه گرفته‌ایم و فکر می کنیم تجملات یعنی ایده‌آلهای زندگی. بسیاری از ما، هدفی بالاتر از تأمین غرایز اولیه نداریم. خلق کنیم؛ تولید کنیم؛ کار به جا ماندنی انجام دهیم؛ چنین افرادی در اقلیت محض هستند.

یک دلیل مهم علاقه ما به دارایی و مادیات برای نمایش به دیگران و فخرفروشی است. از یک نفر که مدتی قبل در منطقه فرشته تهران قتلی را مرتکب شده بود پرسیدند که چرا این کار را انجام دادید گفته بود که مقتول پولش را خیلی به رخ من می‌کشید. شاید فرهنگی که ۴۵ سال پیش در مناطق فرودست تهران حاکم بود الان در منطقه فرشته تهران می‌بینید. یعنی قتل، درگیری‌ها و نزاعهای خیابانی در تهران به خاطر فخرفروشی و مسائل غریزی و مادیات است.

از اینرو، این سبک زندگی ایرانی که به شدت علاقمند است پول جمع کند و به خصوص در این هشت سال گذشته از هر وسیله‌ای استفاده کند تا به امکانات و مال برسد زندگی را بسیار دچار تنش می‌کند و اضطراب‌آور است. بعد افراد دنبال این هستند که آنچه را که به دست آورده‌اند حالا چگونه باید حفظ کنند.

این نکات را نمی شد بیان کرد اگر وجه مقایسه‌ای وجود نداشت. یعنی اگر یک نفر صرفاً از دریچه فرهنگ داخلی ایران به این مسائل نگاه کند ممکن است آنها را روندهای طبیعی و عادی در جامعه ایرانی تلقی کند. اما در کشوری مثل ترکیه و مالزی دیده می شود که بخش مهمی از رسیدن به ثروت برای این است که افراد هدفی در زندگی دارند و می‌خواهند کالایی را خلق و خط تولیدی را راه‌اندازی کنند و می خواهند چه به صورت محلی و چه بین المللی رقابت کنند و به طور خلاصه می خواهند کار مفیدی انجام دهند. یعنی فضای جامعه برای تولید ثروت و پول و برای یک نوع خلاقیت و نوآوری و افزایش ثروت ملی است. در این بحث مثال آلمان را نمی‌زنم بلکه مثال ترکیه و مالزی را می‌زنم. الان خانواده‌هایی که در ترکیه صاحب ثروت شده‌اند بعضاً نزدیک یک قرن کار و تلاش و فعالیت کرده‌اند و با فکر و زحمت به این جایگاه رسیده‌اند و در سطح ملی و بین‌المللی رقابت کرده‌اند تا توانسته‌اند به این سطح از ثروت برسند.

* میانگین ایرانی فردی کوتاه مدت است

** سبک زندگی ایرانی تا زمانی که تلقی منطقی از پول و امکانات پیدا نکند اصلاح نمی‌شود. بخشی از این مسأله به این برمی‌گردد که ما می‌ترسیم و زندگی را کوتاه مدت می بینیم و عموماً در یک قرن و نیم گذشته در فضاهای بی ثباتی زندگی کرده‌ایم. لذا افراد به دنبال این هستند که نهایت بهره‌برداری را در زمانهای کوتاه انجام دهند و حرصی که برای سریع به دست آوردن پول دارند فروبنشانند. البته این مسایل ریشه‌های طبقاتی هم دارد. فردی را می‌شناسم که سال ۱۳۷۰ راننده تاکسی بوده و هم اکنون با رانت، زد و بند و اجحاف به حقوق دیگران به ثروت دهها میلیاردی رسیده است. او را تشویق کردم به حج برود و آسیا، آفریقا و اروپا را کشف کند. جواب داد که دو کارخانه باید راه‌اندازی کند شاید در هفتاد سالگی فرصت این کارها فراهم شود. کسی که قبلاً در فقر و محرومیت زندگی کرده الان از فرایند ناسالم پول درآوردن در این جامعه به وجد آمده و معنای دیگری برای زندگی قایل نیست. کتاب خواندن و به موزه رفتن برای او مسخره است. رشد قوای فکری و معنوی برای او وقت تلف کردن است. به صورت این شخص با این ثروت نگاه کنید فکر می‌کنید کارگر معدن است. این صورت را مقایسه کنید با مردم و کارآفرینان عادی جامعه ما که با زندگی معمولی، امیدوار و شاداب و سلامتی روانی دارند. بسیار جالب خواهد بود ما حتی در میان مجریان مملکت، ۵ نفر پیدا کنیم که خوش رنگ و خوش پوست باشند. صورت انسان، انعکاس آرامش، سلامتی روانی و روحی اوست. پول و سمت به طور باور نکردنی برای میانگین ایرانی قداست پیدا کرده و معما این است که این در جامعه‌ای است که می خواهد الهام‌بخش دیگر مسلمانان باشد!

* سهم خوشگذرانی و تفریح در زندگی ایرانی در مقایسه با اروپایی‌ها بالاست

** نقد سوم بر سبک زندگی ایرانی این است که در مقایسه با ملتهای دیگر سهم تفریح و خوشگذارانی و دور هم جمع شدنهای متعدد و طولانی بسیار بالاست. همه ملتها دنبال خوشگذرانی و تفریح هستند اما سهم خوشگذرانی و تفریح در زندگی ایرانی افراطی است. اخلاق، معنویت و حرفهای دلچسب به عنوان پوششی است بر آنچه ما در باطن انجام می دهیم. باید توجه داشت که سرنوشت هر ملتی با روحیه اکثریت آن ملت رقم می خورد.

صحبت من این نیست که همه ایرانیان این ویژگی‌ها را دارند ولی اکثریت آنها چه در داخل و چه در خارج این خصایص را دارند. برای همین تاریخ، فرهنگ و زندگی ما به شدت سینوسی و نوسانی است. یکبار یک فرد ثروتمند هلندی را ملاقات کردم که عمده درآمد خود را صرف امور خیریه می‌کرد. وی در یک آپارتمان نسبتاً متوسطی زندگی می کرد و معتقد بود از این فرصتی که در اختیار دارد و از این امکاناتی که به دست آورده باید کار مفید اجتماعی انجام بدهد.

* سبک زندگی ما به شدت خودمحور است

** نقد چهارم اینکه سبک زندگی ما به شدت خودمحور است. ما بیشتر به دنبال حریم فردی خود هستیم و به آن حریم بیشتر توجه داریم. زیرا اگر کسی اجتماعی فکر کند بسیاری از کارها را انجام نمی‌دهد. اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت از اتومبیل آشغال به بیرون نمی اندازم؛ اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت اتومبیل خود را دوبله پارک نمی کنم؛ اگر من اجتماعی فکر کنم هیچ وقت زمینه‌های آزار و اذیت همسایگان خود را فراهم نمی‌کنم. در یک مجتمع آپارتمانی، یکی از دوستان می‌گفت همسایه‌ای معتقد بود حتی ساعت دو نصف شب صدای بلند موسیقی پخش کند به کسی مربوط نیست. هر کاری که دوست داشته باشد و خانواده‌اش علاقمند باشند با هر سر و صدا و مزاحمتی حریم آپارتمان ایشان است. این درصد قابل توجهی از توحش است که با زندگی انسانی و مدنی ناسازگار است. من حتی متغیرهای اخلاقی و دینی را در این قضاوت دخالت نمی‌دهم چون فرد اخلاقی و دینی بالاتر از فرد مدنی است. خاطرم هست در دهه ۱۳۵۰ در دوره نوجوانی، همسایه نمازخوانی داشتیم که با نوک پا در کوچه راه می‌رفت و معتقد بود ممکن است صدای کفش باعث ناراحتی همسایه‌ها شود.

* به گونه‌ای تربیت می شویم که نگاهمان اجتماعی نیست

** به طور کلی ما به گونه‌ای در خانواده، مدرسه و جامعه تربیت می شویم که نگاهمان نگاه اجتماعی نیست؛ نگاهمان نگاه عمومی نیست. به عنوان مثال در حال حاضر و در شهر تهران شهرداری همه جا تبلیغ کرده که ما از شهروندان خواهش می کنیم کمتر آشغال تولید کنند. چون ما ظاهراً در دنیا جزو شهروندانی هستیم که استعداد بالایی در تولید زباله دارند. اگر ما خارج از منافع شخصی فکر کنیم، جامعه و انسانهای دیگر هم برای ما اهمیت پیدا می‌کنند. عجیب بسیاری از افراد، خارج از خود و منافع خود به حقوق انسانهای دیگر بی‌تفاوت شده‌اند.

ما ایرانی ها یک ظاهری داریم و یک باطنی. این در حالی است که فرد ژاپنی و آلمانی و ترکیه‌ای یک کاراکتر و شخصیت بیشتر ندارد. اما ما به عنوان یک ایرانی یک ظاهری داریم که خود را موجه معرفی می کنیم و حرفهای بسیار زیبایی می زنیم و از قضا بخش مهمی از حرفهای ما نیز اخلاقی و معنوی و در مذمت دنیا است اما سبک زندگی ما به شدت خودمحور و مادی است و به دنبال جمع‌آوری پول و حفاظت از حریمهای فردی خود هستیم.

* هنوز کشور و جامعه به معنای علمی کلمه نداریم

** بر این اساس است که معتقدم در این جغرافیایی که ما زندگی می کنیم هنوز دو مفهوم در میان ما شکل نگرفته است. یکی اینکه ما هنوز کشور نداریم و دیگر اینکه ما هنوز جامعه نداریم. ما عده‌ای هستیم که با سنن و خلقیات مشترک در جغرافیایی زندگی می‌کنیم. در علم جامعه شناسی، جامعه اینگونه تعریف می شود که عده‌ای در آن دارای اهداف مشترک و جهت‌گیری مشترک هستند. ما هنوز به آن مرحله نرسیده‌ایم. شاید یک دلیل این باشد که ما امپراتوری بوده ایم. بر این اساس معتقد هستم که ما هنوز کشور- ملت نشده‌ایم. البته ملت هستیم؛ ما ایرانی هستیم و با زبان فارسی صحبت می کنیم و دارای ادبیات غنی و تاریخ کهن و سرزمین گسترده هستیم. اینها همه شاخصهای یک ملت است. اما ما کشور- ملت نیستیم؛ چینی‌ها هستند، اما ما هنوز نیستیم؛ ژاپنی‌ها هستند و ما نیستیم. اگر ما کشور بودیم و جامعه داشتیم، حتماً کسی از بیت‌المال اختلاس نمی‌کرد و راضی نمی‌شد از طریق تلفن، رانت و ارتباطات به ثروت برسد چون تعهد و وفاداری به کشور داشت و از مردم خجالت می کشید. آیا یک آلمانی این کار را می کند؟ قبل از اینکه از قانون بترسد به احترام کشور و هموطنانش این کار را نمی‌کند. دوستان بسیاری در بخش خصوصی دارم که حاضر نشده‌اند پروژه‌های بزرگی را قبول کنند چون نخواسته‌اند رشوه و کمیسیون پرداخت کنند. اینگونه افراد برای خود احترام قایل‌اند و مانند عالی نسب‌ها، خسروشاهی‌ها، خیامی‌ها و ایروانی‌ها، برای کشور، جامعه و شخص خودشان احترام قایل‌اند. البته این گونه افراد از اصالت خانوادگی برخوردارند و تازه به دوران رسیده نیستند. وقتی کسی در فقر مطلق بزرگ شده و هم اکنون صاحب منصب شده، عموماً این گونه افراد دیگر کسی را بنده نیستند و از فرصت به دست آمده نهایت استفاده نامشروع را می‌کنند. کشور، جامعه، دین و اخلاق برای آنها در عمل تعطیل است و صرفاً تزئینات سخنرانی است.

بنابراین وقتی ما می خواهیم سبک زندگی را نقد کنیم در مقایسه با یک سری الگوها و ملاکها باید این کار را انجام دهیم. پرسش این است که آیا مجموعه فعالیتهایی که ما ایرانی‌ها انجام می دهیم تبدیل به سرمایه اجتماعی، ثروت ملی و پرستیژ جهانی می شود یا نه؟ آن موقع می توانیم بگوییم سبک زندگی کارآمدی داریم و نتیجه داده است و توانسته این متغیرها را به صورت کمی و کیفی افزایش بدهد. هر کدام از ما می تواند بر اساس وجدان خود به اینها پاسخ بدهد.

اگر به طور خلاصه بخواهیم بگوییم سبک زندگی ما دارای این ضعف جدی است که خیلی خودمحور بار می آئیم که برای تبیین این نکته مثالهای فراوانی نیز وجود دارد. یکی از دوستان من که مطالعات اجتماعی انجام می دهد به من گفت که آموزش مدنی در مرکز و جنوب شهر تهران به مراتب موفق‌تر از شمال شهر تهران است. این فرد مطرح می کرد که اگر در یکی از مراکز جنوب و مرکز شهر تهران جلسه‌ای برای بهبود فرهنگ آپارتمان نشینی در محله‌ای برگزار شود جمعیت زیادی برای شنیدن این بحث حضور خواهند داشت. در حالی که در شمال شهر تهران به خاطر اینکه افراد پول دارند احساس بی نیازی به فرهنگ مدنی می‌کنند. یعنی برای نمونه کسی که ماشین ۲۰۰ میلیون تومانی سوار می شود احساس می کند به آموزش نیازی ندارد چون پول دارد. البته اگر کسی با زحمت و تلاش خود، اتومبیل پانصد میلیون تومانی هم سوار شود هیچ اشکالی ندارد. چنین فردی، حتماً تربیت و مدنیت هم دارد.

* رانت باعث به هم ریختگی طبقاتی و اجتماعی در جامعه شده است

** بر خلاف کشورهای صنعتی و یا ملتهایی چون ترکیه و مالزی و یا حتی ملتهای منطقه حاشیه خلیج‌فارس که بسیار مدنی شده‌اند، ما در جامعه‌ای زندگی می کنیم که آنهایی که بر اساس رانت، ارتباطات و تلفن صاحب امکانات و پول شده‌اند از مدنیت بسیار پایین‌تری برخوردارند. اصطلاحاً در فرهنگ ما به این افراد "تازه به دوران رسیده‌ها" گفته می شود. این پدیده نشان از "به هم‌ریختگی طبقاتی" در جامعه ماست. در سالهای گذشته شاهد هستیم که یک دفعه در جامعه ما طبقه‌ای به وجود آمد که عمدتاً از طریق رانت صاحب ثروت شدند. البته این یک پشتوانه علمی هم دارد. هر فردی در هر سمت و جایگاهی که قرار دارد اگر یک دفعه حالت جهشی پیدا کند حتماً نوعی نارسایی رفتاری در او پدیدار می‌شود. برای نمونه آیا می توانیم تصور کنیم که یک طلبه ۱۵ ساله مرجع تقلید بشود! چرا در دانشگاه عنوان می شود که حداقل باید ۲۰ سال بگذرد تا فردی استاد تمام بشود می شد به همه در همان سال اول استاد تمامی اعطا کرد! اخذ این عناوین و درجات مرحله به مرحله است. آیا می شود پزشکی را که یک سال طبابت کرده با پزشکی که ۲۰ سال طبابت کرده یکی دانست؟! آیا می توانیم تصور کنیم که فردی که در سه سال گذشته با حقوق ماهیانه معادل یک میلیون تومان زندگی می کرده حالا گردش مالی او در یک سال برای نمونه ۶۰۰ میلیارد تومان است. از این تعداد در جامعه بسیار داریم. برای رسیدن به این درجات و مقامات باید زحمت کشید. البته من از معتقدان جدی به تولید ثروت فردی و ملی هستم اما با فکر، زحمت و رقابت. ما در گذشته از اینگونه افراد داشته‌ایم و هنوز هم اقلیتی با کار و زحمت، فعالیت خصوصی می‌کنند اما افراد فراوانی هم در دستگاههای اجرایی داریم که با ارتباطات، بیت‌المال را بلعیده‌اند و به واسطه رسانه‌های فلج و عملکرد ناچیز نهادهای نظارتی، موفق هم بوده‌اند. نقدینگی کشور در سال ۱۳۸۴، ۶۹۰۰۰ میلیارد تومان بود که هم اکنون به ۴۱۰۰۰۰ میلیارد تومان رسیده و در همین مدت، درآمد نفت کشور، ۶۵ درصد درآمد کل نفت از زمان مظفرالدین شاه (۱۰۸ سال پیش) تاکنون بوده است. آیا این امکانات کم نظیر به ارتقاء استاندارد زندگی میانگین ایرانی، عزت ملی، ساختار عمرانی و جایگاه ویژه در منطقه تبدیل شده است؟ به همین دلیل باید این اصل مقدس سیاسی و اقتصادی را که تجربه چند صد ساله بشری هست از طلا گرفت که حکمرانان یک کشور باید از طبقه متوسط باشند.

بر این اساس یک به هم ریختگی اجتماعی و طبقاتی در جامعه به وجود آمده که پیامدهای آن به ویژه در کلان شهرها قابل مشاهده است. از بسیاری از افراد فرهنگی در دنیا شنیده‌ام که ایرانی‌ها از جهت ادب در میان ملتهای جهان زبانزد بوده‌اند. تهران متأسفانه در حال حاضر به یکی از شهرهایی تبدیل شده که ادب و تربیت در آن در حداقل ممکن خود قرار دارد. این موضوع به دلیل به هم ریختگی طبقات اجتماعی و فقدان آموزش مدنی در این شهر است. ممکن است بعضی مجریان به این نقد من، خرده بگیرند. به نظرم دلیلش این است که رابطه آنها با جامعه، حالت رسمی و مملو از تعارفات رایج ایرانی است. برای من که در شهر تهران رفت و آمد دارم و با جامعه سروکار دارم، بی‌ادبی به یک اصل در شهر تهران تبدیل شده است.

* در کتاب شما با عنوان "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" به نوعی ریشه تفاوت در نظر و عمل، استبداد تاریخی عنوان شده است. در واقع این تفاوت نوعی فرهنگ چاپلوسی است. در آن کتاب عنوان شده که نزدیکان پادشاه برای نزدیک‌تر کردن خود به او چیزی را می‌گویند که پادشاه را خوش آید و در واقع مطالبی را بیان می کردند که بعضاً خود اعتقادی به آن نداشتند. چقدر معتقد هستید که ریشه این مسأله سیاسی است؟

** این موضوع برمی‌گردد به شاخصهای زندگی ما ایرانیان. حرف شما درست است که به دلایل تاریخی و سیاسی ما در جایی آموزش نمی بینیم که مورد نقد قرار بگیریم. شما اگر ملایم‌ترین انتقاد را به میانگین ایرانی داشته باشید احتمالاً دوستی آن شخص را از دست می دهید. فکر کنم هر کسی این تجربه را در زندگی خود داشته است. عادت کرده‌ایم که همواره از ما تعریف بشود. حتی پدرها و مادرها نیز عموماً فرزندان خود را تأیید می‌کنند تا آنها را تربیت کنند.

ما به سختی می توانیم به همدیگر تذکر بدهیم و یکدیگر را نقد بکنیم. هم روش این کار را بلد نیستیم و هم آمادگی روحی برای پذیرش نقد نداریم. الان هم در دانشگاه‌های ما و هم در رسانه‌ها می شود گفت که تقریباً نقد تعطیل است. گله و شکایت خیلی زیاد است اما نقد به معنای مطرح کردن نارسایی‌ها با دلیل و استدلال بسیار ضعیف است. ما برای این مسأله در جایی آموزش نمی بینیم. در کشورهای صنعتی هم پدر و مادرها فرزندانشان را نقد می کنند، هم رسانه‌ها مدیران جامعه خود را نقد می کنند و هم یک فرهنگ عمومی برای بهبود امور زندگی از تغذیه گرفته تا رفتار در سطح جامعه وجود دارد. ما اینها را نداریم و در جایی آموزش برای این کار نمی بینیم و به طور طبیعی کسی که در این جامعه بزرگ می شود ناخودآگاهش این است که من باید مورد تقدیر و ستایش قرار بگیرم و هیچ ایرادی ندارم. می توان این را اثبات کرد. برای نمونه بیائید الان به سطح شمال شهر تهران برویم و از افرادی که دوبله پارک کرده‌اند بپرسیم چرا شما دوبله پارک کرده‌اید. عموماً به شما خواهند گفت که اولاً به شما مربوط نیست و ثانیاً من کار دارم و برایم اصلاً مهم نیست که برای انجام کارم حقوق دیگران را نادیده بگیرم و حتی ممکن است که طرح سؤال به نزاع و درگیری هم بیانجامد که نمونه‌های آنرا در سطح شهر تهران شاهد هستیم. شما نمی توانید به کسی حتی نکته‌ای را بیان کنید حال نقد که واژه خیلی غلیظی است جای خود دارد. حتی ملایم‌ترین نکته در مورد نحوه فکر کردن و رفتار کردن شخصی را نمی توان مطرح کرد چرا که خیلی سریع به نزاع و درگیری و کشمکش میان افراد تبدیل می شود. این پدیده و معایب در یک مقطعی در این کشور باید اصلاح شود. به این مسائل و مباحث رسانه‌ها باید اهتمام داشته باشند و مدارس و خانواده‌ها باید در مورد آن کار کنند. مسئولین ایران باید قدری غیرسیاسی فکر کنند و به مسایل عادی هم توجه کنند. موضوع مدیریت که فقط امپریالیسم نیست. اصلاح وضعیت فساد مالی خود یک پروژه ملی است. برگرداندن ادب و تربیت به جامعه خود یک پروژه ملی است. اخیراً تلویزیون گزارشی در مورد قبرستانهای انگلیسی تهیه کرده بود یا قبلاً اعتصاب کارکنان متروی پاریس را دلیلی بر فروپاشی فرانسه، شکست امپریالیسم و اضمحلال اتحادیه اروپا تفسیر می‌کردند. اولویت ما این مسایل نیست. یکی از توانایی‌های یک فرد، یک بنگاه اقتصادی، یک نهاد و یک سیستم این است که اولویتهای خود را تشخیص دهد. اصلاح سبک زندگی ایرانی محتاج این است که ما اینقدر از خودمان تعریف نکنیم و برای اخذ امکانات و مطرح شدن، واقعیتهای جامعه را وارونه جلوه ندهیم.

برخلاف بسیاری از تحصیل‌کرده‌های ایرانی که دولت را مقصر این مسایل و مشکلات می دانند معتقد هستم که جامعه سهم خیلی مهمتری دارد. جامعه، تشکلهای مردمی و اصناف و انجمنها در این مسایل خیلی مهمتر از دولت هستند. در هیچ کجای دنیا دولت به دنبال این نیست که بخشی از قدرت و اقتدار خود را به جامعه منتقل کند. همیشه جامعه بوده که با آگاهی و تشکل و مطرح کردن مسایل سعی می کند که عملکرد دولت را ارتقاء دهد. حداقل تاریخ سیصد ساله اخیر دنیا این موضوع را به ما نشان می دهد. بنابراین خود مردم هم خیلی مهم هستند. این پرسش مطرح است که آیا مردم ما آمادگی تغییر را دارند؟

آیا آمادگی این را داریم که به جای آنکه یک شب برویم پیتزا بخوریم پول آنرا صرف خریدن کتاب کنیم؟ ما باید خودمان را اصلاح کنیم و نه اینکه تماماً نگاه ما این باشد که دولت باید اصلاح شود. نباید نگاه اینگونه باشد که ما مردم همه آداب و رفتار و کردار و خلقیاتمان بسیار عالی است و مشکل فقط در دولت است!

* در بحث توسعه یافتگی، شما معتقد هستید که اصول توسعه را می توان از کشورهای دیگر اخذ کرد و برای توسعه یافتگی به کار برد. اما در خصوص الگوهای توسعه معتقد هستید که این الگوها الزاماً از یک جامعه به جامعه دیگر قابل کاربست نیستند. با وام گیری از این موضوع، چه شاخصها و اصولی از سبک زندگی کشورهای توسعه یافته را می توان در جهت رسیدن به توسعه و پیشرفت مورد توجه قرار داد؟

** حضرت امیر(ع) می‌گویند شما را دعوت می‌کنم به ترس از خدا و نظم در امور. شاید نظم در امور را بتوان اینگونه تجزیه کرد: عقلانیت، علم‌گرایی، قانون‌گرایی، انسجام فکری نخبگان سیاسی، قوه مقننه قابل کارآمد و قوه قضائیه بی‌طرف. این اصول جهانشمول هستند و نتیجه تجربه بشری. هیچ جامعه‌ای نمی تواند بدون علم، نظم و عقلانیت و انسجام و قانون‌گرایی توسعه پیدا کند. اینها را باید همه رعایت کنند و مد نظر داشته باشند. اما کشورها در الگوسازی می توانند راههای مختلف را طی کنند. اصول توسعه چینی با اصول توسعه ژاپنی در قرن نوزدهم یکی است اما مدل و الگوی ژاپنی با مدل و الگوی چینی متفاوت است. در واقع راه و شیوه رسیدن این دو کشور به توسعه متفاوت از یکدیگر است.

سبک زندگی ناشی از توسعه یافتگی، دارای اصولی است. اولین اصل مسأله قانون‌گرایی است. یعنی افراد باید بیاموزند که در چارچوب قانون عمل کنند. قانون نیز باید برای افراد به صورت عادت در آید. اگر یک شهروند در شهر تهران در ساعت ۳ صبح پشت چراغ قرمز قرار گیرد و ببیند پلیس نیست و از چراغ قرمز رد شود او بر اساس عادت این کار را انجام می دهد. اگر در شهر هامبورگ آلمان هم کسی پشت چراغ قرمز قرار می گیرد و چند دقیقه می ایستد تا چراغ سبز شود و حرکت می کند او نیز بر اساس عادت این کار را انجام می دهد. راننده آلمانی یک عادت مثبت دارد و راننده ما یک عادت منفی.

مهمترین وجه توسعه یافتگی در سبک زندگی، رعایت قاعده و قانون در یک جامعه است. به دلایل بسیار پیچیده روانی و تاریخی و اجتماعی، میانگین ایرانی علاقمند به قاعده نیست. در عوض خیلی علاقمند است از هر روشی استفاده کند تا به منافعش برسد که عموماً هم منافع دنیوی هستند. این آسیب باید در یک مقطعی اصلاح شود. تا زمانی که این موضوع اصلاح نشود مشتقات مثبت سبک زندگی ناشی از توسعه یافتگی هم اصلاح نمی شود. بالاخره اگر می خواهیم استادی را در دانشگاه استخدام کنیم باید قواعد و قوانینی وجود داشته باشد. اگر می خواهیم در یک دوره انتقال سیاسی قدرت در کشور قرار گیریم باید قاعده وجود داشته باشد. اگر می خواهیم ماشین خود را در جایی پارک کنیم باید قاعده وجود داشته باشد.

در حال حاضر سواحل دریای خزر را در نظر بگیرید. هر اتومبیلی می آید و پارک می کند و سرنشینان آن چندین ساعت از محیط و فضا و غیره استفاده می کنند و چند کیلو آشغال می گذارند و آنجا را ترک می کنند. ما کجا باید یاد بگیریم که این سواحل متعلق به همه ماست و من حق ندارم آن را کثیف و آلوده کنم. باید آموزش ببینیم که چگونه محیط زیست و محیط زندگی خود را تمیز نگه داریم.

* رعایت قانون و قاعده‌مندی کانون سبک زندگی معطوف به توسعه‌یافتگی است

** در سبک زندگی، قانون و قانون‌گرایی خیلی کلیدی است. وقتی انگلستان، آلمان، آمریکا، ژاپن و بعدها برزیل و دیگران را با خود مقایسه می کنیم در می یابیم که کانون توسعه‌یافتگی آنها قانون‌گرایی است. "داسیلوا" در طول ۸ سال ریاست جمهوری خود بسیار موفق عمل کرد و برزیل را از یک کشور در حال توسعه تقریباً به یک کشور توسعه یافته تبدیل کرد در حدی که تولید ناخالص داخلی برزیل امروز از انگلستان و روسیه بیشتر است و یک کشور محترم و معتبر بین المللی شده است. به قدری عملکرد این فرد مثبت و موفقیت‌آمیز بود که مردم برزیل به دفعات تظاهرات کردند که او برای دور سوم ریاست جمهوری در قدرت باقی بماند که البته این امر مشروط به تغییر قانون اساسی این کشور بود. آقای "داسیلوا" با شهامت و قاطعیت مطرح کرد که باید به قانون اساسی احترام بگذاریم و دو دوره ۴ ساله برای من کافی است و قطعاً افراد و گروه‌های دیگر در کشور هستند که می توانند قطار توسعه و پیشرفت را هدایت کنند.

با اینکه لذت قدرت و سمت داشتن ظاهراً بالاترین لذتهاست ولی آقای "داسیلوا" به عنوان یک برزیلی معقول و قانونمند از قدرت کنار رفت. منظور این است که سبک زندگی ما چه شهری، چه مدنی، چه سیاسی، چه اجتماعی و چه در حوزه‌های آموزشی باید به سمت قاعده‌مندی پیش برود. از شما می پرسم که مقررات مربوط به ارز در طول چهار سال گذشته در بانک مرکزی چند بار تغییر کرده است؟ ظاهراً تغییرات صورت گرفته چند صدتایی می‌شود!

چگونه کارخانه‌دار و بخش خصوصی می تواند قاعده‌مند عمل کند وقتی که قواعد اقتصادی هر نیم روز عوض می شود. ما در همه حوزه‌ها همین وضعیت را داریم. البته برخی نام این را پویایی می گذارند در حالی که این پویایی نیست و هرج و مرج است. ثباتی که در اندیشه و تفکرات آلمانی‌ها و ژاپنی‌ها وجود دارد بدون تردید آنها را در موقعیت برتر جهانی قرار داده است. بنابراین رعایت قانون و قاعده‌مندی را در کانون سبک زندگی معطوف به توسعه‌یافتگی می دانم.

کار محفلی ما قوی است اما کار تشکیلاتی و حزبی بلد نیستیم

* برخی معتقد هستند که برای تحقق توسعه‌یافتگی ابتدا باید باور به توسعه وجود داشته باشد. برخی در مقابل به نهادسازی در بدو امر قائل هستند و معتقدند که برای ایجاد باور ابتدا باید نهادسازی کرد. در مقابل، دیدگاه رقیب بر آن است که بدون داشتن باور به توسعه نهادسازی امکان پذیر نیست. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟

** متون توسعه و تجربیات کشورهای توسعه یافته چه قدیمی مثل آلمان و چه جدید مثل کره جنوبی به ما می گوید که مبنا فکر و اندیشه است؛ مبنا تفکرات یک حکومت و یک ملت است. نهادها و ساختارها مبتنی بر اندیشه‌ها ساخته می شود. لذا فکر بر نهادسازی تقدم دارد. دقیق‌ترین و در عین حال ساده‌ترین تعریفی که از توسعه شده این است که توسعه‌یافتگی سطحی از فکر انسان است. بنابراین تا زمانی که افکارمان را اصلاح نکنیم نمی توانیم ساختارها و نهادهای متناسب با توسعه یافتگی را بسازیم. برای اینکه این افکار را اصلاح کنیم باید چند اتفاق رخ دهد. یکی اینکه باید در جامعه ما مناظره شکل گیرد. الان در میزگردهایی که در تلویزیون برگزار می شود چند نفر گرد هم می آیند که عموماً حرفهای یکدیگر را تأیید می کنند. اسم این را نمی توان مناظره گذاشت. یعنی ما نمی توانیم دو فرد دولتی را بیاوریم بعد بخواهیم که در مورد سیاست خارجی ایران صحبت کنند و مدام یکدیگر را تأیید کنند. حتی فردی دانشگاهی را بیاوریم که نظر فرد دولتی را بیش از خود او تأیید کند این دیگر مناظره نیست. در جامعه‌ای که مناظره نیست فکر، منجمد باقی می‌ماند. در دانشگاهی که مناظره و بحث و گفتگو نیست جامعه رشد نخواهد کرد. برای اینکه فکرمان اصلاح شود باید نسبت به تمام موضوعاتی که مبتلا‌ به آن هستیم در فضاهای مناظره‌ای قرار گیریم. از قواعد و اصول آپارتمان نشینی تا رانندگی تا محیط زیست تا نقدپذیری گرفته باید شروع کرد و به سمت مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، سیاست خارجی و غیره حرکت کرد. اگر قرار باشد بلندگوی اندیشه و فکر فقط نزد دولت باشد هیچ امری اصلاح نخواهد شد.

باید متوجه باشیم همه دولتها در دنیا از خودشان راضی هستند و خود را محق می‌دانند. حوزه قدرت خیلی حوزه انصاف نیست. نباید ایده‌آلیستی فکر کنیم. جهان همیشه هابزی بوده و خواهد بود. هیچ لذتی بالاتر از قدرت و سمت و منصب و تسلط بر دیگران نیست چه دموکراسی حاکم باشد چه نباشد. حوزه قدرت حوزه لذت و کیف است. ۳۰۰ سال تاریخ اندیشه سیاسی چنین به ما می‌گوید. جامعه باید آگاهی و تشکل پیدا کند. با آرامش، استدلال، منافع گروهی و صنفی، جامعه می‌تواند روابطی معقول میان خود و سیاستمداران ایجاد کند. به عنوان مثال، مردم ما باید آگاهی پیدا کنند که به فرد و اداها و فیگورهای فرد، رأی ندهند بلکه به فکر و برنامه و آینده‌نگری رأی دهند. مردم فرانسه به اولاند رأی ندادند بلکه به برنامه‌های حزب سوسیالیست فرانسه رأی دادند. اولاند مجری برنامه‌هاست و با مزاج کشور را مدیریت نمی‌کند.

اتفاقاً در کشور ما اطلاعات خیلی زیاد است. یعنی به صورت رسمی و غیررسمی و به صورت مستقیم و غیرمستقیم اطلاعات فوق العاده زیاد است اما مناظره وجود ندارد. باید توجه داشت که تمدنها با مناظره‌ها و با گفتگوی مکاتب گوناگون شکل می گیرند. با اطمینان بالا می توان گفت که در جامعه و در موضوعات مختلف مناظره نداریم و یک نوع یکسان سازی فکری در عموم مسائل در جامعه وجود دارد. این موضوع مانع تولید فکر و اندیشه است. این موضوع به پرسش شما مرتبط می شود که آیا برای توسعه یافتگی باید رفت سراغ نهادها یا باور، مرام و اندیشه‌های توسعه. اعتقاد دارم که باید رفت سراغ فکر و اندیشه. فکر و اندیشه هم زمانی شکل می گیرد که مکاتب فکری مختلف را در جامعه داشته باشیم و در هر حوزه ای از هنر، سیاست، محیط زیست، اخلاق و دین باید مناظره های اجتماعی را داشته باشیم. اگر این امر محقق نشود پیشرفت نمی‌کنیم.

چه انتظاری از شهروندان خود داریم که نسبت به مسائل آگاه بشوند! یک شهروند عادی فرصت آگاهی را ندارد او فقط می تواند در معرض این مناظره‌ها قرار گیرد تا راه خودش را پیدا کند. به همین دلیل است که در رسانه‌های ما تصویری و غیرتصویری باید فضای گفتگو و مناظره و دیالوگ و آزادی در طرح اندیشه‌های رقیب به وجود بیاید. این موضوع تا محقق نشود در بسیاری از مسائل دیگر نیز متوقف خواهیم ماند.

* مناظره مقدم بر دموکراسی است

** این موضوع را در نظر بگیرید که دموکراسی یک پدیده قرن بیستمی است اما مناظره در قرن هفدهم اروپا شکل گرفت. یعنی اروپایی‌ها ۴۰۰ سال سابقه مناظره و گفتگو میان مکاتب مختلف فکری و فضای آزاد گردش اندیشه و فکر را داشتند که از رهگذر آن جامعه توانست رشد کند.

ما الان به جامعه می گوییم که کتاب بخوانید و کتاب خواندن خیلی خوب است. اما کتابهایی باید باشد که در آن رقابت فکر و اندیشه وجود داشته باشد تا در نتیجه جامعه بتواند پیشرفت کند و نه اینکه بخواهیم انسانها را به سمت یکسان‌سازی فکری پیش ببریم. بنابراین اصالت انسان به فکر اوست. هر انسانی مساوی است با فکر و اندیشه‌ای که دارد. وقتی می توانیم عادات خود را عوض کنیم که فکر خود را عوض کنیم. زمانی می توانیم بسیاری از خلقیات خود را تغییر بدهیم که در معرض اندیشه‌های جدید قرار بگیریم و انسان از طریق این آگاهی است که می تواند خود را عوض کند. لذا فکر، بحثی بسیار جدی است و از این جنبه رسانه های ما نارسایی های بنیادی دارند.

* به نظر می رسد تحقق مناظره از رهگذر توسعه یافتگی سیاسی که وجود مکاتب مختلف فکری در آن متصور است امکان‌پذیر است؟

** نه فکر نمی کنم که چنین باشد. تجربه بشری نشان داده که توسعه یافتگی سیاسی تابع و محصول مناظره است. یعنی هر چه مناظره بیشتر داشته باشیم جامعه به سمت مدنیت بیشتر حرکت می کند و این مدنیت بیشتر باعث می شود در حوزه مسائل سیاسی بتوانیم عملکردها را اصلاح کنیم. مبنای توسعه یافتگی سیاسی رقابت حزبی است. مبنای رقابت حزبی کار تشکیلاتی و جمعی است. ما کار جمعی و تشکیلاتی را هنوز در جامعه نیاموخته‌ایم. ما کار محفلی را آموخته‌ایم ولی کار تشکیلاتی را نیاموخته‌ایم. در حال حاضر نیز حوزه سیاست مساوی است با تعداد قابل توجهی از آشنایان و دوستان محفلی؛ یک جمعی که دارای افکار و منافعی هستند که شاید تعلقات مالی هم داشته باشند و ممکن است اعضای یک گروه در گروه دیگر هم عضو باشند که به معنای حزب نیست. حزب یعنی عده ای که برای مدیریت و افزایش کارآمدی و ثروت یک کشور برنامه دارد. "میتران" در خاطراتش می گوید که من از پخش اعلامیه در حزب سوسیالیست فرانسه شروع کردم- که در آن موقع جوان ۱۹ ساله‌ای بوده است- و ۲۹ سال در حزب کار کردم تا شدم رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه.

** بنابراین، ما برای اینکه بتوانیم به نظام رقابت حزبی برسیم راه بسیار طولانی در پیش داریم. ما هنوز فرهنگ این کار را نداریم که حزبی فکر کنیم ولی محفلی فکر می‌کنیم. این تفکر محفلی نزد ما قوی است و از قدیم هم بوده است. شاید نزدیک به یک قرن است که خلقیات محفلی نزد ما وجود داشته و هنوز هم رایج است. مبنای حزب، فکر و برنامه و مناظره‌های درون حزبی است. جمهوریخواهان بعد از شکست مقابل دموکراتها در انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا و در همین دو ماه گذشته صدها مناظره در درون حزب جمهوریخواه شکل گرفته و علل شکست و افکار و برنامه‌های خود را مورد بررسی قرار داده اند. این معنای حزب است. در حزب مسأله افراد نیست بلکه مسأله افکار است. مسأله کشور است. مسأله آینده یک ملت است.

* شما در بحث توسعه یافتگی در آثار خود اشاره به تقدم توسعه اقتصادی بر توسعه سیاسی دارید. در کتاب "اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار" هم با یک بررسی تطبیقی تجربه اروپا را مورد اشاره قرار دادید که بر توسعه اقتصادی در ابتدا تأکید داشته‌اند. این ایراد ممکن است وارد باشد که چطور می‏شود مسیری را که اروپا رفته و کشورهای دیگر برای توسعه یافتگی خود طی کردند ما هم به عنوان مسیر توسعه طی کنیم؟

** تفکرات چپ مارکسیستی در تاریخ ۶۰ ساله اخیر فکری و روشنفکری ایران بسیار مسلط بوده است. حتی اعتقاد دارم بسیاری از افکار اقتصادی و سیاست خارجی که امروز وجود دارد ریشه‏های چپ مارکسیستی دارد. ما هنوز از تفکر چپ رها نشده‏ایم. در حالیکه جهان ۲۰ ساله پیش مبانی تفکر چپ را به تاریخ سپرد هنوز ما آن را به تاریخ نسپرده‏ایم. یک دلیلش این است که تفکر چپ با منافع جریان‏های سیاسی ما سازگاری دارد. اگر ما کشوری و ملی فکر کنیم و ببینیم برای کل ایران چه پارادایمی مناسب است تفکر چپ را رها می‎کنیم. زیرا تفکر چپ در دنیا شکست خورد. سرنوشت توسعه یافتگی ایران خارج از حلقه تجربیات بشری نیست. یعنی نمی‎توانیم بگوییم که ما یک تافته جدا بافته‏ای در نظم جهانی هستیم و پیشرفت ما هیچ وجه مشترکی با کره جنوبی، ترکیه و برزیل ندارد. اتفاقاً ما که حتی در حوزه الگوها باید بومی سازی کنیم، در این بومی سازی می‎توانیم الگوهای جدی از این کشورها بگیریم. به عنوان مثال با توجه به اینکه ذخایر عظیم فسیلی داریم حتماً تولید ثروت ملی در ایران تابع ذخایر فسیلی است که ما با چه فرمولی نهایت بهره برداری را از آنها بکنیم. اگر به یک جوان ۲۲ ساله ۱۰۰ میلیارد تومان ارث برسد یا می‎تواند صرف خرید ساختمان و ماشین لوکس و خرج خوشگذرانی کند و یا اینکه با مشورت‏های اقتصادی، ارث خود را در طی ۱۰ سال دو برابر کند.

اینکه برخی ها در ایران می‎گویند وجود نفت باعث عقب افتادگی ما شده این قابل مناظره و بحث است. نه اینگونه نیست. ما می‎توانستیم از نفت و گاز به عنوان سکوی پرش توسعه اقتصادی و اجتماعی استفاده کنیم نه اینکه نفت بفروشیم و کالا وارد کنیم. این شبیه آن ارثی است که به آن جوان ۲۲ ساله رسیده و آن جوان صرف خرید ساختمان و ماشین لوکس می‌کند. اینجاست که توسعه یافتگی، سطحی از فکر است و با مبحثی که شما مطرح کرده‏اید اهمیت پیدا می‏کند که سبک زندگی ما اصالتاً سبک زندگی خوش‎گذرانی و عمدتاً تحت تأثیر رفع امور غریزی است. خطوط چهره یک پیرمرد ۷۵ ساله ژاپنی نشان از زحمات فراوانی است که او در طول سالها کشیده است و این سبک زندگی آنهاست. آلمانی‎ها هم همینطور آنها ساعت شش و نیم صبح می‌روند به سرکار. حال آنکه در حوزه مدیترانه اروپا تازه افراد ساعت ۹ صبح قهوه می‎خورند که ساعت ۱۰ به سرکار بروند. تفاوت این سبک زندگی با آن سبک زندگی در این است که یکی می‏شود آلمان و یکی هم آن کشور مدیترانه‏ای.

بنابراین از جهان باید بیاموزیم. سرنوشتمان به این جهان گره خورده است. این تفکر در کشور که به دنبال اندیشه‏ها و راه حل درونی در داخل هست غافل از این است که می‌توان از تجربه دیگر کشورها آموخت. ما می‏توانیم از تجربیات کشورهای دیگر بیاموزیم و خیلی سریعتر مسیر توسعه یافتگی را طی کنیم. این خیلی عاقلانه نیست که چه در دانشگاه یا در حوزه های اجرایی از رموز پیشرفت کشورهای توسعه یافته جهان غافل باشیم و فکر کنیم خودمان باید الگویی طراحی کنیم. چه بسا می‎توانیم از تجربیات کشورهایی که به تازگی توسعه یافتند استفاده کنیم. اتفاقاً الان در دانشگاه‏های ما وضعی پیش آمده که خیلی علاقه به فهم جهان وجود ندارد. یعنی آن فضای دستگاه‏های دولتی که می‏خواهد همه چیز را از منظر داخلی نگاه کند به شدت به دانشگاه های ما سرایت پیدا کرده است. علاقه به فهم جهان و فهم الگوهای کشورهای دیگر بسیار کاهش یافته است در حالیکه می‎توانیم از جهان در تمام حوزه‌های مدیریت اجتماعی موارد زیادی بیاموزیم.

برای مثال آلودگی شهر تهران به این دلیل است که ما شهرهای بزرگ دنیا را قبلاً مطالعه نکرده‌ایم و معضلات شهرهایی مثل جاکارتا، توکیو، ریو، نیویورک و پاریس که شهرهایی با جمعیت بیش از ۱۰ میلیونی هستند را مورد بررسی و مطالعه قرار نداده‌ایم. بالاخره آنها هم انسانهایی هستند که در یک حوزه جغرافیایی دیگر زندگی می‏کنند و اطراف شهر آنها صنایع تأسیس شده ولی شهرهای آنها آلوده نیست. ما نرفتیم آنها را مطالعه کنیم و کار مقایسه ای انجام دهیم. باید توجه داشت که کار مقایسه‏ای در دهه‏های اخیر در کشور بسیار ضعیف شده است. این باعث شده که از این جریان بسیار آموزنده جهانی عقب بیفتیم. دلیلش هم این است که آنقدر تحت تأثیر چپ مارکسیستی هستیم که جهان را فقط امپریالیسم می‎بینیم. ما نمی‌دانیم که جهان فقط امپریالیسم نیست بلکه این جهان مسأله محیط زیست هم دارد و مسائل صنعت، آموزش، تکنولوژی و مدنیت و کاهش جرائم اجتماعی هم دارد. پلیس نیویورک از سوئدی‏ها آموخت که با مجرمان چگونه برخورد کند و در یک پروسه ۵ ساله جرایم در نیویورک ۴۰ درصد کاهش یافت. این دو کشور هر دو صنعتی هستند و از یکدیگر یاد می‎گیرند و با هم تعامل فکری دارند. مجریان ما در یک حلقه و لوپ تقریباً بسته و داخلی فکری قرار دارند که این وضعیت به سطح جامعه هم منتقل شده و از این بدتر در دانشگاه هم وجود دارد. یعنی جامعه، دانشگاه و دستگاه‏های اجرایی همه در یک قالب صرف درونی فکری قرار گرفته اند و گریزی به جهان برای یادگیری و تغییر در آنها دیده نمی‏شود. آنجاست که می‏توانیم مناظره را مطرح کنیم و ببینیم دیگران چه کار کردند .آنقدر سیاسی فکر می‎کنیم که تمام جهان را یک پدیده و هیولایی سیاسی می‏بینیم. شاید موضوع سیاسی ۱۰ درصد واقعیت بیرونی باشد در حالیکه یک سری مسائل انسانی هم وجود دارد که می‎توانیم از آنها بیاموزیم.

* چه نسخه‏ ای برای اصلاح سبک زندگی ایرانیان پیشنهاد می‏ کنید؟

** تعدادی شاخص را در این خصوص مطرح می‏کنم. اولین شاخص کتاب خواندن و مناظره کردن است. نمی‎پذیرم که میانگین ایرانیان پولی برای کتاب خریدن ندارند. چرا که ایرانیان برای غذا و تفریح پول به اندازه کافی دارند ولی برای مطالعه و ارتقای سطح فکری پول خرج نمی‎کنند. انسان از آنجا که احساس نیاز می‏کند کتاب می‏خواند و یا به مناظره‌ها گوش می‌کند. احساس نیاز است که انسانها را رشد می‏دهد. این آگاهی در جامعه باید رشد یابد و افراد از خود بپرسند آیا نیازی به کتاب خواندن دارند یا نه. فرهنگ شفاهی در ایران احساس بی نیازی به کتاب را تقویت کرده است و فکر می‎کنیم فقط باید گوش دهیم و نباید بخوانیم و مطالعه کنیم و این نخواندن هم فکر، هم رفتار، هم خلقیات و هم انرژی ‏ای که باید برای تغییر بگذاریم را به حالت انجماد رسانده است. هرکس که به وجدان خودش رجوع کند این نتیجه را می‎گیرد که بی تردید سطح و کیفیت فرهنگ عمومی ما ظرف ۱۰ سال گذشته کاهش یافته است. طی این مدت ادب، تربیت، مدنیت و سطح اجتماعی تقلیل یافته و سطح اعتماد کم شده است. یک دلیلش این است که به مصرف‏گرایی و کاهش مطالعه و مناظره روی آوردیم و سطح فکرمان را ارتقاء نمی‌بخشیم. یکی از پیامدهای بسیار مثبت کتاب خواندن این است که خودشناسی انسان افزایش می‏یابد و اینجاست که برای من معماست این جامعه‏ای که اینقدر ادعای اخلاقی و عرفانی دارد چقدر وقت برای بیرون از خودش می‏گذارد تا اینکه برای خودش. این یک پارادوکس در فرهنگ عمومی ما ایرانیان است. مولانا می‌گوید:

باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد باز آرزوی جان‌ها از راه جان درآمد
باز از رضای رضوان درهای خلد وا شد هر روح تا به گردن در حوض کوثر آمد
اجزای خاک تیره حیران شدند و خیره از لامکان شنیده: خیزید، محشر آمد!
آمد ندای بی‌چون نی از درون نه بیرون نی چپ نی راست نی پس، نی از برابر آمد
گویی که آن چه سوی است؟ آن سو که جستجوی است گویی کجا کنم رو؟ آن سو که این سر آمد
آن سو که میوه‌ها را این پختگی رسیده است آن سو که سنگ‌ها را اوصاف گوهر آمد
دستور نیست جان را، تا گوید این بیان را ور نی ز کفر رستی، هر جا که کفر آمد
کافر به وقت سختی رو آورد بدان سو این سو چو درد بیند آن سوش باور آمد
با درد باش، تا درد آن سوت ره نماید آن سو که بیند آن کس کز درد مضطر آمد
آن پادشاه اعظم، در بسته بود محکم پوشید دلق آدم، امروز بر در درآمد

نکته دوم در رابطه با سبک زندگی، رعایت حقوق انسانهای دیگر است. در این زمینه خیلی سقوط کرده‌ایم. امروزه در فرهنگ عقب افتاده آپارتمان نشینی در شهر تهران یک خانواده تا ۳ صبح به قدری سرو صدا می‎کند که کل محله اعتراض می‏کنند. این برای این است که هیچ احترام و حقوقی برای دیگران قائل نیستند. رعایت حقوق دیگران، تربیت می‏خواهد. یکی از نکات مهمی که طی سالها در اجلاس داووس آموخته‌ام تواضع بزرگان اقتصاد و سیاست دنیاست. تواضعی که در "بیل گیتس" دیدم، را در خانواده های عالی‌نسب و خسروشاهی‏ها در دوره نوجوانی دیده بودم. حالا امروز تازه به دوران رسیده‏ها که از طریق رانت و ارتباط فامیلی و... به پول و ثروت هنگفتی رسیده‏اند حداقل حقوق را برای دیگران قائل نیستند و آموزش فرهنگ مدنی ندیده‏اند. این عده تصور می‏کنند چون پول دارند بر دیگران هم تفوق دارند. جالب اینکه این امر به هیچ وجه با فرهنگ دینی و انباشته شده تاریخی ما ایرانیان سنخیت هم ندارد. رعایت حقوق دیگران بسیار مهم و کلیدی است. اتفاقاً قواعد دینی ما در این رابطه بسیار آموزنده است. الان فرهنگ عمومی و اخلاقی ما بسیار انحطاط پیدا کرده است. این مسئله باید در یک جایی بحث شود. باید تعریف کردن از خودمان را هم متوقف کنیم اینکه می گوییم ما شاخص هستیم و در دنیا بسیار ممتاز هستیم به هیچ وجه درست نیست. اگر با رئیس شرکت زیمنس یا کارخانه بنز یا رئیس هیأت مدیره سونی یا نخست وزیر فرانسه یا نمایندگان مجلس هند و یا حتی سیاستمداران جدید عرب حوزه خلیج‌فارس معاشرت کنید عموماً آدمهای مدنی، متواضع و آگاه به مسائل جهانی و کسانی هستند که برای مراعات حقوق دیگران و انسانهای دیگر تربیت شده اند.

نکته سوم در این رابطه این است که اگر بخواهیم سبک زندگی خود را تغییر دهیم باید افراد فکری منصفی باشیم. در فرهنگ میانگین ایرانی کتمان، مماشات و توجیه زیاد داریم که برای توسعه یافتگی و سبک زندگی معقول مضر هستند. البته توجیه کردن یک خصلت انسانی است ولی اگر آحاد یک جامعه بخواهند پیشرفت کنند باید نسبت به یکدیگر منصف باشند. باید حداقل کتمان و مماشات را به کار گیریم و معقول و منطقی تعامل کنیم.

موضوع چهارم این است که میانگین ایرانی، دامنه لذاتش خیلی محدود است. سبک زندگی ما لذات ما را به موارد خاصی محدود می‌کند. قدم زدن در خزان، با دوستان فرهنگی بودن، کمک کردن به ایتام، ۵ دقیقه به یک گل نگاه کردن، ۴۰ صفحه در مورد خود نوشتن، احترام به عابر پیاده، نپریدن وسط حرف دیگران، سکوت فراوان، آشغال پرت نکردن از اتومبیل، جواب تلفن مردم را دادن، مؤدب بودن، تقدیر از کار خوب، ویژگیهای مثبت افراد را دیدن، گفتن ۱۰ مرتبه در روز: من اشتباه کردم، زبانهای خارجی آموختن و سرزدن به حلقه‏های ۱و ۲ و ۳ زندگی خودمان در زندگی ما ایرانی ها بسیار محدود است. ما به مراتب مادی‌تر هستیم حداقل از مردم اروپا. میانگین مردم اروپا یک زندگی بسیار معمولی دارند و از زندگی با ثبات و آرامی که دارند راضی هستند و تنوع عجیبی در دامنه لذاتشان دارند. از اینکه به جنگل یا دریا بروند یا به افراد کمک کنند و یا کتاب بخوانند و وقت برای خودشان بگذارند خیلی خرسند می‎شوند. ولی دامنه لذات ما خیلی محدود و مادی است. این تلقی ما از زندگی باعث می‎شود که دائماً در اضطراب باشیم و از آن ابعاد غیر مادی زندگی بهره نبریم.

نکته پنجم این است که اگر بخواهیم سبک زندگی معقول داشته باشیم باید نظام اجتماعی با ثباتی داشته باشیم. برای این کار باید قوه‏های مقننه و قضائیه بیش از وضعیت فعلی، با قاعده مندی و انصاف بیشتری عمل کنند تا اینکه توازنی میان قوه مجریه و دستگاه‏های اجرایی و دستگاه‏های نظارتی کشور به وجود آید.

۳۰۰ سال تحقیقات علم سیاست به ما می‏گوید جامعه‏ای معقول است که میان نهادهای قدرتمندش توازن وجود داشته باشد. اگر این توازن وجود نداشته باشد شهروندان ضرر خواهند کرد. تحقق این توازن در یک نظام حقوقی قوی و در حوزه سیاسی و اجرایی است که خودش را نشان می‎دهد. اینچنین است که سبک زندگی از یک طرف آداب، عادات و خلقیات منطقی است و از طرف دیگر یک دستگاه اجرایی و نظارتی باید پشتوانه آن سبک زندگی باشد که بتواند آن را تأمین کند. برای همین نخبگان سیاسی ما خودشان باید سبک زندگی خود را عوض کنند. سیاستمداران ما عموماً در اضطراب و نگرانی و در توجیه موقعیت خودشان هستند این بسیار با سیاستمداران حتی هندی و چینی فرق می‏کند که ساعت ۵ به منزل می‏روند. ولی سیاستمداران ما ۹۰ درصد زندگی‏اشان سیاست است و خیلی فرصت نمی‏کنند که زندگی کنند. سیاستمداران ما با اینکه امکانات خوبی دارند ولی زندگی‏اشان دائم در اضطراب و ناآرامی است. تا زمانی که سیاستمداران ما سبک زندگی خود را به طرف آرامش و ثبات و بیرون آمدن صرفاً از کانون سیاست تعریف نکنند طبعاً آن اثرات مثبت خودش را هم در جامعه منعکس نخواهد کرد. اوباما هر چند وقت یکبار، سرزده به یک رستورانی در واشنگتن می‌رود و بدون آنکه از در و دیوار، مأمورین امنیتی دیده شوند در کنار مردم عادی با خانواده خود، غذا می‌خورد. فیلم نگاه می‌کند، بسکتبال بازی می‌کند. هم اکنون بوش پسر وقت قابل توجهی برای نقاشی می‌گذارد.

فرمول پیشنهادی من برای سبک زندگی از یک طرف اصلاح افکار و روشهای جامعه است و از طرف دیگر کارآمدی و نظارت قوی دستگاه‏های اجرایی کشور است که باید فضای دوطرفه و پویا با جامعه را فراهم کنند. کانون این اصلاح هم ترویج مناظره است تا اینکه همه در اثر این مناظره‏ها بتوانند افکارشان را ارتقاء دهند و تلقی‏اشان از زندگی را تغییر دهند و این قدر به دنبال مادیات و امکانات و مناصب نباشند. به عنوان کسی که تاریخ ایران را قدری خوانده این را یک مشکل تاریخی می‎دانم که بخصوص در قرن اخیر داشته‌ایم و هنوز در شرایط فعلی هم وجود دارد؛ یعنی تلقی مادی از زندگی اما با یک صورت و ویترین اخلاقی و معنوی و با واژگانی که باطن عملی کمتری دارند. عبور از غرایز به فکر و اندیشه در سرزمینی که از کانون‌های بنیادی فلسفه جهانی است امری است حیاتی. نزدیک کردن ذهن و بیان اخلاقی به عمل، انتقال از مصرف‌گرایی به تولید و خلاقیت و وارد کردن فرهنگ در زندگی، مهمترین نکات در تغییر سبک زندگی ایرانی است.
 
 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

روز نمادین کورش کبیر و بزرگداشت جشن ملی سده توسط آریاییان راستین  (مطالب متفرقهMiscellaneous Notes)

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:32 PM

abbas

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:09 AM
http://friendfeed.com/patron/972fdefd
پاسخ:
متاسفانه این هم باز نشد.  
 
 
 
آمون : همان مزخرفات همیشگی!
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

ادای احترام محمدرضاشاه پهلوی به مقبره کورش کبیر، پاسارگاد شیراز  (مطالب متفرقهMiscellaneous Notes)

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:31 PM

abbas

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:00 AM
http://sphotos-b.xx.fbcdn.net/hphotos-ash3/c0.0.403.403/p403x403/602884_446039312128525_1986665336_n.jpg
پاسخ:
باز نشد.
 
 
 
 
آمون :‌خیلی تحفه بود!  
 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

مصطفی کمال پاشا آتاتورک رهبر ترکیه جدید و مدرن امروزی،قهرمان ملی  (در جهان،دستکاریهای فرهنگی)

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:27 PM

مصطفی کمال آتاترک

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 00:44 AM

به گفته شرکت گوگل ، سه دلیل اصلی دولت‌ها برای ارائه درخواست حذف محتوی دروغ بودن، خصوصی بودن یا امنیتی بودن آنها است. بر همین اساس ترکیه با 501 درخواست رتبه اول کشورهای درخواست کننده حذف محتوی را در گزارش شفافیت گوگل به دست آورده است و در پی آن آمریکا با 273 درخواست، آلمان با 247 درخواست، برزیل با 191 درخواست و بریتانیا با 97 درخواست به ترتیب بیشترین درخواستهای حذف محتوی را تسلیم گوگل کرده‌اند.

به طور کلی مقامات سیاسی در سرتاسر جهان هزار و 789 درخواست مبنی بر حذف محتوی را تسلیم گوگل کرده‌اند که هزار و 48 درخواست به 6 ماه آخر سال 2011 اختصاص دارد. از میان درخواست‌های ترکیه،‌148 درخواست صرفا با مصطفی کمال آتاترک،‌اولین رئیس جمهور ترکیه در ارتباط بوده است.
پاسخ:
اتاتورکی که همانند ناصرالدین شاه و رضا شاه گویی از اسمان افتاده است.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

کتیبه های مشابه با حجاری بیستون و وجود اسرای به زنجیره کشیده شده  (هخامنشیان(هاخام / خاخام منشی ها))

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:24 PM

جواد  حاجی زاده

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 11:01 PM
یک سوال کوچیک دیگرم داشتم.
با وجود کتیبه های جدید در بیستون به عکس 1913 که نگاه میکنیم تصویری از چند  اسیر است  و ..
اینک که  ثابت شده مربوط به دوره هخامنشیان نیست پس مربوط به کدام دوره است و  داستان انها از چه قراری میتونسته باشد
یعنی در مناطق دیگر هم انسان نگاره هایی از بومیان ماقبل هخامنش ها بر روی سنگها حجاری شده که شکلشان شبیه همین انسان نگاره های اسیر  روی بیستون باشد
پاسخ:
در این خصوص نه فقط نظریه که هیچ حدس و گمان قابل اعتنا  هم وجود ندارد.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

کشف نانو پودر ذرات سفید طلای ضد جاذبه در آثار کهن باستانی ایران  (مطالب متفرقهMiscellaneous Notes)

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:20 PM

جواد  حاجی زاده

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 10:41 PM
بعضی وقتا از روستاییان اطراف تپه حسنلو  شنیدم و یک بار هم که پدرم اطراف این تپه از طرف اداره لوله کشی اب میکرد از مشاهده  کوزه های پر پودر سفید رنگ خبر میداد که در ادامه نگه بانان تپه سریع روی انها را پوشانیده بودند و گفته بودند از مسیر دیگر لوله گزاری را انجام دهید
..
من مطالعاتی را در اینترنت در مورد این پودر انجام دادم که نوشته بود چند هزار سال پیش انسان های خارق العاده ان زمان با علم  برتر الیاف های نانو از طلا را اختراع کرده بودند که  اگر حرارت داده میشدند و روی جسمی قرار میگرفتند باعث از بین رفتن جاذبه و بی وزن شدن جسم میشده که هنوز هم  علم این عنصر برای بشر نامفهوم  و گیج کننده است و در اطراف اهرام مصر هم از این پود ها پیدا شده  که البته برای اولین بار توسط یک کشاورز امریکایی پیدا شده بود .
به نظرتون ان پودر های سفید داخل کوزه  ها  نمیتونسته همین عنصر باشه ؟
http://www.halexandria.org/dward469.htm
مصریان زمانی از این طلا استفاده میکردن که  در ان تاریخ همین طلاها در کوزه های اطراف تپه حسنلو پر شده بودند .
به نظرتون احتمال داره که قبل از فرعونیان بومیان  این خاک راز ان طلای اسرار امیز  را کشف کرده باشند ؟
کاش میتونستیم مقداری از انها را تهیه میکردیم و برای ازمایش میفرستادیم.
صد درصد در زمان فعالیت دایسون در تپه حسنلو با چنین چیز هایی روبرو شده اند اما انها در میان شاخص ها فقط یک جام له شده را از چندین سال فعالیتشان تحویل مردم ما و تاریخ ما دادند  و خدا میدونه چه راز هایی را برای همیشه با خود بردند
پاسخ:
این مطالب درباره نانوی کهن و نوارهای طلای به صورت پودر فانتزی ها و یا حد اکثر گمانه های اثبات نشده اند.  
 
  
 
 
 
 
جواد  حاجی زاده
پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 10:47 PM
http://www.taknaz.ir/news_detail_14741.html
تو این لینک ترجمه فارسی کامل از این طلای اسرار امیز است
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

آنوسیان یهودی و مقام مرجعیت و مرجع تقلید شدن و نفوذ بین شیعیان  (یهود Jews یهودیت Jewish جهودان)

جمعه 13 بهمن 1391 ساعت 10:15 PM

یک مسلمان

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 9:43 PM
استاد شما قبلا گفتید  که انوسیان حتی به مقام مرجعیت رسیده اند میتوانید راهنمایی کنید کدام  یک از مراجع انوسی هستند
پاسخ:
ممکن است بنویسید کجا چنین ادعایی کرده ام.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

نظریه تکامل و خلقت و آفرینش انسان از نسل میمون و حلقه مفقوده نسل  (حرف های فعلا مبهم !)

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 8:05 PM

عادل

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 6:39 PM
استاد لطفا در مورد آفرینش انسان و نظریه تکامل نظرتان را بگویید .فکر می کنم برای بسیاری جای سئوال و ابهام دارد . ممنون
پاسخ:
حل اختمالی  این ابهاماتاز به زمان و گفتار دراز دارد.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

سید جمال الدین اسد آبادی،مامور انگلیس،عضو لژ فراماسونری بریتانیا  (افراد و شخصیت ها)

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 8:01 PM

محمد نیسی

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 4:13 PM
نظر آقای مطهری درباره جاسوس معروف انگلیس و عضو لژ ماسونی:

" شهید مطهری در فرازی دیگر با اشاره به نقش برجسته سیدجمال الدین اسدآبادی در سلسله جنبانی خیزش های اسلامی ، از نگاه سید جمال دو مشکل اساسی جوامع اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی عنوان نموده اند و یکی ازدلایل توجه سید جمال به علمای شیعی را مستقل بودن آنها عنوان نموده اند، تفاوت مهمی که سیدجمال در تحلیل شخصیتی علمای تسنن وتشیع متوجه آن شده بود.

اگر علمای تسنن یک نهاد مستقل ملی ازنظر سید جمال نبوده اند و خودشان در طول تاریخ وابسته به حکومتها بوده اند، ولی علمای شیعه به خاطر استقلال ازحاکمیتها و عدم تغذیه و مدیریت ازطرف آنها، همواره روح ایستادگی وحق گرایی خودرا حفظ نموده اند."

http://baztab.net/fa/news/21670/%D8%A7%D9%81%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%85%D8%B9-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84-%D9%88-%D8%AA%D9%88%D8%B7%D8%A6%D9%87-%D8%AE%D8%B7%D8%B1%D9%86%D8%A7%DA%A9%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D9%86%D8%AF!
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

آموزش زبان و الفبای عبریHebrew یهود در مدارس نوار غزه و فلسطین  (نظرات جالب دیگران)

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:53 PM

محمد نیسی

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 3:54 PM
گروه حماس که کنترل نوار غزه را در دست دارد، در نظر دارد آموزش زبان عبری را در دبیرستان های غزه، جاییکه از سوی اسرائیل محاصره شده، گسترش دهد.

حماس که موجودیت اسراییل را رد می کند، می گوید ساکنان غزه  با گوش دادن به گفتگوهای نظامی اسرائیل به زبان عبری، به درک بهتر آنان از اوضاع کمک می کند.

http://ir.voanews.com/content/hamas-teaches-hebrew-gazana/1594263.html
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

تلاش خاندانهای هزار فامیل در مسکوت گذاشتن قتل عام نسل کشی پوریم  (عید پوریم Purim/Pourim/Poorim)

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:46 PM

جواد  حاجی زاده

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 11:46 AM
حسنلو یکی از  ده ها تپه هستش که در نقده وحوزه دشت سولدوز قتل عام شده اند
نقده ده ها تپه و شهر سوخته مثل حسنلو دارد
همه جای نقده وجب به وجب به اتش کشیده شده
منطقه ای که  در کوهستان های نقده مزارع ماست بالای 30 هکتار شهر سوخته داره که  اکثرا خانه ها چسبیده به هم  و در هر خانه یک تنور وجود داره که اندازه شان بیشتر از 16 متر مربع نمیشه  وادم احساس میکنه اینها مثل ادم کوچیکا زندگی میکردن  و جالب اینه  که بلااستثنا در هر یک از این خانه ها 2 تا 3 اسکلت پیدا میشه که اطرافشان پر ذغال هستش که نشان می دهد بعد از کشته شدن به اتش کشیده شده اند .
دشت سولدوز بزرگترین قربانی قتل عام در ایران است
پاسخ:
هزار فامیل نوظهور ایران از ان که انتخابی و اعزامی است و ریشه بومی ندارد،  پیوسته در ازدیاد خود با توسل به انواع شگردها و از جمله وصلت های حساب شده،  در لایه ملی نفوذ می کند و عدالت خواهی را می پوساند.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

حکومت های سلطنتی و مشروطه پادشاهی ایران و اروپا و پروفسور حسابی  (سیاسی،حکومتی،Politics,Governing)

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 7:42 PM

شهاب

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 03:25 AM
حساب حسابی رو که قبلا مشخص کردن دکتر منصوری.ولی بازم فقط گوشه ای از حساب این سناتور انتسابی محمدرضا پالانی رو گذاشتن کف دستش.
استاد از این در تعجبم که اروپایی های به اصطلاح مدرن وبا فرهنگ و دموکراسی خواه چطور این نظام های نفرت انگیز سلطنتی رو تحمل می کنند؟!!!
پاسخ:
فقط تحمل نمی کنند بل به ملت های دیگر هم با هزار توطئه و بامبول تحمیل می کنند.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

زبان روستای رومانو غرب تهران، زرگر؛ اروپائیان مهاجر با خط لاتین  (نظرات جالب دیگران)

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 4:11 PM

۱۲۳

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 10:39 PM

روستای نیمه ایرانی نیمه اروپایی


http://www.seemorgh.com/culture/2482/139695.html


این مردم اما یک راز دارند، یک نکته مبهم تاریخی که مرموزشان می‌کند. مردم روستای «زرگر» زبان مادری‌شان «رومانو» است؛ به زبانشان زرگری هم می‌گویند، اما نه از آن زرگری‌هایی که بعد از هر حرف، «ز» می‌گذارند و زبانشان می‌شود «دزرزوز».
داستان زبان رومانو بیشتر شبیه افسانه است. زرگری‌ها خودشان هم دقیقا نمی‌دانند متعلق به کجای جهان هستند و چه شد که به ایران آمدند و شدند رومانوی شیعه کشاورز ایرانی که به زبان ترکی هم مسلط است. قدیمی‌های روستا یادشان است که در زمان جوانی‌شان پیرمردی در زرگر بود که تمام حساب و کتاب‌هایش را به زبان روسی می‌نوشت، اما بعد از مرگ او نوشتن به زبان روسی ورافتاد؛ حالا این مردم همه‌شان به زبان رومانو حرف می‌زنند و به لاتین می‌نویسند.

استاد و یا خوانندگان وبلاگ درباره این روستا چیزی شنیده اند؟  
 
 
 
 
آمون : جالب بود این هم کل خبر: 
 
روستایی نیمه ایرانی- نیمه اروپاییاین مردم اما یک راز دارند، یک نکته مبهم تاریخی که مرموزشان می‌کند. مردم روستای «زرگر» زبان مادری‌شان «رومانو» است؛ به زبانشان زرگری هم می‌گویند، اما نه از آن زرگری‌هایی که....
                                                         
این روستا در 100 کیلومتری غرب تهران واقع شده، با مردمی که عاشق ایرانند
روستای زرگر؛ زبان رومانو، خط لاتین
 هم ‌ایرانی‌اند هم اروپایی، هم فارسی می‌دانند هم ترکی؛ صورتشان هم شبیه آریایی‌هاست، هم شبیه گلادیاتورها و وایکینگ‌ها، قدشان بلند است و مهربانی‌شان همچون محبت مردم ایل به مهمان‌ها. مسلمان شیعه‌اند، کارشان دامداری و کشاورزی؛ به سبک همه روستاییان، مرغ و خروس و غاز هم نگه می‌دارند؛ بعضی زن‌ها که هنرمندتر از دیگرانند نیز خودشان نان می‌پزند و در مشک، دوغ و کره می‌گیرند و پنیر و ماست می‌بندند.
 
این مردم اما یک راز دارند، یک نکته مبهم تاریخی که مرموزشان می‌کند. مردم روستای «زرگر» زبان مادری‌شان «رومانو» است؛ به زبانشان زرگری هم می‌گویند، اما نه از آن زرگری‌هایی که بعد از هر حرف، «ز» می‌گذارند و زبانشان می‌شود «دزرزوز».
داستان زبان رومانو بیشتر شبیه افسانه است. زرگری‌ها خودشان هم دقیقا نمی‌دانند متعلق به کجای جهان هستند و چه شد که به ایران آمدند و شدند رومانوی شیعه کشاورز ایرانی که به زبان ترکی هم مسلط است. قدیمی‌های روستا یادشان است که در زمان جوانی‌شان پیرمردی در زرگر بود که تمام حساب و کتاب‌هایش را به زبان روسی می‌نوشت، اما بعد از مرگ او نوشتن به زبان روسی ورافتاد؛ حالا این مردم همه‌شان به زبان رومانو حرف می‌زنند و به لاتین می‌نویسند.
مسافرانی از فرانسه و انگلیس
بچه‌های تحصیلکرده زرگر چند سال پیش چند لغت به زبان رومانو در اینترنت منتشر کردند و از تمام مردم دنیا خواستند که اگر این لغات را می‌شناسند به ایران بیایند. چند ماه بعد سه مسافر از فرانسه و انگلیس به روستای زرگر آمدند و در حالی که شادی‌کنان، ساز و دهل می‌زدند از این‌که همزبان‌هایشان را در ایران پیدا کرده‌اند دست از پا نمی‌شناختند. زرگری‌ها می‌گویند این سه مرد از تجار بزرگ کشورشان بودند که ایتام زیادی را حمایت می‌کردند و اهل کار خیر بودند؛ اما تعجب می‌کردند از این‌که زرگرهای ایران، زبان رومانو را با زبان فارسی و ترکی آنچنان آمیخته‌اند که اصالت زبان به آن شکل که در اروپا تلفظ می‌شود از بین رفته است. رومانوهای اروپایی متعجب بودند از این‌که چرا رومانوهای ایران مثل 18 هزار همزبان شناخته شده خود در اروپا، تشکیلات ندارند و در نشست سالانه آنها در ترکیه حضور ندارند و آواره و بی‌سروسامانند.
آوای آواره
رومانوها حتی آنها که تشکیلات منظمی دارند، آواره‌اند. این مردم معلوم نیست که از چه سرزمینی آمده‌اند و چه اتفاقی افتاد که در جهان پراکنده شدند. «سرهنگ» از بقیه مردم آبادی به تاریخچه رومانوها مسلط‌تر است. او خودش در زمان جنگ ایران و عراق، چند بی‌سیم‌چی زرگر داشت که پیام‌های بسیار مهم را به آنها می‌سپرد تا عراقی‌ها از آن سردرنیاورند؛ که سر هم در نمی‌آوردند و عاقبت نیز نفهمیدند که این زبان چه زبانی است. سرهنگ می‌گوید هیچ‌کس غیر از زرگرها از زبان رومانو سردر نمی‌آورد و هیچ‌کس مطمئن نیست این مردم از چه آب و خاکی ریشه گرفته‌اند؛ اما روایتی هست که می‌گوید رومانوها طایفه‌ای هستند که قرن‌ها پیش از مرزهای شمال ایران وارد شده‌اند و چون زندگی عشایری داشته‌اند در بخش‌های مختلف ایران پخش شده‌اند و بتدریج یکجانشین شده‌اند و کشاورزی و دامداری را پیشه خود کرده‌اند.
روایتی دیگر اما می‌گوید رومانوها اصالتا ایرانی‌اند و به خاطر شجاعتشان، جزو سربازان قزلباش شاه‌عباس صفوی بوده‌اند. عده‌ای نیز معتقدند چون زرگرها جنگجو و دلیرند هیچ وقت با حکومت‌های وقت، سرسازش نداشته‌اند و برای این‌که حکومت‌ها از خطرشان مصون باشند آنها را در دنیا پخش کرده‌اند؛ هر چند این عده نمی‌گویند که چه حکومتی، در چه زمانی و از کدام سرزمین چنین تصمیمی گرفته است.
برای همین زرگرها همیشه دو به شک زندگی می‌کنند؛ آنها گاه خودشان را مردمانی از کشور رومانی می‌دانند و گاه از یونان و گاه زبان رومانو را ملاک قرار می‌دهند تا بگویند ریشه در کشور ایتالیا دارند. معتقدان به این روایت می‌گویند که در جنگ ایران و روم، 200 نفر از رومانوها به دست پادشاه ایران اسیر شدند، اما چون اندام‌های ورزیده و قوی داشتند مورد عفو پادشاه قرار گرفتند و در نزدیکی قزوین ساکن شدند.
آیرانه سی، قمیل و فاملا
اگر مهمان عزیز کرده باشی، زرگرها در بدو ورود برایت «آیرانه سی» می‌آورند. آیرانه سی یعنی دوغ آن‌هم دوغی خنک‌شده با تکه‌های یخ که یک قاشق غذاخوری پُر رویش کره است و هر مهمانی نصیبش نمی‌شود.
وقتی زرگرها به زبان رومانو با هم حرف می‌زنند فردی که شنونده است، حتی کلمات را هم تشخیص نمی‌دهد چه رسد به معنی‌شان؛ اما اینها که مردمی با محبت مردمان ایل‌اند سرعت حرف‌زدنشان را کم می‌کنند و شمرده شمرده کلمات را ادا می‌کنند تا غیر رومانو‌ها هم چیزی بفهمند. «قمیل» همان «کمل» انگلیسی‌ها و شتر ما فارسی زبان‌هاست که زرگرها «ک» آن را «ق» تلفظ می‌کنند. «فاملا» هم همان «فمیلی» انگلیسی زبان‌هاست که ما به آن خانواده می‌گوییم. «پپری» و «سمنتی» هم می‌شود ادویه و فلفل و سیمان که دیکته و تلفظش شباهت زیادی به کلمات انگلیسی دارد. زرگرها زبانشان را هم به حروف لاتین می‌نویسند؛ شاید برای همین است که اصرار دارند بگویند اجدادشان مردمی از مردمان رم بوده‌اند.
عاشق کتاب و چوگور
مضراب بر تارهای «چوگور» زخم می‌زند و «عاشق کتاب»، داستان «کَرَم و اصلی» را می‌خواند. کَرَم، عاشق اصلی ارمنی است، اما پدر اصلی به وصلت با مسلمان رضایت نمی‌دهد. اما کَرم و اصلی، واله و شیدایند پس راهی نیست جز این‌که سوزانده شوند. حاکم شهر اینها ولی مسلمان است پس دلش با سوزاندن عشاق نیست برای همین دو مجسمه به شکل عاشق و معشوق درست می‌کنند و مقابل چشم همه مردم شهر، آن دو را می‌سوزانند، در حالی که کَرم و اصلی با هم در شهری دیگر پیمان زناشویی می‌بندند.
عاشق کتاب، زخمه‌های مضراب بر چوگور را شدیدتر می‌کند و با تحریرهای تُرکی‌اش، سوز شیرین داستان را در فضا می‌پاشد؛ اتاق از نغمه‌های عاشقانه پُر است. «مش کتاب» کلاه پوستی‌اش را می‌خواهد تا عاشقانه‌ای دیگر بخواند؛ «قریب و شاه صنم».
قریب در خواب، دو انگشتش را بالا می‌گیرد و از لای آن دختری در تفلیس را می‌بیند که پری صورت است، شاه صنم نیز در تفلیس خواب می‌بیند که در لای دو انگشتش پسری نمایان است، پری وش در شهر تبریز؛ هر دو در یک زمان. قریب از خواب می‌پرد و همان صبح عزم تفلیس می‌کند و شاه صنم از دمادم صبح، پای دروازه شهر به انتظار قریب می‌نشیند. عاشق کتاب، به اینجا که می‌رسد مدهوش است؛ تارهای چوگور، از زخمه‌های او جنون گرفته‌اند و روستاییان جمع شده اطرافش از حظ شنیدن داستان، سرمی‌جنبانند. او تنها نوازنده چوگور در بین زرگرهاست که حرفه‌اش عاشقی‌خوانی است، البته اگر یلدای هفت ساله و چند جوانی را که برای تفریح، چوگور می‌نوازند را جدا کنیم.
وقتی مراسم عروسی در روستا به پاست، بازار عاشق کتاب، داغ است. زرگرها با این‌که آداب ازدواج و زندگی و لباس پوشیدنشان شباهت زیادی به تهران پیدا کرده، اما با این حال، عاشق کتاب و ضربه‌های مضرابش بر چوگور و داستان‌های عاشقانه‌اش را به همه برنامه‌های سرگرم‌کننده مرسوم در مراسم ازدواج ترجیح می‌دهند.
وقتی او می‌خواند و می‌نوازد همه روی زمین می‌نشینند و زانوها را در بغل می‌گیرند و محو داستان‌های عاشقانه ترکی‌اش می‌شوند چون زرگرها باور دارند که این عشق است که موجودات را به حرکت وا می‌دارد.
وفاداری به خانواده، عشق به وطن
زنی که شوهرش می‌میرد هرگز ازدواج نمی‌کند، مردی نیز که همسر دارد هرگز به سراغ زنی دیگر نمی‌رود و اگر کسی خلاف کند، از روستا طرد می‌شود یعنی اگر چه جسمش در روستاست، اما کسی اعتنایی به او نمی‌کند.
این رسم زرگرهاست که مردمش خیلی روی آن تعصب دارند. آنها نه اهل طلاق‌اند و نه اهل بی‌وفایی و خیانت؛ این هم یک رسم برآمده از ایل است.
در زرگر زیاد اتفاق افتاده که زنی شوهرش را در جوانی از دست بدهد و چند بچه قد و نیم‌قد یتیم برایش بماند، اما این زن‌ها هیچ وقت به فکر ازدواج دوباره نمی‌افتند و به پای بچه‌هایی می‌نشینند که از شوهر به جا مانده‌اند؛ شاید برای این‌که می‌دانند تعصبات زندگی ایلی نمی‌گذارد آنها تنها و بی‌کس بمانند. مردهای زرگر هم برای ازدواج مجدد و چند همسری، مثل مردهای دیگر دنیا، توجیه نمی‌آورند و زیرکی نمی‌کنند چون زرگر بودن به آنها، وفاداری را دیکته می‌کند. با این‌که جوان‌های زرگر از لباس پوشیدن و آب و رنگ زندگی تهرانی‌ها تقلید می‌کنند، اما عقایدشان هنوز زرگری است. آنها به باورهای قومی‌شان احترام می‌گذارند و با این‌که کمتر از گذشته با هم‌روستاییان‌شان وصلت می‌کنند، اما از زبان و خط و اصالتشان همچنان دفاع می‌کنند.
سرهنگ می‌گوید جوان‌های زرگر چون از بیماری‌های ارثی و مادرزادی می‌ترسند کمتر با دختران و پسران هم روستا ازدواج می‌کنند، اما حتی وقتی با غریبه‌ها وصلت می‌کنند باز هم از زبان رومانو حفاظت کرده و نسل به نسل منتقلش می‌کنند. افتخار سرهنگ به این است که زرگر تنها روستای رومانوزبان ایران است که زبان زرگری را زنده نگه داشته و سرنوشتش مثل نسل فراموش شده رومانوها در شهریار، قوچان، بیله‌سوار و خوی نشده است.
با این‌که افسانه‌ها، زرگرها را به سرزمین‌های دور و نزدیک نسبت می‌دهد و آنها را به نقاطی از اروپا مربوط می‌کند، اما با این حال آنها عاشق ایرانند و خودشان را ایرانی می‌دانند. (حتما رمز ماندگاری آنها نیز همین است).
اگر چه آنها صورتشان هم شبیه آریایی‌هاست و هم شبیه گلادیاتورها و وایکینگ‌ها، ولی آنها هر جا که باشند با همان خط لاتین‌شان می‌نویسند: meen iranisom (من ایرانی هستم)، kato dayatar oyolom (اینجا از مادر متولد شدم) و irani boot manga (و کشورم را دوست دارم ).
 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

اشیاء همراه در تور دور آمریکای منشور حقوق بشر کورش هاخام منشی  (نظرات جالب دیگران)

پنجشنبه 12 بهمن 1391 ساعت 00:00 AM

abbas

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 09:42 AM
http://cyruscylinder2013.com/objects-accompanying-the-cyrus-cylinder-in-the-tour/

 

 

 

 

 

 

 

آمون : در مورد تور دور آمریکای استوانه منشور حقوق بشر کورش کبیر هخامنشی، نیز بنگرید:  

 

http://purpirar.blogsky.com/1391/11/11/post-3548/

 

del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

منشور حقوق بشر کورش کبیر در تور دور آمریکا از موزه های مشهور U.S  (هخامنشیان(هاخام / خاخام منشی ها))

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 11:45 AM

سیما

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 07:47 AM
ارسال منشور قلابی کوروش به آمریکا برای نخستین بار

http://cyruscylinder2013.com/

عجب حرامزادگانی هستند این جهودها
پاسخ:
برای فرار از حقیقت خود را به هر اب و اتشی می زنند.
 
 
 
آمون : این هم برنامه تور شامل موزه هنر واشنگتن دی سی، موزه هنرهای مستظرفه هوستون، موزه هنر متروپولیتن نیویورک، موزه هنرهای آسیایی سان فرانسیسکو و موزه پائول گتی لس آنجلس:  
 
 
 
Cyrus Cylinder Tour Dates and Venues
November 28, 2012 by ihf_america
The Cyrus Cylinder will start its tour in Washington in March 2013, and will tour five major museums along its way to Los Angeles where the tour will be concluded in December 2013:
Smithsonian's Arthur M. Sackler Gallery and Freer Gallery of Art, Washington, DC
March 9th through April 28th 2013
Museum of Fine Arts, Houston, TX
May 3rd through June 14th 2013
Metropolitan Museum of Art, New York, NY
June 20th through August 4th 2013
Asian Art Museum, San Francisco, CA
August 9th through September 22nd 2013
J. Paul Getty Museum at the Getty Villa, Los Angeles, CA
October 2nd through December 2nd 2013
 
 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

ارزیابی اثار آرامش دوستدار بخصوص امتناع تفکر او در بنیان اندیشی  (دوستانه)

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 11:38 AM

حسین

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 00:18 AM
ناصر خان اثار ارامش دوستدار بخصوص امتناع تفکر او را چگونه ارزیابی مینمایید.
پاسخ:
چیزی دستگیرم نشد.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

شهرهای سوخته در سراسر ایران در اثر پوریم یهودیان و زیرخاکی هایش  (شهرهای ایران Iranian Old Cities)

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 11:36 AM

کوهستان  حقیقت

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 11:22 PM
سلام
در کوهستان های اطراف نقده هم یک تابلو بزرگ  مثل برده تراش بیستون حکاکی شده اما داخل ان چیزی نوشته نشده است
نمیدونم داستانش چی بوده و با تاریخ مربوط به بومیان انجا چه ارتباطی داشتند.
اقای پورپیرار به نظرتون از چه کانالی میتونیم دولت را مجبور به ده ها تپه باستانی بزرگ در دشت سولدوز وادار کنیم ؟این تپه ها همگی اثارشان نشان از  قتل عام در زمان واحد ان هم با اتش سوزی است .
به نظر من حداقل 60 هزار نفر در یک زمان واحد قتل عام شدند اما نمیدونم چه جوری با وجود این واحد های مسکونی باستانی که اکثرا خانه ها در ابعاد 3 در 4 متر هستند امار واقعی بگیرم.
اما غیر از انها یک قلعه ای هم داریم بالای کوه  که دیوار های ساروجی با پهنای یک متری دارد و تنها منطقه ای است که در انجا سفال های رنگی پیدا میشه .
به نظرتون میشه راهی پیدا کرد که مثل  شهر سوخته زابل و جیرفت عملیلت باستان شناسی اونجا ها پیاده بشه ؟
برام بسیار دردناکه که روزانه در این چند دهه تمام اثار و شواهد باستان که گویای زندگی و  سرگذشت  و در نهایت قتل عام انهااست  توسط سود جویان عتیقه دولتی و غیر دولتی برای همیشه از بین میروند و به قاچاق میروند.
در مورد سکه هم استادم رفته انگلستان هنوز بر نگشته . همون که داده بودم ازمایش کربن برا قدمتش کنه ... برگشتنی حتما میفرستم .
پاسخ:
دعا کنید که هرگز گذر باستان شناسان از ان سو نیفتد.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

نفوذ یهودیان مسلمان نما و متظاهر به اسلام در بین مسلمانان جهان  (یهود Jews یهودیت Jewish جهودان)

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 00:17 AM

aydin

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 9:50 PM
با سلام

استاد عزیز با روشنگری های شما شناسایی دوست از دشمن بسیار آسان می باشد . هدف نشان دادن چهره واقعی دشمنان به کسانی است که کور و کر شده اند . سیاست مداران تورکیه در موضوع شیمون پرز خود را نشان داد که در یک مصاحبه جنجالی ظاهرا خود را دشمن اسرائیل نشان داد تا کشته شده اتباع تورکیه ای حامل کمک های انسانی به مردم غزه را در چشم مردم کشورش نشان دهد و از طرفی در جوامع اسلامی خود را مدافع مسلمانان نشان دهد و فردای آن روز قرارداد چند صد میلیاردی با اسرائیل بست . در قضیه اخیر هم دیگر کامل رسوا شدند .
پاسخ:
اذناب یهود در تمام سرزمین های اسلامی با درجات مختلفی از توان موضع گرفته و منتظر فرصت اند.  
 
 
 
 
 
آمون : برای توضیحات بیشتر به بحث آنوسی ها مراجعه کنید: 
 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

جعل عکس برای بلدیری های تاجیکستانی مهاجر به تاشکرگان چین،هیمالیا  (مطالب متفرقهMiscellaneous Notes)

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 00:14 AM

khalil

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 9:07 PM
استاد در تصاویر فارسی زبانان هیمالیا تصویر زیر کمی معیوب است
http://alef.ir/images/docs/000176/176820/images/13.jpg
با کمی دقت در آجرچینی بالای سر  پنجره ، کف زیرین آجرها هیچ هماهنگی با شکل کلی آجر ها ندارد.(شاید هم بر چسب کاغذی باشد)؟؟؟؟

استاد در سی دی نرم افزاری هست که با آن می توانید مستند را با آن فرمت مشاهده کنید.
نظرتان در مورد آن مستند را هم بفرمایید.
ممنون
پاسخ:
حتما. ان عکس هم دارای اشکال است.

 

 

 

 

 

 

آمون : منظور این مطلب است :  

 

http://purpirar.blogsky.com/1391/11/10/post-3534/

 

del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

ریشه تولید و ساخت و پیدایش زبان فارسی و فرهنگ فارسی یهودی ایرانی  (زبان ها،اقوام و قومیتها،نژادها)

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 00:12 AM

توحید

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 8:16 PM
سلام استاد عزیز خسته نباشید.

در مورد  لینک فارسی زبانان هیمالیا  معلوم نیست چرا باستان پرستان اینقدر از سر شوق له له می زنند. حتی از نگاه غیر بنیان اندیشانه مطلب چیز عجیبی نیست همواره کلنی های محدودی از اقوام مختلف در طول تاریخ از سرزمین خود مهاجرت کرده و به سرزمین های اطراف رفته اند . مثلا در نقاط مختلف ایران خودمان کلنی هایی از هندیان از جمله در ساری و جوکه محله ساکن هستند و یا ارامنه در اصفهان و ... آیا مهاجرت تعدادی فارس تاجیک از روسیه به کشور همسایه چین اینقدر چیز عجیبی است؟

ولی از نگاه بنیان اندیشانه اگر به موضوع نگاه کنیم شاید بجای این جمله  «بلدیری ها گرچه تدریجا زبان فارسی را دارند فراموش می کنند اما فرهنگ مهمان نوازی و بزرگداشت نوروز و بهار از خاطره تاریخی شان به این زودی ها محو نخواهد شد» حقیقت این است که باید گفت بلدیریهای مجهول النژادی که هنوز فارسی دیکته شده به خود را خوب نتوانسته اند یاد بگیرند و انتظارات کنیسه را بر آورده کنند.

مسئله  گستردگی زبان فارسی و رسومی چون نوروز و یلدا و ... از ایران تا افغانستان و تاجیکستان و ... که بارها منتقدین بنیان اندیشی در مورد آن سوال کرده اند که اگر فارسی جعلی است پس چطور چند کشور دیگر فارسی صحبت می کنند و نوروز را جشن می گیرند و ... با توجه به داده های بنیان اندیشانه باید اینطور قضاوت کرد که از آنجا که مرکز فارس سازی ایران ۲۰۰ سال قبل بوده و از آنجا که هنوز هم مردم افغانستان و تاجیکستان و ... از نظر نمایه های فرهنگی و تمدنی و شهر نشینی چند ده سال از مردم ایران عقب تر هستند بنابراین تاریخ افغانستان و تاجیکستان و ... بسیار جوان تر از تاریخ ۲۰۰ ساله شکل گیری ایران است که می تواند منبع خوبی برای بسط بیشتر و اثبات ادله بنیان اندیشی و راهنمای خوبی برای روند و شیوه جعل قوم تراشی و ساخت زبان جعلی فارسی باشد.
پاسخ:
اقای توحید. تا زمانی که تکلیف انبوهی کتاب فارسی - یهودی خطی را روشن نکنند، زبان فارسی شعبه ای از یدیش یهودیان است که از زمان معینی بدین سو در جای خط عبری با خط عرب نوشته اند. همین و و السلام.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

استفاده از تریاک و مواد افیونی ناب و خالص در تولید شعر و فرهنگ  (فرهنگ(جدید))

چهارشنبه 11 بهمن 1391 ساعت 00:09 AM

محمد نیسی

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 7:23 PM
سلام‌علیکم

فردوسی آفرینش عالم را مطابق با بینش توحیدی اسلامی بازگو می کند.

از فرمایشات جدید " نصر اصفهانی " : "" در پیوند البرز کوه با اسطوره بهشت، در باور ایرانیان (بخوانید یهودیان) باستان که در شاهنامه، به شکل زیبایی انعکاس یافته است... کوه البرز نقش بارزی در اسطوره آفرینش دارد. براساس عقاید ایرانیان باستان، کوه مقدس البرز دروسط زمین واقع شده و به آسمان اتصال دارد.

... و این اندیشه را که بر گرفته از حکمت ناب ایرانی است در متون دینی پیش از اسلام(احتمالاً منظور استاد نصر اصفهانی تورات است) می بینیم... ""

با خواندن آخرین ترشحات ذهنی " نصر اصفهانی " معروف خودمان در سایت آنتی پورپیرار، هر گونه شک و شبه درباره یهودی بودنش برطرف می‌شود:

" نویسنده: نصراصفهانی
پنجشنبه 5 بهمن1391 ساعت: 11:52

فردوسی که در فرهنگ اسلامی رشد نموده، جوهر عرفان را در حماسه‌ها یافته و دانسته و آگاهانه رمز کوه‌ها را که در آن اژدهایان و دیوان خفته‌اند به کار گرفته تا هم تاریخ واقعی ایران باستان را به تصویر بکشد و هم فرهنگ و بینش توحیدی آنان را.

فردوسی تصویری از اصیل ترین حقایق زندگی انسان را به نمایش گذاشته است. فردوسی در فرهنگ اسلامی،عرفان را می شناسد و آن را به حماسه پیوند می‌زند.

در پیوند البرز کوه با اسطوره بهشت، در باور ایرانیان باستان که در شاهنامه، به شکل زیبایی انعکاس یافته است، سیمرغ پیوند دهنده انسان دور افتاده از آشیانه نخستین خود است و زال نمود این انسان که هر دو با البرز کوه به عنوان مرکز جهان، پیوندی تنگاتنگ دارند و همین البرز است که در فرهنگ اسلامی تبدیل به قاف می‌شود.


می گویند:خدا وقتی زمین را آفرید زمین موج برداشت و برخود لرزید آن گاه خداوند کوه ها را آفرید و زمین را با آن استوار کرد.

کوه البرز نقش بارزی در اسطوره آفرینش دارد. براساس عقاید ایرانیان باستان، کوه مقدس البرز دروسط زمین واقع شده و به آسمان اتصال دارد.

استوارترین و ماندنی‌ترین بنیاد اسطوره‌ای البرز، باور به یگانگی انسان و جهان است و این اندیشه را که بر گرفته از حکمت ناب ایرانی است در متون دینی پیش از اسلام می بینیم، فردوسی آفرینش عالم را مطابق با بینش توحیدی اسلامی بازگو می کند.

گوهر کوه‌ها در زمین آفریده می‌شود و طی هزاران سال رشد می‌یابد و آن گاه بر اثر تازشی که اهریمن بر زمین می‌برد آن را به لرزه می‌اندازد، کوه‌ها با شکوه و عظمت سر از زمین بر می‌دارند و افراشته می‌گردند.

کوه نزدیک‌ترین مکان، به آسمان است، پس می‌تواند نردبان عروج انسان خاکی به آسمان باشد، لذا چنین مکانی همیشه مقدس بوده است.

«از این کانون مرکزی که نقطه ی اتصال مبدأ انسان و مبداء عالم است، آدمی؛ هم از طرفی به طور مطلق به آغاز راز هستی پی می‌برد و هم به طور نسبی ادامه دهنده میراث پیشینیان با نیاکان می‌گردد، به عبارت دیگر هم رجعت به اصل می‌کند و هم به سبب این رجعت، وارث خاطره ازلی قومی خودش می‌شود که از همین مبدا اولین اساطیر [نقطه مرکز] سرچشمه گرفته است.

پس هسته اصلی از نقطه مرکز آغاز می‌شود و به سبب پویایی و حرکت،آن نقطه از نیستی به هستی در می‌آید و زندگی ازآن مرکز شکل می‌گیرد و البرز شاهنامه، همان نقطه است.
پاسخ:
جنس مورد استفاده انصافا خالص بوده است.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

بمب گذاری مامورین مخفی سوریه در مکه مکرمه و زائرین حرم امن الهی  (سیاسی،حکومتی،Politics,Governing)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 7:46 PM
سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 5:00 PM
البته استاد همانطور که حمله ترکیه به یک کشور مسلمان منزجر کننده می باشد،اقدام به بمب گذاری هم از سوی سفیر سوریه در مکه هم قابل تامل است!!
پاسخ:
احتمالا این مطلب را سفیر سوریه اختصاصا نزد شما اعتراف کرده است. نکند با ایشان همدست بوده اید. ضمنا بدانید که ترکیه و عربستان در موضوع سوریه در یک جبهه اند.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

تونلهای برفی موبدان زرتشتی به آتشکده و چهارطاقی های گرم زمستانی  (فرهنگ و تمدن (جدید))

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 7:44 PM

شازده کوچولو

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 2:22 PM
سلام دوباره

برای ارائه تصاویر مجبور هستم تا فصل بهار صبر کنم
تا یک منبع کامل از تصاویر قدیمی و جدید رو برای شما جمع اوری کنم و به همراه نوشته هایی که در منابع بومی همدان موجود هست.

(دسترسی به آتشکده مورد نظر،  به خاطر وجود برف سنگین امکان پذیر نیست. و در حال حاضر کاملا زیر برف مدفون هست.)

شاد باشید
پاسخ:
زائرین قدیم اتشکده ها هم درست همانند شما برای رسیدن به سخنان موبدان و استماع آیات اوستا باید در برف تونل می زده اند. به گمانم در همدان به همان قبور نوساز استر و مرد خای بسازید.  
 
 
 
 
 
 
آمون : اصلا دلم نمی خواد وسط کامنتهایی که آرشیو می کنم، پارازیت بندازم ولی دیگه آخه آتشکده ای که زیر برف باشه ... ! 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

قبول سفارش حک هرگونه حجاری قدیمی و باستانی در کوتاه ترین زمان  (کتیبه ها و حجاریهای باستانی)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 7:40 PM

شازده کوچولو (جواد زارعی)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 1:26 PM
سلام بر آقای پورپیرا

یه نکته برای من خیلی جالبه
اون هم محل عکسی که آقای هرتسفلد گرفته
زوایه عکس طوری هست که ایشون باید از جایی عکس رو می گرفته که حداقل 30 متر بلند تر از کف زمین هست
و کاملا روی دیواره قرار داره.
پس میشه نتیجه گرفت اولین مسیر سنگ نوردی رو آقای هرتسفلد روی دیواره ی بیستون رو باز کردن.
به عکس زیر دقت کنید حرف من ثابت میشه
http://up.iran-goftegoo.com/images/2r4q27ybvk0gipyit9j.jpg

آقای پورپیرای عزیز من مستند 80 دقیقه ای شما رو درباب پاسارگاد دیدم و باید به شما تبریک بگم مستند به طور کاملا حرفه ای مهندسی و ساخته شده بود.
در اون مقوله بحثی ندارم
اما خیلی دوست دارم ببینم در باب نقض هگمتانه و کتیبه های گنجنامه و آتشکده های موجود در الوند چه مستنداتی دارید! من مستنداتی درباب آتشکده های همدان دارم که مربوط به سال 1285 هست. یعنی زمان قاجار.
شرط می بندیم شما از مکان اون آتشکده ها در کوههای الوند آگاهی ندارید و سنگ نگاره هایی که در کوهستان الوند وجود داره رو هرگز ندید!(منظورم کتیبه های گنجنامه نیست).

من خیلی دوست دارم حضوری شما رو ببینم و مستندات خودم رو ارائه بدم و حرفهای شما رو بشنوم.
اگر این امر امکان پذیر نبود مستندات خودم رو در باب تاریخچه ی همدان بر روی وبلاگ خودم قرار خواهم داد.
منتظر جواب شما هستم!
شاد باشید
پاسخ:
اسنادتان را در وبلاگ خودتان نصب کنید و به من هم اطلاع دهید. یادتان باشد که نویسنده کتاب اتشکده های ایران همین اواخر مطالب کتاب خودش را رد کرده و از عرضه ان  پوزش خواسته است. ضمن این که همدان یکی از مراکز جعل سازی های یهود است و ده گنج نامه و شبیه ان را یک ماهه تحویل مشتری می دهند. اخر پسر خوب وقتی بیستون قلابی است دیگر سخن از گنج نامه و آتشکده چه صیغه ای است.  
 
 
 
آمون : برای اطلاعات بیشتر در مورد جعلی بودن و نوسازی کتیبه بیستون و داریوش کبیر هخامنشی:  
 
 
 
این هم در مورد جدیدالتاسیس و الخلق بودن ناصرالدین شاه قاجار؛ قبله عالم! 
 
 
 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

اشاره قرآن به زره، کلاهخود، شمشیر،تبر،نیزه،سنان،سپر و اداوت جنگی  (اسلام و شمشیر)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 7:36 PM

علی

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 10:41 AM
سلام علیکم
جناب پورپیرار، در مقاله اسلام و شمشیر 1گفته اید که :(و نباید از یاد برد که پرچم دار بزرگ تفکر شیعی، یعنی علی ابن ابی طالب را نیز مالک نوع دو ‌دم همین شمشیرهای ساختگی کرده اند، آن هم در حالی که اثبات وجود ساده ‌ترین آلت حرب نیز در صدر اسلام از نظر باستان شناسی ممکن نیست و بار دیگر بگویم که مورخ تنها و تنها بر سند همزمان با دوره‌ی تاریخی آن اعتبار می‌گذارد و تابع هیچ قول و بیان و روایتی نمی‌شود که غالبا با زمان خویش صد ها سال فاصله دارد).
جناب پورپیرار، در جنگهای چند قرن پیش زره پوشیدن به عنوان یک سلاح جنگی تاثیر بزرگی در حفظ نظامیان ایفا می کرد، این صنعت و حربه نظامی برای اولین بار توسط حضرت داود با وحی الهی ابداع و اختراع شد، چنانک ایه 80سوره انبیا بر ان تاکید دارد::(وَ عَلَّمْنَهُ صنْعَةَ لَبُوسٍ لَّکمْ لِتُحْصِنَکُم مِّن بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنتُمْ شکِرُونَ).
و ایه دیگر در جزئیات ان می فرماید:(وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا دَاوُدَ مِنَّا فَضلاً یَجِبَالُ أَوِّبى مَعَهُ وَ الطیرَ وَ أَلَنَّا لَهُ الحَْدِیدَ--أَنِ اعْمَلْ سبِغَتٍ وَ قَدِّرْ فى السرْدِ وَ اعْمَلُوا صلِحاً إِنى بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ).
جناب پورپیرار ، با توجه به فاصله صدها سال بین حضرت داود و پیامبر اسلام، در زمان حضرت داود پیشرفته ترین سلاح وجود دارد، ولی در زمان پیامبر اسلام حتی ساده ترین سلاح  وجود ندارد؟
پاسخ:
گفت و گو با متعصبان و به خصوص که ظن قوی آنوسی بودن بر انان جاری باشد، تلف کردن اوقات است. اما از ان که خود کلید پاسخ خود را جا گذارده اید استثنائا می پرسم چرا در قرانی که از زره ساخت داود هم سخن رفته، کلامی در باب شمشیر و خنجر و نیزه و سنان نرفته است؟  
 
 
 
آمون : برای دانلود رایگان کتاب اسلام و شمشیر، می توانید به گروه اینترنتی که آدرس آن در کنار صفحه موجود است، مراجعه کنید.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

عکس جالب و نورپردازی شده از کتیبه بیستون و داریوش کبیر هخامنشی  (کتیبه ها و حجاریهای باستانی)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 7:32 PM

abbas

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 09:57 AM
استاد سلام۰عکس خیلی جالبی از بیستون
http://www.cloob.com/club/post/show/clubname/letafateebaran/topicid/2208420/letafateebaran
پاسخ:
عکس جالب و مطالب مهملی بود. ممنون
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

قدیمی ترین قبرستان و گورستان جهان تاریخ بشری؛ترکیه، Gobekli Tepe  (نظرات جالب دیگران)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 4:36 PM

abbas

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 04:40 AM
http://www.smithsonianmag.com/history-archaeology/gobekli-tepe.html

 

 

 

 

 

آمون : خبری است در مورد قبرستان 11 هزار ساله در ترکیه.

del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

فرق و اختلاف فرقه های اسلامی و اهل تسنن، شیعیان، سلفی و وهابیون  (اسلام،دین اسلام Islam و مسلمانان)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 4:33 PM

محمد اوجال

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 03:28 AM
آیدین عزیز، طی دو سال گذشته تلاش های زیادی از سوی دوستان انجام شد تا مستند "تختگاه هیچکس"، با دوبله یا زیر نویس ترکی استانبولی، در یکی از شبکه های تلویزیونی ترکیه پخش شود، چنانکه در این راستا از طریق دوستانی در ترکیـه، که بعضـا صاحب نفـوذی کـم و بیـش در برخی کانال ها بودند، با کــانال های معروفی چون خبر تورک، سی ان ان تورک و کــانال دولتی ت.ر.ت مذاکراتی انجام شد، اما هیچ کدام از این کانال ها، گر چه در ابتدا علاقه زیادی نشان دادند و حتی یکی از آنها پیشنهاد اسپانسری برای انجام تحقیقات در زمینه "طوفان نوح" از سوی جناب پورپیرار در ترکیه را داد، اما نهایتا هیچیک حاضر به پخش مستندها نشدند!!!... و این در حالیست که این مستندها در اصل باید مورد استقبال فراوان هم قرار می گرفت، چرا که ظاهرا تاریخ همسایه و رقیب تاریخی را بر باد می داد.
به هر تقدیر، این موضوع خود بهترین نشانه بر وسعت و عمق نفوذ یهود و اذناب آن در میان مردم منطقه است، لذا مواجه شدن بامستندهائی از قبیل فوق  دور از انتظار نیست
پاسخ:
چهره روشن بازی گران سیاسی و  سر دم داران ترکیه در ماجرای سوریه برملا شد و نصب موشک های پیش رفته ناتو برای تعرض به یک کشور اسلامی گواه و سند سنگین اقتدار کنیسه در دولت ترکیه است. برای بیان گوشه دیده نشده ای از توطئه های کنیسه و کلیسا در ایجاد تفرقه میان مسلمین توجه دهم که روز تولد و وفات پیامبر بزرگ و راه نمای نهایی انسان را با تولد و وفات دو امام شیعه یکسان گرفته اند که فرقه های اسلامی یک مورد اعلام تظاهرات مشترک نداشته باشند. سنیان در تولد و درگذشت پیامبر خدا  شادی می کنند و اشک می ریزند و شیعیان نیز به طور ضمنی به سبب تولد و وفات امامان خویش. بر حال آنان افسوس می خورم که نتوانستند یک روز بعثت مشترک نیز بسازند تا هر یک قران جداگانه و مخصوص به خود را تحویل بگیریم.  
 
 
 
آمون : تا حدی می تواند مرتبط با این مطلب هم باشد :  
 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

سنی مذهبان فارسی زبان بلدیر تاشکرگان چین،مهاجران تاجیک سین کیانگ  (زبان ها،اقوام و قومیتها،نژادها)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 12:36 PM
دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 11:26 PM
http://alef.ir/vdcb50b8grhbzwp.uiur.html?176820
پاسخ:
یالاخره فارسی زبان های سنی مذهبی را در دهی میان کوه های هیمالیا یافته ایم که  به چنین سرانجامی دچار شده اند:
«بلدیری ها گرچه تدریجا زبان فارسی را دارند فراموش می کنند اما فرهنگ مهمان نوازی و بزرگداشت نوروز و بهار از خاطره تاریخی شان به این زودی ها محو نخواهد شد».
این را می گویند دلایلی برای نمایش افتخارات ملی که حتی اهالی دهی را قدرت تحمل و سعی در بقای زبان بومی خود ر ا نداشته اند.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

کشف جدید هرم های بوسنیایی و Bosnian pyramid artifacts & tunnels  (در جهان،دستکاریهای فرهنگی)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 01:02 AM

ساده دل

دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 8:22 PM
سلام
استاد از بذل توجهتون ممنونم
بله حق با شماست من هم خیلی بی دقتی کردم که بدون تحقیق بیشتر خبر آن را اینجا قرار دادم
آقای عثماناجیکا ادعا میکند که وجود بلوکه ها و ..نشان دهنده اینست که این سازه ها ساخته دست بشر یا حداقل با تغییراتی ساختاری به عنوان سازه استفاده شدند اگرچه تابحال حرفهای ضد و نقیض زیادی از او در سایتهای مختلف منتشر شده
The Bosnian Pyramid, Visocica Hill, is the first European pyramid to be discovered and is located in the heart of Bosnia, in the town of Visoko. The pyramid has all the elements: four perfectly shaped slopes pointing toward the cardinal points, a flat top and an entrance complex. On top of the pyramid are also the ruins of a Medieval walled town, once the base of a Bosnian king Tvrtko of Kotromanic (1338-1391). Because of its similarities to the Pyramid of the Sun in Teotihuacan, Mexico, it has been named the "Bosnian Pyramid of the Sun" ('Bosanska Piramida Sunca'). There are also a four more ancient structures on the site, the Bosnian Pyramid of the Moon ('Bosanska Piramida Mjeseca'), Bosnian Pyramid of the Dragon ( 'Bosanska Piramida Zmaja'), Bosnian Pyramid of the Love ('Bosanska Piramida Ljubavi') and Temple of the Earth, ('Hram Zemlje').'We have already dug out stone blocks which I believe are covering the pyramid', said Semir (Sam) Osmanagic, a Bosnian American archaeologist who has spent the last 15 years studying the pyramids of Latin America. 'We found a paved entrance plateau and discovered underground tunnels'..... (October 2005)

از سایت اصلی درباره ساختارهای هرم مانند بوسنی:
http://www.bosnianpyramid.com


این هم یک سخن ضد و نقیض دیگر از او:
"Not that I don't believe in a pyramid here," he added. "This place was always called 'Pyramid' by the local population. But we have to prove that this is not a natural shape."
یعنی پیرامید واقعی نیستند و در واقع تپه هایی بودند که بدینشکل مورد استفاده قرار گرفتند(با تغییرات ساختاری و استفاده از بلوکهای سنگی)

http://www.msnbc.msn.com/id/10335950/ns/technology_and_science-science/t/bosnian-hill-actually-ancient-pyramid


یک عکس از بلوکه های این ساختار هرم مانند(؟):
http://www.bosnianpyramid.com/images/BosnianPyramidOfTheSun/BosnianPyramidOfTheSun_NorthSide.JPG

در ویکیپدیا هم اطلاعات جالبی درباره شارلاتان گری درباره این ساختارهای هرم مانند قرار داده شده:
The Bosnian pyramids are a cluster of natural geological formations known as flatirons[1] near the Bosnian town of Visoko, northwest of Sarajevo. The hill named Visočica became the focus of international attention in October 2005 following a news-media campaign promoting the idea that they are human-made and the largest ancient pyramids on Earth.

In analysing the site, its known history, and the excavations; geologists, archeologists, and other scientists have concluded that they are natural formations and that there are no signs of human building involved.[2][3][4] Additionally, scientists have criticised the Bosnian authorities for supporting the pyramid claim saying: "This scheme is a cruel hoax on an unsuspecting public and has no place in the world of genuine science."[5]

The 213-metre (699 ft) Visočica hill, upon which the Old town of Visoki was once sited, is roughly pyramid-shaped. The idea that it constitutes an ancient artificial edifice was publicised by Bosnian author Semir Osmanagić. His subsequent excavations at the site have uncovered what he claims to be a paved entrance plateau and tunnels, as well as stone blocks and ancient mortar which he has suggested once covered the structure. Osmanagić has claimed that the dig involved an international team of archaeologists from Australia, Austria, Ireland, Scotland and Slovenia.[6] However, many archaeologists he named have stated they had not agreed to participate and were never at the site.[7] The dig began in April 2006, and has resulted in reshaping the hill, making it look like a Mayan step pyramid.[1]

http://en.wikipedia.org/wiki/Bosnian_pyramids
پاسخ:
من هم در نمونه های نمایشی او هیچ نشانی از وجود پیرامید ندیدم. دکان های فرهنگی غرب دو هزار نبش دارد.  
 
 
 
آمون : مطلب قبلی این است :  
 
 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

تعریف و تجمید ترکهای ترکیه و آنوسی ها از تخت جمشید نیمه کاره  (انعکاس و بازتاب)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 00:55 AM

aydin

دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 5:23 PM
با سلام :

http://www.youtube.com/watch?v=dARnKidOBIQ

کسانی که این ویدئوی خفت بار را ندیده باشند خود را از دیدن یک نمایش طنز دور کرده اند ! با وجود مستند های ارزشمند "تختگاه هیچ کس" و "مجعولات مجلل" باز شبکه های فرهنگی تورکیه دم از شکوه تخت جمشید می زنند !؟ البته می دانیم که مسئله مربوط به تورک ها نیست و آنوس ها برای حفظ خود در دنیا دست به هر کاری میزنند !
پاسخ:
نتوانستم یو تیوب را باز کنم. اگر صد سال انتظار بکشید هیچ ترکی به این کثافت کاری و مزدور یهود بازی ها اعتراضی نخواهد کرد چرا که حقیقت به مذاق قوم پرست خوش نمی آید.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

فرق خط با زبان در نگارش و گویش یک زبان و الفبای آوایی لغت نویسی  (زبان ها،اقوام و قومیتها،نژادها)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 00:53 AM
دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 3:32 PM
استاد عزیز تا آنجایی که یادم هست شما خودتان هم از موافقان تغییر خط فارسی به لاتین بودید. کوروش صفوی هم همین حرف را زده ولی شما الان با او مخالفت می کنید؟؟!! مثل اینکه حرفهایش را نخواندید. او تاریخ رسمی زبان شناسی فعلی را با اما و اگر احتمال فقط نقل کرده که خودش نشون میده خیلی به درستی آنها معتقد نیست. ضمنا صفوی از خط عربی حرف زده نه زبان عربی. همانطور که خودتان هم فرمودید خداوند در قرآن می فرماید قرآن را به زبان عربی نازل کرده نه به خط عربی!!!
پاسخ:
از کجا خبر شده اید که با تغییر خط موافق بوده ام؟! باید صاحب هوش ویزه بود که مثلا خط یونانی را از زبان یونانی جدا کند.  پیشنهاد می کنم به مطالب جدی وارد نشوید.
 
 
 
 

 

 

 

آمون : نظر به :  

 

http://purpirar.blogsky.com/1391/11/09/post-3526/

 

del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

دیدار با یهودیان مراکش و معابد و کنیسه های آنان در شمال آفریقا  (یهود Jews یهودیت Jewish جهودان)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 00:40 AM

مسعود سنجری

دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 3:18 PM
http://rickgold.home.mindspring.com/index.htm
پاسخ:
این روکردن های جدید که بسیار هم فراوان شده اندک اعتباری ندارند.  
 
 
 
 
آمون : داستان مربوط است به کسی که حدود 4 سال در مراکش بوده و حتی منزلی در آنجا ساخته! این یهودی در مورد یهودیان مراکشی فعلی و جمعیت تقلیل یافته و رو به کاهش آن در آن سفر طولانی، قصه می بافد.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

ارسال CD های دوستانه برای آقای ناصر پورپیرار در مورد تاریخ ایران  (دوستانه)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 00:33 AM

khalil

دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 2:20 PM
استاد سی دی ها به دستتان رسیده؟؟؟؟
پاسخ:
دریافت شد و متشکرم ولی هنوز باز نکرده ام.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

نمایش/پخش/تکرار مصاحبه هفتگی شبکه وصال فارسی- آقای ناصر پورپیرار  (دوستانه)

سه شنبه 10 بهمن 1391 ساعت 00:24 AM
دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 12:06 PM
سلام
استاد آیا برنامه ها مرتب از سایت وصال در روزهای یکشنبه سه شنبه و پنج شنبه ادامه دارد؟و اینکه به وقت ایران ساعت چند این برنامه پخش می شود؟
پاسخ:
اگر ادامه یابد یک نوبت در هفته ساعت 5  بعد از ظهر روز شنبه است که دوستان و دشمنان از کنیسه ها برگشته باشند.  
 
 
 
 
آمون : ظاهرا دو هفته ای می شود که به دلایل فنی، مصاحبه ای انجام نمی شود. نمی دانم چرا لااقل مصاحبه های قبلی را بازپخش نمی کنند؟!
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

خواستها و مطالبات محقق نشده جنبش عدالت اجتماعی  انقلاب مشروطه  (انقلاب مشروطه)

دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 3:24 PM

abbas

دوشنبه 9 بهمن 1391 ساعت 04:42 AM
http://www.perslit.com/g05aug101.html
پاسخ:
باز نشد.

هیچ نظری موجود نیست: