صنایع نساجی و صنعتی و اقتصادی ایران در کاشان و پالتوهای روسی شاه (اقتصاد)یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 10:32 PM naina pagwan یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 11:15 AM استاد این لباس پالتو مانندی که تو بعضی عکس ها به تن ناصرالدین شاه است طرح روسی نمی تونه باشه؟ در ضمن جالبه که تو هیچکدوم از عکس های عهد قاجار من اثر و رد و نشونی از فرش ها و قالیچه های معروف ایرانی فرش کرمان و تبریز و ... که همه دنیا اینهمه در باره اش داستان سرایی می کنند نمی بینم. تو کتاب ها و فیلم های هالیوودی همیشه قصر های پادشاهان اروپایی و خانه های ثروتمندان را مزین به فرش ایرانی می بینیم.در حالی که این طرف شاه مملکت ما تو زیرزمین روی یه تیکه پارچه کهنه می نشسته. این نشون میده یهودیان اولیه وارد شده به این سرزمین در اون زمون هنوز فرصت نکردند دارهای قالی خود را علم کنند و تجارت خود را راه بیاندازند.یعنی صنعت فرش بافی ایران کمتر از دویست سال قدمت داره. پاسخ: خانم naina pagwan. حالا مشغول تلافی کردن اند. اگر بگویم که بیش از یک سوم پروژه های صنعتی و غیر آن از جمله در ردیف پارچه و قالی بافی کشور در کاشان کلید می خورد هنوز کم تر از عدد واقع گفته ام. عکس از تخت طاووس از هندوستان آورده نادرشاه افشار و ناصرالدین شاه (نظرات جالب دیگران)یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 10:29 PM abbas یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 06:08 AM http://www.asia.si.edu/archives/finding_aids/images/sevruguin/37.10.jpg
آمون : قبل از این :
http://purpirar.blogsky.com/1391/07/09/post-2764/
تخت طاووس نادرشاه از هندوستان در اختیار پادشاهان قاجار و پهلوی (قاجار)یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 9:35 PM abbas یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 03:48 AM استاد من فکر می کنم این عکس شاید در هند قبل از اینکه تخته طاووس را به ایران منتقل کنند گرفته شده این نظر من است۰ممنون http://www.amazon.com/Peacock-Throne-Persian-Furniture-Portrait/dp/B009IG9EJA/ref=sr_1_13?ie=UTF8&qid=1348958990&sr=8-13&keywords=Peacock+Throne پاسخ: آقای عباس. این دو عکس کم ترین ارتباط و شباهتی با یکدیگر ندارند. هر دو را در یک کادر و کنار هم بگذارید. معلوم می شود که به کلی دو ساخت با نقوش مختلف اند که کنار یکی مردی با لباس هندیان ایستاده است. محیط مجموعه به فروشگاه می ماند. آمون : قبلی مورد اشاره: عکس و تصویر تخت طاووس نادرشاه از هندوستان و ناصرالدین شاه قاجار (قاجار)یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 9:32 PM abbas یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 03:43 AM استاد سلام۰استاد آیا این همان عکسی نیست که ناصر الدین شاه را در آن گذاشتن؟ممنون http://www.amazon.com/Peacock-Throne-Golestan-Persian-Emperor/dp/B005DGQZLO پاسخ: متوجه سئوال شما نشدم. این عکس تخت طاووس است که احتمالا از آسمان افتاده یا از هند آورده اند که ناممکن تر از آسمان افتادن است. شرک و کفریات شیعیان دوازده امامی و توسل به ائمه امامان غیر قرآنی (اسلام)یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 8:15 PM یکی یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 02:37 AM این مطلبی که میخوام بنویسم به یادداشت مربوط نیست منتها فکر کنم مهم باشه : خداوند در قرآن میفرماید که شرک به وحدانیت خودش رو جزو گناهی میشمارد که نمیبخشد و برای مشرک در این دنیا و قیامت عذابی سخت حاضر میکند. حالا بفرمایید این هم تکیه کلام مردم ایران و عراق که مثل آب خوردن شب و روز واسه خداوند شریک میتراشند و از غیر او یاری میخواهند: یا علی ! یا حسین ! یا امام فلان ! یا شیخ فلان ! یا هر چی شریک برای خداوند !!!!!!!!! اونوقت وقتی خدای متعال اونها را با زلزله های سهمناک و جنگهای بی حاصلی مثل جنگ ایران و عراق تار و مار میکند یکی از اون علامه هایشان دهن وا نمیکنه بگه :آهای مردم دیگه بس است و از شرک گویی های کثیفتان دست بکشید .عوضش یکی مثل شیخ قرائتی پیدا میشه و اون شرک گویی هاشونو تقدیس میکنه . تو رو خدا بخونین ببینین چی میگه : بعضى هستند فکر کردهاند که مثلاً ما مىگویم یا حسین! شرک است، مىگویند شما عوض یا حسین! باید بگویید یاالله، مىگویند، بگو یا الله، تو چرا مىگویى یا حسین؟ یا حسین شرک است، ما مىگوییم شرک یک تمبرى دارد یک آرمى دارد، اگر تمبر و آرم شرک بود آن شرک است، آرم شرک چى بود؟ «دُونِ اللَّه» شرک است و(حسین قتله فى سبیل الله)، فى سبیل الله است، اگر «دُونِ اللَّه» بود شرک است اما توجه به کسانى که قتله فى سبیل الله، در راه خدا شهید شدهاند، اولیاء الله هستند، انبیاء الله هستند. کسانى که در راه خدا باشند، توجه به اینها، توسل به اینها، گرایش و کشش نسبت به اینها شرک نیست. البته این بحث مفصلى دارد، حالا به مناسب آرم، یک تک جمله گفتم، پس آرم شرک اینست که در برابر خدا، در مقابل خدا قدرتى را علم کنى اما اگر براى خدا. . . واقعا استفغروا الله ... این سخنان مال ابلیس نیست !؟ پاسخ: ُُُُُُُُُُُُُُآقای یکی. توسل به امامان، شرک نیست. هرکس که به توحید و نبوت و معاد معتقد باشد، مسلمان است که شیعیان بر این شروط تسلیم اند. آن چه شیعیان را از دیگر فرقه ها جدا می کند ضمائم عدل و امامت است که دیگر فرق اختلاط آن را نمی پذیرند. بنا بر این توضیحات آخوند قرائتی فاقد ادله و استنادات پایه است. اگر شیعه ای به امامی برای تنظیم گرفتاری های زندگانی به عنوان واسطه ای صاحب جایگاه نزد خداوند متوسل شود، مشرک خوانده نمی شود، فقط بدعت گذاری است که با اختراع شیوه ای با نیت دریافت پاسخ سریع تر از خداوند، راه کاری غیر قرآنی ساخته است ولی با فرض تمام این ضمائم و حواشی تا زمانی که می گوید لااله الا الله مشرک نیست. زبان انگلیسی و فرانسه دربار ناصرالدین شاه قاجار و دستخط و تمرین (قاجار)یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 8:13 PM یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 00:21 AM سلام استاد ممکنه ناصر الدین شاه انگلیسی بلد بوده که از چپ به راست مینویسه؟ پاسخ: برای چه کسی می نوشته آن خدمت کار که ظرف مرکب دان را نگهداشته کیست و خطوط مطلبی که بر کاغذ آمده فرم رسمی ندارد و به تمرین خط شبیه است وانگهی قلم پر در این میانه چه می کند و از کجا رسیده؟! آغازگر و شروع کننده جنگ ایران و عراق و 8 سال جنگ تحمیلی و دفاع (جنگ ایران و عراق،دفاع مقدس(جدید))یکشنبه 9 مهر 1391 ساعت 8:11 PM یکی از نسل سوخته شنبه 8 مهر 1391 ساعت 11:00 PM همیشه از خود می پرسیدم چرا سردار خلبان حسین لشکری 18 سال بعد از اسارت یعنی 10 سال بعد از پایان جنگ ایران و عراق آزاد شد؟ چرا عراقی ها او را اینقدر نگاه داشتند؟ تا اینکه بالاخره پاسخ ریاض القیسی (یکی از مقامات وزارت خارجه عراق قبل از اشغال) به همین سئوال را دیدم . ریاض القیسی : ما هواپیمای لشکری را 20 روز قبل از آغاز جنگ در داخل خاک عراق ساقط کردیم و او تنها دلیلی بود که ثابت می کرد ما آغازگر حقیقی جنگ نبوده ایم. پاسخ: کمی صبر کنید. قضایا مفصل تر است. هنگامی که وزارت امور خارجه اسناد مربوط به جنگ، مثلا مکاتبات بین دو دولت در این باره را منتشر نمی کند، محقق ناگزیر است از احتمالات کمک بگیرد. آمون : البته احتمالا حمله ای از عراق به ایران در ۱۳ فروردین ۱۳۵۸ انجام گرفته بود ولی به هر حال، هیچکدام از این دو گزارش، قابل اعتماد نیست تازمانی که ... . قدمت سنجی و تعیین عمر اشیا و یافته ها تاریخی با نیمه عمر کربن 14 (متفرقه)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 10:02 PM aydin شنبه 8 مهر 1391 ساعت 5:09 PM «کربن ۱۴ یا رادیوکربن یک ایزوتوپ رادیواکتیو طبیعی است که هنگامی تشکیل میشود که پرتوهای کیهانی در بخش فوقانی جو به مولکولهای نیتروژن برخورد میکنند، و باعث اکسیداسیون و تبدیل آنها به دیاکسیدکربن میشوند. گیاهان سبز این دیاکسیدکربن را جذب میکنند، بنابراین تعداد مولکولهای کربن ۱۴ به طور مداوم تا زمانی که گیاه بمیرد، د رآن افزایش مییابد. کربن ۱۴ همچنین به بدن حیوانات که گیاهان را میخورند نیز وارد میشود. پس از مرگ مقدار کربن ۱۴ در نمونه آلی همگام با تلاشی مولکولها به طور منظم کاهش پیدا میکنئد. کربن ۱۴ نیمهعمری برابر ۴۰±۵۷۳۰ سال دارد، به این معنا که حدود هر ۵۷۰۰ سال یک بار یک شیء نیمی از محتوای کربن ۱۴ خود را از دست میدهد. نمونههای به دست آمده از ۷۰۰۰۰ سال گذشته که متشکل از چوب، زغال، استخوان، تورب، شاخ و یا یک بسییاری از اجسام کربندار دیگر باشند،با استفاده از تکنیک قابل تاریخگذاری هستند » به نقل از سایت تاریخ ما پس آنگونه که شما گفتید این آزمایش ها هم قابل قبول نمی باشند و نمی توان با آنها قدمت پاپیروس ها را تخمین زد . پاسخ: آقای آیدین. در این زمان مهم ترین لیسانس سلامت و ارزش گذاری بر هر یافته ای کشف شیء از طریق کاوش های رسمی است. سپس زمان شناسی آن از طرق مختلف حاصل می شود. وام،قرض، ربح، سود،بهره بانکی،کارمزد و نزول خواری بانکداری اسلامی (اقتصاد)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 9:57 PM صادق شنبه 8 مهر 1391 ساعت 4:40 PM سلام استاد. مطلب زیر سئوال از رهبری ایران آیت الله خامنه ای به همراه پاسخ ایشان در هفته نامه صبح صادق(هفته نامه سپاه) به شماره 565 و در تاریخ دوشنبه 12شهریور در قسمت "شمیم شریعت"و با عنوان بانکداری بدون ربا درج شده است. آیا بهره ای که بانک های جمهوری اسلامی از مردم در برابر وام هایی که به آنان میدهند، حلال است؟ پاسخ معظم له: اگر این مطلب صحیح باشد که آنچه که بانک ها برای ساخت یا خرید مسکن و امور دیگر به مردم میدهند به عنوان قرض است، شکی نیست که گرفتن بهره در برابر ان شرعا حرام است و بانک حق مطالبه ان را ندارد،ولی ظاهر این است که بانک ها آن را به عنوان قرض نمیدهند،بلکه عملیات بانکی از باب معامله تحت عنوان یکی از ععقود معاملی حلال مثل مضاربه یا شرکت یا جعاله یا اجاره و مانند آن است.بطور مثال بانک با پرداخت قسمتی از هزینه ساخت خانه در ملک آن شریک میشود و سپس سهم خود را با اقساط مثلا 20ماهه به شریک خود میفروشد و یا آن را برای مدت معینی وبه مبلغ خاصی به او اجاره میدهد،درنتیجه این کار و سودی که بانک از این قبیل معاملات به دست می آورد اشکال ندارد و این نوع معاملات ارتباطی با قرض و بهره آن ندارد. استاد عنایت کنید بفرمایید پاسخ آیت الله خامنه ای درست یا خیر در صورت ایراد داشتن لطفا موارد اشکال را بیان فرمایید. سپاسگزاریم استاد قصد اصرار بدون اطلاع نداریم ولی در مورد موضوع جنگ به زودی منتظر مطلب شما باشیم؟ پاسخ: آقای صادق. نظر ایشان با توضیحات همراه برای من با آن که دقایق روش ها را نمی دانم قابل درک است، اما نکته در این مشارکت ها آن است که یکی از شرکا، یعنی بانک، هرگز در ضرر این معاملات شریک خوانده نمی شود. درباره موضوع جنگ نیز به کندی مشغولم، چرا که اسناد مربوط به آن راپیدا نمی کنم. تولید انبوه تصاویر و عکس ناصرالدین شاه قاجار و تاریخ سازی آنوسی (نظرات جالب دیگران)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 9:50 PM خاخام منوخیم شنبه 8 مهر 1391 ساعت 12:35 PM آقا بد طوری مچ ما را گرفتید.مجبورم اقرار کنم که عکس سوم وچهارم در یک مکان با دو دکور مختلف واحتمالا" در یک روز برداشت شده.هرچه تلاش کردیم که چیزی لا ندهیم نشد.گل سینه های جناب ناصرالدین شاه آکتور را برداشتیم کلاه ایشان را عوض کردیم روی دیوار پشت سرش پرده کشیدیم به جای شمشیر خنجر گذاشتیم ولی متاسفانه نمی دونستیم اون صندلی کذا و مهار دو پایه جلو در زیر نشمین گاه حضرت اجل ما را لو می دهد. آمون : اشاره است به یادداشت شماره 33 از مقدمه کتاب چهارم آقای ناصر پورپیرار : تاریخ تولید مستند جدیدی از هنرمند بزرگ کارگردان آقای مجتبی غفوری (مستند جدید(نامگذاری موقت))شنبه 8 مهر 1391 ساعت 9:46 PM الیار شنبه 8 مهر 1391 ساعت 12:24 PM با سلام خدمت استاد و بنیان اندیشان استاد عزیز انشالله که کسالت برطرف شده. کی مستند عالی دیگری مثل اون یکی ها بسازید. اینجا پیروان زیادی جمع کرده ام و همشون دارن دیگه از پان بازی در میان و رو به اسلام حقیقی میارن. انشالله که هر چه زودتر خوب بشید و 1000 سال عمر کنید و سایتون از سر ما کم نشه که زندگی و فکر مارو تغییر دادید و همه ما رو به اسلام شناسیواقعی آورده ایم. مستند کی اماده میشه؟ پاسخ: از تعارفات شما ممنونم. کار کردن به دلایل گوناگون بسیار دشوار شده ولی کارها ادامه دارد. اگر خدا بخواهد چند ماه دیگر مستند تازه عرضه خواهد شد. تلاش برای جعل فتوشاپی تصاویر ناصرالدین شاه قاجار و اشتباهات جاعل (قاجار)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 9:44 PM abbas شنبه 8 مهر 1391 ساعت 11:38 AM استاد سلام۰ استاد به این عکس نگاه کنید دست راست ناصر الدین ونبود صندلی در زیر ناصر الدین شاه۰بنظر شما چه دلیلی وجود داشت که این عکس را فتو شاب کنند۰ممنون http://www.presstv.ir/detail/233040.html پاسخ: کافی است انگشتان دست چپ و راست شاه را با هم مقایسه کنید تا تغییرات احمقانه عکس مشخص شود. برای توضیح بیش تر درباره دیگر مشخصات عکس کافی نیست. آمون : البته یک ویدئو است که پخش نمی شود! این هم اسکرین شات اول: عجب لینک درازی! ناصرالدین شاه قاجار و عکاسخانه زیرمین سلطنتی مامور آنوسیان یهودی (قاجار)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 9:31 PM abbas شنبه 8 مهر 1391 ساعت 10:33 AM http://www.irdc.ir/en/content/14846/19365/default.aspx پاسخ: آقای عباس. ممنون. لینک و عکس های کم نظیری بود. که شخصیت قلندروار و دور از جماعت ناصرالدین شاه را نشان می دد. آمون : بعد از نوشتن یادداشت مقدمه ۳۳ مجموعه یادداشت ها کتاب چهارم، اصلا حالت گریستن دست میده به حال این ناصرالدین شاه خان قاجار! ای داد بیداد! تصاویر و عکسهای خانوادگی خاندان قاجار و شباهت به اصالت هندی قجر (قاجار)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 11:57 AM مومن جمعه 7 مهر 1391 ساعت 11:55 PM استاد ببخشید یه کامنت دیگه مینویسم دختری دارم 5 ساله حالا که دارم دو باره عکس ها رو مرور میکنم بم میگه اینا عکسای هندین؟این دخترم تا حالا شاید یه فیلم هندی کامل هم ندیده شاید هم تو کارتون ها دیده ![]() پاسخ: آمن. قای مومن. بنیان اندیشان آتی، از قبیل دختر شما، که خدا حفاظت اش کند، خواهند بود. ان شاء الله. قراردادهای سیاسی و نظامی بین ایران و روسیه و انگلستان عهد قاجار (قاجار)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 11:55 AM جمعه 7 مهر 1391 ساعت 11:51 PM استاد سلام بجز عکس ها ایا اسناد نوشتاری دربار مثلا قراردادها و. ..(البته اگر چیزی موجود باشند) رو هم بررسی میکنید؟ سوال دیگه ای که داشتم اینه که ایا ایران ارشیو اسناد تاریخی داره و اگه داره از چه تاریخی شروع میشه؟ پاسخ: کلیه ادعاهایی که در باب قراردادهای منعقد شده در عهد قاجار بین انگلستان و ایران و یا روسیه و ایران باطل است چنان که در مورد قرارداد تنباکو شاهد شدیم. این سند روشنی است از این که تدارکات دولتی و سیاسی و بین المللی عمری کم تر از صد سال دارد. یافته های باستان شناسی از شرق(خاور)میانه بعد پوریم یهودیان آنوسی (کتابت و کتاب نویسی)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 01:43 AM aydin جمعه 7 مهر 1391 ساعت 10:42 PM خسته نباشید استاد خیلی عالی بود . اکنون با تمام وجود می توانم بگویم تمام این به ظاهر هویت طلبان آذربایجان ضد اسلا هستند . وقتی در مبانی تاریخی گیر می کنند و جوابی نمی توانند بدهند می گویند مسئله ما حقوقی است ولی در داخل این مسائل حقوقی باز ادعای تاریخی می کنند . در مورد پاپیروس منظورم کمک گرفتن از سیستم های آزمایشگاهی برای دانستن قدمت این نوشته ها می باشد . آیا چنین آزمایش هایی در مورد قدمت آنها انجام گرفته است (منظورم همه پاپیروس ها به ویژه آنهایی که تاریخ مندرج ندارند) ؟ پاسخ: آقای آیدین. هنوز شیئ را ندیده ام که تعیین سن آن با دستگاه انجام شده باشد. اگر بخواهیم درباره مدت عمر هرگونه نمونه ای، که متعلق به شرق میانه پس از یورش پوریم باشد، بی توجه به نوع ماتریال و نقوش و حروف آن، به جز قرآن و پوست یا پاپیروس نوشته های آزاد، مطمئنا مجعول است. آمون : یحتمل بازگشت به این دارد: میز و صندلی و مبلمان قاجار و کفش و جوراب و لباس زنانه قبله عالم (قاجار)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 01:38 AM naina pagwan جمعه 7 مهر 1391 ساعت 7:26 PM استاد این صندلی ها و مبلی که حضرت سلطان روی آنها نشسته اند همه به نظر طرح جدیدند.باید دید آیا دویست سال پیش دراروپا حتی یه همچین طرح هایی از مبلمان وجود داشته؟راستش مبل عکس آخر شبیه مبل خانه ماست کفش های سلطان در عکس آخر باز هم زنانه به نظر میآید. پاسخ: خانم naina pagwan. ظاهرا کفش ها همان است. و صندلی های فلزی هم فرم جدید و با پایه های فلزی و آب استیل دیده اند. تولید مستندهای چهارگانه بنیان اندیشانه کارگردان آقای مجتبی غفوری (دوستانه)شنبه 8 مهر 1391 ساعت 01:33 AM سعید.س جمعه 7 مهر 1391 ساعت 7:21 PM حضرت استاد از مستندهای چهارگانه چه خبر؟ پاسخ: برای شما سلام می رسانند. آمون : این مجتبی خان غفوری ما با اون موهای بلندش و مدرک آکادمیک تحصیلات هنری و کارگردانی و مستندسازی، نمی دونم چرا مثل سحر خانوم ریحانی بی تجربه و بدون تحصیلات هنری و ناشی در بازیگری و هیچ کاره در تهیه کنندگی و کارگردانی نشد که گزارش عصر ایران و دو کوهه رزمندگان حزب الله مشهد از آن در زیر است و نقش پسران آیت الله العظمی عباس واعظ طبسی تولیت محترم آستان قدس رضوی مانند مصطفی واعظ طبسی پسر آیت الله عباس واعظ طبسی و مستندساز بی تجربه و یا کوکاکولای مشهد در تملک ناصر واعظ طبسی فرزند نماینده ولی فقیه و حالا می فهمم چرا زمان قدیم، اجازه نمی دادند دخترها درس بخوانند و فورا شوهر می دادند! معلوم می شود خیلی چیزها می فهمیده اند در حد خشت خام! اگر هر دختری درس بخواند و آرزویی داشته باشد که فاجعه است! انا لله و انا الیه راجعون!
و اگر خواستید، این یکی را هم بخوانید:
سحر ریحانی قبل از این موضوع فرد شناخته شده ای نبود
در حدی تجهیز کردند که حتی برای صدابرداری مجبور نباشم به جای دیگری برویم. طبقه پایین دفتر را برایم صداگذاری دالبی گذاشتند. چیزی که در ایران فقط یک نفر دارد؛ یعنی بعد از عروج فیلم دفتر من است که حدود 400 متر سیستم دالبی است. همه جوره همکاری کردند با سلیقه من کنار آمدند. مثلا آرزو داشتم کنار ضریح گل رز پرپر کنم! حاج آقا و دیگر عوامل در کمال ناباوری اجازه دادند.حال سوال اینجاست که با کدام توجیه قانونی ، شرعی و عرفی ریخت و پاش های این چنینی به پای یک دختر بازیگر صورت می گیرد و از اوایل امسال تاکنون 667 کارگر یک شرکت زیرمجموعه آستان قدس از کار اخراج می شوند و تا کنون علاوه بر اینکه بیمه بیکاری آن ها مقرر شده اعتبار دفترچه های تامین اجتماعی آنها نیز تمام نشده است .آیا بهتر نبود آقای مصطفی واعظ طبسی و متولیان این مجموعه به جای فراهم کردن زمینه ترقی یک شبه این بازیگر و اختصاص بودجه های کلان به وی، دست این کارگران و خانواده های آنها را می گرفتند تا حداقل نیمی از مشکلات بیش از هزار نفر که متعاقب این اخراج پدید آمده برطرف می شد ؟گفتنی است خانم ریحانی علت استقبال حاج مصطفی واعظ طبسی از کار او را تقدیر از اهدای مدال المپیاد خود به موزه آستان قدس اعلام کرده بود. این در حالی است که از یک سو مسوولان موزه آستان قدس اعلام کرده اند مدالی از این خانم دریافت نکرده اند و از سوی دیگر ررسی سه دوره اخیر برگزیدگان المپیادهای کشوری و بین المللی و همچنین برگزیدگان المپیاد ریاضی که دانشجویان شریف برندگان آن بودند، نشان می دهد نامی از "سحر ریحانی" در این میان نیست. بنیاد ملی نخبگان هم اعلام کرده: هیچ گونه پرونده، فرم و یا وضعیت تحت پوشش در بنیاد ملی نخبگان به نام سحر ریحانی وجود ندارد!لازم به یادآوری است، بر خلاف فضاسازی و تصویرسازی برخی سایت ها، مقصود خانم ریحانی از حاج آقا واعظ طبسی، مصطفی واعظ بوده، نه خود آیت الله واعظ طبسی، تولیت آستان قدس.مصطفی فرزند کوچکتر آیت الله عباس واعظ طبسی است، در حالی که ناصر واعظ طبسی، برادر بزرگتر وی، شخصی است که همزمان با پرونده شهرام جزایری تحت عنوان شرکت المکاسب نامش مطرح شد(بازتاب امروز) با عرض پوزش، عکس ها را (چون حال و حوصله عکس با این سرعت اینترنت ندارم!) حذف کرده ام! آنجا هم که Bold است، از این حقیر است! رنگ ها هم از متن اصلی منتقل شده. تورات یهود،بنی اسرائیل قرآن و ذبح پسران و حیات زنان از فرعون مصر (Milestone (جدید))جمعه 7 مهر 1391 ساعت 9:40 PM مسعود سنجری جمعه 7 مهر 1391 ساعت 1:56 PM برادر بزرگ استاد پورپیرار گرامی سلام علیکم استاد ابتدا از اینکه سئوالم به موضوع یادداشت مرتبط نیست عذرخواهی می کنم. استاد آیا این موضوع که یهودیان خود را پیروان حضرت موسی معرفی می کنند دارای دلالت خاصی است؟ چون آنچه از رفتارشان دیده می شود نشانی از اعتقاد به خداوند نیست. والسلام علیکم فی امان الله پاسخ: قای سنجری. از آن که تورات کنونی به دلایل متقن چند، آن متن را ندارد که خداوند فروفرستاده است، بنا بر این یهودیان به دوران پیش از هدایت موسای پیامبر و دریافت تورات بازگشته اند. حالتی که حتی برای فرعون هم قابل تحمل نبوده است. آمون : به این میگن یک اظهار نظر! کسانی که علاقه مند هستند تا در مورد عدم تطایق متن تورات فعلی و نونوشته بودن آن اطلاعاتی به دست آورند، از این آدرس و چنانچه همچنین میسر است از گروه اینترنتی، فایل PDF شده با نام قلم را دانلود کرده و مطالعه بفرمایند و نیز یکی از هواخوری ها که الان حضور ذهن ندارم، در مورد کفریات مندرج در تورات های کنونی است و انتساب پسران متعدد هرزه درای چشم چران به خداوند! تضاد وقوع پوریم استر و مردخای آنوسی کاخ اخشورش(خشایارشا)هخامنشی (یهود)جمعه 7 مهر 1391 ساعت 2:04 PM abbas جمعه 7 مهر 1391 ساعت 04:33 AM استاد سلام۰ استاد درسال ۱۹۸۸یک نویسنده به اسم ریچارد فاکس در بارهٔ استر که برای یهودیان موضوع خیلی مهم است شروع به جستجوع کردن کرد ایشان به این موضوع که در زمان خشایا ر شاه اتفاق افتاد که از طرف خدا نبوده۰ واین داستان نمی تواند دروست باشد و بر اساس سن استر و مردخای این داستان دروغ می باشد۰یعنی تا حدودی حرفای که شما می زنید ولی حرفهای شما کامل تروبهتر۰ پاسخ: آقای عباس. حقیقت فقط یک چهره دارد این دروغ است که هر روز به چهره ای نو در می آورند. آمون : احتمالا در تداوم این مطلب باشد: نوسازی و توسعه مسجدرالحرام و کعبه بیت الله با مهندسین اهل کتاب (سیاسی)جمعه 7 مهر 1391 ساعت 03:07 AM ضد یهود یکشنبه 2 مهر 1391 ساعت 11:23 AM اگر دولت سعودی به آن آیه عمل میکند پس چگونه است نوسازی و توسعه مسجد الحرام را در سالهای صدارت ملک عبد العزیز (1933 تا 1955) به حضرات مهندسین و آرشیتکتها و حتی کارگران فنی غیر مسلمان از آمریکا و اروپا دربست واگذار کرد تا مشرکان در چند متری خانه کعبه بیان و برن !؟ پاسخ: همان پاسخ قبلی را دوباره بخوانید.
آمون : اصلا کار خوبی نیست به نظرم که آدم یه کامنتی رو تایید کنه، یه هفته بعد بهش جواب بده! شرلوک هولمز هم کم میاره! همان پاسخ قبلی :
http://purpirar.blogsky.com/print/post-2720/
یعنی یه وختایی یه آدمایی یه حرفایی یه کارایی یه چیزایی ... که ... ! آدم چی بگه والا! تاریخ تحلیلی صدر اسلام و وقایع سقیفه بنی ساعده و بازار شام کتابت (کتابت و کتاب نویسی)جمعه 7 مهر 1391 ساعت 02:59 AM جمعه 7 مهر 1391 ساعت 02:23 AM سلام استاد برای تاریخ بقیه ادیان هم مثل دین اسلام اینقدر روش کار کردن که از بدو بعثت تا الان ما حتی میدانیم که دو نفر مسلمان که تو بازار مکه باهم راه میرفتند به هم چی میگفتند و اینقدر واضحه که چندین فیلم سینمایی از اون ساختن و هنوز هم جا داره که فیلمها بسازن؟ پاسخ: همان مقوله پیشین است در حالی که خط پخته و بالغی در کار نیست چه گونه کتاب نوشته اند. مبحث خط و قلم را در یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ بخوانید. آمون : همان مقوله پیشین : پاپیروسهای دلتای نیل مصر، نقطه گذاری خط عرب و نگارش نقطه در عربی (کتابت و کتاب نویسی)جمعه 7 مهر 1391 ساعت 02:57 AM aydin جمعه 7 مهر 1391 ساعت 01:42 AM با سلام یاداشت بسیار محکمی بود ولی چه فایده که گیرنده های آقایان همچنان در مود Off قرار دارد ! استاد مقدمه و پیش گفتار کتاب پاپیروس ها را مطالعه کردم یک جایی نوشته اید نقطه گزاری ها منطقی نیست و احتمالا دستکاری شده است . و در مورد آن پاپیروس که نام بغداد آمده گفته اید جعلی است . آیا پاپیروس می تواند 1000 سال یا بیشتر سالم بماند ؟ با چه آزمایش هایی به جز کیفیت خط عرب می توان به قدمت واقعی این اسناد پی برد ؟ خواهشا جواب به کنیسه و کلیسا ارجاع ندهید لطفا عمرتان زیاد پاسخ: در آن مقدمه توضیح لازم داده شده بود. از این که تعدادی از پاپیروس ها تاریخ تحریر دارند پس به سعی در تعیین قدمت آن ها نیازی نیست. آشفتگی از آن جا بروز می کند که گاه در قطعه ای نقطه گذاری جدید دیده می شود و یا حرف سین سه نقطه دارد و حرف شین اصلا نقطه ندارد. آن چه در این پاپیروس ها به کار مورخ می آید، این که در هیچ پوست و یا پاپیروس نوشته ای هیچ نمونه ای به مقولات فرهنگ عمومی و شرح و بسط علوم و حتی معتقدات اشاره ندارد و فقط قطعاتی از اسناد شخصی در داد و ستد و نامه و اقرار به بدهکاری و مدیونی و سند اجاره است. این امر خود می رساند که با خط نابالغ عرب تا لااقل قرن نهم هجری کتابی در مقولات عمومی و انسانی نوشته نشده است. این می رساند که کتاب نویسی در جهان اسلام تا چه میزان جدید است. نقش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر (ایران پس از انقلاب (جدید))جمعه 7 مهر 1391 ساعت 02:55 AM صادق پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 11:13 PM استاد از پاسختون ممنونم مقصود من از اتمام جنگ، بعد از فتح خرمشهر و ارسال هیئت از جانب صدام وتقاضای اونها برای اتمام جنگ بود که آقایون به همان دلایلی که محسن رضایی گفت نپذیرفتند. خاستم علی الحساب در چند سطر بفرمایید که پاسخ به ظاهر منطقی حضرات در باره عدم پذیرش درخواست صدام مبنی بر اتمام جنگ، صحت دارد یا خیر ،که مطلوب نقدا حاصل نشد. سپاسگزاریم پاسخ: آقای صادق. بهانه برای جنگ ایران و عراق و حتی اقداماتی کوتاه مدت و ناظر به جنگ سبقه ای دراز دارد. شاید که به خواست خدا امروز درباره اش چیزی نوشتم/ آمون : ما قبل این: شروع،ادامه،پایان جنگ ایران و عراق،نظر محسن رضایی و بسیج و آتش بس (سیاسی)جمعه 7 مهر 1391 ساعت 02:49 AM صادق پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 4:06 PM سلام استاد در پاسخی که به خانم مهناز درباره روایت محسن رضایی دادید ملبی خدمت حضرت عالی عرض کنم استاد من عضو فعال پایگاه بسیج و حوزه هستم(چندین پایگاه محلی زیر نظر مجموعه ای هستند که به اون میگن حوزه و زیر نظر سپاه هستن) استاد حوزه ما که چندین پایگاه را در برمیگیرد حدود1850عضو دارد واکثرا جوانان دبیرستانی و دانشگاهی هستند. این سئوال در مورد اتمام جنگ را جوانان از سرداران مدعو در مراسمات میپرسن و همگی همان پاسخ محسن رضایی را تکرار میکنند بطوریکه ما قانع میشویم چون به ظاهر پاسخی کاملا منطقی است(همان پاسخ رضایی بدون کم و کاست) استاد ممنون میشویم اگر اشاره ای به پاسخ آنها بکنید تا ما بتوانیم گریبان آنهارا بگیریم و حرفی برای گفتن داشته باشیم خصوصا حالا که دوره دفاع مقدس است و برو بیای شلوغی از مقامات بلند پایه نظامی و روشنفکری بپاست . پاسخ: آقای صادق. سر و ته این گونه مباحث بنیانی با یکی دو سطر یادداشت به هم نمی رسد. چنان که سئوال دیگری در باب علت جنگ میان ایران و عراق را هنوز نتوانسیته ام خلاصه کنم. ان شاء الله در اولین فرصت. همین چندی پیش که شاید به یک ماه هم نرسد در مصاحبه ای تلویزیونی با آقای محسن رضایی علت ختم جنگ و پذیرش آتش بس را پرسیدند و ایشان جواب دادند که دستور امام بود هرچند فرماندهان سپاه موافق نبودند. آمون : عاشق همین چیزهام دیگه! ایول! قربون خودم برم با این نوشتنهام! فیلم مزبور از یکی از پنج شش شبکه اول تلویزیون به تاریخ جمعه ۲۰ مرداد بوده! یهودیان حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان هیتلر نازی و رایش سوم پروسی (فرهنگ(جدید))پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 6:55 PM اکبر پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 1:20 PM بنابراین قادر به کشف رمز نفوذ یهودیان درحزب ناسیونال سوسیالیست و وابستگی آدولف به کنیسه شدیم ! پاسخ: برای آنان که برای ما نادر و ناسرالدین شاه ساخته اند سرهم کردن هیتلر نامی دشوار نبوده است. پس از شناخت جهان در چند قرن پپش چنین معرکه گیری هایی برای مردمی که تازه چشم به روی اوضاع و احوال خود گشوده بوده اند از سرگرمی های یهودیانی بود که در میان مراکز فرهنگیملل جهان لول می زدند. لینکهای دانلود کتاب اسلام و شمشیر آقای ناصر پورپیرار با فرمت PDF (نظرات جالب دیگران)پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 6:51 PM مسعود سنجری پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 10:16 AM کتاب "اسلام و شمشیر" : لینک دانلود نسخه PDF (توسط Amir Sedaghat) : ۱- مناسب خوندن با کامپیوتر به صورت یک رو (E-Book) ۲- مناسب برای گرفتن پرینت به صورت دو رو (Book) http://ge.tt/6ewDRuH?c نسخه ePub مخصوص اسمارت فون ها : http://epubba.blogsky.com کتاب استر تورات و ذکر پوریم و نسل کشی ایرانیان در زمان هخامنشیان (متفرقه)پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 6:50 PM abbas پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 04:52 AM The Royal Book of Esther Do we really know her place in Bible history? Why is Esther a Royal Book? What makes it Royal? Who was Esther? Where did she come from? Of all the stories of the captivity or ancient Israel, why was this one so important that God would place it in the canon, thus making it a part of the Holy Bible? Is this book important for God's People as we approach the end time? The Royal Book of Esther is one of the shortest books in the entire Bible. The account began in the third year of the reign of king Ahasuerus and ended sometime during the twelfth year of his reign. The name of God is not invoked even once, nor is it to be found in the entire book (except as it appears in acrostic form in five places, and few, if any, are even aware of that). Even the Jews involved were given Persian names. Biblical scholars feel that this book and the events contained therein are related to, or associated with, the Jews who came out of the captivity of Babylon by Nebuchadnezzar, but they associate no purpose to that knowledge. Esther does indeed carry an important message for God's end time people, but first we must see clearly the original events and participants of that time. We must understand what has come before in order to comprehend what will come after. The purpose of this article is to uncover certain historical events and personalities, which, although in plain sight for centuries, have been hidden from the scholars and the world, and in some respects, even God's own people. Once this is done, you will be able to begin to place in proper perspective the captivity, plus the efforts in the rebuilding of the second Temple. Hopefully, this will help to provide us with a keener understanding of just what God is building today and what will transpire in the approaching "end time". You will see the hand of God intervening in the world to bring about His own will. The world has consistently refused to acknowledge God's participation in directing the course of history. However, without acknowledging God's intervention we are left with the historical confusion and contradictions, which exists today. The book of Esther exists, in part, because of one particular Persian king at a particular time in history. Without this king, there is no story of Esther, no lesson and no end time prophecy. Yet, typically, the vast majority of Bible scholars attribute to this king certain character traits that are offensive, obnoxious and obscene. WHY? Does the Bible support these claims? Does the Bible truly portray this king, as so many would lead us to believe? Let's look at the facts. First, however, if we are to successfully uncover true history, there is one vital act we must do. We need to remember something! We need to remember what Herbert Armstrong stressed again and again? "Believe God!" The first crucial step in learning to believe God is to prove that God exists. If you are reading this, then one would hope that by now you have proven completely, without a single doubt, that there is a Supreme God who rules this universe according to His own immutable LAW. The rule that we absolutely must apply to Esther, if we are ever to understand her message for God's people today, and in the end time, is "Believe God!" We must believe what God has written. It does not matter if every Bible scholar who has ever existed says something is a certain way. If God says it is not, then it is not! If God says something is a certain way then it does not matter if a thousand people, all with intelligent, educated minds, say otherwise. It will be exactly the way God said it had to be; no matter how unlikely, improbable or incredible it would appear. Why all the scholars are all wrong! Esther begins with: "Now it came to pass in the days of Ahasuerus, (this is Ahasuerus which reigned from India even unto Ethiopia, over a hundred and seven and twenty provinces:) 2 In those days, when the king Ahasuerus sat on the throne of his kingdom, which was in Shushan the palace, 3 In the third year of his reign, he made a feast unto all his princes and his servants; the power of Persia and Media, the nobles and princes of the provinces, being before him:" Almost, without exception, the typical so-called Bible scholar will tell you that this king called "Ahasuerus" is the Persian king known to historians as "Xerxes." Xerxes I was king of the Persian Empire from 486 - 465 BC. The Zondervan Pictorial Bible Dictionary, copyright 1967, under Ahasuerus, on page 23 states: "... King of Persia, mentioned in the book of Esther. There seems to be little doubt [emphasis and comments mine throughout - some commentators state it as absolute fact] that he is to be identified with the well known Xerxes, who reigned from 486 to 465 BC. The main support for this identification is to be found in the linguistic equivalence of the names, as noted below. In addition, a close similarity has been noted between the character of Xerxes and the character of the king of the Persians portrayed in the book of Esther. There are also historical correlations. ..." The historical correlations have to do with the timing of preparations for an invasion of Greece and then, following the failure of the invasion, a period in Xerxes' seventh year when he consoled himself in his harem. Thus, this would supposedly relate to the seventh year of Ahasuerus when he married Esther. The collapse of the historical correlations will be addressed as needed later. Suffice it to say, for now, that as weak as these historical connections are, one cannot presume to establish an identity from them alone. Therefore, after the removal of the main supposition underpinning the Ahasuerus/ Xerxes connection, these historical correlations become a mute point and cease to exist. Is there any linguistic equivalence? Eerdmans' New Bible Dictionary, reprinted Jan. 1979, page 21, article Ahasuerus opens: AHASUERUS (ahasweros, the Hebrew equivalent of the Persian khshayarsha). In the Elephantine Aramaic papyri the consonants appear as kys'rs. The resemblance of the latter to the Greek Xerxes is reasonably close, and the Babylonian version of Xerxes' name on the Behistun inscription is close to the Hebrew as above. Xerxes I was king of Persia (485 - 465 BC). Yes, it is close, it is very close. In fact, they are not only close, but they are the same word, just in different languages. But, just what does that prove? Let's see what Ahasuerus meant and we will begin to see what it proves. According to the Companion Bible, page 618, item #7 it reads: "The names of some of the kings mentioned have been hitherto regarded as proper names; whereas according to Sir Henry Rawlinson, Professor Sayce, The Encyclopedia Britannica, and The Century Encyclopedia of Names, at least three of these are (?) appellatives (like Pharaoh, Abimelech, Czar, Shah, Sultan); viz. Ahasuerus, which means "the venerable king", Artaxerxes, which means "The great king", and Darius, which means "The maintainer". Furthermore, in Appendix 57 of the Companion Bible, discussing this subject, states: It must be noted that the confusion which has hitherto been experienced arises from the fact that appellatives have been mistaken for proper names; to say nothing of the confusion arising from their transliteration or translation into other languages. These appellatives, like Pharaoh and Abimelech, are general titles of a line of kings, such as the modern Czar, Sultan, Shah, &c. Hence AHASUERUS means "the Mighty", and "is the name, or rather the title, of four Median and Persian monarchs" (Kitto, Bib. Encycl. I, p. 91). "In every case the identification of the person named is a matter of controversy". See The Encycl. Brit., 11th (Cambridge) edn., vol. I, p. 429. Artaxerxes means Great King, or Kingdom, and is synonymous with Artachshast (Arta = Great, and Kshatza = Kingdom, preserved in the modern "Shah"). According to Prideaux he is identified with the Ahasuerus of Est. 1.1 (vol. I, p. 306). So we see that Ahasuerus was not really a name, but rather a title, to be used, displayed and worn by one whose right it is, namely, the king himself. Biblical scholars have placed themselves in a corner by attributing the king Ahasuerus to a particular time in history because the king of that period was called by the same general title. How many people remember the name of the leader of Iran in 1976? Few at best, but of those who were aware of the leader of Iran in 1976, all of them would recognize his title, the Shah of Iran. The title 'Shah' might just as well have become 'Xerxes', because it was in ancient Greek. Does that mean that there were no previous "shahs" in Iran (Persia)? Of course not! What the Biblical scholars did in the case of Ahasuerus was to "label" him as "Xerxes" because "Ahasuerus" translates into "Xerxes" in the Greek. In their effort to identify "Ahasuerus" in history they have managed to conceal his true identity from the world, and from God's people as well, by "miss-identifying" him. Although we typically know these rulers today by one particular name, they originally possessed a number of names simultaneously. For example, the King of Persia who conquered Babylon also acquired the title, "King of Babylon" as a result. Furthermore, all of the successors to his throne appropriated that title as well when they ruled over Persia and Babylon. The Bible also establishes this for us. Nehemiah 13:6 But in all this time was not I at Jerusalem: for in the two and thirtieth year of Artaxerxes king of Babylon came I unto the king, and after certain days obtained I leave of the king: In chapter 13, Nehemiah called a Persian king the king of Babylon. Was this king a Chaldean? Of course not, he was Persian and the king of Persia, and the king of the Medes as well! The title used depended upon which use "fits" the title. Now, with the "main support", allegedly identifying Ahasuerus as Xerxes, discredited and therefore eliminated from consideration, the two or three events which have a similar time frame between those two titles becomes virtually useless. Also, the similarity between the character of Xerxes and the so-called character of Ahasuerus may be confronted and also discarded. The character of Ahasuerus is nothing like the character of Xerxes, but more on that later, too. The supposed similarity arises from trying to read more into some parts of what was written in Esther while ignoring other parts of what was written in an attempt to force a match between Xerxes, or whoever one wishes to insert here, and Ahasuerus. Only the Bible has the authority to provide the kingly identity, which it does, and in a very simple way. So, who was King Ahasuerus? As we have learned so far, sometimes it is easier to eliminate the men he was not. Then whoever is left, no matter how remote the likelihood, has to be the real king. Therefore, let's first consider the clues revealed in the opening three verses of Esther. The first clue we will consider is found in verse 2: "in those days, when the king Ahasuerus sat on the throne of his kingdom, which was in Shushan (Susa) the palace," or as it says in the RSV, "in those days when King Ahasuerus sat on his royal throne in Susa the capital". Susa was the capital city of the Persians not the Medes. Verse 3 bears out that there were both Medes and Persians involved with this gathering. Verse 1 tells us that this Ahasuerus ruled over a vast territory or empire, which, according to its own description, included both the territories of the Medes and Persians. The clue is placing the king in his own royal capital of Susa. This gives us a beginning time frame from which an earlier date is not possible. In Daniel 8:1-4, & 20, we find a prophecy involving Susa and a Ram with two horns of slightly different proportions. Verse 20 explains that this vision is speaking of the Medo-Persian Empire, which was soon to come on the scene. Actually, both countries were already in existence and both were already powerful at the time that Daniel received the vision. HOWEVER, when Daniel, while in Babylon in the third year of Belshazzar, saw the vision, it was the Medes who were the dominant "horn" or power. The Persians were still subject to and in confederation with the Medes. The capitol of the Medes was Ecbatana, not Susa. This places the time of Ahasuerus "within" the vision DURING the later Persian dominance, a time when the Persians included the Medes as a part of the Persian Empire. This period began in 550 BC when the Persian King Cyrus defeated Astayages, his own grandfather and king of the Medes. At the other end of the time frame, we know that the Greeks, led by Alexander the Great, defeated the Persians in 330 BC, thus ending the Persian Empire. So, Ahasuerus had to reign somewhere between 550 BC and 330 BC. That would still leave Xerxes and Artaxerxes in the running, but not for long. Esther 2:5-6 introduces another important clue. There was a Jew named Mordecai, in Susa, the capitol of Persia, who had originally been taken captive by Nebuchadnezzar and carried away to Babylon along with Jeconiah, king of Judah (also known as Jehoiachin in II Chron. 36 & II Kings 24) in what we know to be about 597 BC. (As a side note, Daniel went into Babylonian captivity in 605 BC, also by Nebuchadnezzar.) If Ahasuerus had been Xerxes the Great, as so many think, then Mordecai would have to have been at least 111 years old in 486 BC, assuming that he was an infant in 597 BC. When taken captive, Mordecai was young, but not an infant. He was an adolescent, or very young adult, probably in his late teens because the Bible records that Nebuchadnezzar took the princes and nobles of Judah in those first deportations. See 2 Kings 24:12 - 16; & 25:12. This creates several problems. First of all, Mordecai was elevated to a position next to Ahasuerus in rank in the entire kingdom. This occurred sometime after the twelfth year of the reign of Ahasuerus (Est. 10) From this we could determine his age to be at least in his mid 130's. Could he have lived to be 130 plus years old? Yes, but it would have been a remarkable event of which neither the Bible, or history has made mention of. Furthermore, if it is Xerxes, and Mordecai did live to be 140 - 150 years old by the time of his death, then we still have what would be for Ahasuerus and ourselves, a much greater problem. What do we know about Esther? Remember that Mordecai raised her as his own child. Esther was the daughter of Mordecai's uncle. So, his father and her father were brothers. Mordecai was apparently older and more established than Esther, otherwise how would he have been able to take care of her at all? Esther's parents must have died sometime between 597 BC and at a time sufficiently before the third year of the reign of Ahasuerus to make it necessary and important for Mordecai to intervene on her behalf by helping to raise her. Esther 2:7 records the fact that Esther was "fair and beautiful." Esther was a virgin, too, of course. So, how old can one be and still be in a position to compete with other "fair young virgins" as required in chapter 2, verse 3? Could she be 100 years old? 75? 50? or? Do you suppose that a "fair young virgin", to king Ahasuerus, would have been other than we might think of one today? The word young is #5291 and includes anything from infancy to adolescence. Let's just say that this leaves age 100 out of consideration. In fact, anything (or age) with wrinkles is left out, and that is what eliminates Xerxes, too. For Esther to be Mordecai's cousin there is just no sensible way for Mordecai to be 118 years of age or more, and still have a cousin young enough to fit the kings criteria. Just applying the "can't be's" we have looked at so far narrows our possibilities to a finite number of kings. If we eliminate Cambyses, the son of Cyrus, because his reign (529 - 522 BC) did not go but 7 years, we are left with only two possibilities. Only Cyrus the Great who ruled over Persia and Media from 550 BC to his death in 529 BC, and Darius I (or Darius Hystaspis) who ruled the Medo-Persian empire between 521 and 486 BC remain as contenders. It was not Darius as he had a different role to play in history. Furthermore, Esther would have to be over age 50, hardly a fair young virgin of marriageable age, as was the requirement. The only king left to consider is Cyrus the Great. To my knowledge, not a single scholar has ever associated Cyrus with Ahasuerus, yet we have just demonstrated that it could not have been any other king. We are left with no other choice; Ahasuerus must have been Cyrus the Great! Now, let's line up the years of Cyrus with the years of Ahasuerus. 550 BC This year is the year of accession and is not included in Persian or Babylonian reckoning. This is the year Cyrus conquered the Medes. 549 BC This would be counted as the first year of the reign of Cyrus king of Persia (see footnote concerning the explanation of 2 Chron. 36:22 & Ezra 1:1). 548 BC 2nd year of Cyrus 547 BC 3rd " " " Vashti banished for disobedience. 546 BC 4th " " " 545 BC 5th " " " 544 BC 6th " " " 543 BC 7th " " " Esther becomes Queen, tenth month, Tebeth. 542 BC 8th " " " 541 BC 9th " " " 540 BC 10th " " " 539 BC 11th " " " Babylon falls to Cyrus' Persian empire. Daniel 5 538 BC 12th " " " The events of Esther 3:7 onward. Haman's plot, etc. Special expanded view of 539 & 538 BC: 539 BC Persian reckoning also counts, or begins their year from spring to spring Hence Nisan 1, as opposed to, for example, Egyptian reckoning which determined their years from January 1st through December 31st as we do today. Therefore, something could occur in a particular year of a king's reign, but fall into a later year on our calendar. This occurs in a number of places in and around the building of the second temple, and determining dates using Darius I (Darius Hystaspis) are excellent examples of this circumstance. 539 BC, In the fall of this year, the Persians diverted the river that went through Babylon and on October 16 (the last day of the Feast of Tabernacles, 539 BC) completed the capture of the city. Darius the Mede received the Kingdom for Cyrus. On October 29th Cyrus entered the city in the role of a liberator of the people (they had been suppressed under Nabonidus). 538 BC, Cyrus the Great makes famous proclamation allowing Jews to return to Jerusalem and rebuild the temple. This occurred in the first year of Cyrus' reign over Babylon. Since he defeated Babylon in October of 539 BC, his first year would be counted as beginning on Nisan 1 of 538 BC. He could have announced this edict anytime after October 29, 539 BC, but it would be recorded as occurring in the first year of his reign either way. It must have occurred slightly before Nisan 13 because Esther 3:15 says..."the city Shushan was perplexed." (or confused, see note below) 538 BC, In Nisan, Haman hatched his plot to exterminate the Jews. The edict was officially recorded and announced on the 13th of Nisan and sent to all Provinces of the Empire. (Esther 3:12) 538 BC, In Sivan 23, Mordecai's edict was issued and sent to all 127 provinces of the kingdom. Esther 8:9 537 BC, On Adar 13, the Jews defeated their enemies. After this, Mordecai instituted Adar 14 & 15 to be celebrated by the Jews as the days the Jews got relief from their enemies, etc. (see Esther 9:20 - ff.) Notes of interest: 1) It is 70 days from Nisan 13 through Sivan 23. 2) Esther 3:15 relates that when Haman's edict went out "the city (people) Shushan was perplexed." (Esther 3:15) Why? Why would the inhabitants of Shushan be perplexed (#943 used only in Ex. 14:3 & Joel 1:18), or "be entangled," or better yet, be "confused," as the word means. There was nothing confusing in the decree of Haman. It was a death warrant for the Jews, plain and simple. The city could only be "confused" because there was another decree that had been decreed earlier than Haman's, a decree that was favorable to the Jews. There had to be confusion coming out of the palace itself for the city to be confused. The only decree that fits the requirement, the only decree which would have a bearing or benefit to the Jews, the only decree which would leave a Persian confused upon hearing the second decree (from Haman, but under the king's ring) is the decree of Cyrus allowing the Jews to return to Jerusalem and rebuild the Temple and return to Jerusalem! 3) The decree of Cyrus was issued after the defeat of Babylon (October 29th, 539 BC). It would have officially been announced sometime after Oct. 29th, but certainly before Nisan 13 of 538 BC. Due to Persian reckoning, the twelfth year of the reign of Cyrus began Nisan 1, 538 BC. 4) Adar 14 & 15 are to be kept by all Jews and their descendants, and all those who would enjoin themselves to the Jews, that without fail they would keep these two days according to what is written and at the time appointed every year, from year to year. (see Esther 9:27 - 32) 5) Most Biblical scholars depict Ahasuerus as a drunken, sensual slob of a king. This is the result of trying to attribute actual historical traits that were exhibited by Xerxes (486 - 465 BC) to Ahasuerus of the book of Esther. However, they are in complete error. The attribution of Xerxes' traits, being transferred to Ahasuerus, comes from these Biblical scholars own misunderstanding of scripture. (Esther 1:7, 10, 11) Notice Esther 1:8: ALL the drinking was according to the law; none did compel. What was the law? That one could, should and would drink only as much as they were able to without losing control of their faculties, nor to become drunk. If a person only wanted to have two glasses of wine, then he would only drink two glasses. If he became drunk then he would be in violation of the law. This was definitely not a "drunk fest". This was simply a feast. Social graces were to be expected, EXACTLY as God allows us to drink in moderation at the Feast of Tabernacles while still exhibiting exemplary behavior! Some consider the beckoning of Vashti in verse 11 to be for lewd purposes. That assertion is not supported by verse 11. What is supported is that the king had a very beautiful wife in whom he, up until then, was well pleased. Some say that Vashti was upset by the method that the king used to call her, the sending of the chamberlains. Yet, this was the standard way to beckon the queen. She would have taken no offense at that. There was another reason for her refusal, but it was not any of the reasons the Biblical scholars have ever discovered. As for Vashti, some Biblical scholars try to compare her to, or identify her as, Amestris, daughter of Otanes. Amestris was the queen of Xerxes and was not banished. This gives these "scholars" considerable consternation, yet they continue to try to fit a round peg into a square hole, lest they be forced to admit that God exists and believe God. 6) 2 Chron. 36:22 & Ezra 1:1 speak of the proclamation occurring in the FIRST year of Cyrus. This is impossible if it is referring to 550 BC, since the Jews were still in captivity under Babylonian rule. However, it does fit 539 -538 BC, when we consider that this is the first year of Cyrus as king of Babylon, and it was from Babylon that the Jews were freed to return to Jerusalem. These scriptures simply denote the time, in view of the geographical place, of the reign of Cyrus and offer no contradiction to the Bible, or to history. 7) Consider this one last point. At the time that the edict of Mordecai went out to the kingdom there were 127 provinces. In Esther 1:1 this quantity is used to identify which king Ahasuerus the author was referring to. It does not mean, or infer, that at anytime prior to the twelfth year of Ahasuerus there were 127 provinces, only that at sometime during the reign of Ahasuerus there were 127 provinces. We do know that there were 127 provinces in the reference to Esther 8:9, the twelfth year of Ahasuerus. Towards the end of the eleventh year of Cyrus, his kingdom experienced a growth surge. Ahasuerus had seven princes over the Medo-Persian Empire, but what did he do with the addition of the Babylonian Empire? In Daniel 6:1 Darius set 120 princes, or satraps, over the former Babylonian kingdom. Is it simply a coincidence that 120 plus 7 equals 127? Is it only a coincidence that this occurred just prior to the twelfth year of the reign of Cyrus over the Medo-Persian Empire? Is it just an accident of history that all the successors to Cyrus had different numbers of princes? Finally, did it just, "turn out" that Cambyses, Darius I, and Xerxes all enlarged the kingdom from the previous ruler? Only Cyrus matched the criteria necessary to be Ahasuerus, what a coincidence! If you have any questions or would like to correspond with me concerning this article you may do so by contacting Richard Fix at the following e-mail address: rfix@hyperusa.com Although the research that went into producing this article was exhaustive, the article is, by comparison, only a brief synopsis. There is a considerable amount of documentation, Biblical and otherwise, that was not included. If you feel that you have found a flaw or an "oversight", or a "contradiction" of some kind please contact me and allow me the opportunity to provide any relative specifics as might be necessary. You input and questions are appreciated. We hope that you have enjoyed reading this article and that it will add to your understanding, love, and awe of our God and Father. Richard Fix January 1998 پاسخ: آقای عباس. در این کتاب مفصلی که زحمت کشیده و فرستاده اید کدام حرف نوی زده اند. آمون : این محتوای شگفت انگیز، از لینک مندرج در صفحه زیر است و مرتبط با آن: هالوکاست(هولوکاست)،اتاق گاز هیتلر و گتوهای یهودی و جنگ جهانی دوم (یهود)پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 6:42 PM اکبر پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 03:18 AM در یکی از سایت های معرفی شده بوسیله آقای نیستی مربوط به گوتو های یهودیان در زمان آلمان هیتلری است. اقلب این آدم های یهود در این بازداشتگاه کشته و از بین رفتند. حال باید پرسید , چگونه این ارواح و کالبد های بی جان به تمام نقاط جهان کوچ و نفوذ کردند !؟ پاسخ: اخوی. مسائل کلان را باید کلان دید بدون شک برنامه ریزان کنیسه هرجا که لازم باشد برای مقاصد کلان خود که تسلط بر سرزمین های مسلمین از مسیر انواع توطئه ها است، راه اندازی گتو و اتاق گار ظاهری به خصوص که آمار طلب بانک داران یهود از کشورهای درگیر جنگ دوم جهانی به روایتی بیش از ۲۰ میلیارد دلار رسیده بود. چنان که می توان گفت که جنگ را برای به حرکت درآوردن پول های انباشته در مخزن بانک های یهودی به راه افتاد. ناگفته های 8 سال دفاع مقدس،جنگ ایران و عراق از زبان محسن رضایی (حرف های فعلا مبهم !)پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 02:16 AM مهناز چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 3:37 PM مصاحبه محسن رضایی با فرارو یک سوال تکراری! چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ ادامه پیدا کرد؟ اول این که بعد از فتح خرمشهر، هیچ پیشنهاد صلحی به ایران داده نشد. فقط میگفتند آتش بس. در حالی که آتش بس نتیجهای جز این نداشت که صدام فرصتی داشته باشد برای آماده شدن جهت ادامه جنگ. در همه دنیا آتش بس و صلح مفهوم مجزا از هم دارد و هر کدام هم پیامدهایی دارند. ما نمیتوانستیم پیشنهاد آتش بس را قبول کنیم. چون همانطور که گفتم فرصتی بود برای صدام. اما هیچ صلحی پیشنهاد نشده بود که ایران رد کرده باشد. مسئله دیگر آن است که آتش بس باید در شرایط متوازن انجام شود تا قابل قبول شود نه این که طرف شما روی قله باشد و شما در دامنه. آتش بس در این جا به نفع کسی است که روی قله است و آن زمان عراق در قله بود. اما اگر هر دو طرف در قله باشند، حالت توازن برقرار است و حتی اگر نیت سیاسی باشد، در عرصه نظامی قابل قبول است. اما این آتش بس از نظر نظامی هم قابل قبول نبود. این در حالی بود که عراق در چند متری خرمشهر بود و می توانست با اسلحه انفرادی و خمپاره شصت، بچه ها را در شهر بزند اما ما برای هدف قرار دادن نزدیک ترین شهر یعنی بصره که حدود 20 کیلومتر فاصله داشت، باید موشک با برد 25 کیلومتر شلیک می کردیم و این عدم توازن به نفع عراق بود. دلیل دیگر این بود که حداقل هزار کیلومتر مربع از سرزمینهای ما در دست عراق بود که نقاط استراتژیک و حساسی هم بود. نفت شهر با آن میزان چاه های نفت در اشغال بود. ارتفاعات قصر شیرین در دست دشمن بود. ارتفاعات مهمی در تصرف دشمن بود که تا کیلومتر ها دشت های مقابلش را در دید و تیررس قرار می داد. اتفاقا صدام از همان روزهای آغاز جنگ میگفت آتش بس می خواهیم. چون آتش بس در آن مرحله یعنی زمینهایی که آن ها تصرف کرده بودند همچنان دستشان باقی میماند و یک موضع برتر در مذاکرات سیاسی دست آن ها بود. http://fararu.com/fa/news/127335/%D8%B1%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%AA%D8%AD-%D8%AE%D8%B1%D9%85%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%86%D8%B4%D8%AF استاد آیا شما این اظهارات را در مورد درخواست صدام برای اتمام جنگ آن هم به روایت محسن رضایی را تایید میکنید چرا که شما را متهم به دفاع از صدام در مورد اتمام جنگ میکنن پاسخ: سی سال پیش و به عنوان قسمتی از جزوه های ناریا همین سئوال را جواب داده ام. و اگر خدا بخواهد مجددا و در اندازه لازم جواب خواهم داد. اهمیت پوریم،کتاب استر،زن بودن نام یک کتاب تورات،آنوسی ها و یهودی (پوریم)پنجشنبه 6 مهر 1391 ساعت 01:43 AM abbas چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 07:12 AM استاد سلام۰ استاد اگر ممکن این مقاله را کامل بخوانید ممنون http://www.israelofgod.org/esther.htm پاسخ: آقای عباس. حتی باز هم نشد. آمون : اشاره است به عظمت و جلال نام استر و ذکر آن در تورات علی رغم زن بودن! یعنی قضیه خیلی بیخ داره! اگر متنش تحفه بود، مثل بقیه می ذاشتمش همینجا! مقاله خاخام یدیدیا شوفط که لینکش هم هست، بیشتر ارزش خواندن دارد! راز و رمزهای اعداد و نمادهای خاص فرماسونری و اسرائیل و صهیونیستی (نظرات جالب دیگران)چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 11:15 AM عبود چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 01:21 AM شاید تکراری باشه برای بعضیا /ولی جالبه اول این که همه ما میدانیم عدد13 .11وضارب 11 مثل 33جز اعداد فراماسونری است ------------------------------------ دوم این که کشور اسرائیل در مدار 33 درجه زمین واقع شده ------------------------------------------------- سوم این که زمانی که کشور اسرائیل به رسمیت شناخته شد33 رای موافق و13 رای مخالف و11 رای ممتنع اورد ----------------------------------------------------------- چهارم این که تمام ریس جمهورهای امریکا فرامانسوری بودن الا دونفرشون که یکیشون در مدار 33 درجه زمین ودیگری در صندلی شماره 13 تئاتر کشته شد ------------------------------------- پنجم این که در سال 2010جام جهانی کشور افریقا بود چرا ؟ چون از چهار قسمت زمین که در مدار 33 درجه قرار دارن دو قسمت ان اب ودو قسمت دیگر در خشکی است که یکی از ان کشور اسرائیل ودیگری افریقا است که در همون سال هم جنگ به لبنان رو زمانی که بیشتر مردم سرگرم جام جهانی بودن شروع شد(اصلاح شد) ------------------------------------------------------- اگر راز دلار را در اینترنت سرچ کنید به مطلب جالبی بر میخورید(لطفا) ششم این که شماره پرواز هواپیمایی که به برج های دوقلوی امریکا برخورد کردن QN33Y ... Qهمه ما میدانیم بمب را با این علامت مینویسن Nنیویروک 33همون مضرب عدد یازده -------------------------------------------------- واما اگر در برنامه ورد خودتون QN33Y را تایپ کنید و فونتش به (WINGDINGS)تغیر دهید چی رو مشاهده میکنید؟ تلاش آنوسیهای یهودی برای بی اثر کردن یادداشت های مهم تاریخ پوریم (پوریم)چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 11:13 AM محمد اوجال چهارشنبه 5 مهر 1391 ساعت 02:00 AM (کامنت زیر را اشتباها در ذیل یادداشت هوارخوری 11 گذاشته بودم که بهتر دیدم اینجا هم، همراه پاسخ جناب استاد پورپیرار، تکرار شود) با سلام جناب پورپیرار، ظاهرا این اسکار موسکارلا هم چندان قابل اعتماد نیست! هر چند این موضوع تاثیری در نتیجه ای که از کتاب وی گرفته می شود، ندارد. وی در مصاحبه ای با شبکه NTVmsnbc ترکیه در اوایل سال 2009 میلادی گفته است که: "در موزه های دنیا آثار جعلی زیادی وجود دارد، اما در موزه های ترکیه اثر جعلی موجود نیست"!!! "...Dünya müzelerinde birçok sahte eser var. Ancak Türkiye'deki müzelerde sahte eser bulunmuyor." http://arsiv.ntvmsnbc.com/news/98929.asp این در حالی است که در خبری جدیدتر (مربوط به اواسط سال 2011) در روزنامه رادیکال ترکیه می خوانیم که: "...گفته می شود در موزه های ترکیه نزدیک به 3000 اثر جعلی وجود دارد."!!!!! http://www.radikal.com.tr/Radikal.aspx?aType=RadikalDetayV3&ArticleID=1053328&CategoryID=77 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پاسخ: آقای اوجال.هیچ تاریخ نگاری برای شرق میانه بدون اعتنا به ماجرای پوریم از نظر فنی هیچ بخشی از پروسه تاریخ سازیش اعتنا ندارد و بدون منظور کردن پوریم برای این یا آن گزوه از بار انداختگان مهاجر و معاصر بی توسل به قصص دست ساز کنیسه و کلیسا ممکن نبوده و نیست. حالا می توان روش تاریخ نویسی متشنج برای شرق میانه، یعنی دنبال کردن به قصد نقد آن جریان باز نویسی تاریخ پس از پوریم شرق میانه موجه می شود، زیرا مورخ هم رد پای تاریخی برای منطقه پوریم زده حتی تا زمان ناصرالدین شاه را ندارد. این متد بنیان اندیشانه می تواند روش تحقیق تاریخی در هر دوره و برای هر مدیریت رسمی و غیر رسمی قرار گیرد. حالا همه کس به جعلی بودن انبار موزه های شان اقرار می کنند که ده سال پیش مقدس بودند و کسی شهامت نزدیک شدن به آن را نداشت. پاسخ: اقای اوجال. هیچ بررسی عمده تاریخی بدون منظور کردن پوریم و عواقب ناشی از آن اعتبار ندارد. زیرا کنیسه برای امکان حذف پوریم ناچار به تولید چنگیز و بنی عباس و بنی امیه و جنگ های صلیبی و قتل و غارت های صدر اسلام و هزاران دروغ ریز و درشت دیگر متوسل شده است. بنیان اندیشان اینک فضای لازم برای مقابله با این گونه افسانه های مخلوق یهودیان را در اختیار دارند و امیدوارند که نه چندان دیر و دور، نهضت باز نویسی و تخلیه تاریخ بشر از فضولات و افزوده های مورخین یهود اغاز کند. ملاحظه می فرمایید که چه گونه پس از نصب هر یادداشت به قصد بی اثز کردن آموزه های آن، رسانه های یهودی جا خوش کرده در میان مسلمانان به تکاپو می افتند؟!
آمون : مطلب قبلی همین است :
http://purpirar.blogsky.com/1391/07/04/post-2732/
با چنین متنی:
لزوم ادای تکریم و احترام متقابل طرفین در مباحث فکری و اعتقادی (دوستانه)سه شنبه 4 مهر 1391 ساعت 8:11 PM منصور سه شنبه 4 مهر 1391 ساعت 10:35 AM سلام استاد جسارتا کامنت من راجع به آقایان بی نام و نیسی حذف شده است نمی دانم در جریان موضوع هستید یا خیر. آن کامنت تنها در پی این بود که با یادآوری تذکرات حضرتعالی به آنها مبنی بر احترام به دیگران، پرهیز از آلودن فضای وبلاگ به الفاظ نامناسب و همچنین نگارش ساده و شیوا بود. قبلا هم چند کامنت راجع به بی نام حذف شده بود از جمله کامنتی که از وی می خواست دلایل خود مبنی بر مهاجرت شان از سیصد سال پیش از مناطق عربستان به خوزستان را ارائه دهد. جناب نیسی. آن لقب عتیق نیشابوری که استاد به من دادند برای من بسیار دلپذیرتر از نمره بیستی بود که باز هم از ایشان گرفتم. جناب آقای عابدی بحثی در مورد جلابیب مطرح کرد و بسیاری دوستان آن را ادامه دادند و تلنگر خوض نکردن در آیات هم به من زده شد. ولی آن تذکر به همه بود نه منصور نوعی. نکته اینجاست که همه آن را گرفتند و دیگر کسی آن بحث و یحث های مشابه را ادامه نداد، ولی جنابعالی و اون یکی با توجه به تذکرات استاد هنوز هم سالهاست به دیگران بد و بیرا می نویسید. خودتان یک مرور به نظرات خود حداقل از زمانی که با نام نیسی کامنت می گذارید بیندازید متوجه خواهید شد. با آن تذکرات استاد من چیز تازه ای برای گفتن ندارم. امیدوارم نظرات و کنکاش های دوستان جوانه هایی باشد بر کنده ستبر بنیان اندیشی که استاد گرامی کاشتند نه علف های هرز بر پای این درخت. محتوای نظر یک مقوله است و طریق ادای آن چیزی دیگر. شما می بینید که دشمنان چگونه کلام بی محتوا و ضد خدای خود را در قالب پیچیدگی های معنایی و زیبایی های ادبی از قبیل شعر بیان کرده اند. البته بنده قصد تبلیغ شعر ندارم ولی می خواهم خدمتتان عرض کنم که نظر خود را با احترام به دیگران بیان کنید و به آنها هم حق بدهید نظر دیگری داشته باشند. جناب استاد روده درازی مرا ببخشید. پاسخ: آقای منصور. حذف شدن یا نشدن برخی از کامنت ها بر اثر اشتباه صورت می گیرد. پرداختن به برخی از مباحث هم به شرایط و فضا و زمان مخصوصی نیاز دارد که کم تر به دست می آید. با این همه به گمانم آن خواست اولیه بنیان اندیشی، یعنی اثبات قتل عام پوریم، اندک اندک برای گروه بیش تری ق ابل قبول شده است. اسکار وایت موسکارلا و تناقضات در باستان شناسی یافته های باستانی (پوریم)سه شنبه 4 مهر 1391 ساعت 8:06 PM محمد اوجال سه شنبه 4 مهر 1391 ساعت 02:39 AM با سلام جناب پورپیرار، ظاهرا این اسکار موسکارلا هم چندان قابل اعتماد نیست! هر چند این موضوع تاثیری در نتیجه ای که از کتاب وی گرفته می شود، ندارد. وی در مصاحبه ای با شبکه NTVmsnbc ترکیه در اوایل سال 2009 میلادی گفته است که: "در موزه های دنیا آثار جعلی زیادی وجود دارد، اما در موزه های ترکیه اثر جعلی موجود نیست"!!! "...Dünya müzelerinde birçok sahte eser var. Ancak Türkiye'deki müzelerde sahte eser bulunmuyor." http://arsiv.ntvmsnbc.com/news/98929.asp این در حالی است که در خبری جدیدتر (مربوط به اواسط سال 2011) در روزنامه رادیکال ترکیه می خوانیم که: "...گفته می شود در موزه های ترکیه نزدیک به 3000 اثر جعلی وجود دارد."!!!!! http://www.radikal.com.tr/Radikal.aspx?aType=RadikalDetayV3&ArticleID=1053328&CategoryID=77 پاسخ: آقای اوجال.هیچ تاریخ نگاری برای شرق میانه بدون اعتنا به ماجرای پوریم از نظر فنی هیچ بخشی از پروسه تاریخ سازیش اعتنا ندارد و بدون منظور کردن پوریم برای این یا آن گزوه از بار انداختگان مهاجر و معاصر بی توسل به قصص دست ساز کنیسه و کلیسا ممکن نبوده و نیست. حالا می توان روش تاریخ نویسی متشنج برای شرق میانه، یعنی دنبال کردن به قصد نقد آن جریان باز نویسی تاریخ پس از پوریم شرق میانه موجه می شود، زیرا مورخ هم رد پای تاریخی برای منطقه پوریم زده حتی تا زمان ناصرالدین شاه را ندارد. این متد بنیان اندیشانه می تواند روش تحقیق تاریخی در هر دوره و برای هر مدیریت رسمی و غیر رسمی قرار گیرد. حالا همه کس به جعلی بودن انبار موزه های شان اقرار می کنند که ده سال پیش مقدس بودند و کسی شهامت نزدیک شدن به آن را نداشت. |
درباره نظرات ارسال شده و پاسخ هایی که استاد ناصر پورپیرار ارائه می دهند
شنبه، مهر ۲۹، ۱۳۹۱
ارسال مجدد 2732 تا 2766 وبلاگ ناریا
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر