صدام حسین، قهرمان عرب در مبارزه با صهیونیسم بین المللی، پشت پرده حمله به عراق و سقوط حکومت دولتی صدام حسین در انقلاب اسلامی عراق
سهشنبه 4 تیر 1392 ساعت 07:00 ب.ظ
***
سهشنبه 4 تیر 1392 ساعت 07:09 ق.ظ
استاد عزیز سلام
امیدوارم حالتان خوب و رو به بهبودی باشد
تمام کتب و مقالات شما برایم قابل درک و پیرش است الی نظراتتون در مورد صدام.مقالات جنگ ایران و عراق 1 و 2 را هم که به نوعی ایران را متجاوز واقعی معرفی کردید را هم میپذیرم و مستند بود. ولی نمیتونم ضد یهود بودن صدام را با شعور و عامدانه بدانم بلکه فقط بواسطه جنگ خلیج فارس و به خاطر تغییر افکار عمومی جهان عرب به تل آویو موشک باران کرد.به نظرم آدم احمقی بود.و نمیتونم جنایاتش را با مردم ایران و عراق فراموش کنم. البته شاید اشتباه میکنم و روزی بتونم نظر شما را در مورد صدام درک کنم.
موفق باشید و مواظب سلامتیتان باشید
پاسخ:
آن صدام فریب خورده که کویت را اشغال کرد با صدامی که با مدیریت و سازمان دادن مقاومت مخفی، ارتش بین المللی یهود را در عراق شکست داد، به کلی متفاوت است.
آمون : مورد سوال قبلی :
استفاده ها کاربردهای لت «الذکر» در قرآن و موارد اشاره واژه ذکر در قرآن به تورات و انجیل و زبور و صحف(مصحف) و قرآن؛ کتب آسمانی
سهشنبه 4 تیر 1392 ساعت 06:55 ب.ظ
توحید
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 09:47 ق.ظ
سلام
آقایان اوجال و ساده دل و سنجری و خانم سارا...
بهتر است تذکری بدهم تا موقعیت و مختصات دیدگاه خود درباره این بحث را اصلاح نمایید. همه ما زمانی «عقایدی» در ذهن داشتیم ، بدون اینکه در مورد آنها اندیشیده باشیم ، و یا اگر هم تصمیم به اندیشه در مبانی آنها را داشته ایم عقاید موهوم خود را «ثابت» و «درست» فرض کرده و سعی می کردیم حقایق موجود را به نوعی تاویل کنیم تا با عقایدمان همخوانی داشته باشد.
قبل از آشنایی با آثار استاد ، اکثر ما اعتقاد داشتیم هخامنشیان بزرگ ترین امپراطوری تاریخ بشریت بوده ، فارسی را کاملترین زبان دنیا فرض می کردیم و به شعار پوچ «هنر نزد ایرانیان است و بس» ... اعتقاد جاهلانه ای داشتیم. و یا «شیعه» را مذهب ناجیه و حقه می دانستیم و شخصیت پیامبر گرامی را نه از «قرآن» بعنوان تنها سند صادق و معتبر اسلام ، که از درون هزاران برگ کتب بی هویتی چون سیره ابن هشام و طبری و یعقوبی و تفاسیر گوناگون آن هم در زمانی که کتابت بسیار گران و پر هزینه و خط و قلم استانداردی برای نگاشتن چنین کتب مفصلی نبود.
تمام اعتقادات ما «بی بنیان» و «ریشه» بود و توسط رسانه ها و باورهای سنتی و موروثی جامعه به ما تلقین شده بود.
حالا یکی از همین «اعتقادات» موروثی که حتی از قبل از زمان بنیان اندیشی به دوش می کشیدیم ، طبق باوری «موروثی» و «سنتی» بین مذهبیون مسلمان اعتقاد به «تحریف» تورات و انجیل یک باور بدون خدشه بود. حال باید طبق معمول این باور را با آیات قران محک بزنیم ، ولی به نظر می رسد دوستان باز دچار این اشتباه رایج شده اند که ابتدا موضوعی را قطعی و مسلم فرض نموده ، سعی دارند آیات قرآن را با این اعتقاد خود تطبیق دهند و چرخ استدلال وارونه می چرخد.
=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=
بنا براین بگذارید از مبتدا وارد بحث شویم چون به نظر می رسد بحث را از میانه شروع کرده ایم ، و به این سوال پاسخ دهیم که آیا می توان نشانه ها و سر نخ هایی از قرآن عظیم دال بر تحریف تورات و انجیل یافت ؟ اگر دوستان چنین آیاتی را در نظر دارند ارائه دهید تا بحث را ادامه دهیم.
=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=
در همین باب ، کافی است اشاره کنم که استاد در اسلام و شمشیر 33 به زیبایی به این نکته پرداخته اند که به اختصار در زیر می اورم :
(((( گروهی بر مبنای این آیات و چندین آیه ی دیگر، که در زیر خواهم آورد و مرتبط با تحریف کتاب نیست، مدعی می شوند که موضوع تحریف تورات در قرآن مجید ثبت است و اجرای آن را گروه دیگری از زمان موسا و عیسای پیامبر می گیرند، حال آن که آیات بالا از تحریف درکلمات قرآن، وسیله ی یهودیان می گوید، نه تورات.))))
(((( اگر تورات و انجیل را تحریف شده ی قدیم و از زمان موسا و عیسای پیامبر و یا حتی در زمان مراوده ی اهل کتاب با رسول مکرم اسلام بگیریم، پس این همه آیاتی که پیامبر و قرآن را مصدق کتاب های پیشین می شناساند، از اعتبار انداخته ایم.))))
(((( اما « اگر » با تکیه بر آیات قرآن تصرفی در تورات را قبول کنیم، « تنها می تواند » شامل اختفای اشاراتی شود که در باب ظهور پیامبر و طلوع اسلام در تورات و انجیل کهن ذکر بوده ))))
(((( از آن که ملاک ما، در این تحقیق، نص صریح و مستقیم آیات مبارک قرآن است « و نه خیال پروری های شخصی و مستقل این و آن » ، پس هیچ یک از این آیات را متضمن دست بردن و تحریف در تورات و انجیل نمی بینیم، صراحتی در این باب در کلمات آن نمی خوانیم و آن چه را که به یقین برداشت می کنیم از دیده پنهان کردن کتاب خدا و کتمان مطالبی از آن است. ))))
((((این آیات اشاره به مطلبی مشخص دارد، می خوانیم که اهل کتاب، به شگردهای مختلف، از جمله استکتاب جاعلانه و عامیانه ی متن و تقلید قرائت آن متوسل شده اند، تا در جای بیان و کلام خدا بگذارند، اما صراحتی نیست تا به یقین دریابیم عمل آنان در محدوده ی عرضه ی دست نوشته هایی به جای قرآن و یا تورات و انجیل و یا هر سه متن بوده است))))
((((( اما در این مورد هم سخن صریحی در باب دست بردگی و تحریف تورات و انجیل نمی خوانیم و معلوم نیست که این همه نغمه در باب تحریف در تورات، از کدام آیات قرآن استخراج و برداشت شده است؟ با این همه، بر اثر همین اختفای بخش های معینی از تورات و استکتاب و تقلید قرائت کلام خدا که به نشانه ی بروز عکس العمل پر غضب خداوند، احتمالا در مورد قرآن بوده، سرانجام توقف صدور آیات الطاف و رأفت و گذشت و ندیده انگاری نسبت به اهل کتاب را شاهدیم ))))
=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.=.
حالا دوستان پاسخ دهند به راستی « و معلوم نیست که این همه نغمه در باب تحریف در تورات، از کدام آیات قرآن استخراج و برداشت شده است؟»
طالب حقیقت
سهشنبه 4 تیر 1392 ساعت 01:31 ق.ظ
سلام به استاد و دوستان.
استاد خسته نباشید.
آقای توحید. من اعتراضی به سوال شما ندارم. همه حق داریم راجع به اطلاعات رایج، نقد داشته باشیم. اما در نظر داشته باشید که فهمیدن تحریف یا عدم تحریف تورات و انجیل، بر اساس قرآن، کار بیهوده و بی نتیجه ای است. زیرا قرآن تنها مصدق آن تورات و انجیلی است که حداکثر تا زمان پایان رسالت پیامبر اسلام، موجود بوده است. قرآن بیش از این تعهدی ندارد و نمی تواند داشته باشد. مگر اینکه آیه ای بیابید که تحریف تورات و انجیل را در آینده هم منتفی اعلام کند. چنین آیه ای در قرآن نیست.
منظور از ذکر، تا جایی که من فکر کرده ام، اساس دین و یا همان «وحی» است. بررسی آیات قرآن، نشان می دهد که کلمه ی «ذکر» مترادف با تورات یا انجیل نیست. اعلام حفاظت از ذکر، برابر با اعلام حفاظت از تورات و انجیل نیست. زیرا در قرآن هیچ گاه سخن از حفظ «تورات» یا «انجیل» نشده است. ما شاید بتوانیم بگوییم که قسمتی از کتب موسی، عیسی و محمد و پیامبران دیگر، که همان اساس دین است، ذکر نام دارد. همانند آیات زیر:
و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون. (انبیاء، 105)
ص و القرآن ذی الذکر. (ص، 1)
بعضی از مترجمان، «ذکر» در آیه ی اول را «تورات» ترجمه کرده اند که به نظر من درست نیست. زیرا دلیلی ندارد.
اما با استفاده از آیات 6 تا 10 سوره ی حجر و 41 تا 44 سوره ی فصلت، می توان قرآن را با ذکر برابر گرفت.
حال، این آیات را مشاهده کنید:
کذّبت ثمود بالنّذر
فقالوا أبشرا منّا واحدا نّتّبعه إنّا إذا لّفی ضلال وسعر
أألقی الذکر علیه من بیننا بل هو کذّاب أشر
سیعلمون غدا مّن الکذّاب الأشر
إنّا مرسلو النّاقة فتنة لّهم فارتقبهم واصطبر. (قمر، 23-27)
این آیات، به ماجرای صالح و قوم ثمود اشاره دارد. همان طور که می بینید، مخالفان صالح، معترض اند که چرا از میان آن ها باید تنها به صالح «ذکر» نازل شود. پس می بینیم که نازل شده بر صالح هم ذکر است. نیز همین آیات هم راجع به پیامبر اسلام آمده است.
وقالوا یا أیّها الّذی نزل علیه الذکر إنّک لمجنون (حجر، 6)
پس «ذکر» یک نام آشنا برای مخاطبان بوده است و منظورشان هم همان «پیام الهی» بوده است.
بنابر این، نه تنها قرآن و انجیل و تورات، بلکه تمام کتب و هدایت های الهی به رسولان، ذکر بوده است.
این آیات هم می می تواند در درک مطلب، مفید باشد.
حم
والکتاب المبین
إنّا جعلناه قرآنا عربیّا لّعلّکم تعقلون
وإنّه فی أم الکتاب لدینا لعلیّ حکیم
أفنضرب عنکم الذکر صفحا أن کنتم قوما مّسرفین
وکم أرسلنا من نّبی فی الأوّلین
وما یأتیهم من نّبی إلّا کانوا به یستهزئون. (زخرف، 1-7)
منظور قرآن از حفظ ذکر، نمی تواند حفظ تورات و انجیل باشد. زیرا در این صورت، باید زبور داود و صحف ابراهیم را هم حفظ می کرد. در صورتی که الان هیچ اثری از این کتب نیست.
وانگهی اگر مسئله این است که «خدا باید ذکر را حفظ کند»، این مسئله نیازی به حفظ تورات و انجیل، بعد از نزول قرآن ندارد. از آنجا که همه قبول داریم که تورات و انجیل، تا زمان پیامبر اسلام محفوظ مانده بودند، پس خداوند کاملا آنها را حفظ کرده و برای صحت مسئله، تنها لازم است که قرآن حفظ شود. زیرا قرآن نیز همان ذکر است. بنابر این بعد از نزول قرآن، اصلا لزومی به حفظ دو وحی قبلی نیست. اگر وعده ی خدا، حفظ ذکر است، از آنجا که وحی خداوند به انبیا هیچ تغییری نمی کند، پس قرآن موجود، دربر دارنده ی آن ذکر است و نیازی به دو ذکر قبلی و هیچ ذکر دیگری (که طبعا با پیام قرآن برابر است) نیست.
همین جا باید گفت که منظور قرآن از اینکه مومنان به کتاب های انبیا ایمان دارند یا اینکه قرآن مصدق کتب قبل از خود است، این نیست که باید متن آنها موجود باشد و مسلمانان، آن ها را بخوانند و ایمان بیاورند. زیرا در این صورت، باز جای زبور داود و صحف ابراهیم خالی است.
همه ی ما قبول داریم که تورات و انجیلی وجود داشته اند که قرآن آنها را تایید کرده است. اما سوال اینجاست که آیا تورات و انجیل امروزی، همان تورات و انجیل است یا نه؟
توجه داشته باشید که اصلا لازم نیست کسی تورات یا انجیل را تحریف کند؛ ممکن است اصل آنها هم موجود باشد، اما مخفی شده باشند. در واقع ما تنها می خواهیم بدانیم که تورات و انجیل فعلی، همان نازل شده ی خداوند هستند یا نه.
اینکه کسی بگوید تورات و انجیل فعلی، آن نازل شده های نخستین نیست، الزاما به این معنا نیست که مدعی تحریف آنها باشد. از آنجا که این کتاب ها در اختیار روحانیان یهود و مسیحی بوده، خارج کردن نسخه های اصل و نشر نسخه های جعلی، کار دشواری نبوده است. کما اینکه در قرآن هم به مخفی کاری ها اشاره شده است.
جواب این سوال، اولا با روش فنی و نسخه شناسی و ثانیا با رجوع به محتوای امروزی این دو کتاب، میسر است. رجوع به ترجمه های فارسی و یا حتی زبان های دیگر، به وضوح نشان می دهد که اینها نمی توانند تورات و انجیل اولیه باشند. اشتباهات بسیاری در این کتاب ها وجود دارد که هم برای خواننده ی متن فارسی آنها مشخص است و هم محققان اروپایی به آن اشاره کرده اند. همچنین توجه به ساختار خود متن تورات، که با آن اعداد و ارقام، بیشتر شبیه یک کتاب تاریخ است، تا کتاب دینی، انسان را به وحی بودن آن مشکوک می کند.
عده ای می گویند که مشکل در ترجمه هاست و باید متن اصلی (تورات عبری و انجیل یونانی) را بخوانیم و سپس نتیجه گیری کنیم.
خوب، بحثی نیست. اما تایید یا رد ادعای این افراد، با خواندن متن مورد ادعای آن ها امکان پذیر است؛ پس به نظر من بهتر است جواب این سوال را خود شما با تحقیق پیدا کنید.
اگرچه به نظر من، این جستجو هم نمی تواند جواب مثبتی داشته باشد؛ زیرا مثلا ما در ترجمه های قرآن، اغلب با معنا کردن نادرست لغات مواجه ایم؛ نه افزودن یک یا چند سطر، به ترجمه. اما شما اگر انتهای سفر تثنیه در تورات را بخوانید، می بینید که چندین سطر در چگونگی مرگ و دفن موسی و سن او و... نوشته است! این نکته که محققان اروپایی نیز به آن اشاره کرده اند، به سادگی نشان می دهد که این متن، بعد از موسی نوشته شده و وحی نیست؛ زیرا وقتی موسی بمیرد، دیگر وحی بر او نازل نمی شود! و نیز، اینکه شرح چگونگی مرگ موسی و...، چه لزومی به فرستادن وحی دارد؟
اما در باب انجیل هم پیداست که اناجیل امروزی اولا شرح زندگانی مسیح هستند، نه وحی الهی. و ثانیا خود تعدد اناجیل، نشان دهنده ی این است که این ها نمی توانند وحی باشند. تازه اگر متن اصلی انجیل هم به یونانی باشد، پس همان هم احتمالا ترجمه است؛ زیرا عیسی از بنی اسرائیل بوده و از آن جا که هر پیامبری، به زبان قومش سخن می گفته، عیسی هم ظاهرا باید به عبری سخن گفته باشد، نه یونانی!
اگر فرض بر این باشد که «تورات و انجیل فعلی، همان تورات و انجیل اولیه هستند؛ زیرا خدا باید کتاب های پیشین را حفظ کند»، با نشان دادن نادرستی تنها یک کتاب، تمام این ادعا باطل می شود. اگر تورات را نادیده بگیریم و ترجمه ی غلط را بهانه کنیم، فکر نمی کنم انجیل ها را، با توجه به تعدد، اختلاف در متون آنها (که در ترتیب و تعداد آیات و محتوای هر آیه هم مشهود است) و اینکه آنها تنها زندگی نامه ی عیسی هستند و اینکه باز شرح مرگ عیسی در آنها هست و علاوه بر آن، این متون، عیسی را به صلیب می کشند و به قتل می رسانند، به هیچ وجه بتوان همان وحی نخستین دانست. اینجا دیگر بهانه ی ترجمه هم به کار نمی آید.
اگرچه تحقیق در آن متون اصلی هم می تواند مفید باشد، اما به نظر من، مسئله از همان ابتدا با مشکل رو به رو است.
از نظر عقلی هم، من احتیاجی به پیدا کردن جواب این سوال حس نمی کنم. اگر قرآن کامل است، پس نیازی به خواندن تورات و انجیل نیست؛ ضمن آنکه قرآن هم مسلمانان را به خواندن تورات و انجیل امر نکرده است؛ که بروند و احکامشان را از آن ها بردارند. به علاوه، تورات برای قوم موسی و انجیل برای همان قوم بوده است؛ اما قرآن برای تمام عالمیان است.
پس اساس مطلب، از نظر عقل، قرآن، متن کتب و نسخه شناسی و... با مشکل مواجه است و اثبات آن میسر نیست.
اشارات استاد در اسلام و شمشیر هم بیشتر در صدد اثبات عدم تحریف این دو کتاب تا زمان حیات پیامبر اسلام است؛ نه نفی تحریف بعد از این زمان. زیرا اگر دقت کرده باشید، استاد همان طور که در یادداشت های مربوط به مسیحیت هم به آن اشاره کرده اند، نظرشان بر این است که مسیحیت بعد از آمدن اسلام تحریف شد، نه آن طور که می گویند در زمان کنستانتین و بعد از آن. به نظر من هم، معنای ذکر و حفظ آن، موید این نظر ایشان است.
با عرض پوزش به خاطر طولانی شدن نوشته. موفق باشید.
محمد اوجال
سهشنبه 4 تیر 1392 ساعت 02:24 ق.ظ
آقای توحید
همانطور که عرض کردم، پاسختان را در موضوع مورد بحث ـ که تحریف یافتگی تورات نبود و تعیین معنای کلمه ذکر در آیه 9 سوره حجر بود ـ دادم و از شما سخنی در رد آن استدلال نشنیدم.
در باب تحریف تورات و انجیل هم مطالب متعدد ارائه شده از سوی دوستان دیگر را کاملا کافی می دانم. تنها این نکته را اضافه کنم که تورات و انجیل، چه تحریف شده باشند و چه خیر، از پس نزول قرآن، دیگر جای خود را به قرآن داده اند و مسیحی یا یهودیِ مؤمن (به تورات و انجیل آسمانی)، یعنی "مسلمان"! یعنی، با نزول قرآن، دیگر مسیحی و یهودیِ مؤمن، نمی تواند وجود داشته باشد، مگر اینکه به اسلام بگراید و مسلمان شود، همانطور که ـ بر مبنای آیات قرآن ـ گروهی از اهل کتاب پیشین این کار را انجام دادند.
آمون : این هم سابقه این گفتگوی مفصل :
انقلاب اسلامی ایران، برقراری حکومت جمهوری اسلامی ایران در بهمن57 ،قضاوت مردمی در مورد صدام حسین بعد از اعدام در عراق توسط آمریکا
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 09:09 ب.ظ
khalil
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 04:44 ب.ظ
استاد صحنه های محاکمه این مرد تاریخی(صدام) خیلی ناراحت کننده و اعصاب خورد کننده است که چرا به دست کثیف ترین متجاوزان،جانیان و آدم کشان دنیا محاکمه و اعدام می شود.
پاسخ:
به ترین داور و قاضی درباره صدام مردم عراق اند که تاکنون بدون اغراق درستایش او سی مجموعه قصیده سروده اند. در نظر داشته باشید که ما هنوز در 22 بهمن مشتی شده بر ایوان را می خوانیم.
آمون : پیش از این در باب صدام :
برچسبها: جنگ ایران و عراق،8 سال دفاع مقدس، صدام حسین، رئیس جمهور عراق، عراق و انقلاب اسلامی صدام حسین، پشت پرده پنهان سیاست، انقلاب اسلامی ایران،22 بهمن 1357، اعدام های انقلابی اوایل انقلاب، جمهوری اسلامی ایران، روحانیت و تشیع در انقلاب اسلامی، امام خمینی، رهبر و بنیانگذار، آیت الله سید علی حسینی خامنه ای
صدام حسین، رئیس جمهور عراق، 8 سال دفاع مقدس، جنگ تحمیلی ایران و عراق و خرابی های جنگ، نقش صدام حسین در جنگ با یهودیان و صهیونیسم
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 09:04 ب.ظ
khalil
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 01:55 ب.ظ
آقای حکیمی ممنون
لینک جالبی بود که با اجازه شما بخشی از مصاحبه را می آورم:
مصاحبه با خلخالی:
اگر صدام را به آقای خلخالی میدادند که او را محاکمه کند، چه حکمی برایش صادر میکرد؟
شما باید بدانید که صدام آدم جاهطلبی است، آدم فوقالعاده مغروری است و امیدوارم که انشاءالله در این میدان نبرد، وی نیز جزو همانها باشد که حالا هستند...
یعنی چه کار کند؟
مقصود این است که کارهایی نکند که...
نه من سوالم این است که اگر صدام بخواهد در دادگاه محاکمه شود، چون الان این بحث وجود دارد که صدام را به عنوان جنایتکار جنگی به خاطر استفاده از سلاحهای شیمیایی محاکمه کنند. حالا اگر رییس همان دادگاه بودید، با شناختی که قبل از انقلاب در نجف و بعد از انقلاب در دوران جنگ از صدام حسین دارید، چه حکمی برای او صادر میکردید. مفسد فیالارض، آزاد، حبس ابد و...
نه مفسد فیالارض است و نه آزاد است. من صدام را آدم خیلی فوقالعادهای میبینم. ولی صدام به نظر من عوض نمیشود.
بالاخره صدام کلی از جوانان ما را شهید کرده است!
این طرف هم کشته است، چه کار کنیم؟!
آخر آنها به کشور ما حمله کردهاند!
آنها نمیتوانستند حمله کنند...
شما پس چرا خودتان آمدید جبهه و میهمان ما هم بودید. پس آن موقع چرا جبهه آمدید؟
آن موقع خواستههای جبهه یک چیز دیگر بود و حالا یک چیز دیگر.
اگر آن موقع ما صدام را میگرفتیم و تحویل شما میدادیم که شما سرش را از پشت میبریدید.
نه این طور نیست.
یعنی شما فکر میکنید که صدام از پس اسراییل بر میآید یعنی گردن کلفت است و...
بله.
خیلی خوب این هم نظر جالبی است و فکر میکنم اگر صدام این مصاحبه را بخواند خوشحال بشود. من یک سوال دیگر در ذهنم است آیا میتوانم بپرسم... سوال زیاد است و همین طور پشت سر هم. ببینید در مورد صدام حرف زدیم. در مورد جورج بوش هم نظر خودتان را بگویید.
جورج بوش آدم بیمنطقی است. اصلا نمیخواهد وارد جریانی شود که در آن جریان آدم خوب هم هست، آدم بد هم هست، آقای دبلیو بوش، بوش طبقهدار.
چرا طبقهدار؟
چند طبقه است که یک طبقهاش را هم خب معلوم است که چیست...
چیست، فروخته؟!
بله. در اینگونه جریانات آدم فوقالعادهای میخواهد که خودش را حفظ کند. والا آقای صدام با دیگران هیچ فرقی نمیکند مخصوصا آن وزیر امور خارجهشان...
آقای پاول؟!
نه!
صدام را میگویید. ناجی صبری؟!
نه.
طارق عزیز؟!
بله! طارق عزیز هم میخواهد کاری بکند. طارق عزیز هم زرنگ است. در هر بحرانی خودش قدم جلو گذاشته مثل همه افراد جنگی که در جنگ گرفتار میشوند، این هم گرفتار شده است.
شما صدام را از بوش عاقلتر میدانید؟
مسلم است.
آیا به نظر شما به این خاطر که بوش جوان است عاقل نیست یا نه اصلا سیاستمدار خوبی نیست؟
نه! اتفاقا سیاستمدار خوبی است که تا حالا توانسته...
منظورم بوش است.
میدانم تا حالا توانسته مملکت را با یک وضع خاصی اداره کند...
پس چرا میگویید که بوش طبقهدار است؟
از لسان خودشان به او میگویم...
اگر صدام حسین از ما تقاضای پناهندگی کند....
نمیکند.
اگر بکند ما باید به وی پناهندگی بدهیم یا نه؟!
بستگی به شرایط و زمانش دارد...
اگر شما رییس مملکت بودید اجازه میدادید؟
صدام هیچ وقت چنین چیزی نمیخواهد و تا به حال هم نگفته است...
اگر شما رییس مملکت بودی چنین اجازهای میدادید که اینجا بیاید.
ممکن است مصلحت اقتضا کند که این کار را نکنیم.
ولی معتقد هستید که صدام تا آخر میایستد؟
تا آخر میایستد و اینها را با خفت و خواری از عراق بیرون میکند...
روزنامه اعتماد- ۱۹، ۲۰ و ۲۱ بهمن ۱۳۸۱
پاسخ:
مسلمانان یک دشمن تاریخی یهود را حلق اویز کردند!
آمون : برای کامل مصاحبه، بنگرید :
بلندترین گام در احیاء دوباره وحدت مسلمین و ترک خرافات و دروغ های القا شده توسط آنوسیان به عنوان کتب حدیث و روایت و سیره و تاریخ
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 08:59 ب.ظ
موومان
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 12:45 ب.ظ
سلام استاد گرامی و احسنت بر شما
اگر انسانها به آن مرحله از ادراک برسند که شما در متن زیر بدان پرداخته اید، روزگار بهتری برای زندگی خواهد بود:
«بدین ترتیب آن زمان که پیامبر مسئولیت اداره مادی امور شناخته و کسب و کاری را ندارد که ادامه آن نیازمند حضور جانشین باشد و ابواب رسالت نیز از جانب خداوند مسدود است و با این توجه که رسولان هر یک با کارنامه تکلیفی و کتاب معینی از سوی خداوند مامور می شوند مسلم است که در شرایط پایان ابلاغ دین اسلام و قران گفت و گوی کوشش برای یافتن جانشین موجه برای پیامبر تعویض صورت ارتباط خداوند و بندگان و مخالفت با ایات قرآن است. بنا بر این تنها جانشین پیامبر، کتاب کامل قرآن است که راه نمای بی بدیل بشر در هر شرایط زیستی و ایمانی است.
انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون»
پاسخ:
اقای موومان. می خواهم خود ستایی کنم و مدعی شوم یادداشت اسلام و شمشیر 56 بلند ترین گامی است که در مسیر وحدت دوباره مسلمین برداشته شده است.
وبسایت مجموعه کلکسیون عکسهای قدیمی و جدید آرشیوی از ایران و جهان، دستکاری عکسها با فتوشاپ و جعل و تحریف واقعیت ها با عکس مجعول
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 08:56 ب.ظ
abbas
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 09:11 ق.ظ
http://www.iranphotomuseum.com/sn/fairsGalleries/lang/fa/status/3
پاسخ:
ممنون اقای عباس. باید در فرصت مناسب پرونده ها را باز کنم تا شاید تصویر سالم و راه نمایی کننده در میان داشته باشد.
تلاشهای مذبوحانه پادوها و ماموران و مزدوران و مزدبگیران یهود در مبارزه با آزاد اندیشی و حقایق تاریخی تاملی در بنیان تاریخ ایران
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 04:08 ب.ظ
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 01:06 ق.ظ
با سلام خدمت استاد عزیز
در کتاب ساسانیان قسمت دوم در ص 222 واژه 37 اشتباه چاپی رخ داده و نوشته شده که هرسه صورت ضبط باهم برابر است. اما صورت ها فرق دارن باهم. اینو در چاپ های بعدی کتاب تصحیح کنید. دوست نداریم کسانی از ساده لوحی بقیه استفاده کرده و با نشون دادن این به بقیه سعی در تخریب شخصیت ما کنن. خلاصه استاد شما کاملا زیر ذره بین هستید و فقط میخوان با اشتباه کوچیک شما رو رد کنن
با تشکر
پاسخ:
لشکر پادوهای یهود در بخش فرهنگی علیه این بررسی ها دمی ارام ندارند و به خواست خدا هر روز بیش از روز قبل در برابر بنیان اندیشان عقب می نشینند. نگران نباشید شاید هم خوانده باشید که از فرط ناداری کاخ گلستان نوساز و زوار در رفته را هم به ثبت جهانی رسانده اند.
آخرین مصاحبه آیت الله شیخ صادق صادقی گیوی خلخالی با روزنامه اعتماد، صدام حسین و جنگ ایران و عراق، دفاع مقدس و جنگ تحمیلی،حزب بعث
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 03:46 ب.ظ
حکیمی
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 12:01 ق.ظ
لطفا این مصاحبه خلخالی مخصوصا بخش صدام را بخوانید:
http://www.parsine.com/fa/news/54309/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%A7-%D8%AE%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D8%A7%D8%B6-%D8%B2%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
آمون : این حکیمی هم که ... !
این هم عکس مصاحبه :
کد خبر: ۵۴۳۰۹تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۰ - ۰۹:۱۲سیاست
روایتی از دیدار با خلخالی/ فیاض زاهد + عکس
تاریخ ایرانی: نمیدانم در چه سالی بود، اما گمانم در آغاز دهه هشتاد بود که بر آن شدم از نزدیک گفتوگویی با شیخ صادق خلخالی داشته باشم. در آن ایام به یمن عنایت خوانندگان روزنامه تازه تاسیس اعتماد، توجه ویژهای به گفتوگوهایی که با صاحبنظران انجام داده بودم، میشد. در آن سفر روزبه میرابراهیمی که دستیارم بود و اینک در ینگه دنیا به سر میبرد، به همراه حجت سپهوند عازم قم شدیم.زمانی که به مقابل منزل شیخ صادق رسیدیم، وی را آماده پیادهروی میکردند. هوا سرد بود و بوران قم سوزشی به غایت داشت. یادم میآید که از هجوم باران به اندرونی پناه بردیم تا جناب شیخ را پس از مراجعت ملاقات نماییم. این امر به زودی میسر شد. جنابش به خوبی نمیتوانست راه برود. زیر دستهایش را گرفته بودند. به گاه راه رفتن لرزشی بر سراسر اندامش مشهود بود. در تکلم هم روان نبود و البته همه چیز را خیلی زود به فراموشی میسپرد. لباس روحانیت به تن نداشت. لباسی به سان دیگر خلایق و البته ساده و نه چندان نونوار بر تن داشت، آنگونه که به خاطر میآورم، به رنگهایی سرد و مرده نزدیک بود و البته کمی هم خاکستری. ما در سالن منتظرشان بودیم.فضای گفتوگو مناسب نبود. میزبانان برای ما صندلی نداشتند و یا نگذاشتند. لذا ایشان بر بلندای نشست و ما بر زمین. از بالا ما را مینگریست. ما هم از پایین به او مینگریستیم. گویا این عادتی مالوف بود که آدمیان را همواره از بالا بنگرد. هرچه باشد، در سالهای پس از انقلاب، او نقشی خدایگونه داشت. همگان از پایین به او مینگریستند و او از بالا! چه بسیار کسانی که حیات و مماتشان به اراده او بستگی داشت. داستانهایی که از نحوه محاکمات او بر سر زبانها بود، ابهاماتی را دامن میزد. اینکه چه بسیار متهمانی که تنها با یک برگ در پرونده به کارشان رسیدگی کرده بود. به هر حال گفتوگو با پرسشهای من آغاز شد. زبانش خوب نمیچرخید. کمی هم لغوه داشت. مثلاٌ نمیتوانست جملات را به آسانی ادا کند. یا آنکه سیر مطلب را به خوبی پی بگیرد. همواره دچار فراموشی میشد و من بایستی بارها به او یادآوری میکردم که در کجا بودهایم و از چه سخن میگفتیم. مصاحبه من با ایشان، ۶ ساعت به درازا انجامید و این در نوع خود رکوردی در مصاحبه بود!آنقدر که به یاد دارم، درباره انقلاب، هویدا، صدام و غرب سخن راندیم. البته با پارهگیهای فراوان. حرفهایی که میزد گاهی عجیب و البته برخی نیز جنجالی بود. اگرچه من هیچگاه نتوانستم تمام حرفهایش را به چاپ برسانم. با این همه جملات ستایشآمیزی درباره صدام حسین به کار برد و او را با صفت «مرد» خطاب کرد. او به مقاومت صدام در برابر آمریکا میبالید و اینکه هیچکدام از مسئولان ایرانی به سان او نیستند!درباره هویدا از او پرسیدم و اینکه چرا به او امکان یک دفاع منصفانه را نداد؟ اینکه چرا با آن همه اطلاعات او را به قتل رساندند و چرا حتی اجازه یک برنامه اعدام شرافتمندانه را از او بازستاندند؟ خلخالی طفره میرفت و با صراحت پاسخ نمیداد. درباره نحوه اعدام هم ساکت بود. اما بر این باور بود که باید او را اعدام میکرد و این کار را ضروری میدانست. به یادش آوردم که در سالیانی نه چندان دور، به عنوان یکی از اعضای دفتر تحکیم وحدت در اصفهان از او پذیرایی کرده و پس از سخنرانی از او درباره اعدامها پرسیده بودم. مجدداٌ از ایشان پرسیدم: حاج آقا، آیا از آن همه اعدام در سالهای اول انقلاب ناراحت و پشیمان نیستید؟ کمی تامل کرد و گفت: چرا پشیمانم. با شعف پرسیدم: از چه چیزی پشیمان هستید؟ شیخ پاسخ داد: از اینکه در آن سالها میتوانستم تعدادی بیشتر از طاغوتیها را به مرگ محکوم کنم، اما کوتاهی کردم. من باید بیشتر اعدام میکردم! این جواب مثل آب سردی بود که بر پیکرم پاشیدهاند. او مانند اسمش صادق بود. حداقل در پاسخ دادن به سؤالات. او همان پاسخی را در باره اعدامها داده بود که سالها پیشتر در دانشگاه اصفهان داده بود. خلخالی از اینکه او را به بازی نمیگیرند ناراحت بود. از اینکه ارزشهای انقلاب و نیروهای انقلاب به کناری نهاده شدهاند شاکی بود.تا عصر نزدش ماندیم و با افکاری مشوش به تهران بازگشتیم. موقع آمدن با او خداحافظی کردیم، در حالی که میدانستم من تنها و آخرین روزنامهنگاری هستم که با او ملاقات و گفتوگو میکند. او دیگر آن جذابیت روزهای آغازین انقلاب را نداشت. حتی حسی توام با همدردی و ترحم برایش داشتم. در برابر من پیرمردی نشسته بود که دیگر چندان تسلطی بر گفتهها و اعمالش نداشت. او بیش از آنکه مستحق شماتت و ملامت و یا انتقام باشد، محتاج و نیازمند بخشش و ترحم بود. تاریخ یک بار دیگر اکسیر خود را به کام ما فرو میداد. اینکه قدرت هیچگاه جاودانی نیست..و اینک گفتوگوی من با خلخالی:
***من هنوز همان خلخالی هستم!
راحتتر از آن چیزی که فکر میکردیم وقت مصاحبه تنظیم شد و ما (فیاض زاهد، روزبه میرابراهیمی و حجت سپهوند) ساعت ۶ صبح به سمت قم حرکت کردیم. همه ما برای پرسش آغازین، سوالهایی مطرح میکردیم. آیتالله خلخالی گنجینه با ارزشی بود. با هر نگاهی به وی مینگریستیم او بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی ایران بود. آنچه همواره در ذهنهای بسیاری که با نام او آشنا بودند تصور میشد، انسانی خشن با قاطعیت یک انقلابی. مردی که سالها بر دادگاههای انقلاب سیطره داشت و نامش در تن مخالفان لرزه میانداخت. سالها از دوران اوج آیتالله خلخالی میگذرد و او همچنان نمونه بارز یک انقلابی است. به ویژه آنجا که با قاطعیت از کشیدن شمشیرها سخن میگوید. او از هیچ کدام از اعمالش پشیمان نیست و با صراحت میگوید: «از اعمالم راضی هستم.» طرز بیانی که حتی یک لحظه هم در پاسخش تردید را احساس نکردیم.وقتی در مورد بازرگان و یزدی سخن میراند حالت بسیار جالبی داشت. او در مقابل پرسشهای پیاپی ما، پاسخهای کوتاه و گاه عجیبی میداد. پاسخهایی که شاید ما انتظار دیگری از آن داشتیم.
او صدام را انسانی فوقالعاده میداند و با قاطعیت میگوید: «صدام از بوش عاقلتر است.» او همچنان شوخطبعی خود را حفظ کرده بود و با آنکه بیمار بود، سرحال و سرزنده پاسخهای ما را میداد. چند ساعتی نزد او بودیم و زمان رفتن با همان حال خود - علیرغم مقاومت- تا جلوی در منزل ما را بدرقه کرد.
او ناگفتههای بسیاری در سینه داشت که پرداختن به همه آنها زمان زیادی میطلبید. به هر حال حاصل آن دیدار و گفتوگوی ما در پی میآید. گفتوگو با مردی که میگوید: «زمان، زمان افراد غیرانقلابی است.»امروز که ما خدمت شما رسیدیم بهمن ماه است و از بهمن ۵۷ تاکنون ۲۴ سال میگذرد. شما یکی از چهرههای اصلی در انقلاب بودید. اگر اشتباه نکرده باشم نخستین حاکم شرع بعد از انقلاب هستید که از سوی امام منصوب شدید و رییس دادگاه انقلاب بودید. من در واقع میخواهم به گذشته برگردم. آیا شما خاطرهای از آن مقطع دارید. امام (ره) اصلا چطور شد که شما را صدا کرد و به شما حکم داد و ظاهرا شما هم خیلی زود کار خودتان را شروع کردید. اگر از فضای آن مقطع به صورت کوتاه برای خوانندگان ما توضیح بدهید بعد ما سوالات بعدی خودمان را از شما بپرسیم.اگر بخواهیم از گذشتهها صحبت کنیم، اولا یادمان نیست و ثانیا اگر هم یادمان باشد در مقابل رویدادهای خوب و بد طوری است که این مساله آن طوری که شاید و باید جا نمیافتد.
الان دقیقا خاطرتان هست که امام وقتی به ایران آمدند آیا شما به ایشان پیشنهاد کردید یا ایشان این مسوولیت را به شما پیشنهاد کرد، یا کسی به امام پیشنهاد کرد که شما رییس دادگاه انقلاب شوید؟این مسائل مربوط به گذشته میشود و در گذشتهها خیلی از مسائل اتفاق افتاده و ما نتوانستهایم درصد خیلی کمی از این مسائل را جمع و واگذار کنیم به آنهایی که شیفته انقلاب هستند. آنهایی که میخواهند این راه ادامه پیدا کند. این ملت یکسری کارهایی انجام دادهاند و یک کارهایی هم انجام خواهند داد.آقای خلخالی الان بعد از ۲۴ سال از انقلاب به نظر شما چه کارهایی باید صورت بگیرد که به این انقلاب کمک کنند؟آن کسی که باید صحبت بکند آن عبارتست از «گنج لایلختم» یعنی همان چیزی که عربها به آن گنج تمامنشدنی میگویند و این گنج تمامنشدنی به این آسانی تمام نمیشود. شما مثلا میبینید که من یک آدمی هستم که به یک گوشهای در قم خزیدهام و نمیتوانم خوب ابراز وجود کنم. چرا؟ به خاطر اینکه من دارم میبینم که یک عده تازه کار هستند که وارد کار و عمل شدهاند و حال آنکه عملی از اینها سرنزده است. آنهایی که میخواهند همواره از این جریانات سود میبرند، در واقع اشتباه میکنند. این افرادی که انقلاب کردند، این افراد انقلابی هیچ وقت دست از انقلاب خود بر نمیدارند. مساله جا افتاده است، انقلاب مسیر خودش را طی میکند نه اینکه مثلا از مسیر خودش منحرف بشود. اینها از جمله مسائلی است که نمیشود همین طوری اینها را معنا کرد. باید کمکم پیش برویم و به جای مطلوبی برسیم.همانطور که حافظ میگوید:دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش/ و از شما پنهان نشاید کرد سر می فروشگفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع/ سخت میگردد جهان بر مردمان سختکوشاینها هستند و اختلاف و تشتتی که بین اینها پیش آمد به ضرر هر دو طرف شد و...
در صحبتهای شما به نظر میآید از بعضیها گلهمند هستید که در میدان هستند در حالی که پیش از انقلاب در مبارزه، در زندان نقش نداشتند. اما الان بسیاری از یاران صدیق امام بسیاری از چهرههای اصلی انقلاب در واقع حاشیهنشین شدهاند و در کناری قرار دارند. اینها به نظر شما چه ویژگیهایی دارند و چرا این اتفاق افتاده است؟ساده لوحی اینها (یاران انقلاب) و زرنگی آنها (فرصتطلبان)، وقتی که این دو تا قاطی بشود همین از داخلش در میآید که میبینید وضعشان هیچ به هم نخورده است و «ذکرو نعمتالله علیکم» خداوند نعمت خودش را بر شما تمام کرده است و ذکر نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء. شماها در اینجا «برادر» هستید و این برادری به آسانی به دست نیامده است تا اینکه چهار نفر آدمهای ناجور بیابند و بنشینند و بگویند بله فلان کس بشود نخستوزیر و اینکه یک عدهای هم بیایند و در این موقع حرف بزنند و بخواهند انقلاب را از باطل بپوشانند و اطراف آن سینه بزنند و...
ببینید حاج آقا. انقلاب یک تهدید بیرونی دارد و آن سلطنتطلبها و عناصر ضد انقلاب هستند و یک بخشی هم از داخل میتوانند آسیب برسانند. شما میگویید آنهایی که میخواهند از بیرون بیایند. مردم جواب آنها را خواهند داد. ولی در داخل به نظر شما چه اشکالی میتواند وجود داشته باشد که به انقلاب آسیب برساند؟
در داخل هم همانهایی که در خارج بودند دوباره برگشتهاند و به شکل دیگری فعالیت میکنند که مثلا از قافله عقب نمانند اینها «ول معطلی» است.
یعنی همه آنهایی که خارج بودند یا بعضی از آنها منظورتان است.
بعضیها، نه اینکه همه آنها اینطوری باشند.
اگر آقای خلخالی امروز رییس دادگاه انقلاب بود برای برخورد با این مشکل چه کار میکرد؟
خب ما که فقط و فقط جزو انقلاب هستیم برایمان خیلی درد است. میخواهیم انقلاب همیشه تازه بماند و نگذاریم انقلاب منحرف شود.
و اگر این انحراف از نظر شما به وجود بیاید چه باید کرد، جز نصیحت!؟نه آن مراتب دارد وقتی که نباشد مراتب را ملاحظه کنید، این مراتب اینطوری نیست که به یک عده خاص منحصر باشد. وقتی کار به آنجا رسید که انقلاب در خطر است، در آنجا دیگر فرقی نمیکند. ما باز همان آدم هستیم و سریع شمشیرمان را میکشیم و به مخالفان حمله میکنیم، حال هر چه بادا باد. اینطور نیست که ما بیاییم بنشینیم و ببینیم که چهار نفر چهار تا مصاحبه انجام دادند و رپورتاژی از یک روزنامهای در آوردند و چاپ کردند حالا انقلابی شدند. خب طلبهها هم ساده نیستند. یعنی اینها افرادی سادهنما هستند در حالی که واقعیت آنها اینگونه نیست و ما میبینیم که این افراد، افراد دانا و دارای بینش هستند و مسیر مستقیم انقلاب را طی میکنند و مسیر خودشان را میدانند و به کسی هم توجه نمیکنند.
چند سال پیش در سال ۶۸ بود و من فکر میکنم که تازه جنگ تمام شده بود. به نظرم میآید که شما هنوز نماینده مردم تهران بودید و در دور سوم در مجلس تشریف داشتید. در همان سال به اصفهان تشریف آوردید و میهمان ما در دفتر تحکیم وحدت و جهاد دانشگاهی بودید. من سوالی از شما پرسیدم و شما در همان مقطع جواب من را دادید. دوباره یادآوری میکنم و میخواهم امروز بعد از سالها دوباره همان سوال را از شما بپرسیم. من از شما در همان جلسه پرسیدم که آیتالله خلخالی امروز بعد از چند سال از انقلاب آیا از اول انقلاب به عنوان یک انقلابی در مورد کارهایی که کردید و کارهایی که نکردید پشیمان هستید. شما به من پاسخ دادید: من پشیمان هستم و من سوال کردم از چه جهت و شما گفتید آن موقع من این فرصت را داشتم که تعداد بیشتری از ضد انقلاب و عناصر مخالف انقلاب را قلع و قمع بکنم ولی این کار را نکردم. امروز بعد از سالها دوباره از شما میپرسم: شما اگر به گذشته برگردید، همان آیتالله خلخالی قدیم خواهید بود یا نه؟
خب البته این سالها و صدها حادثه وقتی پیش بیاید انسان را عوض میکند. انسان را به صخرهها میزند، تازه بهتر میتواند مسائل را عنوان کند و این به خاطر این است که اینها از انقلاب وا ندادند وقتی که وا نداده باشند مسلم است که سرکوفت به سر این افراد که افراد فوقالعادهای هستند از شعب مختلف، از جریانات مختلف هیچ وقت دست بر نمیدارند و با این غوغا و جنجالها که شما بهتر هم میدانید که لسآنجلس مثلا مرکز اینهاست که کجا چه شد و کجا چه شد و با این جریانات میشوند انقلابی. خب اگر انقلابی هستید بیایید مقابل صف مردم. این مردم هستند که در واقع انقلاب کردند و این مردم هستند که اصل انقلاب را پرورش دادند.شما از انجام آن کارهایی که اول انقلاب کردید راضی هستید؟بله. از اساس آن راضی هستم.
در فرعیات امکان دارد که امروز تجدیدنظر کرده باشید.
نه.در فرع آن هم قبول دارید یعنی حتی جزییات را هم قبول دارید.قبول ندارم.
یعنی به آن شکل قبول ندارید. کتاب عباس میلانی را حتما خواندید! ایشان کتابی راجع به هویدا نوشته است و شما هم در کتاب دوم خودتان پاسخ دادید و آنجا نکتهای گفته شده که من دوست دارم برای خوانندگان ما توضیح بدهید که خوانندگان ما از زبان شما بهتر بشنوند. آنجا ادعا شده است که وقتی شما دستور اعدام هویدا را دادید در واقع وقتی که هویدا را برای اعدام میبردند از پشت سر به او گلوله زدند یعنی نگذاشتند سینه دیوار. آیا این ادعا درست است یا غلط است؟این حرف مفت است. وی در دو جلسه دادگاه یکی دو ساعت و نیم، یکی هم دو ساعت محاکمه شدند. آن موقع انتخابات بود و اینها وارد عمل شدند و بچههای خودشان را پیشقدم کردند. این طوری نبود که کسی بخواهد از این چیزها طفره بود. بلکه اینها آمدند و وارد جریان شدند، تیری بود و از یک طرف خورد و... اینها اطلاعاتی نیست که بخواهند بسمالله الرحمن الرحیم برایش انقلاب بکنند و...یعنی این جملهای که عباس میلانی در کتاب خود نوشته است کذب است؟کذب محض است.
یعنی آقای هویدا را گذاشتند در مقابل دیوار و جوخه اعدام....
نه! نه! اولا مقابل...اینکه در این کتاب میگویند یکی از روحانیون ـ که من اسم ایشان را نمیبرم ـ از پشت به ایشان گلوله زده دروغ است؟!هادی غفاری را میگویند، اینطور نیست.شما ظاهرا در مجلس یک بار گفتید که هویدا گفته که من قیمت کبریت را نگذاشتم ۱۰ سال تغییر کند. این حرف درست نیست؟اصلا حرف این آقا درست نیست. و جور دیگری است. این به ]درد[ ما نمیخورد. فقط و فقط به درد همین افرادی میخورد که فعالیت کردند و...
خود عباس میلانی با شما تماسی نداشت، نامهای برای شما ننوشت؟
عباس میلانی چه کسی هست.همین که کتاب هویدا را در امریکا نوشت و این کتاب در ایران ترجمه شد.ممکن است تماس گرفته باشد اما همه اطراف و جوانب قضیه یادم نیست.
یادتان نیست؟ یعنی الان حضور ذهن ندارید که آقای میلانی از شما سوالی کرده باشد یا نکرده باشد؟خب، من اینطور بودم که هویدا و غیرهویدا در نظر ما در دادگاه هیچ گونه ارزشی نداشت. هویدا هم اصرار میکرد که به من اجازه بدهید ۲۵ سال تاریخ ایران را بنویسیم و من هم گفتم خب، چرا نمینویسی، بنویس این قلم و این هم کاغذ!خب، حاج آقا در آن فرصت کوتاه که نمیشد نوشت؟
اینطوری نبود که مثلا فقط و فقط ایشان بود که این انقلاب را پشتیبانی کرده باشد.
حاج آقا، الان اگر بعد از ۲۴ سال هویدا را محاکمه کنید دوباره همان حکم را خواهید داد.
فرقی نمیکند. زمان در انقلاب معنا ندارد. زمان مال افراد غیرانقلابی است.پس شما یک انقلابی دایمی هستید؟
خب، حالا ممکن است دیگران اینطوری برداشت بکنند. ما در خودمان نه قصوری میبینیم و نه تقصیری. یک مسالهای بود که امام به ما امر کرد و...
چرا وقتی که ۱۵۰ نفر از نمایندگان مجلس نامه نوشتند که مجددا شما به دادگاه انقلاب برگردید نگذاشتند برگردید. چه دستهایی نگذاشت که این اتفاق بیفتد؟
من اولا ندیدم کسی ادعا کند که من اینجور بودم که در اثر انقلاب از انقلاب زده شدهام یا مثلا از انقلاب بیزار شدهام نه! این طور نیست. انقلاب سر جای خودش است و اینها هم که در رأس کارها هستند، اینها همهشان آدمهای درستکار و با پشتکاری هستند و آدمهایی هستند که در واقع دلشان به حال انقلاب میسوزد.آقای خلخالی، بعد از دوم خرداد که آقای خاتمی آمد شما از ایشان حمایت کردید. آیا آقای خاتمی را در برنامههای خودش بعد از ۶ سال موفق میدانید؟خب بالاخره انقلاب عملی دارد و یک عقبهای دارد. این عقبه انقلاب هیچ وقت ساکت نبود در مقابل کسی که بخواهد انقلاب را بشکند. این انقلاب اول مال افراد انقلابی است و آنها هم به شمال قول میدهم به کسی این انقلاب را نمیدهند!
آقای خاتمی را بعد از ۵ و ۶ سال موفق میدانید؟بالاخره ایشان هم زحمت کشیدهاند.
با آقای خاتمی تماسی دارید؟کم و بیش.
تا حالا شده که انتقادی به ایشان بکنید و بگویید مثلا در این زمینه بهتر بوده که دولت این کار را انجام بدهد.نه! این قدر افرادی بودند که میخواستند ریشه انقلاب را بکوبند ولی آقای خاتمی یکی از افرادی بوده که همیشه داد دین میزده است و برخی مواقع میخواسته که تنهایی کاری انجام دهد ولی عدهای نگذاشتند.
شما در انتخابات آینده ریاست جمهوری فکر میکنید که بهتر است رییسجمهوری ایران یک لباس شخصی باشد یا یک روحانی.
خب حالا تا آن موقع «که را خواهد و میلش به که باشد».
شما اگر بخواهید رای بدهید چی؟من فکر خودم را در پای صندوق تعیین کردم...
به نظر شما بهتر نیست که یکی از سران سه قوه مکلا باشد.والله درست ارزیابی نکردهام. انشاءالله ارزیابی کنیم شاید حق با شما باشد.
به نظر شما جناح راست در انتخابات بعد میتواند موفق باشد؟گمان نمیکنم.
آیا شانسی برای آقای رفسنجانی قایل هستید که دوباره به ریاستجمهوری برگردد.نه!
خودش نمیخواهد یا فکر میکنید مردم این اقبال را به ایشان ندارند؟
آقای رفسنجانی با هر دلیل و با هر منطقی به نظر من صلاح ایشان نیست که در انتخابات شرکت کند. چون اینقدر حرفهای مفت پشت سر آقای رفسنجانی زدهاند که دیگر مجالی برای دیگران باقی نگذاشتند.
آن حرفها همهاش حرف مفت بوده یا نه بعضیهاش هم حرف حساب بود؟کدام حرفها؟!میگویید اینقدر حرف مفت. یعنی همه حرفهایی که علیه...نه همه حرفها که مفت نیست. خارج و داخل با هم قاطی شد. بعضیها آدمهای فرصتطلبی هستند و نمیتوانند دوام بیاورند. ما در انتخابات در زمان هویدا، در آنجا دو نفر بودند که این دو نفر وقتی فهمیدند هویدا مرده است کنار رفتند و الان هم در کناری هستند.
شما آقای یزدی را میگویید.دیگر آقای یزدی باشد یا آقای غیر یزدی فرقی نمیکند، اینطوری نیست که مثلا همه اختیارات...
شاید آقای بازرگان منظورتان است. البته آقای بازرگان فوت شده است...نه! بازرگان آدم فوقالعادهای بود.
آدم فوقالعادهای بود؟بله.اگر فوقالعاده بود پس چرا توصیه وی را برای عدم اعدام هویدا گوش نکردید؟ چون ایشان مخالف اعدام هویدا بود.ایشان هم در بیان دو پهلو بودند...یعنی پیش شما یک چیزی میگفت و پشت سر یک چیز دیگر؟!نه! خلاصه اینجوری نبود که در گفتههای خودش صراحت داشته باشد. ما به بازرگان اعتقاد داریم و بازرگان آدم خوبی بود.
دکتر یزدی چطور بود؟من یزدی را قبول ندارم.هنوز هم قبول ندارید؟هنوز هم قبول ندارم.در خاطرات خودتان هم چند بار اشاره کردید به اینکه....بله، بازرگان آدم خیلی فوقالعادهای بود. آدم خیلی خوبی بود و ما هم به خاطر او و به خاطر هدفش خیلی گریه کردیم و این منافات ندارد با اینکه ما با هم اختلاف سیاسی نداشته باشیم، اختلاف سیاسی با آنها داشتیم و هنوز هم داریم.
الان چه کار میکنید؟ برای خوانندگان ما بگویید که از صبح که بیدار میشوید چه کار میکنید؟ پیادهروی میروید؟ دانشگاه میروید؟پیادهروی میروم. دانشگاه میروم. پیادهروی ما خیلی خوب است.
روزی چقدر پیادهروی میکنید؟روی هم رفته دو ساعت و نیم در روز.
خیلی خوب است. با این سن خیلی خوب است بقیه وقتتان را چه کار میکنید. کتاب میخوانید؟ مردم را میبینید؟
کتاب هم میخواهم مردم از ما استقبال میکنند. نمیگویند که آقای خلخالی دویست تا کتاب باید هر روز قطار کند و بنویسد و... البته برخی با ما اختلاف نظر دارند، این اختلافات خیلی خوب است اما ما اینطور ندیدیم که کسی بیاید و به آقای خلخالی حمله کند به عنوان اینکه در گذشته کاری انجام داده است. به کارهای ما هیچ وقت اعتراض نکردند و این خیلی مهم است.
ما دوست داریم چون در ماه بهمن هستیم اگر حضور ذهنی دارید خاطرهای از مقطع انقلاب برای خوانندگان ما تعریف کنید؟
حضور ذهن که دارم ولی مطالب را همه را در یک جا جمع کردن و...
یکی را بفرمایید.
در اوایل انقلاب مثلا آقای شریعتمداری را وارد میدان کردند تا مقابل جریان بایستند. اغراض شومی را هم پیاده کردند و بعدا اسمش را گذاشتند انقلاب دوم و...
شما در پایان فرمایشات خودتان نمیخواهید حرفی خطاب به مردم بگویید یا خطاب به خوانندگان ما؟من به خوانندگان این پیغام را میدهم افرادی که هستند، دلسوز هستند و همیشه دلشان به حال انقلاب میتپد و نگذارند که این انقلاب به این آسانی از بین برود بلکه اینها آدمهایی فوقالعاده هستند. شما هم همین طور هستید، بچههایی که در انقلاب واقعا سهمی داشتند. اگر اینگونه باشد که انقلاب را از دست بدهیم ما چه چیز دیگری داریم؟ این انقلاب به آسانی به دست نیامده که به این آسانی از دست خارج شود و بعضیها جمع شوند و کارهایی انجام بدهند تا انقلاب پایهاش سست شود، نه، انقلاب پایهاش سست نمیشود.
حاج آقا الان که در واقع این گفتوگو در حال پایان است شما میدانید که صدام حسین در وضع بسیار بدی است و امریکا بشدت دارد به عراق فشار میآورد. شما فکر میکنید که صدام چه سرنوشتی پیدا کند؟صدام خودش گفته است که میخواهد چه کار کند. اینطوری نیست که صدام به این زودی سنگر را خالی کند.
یعنی به نظر شما مقابل امریکا میایستد؟بله.
اگر صدام را به آقای خلخالی میدادند که او را محاکمه کند، چه حکمی برایش صادر میکرد؟شما باید بدانید که صدام آدم جاهطلبی است، آدم فوقالعاده مغروری است و امیدوارم که انشاءالله در این میدان نبرد، وی نیز جزو همانها باشد که حالا هستند...یعنی چه کار کند؟مقصود این است که کارهایی نکند که...
نه من سوالم این است که اگر صدام بخواهد در دادگاه محاکمه شود، چون الان این بحث وجود دارد که صدام را به عنوان جنایتکار جنگی به خاطر استفاده از سلاحهای شیمیایی محاکمه کنند. حالا اگر رییس همان دادگاه بودید، با شناختی که قبل از انقلاب در نجف و بعد از انقلاب در دوران جنگ از صدام حسین دارید، چه حکمی برای او صادر میکردید. مفسد فیالارض، آزاد، حبس ابد و...نه مفسد فیالارض است و نه آزاد است. من صدام را آدم خیلی فوقالعادهای میبینم. ولی صدام به نظر من عوض نمیشود.
بالاخره صدام کلی از جوانان ما را شهید کرده است!این طرف هم کشته است، چه کار کنیم؟!
آخر آنها به کشور ما حمله کردهاند!
آنها نمیتوانستند حمله کنند...
شما پس چرا خودتان آمدید جبهه و میهمان ما هم بودید. پس آن موقع چرا جبهه آمدید؟
آن موقع خواستههای جبهه یک چیز دیگر بود و حالا یک چیز دیگر.
اگر آن موقع ما صدام را میگرفتیم و تحویل شما میدادیم که شما سرش را از پشت میبریدید.نه این طور نیست.یعنی شما فکر میکنید که صدام از پس اسراییل بر میآید یعنی گردن کلفت است و...بله.خیلی خوب این هم نظر جالبی است و فکر میکنم اگر صدام این مصاحبه را بخواند خوشحال بشود. من یک سوال دیگر در ذهنم است آیا میتوانم بپرسم... سوال زیاد است و همین طور پشت سر هم. ببینید در مورد صدام حرف زدیم. در مورد جورج بوش هم نظر خودتان را بگویید.جورج بوش آدم بیمنطقی است. اصلا نمیخواهد وارد جریانی شود که در آن جریان آدم خوب هم هست، آدم بد هم هست، آقای دبلیو بوش، بوش طبقهدار.
چرا طبقهدار؟چند طبقه است که یک طبقهاش را هم خب معلوم است که چیست...
چیست، فروخته؟!بله. در اینگونه جریانات آدم فوقالعادهای میخواهد که خودش را حفظ کند. والا آقای صدام با دیگران هیچ فرقی نمیکند مخصوصا آن وزیر امور خارجهشان...
آقای پاول؟!نه!
صدام را میگویید. ناجی صبری؟!نه.
طارق عزیز؟!
بله! طارق عزیز هم میخواهد کاری بکند. طارق عزیز هم زرنگ است. در هر بحرانی خودش قدم جلو گذاشته مثل همه افراد جنگی که در جنگ گرفتار میشوند، این هم گرفتار شده است.
شما صدام را از بوش عاقلتر میدانید؟مسلم است.
آیا به نظر شما به این خاطر که بوش جوان است عاقل نیست یا نه اصلا سیاستمدار خوبی نیست؟نه! اتفاقا سیاستمدار خوبی است که تا حالا توانسته...منظورم بوش است.میدانم تا حالا توانسته مملکت را با یک وضع خاصی اداره کند...
پس چرا میگویید که بوش طبقهدار است؟از لسان خودشان به او میگویم...اگر صدام حسین از ما تقاضای پناهندگی کند....نمیکند.اگر بکند ما باید به وی پناهندگی بدهیم یا نه؟!بستگی به شرایط و زمانش دارد...اگر شما رییس مملکت بودید اجازه میدادید؟صدام هیچ وقت چنین چیزی نمیخواهد و تا به حال هم نگفته است...اگر شما رییس مملکت بودی چنین اجازهای میدادید که اینجا بیاید.ممکن است مصلحت اقتضا کند که این کار را نکنیم.ولی معتقد هستید که صدام تا آخر میایستد؟تا آخر میایستد و اینها را با خفت و خواری از عراق بیرون میکند...خیلی ممنون هستم.روزنامه اعتماد- ۱۹، ۲۰ و ۲۱ بهمن ۱۳۸۱
برچسبها: صادق خلخالی-محمد صادق صادقی گیوی، شیخ صادق خلخالی، دادگاه های سریع، محاکمه و اعدام های صادق خلخالی، کتاب صادق خلخالی و کورش هخامنشی، اعدام های انقلابی اوایل انقلاب، مصاحبه روزنامه اعتماد با خلخالی، آیت الله صادق صادقی خلخالی گیوی، درگیری گروه های سیاسی، روحانیت و تشیع در انقلاب اسلامی، انقلاب اسلامی ایران،22 بهمن 1357
حضور و نفوذ یهودیان و آنوسیان و مارانوسیان در مراکز قدرت و تصمیم گیری های جهانی، جمهوری روسیه، مسکو، کاخ کرملین، ارتش سرخ آزادی
دوشنبه 3 تیر 1392 ساعت 03:33 ب.ظ
یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 08:02 ب.ظ
قابل توجه:
سه دهه حضور معنادار یک یهودی در تیم کرملین
یکی از معماهای پوتین و تیمهای همراه وی، مهرهای یهودی است که بیش از سه دهه در زمان شوروی و پس از آن در کرملین حضور داشته است. "سرگئی ادواردوویچ پریخودکو" از جمله مشاوران ارشد پوتین در حوزه سیاست خارجی است که از دهه 70 میلادی در سمتهای مختلفی چون مشاور وزارت خارجه شوروی سابق، دبیر اول سفارت روسیه در چک و مشاور پوتین، همواره در تیم کرملین حضور داشته است. پریخودکو هیچگاه سمتی فراتر از معاونت یا مشاور نداشته اما اغلب یکی از اعضای ثابت در تصمیمگیریها بوده است.
با اینکه درباره تمام مقامات روسیه و شوروی سابق اطلاعات کاملی در دسترس قرار دارد، اطلاعات بیشتری در مورد سوابق و پیشینه خانوادگی و ... این مهره یهودی تیم کرملین در دسترس نیست و صرفاً به مسؤولیتهای وی در کرملین اشاره شده است.
ظهور اسلام از حجاز و انتقال دین مبین اسلام از جزیرة العرب به سراسر جهان، رفتار و ایمان پیامبر گرامی اسلام(ص) و نقش کشتیرانی جهان
یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 10:42 ب.ظ
رضا
یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 05:21 ب.ظ
استاد فرمودید:
"رفع نیازهای جاری او را عطیه ای الهی می گوید. پیامبر را در مقام و موقع ممتازی نمی نشاند، ریاست قبیله و قومی را به او نمی سپارد، با توان جسمی فراوان و بازوی جنگنده توصیف نمی کند، خلیفه نیست و قرٍآن به امانت مشهور او در تجارت اشاره ندارد و به تاکید یاد آور می شود که رسول، یکی از مردم عادی است که خواندن و نوشتن هم نمی داند و پیش از بعثت از هیچ بابتی صاحب آوازه و اعتبار و ملاحظات خاص در حوزه زندگانی خود نیست و پایه ای ندارد، آن چنان که به هنگام ابلاغ آیات، مورد استهزاء و آزار عوام و خواص است جز خداوند معلم و مرشد و پشتیبان ندارد که آیات قرآن را بر او وحی می فرستد تا به مردمی ابلاغ کند که هنگام دریافت آیات، از او استقبال نکرده و دیوانه اش می خوانده اند."
بله اما بالاخره پیامبر انسانی بوده مانند همه انسانها پدر و مادر پدر بزرگ و مادر بزرگ داشته است یا تولدش مانند مسیح ع بوده است.آیا آیه ای در این مورد داریم. حتما پیامبر کاری داشته اگر هم نداشته با جوانان دیگر بیکار و علاف هم آشنایی داشته است با توجه به همین آیات که ذکر کردید .اگر نداشته در خانه یا گپری مسکن داشته است. استاد حتما پیش از رسالت رسول خدا ص چند نفری او را در اطراف خود دیده اند هر چند توجهی به او نکرده اند. مگر آیه ای ارائه شود که بیان کند اصلا پیامبر تجلی فیزیکی در بین مردم نداشته اند که چنین نیست. بعدا هم که ایشان توسط وحی تعلیم دیده با دوستی اشنایی رهگذری مطرح کرده اند نه اصلا بر روی سنگی رفته و فریاد زده اند که دیگران دیوانه اش خوانده اند. اما قطعا نمی توانسته اند از آسمان به زمین افتاده باشند و یا با سفینه ای از فضا آمده باشند. متاسفانه لفظ شما امروز تلقین اعتقاد شماست تا بیان واقعیت. قطعا قرآن نیازی به بیان شجره نامه پیامبر و نامبردن از اطرافیانش را ضرورت ندانسته است چون ایشان در بین مردم بودند و گروندگان را هم سایرین می شناخته اند.اما یقینا رسول خدا ص پس از بعثت و ابلاغ و پیروزی و دخول افواج مردم در دین از ارزش دیگری برخوردار شدند که خداوند وعده توبه و استغفار از گله احتمالی از وضع موجود را به رسولش داده است.
«آن زمان که با مدد الهی پیروزی به دست امد و افواج مردم را در حال دخول به دین خدا ملاحظه کردی، پروردگار را بستا و نزد آن توبه پذیر استغفار کن». (تمام سوره نصر)
استاد شما در کتاب اسلام و شمشیر آیات بسیاری را شاهد اوردید که خداوند به رسولش می فرمایند بیشتر به خداوند مایل شود :
«آیا سینه ات را نگشادیم و آن بار کمر شکن را از دوش ات برنداشتیم و بلند آوازه ات نکردیم. پس به هنگام فراغت در پرستش بکوش و به خداوند مایل شو». (آیاتی از سوره شرح)
اما تاکید شما تنها به کلمه به خداوند مایل شو است این کلمه به چه مفهوم است آیا غیر از این است که ،حالا که بلند آوازه شدی و دورت شلوغ شده بیشتر از قبل عبادت کن . مشخص است با ازدیاد یاران امور زیادی ایجاد می شود که وقت گیر می شوند. اگر قرار باشد رسول الله ص دائما از یاد خدای خود غافل باشد و ذکری از او نکند عبادتش را بجا نیاورد به خدای دیگر متمایل شود و یا به سمت شرک رود پس مبلغ چیست مردم را به چه بشارت میدهد، وقتی به وحی و آنچه به او گفته می شود باور ندارد. در آیه 39 اسراء منظور از خدا کدام خدا است. آیا همان خدایی نیست که در ایه 37آمده است.
دیگر اینکه هنوز برای من دلیلی قانع کننده دال بر ظهور اسلام در 600 سال پیش که کشتی و کشتی رانی را مبدا تحول می دانید ارائه نکردید مگر اینکه شما کلمه سفینه را در قرآن هم معنا با شاتل یا سفینه فضایی بدانید که پیامبران بی نام و نشان را به زمین می آورده است. فرمول رشد جمعیت شما در باره عربستان و بالاتر از آن شبه جزیره عربستان و عراق چه جوابی می دهد وقتی ایران پوریم زده و ترکیه طوفان زده است و خالی از سکنه.
هنوز معلوم نشد خط نا بالغ عرب را با چه قلمی و ابزاری بر روی پوست و پارچه و لت می نوشتند و آیا ساخت کتاب پارچه ای امکان داشته یا نه.
پاسخ:
سرگیجه ای که در مقابله با مداحل جدی و شناخت بافت اصلی تاریخ بدان دچارید، کپسول ارام کننده ای جز دوباره خوانی دقیق یادداشت ها ندارد و یا به مطالبی که درک ساده ندارند وارد نشوید و با سفاین خود مشغول باشید.
آمون : این هم نسخه به روز شده یادداشت :
رضا
یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 05:21 ب.ظ
استاد فرمودید:
"رفع نیازهای جاری او را عطیه ای الهی می گوید. پیامبر را در مقام و موقع ممتازی نمی نشاند، ریاست قبیله و قومی را به او نمی سپارد، با توان جسمی فراوان و بازوی جنگنده توصیف نمی کند، خلیفه نیست و قرٍآن به امانت مشهور او در تجارت اشاره ندارد و به تاکید یاد آور می شود که رسول، یکی از مردم عادی است که خواندن و نوشتن هم نمی داند و پیش از بعثت از هیچ بابتی صاحب آوازه و اعتبار و ملاحظات خاص در حوزه زندگانی خود نیست و پایه ای ندارد، آن چنان که به هنگام ابلاغ آیات، مورد استهزاء و آزار عوام و خواص است جز خداوند معلم و مرشد و پشتیبان ندارد که آیات قرآن را بر او وحی می فرستد تا به مردمی ابلاغ کند که هنگام دریافت آیات، از او استقبال نکرده و دیوانه اش می خوانده اند."
بله اما بالاخره پیامبر انسانی بوده مانند همه انسانها پدر و مادر پدر بزرگ و مادر بزرگ داشته است یا تولدش مانند مسیح ع بوده است.آیا آیه ای در این مورد داریم. حتما پیامبر کاری داشته اگر هم نداشته با جوانان دیگر بیکار و علاف هم آشنایی داشته است با توجه به همین آیات که ذکر کردید .اگر نداشته در خانه یا گپری مسکن داشته است. استاد حتما پیش از رسالت رسول خدا ص چند نفری او را در اطراف خود دیده اند هر چند توجهی به او نکرده اند. مگر آیه ای ارائه شود که بیان کند اصلا پیامبر تجلی فیزیکی در بین مردم نداشته اند که چنین نیست. بعدا هم که ایشان توسط وحی تعلیم دیده با دوستی اشنایی رهگذری مطرح کرده اند نه اصلا بر روی سنگی رفته و فریاد زده اند که دیگران دیوانه اش خوانده اند. اما قطعا نمی توانسته اند از آسمان به زمین افتاده باشند و یا با سفینه ای از فضا آمده باشند. متاسفانه لفظ شما امروز تلقین اعتقاد شماست تا بیان واقعیت. قطعا قرآن نیازی به بیان شجره نامه پیامبر و نامبردن از اطرافیانش را ضرورت ندانسته است چون ایشان در بین مردم بودند و گروندگان را هم سایرین می شناخته اند.اما یقینا رسول خدا ص پس از بعثت و ابلاغ و پیروزی و دخول افواج مردم در دین از ارزش دیگری برخوردار شدند که خداوند وعده توبه و استغفار از گله احتمالی از وضع موجود را به رسولش داده است.
«آن زمان که با مدد الهی پیروزی به دست امد و افواج مردم را در حال دخول به دین خدا ملاحظه کردی، پروردگار را بستا و نزد آن توبه پذیر استغفار کن». (تمام سوره نصر)
استاد شما در کتاب اسلام و شمشیر آیات بسیاری را شاهد اوردید که خداوند به رسولش می فرمایند بیشتر به خداوند مایل شود :
«آیا سینه ات را نگشادیم و آن بار کمر شکن را از دوش ات برنداشتیم و بلند آوازه ات نکردیم. پس به هنگام فراغت در پرستش بکوش و به خداوند مایل شو». (آیاتی از سوره شرح)
اما تاکید شما تنها به کلمه به خداوند مایل شو است این کلمه به چه مفهوم است آیا غیر از این است که ،حالا که بلند آوازه شدی و دورت شلوغ شده بیشتر از قبل عبادت کن . مشخص است با ازدیاد یاران امور زیادی ایجاد می شود که وقت گیر می شوند. اگر قرار باشد رسول الله ص دائما از یاد خدای خود غافل باشد و ذکری از او نکند عبادتش را بجا نیاورد به خدای دیگر متمایل شود و یا به سمت شرک رود پس مبلغ چیست مردم را به چه بشارت میدهد، وقتی به وحی و آنچه به او گفته می شود باور ندارد. در آیه 39 اسراء منظور از خدا کدام خدا است. آیا همان خدایی نیست که در ایه 37آمده است.
دیگر اینکه هنوز برای من دلیلی قانع کننده دال بر ظهور اسلام در 600 سال پیش که کشتی و کشتی رانی را مبدا تحول می دانید ارائه نکردید مگر اینکه شما کلمه سفینه را در قرآن هم معنا با شاتل یا سفینه فضایی بدانید که پیامبران بی نام و نشان را به زمین می آورده است. فرمول رشد جمعیت شما در باره عربستان و بالاتر از آن شبه جزیره عربستان و عراق چه جوابی می دهد وقتی ایران پوریم زده و ترکیه طوفان زده است و خالی از سکنه.
هنوز معلوم نشد خط نا بالغ عرب را با چه قلمی و ابزاری بر روی پوست و پارچه و لت می نوشتند و آیا ساخت کتاب پارچه ای امکان داشته یا نه.
پاسخ:
سرگیجه ای که در مقابله با مداحل جدی و شناخت بافت اصلی تاریخ بدان دچارید، کپسول ارام کننده ای جز دوباره خوانی دقیق یادداشت ها ندارد و یا به مطالبی که درک ساده ندارند وارد نشوید و با سفاین خود مشغول باشید. همین قدر بدانید که قرآن مبارک رسول الله را از خاندان پیامبران نمی گوید به آل و ذریه او اشاره نمی کند و در باب او خطاب و صفت مصطفی به کار نمی برد. به تر است نادانسته مطلب نگذارید و بر کوره سنیان ندمید که پیامبر را در جای خداوندو احادیث را برتر از قرآن می دانند.
اختلاف مذهبیون و داروینیست ها در مورد آغاز/شروع خلقت انسان از خاک/میمون و حلقه مفقوده تئوری تکامل، Darwinism,Evolution,Atheism
یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 05:56 ب.ظ
abbas
یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 12:04 ب.ظ
http://www.irfi.org/articles/articles_151_200/islam_and_darwinism.htm
پاسخ:
باز نشد متاسفانه
هیوا
یکشنبه 2 تیر 1392 ساعت 06:06 ب.ظ
با اجازه آقایabbas
Islam And Darwinism
By: Prof. Maqsood Jafri
Islam believes in the theory of creation and Darwinists believe in the Theory of Evolution. In this article briefly it is discussed that the life on earth is created by God; it is not accidental or by chance. The atheists and the materialists negate the existence of God and consider human life and even mind to be a form of matter. Darwin's theory of Evolution has influenced the minds of people and their character has been influenced as well. Such people do not believe in divine morals and values. They do not believe in God, soul and Hereafter. Islam says that God has created this universe and Humans with a specified goal. In Sura the Heifer in verse 117 the Quran says: "To Him is due the primal origin of the heavens and the earth: when He decrees a matter, He says to it: "Be", and it is." Similarly in Sura Yasin in verse no. 82 the Quran announces: "Verily, when He intends a thing, His command is, "Be"; and it is". The Quran has used two words for creation "Khalaq" and "Amr". "Amr" is immediate command and immediate creation. Suppose about the creation of soul the Quran says: They ask you about soul, say; the soul is the command of my Lord" – All humans and the cosmos has been regarded as "Khalq". The man comes in to being through a proper natural system. Without sexual intercourse and conception no life can take shape. But when the Quran refers about the birth of Jesus Christ; it is not natural or usual way of birth. It is through special command. Similarly the mothers of Yahya and Ishmael had gone old and barren and could not produce children. But the Quran mentions about their birth through special command. The natural laws and usual system of creation is regarded as Khalq. Hence the Quran in Sura Al-Imran in verse 190 says; "Behold! In the creation of heavens and the earth, and the alternation of Night and Day – there are indeed signs for men of understanding." There are many verses in the Quran dealing with the subject of creation. Then there is also the concept of evolutionary process in creation but it is not in Darwinian sense but in the sense of developing stages of cosmos. The Quran in Sura The Height in verse 54 announces; "Your Guardian – Lord is Allah, who created the heavens and the earth in six days." Then in Sura "the cattle" in verse 2 the Quran says; "He it is who created you from clay; and then decreed a stated term) for you). An there is in His presence another determined term; yet you doubt within yourselves". The six days and stated term indicate the process and stages of creation by God. The creation of the universe in six days is the Biblical concept as well. Man is the blend of Matter and Soul. When God created Adam out of clay he infused his spirit in it. The Quran very explicitly narrates the story of the creation of Adam. The materialists do not believe in creation and spirit and regard the universe only the product of blind material forces. Now let us discuss what Darwin propounded. Darwinism bases on materialism. The ancient Greek materialists like Democritus believed in Evolutionary Naturalism. Besides the British scientist Charles Robert Darwin (1809 – 1882) and the British philosopher Herbert Spencer (1820 – 1903), a number of other eminent philosophers supported the theory of evolution. Hegel's theory of cosmic evolution is its offshoot. Nietzsche applied the concept of evolution to ethical theory. Karl Marx and Engels adopted it to socio – political philosophy. Thomas Henry Huxlay humanized it. Henri Bergson became one of its most influential exponents and Samuel Alexander developed it into his novel theory of emergent evolution. French Zoologist Jean de Lamarck (1744 – 1829), in 1809 presented his pioneering theory of evolution. Charles Darwin, in his "The Origin of Species" 1859) and "The Descent of Man" 1871), presented his theory of evolution. He presented the theory of the Mechanism of Natural Selection or survival of the fittest. Darwinism maintains that living things were not created but came into being by chance. Darwinism, materialism and communism believe in matter not in spirit. Darwin himself regarded his theory based on assumptions. Darwinism has been scientifically rejected. The defeat of Darwinism in the faces of science can be reviewed under three basic topics:
1- The Darwinism theory cannot scientifically explain how life originated on Earth.
2- No scientific finding shows that the "evolutionary mechanism" proposed by the theory have any evolutionary power at all.
3- The fossil record provided proves the exact opposite of what the theory suggests.
The evolutionists' claim that the universe started from "first atom" and life started from "first cell". Who created the atom and cell, the evolutionists cannot answer. Inanimate matter must have produced a living cell as a result of coincidence in the belief of the evolutionists. Modern biologists have rejected this claim. Life comes from life has been proved. The theory of "spontaneous generation", which asserts that non-living materials came together to form living organism has been rejected. In a lecture at the Sorbonne in 1864, Pasteur said; "Never will the doctrine of spontaneous generation recover from the mortal blow struck by this simple experiment." The great evolutionists like Russian biologist Alexander Oparin and American chemist Stanley Miller experimented to prove that a living cell could originate by coincidence but failed and they admitted their failure. Oparin in "Origin of Life" and Stanley Miller in "Molecular Evolution of life" discuss it in detail. Jeffery Bada in his book "Earth" admits: "we still face the biggest unsolved problem that we had when we entered the twentieth century: how did life originate on earth." The conditions required for the formation of cell are too great in quantity to be explained away by coincidences. The DNA molecule is so complex that it cannot be accidental or coincidental. Mechanism of evolution has been also rejected. No deer becomes horse and no ape becomes man. It is a fallacious theory having no historical and scientific evidence.
Lamarck and Darwin believed in the transferring of traits of one species to the other. They maintain that living creatures passed on the traits they acquired during lifetime to the next generation. Giraffes evolved from antelopes and bears transformed into whales. However, the laws of inheritance discovered by Gregor Mendel (1822 – 1884) and verified by the science of genetics have nullified the theory of evolutionary mechanism. Neo-Darwinism advances the Modern synthetic Theory". Mutations, i.e.; genetic disorders do not cause living beings to develop on the contrary they are always harmful. The fossil record theory of Darwin, which was a basic contention, has been rejected on scientific grounds. According to this theory, every living species has sprung from a predecessor. No "Transitional Forms" have yet been uncovered. On the contrary, the British Paleontologist, Drerk v. Ager in "The Nature of the Fossil Record" admits that the fossil records shows not gradual evolution but the sudden explosion of one group at the expense of another. This is just the opposite of Darwin's assumptions. Douglas J. Futuyma, an eminent evolutionist biologist in his book, "Science of Trail" announces organism as the creation of some omnipotent intelligence. Fossils show, writes Harun Yahua, in his book, "The Importance of Conscience in the Quran", that living beings emerged fully developed and in a perfect state on the earth. That means, that the Origin of Species, contrary to Darwin's suppositions, is not evolution, but creation." On the wonders of creation the Quran in Sura Rehman aptly announces: "He has created man. He has taught him an intelligent speech." Then in the same Sura in verse 13 God announce; "Then which of the favors of your Lord will ye deny."
برچسبها: Charles Robert Darwin Darwinism، چارلز رابرت داروین ، داروینیسم، حلقه مفقوده خلقت انسان از میمون، اصل تنوع گونه ها، چارلز داروین، خلقت و آفرینش آسمان ها و زمین، اصل انواع و کتاب / نظریه داروین، حیات و آفرینش گونه های مختلف، گیاهان، حیوانات، انسان و آفرینش، ناصر پورپیرار، لینک های فیلتر شده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر