چهارشنبه، آذر ۱۳، ۱۳۹۲

یادداشت 4550 تا 4599 وبلاگ آرشیو کامنتهای وبلاگ ناریا - ناصر پورپیرار

 

______________________________________________________________

______________________________________________________________



ارتباط دالای لاما رهبر تبتی های جهان، برنده جایزه صلح نوبل با بقایای حزب نازی نژادپرست آلمان، نئونازیست ها رواداری ظلم به مردم


چهره حقیقی دالایی لاما
پنج‌شنبه 28 شهریور 1392 ساعت 12:34 ق.ظ
Dalai Lama, stop your lies, give religious freedom 

http://m.westernshugdensociety.org/zh-tw/ 


The True Face Of 
The Dalai Lama 
This is a backgrounder of the struggle in Tibet and how the US has been building up Dalai Lama to pursue their ideological struggle. In the US many uninformed people had been awed by his philosophy on "peace" and "non-violence". This article will bare facts to the real color and intent of the Lama, why the US had given him a Nobel Prize and many more. - Kalovski Itim, The True Story of Maoist Revolution in Tibet, When the Dalai Lamas Ruled: Hell on Earth 

http://www.rense.com/general81/faeeof.htm 



The Secret Truth 
about 
The Dalai Lama 
(Hitler and the Dalai Lama) 

http://www.newspiritualbible.com/index2.html 



Tibet, the Dalai Lama, feudalism, slavery, and the great game 

http://shetterly.blogspot.com/2013/02/tibet-dalai-lama-feudalism-slavery-and.html
 
 
 
 
 
 
 
 
آمون : مطلب مفصلی است که پدیده برده داری در تبت را نشان می دهد که تا حد جدایی زبان بین بردگان و اشراف است و تفکیک کامل گروهی به همراه روابط نزدیک دالای لاما یا بقایای حزب نازی، رایش سوم، گشتاپو، اس اس SS و دیگر بخش های آلمان نازی.  
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


وقایع، حوادث و اتفاقات پیش از قیامت، بازگشت عیسی از آسمان به زمین و ظهور مهدی موعود امام زمان شیعیان و آغاز قیامت و آرماگدون


نیسی
چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 03:48 ب.ظ
سلام علیکم 

علنی سازی فتنه اعلام ناقص بودن قرآن عظیم از سوی متولیان فرقه شیعه، تقریبا با آغاز استراتژی جدید غرب و یهود برای منطقه همزمان است. 

پیش از اشغال افغانستان و عراق و مقدمه چینی برای آنچه بهار عربی خوانده می شود، بیشتر تبلیغات فرقه شیعه علیه قران کریم بر وجود نسخه ای از کلام الله نزد امام مزعوم شان متمرکز بود. 

اکنون در راستای تأمین اهداف پروژه شکست خورده غرب و یهود در منطقه، این جماعت هم و غم خود را بر دمیدن در تنور اختلافات فرقوی بین شیعه و سنی متمرکز کرده اند که شروع به کار 10ها شبکه ماهواره ای با مرکزیت " لندن " در چند سال اخیر شاهد دیگری بر این مدعاست. 

متولیان فرقه شیعه برای تأمین خوراک مورد نیاز تکفیریان جهت دیگر این نزاع فرقوی ، زمینه را برای اعلام نهایی ناقص بودن قرآن مجید آماده می کنند و در آن سوی خط، تکفیریان آماده دریافت پاس گل هستند!

در بین این دو دسته از فرقویان جاهلانی نیز وجود دارند که کارشان نادانسته هموار کردن راه برای نهادینه شدن قصه های مادربزرگ حاخام در ذهن پیروان فرقه مربوطه است. 

سخنان امثال جناب آقای علی محلی از اعراب ندارد و تا زمانی که متولیان فرقه شیعه ( چه دسته آنوسیان و ه دسته گول خورده شان ) به شکل علنی و یکپارچه علیه این فتنه و انحراف موضع نگیرند، برای خواننده جز باور همراهی مجدد جماعت فرقوی شیعه با دسیسه های یهود، راه دیگری باقی نمی ماند. 

اگر چه ورود فرقه شیعه به فتنه اعلام نقصان قرآن کریم، مهر ابطال بر امام زمان مزعوم شان می زند و متولیان این حزب و فرقه را دچار دردسر بزرگی می کند.
 
 
 
 
 
 
  
 
نیسی
چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 04:18 ب.ظ
*** منجی اهل سنت به طور مرموزی شبیه منجی مسیحیان (صهونیست‌های مسیحی) می‌باشد ***

بررسی دقیق و موشکافانه خرافه آخر الزمان و ظهور امام و مسیح و امثال آن و قسمت مضحک تر این قصه ساخته و پرداخته حاخام یعنی مبحثی به نام " رجعت " می رساند : 

یهود با استعانت از انوسیان و مزدورن شان در بین فرق و اقوام مختلف، زمینه را برای یک برخورد برزگ بین مسلمین و مسیحت آماده می کنند که آن را آرماگدون می خوانند و خودشان در نقش فرماندهان این جنگ بزرگ، امور را مدیریت می کنند. 

بهترین جواب به این خیال بافی های حاخام توسط کلام الله مجید داده شده است : 

فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَى مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (٥٢)رَبَّنَا آمَنَّا بِمَا أَنْزَلْتَ وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِینَ (٥٣)وَمَکَرُوا وَمَکَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ (٥٤)إِذْ قَالَ اللَّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیمَا کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ (٥٥ ال عمران) 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

امام زمان شیعیان، خدا را با زبان عبری می‌خواند! 

وقتى امام زمان شیعیان قیام می‌کند به قرآن حکم ننموده بلکه به حکم آل‌داوود امر می‌کند (کافى کلینى ص 156 و بصائرالدرجات از صفار ص 278) 

منجی اهل سنت به طور مرموزی شبیه منجی مسیحیان (صهونیست‌های مسیحی) می‌باشد 

... در اطراف همان کوه‌های مگیدو با یهودیان می‌جنگد ... می‌توان آن دو (منجی مسیحیان و سنیان) را در دو صف مختلف نیز قرار داد که با هم در جنگ آرماگدون (باز هم !!!) روبه‌رو می‌شوند 

اگر امام زمان قیام کند جنگ و خونریزی زیادی به راه می‌اندازد و بین او و عرب! جز شمشیر نخواهد بود (بحارالانوار- مجلسی 52/355 ) (لابد اشخاصی که این حدیث را جعل کرده‌اند پیش‌بینی نمی‌کردند که روزی کسانی از بین اعراب هم به مذهب شیعه درآیند. بگذریم از اینکه جاعل این حدیث کینه عجیبی به اعراب داشته است) 

امام زمان شیعیان دو سوم (دقیقا برابر کشته‌های منجی یهودیان!!!) مردم را می‌کشد و از کسی توبه هم نمی‌پذیرد و حتی به بچه‌ها و زنان و مجروحان هم رحم نمی‌کند! (بحارالانوار مجلسى 52/353) 

امام زمان اجساد دو خلیفه اول را زنده کرده و از آنان انتقام می‌گیرد! و پس از شکنجه آنها را می‌سوزاند و حتی مسجد پیامبر را نیز خراب می‌کند (بحارالانوار- مجلسى 52/386) 

وقت قیام مسیح (منجی یهود) مجعول، اجسام یهودیان تغییر کرده و عمرشان طولانى می‌گردد ( التلمود وتاریخه: ظفر الاسلام خان ص 60) و وقت قیام قائم شیعیان، اجسام پیروان امامیه نیز تغییر کرده وقدرت هرکدام به اندازه چهل نفر گشته و مردم را زیر دست و پاى خود له می‌کنند!!!.. (روضه کافی، کلینى 8/241 و بحارالانوار مجلسى 52/317) 

اهل تسنن به شخصی به نام مهدی اعتقاد ندارند و عده‌ای با استناد به احادیثی که می‌آورند سعی در اثبات شخصی به نام مهدی دارند که در "مشرق" ظهور خواهد کرد. بر خلاف عقیده شیعه، عقیده دارند که این شخص هنوز به دنیا نیامده و یک شخص عادی است که پس از تولد و رشد، رهبری مسلمانان را در جنگ با دجال به عهده می‌گیرد. یک مسئله دیگر نیز وجود دارد به نام ظهور عیسی علیه السلام که به کمک مهدی می آید و دجال را می کشد (این توصیف دقیقا شبیه داستان طالوت و داوود است!!). 

منجی اهل سنت به طور مرموزی شبیه منجی مسیحیان (صهونیست‌های مسیحی) می‌باشد. چرا که در اطراف همان کوه‌های مگیدو با یهودیان می‌جنگد و در نهایت با کمک عیسی علیه‌السلام، موفق به کشتن دجال می‌شود. اما می‌توان آن دو را (منجی مسیحیان و سنیان) در دو صف مختلف نیز قرار داد که با هم در جنگ آرماگدون (و باز هم !!! )روبه‌رو می‌شوند و یکی از آنها نهایتا پیروز شده و پس از آن به چیزی که مأموریت پیدا کرده‌اند در زمین حکومت می‌کنند. 

مسیح صهیونیستهای مسیحی پس از ظهور با دجال که باعث شر و فتنه در دنیا می‌شود و بر یهود بسیار ظلم می‌کند، به جنگ می‌پردازد و او را نابود می‌کند و پس از آن همه دنیا از خیر و برکت پر می‌شود که این توصیفات بسیار شبیه مهدی اهل سنت می‌باشد. 

در میان شیعه هم کسانی هستند که مهدی را رد می‌کنند و او را خیالی و موهوم و جعلی و ساخت مذهب امامیه می‌دانند. از این میان می‌توان به ابوالفضل برقعی اشاره کرد که یک کتاب به نام " بررسی علمی در احادیث مهدی" دارد که دلایل و احادیث مهدی را بررسی کرده و جعلی بودن آنها را اثبات می‌کند. 

با در نظر گرفتن ویژگی‌های منجی یهودیان، برخی از ویژگی‌های امام زمان شیعیان بررسیس می‌‌شود: 

امام زمان ویژگی‌های عجیبی مانند حمل و تولد یک شبه!!! دارد و از 1200 سال پیش تاکنون در چاه سرداب خود را مخفی کرده تا زمان ظهورش برسد (غیبة طوسی- ص 115 و 116) 

امام زمان شیعیان، خدا را با زبان عبری می‌خواند و تعداد یاران او 313 نفر هستند (نعمانی- الغیبة 169) 

امام زمان اجساد دو خلیفه اول را زنده کرده و از آنان انتقام می‌گیرد! و پس از شکنجه آنها را می‌سوزاند و حتی مسجد پیامبر را نیز خراب می‌کند (بحارالانوار- مجلسى 52/386 و دلائل الامامیة: محمد بن جریر بن رستم طبرى ص 242 والرجعة : الاحسائی ص186-187) 

امام زمان همسر پیامبر را نیز زنده کرده و او را شلاق می‌زند! (الایقاظ من الهجعة : حر عاملى ص 244 وبحارالانوار مجلسى 52/314) 

اگر امام زمان قیام کند جنگ و خونریزی زیادی به راه می‌اندازد و بین او و عرب! جز شمشیر نخواهد بود (بحارالانوار- مجلسی 52/355 ) (لابد اشخاصی که این حدیث را جعل کرده‌اند پیش‌بینی نمی‌کردند که روزی کسانی از بین اعراب هم به مذهب شیعه درآیند. بگذریم از اینکه جاعل این حدیث کینه عجیبی به اعراب داشته است) 

امام زمان شیعیان دو سوم (دقیقا برابر کشته‌های منجی یهودیان!!!) مردم را می‌کشد و از کسی توبه هم نمی‌پذیرد و حتی به بچه‌ها و زنان و مجروحان هم رحم نمی‌کند! (الرجعة احسائى ص 51 - الغیبة نعمانى ص 153 و بحارالانوار مجلسى 52/353) 

نوشته‌ها وتصریحاتى که در کتب امامیه در مورد امام زمان وجود دارد دلیل بر انسلاخ این امام از اسلام می‌باشد چون با دین تازه اى خواهد آمد وکتاب دیگرى غیر از قرآن خواهد آورد که این خود آرزوى دیرینه بافندگان این جعلیات می‌باشد تا شاید بتوانند مردم را فریفته و اسلام را به نام آل‌بیت ویران کنند، نعمانى از ابو جعفر روایت می‌کند که: "قائم قیام می‌کند به دستورى نو و کتابى جدید و حکمى جدید که بر اعراب بسى سختگیر است و با آنها جز شمشیر نمی‌شناسد و توبه نمی‌پذیرد..." (الغیبة از نعمانى ص 154 و220و167) 

براى اینکه بدانیم که اندیشه امام زمان کاملا یهودی است و یهودیان براى محو قدرت اسلام آنرا ساخته و پرداخته‌اند تا چه حد حتى در جزئیات منشأ یهودى دارد این است که امام زمان که خدا را با زبان یهود (عبرى) می‌خواند، اکنون مدعی‌اند که حتى شهرها را هم با تابوت یهود فتح می‌کند! و می‌دانیم که تابوت در میان یهودیان جایگاه مقدسى دارد و بر این باورند که اگر در جنگ‌های‌شان تابوت را حمل کنند شکست نخواهند خورد و احسائى در روایتى طولانى کیفیت این فتوحات را با تابوت شرح می‌دهد (الرجعة احسائى ص 156 ) 

کتب روحانیت امامیه نقل می‌کند که وقت خروج قائم در کوفه دو چشمه از آب و شیر برایش جارى می‌گردد و سنگ موسى را که دوازده چشمه از آن با معجزه الهى به نص قرآن جارى شده همراه داشته ورهر وقت که آب وغذا بخواهد آن سنگ را نصب می‌کند (مجلسى، پرده‌دار این خرافات، با آب وتاب این خبر را نقل می‌کند - بحارالانوار مجلسى ص 156) 

وقتى امام زمان شیعیان قیام می‌کند به قرآن حکم ننموده بلکه به حکم آل‌داوود امر می‌کند و کلینى از ابوعبدالله روایت می‌کند که : دنیا تمام نمی‌شود تا اینکه مردى از من با حکم آل‌داوود حکومت کند و از دلیل و بینه نمی‌پرسد.." و صفار اضافه می‌کند که با حکومت داوود و سلیمان حکم می‌کند و از دلیل و بینه نمی‌پرسد (کافى کلینى ص 156 و بصائرالدرجات از صفار ص 278) 

به نظر می‌رسد موارد بالا قبلا در جایی دیگر تکرار شده است! 

1- مسیح (منجی) مزعوم یهود بعد از ظهور همه یهودیان را در بیت‌المقدس جمع می‌کند، و امام زمان نیز وقتی که به زعم امامیه قیام می‌کند همه شیعیان را جمع نموده و محل اجتماعشان هم کوفه خواهد بود!! 

2- مسیح (منجی) مزعوم یهود بنا به پندار آنها مرده‌ها را زنده نموده و از قبرهای‌شان به پا خواسته و به ارتش او ملحق می‌شوند و امام زمان نیز مرده‌هاى شیعیان را زنده نموده تا به ارتش او ملحق شوند! 

3- مسیح (منجی) مزعوم یهود بعد از قیام جثه‌هاى گناهکاران را از قبرهای‌شان بیرون آورده تا یهودیان نظاره‌گر شکنجه آنها شوند، و امام زمان نیز جثه‌هاى مخالفان ائمه و یاران رسول‌الله را از قبرهای‌شان در آورده تا شکنجه نماید!. 

4- مسیح (منجی) یهود همه کسانى را که بر یهود ظلم و ستمى نموده‌اند محاکمه و قصاص می‌نماید، و امام زمان نیز همه کسانى را که بر شیعیانش ظلم نموده‌اند محاکمه و قصاص می‌نماید. 

5- مسیح مجعول یهود، دو سوم بشر را می‌کشد و امام زمان روحانیت امامیه نیز دو سوم بشر را می‌کشد. 

6- وقت قیام مسیح (منجی یهود) مجعول، اجسام یهودیان تغییر کرده و عمرشان طولانى می‌گردد ( التلمود وتاریخه: ظفر الاسلام خان ص 60) و وقت قیام قائم شیعیان، اجسام پیروان امامیه نیز تغییر کرده وقدرت هرکدام به اندازه چهل نفر گشته و مردم را زیر دست و پاى خود له می‌کنند!!!.. (روضه کافی، کلینى 8/241 و بحارالانوار مجلسى 52/317) 

7- در وقت قیام مسیح (منجی) مزعوم یهود خیرات و نعمت‌هاى زمین فراوان گشته بنا به زعم آنها از کوه‌ها شیر وعسل جارى می‌گردد ، و از زمین خمیر مایه و لباس پشمى بیرون می‌آید! و در وقت قیام امام زمان نیز چنین شده ودر کوفه جوى آب و شیر جارى می‌گردد، که شیعیانش از آن می‌خورند!! 

8- مسیح (منجی) یهودیان و امام زمان امامیه، هر دوی آنها ابزار متولیان حوزه‌ها و کنائس هستند که براى استحمار اتباع خویش ساخته‌اند، لیکن این اعتقاد به منجی امامیه بر مسلمانان ضررهاى فراوان داشته که به نام او فتنه‌ها و تفرقه‌های فراوانی به پا کرده‌اند. 

و سبب تأکید بر ارتباط این پندار یکی بودن ریشه اعتقاد به منجی و تطابق آن با اعتقاد یهود، دلایل و مدارکى است که در کتب امامیه آمده است از آن جمله که امام زمانشان : 

1- خدا را با زبان یهود یعنی عبری می‌خواند نه به عربى در صورتى که مدعى هستند او از نسل پیامبر عربى است 

2- شهرها را با تابوت یهود فتح می‌کند و سنگ و عصاى موسى همراه اوست و منَ و سلوى نیز به همراه دارد! 

3- به حکم آل‌داود حکم می کند نه به حکم قرآن !
 
 
 
 
 
 
 
آمون : زنجیره :  
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


نتیجه جعل عکس و سند و مدرک برای مقوله های تاریخی و واقعی نشان دادن رخدادهای به وقوع نپیوسته تاریخ معاصر ایران، ترور شاه پهلوی


چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 01:50 ب.ظ
سلام استاد. در عکسی که از محمدرضا(شاه؟!)گذاشتید، همان عکس در آدرس زیر هم موجود است. 
http://www.sonycard20.com/news/news_item_translate.asp?NewsID=3279 
البته بدون تیرگی که شما آن را جوهر اضافه شده به عکس گفتید. به نظر می رسد که این عکس بدون دست بردگی باشد، با این حال قضیه ساختگی بودن را منتفی نمی کند. چون شاه می توانسته روی تختی دراز کشد و باندی به چانه خود چسبانده و عکسی از او تهیه کنند(مطابق تصویر). استاد سوالم اینست که با دو تا عکس می شود واقعه ای تاریخی را اثبات کرد یا منکر آن شد؟
پاسخ:
اسناد ضعیف در هر مدخل تاریخی وقوع آن را بعید می کند و اگر برای هر ادعایی حتی یک سند مجعول فراهم شده باشد، مدخل مربوطه به کلی برچیده می شود. در مورد این ترور تمام تصاویر منتشر شده دست برده و ساختگی است.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


پشت پرده و حقایق پنهان مانده ماجرای ترور محمد رضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران و دروغ بودن داستان ساختگی ناصر فخرآرا و اسلحه ترور


چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 10:56 ق.ظ
تاثیرات ترور شاه در به تعویق افتادن ملی شدن صنعت نفت 

http://www.irdc.ir/fa/content/6581/print.aspx
پاسخ:
این مباحث انحرافی برای گم کردن رد توطئه ای است که به نام ترور شاه، که کم ترین اثر و سند قابل قبول ندارد، تغییراتی نسبی در روابط ملی پدید آورد. نمایش نامه ای که حتی حزب توده نیز بازیگر بزرگ خود، کیانوری را به صحنه آن فرستاد.  
 
 
 
 
 
 
آمون : متن :  
 
 
 
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
23 بهمن 1387 تاثیرات ترور شاه در به تعویق افتادن ملی شدن صنعت نفت 
 پژوهشگر: سوده ابراهیم زاده

  
 
تاریخ معاصر ایران آکنده از وقایع و حوادث گوناگون است ودهه 20 در این میان جایگاه ویژه ای دارد و نفت یکی ازجنجال برانگیزترین مسایل دهه 20 به شمار می رود.
در آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی و در شرایطی که ایران هنوز در اشغال متفقین بود، شرکت های نفتی امریکا و انگلیس جهت کسب امتیاز نفت در مناطق جنوب شرقی ایران، با دولت ایران وارد مذاکره شدند و شوروی هم بعد از اطلاع از این تلاش ها، در شهریور 1323ش. هیأتی را به ریاست کافتارادزه برای تقاضای امتیاز نفت شمال به ایران اعزام کرد. با مخالفت مجلس دولت از انجام هرگونه مذاکرات برای کشورهای خارجی برای امتیاز نفت ممنوع شده و برای این کار مجازات هم در نظر گرفته شد.

از طرف دیگر در خارج از مجلس و در میان توده مردم هم احساسات و افکار ضد انگلیسی به شدت در جریان بود و آیت الله کاشانی در کانون حمایت های مردمی قرار داشت. در چنین شرایطی در 15 بهمن 1327 به حادثه ترور شاه در دانشگاه تهران به وقوع پیوست.
این تحقیق بر آن است تا با توجه به اسناد و مدارک موجود، به این سؤال پاسخ دهد: 
آیا حادثه ترور محمد رضا پهلوی در 15 بهمن 1327 در روند ملی شدن نفت ایران و استقرار دیکتاتوری محمدرضا پهلوی تأثیری داشته است یا نه؟
با وجود اینکه انبوهی از اسناد و مدارک و نقل قول ها و اظهار نظرهای متفاوت و گاه ضد و نقیض درباره این حادثه وجود دارد، هنوز اسناد گویایی برای روشن شدن واقعیت این ترور در دسترس نیست اما با توجه به اسناد و مدارکی که در دسترس نگارنده قرار گرفت، می توان این فرضیه را مطرح کرد که: 
این حادثه در نهایت به نفع شاه وانگلیس تمام شد و به نظر می رسد که اگر این حادثه اتفاق نمی افتاد ملی شدن نفت ایران کم و بیش دو سال زودتر پدید می آمد. 
امتیاز انحصاری استخراج و بهره برداری از نفت در ایالات مرکزی و جنوبی ایران به مدت 60 سال در 28 مه 1961م. توسط مظفرالدین شاه به یک انگلیسی به نام دارسی واگذار شد و در سال 1909م. شرکت نفت انگلیس و ایران تأسیس شد1.
در سال 1913م. مذاکرات دریاداری انگلستان و شرکت نفت انگلیس و ایران برای خرید سهام آغاز گردید. قراردادی در 20 مه 1914م. بین طرفین به امضا رسید و دولت انگلیس 51 درصد از سهام شرکت نفت ایران و انگلیس را خریداری نمود بطوری که اکثریت سهام را بدست آورد.
هنگامی که دولت ایران از معامله فوق آگاهی یافت، نامه اعتراضیه-ای به سفارت انگلیس در تهران نوشت و عده ای از رجال و ملیون آزادیخواه ایران هم به امتیاز نامه و این معامله اعتراض کردند.
اعتراضاتی هم در مجلس دوره اول شورای اسلامی، زمانی که عملیات شرکت نفت تازه آغاز گشته بود، صورت گرفت. تا اینکه در سال 1310ش. حق الامتیاز ایران کاهش فاحشی یافت و این امر موجب اعتراض شدید ایران شد. مجلس هم در جلساتی که تشکیل داد خواهان الغای امتیاز دارسی شد.
با تأیید مجلس، رضا شاه بطور یکطرفه در سال 1311ش. قرارداد را لغو کرد. هم شرکت و هم دولت انگلیس به این امر اعتراض کرده و رضا شاه را به خلع از سلطنت تهدید کردند. سرانجام طرفین مذاکرات را در تهران ادامه دادند و در تاریخ 7 خرداد 1312ش، قرارداد موسوم به قرارداد 1933 امضا گردید.
در آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی و در شرایطی که ایران هنوز در اشغال متفقین بود، شرکت های نفتی امریکا و انگلیس جهت کسب امتیاز نفت در مناطق جنوب شرقی ایران، با دولت ایران وارد مذاکره شدند و هنگامی که این تلاش ها برملا شد، شوروی هم با استفاده از فرصت اشغال مناطق شمالی کشور برای کسب امتیاز نفت شمال، دولت ایران را تحت فشار گذاشتند و در شهریور 1323ش. هیأتی را به ریاست کافتارادزه برای تقاضای امتیاز نفت شمال به ایران اعزام کرد.
ولی دولت ایران در تاریخ 11 شهریور 1323ش. اعلام کرد قبل از روشن شدن وضع اقتصادی و مالی دنیا و استقرار صلح عمومی مطالعه اعطای هیچگونه امتیاز خارجی مقتضی و ضروری نمی باشد.4
دکتر مصدق هم در جلسه 11 آذر 1323ش. طرحی به قید دو فوریت به تصویب مجلس رساند که بر اساس ماده اول آن هیچ نخست وزیر، وزیر و وکیل و کفیل وزارتخانه و معاون نمی تواند در باب امتیاز نفت با هیچ یک از نمایندگان رسمی و غیر رسمی دول مجاور و غیر مجاور و یا نمایندگان شرکتهای نفت و هر کس غیر از این مذاکراتی که اثر قانونی دارد بکند. در ماده دوم این لایحه گفته شده بود که نخست وزیر و وزیران می توانند برای فروش نفت و طرزی که دولت ایران معادن نفت خود را استخراج و اداره می کند، مذاکره نمایند و از جریان مذاکرات باید مجلس شورای ملی را مستحضر نمایند در ماده سوم وچهارم مجازات های سنگین برای متخلفین منظور شده بود.5
در ادامه تلاش ها برای استیفای حقوق ایران درباره نفت، در 29 مهر 1326ش. مجلس شورای ملی قانونی تصویب کرد که دولت را مکلف می نمود در کلیه مواردی که حقوق ملت ایران نسبت به منابع ثروت اعم از منابع زیرزمینی و غیر آن مورد تضییع واقع شده است، بخصوص راجع به نفت جنوب، به منظور استیفای حقوق ملی ایران مذاکرات واقدامات لازمه را به عمل آورد و مجلس شورای ملی را از نتیجه آن مطلع سازد.6
با تصویب این قانون مجلس شورای ملی ضمن اعلام تضییع حقوق ملت ایران در مورد نفت جنوب، دولت را به تجدید نظر در قرارداد 1933 ملزم می کرد. اما شرکت نفت ایران و انگلیس بدون توجه به این قانون، در مذاکرات خود با دولت ایران هیچ گونه تجدید نظری را نپذیرفت و فقط با افزایش بسیار کمی در سهم ایران موافقت نمود.
در خارج از مجلس نیز احساسات و افکار ضد انگلیسی به شدت در جریان بود و مردم به نفع قانون ونمایندگان وارد صحنه شده بودند و آیت الله کاشانی در کانون حمایت های مردمی قرار داشت. آیت الله کاشانی چند روز قبل از حادثه 15 بهمن اعلامیه شدید اللحنی علیه شرکت نفت صادر کرد که طی آن خواهان الغای امتیاز شده بود.
گس نماینده شرکت قرار بود در تاریخ 14 بهمن برای انجام مذاکرات به تهران بیاید اما به دلایل نا معلومی اطلاع داده شد که او در 16 بهمن به تهران خواهد آمد تا مذاکرات با دولت ایران را از سر گیرد و ورود او به تهران نهایتاً در 20 بهمن صورت گرفت.
همان طور که مشاهده شد در این زمان در برابر مسأله نفت در کشور دو موضع مختلف وجود داشت: 
هیأت حاکمه مخالف اصل امتیاز یعنی بهره برداری شرکت از منابع ایران نبود بلکه فقط بر سر درآمد خود از این امتیاز چانه می زد و می خواست درآمد خود را از این محل بالا برد و به وسیله آن چاره ای برای بحران اقتصادی که دامنگیر او و طبقه حاکمه در مجموع شده بود بیابد. اما ملت با اساس امتیاز مخالف بود. یعنی می خواست خود را از شر استعمار انگلیس برهاند و به استثمار بیگانگان از منابع نفتی خویش و عوارض استعماری دیگر آن پایان بخشد.8
از طرف دیگر محمد رضا از هنگام خلع پدرش تا این زمان هنوز نتوانسته بود حکومت خویش را تثبیت کند. گروه ها و نیروهای رقیب سیاسی در کشور مانع از استقرار حکومت بلامنازع برای او بودند. شاه از یک سو وجود آیت الله کاشانی را در صحنه سیاسی کشور برای خود خطرآفرین می دانست و از سوی دیگر فعالیت حزب توده را به خاطر وابستگی هایش به شوروی و گرایش طبقه جوان به آن به نفع خود نمی دید. او به دنبال فرصتی بود تا مسأله اصلاح قانون اساسی را مطرح سازد و بتواند موقعیت خود را در برابر مجلس تقویت کند. در چنین شرایطی بود که حادثه 15 بهمن 1327 به وقوع پیوست.
در 15 بهمن 1314ش. رضا شاه رسماً دانشگاه تهران را تأسیس کرد و از آن تاریخ همه ساله این روز را جشن می گرفتند و گزارش های فعالیت ها و کارهای سال گذشته به استحضار شاه می-رسید.
در ساعت 3 بعد از ظهر 15 بهمن 1327ش، اتومبیل محمد رضا شاه وارد دانشگاه شد و مقابل در دانشکده حقوق توقف کرد. بعد از اینکه شاه از اتومبیل پیاده شد، هنوز به جلوی اتومبیل نرسیده بود که پنج گلوله به سوی او شلیک شد و گلوله ششم در اسلحه گیر کرد.9
علی رغم تسلیم شدن ضارب تیرهایی به سوی او شلیک شد اما هرگز معلوم نشد که اولین گلوله از سوی چه کسی و یا به دستور چه کسی شلیک شد.
شاه در این حادثه آسیب جدی ندید و به بیمارستان شماره دو ارتش برای پانسمان انتقال یافت. شاه پس از پانسمان به کاخ اختصاصی رفته و اعلامیه ای از طرف پزشکان معالج که در رأس آنها دکتر اقبال قرار داشت مبنی بر سلامتی شاه انتشار یافت. بلافاصله در همان روز جلسه هیأت وزیران در کاخ وزارت امور خارجه تشکیل گردید و تصمیماتی به شرح زیر اتخاذ شد: 
به موجب تصمیم هیأت دولت در شهر تهران حکومت نظامی برقرار گردید و به پیشنهاد سپهبد رزم آرا رییس ستاد ارتش یکی از معاونین او به نام سرلشکر هوایی احمد خسروانی به فرمانداری نظامی منصوب گردید و دولت حزب توده ایران را غیر قانونی اعلام نمود و دستور داده شد در تهران و سایر شهرها، کلوپ ها ومراکز آنها تصرف گردد و سران و افراد حزب در تمام ایران بازداشت شوند10.
روز بعد از حادثه، دکتر اقبال وزیر دارایی در جلسه علنی مجلس شورای ملی حاضر شده و ضمن تشریح حادثه، ضارب را اینگونه معرفی می کند: « و اما راجع به جریان شخصی که این عمل را مرتکب شده است، شخصی است به نام ناصر فخرآرایی. دیروز یعنی تاریخ 15/11/27 که آقایان ملاحظه می فرمایید از روزنامه پرچم اسلام یک کارتی گرفته است و تاریخش 15/11/ 27 دیروز صبح است و ضمن سؤالاتی که از مدیر روزنامه پرچم اسلام که دیروز توقیف شده است گردیده، اظهار کرده است که این شخص سابقاً مریض من بوده است و امروز آمده است با اصرار و ابرام که به او کارت بدهم، البته این اظهارات او است و بعداً تحقیقاتی که شده به استحضار آقایان و ملت ایران خواهد رسید. یک کارت دیگری در اوراقش پیدا شده است که عضو اتحادیه های کارگران چاپخانه است و عضویت آنجا را داشته است.» 11
سپس دکتر اقبال اعلامیه دولت را مبنی بر انحلال حزب توده در سراسر کشور قرائت کرده و نمایندگان این اعلامیه را تأیید کردند: 
« از چند سال به این طرف، در داخل کشور عناصر مفسده جویی باسم حزب توده ایران دور هم جمع شده یک عده مردمان ساده لوح را با کلمات فریبنده اغفال و هر روز ایجاد اغتشاش و هرج و مرج نموده و درصدد واژگون کردن بنیان واساس کشور بودند و از هیچگونه آزار و قتل و غارت در مازندران و گیلان و آذربایجان فروگذار نکرده و حتی موقعی هم در صدد تجزیه قسمتی از کشور برآمدند. گزارشهای رسیده حاکی است که اینک صرفنظر از اغفال مردمان ساده لوح به ترویج مرام اشتراکی در بین نوباوگان و دانشجویان شروع کرده و زمینه انقلاب را در کشور فراهم می سازند. بنابراین دولت برای حفظ تمامیت و استقلال کشور و جلوگیری از هرگونه مفسده و آشوب حزب مزبور را منافی استقلال کشور تشخیص و دستور می دهد سازمان حزب مزبور در تمام کشور منحل و افراد خائنی که مدارک لازم علیه آنها موجود است طبق مقررات قوانین مربوطه تحت تعقیب قرارگرفته و مجازات شوند.» 12
دولت از ساعت 5 بعد از ظهر روز حادثه حکومت نظامی اعلام و اجتماعات را ممنوع کرد و روزنامه کیهان نوشت: «از لحاظ دولت و سیستم حکومت همان نتیجه ای را می گیرند که الان گرفته اند. حکومت نظامی اعلام و آزادی همه محدود شده و هیچکس هم نمی تواند حرف بزند برای اینکه آن آزادی که نتیجه اش هرج و مرج و آدم کشی بود هیچ کس نمی خواهد... وقتی برای کشتن شاه مملکت دسته بندی می شود چه کسی می تواند به استقرار حکومت نظامی اعتراض کند؟»13
به این ترتیب، پلیس دفاتر حزب توده را به اشغال خود درآورد، اموالش را مصادره کرد و بیش از دویست تن از رهبران و سازمان دهندگان آن را دستگیر کرد. در ماههای آتی، بسیاری از رهبران در دادگاههای نظامی محاکمه شدند. 14
از طرف دیگر چون ضارب با کارت خبرنگاری روزنامه پرچم اسلام اقدام به ترور شاه کرد، با این ادعا که آیت الله کاشانی، ناصر فخرآرایی را برای دریافت کارت خبرنگاری به روزنامه پرچم اسلام معرفی کرده ساعت 5/2 همان شب نیروهای نظامی با تانک مقابل خانه آیت الله کاشانی آمده و او را دستگیر و در قلعه فلک الافلاک در خرم آباد زندانی و سپس از آنجا به لبنان تبعید کردند. در حالی که کاشانی ربطی با روزنامه پرچم اسلام و مدیر آن فقیهی شیرازی نداشت.
شاه خود در مورد محرکین ضارب می گوید: « بعداً معلوم شد که وی با بعضی از متعصبین دینی رابطه داشته و در عین حال نشانه هایی از تماس او با حزب منحله توده بدست آمد.»15 
پس از انحلال حزب توده و دستگیری رهبران آن و دستگیری آیت الله کاشانی نوبت به سرکوب قانونی مطبوعات رسید که در بیداری مردم نقش عمده ای داشتند.
لایحه جدید مطبوعات در جلسه تاریخ 19/11/27 با قید دو فوریت توسط دکتر زنگنه وزیر فرهنگ تقدیم مجلس شورای ملی شد که فوریت اول آن تصویب و فوریت دوم آن مورد موافقت قرار نگرفت و برای رسیدگی به کمیسیون فرهنگ و دادگستری ارجاع شد.
دکتر زنگنه در جلسه مجلس گفت: «بر آقایان محترم پوشیده نیست که زیاده روی عده ای از روزنامه ها موجب مفاسدی شده است که مخل انتظامات و مضر به اساس حکومت ملی و استقلال کشور می باشد.» عبدالقدیر آزاد هم او را متهم کرد که « اینها همه مربوط به نفت است و این شما هستید که نمی گذارید ملت ایران حقوق خود را استیفا کند.»16 
به این ترتیب بعد از مهیا شدن شرایط، گس نماینده شرکت نفت در 20 بهمن وارد تهران شد و بعد از مذاکراتی که تا اردیبهشت طول کشید انگلیسها تنها با افزایش ناچیزی در سهم ایران موافقت کردند و قرارداد موسوم به قرارداد الحاقی( گس-گلشاییان ) در 21/2/28 یعنی 8 روز قبل از پایان عمر مجلس پانزدهم برای تصویب به مجلس برده شد.
از طرف دیگر شاه پس از این رویداد توانست از خود یک چهره ربانی و کاریزماتیک بسازد. او در اولین کتاب خود به نام مأموریت برای وطنم می نویسد: «از سن شش یا هفت سالگی اعتقاد و ایمان مداومی پیدا کردم که خدای بزرگ مرا پیوسته در کنف حمایت خود قرار داده و خواهد داد.» وسپس از چهار واقعه نام می برد که آنها را به نوعی حمایت پروردگار از خود و دوام سلطنتش می داند به ویژه جان سالم بدر بردن از ترور نافرجام بهمن 1327 و می نویسد « این حادثه ایمان مرا به مبدأ حقیقی و حمایت ذات بیچون احدیت قویتر ساخت و پیوند ناگسستنی مرا با خدای بزرگ مستحکمتر نمود.» 17
شاه که به دنبال ایجاد حکومت بلامنازع بود تا قابلیت خود را برای خفه کردن زمزمه هایی که علیه شرکت نفت انگلیس و ایران می شود نشان دهد پس از بازداشت مخالفان، تصمیم به تشکیل مجلس مؤسسان گرفت تا اگر مجلس شورای ملی در برابر او ایستاد از طریق مجلس مؤسسان با آن مقابله کند. بعد از حادثه 15 بهمن موانع عمده از سر راه برداشته شده بود و شاه توانست گامهای بعدی را بردارد.
شاه روز 5 اسفند 1327 نمایندگان فراکسیونهای مجلس شورای ملی را به کاخ خود احضار کرد. در این اجتماع شاه شدیداً نمایندگان مجلس را مورد حمله قرار داد و افزود «شما دولتها را می آورید و می برید ولی من باید گلوله آن را بخورم.» شاه در آن اجتماع برای افزایش اختیارات خود تغییراتی را در قانون اساسی لازم شمرد و افزود باید هرچه زودتر مجلس مؤسسان تشکیل شود و در قانون اساسی و متمم آن تغییراتی داده شود. 18
روز هشتم فروردین 1328 آگهی انتخابات مجلس مؤسسان در سراسر تهران منتشر شد و 55 حوزه برای اخذ رأی تعیین گردید و روز 28 فروردین نتیجه انتخابات اعلام شد. اول اردیبهشت مجلس که در اثنای حکومت نظامی انتخاب شده بود تشکیل شد و به اتفاق آراء به تشکیل مجلس سنا که نصف اعضایش را شاه انتخاب می کرد رأی داد و به شاه اختیار داد که هر زمان بخواهد مجلس را منحل کند، به شرطی که همزمان با آن فرمان انتخابات جدید را صادر نماید و در عرض سه ماه مجلس جدید را تشکیل دهد.
به این ترتیب شاه به بزرگترین موفقیت دوران سلطنت خود دست یافت.
نتیجه 
حادثه 15 بهمن چه از نظر زمان وقوع و چه از نظر نتایج و عواقب آن تقارن عجیبی با کشمکش بر سر قرارداد نفت جنوب و مذاکرات با شرکت نفت داشت.
در شرایطی که مجلس شورای ملی تحت فشار افکار عمومی و آزادیخواهان به سوی لغو قرارداد نفت جنوب می رفت، انگلیسها خواهان سرکوب جنبش ملی شدن نفت و تحکیم موضع شرکت نفت و امضای قرارداد نفتی جدید مطابق میل خود و در راستای منافع خود بودند.
حادثه 15 بهمن 1327 و حمله مسلحانه نافرجام به جان شاه در دانشگاه تهران بهانه ای به دست شاه داد تا ضمن سرکوب مخالفان، حکومت خود را نیز استحکام بخشد.
رژیم پس از وقوع این حادثه، با اعلام حکومت نظامی در تهران و حومه، آیت الله کاشانی را به اتهام دست داشتن در طرح ترور دستگیر کرد و حزب توده نیز به همین اتهام در سراسر کشور منحل شد و رهبران آن تحت تعقیب قرار گرفتند و باتصویب لایحه تحدید مطبوعات در مجلس شورای ملی، مطبوعات مخالف دولت و طرفدار ملی شدن نفت تعطیل شدند. 
شاه پس از برداشتن موانع عمده از سر راه خود، ضمن مشورت با اطرافیان مورد اعتمادش در صدد تشکیل مجلس مؤسسان برآمد. او می خواست با تشکیل این مجلس و تغییر اصولی از قانون اساسی و یا افزودن اصول تازه ای به آن، قدرت و اختیارات بیشتری از جمله اختیار انحلال دو مجلس شورای ملی و سنا را کسب کند. و حادثه 15 بهمن 1327 همه این خواسته ها را یکجا تحقق بخشید.

پا نوشت ها
1. شوادران، بنجامین، خاورمیانه،نفت و قدرتهای بزرگ، ترجمه عبدالحسین شریفیان، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ دوم، 1354، ص 16. 
2. فاتح، مصطفی، پنجاه سال نفت ایران، انتشارات شرکت سهامی چهر، تهران، 1335، ص 264. 
3. همان، ص 292. 
4. همان، ص 355. 
5. همان، ص 356. 
6. همان، ص 385. 
7. مکی، حسین، خاطرات سیاسی، انتشارات علمی، چاپ اول، 1368، ص 164. 
8. خامه ای، انور، از انشعاب تا کودتا، تهران، انتشارات هفته، 1363، ص 149. 
9. تربتی سنجابی، محمود، پنج گلوله برای شاه، تهران، انتشارات خجسته، 1381، ص 27 و ایمن آبادی، ساسان، از ترور شاه تا ترور سپهبد رزم آرا، تهران، انتشارات خجسته، 1382، صص 22-23. 
10. عاقلی، باقر، خاطرات سیاسی محمد ساعد مراغه ای، تهران، نشر نامک، 1373، ص 23-24. 
11. اطلاعات، 16/11/1327، شماره 6853. 
12. کیهان، 16/11/1327، شماره 1753. 
13. همان. 
14. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیر شانه چی، نشر مرکز، چاپ دوم، 1378، ص 287. 
15. پهلوی، محمدرضا، مأموریت برای وطنم، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1341، ص 71. 
16. اطلاعات، 19/11/1327، شماره 6856. 
17. پهلوی، همان، ص 70. 
18. عاقلی، همان، ص 24.

  
کد مطلب: 6581 
لینک یکتا: http://www.irdc.ir/fa/content/6581/default.aspx
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


خسرو صدری، توده ای سابق و نظر بخشی از اعضای سابق حزب توده ایران در مورد ترور محمد رضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران، 15 بهمن 1327


چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 04:46 ق.ظ
http://khosro-sadri.blogspot.com/2011/06/1327.html
پاسخ:
راه نداد.  
 
 
 
 
 
آمون : این هم عکس، توضیحات درباره نویسنده و متن لینک :  
 
 
مـــن:
متولد 1337 در سه راه سلسبیل تهران هستم. 
پس از انقلاب ، هوادار حزب توده ایران و دربخش انتشارات آن مشغول به کار شدم. 
ازسال 1983 تا 1989 در"مینسک" ، سپس تا سال 1992 در " مالمو " ، پس از آن در تهران وازسال 2000 تا امروز،با خانواده ام در آلمان به سر می برم. 
هوادار هیـچ جریان سیاسی نیستم. 
طرفدار " عدالت اجتماعی" هستم. 

 
دررابطه با طرح ترور شاه در سال 1327
"تهران مصور"، به مدیریت احمد دهقان، نماینده مجلس واز نزدیکان دربار، "ضد توده ای" ترین نشریه زمان خود محسوب می شد.دهقان ، سال 1329در دفتر "تماشاخانه تهران"، که خود برای مبارزه با تئاتر پیشرو به سرپرستی عبدالحسین نوشین بنیاد نهاده بود، به ضرب گلوله شخصی به نام حسن جعفری به قتل میرسد. قاتل که در شرکت نفت انگلیس کار می کرد،در سال 1330 اعدام شد.
در زیر، تصاویر "تهران مصور" 29بهمن 1327 در مورد سوء قصد ناصر فخرآرائی به جان شاه ،در 15 بهمن 1327 ، و تلاش این نشریه برای انتساب این حادثه به حزب توده ایران، به چشم میخورد. همزمان، ح.ت.ا. غیر قانونی اعلام ، رهبران و فعالانش، از جمله نوشین، دستگیرو دفاتر و مراکزش اشغال می شود . نوشین در دادگاه مربوطه در پاسخ به این پرسش که آیا می داند جرمش چیست، می گوید:"به گمانم آسیب زدن به فروش گیشه یکی از تماشاخانه های تهران باشد."
در مورد آمران ترور شاه ، هنوز هم روایات مختلفی وجود دارد. حسین فردوست ، در کتاب"ظهور وسقوط سلطنت پهلوی" چنین می گوید:" ترور به آیت الله کاشانی و حزب توده منتسب شد؛ ولی شک و تردید نسبت به رزم آرا هم وجود داشت... . شایعاتی درباره رابطه رزم آرا با برخی سران حزب توده در قضیه ترور محمدرضا نیز وجود داشت، بعدها که خود رزم آرا ترور شد، رئیس اطلاعات ستاد ارتش (مبصّر) دفتر خاطرات او را در جستجوی خانه اش پیدا کرد که مطالب جالبی درباره 15 بهمن در آن یافته بود که با من در میان گذاشت. سخنان مبصر برای من کافی بود که مطمئن شوم در خاطرات رزم آرا دلایلی بر نقش وی در ترور وجود داشته است... . بدون تردید اگر ترور موفق میشد، رزم آرا با در اختیار داشتن ارتش و نیروهای نظامی، حاکم مطلق ایران میشد ."
(لینک تصاویر"تهران مصور" 29بهمن1327 : / 1 / 2 / 3 / 4 / )
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


عکس کارت خبرنگاری ناصر فخر آرا عامل ترور نافرجام محمدرضا شاه پهلوی در 15 بهمن 327 در دانشگاه تهران با اسلحه گرم به عنوان خبرنگار


چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 04:38 ق.ظ
http://www.sonycard20.com/news/news_item_translate.asp?NewsID=3279
پاسخ:
یک جنازه شسته رفته ژست گرفته داریم با یک کارت خبرنگاری که مهر دارد و یکی دیگر که مهر ندارد و...  
 
 
 
آمون : این هم متن و در انتها هم عکسهای لینک :  
 
 ناصر فخر آرائی ، کسی که شاه را ترور کرد 
 
شماره خبر : 3279    خوانده شده : 1743 مرتبه     انتشار : 11/11/1390    ساعت : 23:02

--------------------------------------------------------------------------------
ناصر فخر آرائی، کشته شد، اما اگر کشته بود، تاریخ معاصر ایران ورق دیگری خورده بود. او در سال 1327 در دانشگاه تهران 5 و به گفته ای 6 تیر به سوی محمدرضاشاه شلیک کرد. دو گلوله به صورت و کتف شاه خورد 
 
    
ناصرفخرآرائی، کشته شد، اما اگر کشته بود، تاریخ معاصر ایران ورق دیگری خورده بود. او در سال 1327 در دانشگاه تهران 5 و به گفته ای 6 گلوله به سوی محمد رضا شاه شلیک کرد. دو گلوله به صورت و کتف شاه خورد اما نه عمیق. پیش از او میرزا رضا کرمانی ناصرالدین شاه را با تیری که بقول خود "به سوی شاه انداختم" کشته بود و پس از ناصر فخرآرائی نیز گلسرخی و بطحائی و دانشیان می‌خواستند آن کنند که فخرآرائی تا نیمه کرد و ناکام ماندند : یعنی ترور شاه!
حیدرخان عمو اغلو نیز نارنجکی به سوی محمدعلیشاه ضد مشروطه انداخته بود که آن شاه نیز از آن ترور جان بدر برد. فخرآرائی کشته شد، گلسرخی و دانشیان و میرزارضا کرمانی اعدام، اما حیدرخان جانانه گریخت و به چنگ نیآمد، تا در جنگل‌های گیلان بدست همراهان میرزای جنگلی کشته شد.
 
درباره ناصر فخرآرائی کمتر می‌نویسند. در جیبش کارت نشریه "پرچم اسلام" را یافتند، اما آنها که به ترور حسنعلی منصور و هژیر و رزم آراء و احمد کسروی افتخار می‌کنند، ترور شاه را نه آن زمان که شاه بود و نه بعد که شاه رفت به عهده نگرفتند!
رهبران حزب توده ایران هم زیر بار این ترور نرفتند. تروری که به اعلام ممنوعیت فعالیت این حزب در سال 1327 انجامید. برخی گفتند شاخه عملیاتی این حزب که خسروروزبه پایه گذارآن بود این ترور را سازمان داد و رهبری حزب درجریان کارها و فعالیت‌های این شاخه نبود. گفتند نورالدین کیانوری دبیراول پس از انقلاب 57 حزب توده ایران از ماجرا اطلاع غیر مستقیم  داشت. بدین ترتیب است که نه سازمان‌های اسلامی و نه حزب توده ایران ترور شاه در سال 1327 را قبول نکردند و چهره و زندگی ناصرفخرآرائی در آن سالها کمترآشکار شد و در این سالها نیز در فراموشخانه تاریخ نگهداشته شد.
او که بود؟
این بخش را از خاطرات شخصی و منتشر نشده ای بخوانید که دراختیار پیک هفته گذاشته شده و برای اولین بار انتشار می‌یابد:
فصل اول و دردناک زندگی ناصرفخرآرائی
«پدرش حسین فخرآرائی پاسبان و مامور اجراء  دارائی بود. حکم تخلیه خانه، تقسیم اموال بین ورثه و مصادره اموال و... را اجرا می‌کرد. سنگ دل و‌بی‌ترحم. قدی کوتاه، پاهائی به شکل پرانتز و ابروهائی پرمو و کمانی. در جریان اجرای احکام تخلیه خانه و مغازه و تقسیم ارث دست روی این ملک و آن ملک گذاشت و زنان شوهر مرده را با وعده حمایت صیغه می‌کرد و اموالشان را بالا می‌کشید. مادر ناصر فخرآرائی از جمله این صیغه‌ها بود. جوان بود که صیغه شد و به خانه ای آمد که زنان دیگری هم درآن بودند. ناصر را که بدنیا آورد، از خانه رانده شد. فسخ صیغه! خانه ای قدیمی حوالی خیابان سیروس و پامنار تهران.
جمعه‌ها می‌رفتیم به دیدار خواهر بزرگم که تازه زن یک پاسبان دارائی شده بود. حیاط خانه بزرگ بود و به ذوق بازی در آن می‌رفتیم. خواهرم فقط چند سال بزرگتر از ما بود. پدرمان را در جاده شیراز کشته بودند. صاحب چند کامیون بود و در آن سفر قالی و قالیچه به شیراز می‌برد که میانه راه، در یک قهوه خانه کشته شد و بار کامیون به دزدی رفت. چند خانه و مغازه در تهران هم داشت که همه کرایه این و آن بود. پدرناصر، سروکله اش برای کارهای دارائی پیدا شد، اما خواستگار خواهرم نیز از آب درآمد. ما 5 دختر 16 تا 3 ساله بودیم. مادرم دختر بزرگش را داد تا حرف و نقلی برای زن جوانی که 5 دختر داشت بلند نشود، خودش هم خیلی زود زن یک مرد زن دار دیگر شد تا سرپرستی بالای سر خودش و دخترهایش باشد و اموالش را هم سرپرستی کند.
خواهرم عروس همان خانه ای شد که مادر ناصر را حسین فخرآرائی از آن جا بیرون انداخته بود و ناصر را نگه داشته بود.
گوشه حیاط اتاقکی بود بزرگتر از لانه سگ. ناصر در آن زندگی می‌کرد. زندگی نمی کرد. در آن حبس بود. شاید 10-11 سال بیشتر نداشت. اتاق یک پنجره کوچک به سمت حیاط داشت که مثل زندان جلوی آن پنجره میله ای نصب شده بود. ما که در حیاط جمع می‌شدیم، او پشت پنجره انتظار آزادی اش برای پیوستن به ما و بازی با ما را می‌کشید. به خواهرم التماس می‌کردیم و او به پدرناصر التماس می‌کرد: بگذار چند ساعت بیاید بیرون و با بچه‌ها بازی کند. بالاخره رضایت می‌داد، به آن شرط که نه از خانه بیرون برود و نه مادرش به درون خانه بیاید. مادرش که حالا در خانه‌های این و آن کار می‌کرد، نیمه‌های هر جمعه با یک دستمال شیرینی و میوه ای که از خانه‌ها جمع کرده بود می‌آمد و پشت در خانه، در کوچه می‌نشست تا بلکه در خانه را به رویش باز کنند و ناصر را ببیند. گاه صدای گریه و التماس و گاه نفرین‌هایش را می‌شنیدیم. ناصر وقتی از اتاقش بیرون می‌آمد، مثل پرنده ای که از قفس بیرون بیآید بال می‌کشید. هیچکدام ما به گردپایش نمی رسیدیم. مثل ملخ از دیوار و درخت می‌توانست بالا برود و مثل فنر می‌توانست از جا بجهد! اصلا شادی ما در آن جمعه بدون حضور ناصر در بازی ممکن نبود. بعضی جمعه‌ها، غروب، پدر ناصر دلش به رحم آمده و اجازه می‌داد مادر به داخل آمده و فرزندش را ببیند. ناصر را نمی بوسید، بو می‌کشید، مدام دست به سر و رویش می‌کشید، شیرینی دهانش می‌گذاشت. عاشق ناصر بود. این دیدارها کوتاه بود و بدستور پسر ناصر خیلی زود مادر را از پسر جدا کرده و از خانه بیرون می‌کردند.
یک جمعه، وقتی وارد خانه و حیاط شدیم درب اتاق ناصر را  گشوده دیدیم. چند هفته بود که سرو صورتش زخمی بود و اجازه بیرون آمدن از اتاق را هم نداشت. حتی با التماس‌های خواهرم از پدرش. شلاق و سیخ داغ و سیلی خوراک هفتگی او از پدری بود که نه تنها ما، بلکه خواهرم نیز از او می‌ترسید. اما آن سرو صورتی که در این هفته‌ها از او می‌دیدیم خیلی بیش از گذشته کبود و خونین بود. کنار گوش‌ها و گردنش زخمی بود. خواهرم هم نمی دانست پدر ناصر با او در آن اتاق کوچک چه کرده است. آن روز، خیلی زود فهمیدیم گنجشک از قفس پریده است. واقعا گنجشک از قفس پریده بود و ما هم خوشحال بودیم و هم غمگین که او دیگر نیست که به جمع ما برای بازی بپیوندد. خواهرم گفت: دو شب پیش، درب اتاق را که همیشه از بیرون بسته بود، باز کرده، از درخت کنار دیوار بالا رفته و از خانه گریخته است.
رفت و دیگر نیآمد، حسین فخرآرائی ( پدرش) هم پیگیر پیدا کردنش نشد. رفت و بعدها شنیدیم عکاس شده است.
وقتی به شاه تیرانداخت، پدرش هنوز پاسبان اجرائیات دارائی بود و سرگرم بالا کشیدن پول بیوه زنان و خرید ارزان املاک بیوه‌ها و سند روی سند در صندوق بزرگ و سه قفله اتاقش گذاشتن. از فردای ترور شاه رد پاهای ناصر فخرآرائی را پلیس گرفت و رسید به حسین فخرآرائی. از یازده سالگی ناصر را ندیده بود و نقشی در ترور نداشت، اما دیگر نمی توانست پاسبان اجرائیات دارائی با آن لباس مخصوص طوسی رنگ باشد. بازنشسته اش کردند و یا بازخرید و یا اخراج نمی دانم. بسرعت برق و باد شناسنامه ای با فامیل دیگری گرفت و همان حرفه را اینبار بدون لباس ویژه اجرائیات  دارائی دنبال کرد. این بار از آنسوی بام آغاز کرد. چک اجرائی را نقد نمی کرد، بلکه آن را مفت می‌خرید و دست می‌گذاشت روی ملک و دارائی صاحب چک. تخلیه ملک این و آن را اجرا نمی کرد، بلکه وارد معامله شده و مفت می‌خرید. برای حسن شهرت نیز سفری به مکه کرد و شد: حاج حسین ارجمندنیا
فصل دوم زندگی ناصرفخرآرائی
ناصر فخرآرائی درفاصله آن شبی که از درخت خانه بالا رفت و گریخت تا آن روز که در دانشگاه تهران 6 تیر به سوی شاه شلیک کرد و وقتی هفتمین یا ششمین گلوله در لوله گیر کرد و از پشت به گلوله اش بستند، کجا بود و چه کرد؟
بخش دوم زندگی او را به نقل از کتاب "خاطرات مطبوعاتی" فرید قاسمی و به نقل از دوست و یار وفادار ناصر فخرآرائی در سالهائی که او از خانه گریخت "مرتضی احمدی" بخوانید.

 
« بهارسال 1324 که من هنوزفوتبال را رها نکرده بودم، دریک مسابقه دوستانه با تیم فوتبالی روبرو شدیم به نام « آفتاب شرق» که از بر و بچه‌های دوشان تپه تشکیل شده بود. مربی وسرپرست تیم جوان بلند قد و سفید رویی بود که گوش‌های ناجوری داشت. مثل این که از هرگوش او تکه ای بریده باشند. نامش ناصرفخرآرایی معروف به « ناصربی گوش» یا « ناصرفنر» بود.
آشنایی من با او از اولین مسابقه درزمین خاکی راه آهن آغازشد. ناصرغیراز اداره کردن تیم، دفاع وسط هم بود. اوبازیکنی خودخواه، جسور، قرص و استخوانداربود، شوت‌های سنگین وسرکشی داشت، ازنفس کم نمی آورد و درطول بازی خستگی برایش مفهومی نداشت. فوتبالیست با تجربه ای بود، اما‌بی‌رحمی ازحرکات پا به توپش مشخص بود، با هرتیمی که روبه رو می‌شد یکی دو نفراز یاران حریف را که دروازه او را تهدید می‌کردند با خشونت لت وپارمی کرد. آن زمان نه کارت زردی دربین بود و نه کارت قرمز. حتی اخطار به بازیکن خاطی هم معمول نبود، دو اخطاره بودن بازیکن و اخراج اززمین هم سابقه نداشت. در واقع می‌توان گفت مثل امروزمقرراتی وجود نداشت که بازیکنان درزمین ملزم به اجرای آن‌ها باشند.
یکی دو بازی که با تیم آن‌ها کردیم، با شگردش آشنا شدم و صریحا به او گفتم که اگرهریک ازبازیکنان راه آهن را مصدوم کنی پاسخ بدی به تو خواهم داد. یکی دوبارهم همین کار را کردم، حتی یک بار قلم پای او را نشانه گرفتم فریادش به آسمان رسید. ناصرکه برای اولین باربه زمین سختی بر خورد کرده بود لااقل برای ما دست وپایش را جمع کرد، هربارکه با تیم راه آهن که من مربی و سرپرستش بودم روبه رو می‌شد، جانب احتیاط را از دست نمی داد و این پایه دوستی من او شد. بالاخره هرچه باشد من هم بچه تخس جنوب شهربودم، این گونه درگیری‌ها قلق وآشنای خلق وخوی ما بود و به اصطلاح جلوی این و آن کم نمی آوردیم، چون برای ما اسباب سر شکستگی بود. سرد و گرم چشیده‌ها به ما حقنه کرده بودند که جواب،‌های را باید با هوی بدهیم و همین کار را هم می‌کردیم.
ناصرفخرآرایی جوانی بود جسور، خودخواه، بلندپرواز و درعین حال زود رنج و شکننده. به آنچه می‌گفت اعتقاد داشت و ازنصیحت و ارشاد گریزان بود. از میزان تحصیلاتش چیزی نمی گفت، ولی دوستانش می‌گفتند که بیش تراز پنج کلاس ابتدایی درس نخوانده. به ورزش علاقه زیادی داشت، اندامش ورزیده بود، با هرگونه اعتیاد به شدت مخالف و ازسلامتی کامل جسمی برخوداربود.
درپایان سال 1325 به علت مشغله زیاد وکارهای هنری ناگزیر به ترک زمین فوتبال شدم، اما دوستی من و ناصرادامه داشت. او گاهی برای دیدن برنامه‌های من سری به تماشاخانه می‌زد ومن هم گهگاهی که فرصت پیدا می‌کردم به گراورسازی ای که او درآن کارمی کرد و در ساختمان گراند هتل واقع بود، می‌رفتم. ناصر گراور ساز ماهری بود.
دهه اول بهمن ماه سال 1327 که ناصر را برای دیدن نمایشنامه دعوت کرده بودم، اوهم متقابلا مرا برای جشن سالگرد افتتاح دانشگاه دعوت کرد که در حضورشاه برگزارمی شد. من که خیلی دلم می‌خواست این جشن را از نزدیک ببینم فوری پذیرفتم. روزموعود، پانزدهم بهمن ماه 1327، درحالی که یک کارت سفید چهارگوشه با اضلاع مساوی دردست داشت ویک دوربین مکعب شکل به گردنش آویزان بود، جلوی درورودی دانشگاه تهران منتظرم بود.
مامورین امنیتی مدعوین را به شدت کنترل می‌کردند، ولی من وناصرهم چون مقامات رده بالا بدون هیچ بازبینی بدنی وارد شدیم. این برای من خالی ازتامل نبود، زیراشاره ناصربه مامورین جواز ورود من بود.
او تا سالنی که مخصوص مدعوین بود مرا راهنمایی کرد و رفت. شاه واردشد، مدعوین برای ادای احترام به پاخاستند و مجددا نشستند. هنوز چیزی ازاجرای مراسم نگذشته بود که ناصر در حالی که با دوربین در چند قدمی شاه ایستاده بود دوربین را برای عکس برداری جلوی صورت خود گرفت و به سرعت به طرف شاه تیراندازی کرد.)  روز بعد درمطبوعات خواندیم که اسلحه در دوربین جاسازی شده بود(. این خونسردی و سرعت عمل نیاز به تعلیمات ویژه ای داشت که به طور یقین زمینه ساز این ماموریت دقیق و حساس برای ناصر بود.
با صدای شلیک گلوله‌ها وضع موجود نه تنها من، بلکه تمام حاضران، چنان وحشت زده شده بودیم که نه ازتعداد گلوله‌های شلیک شده و نه از حرکات سریع شاه که به دورخود می‌چرخید چیزی نفهمیدیم. بعدها در روزنامه خواندیم که سرتیپ صفاری رئیس شهربانی، با شلیک دو سه گلوله به زندگی ناصر خاتمه داده است.
زن و مرد ‌بی‌هدف این طرف و آن طرف می‌دویدند، هرکس می‌خواست خودش را ازآن مخمصه نجات دهد. بگیر بگیر عجیبی بود، با دستور مامورین درهای سالن بسته شد، از یکایک دعوت شده‌ها بازجویی می‌کردند و پس از رفع سوء ظن آزاد می‌شدند. فقط دوسه نفر بازداشت شدند. نوبت به من رسید، هرسئوالی که کردند به درستی پاسخ دادم. وقتی دوستی خودم را با ناصر و چگونگی ورودم به دانشگاه را بیان کردم همه چیزعوض شد.
سئوال: دعوت قبلی داشتین؟
جواب: بله
سئوال: دعوت نامه ازطریق دانشگاه برای شما فرستاده شده بود؟
جواب: خیر.
سئوال: پس به وسیله کدام مرجع یا شخص بوده؟
جواب: به وسیله دوستم.
سئوال: ممکن است دوست خود را معرفی کنید؟
جواب: آقای ناصرفخرآرایی.

این همان چیزی بود که دنبالش بودند، به ظاهر سرنخ را پیدا کرده بودند. همه را آزادی کردند و مرا که از هیچ چیز خبر نداشتم بازداشت کردند. چشم‌هایم را بستند و با همان وضع درحالی که دو نفر زیر بازویم را گرفته بودند به وسیله یک خودرو به نقطه دیگر بردند.
در اتاقی بزرگ که چهار نفر اطرافم را گرفته بودند، سئوال پیچم کردند این بازجویی تا یک و نیم بعد از نیمه شب ادامه پیدا کرد، ازآن جا که تمام سئوالات را که چند بار هم تکرار شد با صداقت و بدون تغییر پاسخ گفتم آن‌ها به راستگویی من پی بردند، افزون بر این‌ها من شهرت زیادی داشتم و مامورین امنیتی به خوبی مرا می‌شناختند.
سرانجام آزادم کردند و با یک سواری تا منزل بردند و ازپدرم تعهد گرفتند که من نباید ازحوزه قضایی تهران بدون اطلاع قبلی خارج شوم.
ناصرعلاقه زیادی به شهرت داشت و حس می‌کردم که گهگاهی نسبت به شهرت من حسادت می‌کند. از ولخرجی ابایی نداشت، به خصوص در دو ماه آخرعمرش سخاوتمندانه بریز و بپاش می‌کرد و این برای من اسباب حیرت بود، زیرا با درآمدش به هیچ وجه تناسبی نداشت.
او اواخر تا حدودی کم حرف، منزوی و اکثرا به اصطلاح « توخودش» بود. شاید ماموریت خطرناکی که درپیش داشت، حالات و افکارش را تحت الشعاع قرارداده بود. ناصر، آن ناصرهمیشگی نبود.
بعدها افشا شد که ماجرای ترور شاه برنامه از پیش ساخته خودشان و احمقی مثل ناصرفخرآرایی بازیگر پایانی آن بوده که به « ملت شاه پرست» تزریق کنند که « خدا نخواست به وجود مبارک ظل اللهی، آسیبی برسد.
ترور شاه و کشته شدن ناصر، گذشته از اراجیفی که در روزنامه‌های وابسته آن زمان برای گمراه کردن افکارعمومی درج شده بود، شایعات دور از ذهن را هم میان آورده بود. این شایعات علت ترورشاه را در دو مورد خلاصه می‌کردند.
 غیرقانونی کردن حزب توده ایران: دست اندرکاران و صاحب منصبان دولتی ناصر فخرآرایی را منسوب به حزب توده ایران می‌خواندند و این سازمان سیاسی را پایه ریز طرح این ترور معرفی می‌کردند. درحالی که ضارب نه تنها اندیشه خاصی نداشت، بلکه به گفت وگوهای زیادی که دراین مورد با هم داشتیم او را دشمن افراطی حزب توده ایران می‌شناختم و شکی هم در این مورد ندارم.
از قطع ارتباط و نزدیکی شاه و مردم: این مورد هم سخت غیرمنطقی به نظر می‌رسید زیرا شاه که به قول بعضی‌ها « بین مردم پلاس بود» چه گلی به سر این جماعت بیگناه ریخته بود که با این صحنه سازی مسخره خلق خدا را ازاین نعمت بزرگ‌بی‌نصیب کرده است.» ) من و زندگی، ص 109 – 114
 
   
   
   
   
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


صادق هدایت، نویسنده و داستان پرداز و مترجم معاصر و اشاره به ساختگی و جعلی بودن داستان ترور محمدرضا شاه پهلوی در دانشگاه تهران


امید
سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 11:34 ب.ظ
کافکا، هدایت و ما ایرانیان 
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/09/130917_me_kafka_blind_owl.shtml 

"مصطفی فرزانه هم در کتاب "آشنایی با هدایت" به موضع‌گیری‌های آشکار و نهان او در برابر رضا شاه و مخالفت او با سیاست‌های آمریکا اشاره می‌کند و اینکه هدایت ترور نافرجام محمدرضاشاه را واقعی نمی‌دانسته و "دسیسه آن‌هایی می‌داند که همیشه خواسته‌اند این ملّت در حالت ماقبل تاریخی بماند تا از آب کره بگیرند" 
به روز شده: 13:30 گرینویچ - سه شنبه 17 سپتامبر 2013 - 26 شهریور 1392
پاسخ:
ایا هدایت که شنگول ستایش ایران باستان و تمسخر کوچه بازارانه اندیشه اسلامی بود در این باره که می گویید مکتوبی دارد؟
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


یادداشت نویسی برای بنیان اندیشی و تاریخ و فرهنگ به جای آقای ناصر پورپیرار و جانشینی در افشای دروغهای تاریخی و خیانت های فرهنگی


...
سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 02:53 ب.ظ
استاد عزیز من حاضرم یادداشت بعدی رو بنویسم.
پاسخ:
مبارکه. یک وبلاک بساز و نصب کن و حبر بده.  
 
 
 
 
 
...
چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 03:46 ب.ظ
استاد عزیز نه من، که اگر تمام دانشگاهیان جهان هم جمع شوند، نخواهند توانست یادداشت بعدی را بنویسند. این کار فقط از عهده شما بر می آید و بس. پس چه بهتر که خودتان هر چه زودتر این راه به سرانجام برسانید.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


تشکر دوستان و دوستداران ناصر پورپیرار بابت افشای دروغهای یهود ساخته در باب تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران باستان و معاصر و کشف حقیقت


khalil
سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 01:26 ب.ظ
با سلام و خسته نباشید خدمت استادعزیز 
استاد من به شما و بنیان اندیشی که از آن کسب علم نموده ام افتخار می کنم چیزی جز تشکر از شما ندارم که بگویم.از خداوند خواستار کمک و یاری شما را دارم. 
موفق باشید
پاسخ:
ممنون و با دعای خیر
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


شجاع الدین شفا؛ اصرار ابلهانه بر دروغ های باطل شده یهودیان،سعی در سرپا نگهداشتن بنیاد فروریخته دروغ از تندباد حقایق بنیان اندیشی


KHALIL
سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 10:22 ب.ظ
http://abradat.com/Books/ShojaaldinShafa/Goftegoie.jpg
پاسخ:
شاید سرانجام شیطان از این مدعیان پاسخ رد شنید.  
 
 
 
 
 
 
آمون : اگر عکس فیلتر بود :  
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


انعکاس ترور نافرجام محمدرضا شاه پهلوی در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران در نشریه پیک، ارگان حزب سوسیالیستی کمونیستی توده ایران


abbas
سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 08:14 ق.ظ
http://www.pyknet.net/1386/hafteh/archiv_hafteh/index97.htm
پاسخ:
باز نشد.  
 
 
 
 
 
abbas
چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 04:40 ق.ظ
پیک هفته 
شماره 97 25 مهر 1386 
http://www.pyknet.net/1386/hafteh/archiv_hafteh/index97.htm
پاسخ:
راه نداد  
 
 
 
 
 
 
آمون : این هم متن دو یادداشت مورد نظر و عکسها :  
 
 
ترور ناتمام شاه در دانشگاه تهران
5 گلوله ای  
که به خطا رفت!
از آن 5 گلوله، حتی اگر یکی به خطا نرفته و جمجمه شاه را 
متلاشی کرده بود، حوادث ایران می توانست مسیر دیگری را بپیماید!
دوست دختر، همسر ناصر، ناصر و پدر ناصر فخرآیی
سالهای نخست پس از سقوط نظام دیکتاتوری رضاشاه، سالهای تمرین جانشین او برای تحکیم موقعیت خود و بازگرداندن آب رفته به جوی است. فضای سیاسی ایران که با سقوط رضاشاه باز شده بود، هم علیرغم همه توطئه هائی که برای بستن آن می شد، همچنان باز بود. دربار از جمله کانون های مهم این توطئه ها بود و این درحالی بود که در خود دربار شاه نیز کشاکش قدرت میان اشرف و علیرضا، خواهر و برادر شاه با محمدرضا درجریان بود. هریک از آنها خود را جانشین مقتدرتری می دانستند. در ارتش شاهنشاهی سپهبد حاج علی رزم آراء هیچ یک از درباری ها را قبول نداشت و شاید هم نظام شاهنشاهی را. یعنی همه آنها را یکجا نمی خواست. در بیرون از حاکمیت حزب توده ایران بیش از همه نگران آینده نزدیک و بسته شدن فضای سیاسی کشور است. فضائی که درهای آن را پس از سرکوب حکومت خودمختار آذربایجان ایران نیمه بسته کرده بودند.
در چنین فضای سیاسی و حال و هوائی ناصرفخرآرئی در مراسم افتتاح سال تحصیلی 1327 در دانشگاه تهران، از فاصله ای بسیار کوتاه 5 گلوله بطرف شاه که در لباس نظامی رفته بود دانشگاه را افتتاح کند شلیک کرد. هیچیک از این گلوله ها به نقطه ای از سر و یا بدن شاه اثابت نکرد که او را از پای در آورد، درحالیکه حداقل دو گلوله مستقیما بطرف سر او شلیک شده و کلاه نظامی اش را سوراخ کرد.
کارت خبرنگاری ناصرفخرآئی و تنها عکس صورت به صورت شدن ناصر و شاه، لحظه ای قبل از تیراندازی
ناصرفخرآئی 
کودکی زجر کشیده
جوانی در پی انتقام
 
ناصرفخرآئی، کشته شد، اما اگر کشته بود، تاریخ معاصر ایران ورق دیگری خورده بود. او در سال 1327 در دانشگاه تهران 5 و به گفته ای 6 تیر به سوی محمدرضاشاه شلیک کرد، که شمشی در لوله گیر کرد. شاید همین ششمین گلوله می توانست کار را تمام کند. تقدیر بازی های تاریخی دارد.
پیش از او میرزا رضا کرمانی ناصرالدین شاه را با تیری که بقول خود "به سوی شاه انداختم" کشته بود، پیش از او نیز حیدر عمواغلی بمبی دست ساز را زیر درشکه محمدعلی شاه انداخته بود که پای اسب ها را زخمی کرد و نه بیشتر. پس از ناصرفخرآئی نیز گلسرخی و بطحائی و دانشیان می‌خواستند آن کنند که فخرآئی تا نیمه کرده و ناکام مانده بود: ترور شاه!
فخرآئی کشته شد، گلسرخی و دانشیان و میرزا رضا کرمانی اعدام، اما حیدرخان جانانه گریخت و به چنگ نیآمد، تا در جنگل‌های گیلان بدست همراهان شورشی میرزای جنگلی کشته شد.
همه این تیرها، استبداد را نشانه رفتند. ترور بیهوده است، البته نه همیشه! اما همین چند نمونه نشان می‌دهد وقتی همه دریچه‌های تحول و اصلاحات مانند دهان مردم بسته می‌شود، زبان‌ها بریده و قلم‌ها شکسته، جنبش عاصی از کجا سر در می‌آورد.
درباره ناصر فخرآرائی کمتر می‌نویسند. در جیبش کارت نشریه "پرچم اسلام" را یافتند، اما آنها که به ترور حسنعلی منصور و هژیر و رزم آراء و احمد کسروی افتخار می‌کنند، ترور شاه را نه آن زمان که شاه بود و نه بعد که شاه رفت به ریش نگرفتند!
رهبران حزب توده ایران هم زیر بار این ترور نرفتند. تروری که به اعلام ممنوعیت فعالیت این حزب در سال 1327 انجامید. برخی گفتند رهبری حزب درجریان بود. گفتند نورالدین کیانوری دبیراول پس از انقلاب 57 حزب توده ایران از ماجرا اطلاع مستقیم  داشت. بدین ترتیب است که نه سازمان‌های اسلامی و نه حزب توده ایران هیچکدام ترور شاه در سال 1327 را مستقیم قبول نکردند و چهره و زندگی ناصرفخرآئی در آن سالها کمترآشکار شد و در این سالها نیز در فراموشخانه تاریخ نگهداشته شد.
او که بود؟
این بخش را از خاطرات شخصی و منتشر نشده ای بخوانید که دراختیار پیک هفته گذاشته شده و برای اولین بار انتشار می‌یابد:
 
فصل اول و دردناک زندگی ناصرفخرآرائی
 «پدرش حسین فخرآئی پاسبان و مامور اجراء  دارائی بود. حکم تخلیه خانه، تقسیم اموال بین ورثه و مصادره اموال بیوه زنان و... را اجرا می‌کرد. دلی از سنگ داشت و ‌بی‌ترحم بود. قدی کوتاه، پاهائی به شکل پرانتز و ابروهائی پرمو و کمانی. در جریان اجرای احکام تخلیه خانه و مغازه و تقسیم ارث دست روی این ملک و آن ملک می گذاشت و زنان شوهر مرده را با وعده حمایت صیغه می‌کرد و اموالشان را بالا می‌کشید. مادر ناصر فخرآئی از جمله این صیغه‌ها بود. جوان بود که صیغه شد و به خانه ای آمد که زنان دیگری هم درآن بودند. ناصر را که بدنیا آورد، از خانه رانده شد. فسخ صیغه! خانه ای قدیمی حوالی خیابان سیروس و پامنار تهران.
جمعه‌ها می‌رفتیم به دیدار خواهر بزرگم که تازه زن یک پاسبان دارائی شده بود. حیاط خانه بزرگ بود و به ذوق بازی در آن می‌رفتیم. خواهرم فقط چند سال بزرگتر از ما بود. پدرمان را در جاده شیراز کشته بودند. صاحب چند کامیون بود و در آن سفر قالی و قالیچه به شیراز می‌برد که میانه راه، در یک قهوه خانه کشته شد و بار کامیون به دزدی رفت. چند خانه و مغازه در تهران هم داشت که همه کرایه این و آن بود. پدرناصر، سروکله اش برای کارهای دارائی پیدا شد، اما خواستگار خواهرم نیز از آب درآمد؛ شاید هم به طمع دارائی باقی مانده از پدرم. ما 5 دختر 16 تا 3 ساله بودیم. مادرم دختر بزرگش را داد تا حرف و نقلی برای زن جوانی که 5 دختر داشت و خود از زیباترین زنان دوران خود بود بلند نشود. خودش هم خیلی زود زن یک مرد زن دار دیگر شد تا سرپرستی بالای سر خودش و دخترهایش باشد و اموالش را هم سرپرستی کند.
خواهرم عروس همان خانه ای شد که مادر ناصر را حسین فخرآئی از آن جا بیرون انداخته بود و ناصر را نگه داشته بود.
گوشه حیاط اتاقکی بود بزرگتر از لانه سگ. ناصر در آن زندگی می‌کرد. زندگی نمی کرد. در آن حبس بود. شاید 10-11 سال بیشتر نداشت. اتاق یک پنجره کوچک به سمت حیاط داشت که مثل زندان جلوی آن پنجره میله ای نصب شده بود. ما که در حیاط جمع می‌شدیم، او پشت پنجره انتظار آزادی اش برای پیوستن به ما و بازی با ما را می‌کشید. به خواهرم التماس می‌کردیم و او به پدرناصر التماس می‌کرد: بگذار چند ساعت بیاید بیرون و با بچه‌ها بازی کند.
بالاخره رضایت می‌داد، به آن شرط که نه از خانه بیرون برود و نه مادرش به درون خانه بیاید. مادرش که حالا در خانه‌های این و آن کار می‌کرد، نیمه‌های هر جمعه با یک دستمال شیرینی و میوه ای که از خانه‌ها جمع کرده بود می‌آمد و پشت در خانه، در کوچه می‌نشست تا بلکه در خانه را به رویش باز کنند و ناصر را ببیند. گاه صدای گریه و التماس و گاه نفرین‌هایش را می‌شنیدیم.
ناصر وقتی از اتاقش بیرون می‌آمد، مثل پرنده ای که از قفس بیرون بیآید بال می‌کشید. هیچکدام ما به گردپایش نمی رسیدیم. مثل ملخ از دیوار و درخت می‌توانست بالا برود و مثل فنر می‌توانست از جا بجهد! اصلا شادی ما در آن جمعه بدون حضور ناصر در بازی ممکن نبود. بعضی جمعه‌ها، غروب، پدر ناصر دلش به رحم آمده و اجازه می‌داد مادر ناصر به داخل آمده و فرزندش را ببیند. ناصر را نمی بوسید، بو می‌کشید، مدام دست به سر و رویش می‌کشید، شیرینی دهانش می‌گذاشت. عاشق ناصر بود. این دیدارها کوتاه بود و بدستور پدر ناصر خیلی زود مادر را از پسر جدا کرده و از خانه بیرون می‌کردند.
یک جمعه، وقتی وارد خانه و حیاط شدیم در اتاق ناصر را  گشوده دیدیم. چند هفته بود که سرو صورتش زخمی بود و اجازه بیرون آمدن از اتاق را هم نداشت. حتی با التماس‌های خواهرم از پدرش. شلاق و سیخ داغ و سیلی خوراک هفتگی او از پدری بود که نه تنها ما، بلکه خواهرم نیز از او می‌ترسید. اما آن سر و صورتی که در این هفته‌ها از او می‌دیدیم خیلی بیش از گذشته کبود و خونین بود. کنار گوش‌ها و گردنش زخمی بود. خواهرم هم نمی دانست پدر ناصر با او در آن اتاق کوچک چه کرده است. آن روز، خیلی زود فهمیدیم گنجشک از قفس پریده است. واقعا گنجشک از قفس پریده بود و ما هم خوشحال بودیم و هم غمگین که او دیگر نیست که به جمع ما برای بازی بپیوندد. خواهرم گفت: دو شب پیش، در اتاق را که همیشه از بیرون بسته بود، باز کرده، از درخت کنار دیوار بالا رفته و از خانه گریخته است.
رفت و دیگر نیآمد، حسین فخرآئی ( پدرش) هم پیگیر پیدا کردنش نشد. رفت و بعدها شنیدیم عکاس شده است.
وقتی به شاه تیرانداخت، پدرش هنوز پاسبان اجرائیات دارائی بود و سرگرم بالا کشیدن پول بیوه زنان و خرید ارزان املاک بیوه‌ها و سند روی سند در صندوق بزرگ و سه قفله اتاقش گذاشتن. از فردای ترور شاه رد پاهای ناصر فخرآئی را پلیس گرفت و رسید به حسین فخرآئی.
از یازده سالگی ناصر را ندیده بود و نقشی در ترور نداشت، اما دیگر نمی توانست پاسبان اجرائیات دارائی با آن لباس مخصوص طوسی رنگ باشد. بازنشسته اش کردند و یا بازخرید و یا اخراج؟ نمی دانم. بسرعت برق و باد شناسنامه ای با فامیل دیگری گرفت و همان حرفه را اینبار بدون لباس ویژه اجرائیات  دارائی دنبال کرد. این بار از آنسوی بام آغاز کرد. چک اجرائی را نقد نمی کرد، بلکه آن را مفت می‌خرید و دست می‌گذاشت روی ملک و دارائی صاحب چک. تخلیه ملک این و آن را اجرا نمی کرد، بلکه وارد معامله شده و مفت می‌خرید. برای حسن شهرت نیز خیلی زود سفری به مکه کرد و شد: حاج حسین ارجمندنیا!
 
 فصل دوم زندگی ناصرفخرآرائی
 
ناصر فخرآرائی درفاصله آن شبی که از درخت خانه بالا رفت و گریخت تا آن روز که در دانشگاه تهران 6 تیر به سوی شاه شلیک کرد و وقتی هفتمین یا ششمین گلوله در لوله گیر کرد و از پشت به گلوله اش بستند، کجا بود و چه کرد؟
بخش دوم زندگی او را به نقل از کتاب "خاطرات مطبوعاتی" فرید قاسمی و به نقل از دوست و یار وفادار ناصر فخرآئی در سالهائی که او از خانه گریخت، یعنی "مرتضی احمدی" بخوانید.
 
« بهارسال 1324 که من هنوزفوتبال را رها نکرده بودم، دریک مسابقه دوستانه با تیم فوتبالی روبرو شدیم به نام « آفتاب شرق» که از بر و بچه‌های دوشان تپه تشکیل شده بود. مربی وسرپرست تیم جوان بلند قد و سفید رویی بود که گوش‌های ناجوری داشت. مثل این که از هرگوش او تکه ای بریده باشند. نامش ناصرفخرآرایی معروف به « ناصربی گوش» یا «ناصرفنر» بود.
آشنایی من با او از اولین مسابقه درزمین خاکی راه آهن آغازشد. ناصرغیراز اداره کردن تیم، دفاع وسط هم بود. اوبازیکنی خودخواه، جسور، قرص و استخواندار بود، شوت‌های سنگین وسرکشی داشت، ازنفس کم نمی آورد و درطول بازی خستگی برایش مفهومی نداشت. فوتبالیست با تجربه ای بود، اما‌بی‌رحمی ازحرکات پا به توپش مشخص بود، با هرتیمی که روبه رو می‌شد یکی دو نفراز یاران حریف را که دروازه او را تهدید می‌کردند با خشونت لت وپارمی کرد. آن زمان نه کارت زردی دربین بود و نه کارت قرمز. حتی اخطار به بازیکن خاطی هم معمول نبود، دو اخطاره بودن بازیکن و اخراج اززمین هم سابقه نداشت. در واقع می‌توان گفت مثل امروزمقرراتی وجود نداشت که بازیکنان درزمین ملزم به اجرای آن‌ها باشند.
یکی دو بازی که با تیم آن‌ها کردیم، با شگردش آشنا شدم و صریحا به او گفتم که اگرهریک ازبازیکنان راه آهن را مصدوم کنی پاسخ بدی به تو خواهم داد. یکی دوبارهم همین کار را کردم، حتی یک بار قلم پای او را نشانه گرفتم فریادش به آسمان رسید. ناصرکه برای اولین بار به زمین سختی بر خورد کرده بود لااقل برای ما دست و پایش را جمع کرد، هربارکه با تیم راه آهن که من مربی و سرپرستش بودم روبه رو می‌شد، جانب احتیاط را از دست نمی داد و این پایه دوستی من او شد. بالاخره هرچه باشد من هم بچه تخس جنوب شهربودم، این گونه درگیری‌ها قلق وآشنای خلق وخوی ما بود و به اصطلاح جلوی این و آن کم نمی آوردیم، چون برای ما اسباب سر شکستگی بود. سرد و گرم چشیده‌ها به ما حقنه کرده بودند که جواب،‌های را باید با هوی بدهیم وهمین کاررا هم می‌کردیم.
ناصرفخرآرایی جوانی بود جسور، خودخواه، بلندپرواز و درعین حال زود رنج و شکننده. به آنچه می‌گفت اعتقاد داشت و ازنصیحت و ارشاد گریزان بود. از میزان تحصیلاتش چیزی نمی گفت، ولی دوستانش می‌گفتند که بیش تراز پنج کلاس ابتدایی درس نخوانده. به ورزش علاقه زیادی داشت، اندامش ورزیده بود، با هرگونه اعتیاد به شدت مخالف و ازسلامتی کامل جسمی برخوداربود.
درپایان سال 1325 به علت مشغله زیاد وکارهای هنری ناگزیر به ترک زمین فوتبال شدم، اما دوستی من و ناصرادامه داشت. او گاهی برای دیدن برنامه‌های من سری به تماشاخانه می‌زد ومن هم گهگاهی که فرصت پیدا می‌کردم به گراورسازی ای که او درآن کارمی کرد ودرساختمان گراند هتل واقع بود، می‌رفتم. ناصرگراورساز ماهری بود.
دهه اول بهمن ماه سال 1327 که ناصر را برای دیدن نمایشنامه دعوت کرده بودم، اوهم متقابلا مرا برای جشن سالگرد افتتاح دانشگاه دعوت کرد که در حضورشاه برگزارمی شد. من که خیلی دلم می‌خواست این جشن را از نزدیک ببینم فوری پذیرفتم. روزموعود، پانزدهم بهمن ماه 1327، درحالی که یک کارت سفید چهارگوشه با اضلاع مساوی دردست داشت ویک دوربین مکعب شکل به گردنش آویزان بود، جلوی درورودی دانشگاه تهران منتظرم بود.
مراسم شروع نشده بود که ناصر که درچند قدمی شاه ایستاده بود دوربین را برای عکس برداری جلوی صورت خود گرفت و به سرعت به طرف شاه تیراندازی کرد. روزبعد درمطبوعات خواندیم که اسلحه در دور بین جاسازی شده بود.
 
 
 
 
 
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


عکس سبیل گذاشتن محمدرضا شاه پهلوی بعد از ترور 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران برای پوشاندن زخم صورت و لب های خراشیده شده


abbas
سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 04:39 ق.ظ
http://www.parsine.com/fa/news/53792/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B3%D8%A8%DB%8C%D9%84-%D8%A8%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-15-%D8%A8%D9%87%D9%85%D9%86-1327
پاسخ:
تفریح کردیم. این بدترین نمونه جعل عکس بود.  
 
 
 
 
آمون : این هم عکس :  
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


شخصیت و هویت موهوم و غیر واقعی ناصرالدین شاه قاجار و ساخت هویتهای دروین و مجعول به اسم بابیه و بهائیه (بابیت و بهائیت)،عصر قاجار


فتح
سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 01:51 ق.ظ
جناب پورپیرار مشکل اینجاست که شما به این زودی ها یقه ناصرالدین شاه رها نمی کنید و وارد مدخل بابی و بهایی و احمد شاه و رضا شاه نمی شوید بارها از شما درخواست کردم و لی گویا پست بعدی هم ناصرالدین شاه باشد
پاسخ:
حالا قلابی بودن همان ناصرالذین شاه را هم باور کرده ای؟
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


اختلاف شیعه و سنی بر مسایل جزئی و فرق اذان و اقامه شیعیان و اهل سنت در اشاره به خلافت، امامت و جانشینی علی بن ابیطالب در اذان


www
دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 08:13 ب.ظ
http://www.shafaqna.com/persian/religious-questions/item/48741-%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%AE-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D8%B3%D8%B4-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D9%8A%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B0%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1-%D9%88%D9%84%D8%A7%D9%8A%D8%AA-%D8%B9%D9%84%D9%8A%D8%B9-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D9%8A%E2%80%8C%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF%D8%9F.html
پاسخ:
دسترسی به این ادرس ممکن نبود.  
 
 
 
 
 
آمون : این هم کلام در دسترس :  
 
 
 پاسخ حضرت آیت الله سبحانی به این پرسش :چرا شیعیان در اذان بر ولایت علی(ع) شهادت می‌دهند؟
شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)
پاسخ حضرت آیت الله العظمی سبحانی:
شیعیان در اذان پس از شهادت بر رسالت پیامبر گرامی (ص)، بر ولایت امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (ع) گواهی می‌دهند، و این مسأله در تمام بلاد شیعی مشاهده می‌شود، در این باره توضیح چند نکته ضروری است:
1.تمامی فقهای شیعه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهادت ثالثه «شهادت بر ولایت علی(ع) » جزو اذان نیست و لذا هنگامی که فصول اذان را می‌شمارند، آن را هجده فصل بیشتر نمی‌دانند که عبارتند از:
4 تکبیر، 2 بار شهادت بر وحدانیت خدا، 2 بار شهادت بر رسالت پیامبر(ص)، 2 بار «حیّ علی الصلاة»، 2 بار «حی على الفلاح»، 2 بار «حیّ على خیر العمل»، 2 تکبیر و 2بار تهلیل و این سخنی است که فقهای شیعه جملگی بر آنند.
2. اگر فردی شهادت سوم را به عنوان جزئی از اذان بگوید، کار حرامی مرتکب شده و گناه کرده است.
3. شهادت سوم در اذان، بدون قصد جزئیت جایز و یا مستحب است و این استحباب، دو مبنا دارد:
الـف: علـی(ع) به حکم قـرآن و حـدیث رسول گرامی(ص)، ولیّ خـداست.
ب: امام صادق (ع) فرمود: هر گاه به رسالت پیامبر(ص) شهادت دادید، بر ولایت علی (ع)  نیز گواهی دهید.
در اثبات اصل نخست و این که علی (ع) ولی خداست، گذشته از حدیث متواتر غدیر و روایات متواتر که پیامبر گرامی (ص) کراراً فرموده است: یا علیّ أنت ولیّ کلّ مؤمن بعدی،[1] قرآن مجید نیز بر ولایت علی(ع) تصریح کرده است، آنجا که می‌فرماید:
«إِنّما ولیُّکُم اللّهُ ورسولُه وَالّذینَ آمَنُوا الّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاة وَهُمْ راکِعُون * وَمَنْ یَتَوَّلَ اللّه وَرَسُولهُ وَالّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللّه هُمُ الْغالِبُون».[2]
«تنها ولی و سرپرست شما خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند; همانها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد با ایمان را بپذیرند، حزب و جمعیت خدا پیروز است».
مفسران اتفاق نظر دارند که این آیه در حقّ امیرمؤمنان علی (ع) وارد شده است، آنگاه که فقیری وارد مسجد شد و از مردم درخواست کمک کرد و حضرت که در حال رکوع بود، با انگشت خود به فقیر اشاره کرد که انگشتر را از دست او برگیرد و در آن هنگام دو آیة یاد شده فرود آمد.
مدارک نزول این حدیث فزونتر از آن است که در اینجا ذکر شود، امّا به عنوان نمونه به چند مورد در پاورقی اشاره می‌کنیم.[3]
بدین ترتیب، با توجه به آیه مذکور و آیات و روایات متعدد دیگر، آشکار می‌گردد که امیرمؤمنان (ع) ولی و سرپرست مؤمنان از جانب خدا است.
در خصـوص نکته دوم نیز قـاسم بن معاویه، از اصحاب امام صادق و کاظم'، از آن حضرت چنین نقل کرده است:
«هر گاه کسی از شما به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر گواهی داد، برای تکمیل شهادت به ولایت علی (ع) نیز گواهی دهد».[4]
بنابر آنچه گفته شد، احدی از شیعیان آن را به عنوان جزئی از اذان نمی‌گوید وحتی برخی در اقامه برای اینکه از دیگر اجزا تمیز داده شود، فقط یک بار آن را می‌گویند و در این صورت مشکلی در این مورد نخواهد بود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] .  کنز العمال:6/396، حدیث 6048.
[2] .  مائده/55ـ56.
[3] .  تفسیر طبری:6/86; ابو بکر جصاص: أحکام القرآن:2/542; ابوالحسن واحدی نیشابوری در اسباب النزول:148; زمخشری در کشاف:1/422و مرحوم علاّمه امینی نزول آیه را در حقّ علی‌ابن ابی‌طالب علیه السَّلام  از 66 منبع سنی نقل کرده است، حتّی حسان بن ثابت که در واقعه حاضر بود، چند بیتی درباره این رویداد گفت که یکی را یادآور می‌شویم:
فأنت الذی أعطیت إذ أنت راکع       فدتک نفوس القوم یا خیر راکع
تو کسی هستی که در حال رکوع بخشیدی .
ارواح دیگران فدای تو گردد، ای بهترین رکوع کننده.
[4] .  احتجاج طبرسی:83.
انتهای پیام
 
 
 
آمون : همچنین است :  
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


مجموعه تاملی در بنیان تاریخ ایران از آقای ناصر پورپیرار (ناریا) و کتاب های زیرمجموعه بنیان اندیشی در مسیر اطلاع رسانی تدریجی


***
دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 03:14 ب.ظ
استاد سلام 
امیدوارم حالتون خوب باشه 
همانطوریکه در مقدمه کتاب برآمدن هخامنشان در سالهای گذشته نوشتید : 
این مجموعه، در چهار کتاب با عناوین زیر تنظیم و هر کتاب به مجلدات و یا عناوین فرعی دیگری تقسیم خواهد شد: 

کتاب اول: دوازده قرن سکوت، برآمدن هخامنشیان، 
کتاب دوم: پلی بر گذشته، برآمدن اسلام، 
کتاب سوم: در تدارک هویت ملی، برآمدن صفویه، 
کتاب چهارم: پایان پراکندگی، برآمدن مردم. 

یعنی شما از همان ابتدا دقیقا میدانستید که چه میخواهید بنویسید و کاملا هدفمند حرکت کردید یعنی گویی از قبل تمام مطالب آماده بود و به دلیل آماده نبودن ذهن مخاطب و به صورت قطره ای مطالب را ارائه کردید(بخصوص کتاب سوم: برآمدن صفویه). 
از یادداشتهای کتاب چهارم (برآمدن مردم) و ارائه ماهی یک بار در سایت برای بنده این طور متصور هست که مطالب در همان ماه نوشته میشود و یکپارچگی زنجیروار کتب قبلی شما را ندارد در صورتیکه در مقدمه برآمدن هخامنشیان شما دقیقا نوید این کتاب چهارم را به مخاطب دادید. اگر اجازه چاپ کتاب را بر فرض محال این دولت به شما بدهد آیا همچنان قطرهچکانی مطالب را ارائه میدادید و یا مثل کتاب اول و دوم به یکباره به بازار ارائه میشد؟ 
با تشکر
پاسخ:
خوب غرض نهایی چیست؟ تقسیم کار به یادداشت های دنباله دار مشکل و علت اجازه نداشته است، زمان سازی برای رشد فهم و نزدیکی خواننده با مداخل نو بیان است.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


حدیث و روایت در ترازوی نقد، بررسی احادیث و روایات به عنوان فاکتورهای مذهبی و اعتبار سنجی ارزش و عیار نقل قول های امامان و پیامبر


علی
دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 12:37 ب.ظ
با سلام 
برادر محترم جناب آقای مهران قدیم 
اگر کسی معتقد به تحریف قران باشد ، در واقع سه ایه از قران مثل ایه 9سوره حجر و ایه 42سوره فصلت و ایه27سوره جن را انکار کرده است، به نظر شما حکم کسی که ایاتی از قران را انکار کند چیست؟ 
در ضمن در مورد روایات در مورد تحریف قران شما لطفی کن و به کتاب القران کریم و روایات المدرستین علامه عسکری مراجعه کن در ان کامل توضیح می دهد که قضیه چیست. و در ان کتاب علامه عسکری روایات درباره تحریف قران را بررسی و همه را رد می کند. چرا هیچ وقت نظر ایشان را نمی گویید؟ 
اگر شما واقعاً روایات شیعه را بررسی می کنی ، چرا این روایات در مورد منجی شان است را بررسی نمی کنی که بر طبق آن‌ها، حضرت مهدى ، از نظر اخلاق، سیرت و صورت شبیه‌ترین فرد نسبت به رسول خدا (ص) است؛ همان‌طورى که آن حضرت رحمة للعالمین است و مظهر رحمت خداوند، حضرت مهدى علیه السلام نیز این چنین است:( قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: 
الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی، اسْمُهُ اسْمِی، وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی، أَشْبَهُ‏ النَّاسِ‏ بِی‏ خَلْقاً وَ خُلْقاً، تَکُونُ لَهُ غَیْبَةٌ وَ حَیْرَةٌ حَتَّى تَضِلَّ الْخَلْقُ عَنْ أَدْیَانِهِمْ، فَعِنْدَ ذَلِکَ یُقْبِلُ کَالشِّهَابِ الثَّاقِبِ، فَیَمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً. 
رسول خدا ص فرمود: فرزندم مهدى، نامش نام من است و کنیه‏اش کنیه من ، در خلقت و اخلاق شبیه‌ترین مردم نسبت به من است ، او غیبت و حیرتى دارد که خلق از دین خود گمراه شوند و این وقت است که چون شهاب ثاقب باز آید و زمین را پر از عدل و داد کند چنانچه پر از ظلم و جور شده‏ باشد. 
أُخْرِجُ مِنْهُ (علی بن محمد الهادی) الدَّاعِیَ إِلَى سَبِیلِی وَ الْخَازِنَ لِعِلْمِیَ الْحَسَنَ وَ أُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ م‏ح‏م‏د رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ عَلَیْهِ کَمَالُ مُوسَى وَ بَهَاءُ عِیسَى وَ صَبْرُ أَیُّوب‏. 
از او فرزندى به وجود آورم‏ به نام «حسن» که مردم را به راه من دعوت مى‏کند و خزانه‏دار گنجینه علم من است. سپس دینم را توسّط پسر او «م‌ح‌م‌د» که مایه رحمت همه جهانیان است کامل کنم، او برخوردار از کمال موسى، نورانیّت عیسى، صبر ایّوب بوده و سیّد و سرور همه اولیاى من است‏. 
ایا در این روایات سخنی از کشتن همه مردم جهان دارد که شما می نویسید. اگر شما کارتان تفحص در روایات است ، من این مشخصات را برای مهدی قائل هستم مثل پیامبر اسلام رحمت العالمین. 
جناب پورپیرار ، به قران قسم من هیچ تعصبی ندارم. بلکه این شماها هستید که خود را مصداق والسابقون اولون می داند و بقیه را مصداق ضالین می دانید و وقتی هم با جواب روبرو می شوید مثل اون موقعی که در مورد المودة فی القربی نظر دادید و جواب ارسال شد، جوابی نداشتید و علنی نشد.
پاسخ:
تمام ارجاعات شما به کتب و احادیث و روایات به علت نبود خط و وسائل نگارش عربی باطل است و این آخرین پاسخ به شما در این وبلاگ است.
 
 
 
 
 
آمون : امید که تمام شود، اما گذشته مکتوب اینجاست :  
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


تفسیر موضوعی قرآن کریم و تفسیر آیات قرآن به شکل تفسیر آیه به آیه و با استفاده و استمداد از دیگر آیات کتاب خداوند و شرح و توضیح


علی
دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 11:59 ق.ظ
از کاربر محترمی که بدون نام کامنتی مفصل در خطاب به بنده نوشتند ، تشکر می کنم. حسن فاعلی ،نیت خیر واراده اصلاح درگفته های شما موج میزند ولی آنچه موجب میشود حتی خود طرفین مجادله،ازاین اشتراک زیباغافل شوند،همانا ادبیات وروش گفتمان هرکدام است. 
که متاسفانه جناب نیسی رعایت نمی کند و باعث می شود که بنده هم از ادبیات ناپسند استفاده کنم. 
جناب بی اسم، بنده هم مثل شما معتقد به کلام خداوند یعنی قران کریم هستم و خوشبختانه در قران ایاتی مثل ایه 9سوره حجر و 42سوره فصلت و ایه رصد الاهی یعنی ایه 27سوره جن دلالت بر پیراستگی قران از هر گونه تحریف می باشد. 
حالا کسی که چنین اعتقادی دارد ،ولو مخالف برداشتهای شما از قران باشد بی انصافی است که شخصی این جملات را درباره ان به کار برد:(این ادعا خود بخشی از برنامه وسیع آماده سازی اذهان برای صدور نتیجه نهایی یعنی اعلام ناقص بودن قرآن است و اکنون چند سالی است گفتگوها برای حساسیت سنجی در این باره علنی شده است). 
جناب بی اسم، در دو کامنت قبل گفتم که علامه طباطبایی به استناد ایاتی که قران را تبیان هر چیز و نور و هدایت دانسته ،و می گوید‌که چگونه ممکن است، قرانی که خود دارای چنین اوصافی است، نیاز مند بیانی دیگر و هدایتی خارج از خود باشد؟ و ایشان در تبیین حدیث ثقلین اورده است که :(نقش قران، دلالت و رهنمونی به معانی قران و پرده برداری از معارف الهی است و نقش پیامبر یا اهل بیت ، دلالت و رهنمونی به طریق و هدایت مردم به اهداف و مقاصد قران است). 
و حتی خود ایشان می فرماید که در سخنان خود ائمه امده است که دربردارنده ی استدلال آیه ای به ایه دیگر و شاهد اوردن یک مفاد بر مفاد دیگر است. و چنین کاری زمانی رواست که آن معنا و مفاد، برای مخاطب قابل دسترس باشد و ذهن او مستقلاً ، بدان اشاره داشته باشد. 
و با توجه به بیانات ایشان ، برداشت من این است که قران، خود مفسر خویش است و نیازی به سنت برای تفسیر خود ندارد. نقشی که سنت ایفا می کند ، بازشناسی همین روش است. به عبارت روشن تر، سنت، چیزی را از پیش خود به عنوان تبیین قران مطرح نمی کند؛ بلکه با استفاده از خود قران به تبیین مراد ان می پردازد. در واقع سنت با قران ، قران را تفسیر می کند. بر این اساس تمام ابهامات قران، در خود قران پاسخ داده شده است؛ با این تفاوت که گاه ما کیفیت استخراج ایاتی را که نقش ابهام زدایی دارد، نمی شناشیم و پیامبر(ص) این دسته از آیات را از قران استخراج کرده و به ما می دهند. که این همان نقش یعلمهم الکتاب است که در قران بارها بر ان تاکید شده است. 
حالا برای اینکه اعتقادات بنده را متوجه شوید، دو نمونه ذکر می کنم: 
1)بر اساس ظاهر ایه 82سوره انعام(الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسوا إِیمَنَهُم بِظلْمٍ أُولَئک لهَُمُ الاَمْنُ وَ هُم مُّهْتَدُونَ) تنها کسانی دارای امن و بر هدایتند که ایمانشان را با هیچ ظلمی نیامیزند. و اگر دقت کنید ظلم مفهوم گسترده ای دارد که ظلم به خود، دیگران و ظلم به خداوند(البته به معنای غیر حقیقی آن، زیرا حقیقتاً ظلم به خداوند امکان ندارد(...وَ مَا ظلَمُونَا وَ لَکِن کانُوا أَنفُسهُمْ یَظلِمُونَ) را شامل می شود . در این صورت کدامیک از مردم می تواند ادعا کند که با معصیت به خود ظلم نکرده است. 
بر همین اساس در روایتی امده است که پس از نزول ایه فوق گروهی از اصحاب نزد پیامبر امده و پرسیدند که کدام یک از ما می تواند ادعا کند که ایمانش را با ظلم نیامیخته است؟ پیامبر پاسخ داد که مقصود از ظلم در این ایه شرک است. مگر نشنیده اید که خداوند فرموده است:(إِنَّ الشرْک لَظلْمٌ عَظِیمٌ). یعنی پیامبر اکرم با استناد به ایه ای دیگر از قران که خود از موارد تعلیم و کاربرد شیوه تفسیر قران به قران است، تبیین نمودند که مفهوم ظلم در این آیه مطلق ظلم اراده نشده است، بلکه ظلمی خاص و ویژه یعنی شرک مراد جدی خداوند است. پس با این بیان کسانی که ایمانشان را با شرک نیامیزند،در امان خواهد بود. خب این گونه روایات چه اشکالی دارد؟ 

2)مورد دیگر اینکه بنا به تصریح ایة 17سوره نسا(إِنَّمـَا التَّوْبـَةُ عـَلى اللَّهِ لِلَّذِیـنَ یـَعْمَلُونَ السوءَ بجَهَلَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُولَئک یَتُوب اللَّهُ عَلَیهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکیماً) 
در این ایه با توجه به استفاده از مفهوم حصر در واژه انما خداوند تنها به دو شرط توبه گناهکاران را می پذیرد:1) گناه را از روی جهل انجام داده باشند. 2)به زودی یا زودتر توبه نمایند. 
در این ایه درباره هر دو شرط ابهام وجود دارد؛ ابهام در شرط نخست این است که مقصود از جهالت چیست؟ آیا جهل در برابر علم است؟ که در این صورت توبه تمام گناهکاران که از گناه بودن گناه آگاهی داشته باشند، مردود خواهد بود و این شمار زیاد بلکه اکثریت قاطع زشت کاران را در بر می گیرد. این امر با رحیمیت و رحمانیت خداوند و با صفت( ان الله یغفر الذنوب جمیعا) نمی سازد. احتمال دیگر آن است که مقصود جهالت در برابر عقل و به معنای هوای نفس است؛ یعنی همانگونه که انسان عاقل بر نفس خود عقال و خود را در برابر معصیت حفظ می کند ، جاهل لگام نفس را در برابر گناه از دست داده و مرتکب ان می شود و این امر با آگاهی از حرمت و قبح گناه نیز قابل جمع است. در این باره امام صادق فرمودند که جهالت در ایه شریفه به معنای دوم است و آنگاه به ایه89سوره یوسف استدلال می کند:(هر گناهی که بنده ای انجام می دهد هر چند بدان عالم باشد جاهل است. چه، معصیت پروردگارش بر نفس او خطور کرده است. چنان که خداوند متعال سخن یوسف خطاب به برادرانش را نقل کرده است:( آیا دانستید که با یوسف و برادرش آن هنگام که جاهل بودید، چه کردید؟) چون معصیت خداوند در جانشان خطور کرد، خداوند جهل را به‌انان نسبت داد). یعنی استناد به آیه 89سوره یوسف در حقیقت بهره گیری از قران برای تفسیر قران است. چه اینکه برادران یوسف(ع) در عین انکه از قبح و زشتی کار خود، نسبت به یوسف و برادرش آگاه بودند ، مرتکب اشتباه شدند، با این حال یوسف آنان را جاهل معرفی کرده است. این گونه روایات قران را با خود قران تبیین می کنند چه اشکالی دارد؟ 
در ضمن در کامنت اول به جناب نیسی بحث سر حدیث و روایت نبود بلکه پرسیدم که نظرت درباره ایه213سوره بقره چیست؟ ایا تک تک پیامبران کتاب داشتند یا اینکه مجموع انها؟ و اینکه با توجه به ایات 213سوره بقره و ایه19سوره یونس و ایه13سوره شوری برداشت می کنم که در ایه 213سوره بقره (انزل معهم الکتاب) مربوط به نوح و بعد از اوست. 
و ایشان به جای اینکه این را جواب دهند ، رفتند جاهای دیگر که تو معنای کتاب را نمی دانی و غیره. 
ببخشید که نظر طولانی شد و بقیه را در ادامه می نوسیم و از جناب پورپیرار نیز بابت علنی نمودن تشکر می کنم.
پاسخ:
پیش از این بی حاصلی هرنوع گفتاری با شما و هر متعصب دیگری را تذکر داده بودم. دوس تان خود می دانند.
 
 
 
 
 
آمون : پیگیری داستان :  
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


تفاوت ها و اختلافات موعود منجی شیعیان (امام زمان) و سنیان(اهل تسنن) - اعتقاد شیعیان بر تحریف قرآن و انتظار نسخه امام زمانی قرآن


مهران قدیم
دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 09:01 ق.ظ
جناب علی 

نظر شما در مورد کسی که قران موجود را تحریف شده بداند چیست؟ 
فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب شیخ طبرسی رو هم با بیش از 2000 حدیث متواتر از امامان معصوم! در اثبات منحرف بودن قران موجود نوشته شده و قبر ایشان توسط زائران شیعه همه روزه در نجف تبرک میشود. 

بر خلاف نظر شما؛ بزرگان شیعه قران موجود را منحرف میدانستند. مگر این که تقیه کرده بگویند چنین نیست: 

ابوالحسن عاملی می‎گوید: بدان که بر حسب اخبار متواتر و غیرمتواتر حقیقتی که نمی‎توان آن را پوشاند این است که این قرآنی که در دست ماست بعد از پیامبر ص تغییراتی در آن ایجاد شد و کسانی که آن را جمع‎آوری کرده بودند. کلمات و آیات زیادی را از آن انداختند و قرآن محفوظی که طبق آنچه که خداوند متعال نازل کرده است قرآنی است که علی ؛ جمع‎آوری کرد و آن را نگه داشت تا به پسرش حسن رسید و بدین ترتیب تا به مهدی قائم رسید و امروز نزد اوست. 
مرآة الأنوار و مشکاة الاسرار ص36، و در رد بر سید مرتضی که تحریف را انکار می‎کند، می‎گوید: جای بسی تعجب است که سید در امثال این تخیلات ضعیف ظاهری برخلاف آن حکم کرده است، چون صحتش مقطوع است و چون موافق خواسته او نبوده است و اخباری را که به حد فراوانی نرسیده‎اند، ضعف می‎داند، همچنین می‎گوید: جای بسی تعجب است از کسانی مثل سید مرتضی که به امثال این چیزها که بندگی محض تخیلات است چنگ می‎زنند در مقابل روایات متواتر، تامل کن. مرأة الانوار و مشکاة الاسرار ص51، برای مطالعه بیشتر نگا: الشیعة و تحریف القرآن محمد سیف (ع). 

در ضمن جدول زیر تفاوتهای مهدی را نزد دو فرقه شیعه و اهل سنت آشکار میکند: 

توجه کنید که مهدی شیعه قران جدید می آورد و به حکم آل داود (یهود) حکم میکند: 

م مهدی شیعه م مهدی اهل سنت 
1 محمد بن الحسن 1 محمد بن عبدالله 
2 در سال‏های 254– 255-256-257- 258 به دنیا آمد( ) 2 به دنیا نیامده است 
3 ابوبکر و عمر را به صلیب می‏کشد و عایشه را حد شرعی می‏زند( ) 3 عدل را بر پا می‏کند 
4 اعراب را می‏کشد( ) 4 زمین را پر از عدل می‏‏کند 
5 ولادتش غیر طبیعی است( ) 5 ولادتش طبیعی است 
6 مساجد را ویران می‏کند( ) 6 مساجد را بزرگ می‏دارد 
7 قرآن جدید می‏آورد( ) 7 قرآن جدید نمی‏آورد 
8 معصوم است 8 معصوم نیست 
9 امور خارق العاده و معجزه دارد( ) 9 امور عجیب و غریب و خارق العاده ندارد 
10 قرآن را نسخ می‎کند و شریعت جدیدی می‏آورد( ) 10 تابع شریعت محمد ص است 
11 برای انتقام مبعوث شده است( ) 11 رحمت است 
12 امام و پسر امام و وصی و پسر وصی است( ) 12 امام و وصی نیست 
13 پیروانش از بنی اسرائیل هستند( ) 13 مسلمانان پیرو او هستند 
14 دوران کودکی‏اش را در زیرزمین می‏گذراند( ) 14 دوران کودکی‏اش را درخانه سپری می‏کند 
15 بیعتی بر گردن او نیست( ) 15 بیعتی بر گردن او است 
16 شهادت با او معادل دو شهادت است( ) 16 شهادت با او معادل شهادت با دیگران است 
17 منتظران او از جنگجویان بدر و اُحد بیشتر اجر دارند( ) 17 منتظرانش اجری ندارند 
18 دجال را می‏کشد( ) 18 عیسی ؛ دجال را می‏کشد 
19 اولین کسی که با او بیعت می‏کند جبرئیل در شکل یک پرنده است( ) 19 جبرئیل با او بیعت نمی‏کند
20 محمد ص از پیروان او است( ) 20 پیامبر از او تبیعیت نمی‏کند بلکه او از پیروان پیامبر است 
21 مردان را می‏کشد و شکم زنان حامله را پاره می‏کند ) 21 چیزهایی از این قبیل را انجام نمی‏دهد 
22 مادرش معلوم و معروف نیست( ) 22 مادرش معروف خواهد بود 
23 حمل و ولادت او در یک روز بوده است( ) 23 حمل و ولادت او طبیعی است 
24 از پهلو حامله می‏شود نه از راه رحم( ) 24 از طریق رحم حامله می‏شود 
25 از میان رانها به دنیا می‏آید برخلاف سایر زنان( ) 25 از راه طبیعی به دنیا می‏آید 
26 در روز هفتم کتابهای ابراهیم و نوح و ادریس و صالح و هود و داود و موسى و عیسى و قرآن را می‏خواند( ) 26 چیزهایی از این قبیل برای او اتفاق نمی‏افتد 
27 جز مادرش کسی به او شیر نداده است( ) 27 از مادرش شیر می‏خورد و ممکن است که از زنان دیگر نیز شیر بخورد 
28 در 40 روزگی راه می‏رفت( ) 28 خرق عادت نمی‏کند 
29 182 نام دارد( ) 29 این تعداد اسم ندارد 
30 نام بردنش حلال نیست و کسی که خود را به اسامی او بنامد ملعون است( ) 30 نام بردنش جایز است 
31 پسر کنیز است( ) 31 خداوند عالمتر است 
32 309 سال حکومت می‏کند( ) 32 حکومت نمی‏کند و گفته شده که 7 سال حکومت می‏کند 
33 ملائکه پیرو او هستند( ) 33 ملائکه پیرو او نیستند 
34 مردگان پیرو او هستند( ) 34 مردگان پیرو او نیستند 
35 در زمان او کسانی که در مشرق هستند از مغرب دیده می‏شوند( ) 35 پیروانش چنین معجزه‏ای ندارند 
36 مردی در زمان او زندگی می‏کند به طوری که هزار پسر به دنیا می‏آورد( ) 36 چنین نیست 
37 سایه ندارد( ) 37 سایه دارد 
38 ترس او را یاری می‏کند( ) 38 ترس او را یاری نمی‏کند 
39 به حکم داود حکم می‏کند( ) 39 به حکم محمد (ص) حکم می‏کند 
40 مانعین زکات را می‏کشد( ) 40 مانعین زکات را نمی‏کشد 
41 برادر از برادر ارث می‏برد( ) 41 طبق شریعت پیامبر (ص) ارث می‎برد 
42 علم زیادتری از پیامبر (ص) دارد( ) 42 تابع پیامبر (ص) است و شریعت جدید ندارد 
43 عیسی به یاری او می‏آید( ) 43 عیسی به یاری او نمی‏آید بلکه او پیرو عیسی است 
44 ترسو است( ) 44 شجاع است 
45 قبل از خلقت مردم خلق شده است( ) 45 قبل از خلقت مردم خلق نشده است 
46 ولادتش سری است( ) 46 ولادتش آشکار است 
47 جبرئیل دستش را می‏بوسد( ) 47 جبرئیل دستش را نمی‏بوسد 
48 عیسی وزیر او است( ) 48 او پیرو عیسی است 
49 خضر در جلو او راه می‏رود( ) 49 خضر در جلو او راه نمی‏رود 
50 8 ماه مردم را می‏کشد( ) 50 مسلمانان را نمی‏کشد 
51 مردم را می‏بیند در حالی که آنها او را نمی‏بینند( ) 51 مردم را می‏بیند و آنها نیز او را می‏بینند 
52 سخن گفتن در مورد او صحیح نیست 52 صحبت کردن در موردش صحیح است 
53 نواب او وقتی به کف دستش می‏نگرند حکم آن مسأله را می‏دانند( ) 53 نه او و نه پیروانش چیزهای عجیب انجام نمی‏دهند 
54 علم در قلبش مثل بوته رشد می‎کند( ) 54 مثل سایر مردم علم را فرا می‏گیرد 
55 مردم را به ولایت علی و برائت از دشمنانش دعوت می‏کند( ) 55 به ولایت علی دعوت نمی‏کند 
56 کسی که از او اطاعت کند خدا را اطاعت کرده، و کسی که از او سرپیچی کند از خدا سرپیچی کرده است( ) 56 چنین نیست 
57 به تورات یهودیان و انجیل مسیحیان حکم می‏کند( ) 57 به کتاب خدا و سنت محمد ص حکم می‏کند 
58 بعد از او 12 مهدی است( ) 58 بعد از او 12 مهدی نیست 
59 در زیرزمین او را زیارت می‏کنند( ) 59 بعد از او کسی به دنیا نمی‏آید و زیرزمین ندارد 
60 مردگان مختار هستند که پیرو او باشند یا در قبر بمانند( ) 60 مردگان از پیروان او نیستند و سلطه‏ای بر آنها ندارد 
61 هر بیعتی قبل از او کفر و نفاق است( ) 61 تمام بیعتهای قبل از او صحیح هستند اگر شرایطش فراهم بوده باشد 
62 ابلیس را می‏کشد و این معنای این آیه است که می‏گوید: قال فانک من المنظرین@الی یوم الوقت المعلوم-38(الحجر)( ) ( ) 62 ابلیس را نمی‏کشد و آن روز معلوم است که روز قیامت است 
63 پیروانش روزها در میان ابرها راه می‏روند( ) 63 در میان ابرها راه نمی‏روند 
64 شعار پیروانش یا لثارات الحسین است( ) 64 انتقام کسی را نمی‏گیرند 
65 قتل بیشتر می‏شود( ) 65 جز کسی را که استحقاق ندارد نمی‏کشد 
66 قضاوت جدیدی را در مورد اعراب می‏آورد( ) 66 قضاوت جدید نمی‏کند و عرب و عجم برای او فرقی ندارند و معیار او اسلام است نه نژاد 
67 وقتی بخواهد چیزی یاد بگیرد، خداوند به او یاد می‏دهد( ) 67 مثل سایر مردم علم می‎آموزد 
68 بدون علت می‏کشد( ) 68 جز به حق نمی‏کشد 
69 مسجدی درست می‎کند که 1000 در دارد( ) 69 چنین مسجدی بنا نمی‏کند 
70 زنی او را می‏کشد که ریش دارد و حسین او را کفن می‏کند( ) 70 چنین زنی او را نمی‏کشد و حسین در زمان او زنده نمی‏شود 
71 پیراهن رسول الله ص را می‏پوشد( ) 71 پیراهن رسول الله ص را نمی‏پوشد 
72 حرکت ستارگان در زمان او تغییر می‏کند( ) 72 حرکت ستارگان در زمان او تغییر نمی‏کند 
73 عجم در زمان او قرآن را به مردم می‏آموزند( ) 73 مردم از حافظان، قرآن می‏آموزند و میان عرب و عجم جز تقوا تفاوتی نیست 
77 تمام اموال دنیا نزد او جمع می‏شود( ) 77 تمام اموال دنیا نزد او جمع نمی‏شود 
78 از فرزندان حسین است 78 از فرزندان حسن است 
79 وقتی خروج کرد تمام 11 امام بر می‏گردند( ) 79 در زمان او کسی زنده نمی‏شود 
80 نایب و سفیر و دربان دارد 80 نایب و سفیر و دربان ندارد 
81 دو غیبت صغری و کبری دارد 81 او غیبت ندارد
 
 
 
 
 
 
آمون : این نکته، شرحی است بر این گفتار :  
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


تولید،ساخت و جعل حدیث به اسم امامان و پیامبران در دوران غیر ممکن بودن نگارش کتاب و ثبت وقایع تاریخی؛ دستورات و احکام مجعول اسلام


دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 03:44 ق.ظ
جناب علی 
سعی میکنم تا حد امکان با ادبیات اعتقادی خودتان با شما صحبت کنم چون احساس کردم در سخنانتان صداقت دارید لو تنفعه الذکری. 
مستحضر هستید که این نقشی که از محمد (ص) بیان میدارید تنها از طریق احادیث است؟آیا غیر از اینست که این احادیث تابحال یا منشاء سردرگمی و تناقض و شبهه افکنی در مورد قران یا شخص پیامبر بودند و یا در تضاد کامل با دستورات قران حتی تاسرحد گرفتن جان یک انسان بناحق و برخلاف احکام قران (سنگسار و ..) پیش رفته اند؟ 
به قول آقای نیسی نیازی به این همه صغرا کبرا نیست وقتی وارد مصداقها شوید تمام این بافته های پوشالی را نقش برآب میابید. 
با معرفی یک سیستم اعتقادی لطفا نقش دقیق احادیث که تنها اثر از اهل بیت موردنظر شماست را در تبیین قران و دین مشخص بکنید تا ببینیم که آیا در حیطه های مشخص شده میتوانند نقش ادعایی را داشته باشند؟ 
من که نمیفهمم این ثقلینی که قرار بود در کنار هم شبهه ها را رفع کنند از پس هزار سال(باور رایج) که از آن گذشته هنوز هم خود منشاء اختلاف است .مگر قرار نبود آن ثقل دیگر نگذارد که شبهه و ابهام و انحرافی از قران پیش بیاید؟مگر نمیگویید تشیع در مقابل خلفا امد تا با انحرافی که نادیده گیری امامان و نقششان در تبیین قران و احکام حقیقی بود مبارزه کند لطفا بفرمایید دقیقا در چه مواردی اهل بیت موردنظر شما از انحراف جلوگیری کرده و احکام واقعی را حفظ کرده اند و آن ثقل چگونه از ابهامات جلوگیری کرده است؟ 
به هرحال باید اثر آن را در جریان موسوم به تشیع در دوران معاصر دید.بفرمایید ایا این ثقلین شما محقق شده؟ 

معتقدید امامان موردنظر شما معصوم هستند و این عصمت لازمه تبیین قران است 
آیا تناقضات میان احادیث پس از این همه سال از اخرین امام غیر غایب شما و رد و تاییدهایی که هنوز هم در سندیت احادیث مطرح میشود میتواند حافظ ادعای عصمت باشد؟(هرچند همه این قرینه ها نشان از عمر کوتاه تاسیس این مکتب و منابعش دارد 
)با این همه اشکال سندی دیگر عصمت به چه دردی میخورد و در تبیین قران چه نقشی دارد مادامی که تنها منبع دسترسی به پیامبر و امامان موردنظر شما ولو هرچقدر هم که عصمت داشته باشند همان احادیث برجای مانده ضد و نقیض است و میبینید که این اعتقادات عملا نقش و اثری در تبیین قران ندارند و تنها بهانه ای است در ایجاد کانال دیگری برای بحث و اختلاف با فرق دیگر. 
آیا راسخون در علم که بزعم شما اهل بیت موردنظر شما هستند توانسته اند متشابهات و محکمات را (بنابرتمایزی که شما قایل میشود) توضیح بدهند؟ایا از سوالات بی حد و حصری که بسیاری از آنها تنها با گذشت زمان و پیشرفت دانش بشری قابل پاسخگویی هستند به وسیله احادیث کم شده است؟اگر پاسخ بسیاری از این سوالات تنها با گذشت زمان و پیشرفت دانش بشری محقق میشود پس دیگر راسخون فی العلم خواندن امامان چه جایگاهی دارد مادامیکه تنها راه فهم متشابهات توسل به صبر است و رجوع به احادیث هم دردی را دوا نمیکند .راستی نقش امامان که به خزاین علوم وصل اند چیست؟چند درصد احادیث از استاندارد متوسط بعنوان یک توصیه عمومی برخوردارند ؟پس اگر از پس این کار حداقلی هم برنیامده اند قرار است چه سودی داشته باشند؟ متشابهات را چه چیزی تفسیر کنید ؟ لابد متشبهات همان آیات ولایت و امامت است پس اینگونه میفهمیم که اصل اعتقادی امامت برای اثبات خود امامت است!و معمای اینکه مرغ اول بوده یا نخم مرغ همچنان حل نشدنی باقی خواهد ماند! 
نقش امامان یعنی دخالت و تغییر در دستورات قران و بجای آن تاسیس احکام ضد قرانی مثل سنگسار یا رد آیات قران با اوردن یک حدیث و تعبیر آن به نسخ آیات! یا شاید هم اثبات اصل مهم توسل! باز میرسیم سر خانه اول مگر قرار نبود توسل به امامان و فلسفه اعتقاد به امامت برای حفظ قران و جلوگیری از انحراف و ایجاد احکام ضد قرانی باشد؟ 
یعنی هدف قربانی وسیله؟نسخ آیه میشود تا اهمیت و تقدم سخن رسول بر قران اثبات شود؟ 
در نهایت پس از دست خالی ماندن در پاسخ به این سوالات، ولایت و اصول عقایتان مثل ولایت و امامت را تبدیل به یک سری مفهوم انتزاعی مثل توسل و .. که امیخته با احساس و اعتقاد به یک اسم است میکنید 
و فقط یاد گرفته اید که بگویید چهره بی ولایت نور ندارد یا وضوی بی ولایت آب بازی است! 
واقعا نقش پیامبر و امامان(احادیث) در تبیین قران چیست؟ 
نقش احادیث یعنی تقسیم بندی اصول عقاید و بحث بر شان نزول ایاتی که کلید بهشت را میان امامان تقسیم میکند است؟و مجوز ورود بهشت را اصل عقیدتی جدیدی بنام توسل معرفی میکند که بدون دانستن علتش و با کنار زدن همه فلسفه خلقت که عبادت خالصانه و توجه بسوی یگانه معبود است، میشود منشا ستیز و اختلاف افکنی و بهانه دیگری برای جنگ با گروه دیگر مسلمان 

در سخنرانی از آیت اله جوای املی خواندم که مضمون حرفشان این بود : قران اینگونه قرار داده شده که ما برای فهمش نیازمند حدیث باشیم تا ما بزور نیاز هم که شده به امامان رجوع کنیم!یعنی اصل امامان هستند!گویی نزول کتب اسمانی از اولین تا قرآن و خلقت آدم و کاینات برای آن پنج تن حدیث کسا بوده 
.اصلا معلوم هست در ذهن شما چه میگذرد و چه چیز را بر چه اصلی بنا گذاشته اید؟ 
از روی فرضیات به اثبات فرضیات میپردازید خودتان نمیدانید از چه اصلی به چه چیزی رسیده اید جای فرضیه و دلیل (هدف و وسیله) را بی قاعده عوض میکنید این همه قضیه را میپیچانید و در میدان تعصب دور باطل میزنید این مصداق ضلال بعید است
پاسخ:
این همه صغرا و کبرا لازم ندارد. اگر شیخی بر منبر به نقلی از امامی اشاره کرد کافی است به رد ان متوسل و منکر آن نقل شویم. ان گاه نام کتاب های یهود ساخته را از زمانی پیش می کشد که خطی برای نوشتن نبوده است.  
 
 
 
 
 
 
 
آمون : این دیالوگ را چنین گذشته ای است :  
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


انتقال دانش پارسیان از ثریا به زمین به زبان ترکی و کشف زبان و گویش موجودات فضایی و مریخی و مکالمه بشقاب پرنده ها به زبان ترکی


aydın
دوشنبه 25 شهریور 1392 ساعت 02:24 ق.ظ
با سلام 

ممنون جناب نیسی به خاط این کامنت های اخیرتان. 

بعد از حظور مقتدرانه فارس ها در فضا و انتقال دانش از ثریا به زمین تورک ها نیز بیکار ننشستند و توانستند کشف کنند که دانش ثریا مربوط به موجوداتی است که به تورکی تکلم می کنند و در منظومه های دور دست ساکن هستند !!!  

http://www.youtube.com/watch?v=E1IA6KGgW48 

حتی بعد از انداختن 100 عدد قرص اکس همزمان هم چنین توهمی امکان ندارد.  

با تشکر
 
 
 
 
 
آمون : آدم کامنتهایی می بینه که فکر می کنه یارو شوخی کرده یا کسی به اسم دیگری کامنت گذاشته و تا با چشم دیده نشه، باور نمی کنه!! 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


مشابهت های اعتقادی بین منجی آخر الزمان یهودیت، مسیحیت، اسلام، آیین های اسلامی و زرتشتی/زردشتی و تزریق و انتقال خرافه بین ادیان


نیسی
یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 03:58 ق.ظ
در هیچ جای قرآن اشاره به یک شخص منجی در آینده نشده است 

اینکه بیشتر خصوصیات شخصی که یهود در نتظار اوست به طرز مرموزی با دیگر منجیان مشترک است!! و این می‌رساند که فرهنگ انتظار تا حد زیادی طبق شواهد و قراین از بین یهود به دیگر ملل سرایت کرده است 

مسیح مزعوم یهود در آن روز دو سوم جهان را می‌کشد (همان کاری که منجی شیعیان انجام خواهد داد!! ) ... و بقیه ملت‌ها بردگان یهود گشته و گوسفندان آنها را می‌چرانند (الکنز المرصود د. روهلنج ص 65) 

یهود معتقد است که شخصی در آخرالزمان بر دنیا حکومت می‌کند در اصل مسلمان (فرزند شیطان) است و در سوریه متولد می‌شود (دجال شیعه نیز از اهل سوریه است!! ) ... جنگ نهایی بین مسیح (منجی یهود) و مخالفان (دجال) به جنگ آرماگدون مشهور است که این روزها بسیار در مورد آن می‌شنویم!! 

وقوع جنگ آرماگدون، جنگى که در صحراى مگیدو در اسرائیل به وقوع خواهد پیوست 

در این بحث به بررسی کلمات انتظار، موعود، منجی و ... پرداخته شده است. قرآن کریم در بیان آمدن منجی آخرالزمان در کتاب‌های آسمانی می‌فرماید: 
"وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ" (صف 6) 
این آیه به شخصی اشاره دارد که بعد از عیسی از طرف خداوند بر مردم نازل می‌شود و منجی آنها می‌باشد. در هیچ جای قرآن اشاره به یک شخص منجی در آینده نشده است. به جز این آیه که آن هم اختصاص به گذشته دارد و نه آینده. عیسی علیه‌السلام به مردم خود می‌گوید که مصدق لما بین یدی من التوراة است که منظورش کل توراة نیست. چون "من التوراة" یعنی بخشی از تورات و این هم به خاطر تحریف این کتاب در دست یهودیان بسیار طبیعی است. به هر حال معلوم است که نه فقط عیسی بلکه تمام پیامبران قبل از او هم بشارت منجی. 

وارد شدن به بحث شباهت‌های منجیان بسیار شیرین است و چیزهای زیادی را برای ما روشن می‌کند. مثلا اینکه بیشتر خصوصیات شخصی که یهود در نتظار اوست به طرز مرموزی با دیگر منجیان مشترک است! این خصوصیات بسیار زیادند و اشاره کوتاهی هم به آنها زمان زیادی می‌‌خواهد. برای بررسی بیشتر این خصوصیات مشترک، خواندن کتاب "*** موعود *** موهوم" خالی از فایده نیست. کتاب بسیار ناقصی که کمی از خصوصیات مشترک بین یهود و یکی از مذاهب منتسب به اسلام را بررسی کرده است. 

همه اقوام در انتظار شخصی به سر می‌برند که از طرف خدا برای نجات قوم خود نازل می‌شود. این شخص در هر قومی خصوصیاتی دارد که بسیار شبیه شخص مورد نظر یهود است و این می‌رساند که فرهنگ انتظار تا حد زیادی طبق شواهد و قراین از بین یهود به دیگر ملل سرایت کرده است. برخی خصوصیات منجی یهودیان اینها هستند: 

همه ملل جهان را زیر سلطه و در خدمت یهود درآورده و همه کشورها مطیع آنها خواهند بود (همجیة التعالیم الصهیونیة بولس حنا مسعد ص 57) و اینکه یهودیان همچنان در جنگ‌هایى سخت با بقیه ملت‌ها خواهند بود تا مسیح حقیقى آنها قیام کند (الکنز المرصود فی قواعد التلمود ص 65 د. روهلنج) و بر این پندار هستند که این مسیح مزعوم بعد از قیام خودش آنها را دربیت‌المقدس جمع کرده و برای‌شان دولتى تشکیل داده ودنیا را از غیر از آنها خالى نموده و تا مدتى طولانى مرگ به سراغشان نمی‌آید (افحام الیهود ص 125) 

یهودیان تا امروز بر این باور هستند که که وقتی که مسیح موعودشان قیام می‌کند همه یهودیان متفرق در دنیا را گرد آورده و از آنها ارتش بزرگى تشکیل داده و مکان اجتماع آنها کوه‌هاى صهیون در اورشلیم خواهد بود! (سفر أشعیا اصحاح 66 فقره 20 و60/1-4). و این تجمع حتى شامل مردگان شده و از قبرها بیرون آمده تا به ارتش مزعوم یهود به رهبرى مسیح مزعوم بپیوندند، و در سفر حزقیال این پندار با تفصیل بیشترى آمده است (سفر حزقیال اصحاح 37 فقره 9-12) 

به همه این مزاعم اکتفا ننموده بلکه جثه و جسم گناه‌کاران از غیر بنى‌اسرائیل را در آورده تا تماشاگر عذاب وشکنجه آنها گردند (سفر زکریا اصحاح 10 فقره 9-6 وسفر حزقیال اصحاح 66 فقره 24). 

این منجی بعد از گردآورى یهود شروع به گردآورى بقیه مللى می‌نماید که بنا به زعم آنها ستمى بر یهود روا داشته‌اند تا همه آنها را محاکمه و قصاص نماید (سفر یوئیل اصحاح 13 فقره 8). و اما نتیجه این محاکمه را سفر زکریا (اصحاح 13 فقره 8) توضیح داده است که مسیح مزعوم یهود در آن روز دو سوم جهان را می‌کشد (همان کاری که منجی شیعیان انجام خواهد داد!!! ) و تلمود نیز با تأیید این امر اضافه می‌کند که یهودیان هفت سال تمام اسلحه‌هایى را که غنیمت گرفته‌اند می‌سوزانند، و در آن وقت است که یهودیان برجهان مسلط شده و بقیه ملت‌ها بردگان آنها گشته و گوسفندان آنها را می‌چرانند (الکنز المرصود د. روهلنج ص 65). 

در عهد این مسیح مزعوم بنا بزعم آنها از کوه‌ها جوی‌هاى شیر و عسل و از زمین خمیر تازه و لباس پشمى بیرون می‌آید (سفر یوئیل اصحاح 3 فقره 18 و سفر اشعیا اصحاح 7 فقره 17-22 والکنز المرصود ص 64 د. روهلنج و اسرائیل و التلمود ص 67 ابراهیم خلیل احمد). روش و سیاست حکومت او چنین است که درمیان مردم بر اساس دلیل و بینه حکم نمی‌کند بلکه برخلاف همه بشر و حتى انبیاء بر اساس الهام و معرفت الهى! محاکمه می‌کند (سفر أشعیا اصحاح 11 فقره 2و3) 

این نمونه‌ای بود از پیش زمینه‌های قوم یهود برای منجی‌شان. این بینش، باعث شده تا سیاست‌های رجال یهودی در سراسر جهان بر پایه چنین تعلیماتی شکل گیرد. همچنین برای آماده کردن بقیه یهودیان با استفاده از ابزار تبلیغات در قرن اخیر کارهای بسیار زیادی انجام داده‌اند که فیلم‌های هالیوودی و حتی غیرهالیوودی از جمله آنهاست. بدون تردید هر فیلمی که در مورد مصائب و مشکلات عده‌ای باشد که در ادامه شخصی به عنوان منجی این قوم را نجات می‌دهد از این دسته فیلم‌های هستند. فیلم‌هایی مانند ماتریکس یا مرد عنکبوتی یا سوپرمن که نمونه‌های هالیوودی و یا افسانه جومونگ! که نمونه‌ای ظاهرا غیرهالیوودی است و 100% یهود سازند و همه آنها در راستای تحقق اهداف سران یهود جهت سامان دادن به بینش منجی یهودیان در سراسر دنیاست. جالب این است که این گونه فیلم ها همیشه با هزینه های هنگفت تولید شده و با تبلیغات در سراسر دنیا فروش باور نکردنی به دست می‌آورد. 

یهود معتقد است که شخصی در آخرالزمان بر دنیا حکومت می‌کند در در اصل مسلمان (فرزند شیطان) است و در سوریه متولد می‌شود (همان مشخصاتی که شیعیان برای دجال ذکر می‌کنند!! ). پس از فلاکت زیادی که بر سر مردم جهان می‌آید مسیح یهودیان ظهور کرده و با این شخص مبارزه می‌کند و او را شکست داده و پس از آن 1000 سال خوشی در دنیا حاکم خواهد شد. جنگ نهایی بین مسیح (منجی یهود) و مخالفان (دجال) به جنگ آرماگدون مشهور است که این روزها بسیار در مورد آن می‌شنویم!! مراحل (هفت‌گانه) که در کتاب مقدس پیشگویى شده و اینان به آن اعتقاد دارند عبارتند از: 

1. بازگشت یهودیان به فلسطین؛ 

2. ایجاد دولت یهود 

3. موعظه شدن انجیل به بنى‌اسرائیل و دیگر مردم دنیا و در تمامى دنیا 

4. به بهشت رفتن کلیه کسانى که به کلیسا ایمان آورده‌اند 

5. دوران فلاکت. این مرحله هفت سال طول خواهد کشید. در این مرحله یهودیان و دیگر (به اصطلاح) مؤمنان ظلم خواهند دید. اما سرانجام صالحان با پیروان دجال به نبرد خواهند پرداخت 

6. وقوع جنگ آرماگدون، جنگى که در صحراى مگیدو در اسرائیل به وقوع خواهد پیوست 

7. شکست لشکریان دجال و استقرار پادشاهى مسیح (منجی یهود). پایتخت این پادشاهى اورشلیم (قدس) خواهد بود. این پادشاهى به وسیله یهودیان اداره شده و یهودیان به مسیح خواهند پیوست و یا مسیحى خواهند شد.
 
 
 
 
 
 
 
 
 
علی
یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 10:46 ق.ظ
اقای نیسی، خیلی چیز تشریف دارید. 
اقای پورپیرار در اسلام و شمشیر 14 در قسمتی فرمودند که:(تمام مطالب قرآن، در باب مسائل یهود و کتاب تورات، در قالب خطاب به بنی اسرائیل انجام می شود و نه چون انجیل و قرآن، با خطاب عام به آدمیان! ما در قرآن با حضور دیگر رسولان قومی، چون اقوام عاد و ثمود و لوط و هدایتگرانی چون نوح و یونس و صالح هم مواجهیم، اما تفاوت درجات آن ها با موسای پیامبر در ارسال کتاب است، که انبیاء پیش از او نداشته اند). 
اقای نیسی، این نوشته استادت را خوب بررسی کن و به ادامه مطلب دقت کن: خداوند در ایه 213سوره بقره می فرماید که :(کانَ النَّاس أُمَّةً وَحِدَةً فَبَعَث اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشرِینَ وَ مُنذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَب بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَف فِیهِ إِلا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَیِّنَت بَغْیَا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ ءَامَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِى مَن یَشاءُ إِلى صِرَطٍ مُّستَقِیمٍ). ظاهر ایه دلالت دارد که ضمیر معهم به النبین بر می گردد یعنی هر پیامبری کتابی دارد و در آن کتاب حقایق بیان شده چه کتاب بزرگی بوده و یا کوچک باشد و خواه مدون باشد و یا مدون نبوده باشد و معجزه بوده باشد و یا نبوده باشد . 
جناب نیسی با توجه به توضیحات جناب پورپیرار که در بالا اوردم و از سخنان ایشان برداشت می شود که اگر در ایاتی مثل آیه 213سوره بقره یا ایه184سوره ال عمران سخن از اعطای کتاب به همه پیامبران است، به اعتبار مجموع انهاست، نه جمیع انها. بدین معنا که در میان مجموع رسولان الهی بعضی از انان دریافت کننده کتاب بودند، نه انکه به فرد فرد انها کتاب داده شود. و از مفسران شیعه نیز کسانی مثل علامه طباطبایی نیز چنین رایی دارند یعنی همه پیامبران دارای کتاب نیستند، بلکه فقط پیامبران اولو العزم دارای کتاب هستند. و کتاب یعنی مجموعه ای که حاوی خطوط کلی معارف و شریعت و احکام و قوانین است به پنج پیامبر اولوالعزم داده شده است.(شرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِى أَوْحَیْنَا إِلَیْک وَ مَا وَصیْنَا بِهِ إِبْرَهِیمَ وَ مُوسى وَ عِیسى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبرَ عَلى الْمُشرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یجْتَبى إِلَیْهِ مَن یَشاءُ وَ یهْدِى إِلَیْهِ مَن یُنِیب ). 
جناب نیسی به هر روی، از ترفیع بعثت انبیا و انزال کتاب بر امت واحده معلوم می شود که منظور از ناس انسانهایی هستند که در فاصله زمانی میان حضرت ادم و حضرت نوح زندگی کرده اند(ایه13سوره شوری را نیز در نظر داشته باش). یعنی مردم امت واحد بودند و اختلاف کردند، انگاه خداوند بعثت پیامبران صاحب کتاب و شریعت جامع را پدید اورد. ایه 19 سوره یونس نیز ان را تایید می کند:(وَ مَا کانَ النَّاس إِلا أُمَّةً وَحِدَةً فَاخْتَلَفُوا وَ لَوْ لا کلِمَةٌ سبَقَت مِن رَّبِّک لَقُضىَ بَیْنَهُمْ فِیمَا فِیهِ یخْتَلِفُونَ). 
جناب نیسی تا همین جا فعلاً کافی است، چون احتمال دارد که جناب پورپیرار علنی نکند، اگر علنی نمود ، نظرت در مورد این مطالب اظهار کن تا اصل مطلب را بازگو کنم.
 
 
 
 
 
علی
یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 11:20 ق.ظ
جنابی که با نام (قرآن بدون کمک احادیث حرفی برای گفتن ندارد!!!!!!!!!!!!!!)نظر دادید و گفتید که :(اینها معتقدند این است که" قرآن را فقط امام معصوم می فهمد ولاغیر؟!!! ). 
ایا منظورت کل شیعه ها هستند یا نه؟ حالا کسانی هستند که مشرب اخباری گری دارند و این اعتقاد را دارند، ولی همه این طوری نیستند. مثلا آقای جوادی املی در کتاب قران در قران می گویند که : تبیین قران از سوی پیامبر تبیین درونی است نه تبیین بیرونی، به این معنا که قران فاقد هر گونه حجاب است و پیامبر به عنوان معلم حجاب از چهره مردم کنار می زند؛ گفتار ایشان در این باره چنین است:( تبیین ان حضرت برای ان نیست که در قران، نقاط مبهم و تاریک معما گونه وجود داشته و حضرت مامور باشد مشکلات و موانع را رفع کند تا ظاهر ان معلوم گردد، بلکه قران نور محض و بین بالذات است و نه تنها خود واضح و روشن است، بلکه مبین و تبیان همه چیز است.کار معلم اول یعنی رسول اکرم و اهل بیت این نیست که پرده از روی قران بردارند، بلکه پرده ها را از روی دل ها و افکار مردم منحرف و الوده بر می دارند. قرانی که خود تبیان کلی شی است و همه چیز را بیان می کند، چگونه می شود ابهام داشته باشد و نیازمند تبیین از خارج خود باشد؟). 
یا علامه طباطبایی نیز چنین نظری دارند و در تفسیر المیزان ج3ص77در مبحث تفسیر به رای می فرمایند که :(نتیجه انکه انچه بر اساس این روایات از ان نهی شده ، استقلال در تفسیر قران و تکیه کردن مفسر به خود، بدون مراجعه به غیر قران است. لازمه این گفتار ان است که در تفسیر قران، ناگریزیم از غیر استمداد جوییم). 
ایشان این غیر را منحصر در قران و سنت دانسته، آنگاه سنت را منتفی شمرده است:( و این غیر، ناگریز یا خود قران است یا سنت. اما اینکه این غیر ، سنت باشد، با قران و خود سنت که به مراجعه به قران و عرضه روایات بر ان فرمان داده، منافات دارد. بنابراین ، تنها منبع برای مراجعه به ان و یاری جستن از ان در تفسیر قران، خود قران است). 
علامه در پاسخ به این اشکال که : به استناد ایه شریف 44سوره نحل تبیین و تفسیر قران، به پیامبر واگذار شده و ایشان نیز تفسیر را به صحابیان اموخته است؛ بنابراین ، عدول از روش و سیره ایشان بدعت است، با اشاره به ایه ( فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِندِ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَفاً کثِیراً) اورده است:( ایه در مقام هماورد طلبی است و معنا ندارد که در چنین مقامی ، ما را برای فهم معانی قران، به فهم صحابیان و شاگردان ایشان ارجاع داده باشد، حتی معنا ندارد که ما را به بیان پیامبر(ص) ارجاع داده باشد، زیرا آنچه پیامبر در تفسیر و تبین قرآن بیان داشته از دو حال خارج نیست، یا موافق ظاهر قرآن است که در این صورت،به همان مفادی که ظاهر قران به ان رهنمون است؛ هر چند این مفاد، پس از تدبر و تامل و جستجو به دست امده باشد، را پیدا کرده است؛ و یا با ظاهر قرآن هماهنگ نبوده، مفاد نهایی قران به ان رهنمون نیست که در این صورت با هماورد طلبی منافات دارد و چنان چه هویداست، برهان با آن تمام نیست). 
یعنی علامه، شان پیامبر را شان تعلیم قران دانسته و افزوده که کار معلم اسان کردن راه و نزدیک کردن مقصد است، نه ایجاد راه و آفرینش مقصد.
 
 
 
 
  
 
 
  
 
 
 
 
نیسی
یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 07:27 ب.ظ
سلام علیکم 

جناب آقای علی 

این همه صغری کبری کردن برای چیست؟ شما که هنوز مفهوم " کتاب " را در کلام الله المجید متوجه نشده اید و همان خزعبلات آنوسیانی ( یهودیان مسلمان نما) همچون علامه مزعوم تان یعنی طباطبایی و یا الهی قمشه ای را تکرار می کنید؟ 

چیز ناگفته ای را در درون دل خویش باقی نگذارید چون ممکن است دچار مشکل شوید، البته اگر از جنس تفاسیر ترجمه های نوشته شده توسط آنوسیان نزد فرقه شیعه است بگذارید در جای خود باقی بماند! 

جناب علی؛ بی خودی دست و پا نزنید و همه فرقویان چه شیعه و چه سنی در منجلاب حدیث و روایت و اصطلاحا " عن عن " دست و پا می زنند و اصولا کار چندانی با کلام الله ندارند سعی شما در تبرئه فرقه تان از ضدیت با قرآن کمکی به شما نمی کند و باعث بیشتر فرو رفتن تان در چاه گمراهی می شود. 

آماده نبودن شرایط است که مانع ارائه تفاصیل عقیده انحرافی فرقه شیعه درباره ناقص بودن کلام الله مجید می باشد و گرنه سال هاست که متولیان فرقه شیعه شیون و زاری به راه انداخته اند که قرآن نوشته شده توسط علی و فاطمه نزد امام زمان مزعوم است. 

این ادعا خود بخشی از برنامه وسیع آماده سازی اذهان برای صدور نتیجه نهایی یعنی اعلام ناقص بودن قرآن است و اکنون چند سالی است گفتگوها برای حساسیت سنجی در این باره علنی شده است. 

به هر حال پیش از هر سخنی بهتر است شما در ابتدا مفهوم " کتاب " در کلام الله مجید را در یابید و بعد اظهار نظر بفرمایید، شاید بدین ترتیب افق تازه ای به غیر معلومات منحرف فرقوی بر شما باز شود.
 
 
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
علی
یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 10:18 ب.ظ
جناب نیسی واقعاً برات متاسفم که فقط کارات شده تهمت زدن. 
عنوان کتاب در قران برای چند مصداق به کار رفته است: 
1) جایگاه ثبت عقاید و اخلاق و اعمال انسانها:(وَ کلَّ إِنسنٍ أَلْزَمْنَهُ طئرَهُ فى عُنُقِهِ وَ نخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ کتَباً یَلْقَاهُ مَنشوراً) 
2)حقیقتی که همه امور نظام هستی در ان ثبت شده است:(وَ مَا تَکُونُ فى شأْنٍ وَ مَا تَتْلُوا مِنْهُ مِن قُرْءَانٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلا کنَّا عَلَیْکمْ شهُوداً إِذْ تُفِیضونَ فِیهِ وَ مَا یَعْزُب عَن رَّبِّک مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فى الاَرْضِ وَ لا فى السمَاءِ وَ لا أَصغَرَ مِن ذَلِک وَ لا أَکْبرَ إِلا فى کِتَبٍ مُّبِینٍ) 
3)مجموعه قوانین و احکامی که ره آورد رسالت پیامبران اولوالعزم است (فَبَعَث اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشرِینَ وَ مُنذِرِینَ وَ أَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَب بِالْحَقِّ ) 
4)گاهی به همراه قرینه، به قباله نکاح یا تجارت یا دست نوشته های بشری نیز کتاب گفته می شود؛ مانند:(...وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّکاح حَتى یَبْلُغَ الْکِتَب أَجَلَهُ ...)(فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَب بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ ...)(قَالَت یَأَیهَا الْمَلَؤُا إِنى أُلْقِىَ إِلىَّ کِتَبٌ کَرِیمٌ). 
سلول های خاکستری مغرت رو به کار ببر تا بفهمی در ایه 213سوره بقره منظور کدام است؟ 
بنابراین تو لازم نکرده که معنای کتاب را به من یاد بدهی. 
واقعا برایت متاسفم که از خودت چرت و پرت می بافی به همه نسبت می دهی. 
اما در نوشته ات گفتی که :(آماده نبودن شرایط است که مانع ارائه تفاصیل عقیده انحرافی فرقه شیعه درباره ناقص بودن کلام الله مجید می باشد و گرنه سال هاست که متولیان فرقه شیعه شیون و زاری به راه انداخته اند که قرآن نوشته شده توسط علی و فاطمه نزد امام زمان مزعوم است). 
علامه عسکری در این باره می فرماید که :( برخی دیگر از نویسندگان تهمت دیگری را به شیعه متوجه ساخته و می گویند که آنان قران دیگری دارند، به نام مصحف فاطمه، زیرا نام کتاب فاطمه مصحف است و برخی از مسلمانان نیز در اغاز به قران مصحف می گویند). یا امام صادق در توصیف مصحف فاطمه می فرماید که :( به خدا سوگند نزد ماست ، مصحف فاطمه و در ان حتی یک آیه قران نیست). 
بنابراین واقعاً اگر می خواهی کسی را نقد کنی ، لطفاً از خودت چرت و پرت ننویس و به دیگری نسبت دهی. 
و انقدر بی صفت هستی که اسلام و شمشیر استادت را فراموش نمودی و افاضه فرمودی که :(عیسی علیه‌السلام به مردم خود می‌گوید که مصدق لما بین یدی من التوراة است که منظورش کل توراة نیست. چون "من التوراة" یعنی بخشی از تورات و این هم به خاطر تحریف این کتاب در دست یهودیان بسیار طبیعی است. به هر حال معلوم است که نه فقط عیسی بلکه تمام پیامبران قبل از او هم بشارت منجی). خب این نتوشته ات را با قسمتی از بیانات اقای پورپیرار در اسلام و شمشیر 33مقایسه کن:(گروهی بر مبنای این آیات و چندین آیه ی دیگر، که در زیر خواهم آورد و مرتبط با تحریف کتاب نیست، مدعی می شوند که موضوع تحریف تورات در قرآن مجید ثبت است و اجرای آن را گروه دیگری از زمان موسا و عیسای پیامبر می گیرند، حال آن که آیات بالا از تحریف درکلمات قرآن، وسیله ی یهودیان می گوید، نه تورات. عملی که در رویارویی خصمانه ی اهل کتاب، در سال های میانی طلوع اسلام، چندان طبیعی می نماید که خداوند حکم چشم پوشی بر آن را صادر می کند. اگر تورات و انجیل را تحریف شده ی قدیم و از زمان موسا و عیسای پیامبر و یا حتی در زمان مراوده ی اهل کتاب با رسول مکرم اسلام بگیریم، پس این همه آیاتی که پیامبر و قرآن را مصدق کتاب های پیشین می شناساند، از اعتبار انداخته ایم). 
جناب نیسی در کامنت قبل مگر نگفتی که منجی شیعیان همان کاری را انجام می دهد که منجی یهود انجام می دهد. لطفا مدارک این سخن را بگو. 
در ضمن در کامنتی که به شما ارسال نمودم ، کجایش استفاده از حدیث یا روایت بود، بلکه از شما پرسیدم که با توجه به نظر جناب پورپیرار در اسلام و شمشیر14 در مورد داشتن کتاب برخی از پیامبران و ایه213سوره بقره چیست تا اصل مطلب را بنویسم. 
ایا طبق ایه 213سوره بقره ضمیر معهم که به النبین بر می گردد، ایا منظور این که تک تک پیامبران کتاب دارند که در این صورت بیانات استادت نقض می شود؟ یا اینکه مجموع پیامبران دارای کتاب هستند؟ کدامش؟ 
قای پورپیرار،امیدوارم تا اخر مثل کامنت قبل نظر رو علنی .
 
 
 
 
آمون : حتما طولانی خواهد شد ولی احتمالا بخشی از بحث در همین کامنت پیگیری خواهد شد!  
 
 
آمون : بحث بسته شدن و ادامه در این یادداشت میسر است :  
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


غارت و قاچاق کشفیات و ماحصل اکتشافات باستانی کاوشگران و محققان باستان شناس در سرزمین افغانستان و انتقال به کلکسیونرهای آمریکایی


علیرضا_1
یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 11:58 ق.ظ
این یکی دیگه خیلی ضایع بود . 

http://dari.ruvr.ru/2013_09_14/121339424/ 

در چوکات مراسم خاص قیمت ترین کوزه قدیمی یرای شراب و 5 اثر طلائی دیگر بعد از افغانستان به واشنگتن تسلیم گردید. 

گرچه این کوزه در افغانستان کشف گردیده است. اما افغانستان هیچ وقت تحت تاثیر امپراتوری روم قرار نداشته است. با این همه قبل از اسلام, افغانستان و ایران افتخارات در تولید مشروب داشتند که در آثار ادبی سطوره ها و اشعار باستانی و همچنان در زندگی معمولی مردم آنزمان وجود داشته است. 

گفته میشود که تمام این آثار تاریخی در قلمرو افغانستان سرقت شده و به خارج انتقال میگردید که کارمندان گمرک امریکا در ماه مارچ 2011 آنها را کشف و ضبط نمودند. 

جزوتام های پولیس گمرکی و مهاجرین امریکا این مساله را تحقیق نمودند , معلوم شد که اشیاه سرقت شده به فرمایش خاص دزدی شده و باید به تجاری در نیویارک که مصروف تجارت انتیک است, انتقال میگردید.
پاسخ:
اشیاء یافت شده در افغانستان رومی نیست، یونانی است.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


عکسهای قدیمی و کهن یادگاری و شخصی از تخت جمشید و ستون های بنای نیمه کاره ایلامی/عیلامی/ هخامنشی در فارس، ایران


abbas
یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 06:01 ق.ظ
http://www.anahitaphotoarchive.com/19th-and-early-20th-c-pre-revolutionary-photography/middle-east
پاسخ:
ولی این یکی باز نشد.  
 
 
 
 
abbas
یکشنبه 24 شهریور 1392 ساعت 06:11 ق.ظ
http://www.anahitaphotoarchive.com/19th-century-photos-for-sale/19th-c-middle-east-photos-3
پاسخ:
بسیار دیدنی بود، به خصوص در نمایش پوشش مردان و بقایای فکسنی تخت جمشید.ممنون  
 
 
 
 
 
آمون : هیچ کدام فیلتر نیستند!  
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


آموزش و یادگیری زبان های کهن و باستانی جهان، خط میخی و زبان فارسی داریوشی و زبانهای زنده دنیا، روسی، انگلیسی، ترکی و فارسی


امید
شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 08:18 ب.ظ
سلام آقای پورپیرار. 
شما چند زبان و چه زبان های مسلط هستید؟؟
پاسخ:
من اسم خودم را هم غلط می نویسم
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


مدارس دخترانه و پسرانه عصر قاجار و مکتبخانه و آموزش الفبای خواندن و نوشتن در مکتب خانه های قدیمی و سنتی تعلیم و تعلم کودکان


شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 01:32 ب.ظ
دختران مدرسه ای در زمان قاجار/عکس 
http://www.parsnews.com/fa/tiny/news-82897/ 
استاد اگه این عکس مربوط به ایران زمان قاجار باشد، پس چرا لباس هایشان شبیه راهبه های مسیحی هست؟
پاسخ:
در زمان قاجار مدرسه پسرانه هم نبود چه رسد به دخترانه!
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


مسلمانان صهیونیست و آنوسیان حامی رژیم اشغالگر قدس به بهانه ارض مقدس موعود الهی به قوم مصری بنی اسرائیل بنا بر آیات قرآن


abbas
شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 08:16 ق.ظ
http://en.wikipedia.org/wiki/Muslim_supporters_of_Israel
پاسخ:
چه عجب که این یکی را باز کرد. ولی بحث نیمه کاره و ضعیفی بود.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


یکسان دانستن حساب انواع گرایشات یهودی من جمله صهیونیست و ضد صهیونیست توسط ژورنالیست و روزنامه نگار مصری طبق دستور قرآن


abbas
شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 08:02 ق.ظ
http://elderofziyon.blogspot.ca/2013/02/egyptian-op-ed-no-difference-between.html
پاسخ:
این یکی هم ارور 404 داد.  
 
 
 
 
 
 
آمون : این هم متن کامل لینک و عکس نویسنده در انتها. ضمنا محتوای لینک مربوط به متن عربی هم قرار داده می شود :   
 
 
Thursday, February 07, 2013
Egyptian op-ed: "No difference between Zionists and Jews, they all hate Islam"
From an op-ed in Egypt's Dostor Daily by female columnist Majed al-Khelfo:
Koran 5:82: Thou wilt surely find the most hostile of men to the believers are the Jews and the idolaters
The Quran in this verse describes feelings of hatred and animosity of two sets of people toward believers in Muhammad peace be upon him. These two communities are the Jews and the idolaters...You cannot decide the truth concerning the relationship of hostility to the believers [is limited to] a given time, the Quran and His signs are all facts revealed for every time and place; the text of the Koran is eternal and their enmity cannot be changed or altered, and can not be transformed into affection.
Just like you cannot turn fire into water or water into fire, this [Koranic] text recognizes for every Muslim the eternal facts about Jews: the Jews of the time of Moses are the same as the Jews in the time of Jesus, the same as the Jews at the time of Muhammad peace be upon him, and the same as the Jews in our time. The Jews hate of Muslims, they have vindictive feelings against Islam and the Prophet of Islam, and they are ungrateful for God's blessings on them throughout time....
It is odd nowadays to find intellectuals, journalists and pundits who try to to find a basis for the separation of Jews and Israelis, to differentiate people between those who belong to the Hebrew entity perched on our chests in Palestine, who came into the world and found himself a Jew.... there is no difference between the Jew and the Israeli, as both have gleaned a culture of hatred of Islam and Muslims since birth, and drank it with his mother's milk, and Jewish children learn this in school at a very early age.
...[They teach] their children that the Quran is not sacred, to that extent they claim Muhammad peace be upon him is a figment of imagination and the Koran depends in large part on what was in the Jewish religious books, and they teach their children that the Koran is inspired by the Bible, the Quran is like Mohammed's Torah, and the Hadith and the Sunnah are like the oral Torah complement the Quran.
Their children's books as well as in books for adults even more exude all hatred against Islam and Prophet of Islam. One is not surprised that this is their attitude, as the Quran says about them: "Although those who were given the book to know that truth from their Lord..." - (Cow 144) they know that Islam is right, and they know that Muhammad, peace be upon him was the greatest of the prophets and messengers, and they know that the Quran is right; much as they are sure that their own books had been affected by tampering and forgery.
Notice that Jews must not only be hated because they criticize the Quran - they must be hated because they don't accept the truth of the Quran!
 
 
 
  
 
 
 
مجد خلف تکتب: ولا حَرَجْ ..؟!
الخمیس 7 فبرایر 2013 - 10:26 ص رأی ورؤى
مجد خلف
یقول الحق تبارک وتعالى فى کتابه الکریم: ( لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ ) – المائدة ٨٢ ، صدق الله العظیم.
 
یقرر القرآن فى هذه الآیة مشاعر الکراهیة والعداء التى یکنها طائفتان من الناس نحو المؤمنین بمحمد صلى الله علیه وسلم ؛ وهاتان الطائفتان هما الیهود والمشرکین ، وقدّم الیهودَ على المشرکین ، لأنهم أشد عداوة للذین آمنوا ، والقرآن فى إطلاقه هذا الحکم الخطیر ( أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً ) ، لا یذکر تعلیما شخصیا للرسول صلى الله علیه وسلم ، فهو: ( وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى ) – النجم ٣ و٤، ولا یقرر حقیقة تخص علاقة العداء للمؤمنین فى زمن معین ، فالقرآن بآیاته کلها وحقائقه کلها کتاب أنزل لکل زمان ومکان ، فالعداوة بنص القرآن هى عداوة أزلیة لا تتغیر ولا تتبدل ، ولا یمکن أن تتحول إلى مودة ،
 
کما لا یمکن أن تتحول النار إلى ماء أو الماء إلى نار، فهذا النص الکریم یقر فى نفس کل مسلم حقیقة الیهودى الأزلى ، الیهودى على زمان موسى، هو ذاته الیهودى على زمان عیسى ، هو ذاته الیهودى على زمان محمد صلى الله علیه وسلم ، هو ذاته الیهودى فى زماننا ، الیهودى الکاره للمسلمین ، الحاقد على الإسلام ونبى الإسلام ، الجاحد لنعم الله علیهم على طول الزمان ، المتربص بالقرآن والسنة وسیرة النبى صلى الله علیه وسلم ، وسیرة صحابته .
 
ومن غرائب الأیام ؛ أن نجد من المفکرین والصحفیین والمثقفین من یحاول أن یرسخ قاعدة للفصل بین الیهودى والإسرائیلى ، بحیث یفرّق الناس بین من ینتمى إلى الکیان العبری الجاثم على صدورنا فى فلسطین ، ومن جاء إلى الدنیا فوجد نفسه یهودیاً ، ونحن نقول إن الطینة واحدة والطباع واحدة ، ولیس ثمة فرق بین الیهودى والإسرائیلى ، إذ کلاهما قد استقى ثقافة الکراهیة للإسلام وللمسلمین منذ ولادته ، ورضعها مع لبن أمه ، ولیس أدل على هذه الحقیقة أکثر مما یتعلمه أطفال الیهود فى المدارس منذ نعومة أظافرهم .
 
فالحاخامات والمدرسون یعلمونهم أن الدین الإسلامی لیس من عند الله ، ولکنه فُرض على قبائل شبه الجزیرة العربیة من قِبل محمد ، والرسول صلى الله علیه وسلم ( محمد ) هو مؤسس الدین الإسلامی ، وأما معجزة الإسراء والمعراج فیقدمونها على أنها أسطورة خرافیة ابتدعها محمد وقصها على أهله وأصحابه ، وتصف کتبهم الرسول صلى الله علیه وسلم بالغارق فی أحلام الیقظة ، والمحارب ، والمبتدع للدین الإسلامی ،
 
وهم یعملون على ترسیخ أفکار فى عقول الأطفال تتعلق بعدم قدسیة القرآن الکریم ؛ لأنه على حد زعمهم من نسج خیال محمد صلى الله علیه وسلم ، وأنه یعتمد فی جزء کبیر منه على ما ورد فی الکتب الدینیة الیهودیة ، وتربط بعض الکتب التى تدرس لأطفال الیهود بین لغة القرآن ولغة التوراة ؛ للتدلیل على أن القرآن مستوحى من التوراة ، فالقرآن یقدم على أنه توراة محمد ، ویقدم الحدیث النبوی والسنة الشریفة على أنها التوراة الشفهیة التی تکمل القرآن.
 
وتحرص هذه الکتب على تأکید أن الإسلام ما هو إلا نسخة معدلة للیهودیة وما جاء فی التوراة ، وأن النبی محمداً بذل جهداً مضنیاً لمطابقة دینه وجعله متفقاً مع الیهودیة ؛ فقد أمر أتباعه بصیام یوم الغفران والتوجه فی الصلاة نحو القدس ، وعندما واجه مقاومة الیهود لدینه توقف عن تقلید الیهودیة ، وأمر أتباعه بصیام شهر رمضان ،
 
وما فى کتب الأطفال ؛ کما فى کتب الکبار کثیر کثیر ، ینضح کله بالحقد على الإسلام ونبى الإسلام ، ولا نستغرب أن یکون هذا هو موقفهم ، فالقرآن یقول عنهم: ( وَإِنَّ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ لَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا یَعْمَلُونَ ) – البقرة ١٤٤ ، هم یعلمون أن الإسلام حق ، ویعلمون أن محمداً صلى الله علیه وسلم خاتم الأنبیاء والمرسلین حق ، ویعلمون أن القرآن حق ؛ بقدر ما هم متأکدون أن کتبهم قد طالتها ید العبث والتزویر .
 
ونلاحظ أن یهود الیوم یجنون ثمار ما زرعه یهود الأمس ، فالیهود على زمن الرسول صلى الله علیـه وسلم ؛ وما تلاه من عقود ؛ حاولوا بکل طاقاتهم ومکرهم المعروف عنهم دس الأحادیث ، وتبدیل ألفاظها ، والتدخل فى سیاقها بالحذف والإضافة ، والتزویر والتدلیس ، وهو ما لم یستطیعوا القیام به مع القرآن الکریم الذى تعهد الله تبارک وتعالى بحفظه ، ووجدوا فى کتب سیرة النبى صلى الله علیه وسلم ، وکتب سیر الصحابة مبتغاهم ، ومنتهى مرادهم ، فقد مرّ من الزمان أربعة عشر قرناً ، وأصبح الیهود یدّعون أن القرآن مقتبس من التوراة ! وأنه یعتمد فى أجزاء کبیرة منه على ما ورد فى التوراة !
 
إقرءوا معى ما ورد فى صحیح مسلم: حدثنا أبو عاصم الضحاک بن مخلد أخبرنا الأوزاعی حدثنا حسان بن عطیة عن أبی کبشة عن عبد الله بن عمرو أن النبی صلى الله علیه وسلم قال: ( بلغوا عنی ولو آیة وحدثوا عن بنی إسرائیل ولا حرج ومن کذب علی متعمدا فلیتبوأ مقعده من النار ).
 
هل یأمر رسول الله صلى الله علیه وسلم تابعیه بالأخذ عن بنى إسرائیل ولا حرج ؟ هل یأمرهم صلى الله علیه وسلم بنقل أحادیث بنى إسرائیل ؛ مع أن القرآن یقول عنهم: ( فَبِمَا نَقْضِهِم مِّیثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ ) – المائدة ١٣ ، هل یأمن الرسول الکریم لمن یعلم أنهم حرفوا کلام الله وکتبوه بأیدیهم ؟ ( فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِیَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا یَکْسِبُونَ ) – البقرة ٧٩ .
 
لقد قال القرآن موجها الحدیث لرسول الله صلى الله علیه وسلم: ( وَلَئِنْ أَتَیْتَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْکِتَابَ بِکُلِّ آیَةٍ مَّا تَبِعُواْ قِبْلَتَکَ وَمَا أَنتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ وَمَا بَعْضُهُم بِتَابِعٍ قِبْلَةَ بَعْضٍ وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءهُم مِّن بَعْدِ مَا جَاءکَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّکَ إِذَاً لَّمِنَ الظَّالِمِینَ ) – البقرة ١٤٥ ، ألا یعتبر الأمر بالحدیث عن بنى إسرائیل ولا حرج اتباعاً لأهوائهـم ؟
 
إننا ننأى برسولنا الکریم ؛ علیه أفضل الصلاة وأتم التسلیم ؛ أن یکون قد أصدر هذا الأمر ، أو أذن للمؤمنین بالعمل به ، لأنه ببساطة شدیدة یناقض صریح القرآن ، ولأن من کتب هذا الحدیث ؛ کتبه بعد أکثر من مائتى سنة من وفاة الرسول صلى الله علیه وسلم .
 
ألم یحن الوقت بعد لحرکة کبرى یقوم بها العلماء والمتخصصون ، لتنقیة کتب الحدیث الشریف ؟ هل عجز المسلمون عن حمایة دینهم ؟ هل عجزوا عن نصرة رسولهم ؟ هل ننتظر حتى یدّعى الیهود أن القرآن نزل على موسى ؟ أو ینسبونه إلى مزامیر داود ؟ لا حول ولا قوة إلا بالله العلى العظیم ..
 
 
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


نسخه اصلی و واقعی قرآن نازل شده در دستان امام زمان، آخرین امام شیعیان و ارائه در پایان دوران غیبت کبری و آغاز ظهور مهدی موعود


نیسی
شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 05:51 ق.ظ
سلام علیکم 

*** با این ادعای واهی، امام شان را از خصیه اصلی رهبری و امامت یعنی هدایت ساقط می کنند و در نتیجه از شرایط امام بودن خارج می شود! *** 

جناب آقای دارا 

این جماعت فرقوی و منحرف مصداق بارز آیات ذیل هستند: 

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا (٣٠ فرقان) 

مُنِیبِینَ إِلَیْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَلا تَکُونُوا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (٣١)مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ (٣٢)وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُمْ مُنِیبِینَ إِلَیْهِ ثُمَّ إِذَا أَذَاقَهُمْ مِنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ بِرَبِّهِمْ یُشْرِکُونَ (٣٣ روم) 

إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا کَانُوا یَفْعَلُونَ (١٥٩ انعام) 

از این جماعت بپرسید مگر از وظایف امامان ادعایی شان هدایت پیروان شان نیست؟ مگر مدعیان ارتباط با امام زمان مزعوم کم هستند؟ 

چرا امام زمان مزعوم نسخه اعایی کلام الله را نزد خویش احتکار کرده و برای رفع فتنه و گمراهی امت، آن را به واسطه ها ارائه نمی کند تا به فضل صنعت چاپ و کاغذ سهمیه ای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سطح وسیع چاپ شود؟! 

با این ادعای واهی که امام زمان مزعوم نسخه اصلی کلام الله مجید را نزد خویش احتکار کرده، این جماعت نقض غرض کرده و امام شان را از خصیه اصلی رهبری و امامت یعنی هدایت ساقط می کنند و در نتیجه از شرایط امام بودن خارج می شود! 

واقعا که حال و روز این جماعت فرقوی مایه عبرت است، و بهترین توصیف حال و روز زارشان، توسط قران عظیم ارائه شده است : 

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (٤١ عنکبوت)
 
 
 
  
 
 
 
 
  
 
 
قرآن بدون کمک احادیث حرفی برای گفتن ندارد!!!!!!!!!!!!!!
شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 09:38 ق.ظ
آقای دارا من هم با یکی از همکاران(البته شیعه، ضمن این که من خود به اصطلاح شیعه ام)در رابطه با مسائلی که در حال حاضر بین مسلمین در جریان است بحث می کردم و گفتم که همه این فتنه ها ناشی از رها نمودن قرآن عظیم الشان و چسبیدن به روایات و احادیثی است که حتی مطابق متن خود قران کریم پیامبر هم حق نداشته چیزی را از پیش خودش به نام دین به خورد مردم بدهد، مگر آنچه به او در قالب کلام خدا وحی می شده است! اما ایشان ضمن این که بنده را به مطالعه بیشتر(البته منظورشان همان کتب تفسیر و تأویل و ... بود؟!) فرا خواندند جمله نغزی فرمودند که؛ " اگر اخبار و احدایث را از دین اسلام کنار بگذاریم از اسلام چیزی نمی ماند"؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 
ماندم که چه جوابش را بدهم. بعد با خودم فکر می کردم که با این گروه منجمد الفکر که به تعبیر قرآن کریم دلهاشان از سنگ هم سخت تراست چه باید کرد؟! هنوز به نتیجه ای نرسیده ام؟! به نظر شما با تخریب کنندگان دین خدا چه باید کرد؟! و دستور خداوند در باره این منافقان چیست؟! 
فکر می کنم مسلمین واقعی(معتقدین به کلام الله بودن قران کریم) باید از این گروه بخواهند که یا از دین اسلام خارج شده و ادعای مسلمانی نکنند، در غیر اینصورت در صورت وانمودی به مسلمانی و درعین حال تخریب دین مبین اسلام با آنها برخورد جدی صورت گیرد!!! باز هم می پرسم به نظر شما با این گروهی که خدا را حقیر و لال و ناتوان و دارای لکنت زبان که قادر به بیان منظورش بنوده و لذا مخلوقاتش باید ناگفته های او را تکمیل می کرده اند چه باید کرد؟! 
یک موضوع دیگر که اینها معتقدند این است که" قرآن را فقط امام معصوم می فهمد ولاغیر؟!!! ولذا تا ظهور امام معصوم ما باید کتاب خدا را به کناری گذاشته و با اخبار و احادیث زندگی کنیم"؟! البته من مانده ام اینها چگونه در نمازهایشان حداقل دو سوره از همان قرآنی که مفاهیمش را نمی فهمند می خوانند؟!!! البته که تناقض گویی اینها بسیار است و به تعبیر خود قران کریم با خیالاتشان تفریح می کنند!!!
 
 
 
 
 
 
 
  
 
نیسی
شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 03:17 ب.ظ
سلام علیکم 

جناب "قرآن بدون کمک احادیث حرفی برای گفتن ندارد" 

امام زمان مزعوم جماعت فرقوی، هر جمعه بعد از ظهر با متولیان امور فرقه، جلسه رسیدگی و رتق و فتق امور معنوی و دنیوی امت را برگزار می کند و بر اساس ادعایشان رهنمودهای امام شان از طریق این متولیان متصل! دریافت می گردد. 

توصیفی که برای بهره بردن از امام مزعوم شان ارائه می دهند مانند بهره بردن از خورشید پشت ابر است. 

خوب باز هم مشکل شان حل نمی شود و باید نسخه ادعایی کلام الله مجید که نزد این امام مزعوم احتکار شده، از قرن ها پیش ارائه می گردید 

فلذا از قرن ها پیش امام مزعوم شان به دلیل تعمیق گمراهی و بسط فتنه در بین مسلمین و همچنین افتادن به دام تاسیس حزب و دار و دسته و فرقه، از عصمت ساقط شده و دیگر نمی تواند حامل خصیه امام نیز باشد. 

حال از این جماعت فرقوی منحرف بپرسید چه بلایی سر اسلام و قرآن می آید!!! به آنها بفرمایید بروند و فریاد وا اسلاما سر دهند که قرن ها نه امام دارند و بی معصوم مانده اند!!! 

و ازشان بپرسید اکنون که اینگونه است برای فهم کلام الله العظیم چه کار باید بکنند؟!!! 

و بهترین جواب به این جماعت فرقوی منحرف آیه ای از کلام الله المجید است: 

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ (٤١ عنکبوت)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آمون : کامنت قبلی در این آدرس است :  
 
 
 
چند کامنت هم بعد از نصب اضافه شده به علت ارتباط معنایی.  
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


اهانت، توهین و فحش دادن به اعراب و مسلمانان به اسم خنده/ شوخی/ تفریح/ جوک ساختن توسط حمید ماهی صفت (مستربین/مسترسین)


Nima
شنبه 23 شهریور 1392 ساعت 12:47 ق.ظ
سلام استاد گرامی.فکرنمی کردم کسی مانند مستربین(حمید ماهی صفت)نوکر یهود آن هم از نوع دلقکش باشد.گمان نمیکنم رکیک تراز جوکی که برای اعراب از دهان نجس اش بیرون آمده است جایی یافت شود.
پاسخ:
در این روزگار شنیع ترین رفتار و قییح ترین گفتارها را از زبان کسانی می شنویم که تعهد هدایت داشته اند. اگر دشوارتان نبود جوک را برای من ای میل کنید.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


کشف منزل/ خانه/ اقامتگاه امام رضا، هشتمین امام شیعیان در خراسان بزرگ و شهر مرو و زیارت خانه منسوب به امام رضای شیعیان


سعید
جمعه 22 شهریور 1392 ساعت 01:02 ب.ظ
یک شارلاتان بازی جدید برا ی مبارزه با بنیان اندیشی استارت خورد میخواهند به زور هم که شده یک خانه برا امام رضا پیدا کنند 


http://www.mashreghnews.ir/fa/news/185322/%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%B9-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B1%D9%88-%D9%82%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%B9%DA%A9%D8%B3
 
 
 
 
 
 
 
 
آمون : خانه؟ خرابه هم نیست! یک دیوار گلی است وسط بیابان برهوت!  
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


اسناد یهودی/ آنوسی بودن مصطفی کمال آتاتورک، رئیس جمهور و بنیانگذار ترکیه سکولار نوین در آنکارا، خواننده اشعار عبری در مناسک


aydın
جمعه 22 شهریور 1392 ساعت 03:55 ق.ظ
با سلام 

خواندن مطلب این لینک و مطالعه یادداشت های این وبلاگ را به دوستانی که می توانند تورکی لاتین را بخوانند توصیه می کنم . 

آتا تورک یهودی بوده است : 

http://dunyagerceklerim.blogspot.com/2012/03/ataturk-yahudi-oldugunu-sarhosken.html 

این تنها یک یادداشت از آن همه بود . 

با تشکر
 
 
 
 
 
 
آمون : البته داخل ایران فیلتر است. متن و در انتها هم دو عکس یادداشت قرار دارد.
 
  
 
 
Atatürk, Yahudi Olduğunu Sarhoşken Ağzından Kaçırdı. 
Atatürk Yahudi miydi? Atatürk Sabetaycı / sabetayist miydi?
Yahudi Bir Yazar Açıklıyor "Atatürk'ün Gerçek Kimliği"
24 Temmuz 2007'de The New York Sun editörü Hillel Halkin, köşesine ilginç iddialar taşıdı. 
Adalet ve Kalkınma Partisi'nin yüzde 47 ile kazandığı seçimlerden iki gün sonra yazdığı yazıda Halkin, bundan 13 yıl kadar önce yazdığı bir makaleyle ilgili olarak ortaya çıkan yeni kanıtları ileri sürdü. Ben-Avi adlı bir gazetecinin otobiyografisine dayandırdığı iddiasına göre Atatürk bir Yahudi Dönmesi'ydi.* "O zamanlar Türkiye'sinde ayaklanmalar başlatacağından ve laik devrimi devireceğinden endişe" ederek yayınladığı yazısına, 2007'de e-postayla gelen cevaptaki diğer kanıtları da bu yazısında paylaştı. Timeturk'ün ortaya çıkardığı bu yazının tercümesini okuyucularımızın istifadesine sunuyoruz.
Atatürk'ün Türkiye'si devrildi.
Bundan 12 ya da 13 yıl kadar önce haftalık New York gazetesi Forward için çalışırken modern laik Türkiye'nin kurucusu Kemal Atatürk hakkında bir yazı yazdım ve biraz da endişeyle gazeteye yolladım. Yazıda, Atatürk'ün babasının Yahudi, daha da net bir ifadeyle, Dönme olma olasılığıyla ilgili kanıtlar sunmuştum. Dönmeler*, 17'nci yüzyıl Mesihlik iddiasındaki Türk-Yahudi'si Sabetay Sevi'nin İslam'a dönmesinin ardından ona inanmaya devam eden takipçilerinin oluşturduğu heretik (batıl) Yahudi tarikatıdır.
Sevi'ye öykünerek Yahudi gizil hayatlarına devam eden ve dışarı karşı Müslüman görünen ayrı ve gölgeler içindeki grup varlığını 20'nci yüzyıla başarıyla taşıdı.Birçok biyografide Atatürk'ün babasıyla ilgili 3 ya da 4 farklı geçmiş verilir. Her ne kadar kimse onu Yahudi olarak tanımlamadıysa da, bunların farklılığı onun aile orijinin sakladığını düşündürmektedir. Bu kanıt, her ne kadar sınırlı da olsa, oldukça şaşırtıcıydı.
Yahudi gazeteci Itamar Ben-Avi'nin Uzun zamandır unutulmuş otobiyografisinde 1911'in geç kışında yağmurlu bir Kudüs akşamında barda tanıştığı genç bir yüzbaşıyı anlattığı bölüm bu kanıtın en güçlü yanıydı. Çok fazla araktan (arak=alkollü bir içiki) çakırkeyif olan yüzbaşı sadece tüm Dönme ve Yahudilerin bileceği ancak hiçbir Müslüman Türk'ün bilemeyeceği Shema Yisra'el ya da "Duy ey İsrail" duasının İbranice açılış sözlerini ezberden okuyarak Ben-Avi'ye Yahudi olduğu sırrını verdi.
Yazdığına göre, 10 yıl sonra, Ben-Avi, bir gazeteyi açtığında manşette Türkiye'de bir darbe olduğunu ve fotoğraftaki liderin o gece tanıştığı genç subay olduğunu gördü.O sıralar, Atatürk tarzı laikliğe İslamcı siyasi muhalefet güç kazanıyordu. Merak ediyordum, New York'ta Yahudi bir gazete modern Türkiye'nin kurucusunun yarı Yahudi olduğunu ilan etse ne olurdu?
Ayaklanmalar, Atatürk'ün heykellerinin yıkılışı, onlarla yarattığı laik devletin sallandığı gözlerimin önüne geldi. Tasalarımı kendime saklayabilirdim. Makale Forward'da yayınlandı ve herhangi bir yerden doğru dürüst bir geri dönüş olmadı ve Türkiye'de hayat eskisi gibi devam etti. Bildiğim kadarıyla yazdığımı tek bir Türk bile okumadı.
Sonrasında, birkaç ay önce, okumuş olan birinden bir e-posta aldım. Adını vermeyeceğim. Bir Avrupa ülkesinde yaşayan, iyi eğitimli, finans sektöründe çalışan ve sadık laik bir Kemalist olan bu kişi bana Forward'da makaleme rastladığını ve onunla ilgili tarihi araştırma yapmaya karar verdiğini yazdı. Atatürk'ün gerçekten de, 1911'in geç kışında Libya'da İtalyanlarla savaşan Türk kuvvetlerine katılmak için Mısır'dan Şam'a gittiğini ve rotasının Ben-Avi'nin onunla tanıştığını iddia ettiği yerden yani Kudüs'ten geçmiş olabileceğini keşfettiğini aktardı. Daha da ötesi, 1911'de Atatürk'ün gerçekten yüzbaşı olduğunu ve Ben-Avi'nin otobiyografisini yazdığında bilemeyeceği alkol düşkünlüğünün de tutarlı olduğunu belirtti. E-postanın Türk sahibinin parçaları birleştirerek ulaştığı başka bir şey de şu: Atatürk'ün doğduğu ve büyüdüğü Selanik, onun zamanında yüksek Dönme nüfusu olan büyük bir Yahudi şehriydi. Atatürk'ün gittiği ve "Şemsi Efendi" okulu da, Dönme topluğu lideri Simon Zvi tarafından yönetiliyordu. E-posta şu sözlerle noktalanıyordu: "Şimdi biliyorum, gerçekten biliyorum (ve bir parça bile şüphem yok), Atatürk'ün ailesi gerçekten Yahudi soyundan".
Zaten benim de en ufak bir şüphem yoktu. Köşemin olası sonuçlarının azametiyle ilgili sanrılardan artık acı çekmediğimden değil, aynı zamanda Kemalist Türkiye'nin laik varlığının yıkılacağından korkmaya ihtiyaç olmadığından bu sefer daha az endişem vardı.Adalet ve Kalkınma Partisi'nin rakipleri karşısında laik Türkiye'nin, en azından Atatürk'ün öngördüğü şeklinin, tarihte kaldığını bile söylemenin mümkün olabileceği ezici bir zaferle tekrar iktidara döndüğü iki gün önceki Türk seçimlerinde resmen ve geri dönülmez şekilde yıkıldı.
Gerçekten sistematik olarak gizlemeye çalıştığı Atatürk'ün Yahudiliği, her şeyin üstünde, onun zamanında neredeyse her Türk'ün büyüdüğü din olan İslam'a karşı sert düşmanlığı ve İslamcı paydaşının sürüldüğü katı bir Türk milliyetçiliği yaratmadaki çelik iradesi gibi onun hakkında birçok şeyi açıklıyor. I. Dünya Savaşı'nda Hıristiyan Ermeni soykırımından ve 1920'lerde neredeyse tüm hıristiyan rumları sürmesinden sonra Türkiye'nin yüzde 99'unu oluşturan Müslüman çoğunluğunun dini kimliğini fena şekilde silmek isteyen bir dini azınlığın üyesinden başka kim olabilirdi? Atatürk asla Yahudi geçmişinden utanır gibi görünmedi. Sakladı çünkü saklamamak siyasi bir intihar olurdu. Onun mirası laik Türk devleti de bunu sakladı ve bununla beraber içinde niyetleri ve amaçlarının olduğu asla yayınlanmayan kişisel günlüğü de devlet sırrı olarak bunca yıl gizlendi. Artık saklamaya ihtiyaç yok. İslamcı karşıdevrim o ortaya çıkmadan bile Türkiye'de günü kazandı.
Bir başka kaynak;
Mustafa Kemal'in 30 Eylül 1911'de Kudüs Kamenitz Oteli'nde yahudi Eliezer Ben Yehuda'nın oğlu Itamar Ben-Avi ile sohbeti:
Mustafa Kemal: "SABETAY SEVİ'nin soyundan geliyorum. Kendisine hayranım. Keşke bu dünyadaki bütün yahudiler onun mesihliği altında birleşse.." (yani hem burda bir yahudi olduğunu hemde yahudi inancına bağlı olduğunu söylüyor..)
Yahudi Mustafa Kemal: "Evimde Venedik'te basılmış eski bir TEVRAT var. Babam onu okumam için bana Karaim Yahudisi bir muallim tutmuştu. Öğrendiğim ayetlerden bazılarını hala hatırlayabiliyorum." dedikten sonra biraz düşünüp..
"SHEMA YISRA'EL, ADONAI ELOHENU, ADONAI EHAD!" (yani "Dinle ey İsrail, Rabbin olan Tanrı tektir") demiştir. Bu dua yahudilerin ünlü Shema duasıdır. Kâfir yahudi Mustafa Kemal demek ki, gizliden gizliye yahudi ibadetini ediyormuş, yani dinine bağlı bir yahudi hemde..
Daha sonra yahudi Itamar Ben Avi'nin "Efendim, bu Yahudilerin en mühim duasıdır!" demesi üzerine yahudi Mustafa Kemal: "Benim de gizli duamdır bayım, benim de.." diyerek etnik kökeninin ve dininin yahudi olduğunu beyan etmiştir..
(Kaynak: Uluğ İğdemir: Atatürk'ün Yaşamı, I. Cilt, sahife 23, T.T.K. yayınları, 1980) 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


لغات رایج روسی منتقل شده به فارسی/ پارسی و استفاده از الفاظ و لغت های روسی انتقال یافته به فارسی برای نامگذاری افراد و شاهان


عربگری
پنج‌شنبه 21 شهریور 1392 ساعت 08:42 ب.ظ
سلام بر استاد 
مطالعه اندکی در زبان روسی داشته ام و البته سالهاست که دوست خانوادگی روسی نیز داریم و با مرور کلماتی که در هیچ فرهنگ لغت فارسی معنایی برای آنها نیست جز اینکه فقط به عنوان اسم از آنها یاد شده است و اسامیی که ترکیب فارسی نمی باشند و نامدنوسند یک ارتباط جالب بین انها و لغات و اسامی روسی یافتیم که اگر فرصت کنم انها را سروسامان داده و تقدیم خواهم کرد به کلمات زیر توجه شود: 
طهماسب=تایمازوف یا تاخماسب یا توماسف 
جاسب=جوزف یا یوزف یا یوسف 
ارجاسب=ارشاسف یا ارشازوف 
ارشاسب و گشتاسب و بقیه اسب ها نیز به همان ترتیب داستانهای روسی دارند 
حال فرهنگستان زبان(!) فارسی بنشیند هی شأن نزول برای لغات فارسی(!) بنویسد مانند آنچه که برای «بستنی» نوشته و به ایمیل ها فرستاده بودند که نام آن را دسترنج یک فالوده فروش به نام «کریم باستانی» در روبروی سفارت انگلیس دانسته بودند! که انگلیس ها هم موقع خرید به آن cream bastani و سرانجام همان ice cream می گفتند 
نظر شما چیست؟
 
 
 
 
آمون : جالبه! 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


واژه و لغت آخوند و کشف معنی زبان شناسانه و مفهوم ضد خدایی و منکر خدایی آن و انکار خداوند توسط مبلغین آنوسی مسلمان نمای یهودی


دارا
جمعه 22 شهریور 1392 ساعت 04:15 ق.ظ
سلام بر جناب پورپیرار گرامی 
1- چند هفته پیش با یکی از نزدیکان متعصب به یکی از مذاهب در مورد یک مطلب مباحثه داشتم. او با روایات و احادیث استدلال میکرد و من با قرآن. در نهایت با اطمینان خاطر به من گفت که این قرآنی که الان وجود دارد قرآن واقعی نیست و امام زمان وقتی ظهور میکند قرآن دیگری خواهد آورد!! به نظر اینجانب مشکل اساسی آنها این است که در نزد آنها قرآن عظیم نمیتواند مرجعی برای توجیه خیالبافی هایشان باشد لذا هیچگاه به آن استناد نخواهند کرد. 
2- استاد فرموده بودید که آخوند معنی روشن و مشخصی دارد که بعدا بیان خواهید کرد. ما هم بیصبرانه منتظریم. نکته ای که به ذهن اینجانب رسیده است این است که مشاهده شده که حرف آ (و همینطور آق) در ابتدای برخی از اسامی به معنی آقا یا آغا است. مثلا آمحمد یعنی آقا محمد، آنجیب(اسم یکی از همسایگانم است) یعنی آقا نجیب، آملا یعنی آقا ملا و .... آیا ترکیب آخوند از این دسته نیست؟ مثلا آخوانده یا آخونده بوده و شده آخوند؟ و الله اعلم
پاسخ:
به هوا خوری 22 رجوع .کنید.
 
 
 
 
 
آمون : گذشته مطلب :  
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


خطاها و نقص های نظریات بنیان اندیشانه ناصر پورپیرار و سوء استفاده مخالفان از نکات ضعیف و نقاط ضعف نظرات و حمله به بنیان اندیشی


یک دوست
پنج‌شنبه 21 شهریور 1392 ساعت 07:03 ق.ظ
با سلام جناب پورپیرار 
برخی مواقع نظرات ضعیف و نامطمئن شما تحقیقات محکم و قویتان را تحت شعاع قرار می دهد .این موارد باعث می شود دشمنانتان ،که کم هم نیستند سو استفاده کنند.
پاسخ:
چه طور است یادداشت بعد را شما بنویسید.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


حزب توده ایران، نورالدین کیانوری و طبری در خاطرات ساختگی و قلابی سید محمود گلابدره ای از حوادث و وقایع گذشته ایران و عصر پهلوی


***
چهارشنبه 20 شهریور 1392 ساعت 08:46 ب.ظ
http://www.rajanews.com/detail.asp?id=167431
پاسخ:
سر تا پا فانتزی بافی است. مثلا طبری سال 25 از ایران رفت و بعد از انقلاب برگشت.هیچ وقت هم مارکسیسم در هیچ کجا درس نداد چون قد این حرف ها نبود. و سایر قضایا...  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
111
چهارشنبه 20 شهریور 1392 ساعت 08:52 ب.ظ
چرا آل‌احمد در مقابل روشنفکران قد علم کرد و پته آنها را انداخت روی آب؟ 

محمود گلاب دره ای: این را از خود جلال باید پرسید، اما من دو کلمه می‌گویم که مستقیما جواب «چرا»ی شما نیست، اما جواب خیلی‌ چیزهای دیگر هست! این صحنه‌ای را که بیان می‌کنم، برای لحظاتی تجسم کن: یک روز نجف دریابندری و جهانگیر افکاری و کیانوری و احسان طبری از پشت دیوار جنوبی سفارت انگلستان در خیابان نادری دارند می‌آیند و سیاوش کسرائی و فریدون تنکابنی هم به فاصله چند قدم پشت سرشان هستند. آن طرف خیابان از جهت مقابل آنها جلال دارد می‌آید. من یک طرفش هستم، آن طرفش حسین جهانشاه، پشت سرش سید داوود و چند نفر دیگر و داریم می‌رویم کافه فیروز بنشینیم. جلال از این طرف خیابان داد می‌زند: «آهای..... نفتی!» چرائی که پرسیدی معلوم شد؟ 

آنها فرار کردند بپرس چه کسانی؟ کیانوری رهبر حزب کمونیست! احسان طبری مغز متفکر مارکسیسم در خاورمیانه که در دانشگاه مسکو، مارکسیسم لنینیسم درس می‌دهد! این بابائی که آل‌احمد به اسم نفتی صدایش زد، کی بود؟ رئیس انتشارات فرانکلین توی چهار راه کالج. چه کسانی زیر دستش بودند؟ فیروز شیروانلو، دکتر هرندی، گلی امامی، گلی ترقی. گمانم این قضیه مال سال 47 بود.
پاسخ:
خیال بافی مطلق.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


متون و کتاب های به زبان فارسی و خط و الفبای عبری یهودی و اسناد یدیش بودن زبان فارسی به عنوان زبان یهودیان مهاجر به ایران


abbas
چهارشنبه 20 شهریور 1392 ساعت 10:16 ق.ظ
http://www.7dorim.com/cultures/Faisihood.asp
پاسخ:
تلاشی جگر خراش برای پنهان نگهداشتن این حقیقت واضح که زبان فارسی شاخه ای از یدیش یهودیان است.  
 
 
 
 
 
آمون : متن مشابه در این آدرس است :  
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


فارسیهود، زبان فارسی با الفای عبری و شعرسرایی و تقویت زبان فارسی به عنوان یدیش یادگار یهودیان مهاجر به ایران پوریم زده عصر جدید


abbas
چهارشنبه 20 شهریور 1392 ساعت 10:08 ق.ظ
http://www.iranjewish.com/Essay/Essay119_27_7.htm
پاسخ:
بوته دروغ شکوفه می دهد.  
 
 
 
 
آمون : این هم متن :  
 
 
 
آفرینندگان فارسیهود      
منیژه ربیعی
مهر 84
میراث گرانبهی ادبیات یهودیان یران
قوم یهود که تقریباً از سه هزار سال پیش تاکنون در بسیاری از مناطق ایران اقامت داشته ‏اند از زبان و ادبیات مردم ایران تأثیر پذیرفته‏اند و از این جنبه تفاوت‏هیی با هم‏کیشان‏شان در دیگر نقاط جهان دارند. تأثیر متقابل ملت ایران و قوم یهود تا جیی پیش رفته بود که در کتاب مقدس نام شاهان ایرانی چون کورش، داریوش، خشیارشا، اردشیر و نیز القابی چون احشدرپان(فرماندار) فتصسقخغ، احشتران (فرستاده شاه)فتصوقغ، پریم (لقب اشرافی)، ترشاتا (لقب خاص) و کلماتی چون یدن (کاخ)، پتشگن (فرمان)خوصیغ، پیتگام (پیغام)خویح، پردس (فردوس) خقسط، دات (قانون)سو، گیزبار (گنجور) یظزق، گنیزک (گنج‏خانه) یذظم و بسیاری دیگر آمده است. به اشتراکات ایرانیان و یهودیان در کتاب‏هی دینی زرتشتی چون دینکرت شکند گمانیک و کتاب‏هی دینی یهودیان چون تلمود اشاره شده است که یکی از مهمترین آنها زبان و ادبیات بوده است. زبان اولیه یهودیان عبری بود. اما پس از دوره داود نبی(ع)، زبان آرامی جی آن را گرفت زیر این زبان بسیار به زبان عبری نزدیک بود. (جیمز هاکس، ص 31) تا آن که راب یوسی (درگذشته 323 م) رهبر یهودیان بابل از یهودیان این منطقه خواست تا به زبان فارسی سخن گویند و زبان آرامی را کنار نهند. خط یهودیان ایرانی را از زبان گویشی آنها بید جدا کرد، زیرا آثار نوشتاری یهودیان ایران به خط عبری و گویش آنان به فارسی بوده است. گویش یهودیان اصفهان، همدان، کاشان، شیراز و پاره‏ی نقاط دیگر ایران به زبان‏هی فارسی میانه بوده است. از این رو آثار آنان به زبان «فارسیهود» نوشته می‏شد و به این نام مشهور بوده‏اند.
در فارسیهود در برابر سی و دو حرف فارسی بیست و دو حرف عبری قرار دارد و این کمبود حروف، خواندن و نوشتن آثار کتبی فارسیهود را مشکل کرده است که با قرار دادن علامت و نقطه‏گذاری سعی در رفع این کمبودها شده است. (امنون نتصر، پادیاوند،1998، ج 1،ص 49- 46). ادبیات یهودیان یران، شاخه‏ی از ادبیات فارسی است که شعر بخش مهم ادبیات فارسیهود را تشکیل می‏دهد. اشعار فارسیهود بیشتر در قالب مثنوی هستند، اما سیر شکل‏هی شعر فارسی نیز در آن وجود دارد. اشعار فارسیهود درباری نبودند و تنها شعری که در ستیش از سلطان نوشته شده است از آن شاهین (737-736 ه.ق) است که در مدح سلطان ابوسعید یلخان مغول آن را سرود. نثر فارسیهود بیشتر ترجمه و تفسیر کتب مقدس، حکیت‏ها، پندنامه ‏هی مذهبی بوده‏ است.
از شاعران مشهور فارسیهود ایران از مولانا شاهین می‏توان نام برد که «اردشیر نامه» را در قالب حماسی سروده است. اردشیر نامه در ده هزار بیت است و داستان اردشیر (بهمن) و ملکه استر را با اقتباس از کتاب مقدس سروده است. کتاب دیگر او «موسی‏نامه» است که در 728 ه.ق، چهار سِفر از (اسفار تورات) را به شعر درآورده است. کتاب دیگر او «عزرانامه» است که از کتاب عزری نبی اقتباس شده است و نیز «برشیت‏نامه» (آفرینش‏نامه) که آخرین اثر مولانا شاهین است که قصه آفرینش را براساس کتاب مقدس به شعر درآورده است. مولانا شاهین به داستان «یوسف و زلیخا» نیز پرداخته و آن را احسن القصص نامیده است. از زندگی شاهین که از بزرگترین شاعران فارسیهود است اطلاع اندکی داریم زیرا در تذکره‏هی فارسی نامی از او نیست، تنها در کتاب آنوسی از او و شاعر دیگر یهودی یعنی عمرانی نامی آمده است و اشاره شده است که آرامگاه یشان در شیراز است. (همانجا) عمرانی شاعر دیگر یهودی است که به فارسیهود شعر می‏سرود. اثر او ادامه کار شاهین در به نظم درآوردن کتاب مقدس بود. «فتح‏نامه» یکی از آثار اوست در ده هزار بیت و تا اواسط سلطنت داود نبی (ع) را به نظم درآورده است. «حنوکانامه» تذبر ذفدر کتاب دیگر اوست در دو هزار بیت که به سال 920 آن را سرود و درباره مبارزات یهودیان است. «ساقی‏نامه» اثر عرفانی اوست. «عقیدت یصحق» (قربانی کردن اسحق) لثسو ائتث به نثر و «گنج‏نامه» یذی؛ ذفدر به شعر از کتاب‏هی او هستند (همانجا) خواجه بخاریی شاعر دیگر ایرانی یهودی است که کتاب «دانیال نامه» سفذافن ذفدر او درباره حمله بخت‏النصر به یهودیان و حمیت کوروش از آنان است که در 1015 نوشته شده است. بابیی بن‏لطف و بابیی بن‏فرهاد دو تن از شاعران فارسیهود یرانند که بابیی بن‏فرهاد نوه بابیی بن‏لطف است. کتاب «آنوسی» فذعطا بابیی بن‏لطف سرگذشت یهودیان اصفهان و کاشان است که در زمان سلطنت شاه عباس دوم نوشته شد و بابیی بن‏فرهاد کار نیی خود را ادامه داد و سرنوشت یهودیان تا پیان سلسله صفویه و آمدن افغان‏ها را نوشته است. (امنون نتصر، همانجا، ج 1، ص 82-52)
بخش دیگر از ادبیات فارسیهود داستان‏هی منظوم است. کتاب «بهرام و گلندام» در سه هزار بیت به وسیله محمد ترشیزی در 853 ه.ق سروده شده است. «حیدر بیگ و صنجر» از عبدالمهدی متخلص به بلاکش در 1077 نوشته شده است. عبدالمهدی با دربار شاه‏عباس دوم رابطه داشت. کتاب‏هی دیگر از این دست «سرو و گل»، «گل و سرو»، «فلکناز و خورشید» از شاعری متخلص به تسکین (1176 ه.ق) است. شاعری به نام اسرائیل بخارا (1038-963 ه.ق) در میان یهودیان ایران محبوبیت بسیار داشت و اشعار عبری او با آهنگ موسیقی ایرانی در دستگاه‏هی دشتی، بیات اصفهان، همیون، سه‏گاه و ماهور خوانده می‏شد. (همانجا) شعرهی بسیاری از شعری فارسی‏گوی ایران را یهودیان به عبری ترجمه کرده‏اند. زیرا شاعران ایران در میان یهودیان از محبوبیت بسیار برخوردار بوده‏اند از جمله آنها می‏توان از جامی (یوسف و زلیخا و لیلی و مجنون)، حافظ (غزلیات)، خیام (رباعیات)، خاقانی، سعدی (گلستان)، سلمان ساوجی (جمشید و خورشید)، صائب تبریزی (دیوان)، عطار (منطق‏الطیر)، فردوسی (رستم و سهراب)، نظامی (هفت پیکر و خسرو و شیرین)، مولوی (فیه مافیه) و بسیاری دیگر را نام برد (امنون نتصر ، ج 1 ، ص 98-85) در میان یهودیان عرفان و تصوف نیز ریشه کهنی دارد که اساس آن به دیدار الهی و تجلی نور الهی در کوه طور باز می‏گردد. از این رو عرفان و تصوف در میان عالمان دینی یهود استوار شد که به پیدیش حلقه‏هی عرفانی «قبالا» و «حسیدیم» منجر شد.
سفر یصیرا (آفرینش نامه) طخق ائاقر و سفر باهیرا طخق رزراق (روشنیی‏نامه) در شکل‏گیری قبالا ثزنر اثر بسیار داشت. قبالا در جنوب اسپانیا شکل گرفت و در فلسطین رشد کرد. اما نفوذ افکار نوافلاطونی و تصوف اسلامی در تار و پود تصوف یهود در خاورمیانه بسیار عمیق و قابل دیدن است و علاقه به اشعار عرفانی ایران چون عطار و مولوی موید این امر است. سرمد کاشانی صوفی و ایرانی یهودی است. او در خانواده‏ی متدین به شریعت یهود در کاشان در عصر صفویه متولد شد و بالید. افکار و اندیشه‏هی صوفیانه ایرانی بر او تأثیر بسیار نهاد. وی به هند رفت (1654) و به فرقه دراویش درآمد و به دربار مغولان هند راه یافت، از او اشعاری به جا مانده است. دیگر از شاران صوفیه یهود ایران عمرانی، راغب، یوسف یهودی سیمانطوب ملمد هستند. (امنون نتصر، همانجا) 
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


واژه شناسی و زبان شناسی پسوند و پیشوند های زبان فارسی و کاربرد الف نافیه و ساخت لغت آخوند به عنوان نامی برای جامعه روحانی شیعه


علی رضا
چهارشنبه 20 شهریور 1392 ساعت 08:01 ق.ظ
با عرض سلام و تشکر از روشنگریهای استاد عزیز 

استاد خوب متوجه نشدم در مطلبی که از دهخدا ذکر کردید بیان میکند که اگر همزه مفتوحه در ابتدای کلمه قرار بگیرد مفهوم سلب و نفی به آن میدهد حال در مورد آخوند این همزه مفتوحه نیست لطفا بیشتر توضیح بدهید. ممنون
پاسخ:
حرف آ همیشه مفتوحه است.
 
 
 
 
 
 
آمون : می توانید به این موضوع هم بنگرید برای اطلاعات بیشتر :  
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


رنسانس و دوران شکوفایی دانش و هنر و پایان دوران سیاه و تاریک قرون وسطی (وسطی) در اروپا و بازگشت هلنیستها و هلنیسم به اروپای جدید


abbas
چهارشنبه 20 شهریور 1392 ساعت 04:56 ق.ظ
استاد سلام۰استاد رومیان هلنستی در چه قرنی ترکیه را ترک کردند؟ ممنون
پاسخ:
از زمان معروف به رنسانس.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


دو فساد عظیم بنی اسرائیل/ یهود بر روی زمین اشاره شده در سوره اسراء ، مباحث مفتوح بنیان اندیشی در حوزه هخامنشیان و ساسانیان ایران


فواد کوردستانی
چهارشنبه 20 شهریور 1392 ساعت 01:48 ق.ظ
با عرض سلام خدمت جناب پورپیرار عزیز 
دو سوال دارم 
1-با توجه به آیات اوایل سوره ی اسرا در مورد بنی اسراییل،آن دو مورد فساد را باتوجه به تحقیقاتتان در چه می بینید 
2-در جایی گفته بودید در میان کتاب های 12قرن سکوت فقط موضوع اشکانیان بسته شده است یعنی مباحث دیگر هنوز بازند، ایا کتاب های جدیدی منتشر کرده اید؟ یا در مطالب سایت (وبلاگ) قرار دارند لطفا راهنمایی فرمایید 
باسپاس فراوان
پاسخ:
به قزینه آیات 4 و 5 شاید بتوان یکی از فسادها را ماجرای پوریم شناخت. بله مدخل هخامنشیان و ساسانیان هنوز باز است که به شرط فرصت عمر و توفیق الهی پس از پایان کتاب چهارم تدارک خواهم دید.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


تز ، آنتی تز ، سنتز ؛ توطئه یهود برای اداره جهان و جلوگیری از شکل گیری مبارزه واقعی آزادیخواهان و مسلمانان با ساخت دشمنان جعلی


عرفان
سه‌شنبه 19 شهریور 1392 ساعت 11:45 ب.ظ
دوست عزیز جناب نیسی 
ایران و اسرائیل دو تیغه ی یک قیچی برای تکه تکه کردن جهان اسلام هستند. هر یک بدون دیگری توجیه وجودی خود را از دست می دهند. یهود مدتهاست به این نتیجه رسیده است که برای بقاء تزهای خود آنتی تز را هم خود ارائه دهد تا از خلق دشمنان واقعی جلوگیری کند. 
بقول استاد هیچ صدایی تا بدون امکانات یهود قدرت بلند شدن ندارد از جمله همین شبکه ی المیادین. اینها و امثال «شکارچی شنبه» ها شاسی اطمینان یهودند نه مستندهای متهورانه 
بعد از جنگهای اعراب و اسرائیل تنها کسی از سران باقی ماند همین حافظ اسد سوریه بود. حال پیدا کنید پرتقال فروش را. پس از مرگ او هم ازمیان فرزندانش این آخری جانشین او شد.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


کنگره بین‌المللی امامزادگان و تجلیل از امامزادگان و امامان و اهل بیت پیامبر اسلام و آل و خاندان نبی مکرم اسلام و شرک بودن توسل


سه‌شنبه 19 شهریور 1392 ساعت 09:29 ب.ظ
محمدی تصریح کرد: بهانه آنها این بود که تکریم و تعظیم امامزادگان شرک است، در حالی که در آیه 248 سوره بقره می‌فرماید: وقتی خدا ملک و نبوت تالوت را اعلام می‌کند که در مقابل، عده‌ای مخالفت می‌کنند و سوال می‌کنند که او چه امتیاز و اچه نشانه‌ای دارد، خداوند می‌فرماید نشانه تالوت تابوتی است که یادگار آل موسی و هارون است و در آن تابوت برای شما سکینه و آرامش است. حال اگر یک نشانی از آل موسی و هارون موجب سکینه و آرامش می‌شود، یادگار محمد و آل محمد (علیهم السلام) قطعا مایه آرامش و سکینه هستند. 
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/137753
پاسخ:
همین قدر بدانید که خداوند در قرآن برای پیامبر آل قرار نداده و. ترکیب آل محمد یک تالیف فرقوی و غیر قرانی است.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


معنی و ریشه و مفهوم لغت آخوند در زبان فارسی و تعلقات دینی و مذهبی آخوندها و انکار وجود داشتن خداوند با نامگذاری فرد بر خود


ﺣﻤﯿﺪ
سه‌شنبه 19 شهریور 1392 ساعت 04:22 ب.ظ
ﺁﺭﺧﻮﻥ ﺩﺭ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺒﺮﯼ ﺑﻬ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﻋﺎﻟﯽ ﻣﻨﺼﺐ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻬ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﺭﯾﺸﻪ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺭﺧﻮﻥ ﻋﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ؟
پاسخ:
این یک تشخیص فرضی و ثانوی است حال آن که در مورد آخوند با معنای مستقیم مواجهیم.  
 
  
 
 
 
آمون : من باب احتیاط می توانید به این یادداشت بنگرید :  
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


مسلمان شدن یهودی عرب زبان عراقی احمد سوسه و نقل تاریخ بنی اسرائیل از زبان یهودیان مسلمان شده و تظاهر آنوسیان به مسلمانی ظاهری


حقجو
سه‌شنبه 19 شهریور 1392 ساعت 01:26 ب.ظ
با سلام 
استاد گرامی نوشته های شما را بسیار دوست دارم و همیشه با اشتیاق میخوانم و منتظر مباحث آینده هستم 
استاد آقای احمد سوسه که خود یهودی عراقی بود وبعدا مسلمان شده کتاب بسیار جالبی نوشته که شامل آخرین کشفیات باستان شناسی است اسم کتاب (الیهود والعرب )است او معتقد است که حضرت ابراهیم هیچ گونه قرابتی بایهود ندارد و اصلا ایشان هفتصد سال قبل از حضرت موسی است که او را بانی دین یهود میدانند ودوم اینکه حضرت موسی خود سردار جنگی بود که بعد از شکست اخناتون از مخالفان به اورشلیم که نام آرامی است هجوم آورده وساکن انجا شد و خود توست ذولنون (به اعتراف تورات)در بالای کوه به قتل رسید و یهود تمام بزرگان را به خود منسوب میکنند در ضمن خدای ابراهیم و فرزندانش اییل بود که اسماعیل و جبراییل از ان گرفته میشود و خدای یگانه است در صورتی که یهوه خدای خاص است
پاسخ:
اما قرآن عظیم نشانه های دیگری ارائه می دهد.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


حکاکی و درج متن مجعول و ساختگی بر روی اشیا و یافته های باستانی ایران کهن و تلاش برای ساخت هویت دروغین برای مردم ایران


aydın
سه‌شنبه 19 شهریور 1392 ساعت 12:30 ق.ظ
با سلام 

استاد یک موضوع جالبی را در کتابی جدید دیده ام . خواستم این یادداشت را شما هم بخوانید. منظورم بیشتر قسمت انتهایی این یادداشت است و حک کتیبه ای جعلی بر روی قطعه باستانی یافت شده در حسنلوی آذربایجان . 

http://biryol-az.blogsky.com/1392/06/19/post-71/ 

با تشکر
پاسخ:
جالب بود. این که سراپای دکان باستان شناسی جهان آلوده به مهملات یهود ساخته است اندک اندک برای اهل فن ملموس می شود.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


دستور قتل، آدمکشی، جنایت و خونریزی در عهدین، عهد قدیم و عهد جدید ، تورات و انجیل و دستورات نابودی و کشتار برای اهل کتاب


abbas
دوشنبه 18 شهریور 1392 ساعت 09:32 ق.ظ
http://www.evilbible.com/Murder.htm
 
 
 
 
 
آمون : این هم متن کامل این مطلب که به هیچ وجه قابل مقایسه حتی با یک دستور قرآنی نیست که قتل یک انسان را معادل قتل تمام انسانهای روی زمین می داند :  
 
 
 
 
Murder in the Bible
 
    The act of murder is rampant in the Bible.  In much of the Bible, especially the Old Testament, there are laws that command that people be killed for absurd reasons such as working on the Sabbath, being gay, cursing your parents, or not being a virgin on your wedding night.  In addition to these crazy and immoral laws, there are plenty of examples of God's irrationality by his direct killing of many people for reasons that defy any rational explanation such as killing children who make fun of bald people, and the killing of a man who tried to keep the ark of God from falling during transport.  There are also countless examples of mass murders commanded by God, including the murder of women, infants, and children.
 
    The following passages are a very small percentage of the total passages approving of murder in the Bible.  They are divided here into three parts: 1) Capital Punishment Crimes, 2) God's Murders for Stupid Reasons, 3) Murdering Children, and 4) Miscellaneous Murders.  This list is long, but it barely scratches the surface of all the murders approved of in the Bible.

--------------------------------------------------------------------------------
 
1) Capital Punishment Crimes:
 
Kill People Who Don't Listen to Priests
    Anyone arrogant enough to reject the verdict of the judge or of the priest who represents the LORD your God must be put to death.  Such evil must be purged from Israel.  (Deuteronomy 17:12 NLT)
 
Kill Witches
    You should not let a sorceress live.  (Exodus 22:17 NAB)
 
Kill Homosexuals
    "If a man lies with a male as with a women, both of them shall be put to death for their abominable deed; they have forfeited their lives."  (Leviticus 20:13 NAB)
 
Kill Fortunetellers
    A man or a woman who acts as a medium or fortuneteller shall be put to death by stoning; they have no one but themselves to blame for their death.  (Leviticus 20:27 NAB)
 
Death for Hitting Dad
    Whoever strikes his father or mother shall be put to death.  (Exodus 21:15 NAB)
 
Death for Cursing Parents
    1) If one curses his father or mother, his lamp will go out at the coming of darkness.  (Proverbs 20:20 NAB)
    2) All who curse their father or mother must be put to death.  They are guilty of a capital offense.  (Leviticus 20:9 NLT)
 
Death for Adultery
    If a man commits adultery with another man's wife, both the man and the woman must be put to death.  (Leviticus 20:10 NLT)
 
Death for Fornication
    A priest's daughter who loses her honor by committing fornication and thereby dishonors her father also, shall be burned to death.  (Leviticus 21:9 NAB)
 
Death to Followers of Other Religions
    Whoever sacrifices to any god, except the Lord alone, shall be doomed.  (Exodus 22:19 NAB)
 
Kill Nonbelievers
    They entered into a covenant to seek the Lord, the God of their fathers, with all their heart and soul; and everyone who would not seek the Lord, the God of Israel, was to be put to death, whether small or great, whether man or woman.  (2 Chronicles 15:12-13 NAB)
 
Kill False Prophets
    If a man still prophesies, his parents, father and mother, shall say to him, "You shall not live, because you have spoken a lie in the name of the Lord."  When he prophesies, his parents, father and mother, shall thrust him through.  (Zechariah 13:3 NAB)
 
Kill the Entire Town if One Person Worships Another God
    Suppose you hear in one of the towns the LORD your God is giving you that some worthless rabble among you have led their fellow citizens astray by encouraging them to worship foreign gods.  In such cases, you must examine the facts carefully.  If you find it is true and can prove that such a detestable act has occurred among you, you must attack that town and completely destroy all its inhabitants, as well as all the livestock.  Then you must pile all the plunder in the middle of the street and burn it.  Put the entire town to the torch as a burnt offering to the LORD your God.  That town must remain a ruin forever; it may never be rebuilt.  Keep none of the plunder that has been set apart for destruction.  Then the LORD will turn from his fierce anger and be merciful to you.  He will have compassion on you and make you a great nation, just as he solemnly promised your ancestors.  "The LORD your God will be merciful only if you obey him and keep all the commands I am giving you today, doing what is pleasing to him."  (Deuteronomy 13:13-19 NLT)
 
Kill Women Who Are Not Virgins On Their Wedding Night
    But if this charge is true (that she wasn't a virgin on her wedding night), and evidence of the girls virginity is not found, they shall bring the girl to the entrance of her fathers house and there her townsman shall stone her to death, because she committed a crime against Israel by her unchasteness in her father's house.  Thus shall you purge the evil from your midst.  (Deuteronomy  22:20-21 NAB)
 
Kill Followers of Other Religions.
    1) If your own full brother, or your son or daughter, or your beloved wife, or you intimate friend, entices you secretly to serve other gods, whom you and your fathers have not known, gods of any other nations, near at hand or far away, from one end of the earth to the other: do not yield to him or listen to him, nor look with pity upon him, to spare or shield him, but kill him.  Your hand shall be the first raised to slay him; the rest of the people shall join in with you.  You shall stone him to death, because he sought to lead you astray from the Lord, your God, who brought you out of the land of Egypt, that place of slavery.  And all Israel, hearing of this, shall fear and never do such evil as this in your midst.  (Deuteronomy 13:7-12 NAB)
 
    2) Suppose a man or woman among you, in one of your towns that the LORD your God is giving you, has done evil in the sight of the LORD your God and has violated the covenant by serving other gods or by worshiping the sun, the moon, or any of the forces of heaven, which I have strictly forbidden.  When you hear about it, investigate the matter thoroughly. If it is true that this detestable thing has been done in Israel, then that man or woman must be taken to the gates of the town and stoned to death.  (Deuteronomy 17:2-5 NLT)
 
Death for Blasphemy
    One day a man who had an Israelite mother and an Egyptian father got into a fight with one of the Israelite men.  During the fight, this son of an Israelite woman blasphemed the LORD's name.  So the man was brought to Moses for judgment.  His mother's name was Shelomith. She was the daughter of Dibri of the tribe of Dan.  They put the man in custody until the LORD's will in the matter should become clear.  Then the LORD said to Moses, "Take the blasphemer outside the camp, and tell all those who heard him to lay their hands on his head.  Then let the entire community stone him to death.  Say to the people of Israel: Those who blaspheme God will suffer the consequences of their guilt and be punished.  Anyone who blasphemes the LORD's name must be stoned to death by the whole community of Israel.  Any Israelite or foreigner among you who blasphemes the LORD's name will surely die.  (Leviticus 24:10-16 NLT)
 
Kill False Prophets
    1) Suppose there are prophets among you, or those who have dreams about the future, and they promise you signs or miracles,  and the predicted signs or miracles take place.  If the prophets then say, 'Come, let us worship the gods of foreign nations,' do not listen to them.  The LORD your God is testing you to see if you love him with all your heart and soul.  Serve only the LORD your God and fear him alone.  Obey his commands, listen to his voice, and cling to him.  The false prophets or dreamers who try to lead you astray must be put to death, for they encourage rebellion against the LORD your God, who brought you out of slavery in the land of Egypt.  Since they try to keep you from following the LORD your God, you must execute them to remove the evil from among you.  (Deuteronomy 13:1-5 NLT)
 
    2) But any prophet who claims to give a message from another god or who falsely claims to speak for me must die.'  You may wonder, 'How will we know whether the prophecy is from the LORD or not?'  If the prophet predicts something in the LORD's name and it does not happen, the LORD did not give the message.  That prophet has spoken on his own and need not be feared.  (Deuteronomy 18:20-22 NLT)
 
Infidels and Gays Should Die
    So God let them go ahead and do whatever shameful things their hearts desired.  As a result, they did vile and degrading things with each other's bodies.  Instead of believing what they knew was the truth about God, they deliberately chose to believe lies.  So they worshiped the things God made but not the Creator himself, who is to be praised forever.  Amen.  That is why God abandoned them to their shameful desires.  Even the women turned against the natural way to have sex and instead indulged in sex with each other.  And the men, instead of having normal sexual relationships with women, burned with lust for each other.  Men did shameful things with other men and, as a result, suffered within themselves the penalty they so richly deserved.  When they refused to acknowledge God, he abandoned them to their evil minds and let them do things that should never be done.  Their lives became full of every kind of wickedness, sin, greed, hate, envy, murder, fighting, deception, malicious behavior, and gossip.  They are backstabbers, haters of God, insolent, proud, and boastful.  They are forever inventing new ways of sinning and are disobedient to their parents.  They refuse to understand, break their promises, and are heartless and unforgiving.  They are fully aware of God's death penalty for those who do these things, yet they go right ahead and do them anyway.  And, worse yet, they encourage others to do them, too.  (Romans 1:24-32 NLT)
 
Kill Anyone who Approaches the Tabernacle
    For the LORD had said to Moses, 'Exempt the tribe of Levi from the census; do not include them when you count the rest of the Israelites.  You must put the Levites in charge of the Tabernacle of the Covenant, along with its furnishings and equipment.  They must carry the Tabernacle and its equipment as you travel, and they must care for it and camp around it.  Whenever the Tabernacle is moved, the Levites will take it down and set it up again.  Anyone else who goes too near the Tabernacle will be executed.'  (Numbers 1:48-51 NLT)
 
Kill People for Working on the Sabbath
    The LORD then gave these further instructions to Moses: 'Tell the people of Israel to keep my Sabbath day, for the Sabbath is a sign of the covenant between me and you forever.  It helps you to remember that I am the LORD, who makes you holy.  Yes, keep the Sabbath day, for it is holy.  Anyone who desecrates it must die; anyone who works on that day will be cut off from the community.  Work six days only, but the seventh day must be a day of total rest.  I repeat: Because the LORD considers it a holy day, anyone who works on the Sabbath must be put to death.'  (Exodus 31:12-15 NLT)
 

--------------------------------------------------------------------------------
 
2) God's Murders for Stupid Reasons:
 
Kill Brats
    From there Elisha went up to Bethel.  While he was on his way, some small boys came out of the city and jeered at him.  "Go up baldhead," they shouted, "go up baldhead!"  The prophet turned and saw them, and he cursed them in the name of the Lord.  Then two shebears came out of the woods and tore forty two of the children to pieces.  (2 Kings 2:23-24 NAB)
 
God Kills the Curious
    And he smote of the men of Beth-shemesh, because they had looked into the ark of Jehovah, he smote of the people seventy men, `and' fifty thousand men; and the people mourned, because Jehovah had smitten the people with a great slaughter.  And the men of Beth-shemesh said, Who is able to stand before Jehovah, this holy God? and to whom shall he go up from us?   (1Samuel 6:19-20 ASV)
 
Killed by a Lion
    Meanwhile, the LORD instructed one of the group of prophets to say to another man, "Strike me!"  But the man refused to strike the prophet.  Then the prophet told him, "Because you have not obeyed the voice of the LORD, a lion will kill you as soon as you leave me."  And sure enough, when he had gone, a lion attacked and killed him.  (1 Kings 20:35-36 NLT)
 
Killing the Good Samaritan
    The ark of God was placed on a new cart and taken away from the house of Abinadab on the hill.  Uzzah and Ahio, sons of Abinadab guided the cart, with Ahio walking before it, while David and all the Israelites made merry before the Lord with all their strength, with singing and with citharas, harps, tambourines, sistrums, and cymbals.
    When they came to the threshing floor of Nodan, Uzzah reached out his hand to the ark of God to steady it, for the oxen were making it tip.  But the Lord was angry with Uzzah; God struck him on that spot, and he died there before God.  (2 Samuel 6:3-7 NAB)
 

--------------------------------------------------------------------------------
 
3) Murdering Children
 
Kill Sons of Sinners
    Make ready to slaughter his sons for the guilt of their fathers; Lest they rise and posses the earth, and fill the breadth of the world with tyrants.  (Isaiah 14:21 NAB)
 
God Will Kill Children
    The glory of Israel will fly away like a bird, for your children will die at birth or perish in the womb or never even be conceived.  Even if your children do survive to grow up, I will take them from you.  It will be a terrible day when I turn away and leave you alone.  I have watched Israel become as beautiful and pleasant as Tyre.  But now Israel will bring out her children to be slaughtered."  O LORD, what should I request for your people?  I will ask for wombs that don't give birth and breasts that give no milk.  The LORD says, "All their wickedness began at Gilgal; there I began to hate them.  I will drive them from my land because of their evil actions.  I will love them no more because all their leaders are rebels.  The people of Israel are stricken.  Their roots are dried up; they will bear no more fruit.  And if they give birth, I will slaughter their beloved children."  (Hosea 9:11-16 NLT)
 
Kill Men, Women, and Children
    "Then I heard the LORD say to the other men, "Follow him through the city and kill everyone whose forehead is not marked.  Show no mercy; have no pity!  Kill them all – old and young, girls and women and little children.  But do not touch anyone with the mark.  Begin your task right here at the Temple."  So they began by killing the seventy leaders.  "Defile the Temple!" the LORD commanded.  "Fill its courtyards with the bodies of those you kill!  Go!"  So they went throughout the city and did as they were told."  (Ezekiel 9:5-7 NLT)
 
God Kills all the First Born of Egypt
    And at midnight the LORD killed all the firstborn sons in the land of Egypt, from the firstborn son of Pharaoh, who sat on the throne, to the firstborn son of the captive in the dungeon. Even the firstborn of their livestock were killed.  Pharaoh and his officials and all the people of Egypt woke up during the night, and loud wailing was heard throughout the land of Egypt. There was not a single house where someone had not died.  (Exodus 12:29-30 NLT)
 
Kill Old Men and Young Women
    "You are my battle-ax and sword," says the LORD.  "With you I will shatter nations and destroy many kingdoms.  With you I will shatter armies, destroying the horse and rider, the chariot and charioteer.  With you I will shatter men and women, old people and children, young men and maidens.  With you I will shatter shepherds and flocks, farmers and oxen, captains and rulers.  "As you watch, I will repay Babylon and the people of Babylonia for all the wrong they have done to my people in Jerusalem," says the LORD.  "Look, O mighty mountain, destroyer of the earth!  I am your enemy," says the LORD.  "I will raise my fist against you, to roll you down from the heights.  When I am finished, you will be nothing but a heap of rubble.  You will be desolate forever.  Even your stones will never again be used for building.  You will be completely wiped out," says the LORD.  (Jeremiah 51:20-26)
     (Note that after God promises the Israelites a victory against Babylon, the Israelites actually get their butts kicked by them in the next chapter.  So much for an all-knowing and all-powerful God.)
 
God Will Kill the Children of Sinners
    If even then you remain hostile toward me and refuse to obey, I will inflict you with seven more disasters for your sins.  I will release wild animals that will kill your children and destroy your cattle, so your numbers will dwindle and your roads will be deserted.  (Leviticus 26:21-22 NLT)
 
More Rape and Baby Killing
    Anyone who is captured will be run through with a sword.  Their little children will be dashed to death right before their eyes.  Their homes will be sacked and their wives raped by the attacking hordes.  For I will stir up the Medes against Babylon, and no amount of silver or gold will buy them off.  The attacking armies will shoot down the young people with arrows.  They will have no mercy on helpless babies and will show no compassion for the children.  (Isaiah 13:15-18 NLT)
 

--------------------------------------------------------------------------------
 
4) Miscellaneous Murders
 
More of Samson's Murders
    (The Lord saves Sampson from standing trial for 30 murders and arson by allowing him to kill 1000 more men.)  When he reached Lehi, and the Philistines came shouting to meet him, the spirit of the Lord came upon him: the ropes around his arms become as flax that is consumed by fire and the bonds melted away from his hands.  Near him was the fresh jawbone of an ass; he reached out, grasped it, and with it killed a thousand men.  (Judges 15:14-15 NAB)
 
Peter Kills Two People
    There was also a man named Ananias who, with his wife, Sapphira, sold some property.  He brought part of the money to the apostles, but he claimed it was the full amount.  His wife had agreed to this deception.  Then Peter said, "Ananias, why has Satan filled your heart?  You lied to the Holy Spirit, and you kept some of the money for yourself.  The property was yours to sell or not sell, as you wished.  And after selling it, the money was yours to give away.  How could you do a thing like this?  You weren't lying to us but to God."  As soon as Ananias heard these words, he fell to the floor and died.  Everyone who heard about it was terrified.  Then some young men wrapped him in a sheet and took him out and buried him.  About three hours later his wife came in, not knowing what had happened.  Peter asked her, "Was this the price you and your husband received for your land?"  "Yes," she replied, "that was the price."  And Peter said, "How could the two of you even think of doing a thing like this – conspiring together to test the Spirit of the Lord?  Just outside that door are the young men who buried your husband, and they will carry you out, too."  Instantly, she fell to the floor and died.  When the young men came in and saw that she was dead, they carried her out and buried her beside her husband.  Great fear gripped the entire church and all others who heard what had happened.   (Acts 5:1-11 NLT)
 
Mass Murder
    This is what the Lord of  hosts has to say: 'I will punish what Amalek did to Israel when he barred his way as he was coming up from Egypt.  Go, now, attack Amalek, and deal with him and all that he has under the ban.  Do not spare him, but kill men and women, children and infants, oxen and sheep, camels and asses.'   (1 Samuel 15:2-3 NAB)
 
You Have to Kill
    Cursed be he who does the Lords work remissly, cursed he who holds back his sword from blood.  (Jeremiah 48:10 NAB)
 
The Danites Kill the Next Town
    But the territory of the Danites was too small for them; so the Danites marched up and attacked Leshem, which they captured and put to the sword.  Once they had taken possession of Lesham, they renamed the settlement after their ancestor Dan.  (Joshua 19:47 NAB)
 
God Kills Some More
    Then the LORD said to me, "Even if Moses and Samuel stood before me pleading for these people, I wouldn't help them.  Away with them!  Get them out of my sight!  And if they say to you, 'But where can we go?' tell them, 'This is what the LORD says: Those who are destined for death, to death; those who are destined for war, to war; those who are destined for famine, to famine; those who are destined for captivity, to captivity.'  "I will send four kinds of destroyers against them," says the LORD.  "I will send the sword to kill, the dogs to drag away, the vultures to devour, and the wild animals to finish up what is left.  Because of the wicked things Manasseh son of Hezekiah, king of Judah, did in Jerusalem, I will make my people an object of horror to all the kingdoms of the earth."  (Jeremiah 15:1-4 NLT)
 
God Promises More Killing 
    I will make Mount Seir utterly desolate, killing off all who try to escape and any who return.  I will fill your mountains with the dead. Your hills, your valleys, and your streams will be filled with people slaughtered by the sword.  I will make you desolate forever. Your cities will never be rebuilt. Then you will know that I am the LORD.  (Ezekiel 35:7-9 NLT)
 
The Angel of Death
    My angel will go before you and bring you to the Amorites, Hittites, Perizzites, Canaanites, Hivites, and Jebusites; and I will wipe them out.  (Exodus 23:23 NAB)
 
Destruction of Ai
    Then the LORD said to Joshua, "Do not be afraid or discouraged.  Take the entire army and attack Ai, for I have given to you the king of Ai, his people, his city, and his land.  You will destroy them as you destroyed Jericho and its king. But this time you may keep the captured goods and the cattle for yourselves. Set an ambush behind the city."  So Joshua and the army of Israel set out to attack Ai.  Joshua chose thirty thousand fighting men and sent them out at night with these orders: "Hide in ambush close behind the city and be ready for action.  When our main army attacks, the men of Ai will come out to fight as they did before, and we will run away from them.  We will let them chase us until they have all left the city. For they will say, 'The Israelites are running away from us as they did before.'  Then you will jump up from your ambush and take possession of the city, for the LORD your God will give it to you.  Set the city on fire, as the LORD has commanded.  You have your orders."  So they left that night and lay in ambush between Bethel and the west side of Ai.  But Joshua remained among the people in the camp that night. 
    Early the next morning Joshua roused his men and started toward Ai, accompanied by the leaders of Israel.  They camped on the north side of Ai, with a valley between them and the city.  That night Joshua sent five thousand men to lie in ambush between Bethel and Ai, on the west side of the city.  So they stationed the main army north of the city and the ambush west of the city.  Joshua himself spent that night in the valley.  When the king of Ai saw the Israelites across the valley, he and all his army hurriedly went out early the next morning and attacked the Israelites at a place overlooking the Jordan Valley.  But he didn't realize there was an ambush behind the city.  Joshua and the Israelite army fled toward the wilderness as though they were badly beaten,  and all the men in the city were called out to chase after them.  In this way, they were lured away from the city.  There was not a man left in Ai or Bethel who did not chase after the Israelites, and the city was left wide open. 
    Then the LORD said to Joshua, "Point your spear toward Ai, for I will give you the city."  Joshua did as he was commanded.  As soon as Joshua gave the signal, the men in ambush jumped up and poured into the city.  They quickly captured it and set it on fire.  When the men of Ai looked behind them, smoke from the city was filling the sky, and they had nowhere to go. For the Israelites who had fled in the direction of the wilderness now turned on their pursuers.  When Joshua and the other Israelites saw that the ambush had succeeded and that smoke was rising from the city, they turned and attacked the men of Ai.  Then the Israelites who were inside the city came out and started killing the enemy from the rear. So the men of Ai were caught in a trap, and all of them died. Not a single person survived or escaped.  Only the king of Ai was taken alive and brought to Joshua.
    When the Israelite army finished killing all the men outside the city, they went back and finished off everyone inside.  So the entire population of Ai was wiped out that day – twelve thousand in all.  For Joshua kept holding out his spear until everyone who had lived in Ai was completely destroyed.  Only the cattle and the treasures of the city were not destroyed, for the Israelites kept these for themselves, as the LORD had commanded Joshua.  So Ai became a permanent mound of ruins, desolate to this very day.  Joshua hung the king of Ai on a tree and left him there until evening. At sunset the Israelites took down the body and threw it in front of the city gate.  They piled a great heap of stones over him that can still be seen today.  (Joshua 8:1-29 NLT)
 
Killing at Jericho
    When the people heard the sound of the horns, they shouted as loud as they could. Suddenly, the walls of Jericho collapsed, and the Israelites charged straight into the city from every side and captured it.  They completely destroyed everything in it – men and women, young and old, cattle, sheep, donkeys – everything.  (Joshua 6:20-21 NLT)
 
God Kills an Extended Family
    "You have done more evil than all who lived before you.  You have made other gods and have made me furious with your gold calves.  And since you have turned your back on me, I will bring disaster on your dynasty and kill all your sons, slave or free alike.  I will burn up your royal dynasty as one burns up trash until it is all gone.  I, the LORD, vow that the members of your family who die in the city will be eaten by dogs, and those who die in the field will be eaten by vultures.'"  Then Ahijah said to Jeroboam's wife, "Go on home, and when you enter the city, the child will die.  All Israel will mourn for him and bury him.  He is the only member of your family who will have a proper burial, for this child is the only good thing that the LORD, the God of Israel, sees in the entire family of Jeroboam.  And the LORD will raise up a king over Israel who will destroy the family of Jeroboam.  This will happen today, even now!  Then the LORD will shake Israel like a reed whipped about in a stream.  He will uproot the people of Israel from this good land that he gave their ancestors and will scatter them beyond the Euphrates River, for they have angered the LORD by worshiping Asherah poles.  He will abandon Israel because Jeroboam sinned and made all of Israel sin along with him."  (1 Kings 14:9-16 NLT)
 
Mass Murder
    The men of Israel withdrew through the territory of the Benjaminites, putting to the sword the inhabitants of the city, the livestock, and all they chanced upon.  Moreover they destroyed by fire all the cities they came upon.  (Judges 20:48 NAB)
 
The Angel of Death
    That night the angel of the Lord went forth and struck down one hundred and eighty five thousand men in the Assyrian camp.  Early the next morning, there they were, all the corpuses of the dead.  (2 Kings 19:35 NAB)
 
Kill Your Neighbors
    (Moses) stood at the entrance to the camp and shouted, "All of you who are on the LORD's side, come over here and join me." And all the Levites came.  He told them, "This is what the LORD, the God of Israel, says: Strap on your swords! Go back and forth from one end of the camp to the other, killing even your brothers, friends, and neighbors."  The Levites obeyed Moses, and about three thousand people died that day.  Then Moses told the Levites, "Today you have been ordained for the service of the LORD, for you obeyed him even though it meant killing your own sons and brothers. Because of this, he will now give you a great blessing."  (Exodus 32:26-29 NLT)
 
Kill the Family of Sinners
    And Joshua said to Achan, My son, give, I pray thee, glory to the LORD God of Israel, and make confession to him; and tell me now what thou hast done, hide it not from me.  And Achan answered Joshua, and said, Indeed I have sinned against the LORD God of Israel, and thus and thus have I done.  When I saw among the spoils a goodly Babylonish garment, and two hundred shekels of silver, and a wedge of gold of fifty shekels weight, then I coveted them, and took them, and behold, they are hid in the earth in the midst of my tent, and the silver under it."  [Note that the sin is not looting, but failing to give the loot to the treasury of the Lord.]  "So Joshua sent messengers, and they ran to the tent, and behold, it was hid in his tent, and the silver under it.  And they took them from the midst of the tent, and brought them to Joshua, and to all the children of Israel, and laid them out before the LORD.  And Joshua, and all Israel with him, took Achan the son of Zerah, and the silver, and the garment, and the wedge of gold, and his sons, and his daughters, and his oxen, and his asses, and his sheep, and his tent, and all that he had: and they brought them to the valley of Achor.  And Joshua said, why hast thou troubled us?  the LORD shall trouble thee this day.  And all Israel stoned him with stones, and burned them with fire, after they had stoned them with stones.  And they raised over him a great heap of stones to this day.  So the LORD turned from the fierceness of his anger: wherefore the name of that place was called the valley of Achor to this day.  (Joshua 7:19-26 Webster's Bible)
 
Kill Followers of Other Religions
    While the Israelites were camped at Acacia, some of the men defiled themselves by sleeping with the local Moabite women.  These women invited them to attend sacrifices to their gods, and soon the Israelites were feasting with them and worshiping the gods of Moab.  Before long Israel was joining in the worship of Baal of Peor, causing the LORD's anger to blaze against his people.  The LORD issued the following command to Moses: "Seize all the ringleaders and execute them before the LORD in broad daylight, so his fierce anger will turn away from the people of Israel."  So Moses ordered Israel's judges to execute everyone who had joined in worshiping Baal of Peor.  Just then one of the Israelite men brought a Midianite woman into the camp, right before the eyes of Moses and all the people, as they were weeping at the entrance of the Tabernacle.  When Phinehas son of Eleazar and grandson of Aaron the priest saw this, he jumped up and left the assembly.  Then he took a spear and rushed after the man into his tent. Phinehas thrust the spear all the way through the man's body and into the woman's stomach.  So the plague against the Israelites was stopped, but not before 24,000 people had died.  (Numbers 25:1-9 NLT)
 
Murder
    At the customary time for offering the evening sacrifice, Elijah the prophet walked up to the altar and prayed, "O LORD, God of Abraham, Isaac, and Jacob, prove today that you are God in Israel and that I am your servant. Prove that I have done all this at your command.  O LORD, answer me! Answer me so these people will know that you, O LORD, are God and that you have brought them back to yourself."  Immediately the fire of the LORD flashed down from heaven and burned up the young bull, the wood, the stones, and the dust.  It even licked up all the water in the ditch!  And when the people saw it, they fell on their faces and cried out, "The LORD is God!  The LORD is God!"  Then Elijah commanded, "Seize all the prophets of Baal.  Don't let a single one escape!"  So the people seized them all, and Elijah took them down to the Kishon Valley and killed them there.  (1 Kings 18:36-40 NLT)
 
Kill All of Babylon
    "Go up, my warriors, against the land of Merathaim and against the people of Pekod. Yes, march against Babylon, the land of rebels, a land that I will judge!  Pursue, kill, and completely destroy them, as I have commanded you," says the LORD.  "Let the battle cry be heard in the land, a shout of great destruction".   (Jeremiah 50:21-22 NLT)
 
Micah Kills a Whole Town 
    Then, with Micah's idols and his priest, the men of Dan came to the town of Laish, whose people were peaceful and secure.  They attacked and killed all the people and burned the town to the ground.  There was no one to rescue the residents of the town, for they lived a great distance from Sidon and had no allies nearby.  This happened in the valley near Beth-rehob.Then the people of the tribe of Dan rebuilt the town and lived there.  They renamed the town Dan after their ancestor, Israel's son, but it had originally been called Laish.  (Judges 18:27-29 NLT)  (Note that God approves of this slaughter in verse 6.)
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


اقدامات، تلاشها و تولیدات یهودیان برای بیماریزایی و القای بیماری به غیریهودیان و جهود بازی برای نابودی فرهنگ ملل غیر یهودی جهان


یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 11:21 ب.ظ
جنایات یهود در ایجاد بیماری و مسمومیت‌های جمعی 

http://zohur.net/%D8%AC%D9%86%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D9%85%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%AA.htm
 
 
 
 
آمون : متن لینک فوق :  
 
 
 
عوامل نفرت از یهود
در اواخر سده‌های میانی، یهودیان اروپا به اشاعه‌ی عمدی بیماری طاعون متّهم شدند.(۱) عدم رعایت بهداشت در محله‌های گتو و آلودگی زندگی یهودیان، این اتّهام را تشدید می‌کرد.
از سوی دیگر، باور و تلقّی عمومی مردم اروپا از یهودیان آن بود که ایشان از این که داروها و مشروبات الکلی(۲) مردمی را که با آنان دشمنی دارند، به اندکی از مواد سمّی بیالایند، باکی ندارند. همان‌گونه که گاه به آغشتن چاه‌های آب، به مواد سمّی متّهم می‌شدند.(۳)
ویل دورانت می‌نویسد:
در سال ۱۳۲۰/م، ۱۲۰ یهودی، به اتّهام مسموم کردن چاه‌های آب، در نزدیکی شهر شینون، زنده طعمه‌ی آتش شدند.(۴)
وی می‌افزاید:
… در ساراگوسا پس از زجر و آزاری که متعاقب بروز طاعون به یهودیان داده شد، از هر پنج نفر یهودی، یک نفر بر جای ماند.(۵)
در دوران معاصر نیز یهودیان به تلاش برای مسموم ساختن مردم متّهم شده‌اند. توضیح این که تنی چند از تروریست‌های موسوم به «زاکام» نقشه‌ی قتل شمار زیادی از مردم آلمان را در سال ۱۹۶۴/م ریختند. یکی از افراد این گروه به نام جاکوب اعتراف کرد که تیم اطّلاعاتی ما وارد بازداشتگاهی در نزدیکی نورمبرگ شد تا نخستین عملیّات انتقامی خود را آغاز کند. قرار بود در این عملیات، ۳۵ هزار آلمانی از طریق آغشتن مواد سمّی در نان مصرفی بازداشتگاه مسموم شوند؛ امّا شرایطی رخ داد که نتوانستیم بیش از ۱۲ هزار قطعه نان را آلوده به سم کنیم. این بود که جراید، روز بعد خبر مرگ ۱۲ هزار آلمانی را که بر اثر مصرف نان سمی از پای درآمده بودند، منتشر کردند.(۶)
یهودیان، هم‌چنین به تلاش ناموفّق خود برای مسموم کردن اهالی شهرهای برلین، مونیخ و هامبورگ نیز اعتراف کرده‌اند.(۷)
در حال حاضر نیز، اسناد معتبر حاکی است که رژیم صهیونیستی، اجرای همین نقش را در اشاعه‌ی بیماری‌های خطرناک، در منطقه‌ی خاورمیانه بر عهده گرفته است.
مقامات اطّلاعاتی مصر خبرهای مربوط به یک جاسوس یهودی اسرائیلی به نام مصراطی و دخترش فائقه را از طریق جراید منتشر ساختند.
پدر اعتراف کرد که دخترش آلوده به بیماری ایدز است و از آغاز ورود به مصر و طی چندین ماه، با بسیاری از جوانان مصری، ارتباط جنسی برقرار ساخته و آنان را به این بیماری مبتلا کرده است.
دختر نیز در اعترافات خود، ضمن تأیید گفته‌های پدرش، تأکید کرد: نظر به این که با هر یک از آن پسران جوان، بیش از یکی دو روز به سر نبرده است و تعدادشان بسیار زیاد است، نمی‌تواند آنان را به یاد آورده و شناسایی کند.
آن‌ها اعتراف کردند که از سوی سازمان موساد این مأموریت را بر عهده گرفته‌اند.(۸)
از سوی دیگر، اسرائیل نوعی آدامس را به صورت قاچاق وارد بازارهای مصری کرده است که تأثیر فراوانی در تحریک جنسی دختران دارد.
در عربستان سعودی نیز انواعی از آدامس‌های قاچاق تولید اسرائیل یافت شده است که نیروی جنسی دختران و پسران را تشدید می‌کند. دولت سعودی اعلام کرده است که این آدامس‌های قاچاق به برخی از داروخانه‌ها راه یافته و در اختیار خریداران قرار می‌گیرد. در سال ۱۹۹۵/م، محاکم قضایی سعودی، چهار تن از جوانان ترک را به جرم وارد کردن این گونه آدامس‌های محرک به کشور سعودی، به پرداخت جریمه‌ی نقدی و زندان محکوم نمود.
مقامات فلسطینی در نوار غزّه از دولت مصر درخواست کرده‌اند تا نسبت به نوع دیگری از آدامس‌های اسرائیلی تحقیق و بررسی صورت گیرد. آزمایش‌های به عمل آمده، نشان داد که این آدامس‌ها، سرشار از مواد پروژسترون (Progesterone) است که هورمونی زنانه محسوب می‌شود.
… از سوی دیگر نوشابه‌های گازدار اسرائیلی که حاوی هورمون‌های جنسی بوده و تمایلات جنسی زنان را تحریک ساخته و موجب بروز بلوغ زودرس در دختران می‌شود … و نیز انواع بیسکویت، شکلات، قرص، شکر و … حاوی این هورمون‌ها که همگی تولید اسرائیل است، به بازار کشورهای عرب راه یافته است!
یک افسر فلسطینی گفته است: هفت نوع آدامس اسرائیلی، تنها برای صدور به کشورهای عرب، تولید می‌شود.
شایان یادآوری است که این هورمون‌ها، تنها محرک جنسی نیست، بلکه در بسیاری از موارد، به پدیده‌ی نازایی در میان مردان و زنان منجر می‌شود.(۹)
پی نوشت ها :
۱- سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص ۱۱۷، (در ضمن به سال ۱۳۴۸/م، حدود یک سوم از ساکنان کشورهای اروپایی، به سبب شیوع بیماری طاعون از پای درآمدند. مردم بیماری مزبور را چیزی جز نتیجه‌ی طبیعی عملکرد قوم یهود نمی‌دانستند. ر.ک: قاسم حسن، العرب و المشکله الیهودیه، ص ۳۲).
۲- یهودیان در اروپا به طور معمول تولید و عرضه‌ی مشروبات الکلی را در انحصار خویش داشتند و بسیاری از آنان در این زمینه فعّال بودند. به گونه‌ای که در نیمه‌ی دوم سده‌ی هجدهم میلادی، ۱۵% از یهودیان ساکن در شهرها و ۸۵% از یهودیان روستاها، بدین امر اشتغال داشتند (ر.ک: عبدالوهاب المسیری، الجماعات الوظیفیه الیهودیه، ص ۲۲۶).
۳- سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص ۱۱۸٫
۴- ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج ۶، (اصلاح دینی)، ص ۸۶۳٫
۵- همان، ص ۸۶۴٫
۶- سناء عبداللطیف حسین صبری، الجیتو الیهودی، ص ۱۱۸٫
۷- همان.
۸- یحیی العریضی، اسرائیل رقص علی هضاب العجز، ص ۱۰۱-۱۰۲٫
۹- همان، ص ۶۴-۶۵٫
۱۰- کریمیان، احمد، (۱۳۸۴)، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسة بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّة قم)، چاپ دوم.
فرآوری و تنظیم مطلب  : سایت رهبران شیعه
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


کیفیت پایین ترجمه کتاب و مطالب مهم مربوط به جامعه جهانی یهودان (جهود) به عنوان پنهان کردن حقایق و جلوگیری از دسترسی افراد سالم


اسماعیل رجبی
یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 07:59 ب.ظ
جناب آقای پورپیرار 
با سلام . 
احتراما چندی پیش کتاب " در باره مسأله یهود " به قلم کارل مارکس ، نوشته شده در سال 1843 ( حدود 170 سال قبل ) را مطالعه نمودم . ( کتاب علیرغم حجم اندکش ) دارای دو مترجم و سه ویراستار است و منطقا در برگردان به زبان فارسی نباید مشکلی داشته باشد . اما متاسفانه در رابطه با محتوای کتاب و مسأله یهودیان جامعه اروپا در آن زمان و نظرگاه کارل مارکس در رابطه با آن ، جز مشتی مفاهیم گنگ چیزی دستگیرم نشد . 
خواهشمندم در صورت صلاحدید کلیدی جهت فهم این کتاب در اختیار اینجانب قرار دهید . 
سپاسگزارم . 
سلامت باشید .
پاسخ:
به زبان اصلی یعنی آلمانی بخوانید.
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


هولوکاست (هالوکاست)، قتل عام 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم و اسناد دروغ و ساختگی بودن آن توسط خاخامهای یهودی جهان


یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 01:56 ب.ظ
سلام استاد. لینک جالبی است. نظرتون درباره اش چیست؟ 
http://namehnews.ir/News/Item/65809/2/65809.html
پاسخ:
متاسفانه نتوانستم باز کنم.  
 
 
 
 
 
 
آمون : متن لینک :  
 
 
 
کیهان خطاب به ظریف: هولوکاست یک افسانه است و احمدی‌نژاد با طرح یک سوال هوشمندانه پاشنه آشیل رژیم صهیونیستی را نشانه رفت
تاکنون ده‌ها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده در بررسی اسناد تاریخی، اثبات کرده‌اند ماجرای قتل عام 6 میلیون یهودی، کوره‌های آدم‌سوزی، اتاق‌های گاز و همه آنچه صهیونیست‌ها در این باره ادعا می‌کنند، دروغ محض و یک داستان ساختگی است.
به گزارش نامه، روزنامه کیهان در سرمقاله خود به قلم حسین شریعتمداری نوشت:

آنچه اخیرا در شبکه اجتماعی تویتر بین آقای دکتر ظریف و خانم کریستی‌پلوسی - دختر نانسی پلوسی رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا- رد و بدل شده است با توجه به اشراف آقای ظریف بر مسائل و معادلات سیاسی و جایگاه رسمی ایشان به عنوان وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، عجیب و غیرمنتظره بود. آقای ظریف در تویتر به استقبال سال نو یهودیان رفته و نوشته بود «روش هشانا، سال نو یهودیان مبارک باد» و کریستی پلوسی با تشکر از ایشان خطاب به وی نوشته بود «ممنون! سال نو با پایان دادن به انکار هولوکاست از سوی ایران شیرین‌تر می‌شود» و آقای ظریف در پاسخ به او می‌نویسد «ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است. مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد، رفته است. سال نو مبارک»! و پلوسی پاسخ داده بود؛ «خوشحالم که می‌شنوم، ممنون از پاسختان» درباره این محاوره مکتوب که بازتاب گسترده‌ای در محافل سیاسی و رسانه‌های خبری داشته است، گفتنی‌هایی هست.
الف- منظور آقای ظریف از «مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد» آقای دکتر احمدی‌نژاد است و این اشاره ضمن آن که اهانت به رئیس‌جمهور سابق و دور از انصاف و آداب دیپلماتیک است، با واقعیت نیز همخوانی ندارد. زیرا هولوکاست اگرچه -آن‌گونه که خواهد آمد- فقط یک افسانه ساخت صهیونیست‌هاست ولی دکتر احمدی‌نژاد با طرح یک سؤال هوشمندانه، پاشنه‌آشیل صهیونیسم بین‌الملل را نشانه رفته و پرسیده بود؛ اگر هولوکاست واقعیت داشته باشد، آلمان نازی عامل آن بوده است، بنابراین چرا باید مردم مسلمان فلسطین تاوان جنایت نازی‌ها را بپردازند و چرا یک یا دو استان از آلمان و اتریش به صهیونیست‌ها واگذار نشده است؟ و چنانچه واقعیت نداشته باشد، چرا صهیونیست‌ها با استناد به یک داستان جعلی، مظلوم‌نمایی کرده و خود را از همه دنیا طلبکار می‌دانند؟ احمدی‌نژاد با این سؤال منطقی که هیچ یک از دیپلمات‌های مدعی، جرأت و یا هوشمندی لازم برای طرح آن را نداشته‌اند، مشروعیت جعلی رژیم صهیونیستی را فرو ریخت و از این زاویه درخور تقدیر و تحسین فراوان است. آیا جناب آقای ظریف برای این پرسش علمی و منطقی پاسخی دارند؟ اگر دارند، بفرمایند! و اگر پاسخی ندارند- که ندارند- انتظار آن بوده و هست که زبان و قلم به تقدیر از آقای احمدی‌نژاد بچرخانند و نه اهانت به ایشان و دلداری - البته ناخواسته- به دشمنان که «مردی که هولوکاست را انکار می‌کرد، رفته است»!
ب- 8 سال پیش- 22 آذرماه 84- نگارنده در یک یادداشت نسبتاً مفصل و به نقل از مورخان برجسته و بلندآوازه اروپایی و آمریکایی، اسناد و شواهدی ارائه کرده بود که در جعلی بودن داستان هولوکاست کمترین تردیدی باقی نمی‌گذاشت و از آنجا که امروز هم ماجرا همان ماجرای آن روز است؛ اشاره به بخش‌هایی از آن یادداشت مفصل ضروری به نظر می‌رسد؛ در یادداشت مورد اشاره آمده بود.
1- در اوایل دهه 80 قرن نوزدهم، تعدادی از اعضای آژانس بین‌المللی یهود، از جمله، «پی‌یر ویدال ناکه»، «سرژ ولز»، «فرانسوا براریدا» تحت سرپرستی «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسه، با استناد به داستان ساختگی کشتار 6 میلیون یهودی در جنگ جهانی دوم و به عنوان پیشگیری از فراموش شدن مظلومیت این قوم! پیش‌نویس قانونی را تهیه کرده و در ژوئیه سال 1990 میلادی در فرانسه به تصویب رساندند که بر اساس آن «هرگونه تردید درباره «هولوکاست»، اعم از تردید درباره کشتار- مورد ادعای- یهودیان در جنگ جهانی دوم، وجود اتاق‌های گاز و حتی کمترین تردید در رقم 6میلیونی یهودیان کشته شده، جرم تلقی می‌شود! و هر کس در فرانسه از این قانون تخلف کرده و در سه موضوع یاد شده تردید کند به یک ماه تا یک سال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانک جریمه محکوم می‌شود.» و بعدها با فشار آمریکا، انگلیس، فرانسه و آژانس بین‌المللی یهود، این قانون در سایر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید به طوری که امروزه هرگونه تردید درباره هولوکاست مورد ادعا و ابعاد و اجزاء آن در اروپا جرم تلقی می‌شود!
2- تاکنون ده‌ها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده در بررسی اسناد تاریخی، با ارائه اسنادی که هیچ صاحب‌نظری نمی‌تواند در صحت آنها کمترین تردیدی روا دارد، به روشی کاملا علمی اثبات کرده‌اند ماجرای قتل عام 6 میلیون یهودی، کوره‌های آدم‌سوزی، اتاق‌های گاز و همه آنچه صهیونیست‌ها در این باره ادعا می‌کنند، دروغ محض و یک داستان ساختگی با اهداف نه فقط سیاسی، بلکه جنایتکارانه است و شاید تعجب کنید - البته از دموکراسی با قرائت غربی تعجبی ندارد - که از این دانشمندان و محققان تمامی آنهایی که اروپایی بوده‌اند، بدون استثناء - تاکید می‌شود، بدون استثناء- به دادگاه جلب شده و تنها به دلیل آن که تحقیقات علمی آنان باآنچه دولت‌های اروپایی درباره هولوکاست پذیرفته و تصویب کرده‌اند، تفاوت داشته، محاکمه و به زندان و جرایم نقدی محکوم شده‌اند! و دولت‌های غربی هنوز به این سؤال پاسخ نداده‌اند که چگونه می‌توان از یک سو ادعای آزادی عقیده و اندیشه را داشت و در همان حال، اگر تحقیقات علمی و مستند دانشمندان با ادعای بی‌اساس و افسانه‌سرایی صهیونیست‌ها تفاوت داشته باشد، این دانشمندان و محققان مستحق محاکمه، زندان و جریمه هستند؟!...
تعداد دانشمندان و محققان برجسته‌ای که نتیجه تحقیقات علمی و مستند آنها حکایت از جعلی بودن هولوکاست می‌کند، بیشتر از آن است که حتی فهرست آنان قابل اشاره در این نوشته محدود باشد و فقط به عنوان نمونه و به مصداق اندکی از بسیارها می‌توان به پروفسور روژه گارودی، پروفسور روبر فوریسون، پروفسور کریستوفرسون - صاحب کتاب معروف «دروغ آشویتس»- ... و نویسندگان صدها رساله علمی دیگر اشاره کرد که در این میان، ماجرای پروفسور روبر فوریسون و پروفسور روژه‌گارودی - هر‌دو از فرانسه - جدیدتر و عبرت‌آمیز است.
3- پروفسور روبر فوریسون، استاد دانشگاه معروف «لیون» فرانسه و کارشناس عالی‌رتبه بررسی و ارزیابی اسناد و مدارک تاریخی، با شهرتی جهانی است. او تحقیقات علمی و مستند خود را در کتابی با عنوان «اتاق‌های‌گاز، واقعیت یا افسانه؟» جمع‌آوری کرده که به فارسی نیز ترجمه شده است.
او هزاران سند را در این زمینه بررسی کرده است و طی سال‌ها تحقیق، از تمامی مراکز مورد ادعای صهیونیست‌ها، نظیر اتاق‌های گاز، موزه ساختگی کوره‌های آدم‌سوزی، داخائو در مونیخ آلمان و... بازدید کرده و با صدها شاهد به گفت‌وگوی دقیق و علمی پرداخته و در نهایت بدون کمترین تحلیل و تنها به زبان اسناد، نشان داده است که ماجرای کشتار یهودیان در آلمان نازی یک دروغ بزرگ تاریخی و فریب شرم‌آور افکار عمومی است. چیزی که از صهیونیست‌های وحشی به هیچوجه دور از انتظار نیست.
به عنوان مثال، فوریسون به عکس‌های ساختگی از اتاق‌های گاز مورد ادعای صهیونیست‌ها اشاره کرده و ضمن رد این ادعا با استناد به مدارک غیرقابل‌انکار، با تعجب می‌پرسد، اگر این عکس‌ها واقعی است، چگونه سربازان آلمانی- مورد ادعا- بدون ماسک و بی آن که کمترین پوششی بر دهان، بینی و چشم خود داشته باشند در اتاق‌های مالامال از گازهای کشنده ایستاده و بر جان کندن یهودیان محکوم نظارت می‌کنند؟! و یا، درباره یکی دیگر از عکس‌های مورد ادعای صهیونیست‌ها که جمعی از یهودیان را در محاصره چند تانک نشان می‌دهد، با ارائه اسناد و شواهدی خواندنی و غیرقابل تردید، نشان می‌دهد که تانک‌ها در این عکس، انگلیسی هستند نه آلمانی و...
ج - آقای دکتر ظریف ادعا کرده‌اند که «ایران هرگز هولوکاست را انکار نکرده است»! و توضیح نداده‌اند که ادعای ایشان بر اساس کدام «سند» یا شاهد و قرینه‌ای ابراز شده است؟ بدیهی است وزیر امور خارجه محترم کشورمان انتظار ندارند افسانه هولوکاست که غیر از ادعای «ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی هیچ سند دیگری برای اثبات آن وجود ندارد از سوی ایران اسلامی قابل پذیرش باشد!
گفتنی است آقای دکتر ظریف در دفاع از برنامه‌های پیشنهادی خویش که روز سه‌شنبه 22 مرداد در مجلس شورای اسلامی مطرح کرد بر وفاداری خود به آموزه‌های امام و رهبر معظم انقلاب اصرار ورزید و پس از آن نیز در جایگاه وزیر امور خارجه کشورمان مواضع تحسین‌برانگیزی داشت. از این روی اظهار نظر اخیر در شبکه تویتر را می‌توان ناشی از کم دقتی ایشان تلقی کرد که نیاز به تصحیح دارد.
د - و بالاخره، از آنجا که دکتر ظریف اهل مطالعات تاریخی و اسلامی هستند باید توجه ایشان را به این واقعیت جلب کرد که اولین و تنها سند مکتوب درباره وقوع هولوکاست - به مفهوم زنده‌سوزی دسته‌جمعی انسان‌ها - که تاریخ کهن یهود و برخی از کاوشگران تاریخ باستان به آن اشاره کرده‌اند و در کلام خدا - سوره مبارکه بروج - نیز به صراحت آمده است، از وقوع این جنایت توسط قوم یهود خبر می‌دهد: ذونواس پادشاه یمن به دین یهود گروید و با تحریک خاخام‌های یهودی مردم یمن را که بر دین حضرت مسیح (ع) بودند وادار کرد یهودی شوند و آنان را که حاضر به پذیرش دین یهود نبودند، در گودال‌های پر از آتش سوزان - اخدود- افکند و انبوهی از زنان و مردان و کودکان مسیحی را زنده زنده در آتش سوزاند...
«والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارای برج‌های بسیار است و سوگند به روز موعود و سوگند به شهادت‌دهنده و آنچه به آن شهادت دهند که مرگ بر اصحاب اخدود، آنان که آتش سوزان برافروختند و در حالی که برکناره آتش نشسته بودند، به آنچه بر سر مؤمنان می‌آوردند نظاره می‌کردند. آنان - یهودیان - تنها به این علت از مؤمنان انتقام گرفتند که آنها به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند».
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo


مبارزه کشور مجارستان با سلطه خاندان یهودی روچیلد بر منابع اقتصادی و بانکهای مرکزی کشورهای جهان و قطع دست نزول خوار یهودیان جهان


abbas
یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 12:12 ب.ظ
http://politicalvelcraft.org/2013/08/28/hungary-orders-rothschilds-imf-to-vacate-the-country-now-issuing-debt-free-money/ 
استاد سلام۰استاد مثل اینکه کشورهای دنیا یکی بعد از دیگری در حال بیدار شدنند
پاسخ:
هنوز زود است. اجازه دهید دنیای روشن فکری آشنا با فرامین یهود اندک اندک وارد میدان شود.
 
 
 
 
 
 
 آمون : این هم متن بدون لینک های فعال و عکسها هم در انتها خواهند بود :  
 
 
 
 
Hungary Kills The Rothschild Banks: Ordered To Vacate Country.
August 28, 2013 by Volubrjotr Comments Off
Hungary is making history of the first order along with Iceland & Russia.
Not since the 1930s in Germany has a major European country dared to escape from the clutches of the Rothschild-controlled international banking cartels. This is stupendous news that should encourage nationalist patriots worldwide to increase the fight for freedom from financial tyranny.
•Finland Braces For End Of NWO Eurozone!
•IMF Reassess Global Economic Fate: Emerging Economies Slow ~ No Longer The Dynamic Engine For Global Growth!
•Coming Home!
•Obama Takes A Hit: Egypt Strikes Back Twice As Hard ~ Court Jails 52 Political Muslim Brotherhood Regime Members ~ 11 Get Life Sentences
•Keep A Jaundice Eye On Silver Price Especially Thru September 2013: Massive Banking Manipulation ~ We Are At The CUSP!
Already in 2011, Hungarian Prime Minister Viktor Orbán promised to serve justice on his socialist predecessors, who sold the nation's people into unending debt slavery under the lash of the International Monetary Fund (IMF) and the terrorist state of Israel. Those earlier administrations were riddled with Israelis in high places, to the fury of the masses, who finally elected Orbán's Fidesz party in response.
According to a report on the German-language website "National Journal," Orbán has now moved to unseat the usurers from their throne. The popular, nationalistic prime minister told the IMF that Hungary neither wants nor needs further "assistance" from that proxy of the Rothschild-owned Federal Reserve Bank. No longer will Hungarians be forced to pay usurious interest to private, unaccountable central bankers
Instead, the Hungarian government has assumed sovereignty over its own currency and now issues money debt free, as it is needed. The results have been nothing short of remarkable. The nation's economy, formerly staggering under deep indebtedness, has recovered rapidly and by means not seen since National Socialist Germany.
•Muslim Brotherhood Documents Could Put Barack Obama aka; Barry Soetoro In Prison.
•John Kerry After 10 Years Of Searching ~ Finds George's Iraq WMDs In Syria!
•Centralizing America Thru Corporate Banking Power: Remembering Benito Mussolini & Adolph Hitler
The Hungarian Economic Ministry announced that it has, thanks to a "disciplined budget policy," repaid on August 12, 2013, the remaining €2.2B owed to the IMF—well before the March 2014 due date. Orbán declared: "Hungary enjoys the trust of investors," by which is not meant the IMF, the Fed or any other tentacle of the Rothschild financial empire. Rather, he was referring to investors who produce something in Hungary for Hungarians and cause true economic growth. This is not the "paper prosperity" of plutocratic pirates, but the sort of production that actually employs people and improves their lives.
•The New World Order is "Communism": Also Known As Rothschildism Or More Bluntly Robbery!
◦Last Lap Dance For Rothschild: Iceland's Viking Victory Over The Matrix Banksters!
◦President Putin Stamping Out The Rothschild Rockefeller Syndicate Maggots From Russia!
With Hungary now free from the shackles of servitude to debt slavers, it is no wonder that the president of the Hungarian central bank, operated by the government for the public welfare and not private enrichment, has demanded that the IMF close its offices in that ancient European land. In addition, the state attorney general, echoing Iceland's efforts, has brought charges against the last three previous prime ministers because of the criminal amount of debt into which they plunged the nation.
The only step remaining, which would completely destroy the power of the banksters in Hungary, is for that country to implement a barter system for foreign exchange, as existed in Germany under the National Socialists and exists today in the Brazil, Russia, India, China and South Africa, or BRICS, international economic coalition. And if the United States would follow the lead of Hungary, Americans could be freed from the usurers' tyranny and likewise hope for a return to peaceful prosperity.
•China Under U.S. Umbrella.
•ROLLING STONE : ROTHSCHILD CORRUPTION GOES MAINSTREAM
American Free Press
Vatican vs Illuminati
Related articles
•Hungary Makes History: Sheds Banksters' Shackles and Kicks Out the IMF (2012thebigpicture.wordpress.com)
•Hungary Breaks the Banksters Shackles (sgtreport.com)
•Hungary issues debt free money (the-tap.blogspot.com)
•Hungary Sheds Bankers' Shackles (nalonmit.wordpress.com)
JACOB ROTHSCHILD
I Killed The Bank ~ President Andrew Jackson: U.S. Vice President Aaron Burr Shoots A Rothschild Czar ~ Rothschild's Son In Law Alexander Hamilton!
•UFAA: United Front Against 'Austerity' aka; 'Rothschildism'.
•BREAKING => CNN Goldman Sachs & The Rothschild Zionist Matrix: Landmark Case ~ Rothschildism Delineated From Abrahamic Judaism!!
•Obama Putting Tens Of Thousand Muslims To Work In Middle East: Kerry Clears The way For Iraq & Jordan To Sign $18 Billion 1,056 Mile Dual Oil Pipeline Deal To Jordan.
•Most Corrupt Bank In The World ~ Basel III's HSBC: Engaging In Blackmail Now ~ HSBC Shuts Down Banking Accounts On 40 Sovereign Nation State Embassies! NWO's Desperate Move In An Attempt To Leverage Nations Into Subservience!
•Dodd Frank & Basel III Enacted Treason Against The United States: Wealth Funneled Into Rothschild's [BOE] Bank Of England.
◦Exposed -> Obama's Brother Malik Obama: Investor For Muslim Brotherhood's Money!
◦FEMA => Re-Education Camps For Corrupt Politicians: Mitigating The Buffoonery Of The World Gang Association's Propaganda!
◦Russia Tells United States Citizens Not To Give Up Your Guns: We Learned From Experience Fighting Rothschild's Banking Schemes!
◦In The Year 2000 There Were 7 Countries Without A Rothschild-Owned Central Bank: They were Afghanistan, Iraq, Sudan, Libya, Cuba, North Korea and Iran.
 
 
 
 
 
 
 
del.icio.us digg  newsvine furl  Y!  smarking  segnalo

هیچ نظری موجود نیست: