ابراز محبت و علاقه دوستان و همفکران محفل بنیان اندیشی و درخواست ادامه انتشار مجموعه مقالات تاریخ علم مهددی - مهدی، Vindex
مهدی - مهدی
چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 07:10 ق.ظ
جناب khalil،
از لطف شما ممنونم. اگر مشکلات، عدیده و سنگین توانی باقی بگذارند، بنده به حکم وظیفه ایمانی، فقط کاری را که برعهده دارم انجام می دهم. حضور در محفل دوستانه ای که حول تحقیقات دوران ساز مورخ ژرف اندیش، ناصر پورپیرار، شکل گرفته، فرصتی است که نصیب هر کسی نیست.
با احترام
مهدی
پاسخ:
سلام بر استاد بزرگ اقای مهدی. از تعارفات شما ممنونم و امیدوارم گرفتاری ها از نوع شیرین آن باشد. منتظریم تا پس از عبور از دشواری ها یادداشت های علم را ادامه دهید.
مهدی - مهدی
چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 09:26 ب.ظ
جناب آقای پورپیرار،
محقق ظریف اندیش،
بنده از آنکه شاگردی، لااقل در این حوزه، نپرورده ام لقب استاد ندارم. در مورد گرفتاری ها هم گرچه شکرگزار گرفتاری های مطلوب هستیم اما واقعاً حجم گرفتاری های نامطلوب بسیار بیشتر است. در کنار این گرفتاری ها کار سنگینِ کند و کاو چندین هزار برگ از متون به زبانهای لاتین، آلمانی، انگلیسی، فرانسه، عربی و یونانی قدیم برای هر یادداشت از میان اقیانوسی از منابع، بدون هیچ یاوری، کار را جداً با کندی مواجه می کند. انشاء الله به طریقی که خداوند میسر کند، کار پیش خواهد رفت.
زیر سایه عنایات خداوند باشید.
ارادتمند
مهدی
پاسخ:
حق با شماست صیر برای دریافت یادداشت های شما
چون صبر برای زایمان فرزند است. موفق باشید.
تردید زایی و ابهام آفرینی در محتوای قرآن به عنوان کتاب آسمانی یا ترکیبی از متن آسمانی با نظرات چند مومن خداترس و تشکیک در آیات
یک مسلمان
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 07:18 ب.ظ
دیر زمانی است که بشر سیستم اعداد را شناخته و مدت زمان زیادی صرف شده تا بشر به شناخت قوانین حاکم شده از سوی خداوند متعال بر جهان هستی ، نائل آمده است. قوانینی که هرگز در آنها تبدیل و تغییری دیده نخواهد شد.
حال بشر به مرتبه ای رسیده است که میخواهد به شناخت اسرار خلقت و درک صحیح از ماهیت ماده و انرژی ورود کند. جهت نیل به این امر مهم و به تبع رشد شعوری انسانها ، بازخوانی قرآن که تنها کلام الهی دست نخورده و مانند روز اول خود میباشد ، لازم و ضروری است. اعتقاد به وجود و حضور فرشتگان و نیز تاثیر آنها بر زندگی انسانها ، دارای چنان درجه ای از اهمیت است که شناخت جایگاه و نحوه ارتباط آنها با پیامبر اکرم و شناسائی شکل حضور آنها در قرآن کریم ، امری واجب به نظر میرسد.
به عنوان مثال ، اگر با چشم بسته ، هر جا در قرآن ، کلمه رسول را دیدیم ، پیامبری معنی کنیم که بر وی وحی میشود بیگمان باید ابتدا به این سئوال پاسخ دهیم که چرا قرآن تعداد اندکی از این رسولان را نبی معرفی کرده است. بر این اساس سئوال بزرگتری مطرح میشود که چرا قرآن کریم پیامبر عزیزمان را خاتم النبیین معرفی میکند و نه خاتم الرسل؟
پس با این وصف باید بین رسول و نبی فرقی موجود باشد ، به این معنی که هر نبی رسول است ولی هر رسولی نبی نیست و چون مطابق نص صریح قرآن ، با خاتمه ظهور انبیا ، ارسال وحی نیز خاتمه یافته و بعداز حضرت محمد ، نبی دیگری ظهور نکرده و نخواهد کرد ، لذا مبتوان گفت نسل رسولانی که بر آنها وحی نمی شود ، میتواند ادامه داشته باشد. چنین رسولانی میتوانند از جنس ملائک و یا انسانهائی باشند که به صورت هدایت تکوینی و بدون اطلاع خودشان ، در مسیری قرار می گیرند که عملکردشان منجر به اصلاح جامعه می شود و اینها با وقف زندگی خویش ، تمام تلاششان صرف آگاهی نسل بشر و خروج آنها از ظلمت نادانی به نور دانائی می شود.
مثال فوق نشان میدهد که باید با نگرشی نو به قرآن ، آنرا همچون نوری بر مسیر زندگیمان بتابانیم و بدون تعصب و با تکیه بر کلام وحی در جهت فهم آن بکوشیم.
جناب بنیان اندیش ، بدور از شعار ، لطفا به شکل منطقی ، اشکال وارده بر سخنان بنده را بیان فرمائید تا صیقلی شود بر فکر این حقیر والا اگر بازهم بخواهید شعار بدهید مراکزی هستند که برای شعاردهندگان حقوق هم پرداخت میکنند.
علی
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 08:06 ب.ظ
سلام علیکم
جناب یک مسلمان بنده چندین بار نظرات ارسالی شما را خواندم ، حرف خود را زیرکانه به این صورت بیان نموده اید:(بنده به این نتیجه رسیده ام که در قرآن آیاتی که مستقیما مربوط و منسوب به ذات اقدس الهی باشند بسیار نادر و کم هستند و اکثریت آیات مربوط به سوم شخصهائی است که در بیشتر حالات بر مبنای عقل و منطق خود با پیامبر اکرم سخن گفته اند).
جناب یک مسلمان به خصوص به خصوص این جمله شما خیلی سنگین است:(اکثریت آیات مربوط به سوم شخصهائی است که در بیشتر حالات بر مبنای عقل و منطق خود با پیامبر اکرم سخن گفته اند).
جناب مسلمان، خداوند در ایه27سوره انبیا در مورد فرشتگان می فرماید که :(لا یَسبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُم بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ)(که هرگز در سخن بر او پیشى نمى گیرند، و به فرمان او عمل مى کنند). در این ایه خدا می فرماید که فرشتگان به فرمان او عمل می کنند، حالا من می دونم که در کجای قران خدا فرموده که فرشتگان یا شما بگو کارگزاران بر مبنای عقل و منطق خود با پیامبر سخن گفته اند؟(قَالُوا سبْحَنَک لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّک أَنت الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ=فرشتگان عرض کردند: منزهى تو!، ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده اى ، نمى دانیم تو دانا و حکیمى ).
جناب یک مسلمان در قران، خداوند این نکته را مورد تاکید قرار داده که این کتاب (کلام الله) است :(وَ إِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشرِکِینَ استَجَارَک فَأَجِرْهُ حَتى یَسمَعَ کلَمَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِک بِأَنهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ=و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود .سپس او را به محل امنش برسان چرا که آنها گروهى ناآگاهند). در این آیه در این باره گفتگو شده که اگر کافران در لابلای مبارزه از شما فرصتی بطلبند تا سخن خدا را بشنوند، به انان مجال دهید. پیداست که مقصود از کلام الله در این ایه قران است. حالا می خواد که توسط فرشتگان یا تو بگو کارگزاران یا بگو سوم شخص ها یا بگو ماها نازل شده باشند یا مستقیماً نازل شده باشند؟ در هر صورتی که بر پیامبر اسلام نازل شده باشند خداوند در ایه6سوره توبه بر آن کلام الله اطلاق کرده است. همچنین ایه 15سوره فتح:(سیَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انطلَقْتُمْ إِلى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْکُمْ یُرِیدُونَ أَن یُبَدِّلُوا کلَمَ اللَّهِ قُل لَّن تَتَّبِعُونَا کذَلِکُمْ قَالَ اللَّهُ مِن قَبْلُ فَسیَقُولُونَ بَلْ تحْسدُونَنَا بَلْ کانُوا لا یَفْقَهُونَ إِلا قَلِیلاً).
جناب مسلمان در ضمیر متکلم مفرد و ضمیر متکلم مع الغیر به این دو آیه توجه کنید:(إِنى جَاعِلٌ فى الاَرْضِ خَلِیفَةً )(إِنَّا جَعَلْنَک خَلِیفَةً فى الاَرْضِ ) ؛ با توجه به این دو ایه مشخص است که در مواردی که خدای سبحان، ضمیر متکلم مع الغیر می اورد که وسایطی در کار باشد. در این گونه موارد خداوند، فعل را با توجه به وجود وسایط ، به صورت جمع می اورد( افزون بر نکته تفخیم و تعظیمی که در برخی موارد لحاظ شده است). اما در مسئله خلافت انسان که هیچ واسطه ای از فرشتگان در کار نیست(به ویژه این که همه فرشتگان مخاطب این خطاب هستند) جمع اوردن ضمیر متکلم وجهی ندارد.
اما جایى که سخن از عبادت بندگان و پرستش خداوند است، ضمیر متکلم وحده آمده است مانند: (ایاى فاعبدون) یا (لا اله الا أنا فاعبدون)یا (اننی انا الله) و نکته مهم و دقیقى است. آنجا که سخن از عبادت است خداوند فقط از خودش سخن مىگوید تا بندگان عبادت را خالص براى او بجا آورند اما آنجائى که سخن از عبادت نیست بلکه سخن از خالقیت و رازقیت و اماته و احیاء است ضمیر به صورت جمع آورده شده که نشانگر وجود کارگزاران خدا در اداره جهان است که آنان همگى مأموران الهى اند و به فرمان او عمل میکنند. ( نه مثل گفته شما که با مبنای عقل و منطق خود ).
سخن اخر اینکه به ایه51سوره شوری توجه کنید:(وَ مَا کانَ لِبَشرٍ أَن یُکلِّمَهُ اللَّهُ إِلا وَحْیاً أَوْ مِن وَرَاى حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسولاً فَیُوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا یَشاءُ إِنَّهُ عَلىُّ حَکیمٌ)
در این ایه هر سه نوع تکلمى که در آیه ذکر شده ، یعنى وحى و تکلم از وراء حجاب و ارسال رسول ، نوعى از تکلم با بشر است که خداوند هر سه را سخن خود دانسته است. نکته دیگرى که در این آیه هست این است که این سه قسم را با کلمه او عطف به یکدیگر کرده ، و ظاهر این کلمه آن است که سه قسم مذکور با هم فرق دارند، اما قسمت سوم مورد سوال شما است یعنی(یُرْسِلَ رَسولاً فَیُوحِىَ بِإِذْنِهِ مَا یَشاءُ ) عبارت است از وحی به رسول که همان فرشته وحی است که پیام خدا نخست به او داده مى شود و او هر چه را خداى سبحان اذن داده باشد به پیامبر وحى مى کند(نه با مبنای عقل و منطق خود ).
همچنان که قرآن کریم در این باره فرموده : (نزل به الروح الامین على قلبک ) و نیز فرموده : (قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله على قلبک باذن اللّه ) و در عین حال وحى کننده خداى سبحان است ، همچنان که فرموده : (بما اوحینا الیک هذا القرآن ).
علی
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 09:08 ب.ظ
با سلام
جناب یک مسلمان شما اول از قران ثابت کن که هر نبی رسول است ولی هر رسولی نبی نیست . بعد برو سراغ ایه خاتم النبین. چونکه اونوقت کسی که اعتقاد دارد که هر رسولی نبی هم هست اما هر نبی رسول نیست می تواند استدلال کند که در ایه خاتم النبین با توجه به اینکه ختم نبوت اعلام شده است در نتیجه رسولی هم دیگر تا قیامت وجود ندارد. در نتیجه مشکلاتی که شما ذکر کردید، به وجود نمی اید.
در ضمن خیلی جالبه خودت یک سوال غلط طراحی می کتی بعد شروع می کنی به خودت پاسخ دادن:(به عنوان مثال ، اگر با چشم بسته ، هر جا در قرآن ، کلمه رسول را دیدیم ، پیامبری معنی کنیم که بر وی وحی میشود بیگمان باید ابتدا به این سئوال پاسخ دهیم که چرا قرآن تعداد اندکی از این رسولان را نبی معرفی کرده است).
جناب یک مسلمان کار خاصی انجام ندادی که همه می دانند که در قرآن کلمه نبی فقط برای انبیاء الهی به کار رفته، اما لفظ رسول به غیر پیامبران هم اطلاق شده است، مثلاً فرشتگان، باد و طوفان و ... .
یکی
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 10:58 ب.ظ
محمدا رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم.
ما کان محمدا ابا احدا من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین
توجه کنید که قرآن مبارک به هر دوی رسول بودن و نبی بودن محمد ( ص ) اشاره صریح دارد.
یک مسلمان
چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 12:23 ق.ظ
با تشکر از نظرات دوستان عزیز
آقای علی ، خدا مرا و نسل مرا همین امشب از زمین بردارد اگر مصداق این سخن باشم که " حرف خود را زیرکانه به این صورت بیان نموده اید....." برادر گرامی ، بنده چه کاره ام که مدعی قرآن شوم. من فقط نتیجه مدتی مطالعه را در خصوص قرآن در معرض نقد شما و سایر دوستان قرار میدهم تا عیب و ایراد فکریم برطرف شود.
لطفا مرا با خاخام های مشرک یکی نکن و اگر قدری لحن کلامم مناسب نبوده به درگاه خدای منان توبه میکنم ، بهر حال از شما ممنونم.
آقای علی فرموده اید که
" شما اول از قران ثابت کن که هر نبی رسول است ولی هر رسولی نبی نیست "
و خودتان پاسخ داده اید که
"همه می دانند که در قرآن کلمه نبی فقط برای انبیاء الهی به کار رفته، اما لفظ رسول به غیر پیامبران هم اطلاق شده است، مثلاً فرشتگان، باد و طوفان و ... ."
و من اضافه میکنم که در قرآن نبی نیز رسول است .
به عنوان مثال اگر به آیات زیر توجه کنیم :
وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ مُوسَىٰٓۚ إِنَّهُۥ کَانَ مُخۡلَصٗا وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا
و در کتاب موسى را یاد کن به راستى او خلوص یافته و فرستادهاى پیامبر بود ﴿51﴾
وَٱذۡکُرۡ فِی ٱلۡکِتَٰبِ إِسۡمَٰعِیلَۚ إِنَّهُۥ کَانَ صَادِقَ ٱلۡوَعۡدِ وَکَانَ رَسُولٗا نَّبِیّٗا
و در کتاب اسماعیل را یاد کن، که او درست وعده و فرستادهاى پیامبر بود ﴿54﴾
پس معلوم میشود که هر نبی رسول است . در ضمن به کامنت جناب "یکی" هم توجه فرمائید.
حال اگر به وصف بهشت و جهنم در قرآن توجه کنیم ملاحظه میشود که :
بهشتی که کارگزاران الهی تصویر میکنند ، عمدتا به شکل آیات ذیل است :
به طور مثال در سوره الرحمن:
در آن دو [باغ] دو چشمه روانند ﴿50﴾ آسترهایش از ابریشم ستبر باشد و میوه آن دو باغ دسترس است ﴿54﴾ پس کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىانگارید؟ ﴿55﴾ در آن [کاخها حوریانى] دیده فروهشته هستند که پیش از آنان دست هیچ انس و جنّى به آنها نرسیده است ﴿56﴾ پس کدامیک از نعمتهاى پروردگارتان را دروغ مىانگارید؟ ﴿57﴾ گویى آنها یاقوت و مرجاناند
جهنمی که کارگزاران الهی تصویر میکنند عمدتا به شکل آیات ذیل است:
به طور مثال در سوره توبه:
روزى که در آتش جهنم آن [اندوختهها] تافته شوند، آن گاه پیشانى آنها و پهلویشان و پشتهایشان را با آن داغ بگذارند [و بگویند:] این است آنچه براى خود اندوختید، پس [سزاى] آنچه را که مىاندوختید، بچشید ﴿35﴾
و در نهایت ، بهشت و جهنمی که ذات اقدس الهی معرفی میفرمایند آیات ذیل است:
در سوره کهف:
این است سزاى آنها به آنکه کفر ورزیدند و آیات مرا و رسولانم را به ریشخند گرفتند، جهنّم است ﴿106﴾ به راستى آنان که ایمان آوردهاند و کارهاى شایسته انجام دادهاند، برای آنهاست جنات فردوس ﴿107﴾ در آنجا جاودانهاند. از آنجا تغییر و تحوّلى نجویند ﴿108﴾
حال سئوال این است که چگونه میتوان بهشتی را تا ابد تحمل کرد که شامل باغهائی با نعمتهای فراوان و لباسهای زیبا و خوراکیهای مطبوع و حوریان زیباروی و جویهای روان است؟ آیا این همان کمالی است که متقیان بدنبال آن هستند؟ یا این کارگزار الهی از سر خلوص نیت میخواهد با زبان مورد فهم عوام ، آنها را در طلب چنین مکانی به انجام کارهای شایسته تشویق کند.
یا کارگزار دیگری از سر خشم یا دلسوزی بی حد ، چنان جهنم سوزان و گدازه های آتشی را به تصویر میکشد و بارها و بارها انسانهای خطاکار را میکشد و زنده میکند که گوئی مملو از کینه و نفرت است و میدانیم که اینها از صفات سلبیه هستند و بدور از ذات باریتعالی.
اما جهنم معرفی شده از سوی خداوند تصویری ندارد ولی معلوم است که جایگاه مناسبی نیست که خداوند آنرا به کافران آیاتش وعده میدهد و بهشت معرفی شده از سوی خدای رحمان ، تصویری ندارد و فردوسی است که بندگانش از آنجا طلب انتقال ندارند و آیا این غیر از قرب الهی ، میتواند چیز دیگری باشد؟
در پناه حق باشید.
پاسخ:
اگر قران را نازل شده از اسمان و خداوند مالک کائنات می دانید این گونه پرسش ها بسیار کودکانه می شود. و اگر قرآن را آسمانی نمی دانید پس سئوالات تان را از مبداء دیگری آغاز کنید.
حنیف
چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 12:38 ق.ظ
دوست عزیز جناب بنیان اندیش
نتیجه گیری های جناب «یک مسلمان» به خودش مربوط است و نظر بنده نیست. نظر بنده تنها مخرج کلمات قرآن بود و بس که آقای پورپیرار پاسخ دادند. بررسی قرآن از جهات و جنبه های مختلف در جهت هرچه کاربردی کردن آن مفید است, به شرطی که برآیند این بررسی ها در تقابل با محکمات قرآن نباشد. مثلا خود استاد هم با مطابقه و مرتب کردن آیات مربوطه, سیر مباحثه ی قرآن با اهل کتاب را شرح دادند که چگونه از همزیستی مسالمت آمیز تا نجس خواندن آنان تغییر می کند.
امیدوارم سوء تفاهم رفع شده باشد.
جناب یک مسلمان, مساله رسول و نبی را قبلا هم مطرح کرده بودید که دوستانی نظیر منصور و علی به شما پاسخ هایی دادند. با این حال معلوم می شود طی این مدت هنوز هم درجا می زنید و به قول علی یک سوال غلط طرح می کنید و بعد خودتان پاسخ می دهید. از این پیچ نمی توانید گذر کنید پیداست مرحله ی بعد رسول خواندن «باب» و «بهاء» و ... است.
آمون : حلقه پیشین این زنجیره بعید الختامه، این است :
آشنایی مقدماتی با نظریات و تئوری های تاریخی آقای ناصر پورپیرار در مورد تاریخ، فرهنگ و تمدن سرزمین ایران و و چکیده و کلیات مطالب
اریایی
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 06:53 ب.ظ
جناب پور پیرار بنده مدتیست با نام ونظرات شما اشنا شده ام وعلیرغم اینکه حتی یک کلمه از انچه را که ذر این سایت و یا حرفهای منتسب به شما دربقیه جاهاست را قبول نکرده ام و علیرغم اینکه یک وطن پرستم وبه تاریخم افتخار میکنم ولی تا وقتی هم که بطور کامل حرف ومنظورتان را متوجه نشوم حاضر به قضاوت نیستم و اهل توهین وافترا هم نیستم ومعتقدم هر کس در بیان نظرش ازادست. متاسفانه حتی در وبلاگ خودتان یعنی همینجا هم نظرات شما بصورت مدون ومنظم نیامده وعنوان بحثها خیلی کلیست و امکان جستجوی یک مطلب خاص وجود ندارد وتا انجا که من دیده ام اکثرا مباحث تاریخ معاصر وبعد از اسلام امده است. لطف کنید راهنمایی کنید که برای مطالعه نظرات شما بخصوص د رمورد کلیت تاریخ ایران که شما نظرات بسیار متفاوت وبعضا عجیب دارید به کدام سایت میشود مراجعه کرد چون ظاهرا شما وارد بحثهای جزیی تر شده اید ومن که از ابتدا در جریان مباحث نبوده ام پی بردن به چارچوب کلی نظرات شما سختست. ممنون
پاسخ:
سی دی و دی وی دی های ساخته شده که به صورت تصویری با تاریخ واقعی این سرزمین اشنا می شوید ببینید اگر استعداد لازم را داشت باسید به خواست خدا برداشت ها یزای تان اسان خواهد شد.
بنیان اندیش
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 08:59 ب.ظ
آقای آریایی
پیشنهاد می کنم به این صفحه سری بزنید :
http://w3.naria.ir/view/15.aspx?id=506
و شماره ۸ کلیپ ها را دانلود کنید. البته تمام این صفحه برای آگاهی اولیه شما مفید است. اگر واقعا در تصمیم تان جدی هستید توصیه می کنم ۱۵ جلد کتاب استاد را یکجا تهیه کنید و بخوانید و سفارش مستند های ویدئویی را هم بدهید.
اریایی
چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 01:41 ق.ظ
اقای بنیان اندیش متشکرم که خلاصه ای از دیدگاه اقای پور پیرار را به من معرفی کردید. اما جناب پور پیرار سوالی که همین ابتدا و با خواندن این متن معرفی شده برایم پیش امد اینست که چطور شما کتیبه بیستون را جعلی میدانید وانوقت در جایی دیگر به این کتیبه استناد میکنید که سند خونریزیهای داریوش بوده؟ قبلا هم عرض کردم قصد پیش داوری ندارم وفعلا فقط میخواهم منصفانه سخنتان را بشنوم.
پاسخ:
به خواندن ادامه دهید . ده هزار برگ است.
مرحوم احمد شاملو
چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 10:24 ق.ظ
«هرجا دروغی گفته می شود مطمئناً می خواهند چیزی را از شما پنهان کنند».
حال سوال از متعصبین:
آیا در باره تاریخ ایران و اسلام دروغی گفته شده یا نه؟! اگر آری پس ...
بنیان اندیش
چهارشنبه 15 آبان 1392 ساعت 10:40 ق.ظ
آقای آریایی
برای بیان حقیقت باید به ظرف درک مخاطب و احساسات و تعصب و ... او توجه داشت. در واقع انتقال و بیان حقایق بزرگی در باره تاریخ ایران به این وسعت عظیم که کل تحقیقات مورخان و باستان شناسان غربی در باره ایران جعلی و مغرضانه است ، چنان عمل حساسی است که به یک جراحی مخاطره آمیز و بسیار حساس برای خروج تومور مغزی یک انسان است . و نباید با بیان مستقیم مطلب افکار مخاطبین را دچار تلاطمی مخرب کرد.
بارها به این سوال شما پاسخ داده شده ، و اینکه متد و روش تحقیقات استاد به این گونه است که ابتدا اسناد و مدارک تاریخ ایران را با علم به اینکه کاملا جعلی هستند ، ولی منطبق با منطق مخاطبین آن ها را غیر جعلی فرض کرده و ثابت می کند حتی در صورت حقیقی بودن آن ها باز هم برداشت و نتیجه گیری محققین از این اسناد مغرضانه و اشتباه است.
برای مثال ما یک سند تاریخی به ظاهر باستانی به نام«بیستون» داریم. فعلا کاری نداریم که جعلی هست و یا نه ، ولی بر اساس منطق و روش و دست آورد خود محققین در مورد این اثر تاریخی استاد ثابت می کند که «آریا» در این سنگ نوشته به هیچ وجه به معنی و به قصد شناساندن یک «نژاد» در این کتیبه نیامده ، و با دلیلی محکم اثبات می کند «آریا» به معنی «شرور و طغیان گر» است!
برای اطلاع بیشتر می توانید بخش «آریایی های شرور» را در کتاب «اشکانیان» ایشان بخوانید. این را هم بگویم البته محقق دیگری هم که هیچ آشنایی با آثار استاد ندارد و به طور مستقل در مورد کتیبه بیستون تحقیق نموده یعنی «پروفسور شاپور رواسانی» به همین نتیجه رسیده ، البته فقط در این حد که آریایی آمده در بیستون به هیچ وجه یک نژاد نیست ، ولی استاد پورپیرار خیلی تخصصی تر و موشکافانه معنی «آریا» را هم بر اساس متن بیستون ترجمه کرده که به معنی «شرور» است.
با این روش استاد ابتدا مغزهای متعصب و یا عادت کرده به دروغ را به اصطلاح گرم می کند تا برای آنها پرسش ایجاد کند و آنها را برای یافتن پاسخ به سوال های خود به ادامه مباحث و حتی تحقیقات شخصی تشویق کند.
معلوم است که چنین شیوه ای اثر بسیار موثر تری داشته تا اینکه استاد همان ابتدا اعلام می کرد که : « بسم الله الرحمن الرحیم ، کتیبه بیستون یک کتیبه جعلی است که همین 100 سال پیش جعل شده » در چنین محیطی مغرضان می توانستند گرد و خاک به پا کنند و علیه ایشان به عنوان اهانت به آثار باستانی و هویت ملی و ... جو سازی کنند.
در ضمن این شیوه یک حسن بسیار بزرگ هم دارد ، و آن اینکه مخاطب را با مطالب رسمی بیان شده در مورد تاریخ ایران توسط منابع اصلی و شناخته شده و مشهور و «به اصطلاح » معتبری چون «ایران در شرق میانه» هرتسفلد و «تخت جمشید» اریک اشمیت و «از زبان داریوش» هاید ماری کخ و ... صدها منبع دیگر ، آشنا می کند تا مخاطب با زمینه ای از اطلاعات تاریخی و با آگاهی بیشتر مطالب را قضاوت کند.
بازتاب بنیان اندیشی در جهان به صورت تلاش مزدوران برای انتشار هر چه بیشتر دروغهای رسوا شده و اباطیل قدیمی به دستور کنیسه و کلیسا
علیرضا_1
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 01:17 ب.ظ
با سلام .
هر دم از این باغ بری میرسد . این یکی واقعا مضحک وخنده داره .
تاثیر پارتیان برهنر و جامعه ساسانی و اسلامی
http://books.google.ca/books/about/Sasanid_Soldiers_in_Early_Muslim_Society.html?id=VfYnu5F20coC
شیوه های نبرد و آرایش لشکری، معنای "عیاری" و "جوانمردی" ساسانی ریشه پارتی دارند، در کتاب دکتر محسن ذاکری Sasanid soldiers in early Muslim society: The origins of Ayyaran and Futuwwa این ریشه پیگیری شده و به دربار یک شاه در یک داستان پارتی رسیدند. این معنا بعدا در دوره اسلامی با تماس اعراب با سوارکاران ساسانی در قالب "فتوت" ریخته شد. همچنین تکیه به سواره نظام و تقسیم آن به سبک اسلحه و سنگین اسلحه و حتی خود واژه "پهلوان" همه ابداعات پارتی هستند
پاسخ:
کنیسه و کلیسا به کلیه خادمین خود آماده باش داده است. چرا راه دور برویم بخش بزرگی از برنامه های تمام رسانه های دولتی و رسمی مشغول بزرگداشت مسائل ایران باستان اند.
تردید، تشکیک، ابهام آفرینی، تردید زایی و تولید شک در الهی و آسمانی بودن کتاب مقدس قرآن و غیر خدایی بودن آیات نازل شده بر پیامبر
بنیان اندیش
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 12:31 ب.ظ
آقای یک مسلمان
به قول استاد فقط به درد سر کتاب باز کردن می خوری . دیشب جواب مطول و مستدلی برایت نوشته بودم ولی متاسفانه پاک شد. هر چند بهترین و مستدل ترین پاسخ این است:
هُوَ الَّذِیَ أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الألْبَابِ
شما هم برگ خود را بازی کنید مانند ۲۰۶ و سهند و آزاده ق و ... هر چند دستتان را خوانده ایم!
آقای حنیف شما هم بله ؟
پاسخ:
لطفا کامنت خود را دوباره بفرستید.
آمون : موضوع قبلی :
تردید و تشکیک در صحت و اعتبار مدرک دکترای اخذ شده توسط مرحوم دکتر محمد مصدق نخست وزیر قانونی و رسمی کشور ایران
حسن
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 11:34 ق.ظ
من در جایی شنیدم که دکترای، دکتر مصدق ساختگی بوده در این مورد صحبتی ندارید؟
پاسخ:
موضوعی نیست که بر تاریخ زمان او تاثیر گذارد.
برچسبها: تاریخ معاصر ایران، کودتای 28 مرداد 1332 علیه مصدق، دکتر محمد مصدق، نخست وزیر،آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، شاهنشاه آریامهر محمدرضا پهلوی، روابط سیاسی ایران و آمریکا،تحولات و وقایع تاریخ معاصر جهان، ایالات محده آمریکا United states، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، CIA، روابط بین الملل و سیاست جهانی
فیلم مستند Eisenhower's Rhine-Meadows Death Camps - Documentary از سایت youtube.com در مورد تاریخ معاصر
abbas
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 10:45 ق.ظ
http://www.youtube.com/watch?v=hbp61fOVFaE
Eisenhower's Rhine-Meadows Death Camps - Documentary
پاسخ:
متاسفانه باز نشد.
اعتقاد به وجود جسمانی خداوند و قائل شدن به جسم و صوت و گفتگو با خداوند در قبرستان مبارک و باور به آتش بودن و نور داشتن ذات الهی
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 08:41 ق.ظ
در این که خداوند مستقیما با حضرت محمد(ص) سخن نگفته چیزی است که همه مسلمانان بر آن متفق اند!پس چه جای سوال است؟!
نکته ای که برای من سوال است این است که در جایی می فرماید که وقتی موسی به آن آتش خیالی نزدیک می شود از جانب غربی «درخت» از «بقعه مبارکه» خداوند صدایش می زند که اینجا وادی مقدس است، نعلینت را از پا دربیار و نزدیکتر نیا که منم خدای جهانیان! آیا کسی که در بقعه مبارکه بوده جلوه خداوند بوده یا خود حضرت حق؟! البته در جایی دیگر می فرماید که الله نور آسمانها و زمین است که مانند مشکاتی است.
پاسخ:
تو به درد سر کتاب باز کردن می خوری. موسی را به خاطر این گفت و شنود با خداوند «کلیم الله» لقب داده اند.ضمنا قرار بود یک ایه همقدر با ایات قرآن نازل کنی.
آمون : به راستی که عنوانی بهتر از آنچه بالا نوشته شده، مناسب این حماقت لایتنهی نیافتم! این هم مطلب پیشین اگرچه نمی دانم علت تایید این اراجیف از جانب آقای پورپیرار هم چه می تواند باشد :
ترجمه کتاب خاطرات ادوارد یاکوب پولاک اتریشی(اطریشی) پزشک مخصوص دربار ناصرالدین شاه قاجار(قجر) و ترجمه آن از آلمانی به فارسی
یادداشتهای پزشک اتریشی ناصرالدین شاه از آلمان رسید
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 05:45 ق.ظ
نسخه فارسی کتاب «نامهها و گزارشهای پزشکی پولاک» پزشک شخصی ناصرالدین شاه که به همت کیکاووس جهانداری و افسانه جلیلزاده از آلمانی به فارسی ترجمه و تصحیح شده است، یک ماه بعد از انتشار نسخه آلمانی آن در تهران رونمایی شد..................
http://khabaronline.ir/detail/320914/culture/book
پاسخ:
کتیبه بیستون جدید الحگ است چه رسد به نسخه های پولاک! همین که نامه ها را به سرعت ترجمه کرده اند نشان از فقدان پولاک و نامه های اوست.
آمون : این هم متن کامل این حقه کثیف دغل بازان خائن :
دوشنبه 13 آبان 1392 - 22:31:29 چاپامتیاز به مطلب 5 نفر یادداشتهای پزشک اتریشی ناصرالدین شاه از آلمان رسید
فرهنگ > کتاب - نسخه فارسی کتاب «نامهها و گزارشهای پزشکی پولاک» پزشک شخصی ناصرالدین شاه که به همت کیکاووس جهانداری و افسانه جلیلزاده از آلمانی به فارسی ترجمه و تصحیح شده است، یک ماه بعد از انتشار نسخه آلمانی آن در تهران رونمایی شد.
به گزارش خبرآنلاین، صد و سی هشتمین شب از شبهای مجله بخارا به ادوارد یاکوب پولاک اختصاص داشت که غروب 12 آبان ماه 1392 با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری ملت، دایرةالعمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار و انجمن فرهنگی اتریش برگزار شد.علی دهباشی در آغاز این مراسم به رونمایی از کتاب «نامههای و گزارشهای پزشکی پولاک» که به همت کیکاووس جهانداری و افسانه جلیل زاده از آلمانی به فارسی ترجمه و تصحیح شده است، در این برنامه اشاره کرد و با نقل بخشی از مقدمه این کتاب به نقل از جهانداری در معرفی پولاک، گفت: ادوارد پولاک در سال 1818 متولد شد و در هشتم اکتبر 1892 در وین درگذشت. دکتر پولاک از 1851 تا 1860 در ایران زندگی کرد و از سال 1855 به بعد طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود و در سال 1882 هم به ایران سفر کرد و به خصوص به مطالعه و تحقیق در منطقۀ الوند پرداخت و بعدها نیز در وین به تدریس زبان فارسی مشغول شد.در ادامه گزیدهای از اظهارات مطرح شده در این نشست را میخوانید:گابریله یوئن، نماینده سفارت اتریش
- موضوع اصلی کتاب حاضر ادوارد یاکوب پولاک پزشک و شخصیتی است که تجربههای چندین سالۀ او در این کشور تأثیر فراوانی بر رشد دانش بین اتریش در عصر امپراتوریهابسبورگ و ایران داشته است. از دیگر سو او به عنوان نماینده مدرسۀ پزشکی وین به بنیانگذاری پزشکی مدرن در ایران یاری رساند. پولاک با دانش خود از ایران به همکارانش در وین نیز یاری رساند. او در مقام پزشک مخصوص ناصرالدین شاه قاجار از اعتبار و نفوذ زیادی برخوردار و پس از بازگشت به اتریش شخصیت اصلی در انتقال علوم بین وین و تهران بود.رضا عطاریان، دندانپزشک و پژوهشگر
- ورود علوم جدید به ایران و تأسیس مدرسه دارالفنون در سال 1851 میلادی (1230 شمسی) بالطبع تألیف کتابهای درسی در هر یک از زمینههای مورد تدریس در آن مدرسه را در پی داشت. مؤلفان این کتابها یعنی معلمان و مترجمان مدرسه دارالفنون ناگزیر بودند که برای بیان مفاهیم علمی و تخصصی جدید و تفهیم و تفاهم آنها از معادلهای مناسب فارسی در برابر اصطلاحات فرانسه که زبان علمی آن روزگار بود، استفاده کنند. بدین ترتیب، اولین نشانههای شکل گیری یک زبان تخصصی برای بیان مفاهیم موجود در علوم و فنون جدید در زبان فارسی، پدیدار گشت. در حوزۀ واژه گزینی و اصطلاح شناسی نوین پزشکی، دکتر یاکوب ادوارد پولاک اتریشی و دکتر یوهان لوییس شلیمر هلندی، نقشی بنیادین داشتند.
- شلیمر پولاک را بنیانگذار سنت تدریس پزشکی اروپایی به زبان فارسی و پیشگام در راه ایجاد زبان علمی بومی در ایران میداند و در مقدمه فرهنگش میگوید: بخش تشریح این کتاب کاملاً مدیون تحقیقات ارزنده و تلاش خستگی ناپذیر استاد سابق دارالفنون دکتر یاکوب ادوارد پولاک اهل وین است. پولاک به جای مجبور کردن دانشجویان پزشکی در آموزش زبان فرانسه برای استفاده از کلاسهای پزشکی به این زبان، خود به آموختن زبان فارسی پرداخت تا بتواند درسهای خود را به زبان مادری دانشجویان ارائه دهد. جانشینان او نیز خواه نا خواه مجبور شدند راه بنیان گذار تدریس پزشکی اروپایی به زبان فارسی را ادامه دهند.- جایگاه پزشکی در مقایسه با سایر رشتههای دارالفنون قدری متمایز بود، چرا که در کنار پزشکی اروپایی، طب سنتی و یا به تعبیری طب کلاسیک ایرانیـاسلامی نیز به دانشجویان تعلیم داده میشد. لذا دانشجویان با واژگان و اصطلاحات دو نظام مختلف اصطلاحشناختی مواجه بودند که در پارهای از موارد با یکدیگر همپوشانی داشتند. پولاک بهخوبی به این امر واقف بود و لازم میدید که پیش از واژهگزینی و واژهسازی برای اصطلاحات فرانسه نخست کتابهای فارسی طب قدیم را مطالعه کرده و تا حد امکان از واژهها و اصطلاحات موجود آنها برای بیان مفاهیم مشترک با طب جدید استفاده کند تا از واژهگزینیهای غیر ضروری و تشتت اصطلاحات جلوگیری شود.6060
فهرستی از اسامی مزدوران، جیره خواران، جاسوسان و خائنین ملی/ بین المللی به ایران تحت لوای فعالیتهای فرهنگی و تاریخی ایران شناسانه
abbas
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 04:56 ق.ظ
http://shahr.ir/fa/news/58678/%D8%A7%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%88%D9%86-%D9%BE%D8%B2%D8%B4%DA%A9-%D8%A7%D8%AF%D9%8A%D8%A8-%D9%8A%D8%A7-%D8%AC%D8%A7%D8%B3%D9%88%D8%B3-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84
آمون : باز خوب است که چرت کسانی می پرد! این هم متن :
کد خبر: ۵۸۶۷۸|تاریخ انتشار: ۰۰ - ۰۰:۰۰ادوارد براون؛ پزشک، ادیب یا جاسوس استعمار؟ +آماده ارسال تا به حال از خود سؤال کردهاید چگونه کسی که رشتهی تخصصیاش پزشکی است، قبل از ورود به ایران و حتی در طول تحصیل در دانشگاه کمبریج، تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی میکند و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی است و در دانشگاه هم سمت رئیس کرسی زبانشناسی و آموزش زبان فارسی داراست؟بازدید از صفحه اول ارسال به دوستان ذخیره نسخه چاپی به گزارش شهر و به نقل برهان، گاهی انسان با موجوداتی مواجه میشود که متحیر میماند چه نامی بر آنها بگذارد. «ادوارد براون»محصول سازمان جاسوسی انگلستان نیز از این افراد است. او را پروفسور ادوارد براون مینامند در حالی که دانش آموختهی رشتهی پزشکی است ولی در طول عمر خود نه بیماری مداوا نموده و نه این رشته را تدریس کرده است. تألیفات او به طور کامل در رشتهی علوم انسانی بهخصوص ادبیات ایران و تصوف است ولی فوق تخصص فرقهشناسی و استاد اعظم تفرقهافکنی است.
به طور معمول پروفسور «ادوارد گرانویل براون»را بهعنوان دانشمند ایرانشناس و ایران دوست میشناسند که خدمات گسترده و عمیقی به زبان و ادبیات فارسی نموده و در دوران مشروطیت حامی مشروطهخواهان بوده و کتابهای «تاریخ ادبیات ایران»، «انقلاب ایران» و «یکسال در میان ایرانیان» را نوشته است ولی تا به حال از خود سؤال کردهاید چگونه کسی که رشتهی تخصصیاش پزشکی است قبل از ورود به ایران و حتی در طول تحصیل در دانشگاه کمبریج تمام وقت خود را صرف آموزش زبان فارسی و عربی میکند و تألیفات او نیز عمدتاً ادبی و سیاسی است و در دانشگاه کمبریج هم رئیس کرسی زبانشناسی و آموزش زبان فارسی است؟!
آیا میتوان پذیرفت یک چهرهی معروف فراماسونر نظیر براون که از طرف دولتی تفرقهافکن مانند انگلستان به ایران مأمور شده است هدفی جز خدمت به ادبیات ایران و حمایت از انقلاب مشروطه نداشته باشد.[1] ادوارد براون در تألیفاتش، اهداف سفرش به ایران را سه چیز معرفی کرده است:
1. مطالعه در مورد امراض موجود در ایران؛
2. سیاحت و گردش؛
3. تکمیل زبان فارسی.
ولی رفتار او در ایران خلاف اهداف یاد شده میباشد، زیرا براون قبل از ورود به ایران زبانفارسی را مثل زبان مادری مسلط بود و در طول سفر، پزشک بودن خود را مخفی میکرد و هیچ اثر مکتوبی از او در مورد پزشکی و شناخت امراض در ایران وجود ندارد. مگر بهصورت جزئی و گذرا که آن هم از طب سنتی ایران یاد کرده است.
بهعلاوه براون برخلاف توریستها و جهانگردان اوقات خود را با شاهزادهها و حاکمان شهرها و چهرههای معروف فراماسونر در خانههای مجلل حاکمان شیراز، یزد و کرمان میگذراند و روزهای زیادی از اوقات خود در ایران را در منزل ماسونها، بابیها و بهاییها گذرانده و از بریانی و سفرهی حاکم شیراز، یزد و کرمان متنعم بوده است و در بدو ورود به هر شهر اول سراغ بابیها و بهاییها و حتی قبور آنان را میگرفته است و حتی از پزشک اتریشی دربار ناصرالدین شاه- «آقای پولاک»هم کمتر با مردم عادی رابطه داشته است، از اینرو هدف ادوارد براون از سفر به ایران و تمرکز بر ادبیات و مسائل سیاسی ایران چیز دیگری است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
ادوارد براون کیست و چگونه به فارسی علاقهمند شده است؟
«ادوارد گرانویل براون» فرزند «بنیامین براون» در سال 1862م. مصادف با سال 1240ه.ش. در شهر «اولی انگلستان» در خانوادهای بسیار ثروتمند متولد شد. پدرش ریاست یک کارخانهی کشتیسازی و ماشینسازی را برعهده داشت. براون دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهی معروف اعیان و اشراف انگلستان یعنی مدرسهی «ایتن»به پایان رساند. او یک دانشآموز معمولی بود و معلمین و خانوادهاش نتوانستند بفهمند که براون در چه رشتهای استعداد دارد.«مجتبی مینوی» مینویسد:
«پدرش چون دید که او میلی به مهندسی ندارد او را به تحصیل طب واداشت و در سال 1879م. به دانشگاه کمبریج فرستاد. البته آنطور که خود براون مینویسد وی از سال 1877م. بهواسطهی شروع جنگ روسیه و عثمانی وارد مسائل سیاسی شده و به واسطهی علاقهای که به عثمانی داشته به آموزش زبان ترکی اقدام نموده است ولی حقیقت مطلب آن است که از همین زمان جذب سازمان اطلاعاتی انگلستان میشود و یکسال و نیم بعد از آموزش ترکی مشغول آموزش عربی و فارسی میشود.»[2]
عربی را نزد «پروفسور پلمر» و فارسی را نزد «پروفسور کاول»آغاز نمود و به قدری جذب یادگیری زبانهای شرقی به خصوص فارسی شد که تحصیلات پزشکی او در حاشیه قرار گرفت و کمکم آموزش زبان فارسی را در اولویت قرار داد.
«گلستان سعدی» را نزد فردی هندی که دانشیار دانشگاه «کمبریج» بود آموخت و با موافقت پدرش در تابستان 1882م. به مدت 2ماه به کشور عثمانی رفت. پس از بازگشت از استامبول با یک ایرانی موسوم به «میرزا محمدباقر بواناتی» که جاسوس انگلیس و مردی بد دین و شیاد بوده است، آشنا میشود. بهتر است بیوگرافی این استاد جدید براون را از زبان خودش بشنویم. او مینویسد:
«میرزا محمدباقر ملقب به ابراهیم جان معطر، نصف جهان را سیاحت کرده بود او بدواً شیعه مذهب بود و بعد درویش شد و آنگاه مسیحی شد و اسم «جان» را برای خود انتخاب کرد سپس بیدین و لامذهب شد و کمی بعد یهودی شد و نام «ابراهیم» بر خود نهاد و نهایتاً دینی التقاطی مرکب از آموزههای اسلام و مسیحیت ابداع کرد و آن را در منظومهی«شمسیهلندینه و سدیره ناسوتیه» معرفی نمود.
او در لندن از راه آموزش فارسی و عربی امرار معاش مینمود که براون، «حسینقلیخان نواب» و برادرش «عباسقلی خان نواب» از شاگردان او بودند. براون مدعی است نزد میرزا محمد باقر[3]علاوه بر تکمیل زبان فارسی با قرآن و اسلام نیز آشنا شده است.»[4]
در سال 1885م. میرزا محمدباقر از طرف انگلستان به لبنان مأمور شد و براون با «درویش حاج محمدعلی پیرزاده نائینی»در انگلستان آشنا شد و افزون بر فارسی، راه و رسم درویشی را نیز آموخت. «پیرزاده» نیز آدم مشکوکی بوده و به براون لقب طریقتی «مظهر علی» داده است. براون سالها با پیرزاده رابطهی مکاتباتی داشته و انتهای نامهها، خود را با اسم «طریقتی مظهر علی» امضا میکرده است.«عیسی صدیق» -سومین رئیس دانشگاه تهران، دوست صمیمی و مرید ادوارد براون- در مورد تسلط براون بر زبان فارسی چنین مینویسد:
«ادوارد براون قبل از ورود به ایران زبان فارسی را نیک یاد گرفت و در ضمن مکالمه مانند یکی از ادبای ایران اشعار استادان بزرگ و ضرب المثلهای فارسی را بهکار میبرد و مخاطب خود را مجذوب میساخت. هنگام ورود به ایران نیز اشعار مثنوی مولوی را به آواز میخواند.»[5]
«دنیس رایس» -دوست قدیمی براون- در این باره مینویسد:
«وقتی ادوارد براون وارد ایران شد زبان فارسی را طوری صحبت میکرد که اروپاییها بعد از چند سال اقامت در ایران نمیتوانستند آنطور صحبت کنند، او کاملاً به زبان فارسی و کتب شعر مولوی و حافظ مسلط بود و اشعار آنان را به آواز میخواند.»[6]
از آن جا که دروغگو کمحافظه است، براون در سایر نوشتههای خود اهداف سهگانهی مسافرتش را نقض نموده و در کتاب «یکسال در میان ایرانیان» مینویسد:
«وقتی به«خوی»وارد شدم در ملاقات با دکتر «ساموئل» به او و بیمارانش گفتم من برای طبابت و مسائل پزشکی سفر نمیکنم و خیال ندارم در خوی وقت خود را تلف کنم.»
بهطور کلی از لابهلای نوشتههای براون میتوان فهمید که آموزش و حرفهی پزشکی صرفاً پوشش فعالیتهای جاسوسی او بوده است بهنحوی که در دورهی دانشجویی نیز به جای آموزش طب به آموزش زبانهای شرقی پرداخت و اطلاعات چندانی از علم طب نداشته است، به این دلیل که در کرمان برای کاهش چشم درد خود به اطبای سنتی مراجعه کرده و درد او تشدید شده و ناچار به تریاک پناه برده است که در فصل دهم سفرنامهی خود شرح معتاد شدن به تریاک و دنیای تریاکی بودنش را ثبت کرده است.
بهنظر میرسد براون -جاسوس و مأمور مخفی دولت انگلیس که از طرف دولت منادی تفرقه، یعنی انگلیس به ایران مأمور شده- دلش برای ادبیات و فرهنگ ایران نسوخته بلکه برای شناسایی و تقویت دوستان فراماسونر خود و تبلیغ و حمایت از فرقههای همگرا با سیاستهای استعماری انگلستان وارد ایران شده است؛ در واقع از روزی که در انگلستان مشغول فراگیری زبان فارسی شد بورسیهی سازمان اطلاعاتی انگلستان بوده و برای تحکیم سلطهی انگلستان بر ایران تربیت میشده است.
اگر براون ایران دوست بود، چرا در قحطی 1288ه..ق، هیچ اسمی از ایران و ایرانی نمیآورد؟ چرا در انعقاد قرارداد استعماری 1919م. - توسط دوست صمیمیاش «لرد کروزن» و «وثوقالدوله« خائن- ساکت است و این قرارداد شوم که ایران را تحتالحمایهی انگلستان قرار داده و استقلال کشوری باستانی را از بین برده محکوم نمینماید و به تأیید اقدامهای لرد کروزن میپردازد؟
سایر فعایتهای ضداسلامی و ضدملی ادوارد براون
1. حمایت از باستانگرایی و ترویج آیین زرتشت و ترسیم چهرهای نامطلوب از اسلام به منظور تشدید تضاد میان اسلام و زرتشت. وی در یزد، اول به سراغ موبدان زرتشتی رفت و حمایت همه جانبهی خود را از آنان اعلام کرد و سعی نمود تلاشهای«مانکجی هاتریا» را تکمیل نماید؛
2. براون علاوه بر بهاییت با فرقههای اسماعیلیه، شیخیه و دراویش نیز در ارتباط بوده و تقویت آنان در مقابل مذهب رسمی کشور یعنی شیعهی اثنیعشری و نوشتن کتب و مقاله در دفاع از این فرقهها نیز جزومأموریت او بوده است؛
3. سرقت و قاچاق نسخههای خطی به خصوص کتب عتیقه و گران قیمت به منظور تضعیف بنیهی فرهنگی و اسلامی کشور و قاچاق اشیای عتیقه به خارج از کشور؛
4. انجام فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی مخرب در دوران مشروطه جهت انحراف نهضت مشروطه از اسلام و فرهنگ ملی که خلاصهی عملکرد وی را در این دورهی حساس، میتوان در 5 قسمت خلاصه نمود:
الف) حمایت مادی و معنوی از ماسونها و مشروطهخواهان طرفدار انگلیس؛
ب) حمایت از رهبران فراری مشروطهبه غرب در استبداد صغیر و تشکیل جمعیت ایران در انگلستان؛
ج) ترور شخصیت مشروطهخواهان شرعطلب و اسلامخواه و کمک به ترور و حذف فیزیکی آنان؛
د) تلاش فرهنگی و مطبوعاتی در راستای منحرف کردن نهضت، نظیر نوشتن کتاب «انقلاب ایران» و مقالات جهتدار در نشریهی «جمعیت آسیایی» و «کمبریج»؛
ه) تحریک «سردار اسعد» برای ورود به ایران و راه انداختن ایل بختیاری برضد «محمدعلی شاه»البته براون با واسطهیدوست صمیمی خود «ابوالحسن خان پیرنیا» (معاضد السطنه) و جمعیت ایران، سردار اسعد فراماسونر را مأمور فتح تهران و مقابله با محمدعلی شاه نمود.
5. برقراری رابطه با افراد فرهیخته و فرهنگی -که وابسته به جریان شوم فراماسونری بوده و یا با اهداف انگلیس در ایران هماهنگ بودهاند- بهمنظور زمینهسازی فرهنگی و اجتماعی سلطهی امپریالیستی انگلستان؛
براون در این زمینه به اندازهای موفق بود که افرادی نظیر «عیسی صدیق» -اولین رئیس دانشگاه تهران «علیاکبر دهخدا» و «علامه محمد قزوینی» به مناسبتهای مختلف به مدح و ثنای براون پرداخته و او را مردی کریم و سخاوتمند و دارای سجایای اخلاقی میشمارند. متأسفانه رجال علمی و سیاسی انگلوفیل ایرانی فکر میکردند کمکهای مادی بیدریغ براون از جیب خودش است و شاید هم میدانستند جیرهخوار سازمان جاسوسی انگلیس است و خود را به حماقت زده بودند.
لازم به ذکر است این دوستان ادیب و دانشمند براون کسانی هستند که در قبال مبالغ دریافتی کتابهای «تاریخ ادبیات ایران»، «انقلاب ایران»، «شناخت فرقهی اسماعیلیه» را مینوشتند و امروز به عنوان آثار پروفسور ادوارد براون معروف است. در واقع این کتب نوشتهیدوستان ایرانی براون است که با سرمایهگذاری و پول براون چاپ و منتشر شده است البته سفرنامه و بخشهای مفصلی که به معرفی فرقهی ضالهی بهاییت پرداخته از خود براون است که به صورت مضحکی در لابهلای کتب وی جایگزین و ارائه شده است.
به جرئت میتوان ادعا کرد که کتاب چهار جلدی تاریخ ادبیات ایران پوشش فعالیتهای فرقهگرایانهی براون و حاصل تلاش دوستان ادیب ایرانی او بوده است. اگر براون دوستان ادیبی همچون علامه قزوینی، دهخدا و ... را نداشت، موفق به خلق این اثر چهار جلدی نمیشد. زیرا شخص براون نه در مدارس ادبی و دارالفنون درس خوانده، نه نزد علمای ادیب ایرانی تلمذ نموده و نه در مباحثههای ادبی حاضر شده و نه اینکه در ادبیات ایران صاحب نظر بوده که بتواند «تاریخ ادبیات ایران» را بنویسد و تنها بر چاپ و تدوین مطالب نظارت داشته است، چرا که وی السنه شرقی به خصوص زبان فارسی را در حد آشنایی عمومی با این زبان آموخته و در حدی نبود که بتواند، تاریخ ادبیات چهارجلدی بنویسد.
دوستان و همراهان براون
از علامه محمد قزوینی و علامه دهخدا که بگذریم در میان دوستان ایرانی براون، انسان فرهیخته و دانشمند کمتر دیده میشود. البته بعضی «عیسی صدیق» و «ذبیحالله بهروز» را نیز که دستی به قلم داشتند جزو فرهیختگان میدانند، ولی همچون قزوینی و دهخدا مطرح نیستند. دوستان و همراهان براون در ایران اکثراً مانند خود او فراماسونر و مزدوران استعمار بودهاند.
براون دیپلمات نبود ولی کاملاً سیاسی عمل میکرد و حلقهی وصل مزدوران انگلیس و فراماسونرهای نشانداری نظیر «حسینقلیخان نواب، حسنعلی نواب، میرزا ملکم خان، ابوالحسن خان پیرنیا (معاضد السلطنه)، حسن تقیزاده، سردار اسعد بختیاری، اسماعیل ممتازالدوله، عیسی صدیق» و بعضی رؤسای بهاییان داخل ایران بوده است که به اختصار به معرفی مهمترین آنان میپردازیم.
1. میرزا محمدباقر بواناتی
فردی ضداسلام و جاسوس انگلیس که مدتی نیز از طرف سازمان جاسوسی انگلستان در لبنان مأمور شده است. او اهل بوانات شیراز بوده است که پس از اقامت در انگلیس چند بار دین عوض کرده و سرانجام ادعای نبوت نموده است. او ابتدا شیعه بود، مدتی درویش شد و سپس دین مسیحیت را پذیرفت و نام «جان» بر خود نهاد. کمی بعد به یهود متمایل شد و نام «ابراهیم»را انتخاب کرد، مدتی لاییک بود و در نهایت با تلفیق اسلام و مسیحیت ادعای نبوت نمود و «شمسیه لندنیه» را نوشت. وی آموزگار اصلی زبان فارسی و عربی ادوارد براون بوده و براون را با اسلام آشنا کرده است.
2. حاج محمدعلی پیرزاده نائینی
وی درویش بود و ادوارد براون را با تصوف و درویشی آشنا نمود و در آموزش مکاتبهای براون نقشی جدی بر عهده داشت. درویش پیرزاده در سال 1885م. با براون آشنا شد و لقب «مظهر علی»را به او اعطا کرد. او تا پایان عمر با براون مکاتبه و همکاری مخفی داشت. پیرزاده براون را با فرقهی اسماعیلیه و سایر شاخههای درویشی آشنا نمود بهنحوی که وی قبل از ورود به ایران با رهبران فرقههای درویشی و اسماعیلیه به خوبی آشنا بود. براون در مکاتبات خود با پیرزاده و سایر دراویش از لقب طریقتی مظهر علی استفاده میکرد.
3. سیدحسن تقیزاده
وی فرزند سید تقی -امام جماعت مسجد بازارچهی تبریز از صمیمیترین دوستان براون- است به نحوی که براون در صدر نامهاش به تقیزاده مینویسد: «قربان آن وجود شریف گردم» تقیزاده در سال 1256ه.ش. در خانوادهای روحانی در تبریز متولد شد. او در حالی که در کسوت روحانیت بود بهرغم میل پدر در مدرسهی آمریکاییها با علوم جدید آشنا شد و زبان فرانسه را در خفا آموخت. او از جوانی با نوشتههای نویسندگان تجددخواه نظیر «میرزاملکمخان» آشنا شد و جذب جریان شوم فراماسونری گردید.
تقیزاده در نهضت مشروطه از مهرههای اصلی انگلیس و از مریدان فکری میرزا ملکمخان بود. او در مبارزههای ضداستبدادی تبریز نقش جدی داشت و در اولین مجلس شورای ملی بهعنوان نمایندهی تبریز وارد مجلس شد. پس از برقراری استبداد صغیر از ترس دستگیری به سفارت انگلستان پناهنده شد و توسط سفارت به همراه 5 نفر دیگر که علیاکبر دهخدا نیز با آنان بود راهی انگلستان گردید.
با نظر به اینکه ادوارد براون یک فراماسونر است، در راستای اخوت ماسونی رابطهای بسیار گرم با تقیزاده دارد و در نامههای خود به او با لفظ آن حضرت، آن وجود عزیز، سرکردهی مجاهدان وطنپرست، وجود مسعود و خود را مخلص تقیزاده و دعاگوی اخلاص کیش وی میشمارد. تقیزاده وابستگی به دولت استعماری انگلیس را به اوج رسانید، از لباس روحانیت خارج شد و به قول خودش از ناخن پا تا فرق سر اروپایی و انگلیسی شد. او در بهمن ماه سال 1348 پس از عمری نوکری برای جریان شوم فراماسونری و استعمار غرب در تهران مرد و در خاکی که خائن به آن بود، مدفون شد. خداوند او را با اربابان انگلیسی و دوستان ماسونیاش بهخصوص ادوارد براون انگلیسی محشور کند.
4. ذبیح الله بهروز
ذبیحالله بهروز در سال 1269 در نیشابور متولد شد. پدرش «میرزا ابوالفضل ساوجی»از خوشنویسان و پزشکان دورهی ناصری است. او پس از فارغالتحصیلی از مدرسهی آمریکاییها برای تحصیلات تکمیلی راهی قاهره شد و چون 10 سال در مصر بود، بهخوبی زبان و ادبیات عرب را یاد گرفت. او از قاهره به انگلستان رفت و با ادوارد براون آشنا شد. بهروز در حالیکه 5 سال در دانشگاه کمبریج معاون براون بود، خیلی سرسپرده ادوارد براون نبود و نسبت به بیانصافی استادان غربی در خصوص ایران واکنش نشان میداد.
بهروز در نگاشتن کتب ادوارد براون در مورد ادبیات ایران به کمک براون شتافت و در تصحیح این نوشتهها او را یاری نمود. ذبیحاللهبهروز پس از مدتی راهی آلمان شد و در نهایت به ایران بازگشت و نوشتههایی انتقادی در مورد برخورد اساتید غربی نسبت به ایران نوشت. وی در آذر سال 1350ه.ش. درگذشت.
5. ابوالحسن خان پیرنیا (معاضدالسلطنه)
پیرنیا پس از به توپ بستن مجلس به همراه تقیزاده در اختیار سرویس اطلاعاتی انگلیس قرار گرفت و از کمکهای دوست صمیمیشان ادوارد براون بهرهمند شد. وی عضو جمعیت ایران و کمیتهی اعتدالیون و از مشروطهخواهان طرفدار انگلیس بود.
6. میرزا ملکمخان
وی فرزند «میرزا یعقوب» از ارامنهی جلفای اصفهان بود. او از دوستان صمیمی براون است که تقیزاده او را «مرشد فکری» خود میداند. بعضی او را «پدر فراماسونری ایران» میدانند. ملکم خان به دروغ ادعای مسلمانی کرد و در دوران ناصری به سفارت ایران در انگلستان و در دورهی مظفرالدینشاه به سفارت ایران در ایتالیا منصوب شد. او یکی از رجل سیاسی بدنام و حرامخوار دورهی قاجار است که دو بار به علت زد و بند سیاسی، اخذ رشوه و تأسیس لژ فراماسونری دستگیر و زندانی شد. ادوارد براون با این رجل بدنام سیاسی در قالب برادری ماسونی رابطهای صمیمانه داشت.
7. عیسی صدیق
صدیق در سال 1273ه.ش. در تهران متولد شد. پدرش «میرزا عبدالله شاملو» ملقب به «صدیق التجار اصفهانی»است. او در دارالفنون درس خواند و پس از نهضت مشروطه بهعنوان دانشجو به فرانسه اعزام شد و لیسانس ریاضی گرفت. او سپس عازم انگلستان شد و به مدت یکسال دستیار ادوارد براون بود. براون در این یکسال چنان عیسی صدیق را نمکگیر کرد که تا آخر عمر مداح او بود. صدیق در کتاب «یادگار عمر»مینویسد:
«فقط پس از رفتن به دانشگاه کمبریج و حشر و نشر با پروفسور براون و مطالعهیکتبی که او معین کرده بود تا حدی متوجه عظمت گذشتهی ایران شدم و به خود آمدم و روحیهام عوض شد و به ایرانی بودن خویش مباهات کردم.»
عیسی صدیق پس از بازگشت به ایران بهطور مستمر با ادوارد براون در ارتباط بود و پس از مرگ او نیز کمیتهای برای تقدیر از براون تشکیل داد. وی یکی از مؤسسان دانشگاه تهران و سومین رئیس آن بوده است. وی 6 دوره وزیر فرهنگ در سالهای 1320 تا 1340ه.ش. و 5 دوره نمایندهیمجلس سنا بوده است.
صدیق از نوکران حلقه به گوش رضاخان و محمدرضا و دبیر هیئت مدیرهی بلیط بختآزمایی و یکی از مدافعان سرسخت بیحجابی و اباحیگری است. او تا پایان عمر در راستای اهداف استعماری دولت انگلیس حرکت کرد و در اواخر عمر، دبیری مجمع عمومی حزب بدنام «رستاخیز» را پذیرفت و در سال 1357ه.ش. پس از عمری چاپلوسی استعمارگران خارجی و مستبدین داخلی از دنیا رفت. وی از فرهنگ ایران باستان به عنوان حربهای برضد اسلام و تمدن اسلامی در ایران استفاده کرد و ماسونها را پیشوایان علم و تقوی میدانست، وی در کتاب یادگار عمر مینویسد:
«ادوارد براون پیوسته از دانشمندان و پیشوایان علم و تقوی سخن میگفت و نسبت به سید حسن تقی زاده، میرزا محمد قزوینی و حاج میرزا یحیی دولتآبادی ارادت فوق العاده داشت.» [7]
8. محمد قزوینی
میرزا محمد قزوینی فرزند «ملا عبدالوهاب» در سال 1256ه.ش. در تهران متولد شد. او از دوستان صمیمی ادوارد براون بود و از «اوقاف گیپ» مستمری میگرفت. البته مرحوم «قزوینی»در «مقالات قزوینی» مینویسد: «پس از مرگ براون در سال 1926 میلادی رابطهاش با اوقاف گیپ قطع شده است.» عین نوشتهی مرحوم قزوینی چنین است:
«از قول بنده عرض کنید که بنده پس از وفات مرحوم پروفسور براون دیگر رابطهای با اوقاف گیپ ندارم و جمیع روابط من با آن دستگاه قطع شده است.» [8]
مرحوم محمد قزوینی از ادیبان برجسته و از دوستان صمیمی دهخدا است. او تا 27 سالگی در ایران بود و نزد استادان منحرفی مثل «شیخ هادی نجمآبادی» که متهم به بابیگری و ازلیگری است درس خوانده است. همچنین مدتی نزد دو تن از استادان اعظم فراماسونری ایران یعنی «میرزا محمد حسین فروغی» و فرزندش «محمدعلی خان فروغی»(ذکاءالملک) با زبان فرانسه و علوم جدید آشنا شده است.
با توجه به اینکه پدر قزوینی در 12 سالگی او فوت کرد، این پسر و پدر در حق مرحوم قزوینی پدری کردهاند و اثرات نامطلوبی در تربیت او بهجا گذاشتهاند. محمد، دانشمند و ادیب بزرگی بوده است ولی بهواسطهی رابطه با اساتید منحرف و ماسون، بسیار شیفتهی غرب شد و از 27 سالگی تا 63 سالگی، 36 سال از عمر خود را در لندن، پاریس و برلین گذراند. او در فرانسه با همسری ایتالیایی ازدواج کرد و 10 سال آخر عمر را در تهران گذراند.
وی به جز شرکت در جلسات «کاخ مرمر» که در حضور «محمدرضا پهلوی» برگزار میشد، همکاری دیگری با رژیم استبدادی پهلوی نداشت ولی با چهرههای فراماسونر رابطهای صمیمیداشت. به عنوان نمونه در نوشتههای قزوینی به براون اوج خودباختگی و حقارت در مقابل بیگانگان به چشم میخورد؛ او براون را «آفتاب جهانتاب» و «روزی دهنده» و خود را «وجود عاطل و باطل»قلمداد میکند. بهتر است به چند خط از یکی از نوشتههای آقای قزوینی اشاره نماییم. او مینویسد:«این بنده قریب چهار سال است که در اروپا در ظل جناح افضال و مهمان مائدهی نوالی آن بزرگوار میباشم و در این مدت از هر جهت این ضعیف را مرفه الحال، مراح العله و مکفی المؤونه داشتهاند و مانند آفتاب جهانتاب به حسن تربیت به کار انداخته و به خدمت علم و ادب واداشتهاند.»
آیا دانشمند و ادیبی در سطح محمد قزوینی خبر نداشته که براون از موقوفهی گیپ و بودجهی سازمان جاسوسی انگلستان به او کمک میکند یا اینکه این حد از حقارتپذیری به واسطهی پیمان برادری ماسونی رقم خورده است؟!
به هر حال میرزا محمد قزوینی به رغم خدمات شایانی که به علم و ادب کشور نموده است، به واسطهی نداشتن هویت ملی و مناعت طبع و همنشینی با ماسونهای بیوطنی نظیر فروغیها، تقیزاده و عباس اقبال آشتیانی و دیگران، آبروی ایران و ایرانی را برده است.
9. سایر دوستان و همراهان ایرانی ادوارد براون
افزون بر افرادی که در بالا به آنها اشاره شد، افراد دیگری نظیر «علی اکبر دهخدا، اسماعیل ممتاز الدوله، محمدعلی تربیت، میرزا آقای فرشچی، شیخ حسن تبریزی معروف به کمبریجی، میرزا صالح شیرازی(فراماسونر معروف)، سردار اسعد بختیاری، حسینقلیخان نواب، حسنعلیخان نواب، میرزا یحیی دولتآبادی» و عدهای از شاهزادگان و رجال دولتی که بابی و بهایی بودند و براون با مخفیکاری نام آنان را افشا نمیکند، رابطه داشته که از شرح و بسط آن میگذریم.
مدلها، شیوه ها، سبک ها و روش های ارتباط وحیانی خداوند با پیامبران در ارسال مطلب و بیان حقیقت و نزول وحی آسمانی بر پیامبر اسلام
حنیف
سهشنبه 14 آبان 1392 ساعت 02:09 ق.ظ
جناب یک مسلمان
نظیر فرمایش شما در بسیاری از جاهای قرآن دیده می شود و کاملا در خور توجه است. مبداء آیات قرآن از سه ناحیه است:
1. متکلم وحده (خود خداوند): مانند: «واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون» (2,186)
2. متکلم مع الغیر (خدا به همراه دیگران): مانند: «انا انزلناه فی لیله القدر»
3. متکلمی غیر از خدا: مانند «قال یا ابلیس ما لک الا تکون مع الساجدین» (15,32) اکثر آیات قرآن از این نوع است.
اگر چه در مواردی در قرآن تاکید شده که تمام آن از جانب خداست و دلایلی ذکر شده از جمله اینکه کسی نمی تواند نمونه ی این آیات را بیاورد یا اینکه اگر از جانب غیر خدا بود در آیات آن اختلاف دیده می شد. ولی هر دوی این دلایل را می توان به چالش کشید.
ضمن احترام به نظر همه دوستان, به هر حال فرمایش شما می تواند مبنای یک تحقیق گسترده و مفید باشد.
پاسخ:
ارتیاط خداوند با پیامبرش مستقیم نیست و برابر تاکید صریح چندین آیه رسول الله فقط مامور ابلاغ است. در واقع سیر امور ارتباط بر این پایه می گردد..
1. پیام و کلام خدا.
2. فرشته حامل.
3. گیرنده و مبلغ.
4. مخاطبین.
قیل و بعد از این سیر برای خراب کاری شیطان نشسته است. به هر حال اگر قادرید آیه ای همشان ارائه دهید خاخام 14 قرن است منتظر شماست..
آمون : پیشینه این شوخی این جاست با این تذکر که حتی بعضی آیات، از زبان شیطان است، آنها را چگونه باید توضیح داد؟! :
درخواست تسریع ترجمه و انتشار ترجمه منقح تر و سالم تر قرآن کریم به زبان فارسی(پارسی) توسط ناصر پورپیرار (ناریا) و انتشارات نیل
دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 11:16 ب.ظ
سلام استاد. استاد ان شاء الله ترجمه قرآن به این زودیا تمام می شود و ما میتونیم از آن استفاده کنیم؟
پاسخ:
رفتارهای پیچ در پیچ زمانه بازوی کارها را هم می پیچاند. به خواست خداوند در جریان است.
آمون : قبل تر در این مورد، این مطلب هم گفته شده است :
عکسهای قدیمی و سیاه و سفید و تاریخی از آنتوان سوروگین در مورد تاری، فرهنگ، زندگی عمومی و شخصیت های سیاسی ایران معاصر
پرسشگر
دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 12:24 ب.ظ
نظرتون راجع به عکسهای زیر چیست؟
http://vesel.info/?p=6159
پاسخ:
این عکس ها را متعلق به سوروگین می دانند که البته جز نمونه های خانوادگی و غیر تاریخی بقیه دست برده است.
حدیث و روایت در ترازوی قضاوت اسنادی و بررسی مستندات روایات و احادیث فرق اسلامی از نظر امکان ثبت وقایع و نگارش ماوقع حوادث دینی
یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 10:59 ب.ظ
با سلام استاد اگر به کتب احادیثی سنی وشیعه نگاه کنید بسیاری از احادیث نیز بسیار شبیه هم هستند به گونه ای که منبع واحدی دارند
پاسخ:
شیوه برخورد این وبلاگ با مکتوباتی که ادعای دیرینگی دارند دگرکونه است. می پرسیم این روایات و احادیث قرون اولیه را در چه تاریخ، با چه خط، بر چه ماتریال و با کدام قلم نوشته اند و ایا از بقایای ان برای دیدار چیزی مانده است؟
حقایق پنهان و ناگفته مرحوم دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران و آیت الله کاشانی در کودتای 28 مرداد 1332 CIA آمریکا و MI6 انگلیس
khalil
دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 11:38 ق.ظ
سلام استاد
بسیار ممنون از مقاله جدیدتان
استاد آیا به موضوع مصدق و کاشانی هم می پردازید یا که باید صبر کنیم.
پاسخ:
برای تمرین هم که شده صیر کنید.
برچسبها: دکتر محمد مصدق، نخست وزیر، کودتای 28 مرداد 1332 علیه مصدق، آزادی و دموکراسی، حقوق بشر، زنان، تاریخ معاصر ایران، عصر پهلوی ها، Central Intelligence Agency CIA، ایالات محده آمریکا United states، ناگفته های پنهان سیاست و تاریخ، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، CIA، آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، ناصر پورپیرار
فیلم Auschwitz - Why The Gas Chambers Are A Myth و دروغ و افسانه بودن هالوکاست(هولوکاست) و اتاقهای گاز نازیهای جنگ جهانی دوم
abbas
دوشنبه 13 آبان 1392 ساعت 10:52 ق.ظ
http://www.youtube.com/watch?v=7-Kl6RHKIQk
پاسخ:
باز نشد.
آمون : فیلمی 50 دقیقه ای در مورد دروغ بودن اتاقهای گاز آشویتس!
برچسبها: جنگ جهانی اول و دوم World War، دول محور (متحدین) و متفقین جنگ، صلیب شکسته، رایش سوم، جنگ جهانی، رایش سوم، اس اس، SS ، گشتاپو، آلمان، پروس، رایش، آدولف هیتلر پیشوای نئونازیست، هولوکاست(هالوکاست) و یهودی سوزی، تزریق افسانه و دروغ به اسم تاریخ، نسل کشی، قتل عام ، براندازی نسل، پوریم،نسل کشی و قتل عام ایرانیان
جواب یک طلبه به ادعاها و نوشته های آقای ناصر پورپیرار در کتاب اسلام و شمشیر در مورد بی اعتباری کتابهای حدیث و روایت و تفسیر قرآن
یک طلبه ازبندر لنگه
یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 09:47 ب.ظ
قرآن کریم اینگونه که شما تنگ نظری نسبت به کتب و تفاسیر و دیگر آثار بشری دارید ندارد و شما بر خدا و رسولش پیشی گرفته اید، قرآن بندگان را به تدبر در قرآن فرامی خواند و نتیجه ی تدبر و اندیشه در قرآن می شود همین تفاسیر قرآن کریم که شما با شدت تمام قبولش نمی کنید، قرآن کریم با تمام بزرگیش هیچ جا بندگان را از فرا گرفتن علوم دیگر و خواندن کتب دیگر نهی نمی کند درحالی که شما به شدت همه را دروغ می دانید، ضمنا استدلالات شما راجع به برتری مرد بر زن کاملا پوچ است نیازی نمی بینم که به نقدشان بپردازم
پاسخ:
پیشنهاد می کنم بار دیگر مقاله های اسلام و شمشیر را بخوانید.
مشخصات و خصوصیات بهشت و جنت رضوان از دیدگاه آیات قرآنی و حضور شخصیت سومی در لابلای آیات قرآن نازل شده به عنوان متکلم و گوینده
یک مسلمان
یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 09:33 ب.ظ
با سلام
با اینکه اکثریت مسلمین کاملا به این موضوع ایمان دارند که تک تک آیات قرآن دقیقا فرموده خداوند است که بی کم و کاست توسط ملک وحی به پیامبر اکرم منتقل شده است ، ولی به نظر میرسد که در اکثر ایات ، فرد سومی نبز وجود دارد که گاه مانند یک راوی داستانی را به پیامبر عرضه میدارد و گاه از روی عصبیت ، به بشر از بابت فقدان ایمان و یا عدم توجه به فرامین الهی میشورد و چنان جهنم مملو از انواع شکنجه و آتشی را تصویر میکند که به یک فیلم ترسناک بیشتر شبیه است تا جهنمی که شایسته رحمانیت خداوند متعال است.
با دقت در بهشت تصویر شده از سوی این سوم شخصها که من انها را ، ماها ، مینامم دیده میشود که بهشت فقط جای عیش و نوش در زیر درختانی است که نهرها از زیرشان جاری است . متاسفانه باید بگویم که این بهشت بزک شده در شان خداوند متعال نیست. چندان که در موقع خود خواهم گفت ، در قرآن فقط یکبار به شکل مستقیم با کلام الهی ، بهشت مورد نظر حق تعالی توصیف شده و هیچ شباهتی به سایر توصیفات بهشت در قرآن ، ندارد.
میدانم که ممکن است از طرف برخی تکفیر شوم ولی اگر یک نفر توانست در سوره یوسف آیه ای که به شکل متکلم وحده از جانب باریتعالی نازل شده است ، بیابد بنده را نیز خبر کند.
والسلام علیکم
پاسخ:
از خودتان بپرسید زندگی در چه شرایطی را ایده ال می دانید. در بهشت همان برای نیکوکاران اماده است.
یک مسلمان
یکشنبه 12 آبان 1392 ساعت 10:57 ب.ظ
نظر استاد عزیز قبول
اما حرف بنده راجع به کیفیت بهشت و جهنم نیست ، بنده به این نتیجه رسیده ام که در قرآن آیاتی که مستقیما مربوط و منسوب به ذات اقدس الهی باشند بسیار نادر و کم هستند و اکثریت آیات مربوط به سوم شخصهائی است که در بیشتر حالات بر مبنای عقل و منطق خود با پیامبر اکرم سخن گفته اند و حرف انها مستقیما ، حرف خداوند نیست و لازم است بین سخن سوم شخصها و کلام الهی تفاوت قائل شد ، در غیر اینصورت مشکلاتی در انتساب برخی آیات به خداوند پدید خواهد آمد و باید به توجیهات و برهان تراشی های سست بنیان و تفاسیر و تاویلهای عجیب و غریب متوسل شد تا مقبولیتی برای اینگونه ایات دست و پا نمود.
پاسخ:
آیه هفتم از سوره ال عمران را بخوانید آدرس نوع برخورد شما با قرآن را داده است.
آمون : دوستمون مسابقه 20 سوالی راه انداخته! ای کاش این سوال کنندگان می دانستند که این پیرمرد چه ثروتی است و چه سوالاتی می توان از او پرسید و جواب گرفت تا از این بازی های بی حاصل خنده دار، گریست. یا حسرتا علی العباد، ... .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر