______________________________________________________________
______________________________________________________________
ساخت و طراحی ماکت قبر کورش هخامنشی در زادروز و سالروز تولد کوروش هخامنشی و بزرگدداشت کوروش در تالار فردوسی دانشگاه تهران
طالب حقیقت
چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 08:35 ب.ظ
سلام به استاد و دوستان.
همایش استوانه ی کورش! دیروز در تالار فردوسی دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد. با جمعی از دوستانم که قبلا قرار گذاشته بودیم، توانستیم در این مراسم شرکت کنیم. واقعا جای دیگر دوستان خالی بود تا برای چندمین بار، به چشم خودشان ناله های مدعیان را بشنود و دست تنگی شان را ببینند.
در این مراسم مفرح، افرادی چون محمدتقی ایمان پور، استاد دانشگاه فردوسی مشهد، روزبه زرین کوب، استاد دانشگاه تهران، شاهرخ رزمجو از موزه ی بریتانیا، محمدرضا کارگر، مدیر امور موزه های کشور و... حضور داشتند. چیزی جز تکرار صدباره ی مطالب رنگ و رو رفته ی گذشته نبود.
ایمان پور که معرف حضور بنیان اندیشان است، با تکرار داستان های معمول راجع به کورش، ادعاهای مخالف را سیاسی عنوان کرد و روزبه زرین کوب، با تاکید بر نقش سیاست در تاریخ، صراحتا عنوان کرد که گرچه ممکن است افرادی کارهای علمی بکنند و به غنای علمی ما بیافزایند؛ اما ما کارهایی را قبول می کنیم که در راستای هویت ایرانی و اسلامی ما باشد! او که توان نقد مسائل جدی را ندارد، در این همایش، همتش را صرف نقد مقاله ای از «دنیل پاتس» کرد که کوشیده بود کورش را ایلامی معرفی کند! وی با اشاره به کتابی از دانیل پاتس به نام «خلیج عربی در عهد باستان»، این کار او را با کمک کشورهای عربی عنوان کرد و گفت که وی در ازای این کتاب، به منافع بسیاری دست یافت!
رزمجو هم که داستان کشف استوانه و حکایت هایش با پرفسور فلان و فلان در موزه ی بریتانیا را گفت. وی همچنین اعتراف کرد که مکان دقیق کشف استوانه مشخص نیست. به این خاطر که در زمان کشف استوانه، هرمزد رسام (کسی که وی را به نام کاشف استوانه می شناسند) حضور نداشت و یکی از نزدیکان هرمزد رسام به نام «داوود توما» در جای او بود و استوانه را در واقع او کشف کرد! اما بدون توجه به این قضیه، شروع به ادامه ی بحث و روده درازی نمود.
کارگر هم آثار باستانی را وسیله ای برای توجه جهانیان به ایران دانست. اما جالب بود که علی رغم کنایه های بسیار، هیچ کسی نام «پورپیرار» را بر زبان نیاورد! همچنانکه در جاهای دیگر چنین است.
یکی از دانشجویان هم یک متن تکراری و احساسی را قرائت کرد.
دانشجویان دیگر هم که طبق معمول، کف می زدند و از پذیرایی بعد از مراسم بهرمند شدند. برویم تا دو سال دیگر و شو کوروش بعدی!
اگرچه چنین مراسمات بی ارزشی چیز جدیدی برای ما ندارد؛ اما خوبی اش برای افراد در شک مانده است تا بدانند این مدعیان واقعا کف گیرشان به ته دیگ رسیده و چیزی برای گفتن ندارند. یا بعضی که در مقابل این تحقیقات جواب ندارند و آن را سیاسی می دانند، واقعا بدانند که این فقط یک بهانه برای انحراف اذهان است. همچنان که در این همایش، از طرف ایمان پور انجام شد.
این است ماهیت دانشگاهی که به جای علم، به تحریک احساسات می پردازد و به جای شناختن حقیقت، ماکت تصوری خودش را در جای آن می نشاند و به خورد دانشجوی بازیگوشی می دهد که دانشگاه را با کودکستان اشتباه گرفته است! همانند ماکتی از گور کورش که به مناسبت این همایش در مقابل دانشکده ی ادبیات نشانده بودند و دانشجویان دلشان خوش بود که با آن عکس بگیرند!
خبر این مراسم را همچنین می توانید در خبرگزاری ها بخوانید. مثل این یکی:
https://www.ical.ir/index.php?option=com_k2&view=item&id=14790:%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%8C-%D9%86%D8%AE%D8%B3%D8%AA%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%AA%D8%B1%D8%AC%D9%85-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86&Itemid=31&tmpl=component&print=1
جناب استاد! واقعا خسته نباشید.
آمون : لینک، مشکل امنیت SSL دارد!
سالروز تولد کورش کبیر هخامنشی در 7 آبان ماه و بلبل زبانی دروغگویان برای کسب جایگاه موجه در کنار حقیقت طلبان و آزاد اندیشان
مسعود
چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 03:07 ب.ظ
ارفعی:اطلاعات تاریخی درباره کورش بر پایه متون یونانی است
روزبه زرینکوب، پژوهشگر تاریخ نیز معتقد است علاقه عمومی به کورش باعث شده کتابهای غیرعلمی بسیاری در این زمینه منتشر شود.
http://www.ibna.ir/vdcjotevtuqeohz.fsfu.html
آمون : این گونه است که کم کم صداهای مزدوران نیز بلند می شود آنگاه که سجده سقف را نزدیک می بینند. همچنین بنگرید به این آدرس وبلاگ :
و این هم متن کامل :
گفتوگو به مناسبت 7 آبانماه «روز کورش هخامنشی»ارفعی:اطلاعات تاریخی درباره کورش بر پایه متون یونانی است
7 آبان 1392 ساعت 11:58
عبدالمجید ارفعی، پژوهشگر زبانهای باستانی درباره کورش هخامنشی میگوید: اطلاعات اندکی درباره این شخصیت تاریخی وجود دارد و آنچه بهدست ما رسیده برپایه متون یونانی است. روزبه زرینکوب، پژوهشگر تاریخ نیز معتقد است علاقه عمومی به کورش باعث شده کتابهای غیرعلمی بسیاری در این زمینه منتشر شود.-
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، هفتم آبانماه برابر با 29 اکتبر «روز کورش هخامنشی» نامگذاری شده است. سه دلیل برای انتخاب این روز اعلام شده است؛ روز تولد کورش، روز ورود کورش به بابل یا روز صدور فرمان کورش (ساخت استوانه گلی منشور حقوق بشر کورش). بنیانگذار پادشاهی هخامنشیان به لحاظ تاریخی و ملیتی برای ایرانیان از جایگاه ویژهای برخوردار است و این مساله باعث شده شخصیت وی در هالهای از ابهام باشد. کتابهای بسیاری که در بازار درباره زندگینامه و خدمات وی به ایرانیان و غیرایرانیان وجود دارد، دلیلی بر این مدعاست. این کتابها از پژوهشهای علمی تا داستانها و افسانهها متغیرند.قدیمیترین کتابی که نام کورش در آن آمده، کتاب مقدس «عهد عتیق» یهودیان است که نام این شخصیت در نوزده آیه ذکر و در چند آیه نیز ستایش شده است. در کتاب «اشعیای نبی» در باب ۴۵ آیه نخست، کورش را «مسیح» یعنی نجاتدهنده خواندهاند اما عبدالمجید ارفعی، یکی از دو مترجم خط میخی ایلامی در جهان معتقد است: «اطلاعات زیادی درباره کورش در دست نیست و آنچه وجود دارد دستورهایی است که شامل پیام صلح و آشتی، همچنین اسناد اداری و مالی درباره روند عادی زندگی آن دوران بهشمار میرود.»نویسنده کتاب «گلنبشتههای باروی تخت جمشید» افزود: استوانه کورش در دوران عثمانی در بابل کشف و به انگلیس برده شد. «ایرونیگ فینکل» مقالهای در کتاب «کوروش بزرگ، شاه باستانی ایرانی» درباره این استوانه نوشته است. این کتاب که از منابع باارزش پژوهشی درباره کورش بهشمار میرود، بهکوشش هفت نویسنده و ویرایش تورج دریایی دربردارنده پنج مقاله در حوزههایی چون باستانشناسی و زبانهای باستانی است و از دیدگاههای مختلفی زندگی کورش بزرگ، بنیانگذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی را بررسی میکند.این مترجم زبانهای باستانی با بیان اینکه در ایران کار شایستهای درباره کورش و استوانه وی صورت نگرفته، بیان کرد: تمامی آنچه درباره کورش و از زبان وی نقل میشود از منابع یونانی و تاریخ هرودوت است و آنها را قابل استناد نمیدانم. در موزه ایران باستان نیز بروشوری درباره استوانه کورش وجود دارد.روزبه زرینکوب، پژوهشگر تاریخ گفت: نامگذاری هفتم آبانماه (29 اکتبر) بهمناسبت ورود کورش به بابل و به احتمال بسیار خوانده شدن متن بیانیه وی در این شهر بهشمار میرود. بیشتر اطلاعاتی که درباره کورش وجود دارد از یونانیها و چند متن نزدیک به زمان وی است. متن منشور بابلی کورش که امروز سالگرد آن است از دیدگاههای متفاوت و با تعابیر مختلف نگریسته میشود.این عضو هیات علمی گروه تاریخ دانشگاه تهران با اشاره به کتابهایی که درباره کورش در بازار وجود دارد، اظهار کرد: برخی کتابهایی که درباره کورش نوشته شدهاند، خارج از قاعده و عُرف مطالعات علمی است. بیشتر این کتابها را نمیتوان بهعنوان مرجع کار علمی دانست و گاهی مانند کتابهای «کورش کبیر» اثر «هارولد لمب» با ترجمه صادق رضازاده شفق و «کوروش کبیر» نوشته «آلبر شاندور» با ترجمه محمد قاضی در بهترین حالت رمانهای تاریخی خوبی هستند. ویژگی چنین رمانهایی تنها سرگرم کردن مخاطب با پسزمینههای تاریخی است.وی افزود: منشا این کتابها علاقهای است که به این شخصیت تاریخی و شهرت پسندیده وی وجود دارد که نقش مهمی در بازسازی هویت ایرانی و تاریخ ایران ایفا میکند. اهمیت کورش علاوه بر ایران، در تاریخ خاورمیانه و حتی تاریخ جهان باستان دیده میشود. وی در آن دوره میان مردمان سرزمینهای دیگر فردی معقول، مقبول و الگویی برای دیگران بوده و طبیعی است نویسندگان و مورخان غربی نیز با پیروی از سنتهای یونانی میخواهند درباره وی بنویسند اما ایرانیان نوشتن درباره کورش را دیر آغاز کردهاند.زرینکوب با بیان اینکه واکنشهای متفاوتی در برابر این شخصیت شکل گرفته، اظهار کرد: فشاری که در بازار کتاب وجود دارد، منجر به انتشار کتابهای غیرعلمی بسیاری شده است و برخی براساس شهرتی که این شخصیت تاریخی به دست آورده، نگاه ویژهای به کورش دارند و واکنش متفاوتتری نشان میدهند. در برابر نگاه مثبت نسبت به کورش، برخی وی را با نگاهی منفی معرفی کردهاند. این مساله برآمده از نوع دیدگاه و رویکرد متفاوت در خواندن متون تاریخی بهشمار میرود اما بهتر است کورش را با این رویکرد بنگریم که در مسیر خدمت به فرهنگ، جامعه و مردمش چه گامهایی برداشته است.
کد مطلب : 183983
سکه های هخامنشیان و مسکوکات قدیمی و کهن باستانی ضرب شده توسط سلسله هخامنشی در ایران، سکه های یک روی بیضوی
بنیان اندیش
سهشنبه 7 آبان 1392 ساعت 10:58 ب.ظ
سلام
از دوستان گرامی تقاضا دارم اگر تصویری از سکه های به اصطلاح هخامنشی از منبعی معتبر سراغ دارند برای تکمیل مباحث وبلاگ «پژوهش» در اختیارم بگذارند.
با تشکر
پاسخ:
در کتاب هخامنشیان، نمونه هایی از سکه ها را آورده ام.
محمد اوجال
چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 04:31 ق.ظ
خدمت آقای بنیان اندیش:
http://www.ancientresource.com/lots/persia.html
آمون : با سکه هایی قناس و مسخره که حتی بیضی هم نیستند! از این آدرس :
به این شکل :
شروع زمزمه های نیمه کاره بودن تخت جمشید و عدم امکان آتش زدن پرسپولیس در سریال پخش شده ای از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
پژمان
سهشنبه 7 آبان 1392 ساعت 10:19 ب.ظ
یک اتفاق جالب!
امشب توی سریال پژمان دو تا دکتری تاریخ کل کل میکردن، یکیشون گفت:
تحقیقات جدید سوزانده شدن تخت جمشید رو زیر سوال برده چون هیچ آثار سوختگی دیده نشده و سنگهای اونجا اگه تحت تاثیر حرارت قرار بگیرن تبدیل به اکسید ... میشن و در اثر بارون شسته میشدن ولی همچین چیزی اتفاق نیفتاده و ....
بنیان اندیش
چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 08:22 ب.ظ
سلام
استاد محترم و آقای اوجال بسیار ممنون از راهنماییتان.
آقای پژمان من هم ماجرای آن سریال تلویزیونی را از کسی شنیدم. گویا مباحث بنیان اندیشی در قشر نازکی از جامعه رسوخ کرده و به قول استاد دیگر تب و تاب تعصب باستان پرستی فروکش کرده و این را نزول آمار چاپ و فروش کتاب های ایران باستان تائید می کند .
گفتگوی آن سریال به این شرح بود که ظاهرا شخصی که دکترای باستان شناسی داشت و به تمسخر خود را متخصص در تخت جمشید شناسی!!! داشت به خواستگاری خانمی می رود و در حین گفتگو این ادعای خنک را مطرح می کند که « متاسفانه اسکندر آمد و تخت جمشید را به آتش کشید و ... »
بلافاصله آن خانم وسط حرفش می پرد و با لهنی هیجان انگیز و عصبانی به او می گوید دیگر دوران این حرفها تمام شده و تحقیقات جدید علمی خلاف آن را ثابت کرده و شروع به استدلال می کند که اگر تخت جمشید آتش گرفته بود سنگ های آن که آهکی هستند در فلان دما تبدیل به پودر آهک می شدند و امروز نباید هیچ اثری از ستون های تخت جمشید می بود و ...
همچنین جمعه پیش شبکه 5 سیما فیلمی نشان داد با نام «سورچی گلستان» که به وضوح ناصرالدین شاه را به تمسخر گرفته بود و در یک صحنه شخصی سبیل های ناصرالدین شاه را گرفت تا یک تار از آن بکند تا ببیند واقعی است یا نه و در حین این کار می گفت می خواهم ببینم واقعا ناصرالدین شاه هستی و ... در صحنه دیگر ناصر الدین شاه هنگام غروب با آه و ناله درد و دل می کرد که «چرا کسی باورش نمی شود من شاه هستم» .
نرمش قهرمانانه سیاست ایران در برابر آمریکا و 5+1، مقدمه ای برای بازگشت دانشگاه شیکاگو به ایران و موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو
مسعود سنجری
سهشنبه 7 آبان 1392 ساعت 08:15 ق.ظ
برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم
استاد یکی دیگر از تبعات نرمش قهرمانانه عیان شد. موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو به ایران بازمی گردد! البته تصور نمی کنم بیشتر از کاریکاتور های ماجرای بیستون کاری صورت دهند اما مناسب است تا تحلیل شما بزرگوار از این خبر مندرج در روزنامه همشهری شماره ۶۱۰۳ دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲ صفحه ۷ را داشته باشیم: نام مقاله - سئوال درباره الواح هخامنشی ممنوع!
http://www.hamshahrilinks.org/Doclib/Hamshahri/index.html
والسلام علیکم
فی امان الله
پاسخ:
برای خودشان و اذناب شان اسباب بی ابرویی بیش تر فراهم می کنند.
برچسبها: موسسه شرق شناسی دانشگاه شیکاگو، روابط بین الملل و سیاست جهانی، ایالات محده آمریکا United states، روابط سیاسی ایران و آمریکا، سازمان میراث فرهنگی ایران، جمهوری اسلامی ایران، پشت پرده پنهان سیاست، ناگفته های پنهان سیاست و تاریخ، جعل کتیبه های هخامنشی در ایران، تزریق دروغ تاریخی به مردم ایران
متن کامل مقاله "امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟" چاپ شده در روزنامه بهار و بررسی ید غدیر خم به عنوان انتساب شخصی امام جانشین
دارا
سهشنبه 7 آبان 1392 ساعت 12:45 ق.ظ
مقاله ای که باعث توقیف روزنامه بهار شد:
http://www.kaleme.com/1392/08/01/klm-162428
پاسخ:
باز نشد.
آمون : این هم متن کامل و با نگاهی به این لینک :
امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟
اشتراک Donbaleh بالاترین Facebook Twitter Delicious چهارشنبه, ۱ آبان, ۱۳۹۲
چکیده : پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه. بارخدایا! در پرتو تعالیم کتابت از ظلمات، کژیها و تباهیها رهایمان ساز و به نور ایمان و آگاهی داخلمان گردان، تا وعده تو را محقق ساخته باشیم و بسان پیشوایمان علی، الگو برای همه مردم باشیم. خداوندا! درود...علیاصغر غروی:برای ما که باور داریم پیامبر اسلام خاتم انبیاء الهی است، رحلت او معنایی مییابد، ورای رنجها و تاثرهای عاطفی فقدانش. زیرا بسته شدن لبهای او یعنی خاموش شدن آخرین نداهای آسمان در هدایت بشر. گرچه خداوند پیوسته بندگانش را به صراط مستقیم رهنمون است اما نزول اینچنین حقایق هستی و تبیین رموز سعادت انسانی پایان یافته است. با این وصف روشن است که آخرین کلمات چنین پیامبری، اهمیتی صد چندان مییابند. پس باید آخرین وصایای او در ماجرای غدیر، به عنوان بخشی از آخرین سخنانش، کاوشی جدی و عمیق را در پیداشته باشد. و بیخود نیست که اینها همه بحث و نظر را بهدنبال کشانده است. این هم نظری است در میان نظرها.یکی از مهمترین مسائلی که قرآن بر آن تاکید داشته و اقدام برای به انجام رساندنش را از همه انبیاء و پیروانشان طلب کرده، امامت و پیشوایی از یکسو و تشکیل امت است از دیگر سو، به منزله گروهی که از نظر تفکر در زندگی متحدند، و از یک امام و پیشوا تبعیت میکنند. در فرهنگ قرآنی ما ابراهیم اولین پیامبری است که به توحید فراخوانده و سپس تشکیل امت داده، یعنی توانسته است گروهی از انسانها را که دارای یک ملت (اندیشه) هستند گرد هم آورد و صاحبان آن اندیشه، به جهت طرز فکر و ملتِ واحدی که دارند، در اخلاق، منش وکنش، متمایل، منسجم، متماسک، متحد، متعاون، همراه، هممقصد، هماهنگ و همپیمان هستند.«وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَاما» (بقره ۱۲۴)ای پیامبر بهخاطر داشته باش که خداوند ابراهیم را برگزید و برای او کلمات خودش را به اتمامرسانید وگفت ای ابراهیم (اکنون که کلمات بر تو تمام شده است) من تو را پیشوای مردم قرار میدهم» از مضون آیه چنین بر میآید که با اتمام کلمات بر ابراهیم، هرآنچه را که او در راستای هدایت جامعه به سوی دعوت الهی نیازمندش بوده است، خداوند در اختیارش قرار داده و اکنون میتواند نقش امام و پیشوا را ایفا کند. آیا مراد از این امامت، پیشوایی سیاسی جامعه است؟ برای پاسخ به این سوال، آیه فوق را در کنار آیه سوم از سوره مائده مینشانیم که از آن موضوع معرفی علی(ع) برای جانشینی سیاسی پیامبر(ص) استخراج شده است:«الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلَامَ دِینا» (مائده ۳)آیا برداشت مذکور از آیه فوق پذیرفتنی است؟ از چشماندازهای گوناگونی میتوان پاسخ این پرسش را جستوجو کرد:۱- آیات قبل و بعد از آیه فوق موید این معنی است که خداوند پیامبر را موظف میکند هر آنچه بر او نازل میشود، بیکموکاست، ابلاغ کند و در این میان هیچ پیشامد و گزندی وی را از انجام رسالت باز ندارد و بر طغیان و مخالفت و سرکشی کافران اندوهگین نباشد. پس، از سیاق آیات چنین بهنظر میرسد نعمتی که تمام شده است، همان وحی خداوندی (قرآن) و تحقق عینی آن (اسلام) باشد. یعنی اکنون که وحی بدون هیچ نقص و گزندی به مردم ابلاغ شده است، نعمت بر ایشان تمام است.۲- اگر موضوع«بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیک» معرفی علی(ع) به خلافت میبود، باید بلافاصله در همین جا آن را ذکر میفرمود، زیرا خداوند حکیم است و تاخیر بیان از وقت حاجت از حکیم، قبیح.۳- تخصیص آیات کتاب به یک موضوع، باید همراه با دلائل بسیار روشن صورت پذیرد، در غیر این صورت موجب بروز ناهماهنگی در آیات، میشود. در اینجا نیز اگر مضمون آیه فوق را همان «نصب سیاسی» بپنداریم، با آیاتی ناسازگار میشود که به پیامبر دستور میدهد در اداره دنیای مردم (یعنی همان «امر») با آنان مشورت کند: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر» و «وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُمْ»۴- علی (ع) خود در جایجای نهجالبلاغه بر این نکته تاکید مینهد که حکومت سیاسی از طریق بیعت و رای در اختیار قرار میگیرد. به عنوان نمونه امیرالمومنین در نامه ششم نهج البلاغه خطاب به معاویه مینویسد:«مردمی که با ابوبکر و عمر و عثمان بیعت کردند، هم بدانسان بیعت با مرا پذیرفتند. پس کسی که حاضر است نتواند دیگری را خلیفه گیرد و آنکه غایب است نتواند کرده حاضران را نپذیرد. شورا از آن مهاجرین و انصار است. پس اگر اینان بر امامت کسی گرد آمدند و او را امام خود نامیدند، خشنودی خدا هم در آن است… .»کلمات مولی آشکارا بیانگر این حقیقت است که خلافت، امری انتصابی از جانب خداوند نیست و جانشین سیاسی رسول خدا باید توسط مردم انتخاب شود.۵- علی(ع) هرگز از حقی در امر خلافت و حکومت که از جانب خدا برای او در نظر گرفته شده و توسط پیامبر ابلاغ شده باشد، حرفی به میان نمیآورد. حتی آنجا که میخواهد از حق خود برای خلافت دفاع کند، بر ارزشها و شایستگیهای خودش تاکید میکند و مردم را بر این نکته «آگاه» میسازد که مبادا در «انتخابِ» خود دچار اشتباه شوند. در تمام خطبههای نهجالبلاغه، نسبت بین «آگاهی و انتخاب» چنان آشکار است که جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که نگرش علی(ع) به مقوله حکومت چگونه و چیست! علاوه براین، نگاهی به گفتار،منش و کنش وی در طول ۲۵ سال کنارهگیری و ۵سال حکومت، موید این مطلب است.۶- رفتار علی (ع) با هر سه خلیفه پیش از خود و بهویژه ابوبکر و عمر، که در بسیاری از کتب تاریخی مکتوب شده، به روشنی نشان میدهد که وی آنها را کسانی نمیپندارد که سخن پیامبر را بر زمین زده و حکومت را غصب کرده باشند! همکاریهای شگفتانگیز علی (ع) با خلفا، که بارها از جانب خودشان مورد تاکید قرار گرفته، آن چنان مشفقانه است که جای هیچ شائبهای باقی نمیگذارد. به عنوان نمونه، در کتاب الغارات ثقفی شیعی از قول امیرالمومنین علی(ع) آورده است که: «چون رسول خدا (ص) فرائضی را که بر عهده اوست به انجام رسانید، خداوند عزوجل او را از این جهان فانی به دیار باقی برد، صلوات خدا و رحمت و برکاتش بر او باد، سپس مسلمین دو نفر امیر شایسته را جانشین او کردند و آن دو امیر به کتاب و سنت عمل کرده و سیره خود را نیکو کرده و از سنت و روش رسول خدا(ص) تجاوز نکردند آنگاه خدای عزوجل ایشان را قبض روح کرد. خداوند ایشان را مورد مرحمت قرار دهد.»۷- اگر امیرالمومنین فرمان خدا را برخلافت خود بعد از رسول اکرم(ص) مییافت، آیا شجاعت و شهامت و عدالت او اقتضا نمیکرد که یک تنه شمشیر برکشد و فرمان و عدل خدا را جاری سازد؟! و آیا از دروازه حکمت و شهر علم نبوی بعید نبود که بیان این حق را از وقت حاجت به تاخیر اندازد؟!۸- مروری بر مجموعه دغدغههای علی(ع) در باب «حکومت» در آن دوران، که در کتب تاریخی و نیز نهجالبلاغه مندرج است، نشان میدهد که تمام اعتراض وی معطوف به نگرش حذفی بوده است. یعنی اینکه خلیفه یا هرکس دیگری دامنه اختیار مردم را تنگ کند. مثلا اینکه خلیفه، خلیفه بعد از خود را نصب کند، یا بهگونهای عمل کند که نتیجه برآیند آرا، انتخاب فرد خاصی باشد. اعتراض علی معطوف به چنین فرآیندی است. همان چیزی که ما امروز انتخاب مدیریت شده یا هدایت یافته مینامیم. او به عدم انتخاب خود در شورای سقیفه هیچ اعتراضی ندارد، بلکه واکنش وی به محدود شدن عرصه انتخاب بود و نیز اینکه نتوانست خود را در معرض انتخاب مردم قرار دهد. نگرانی علی(ع) تنها محدود شدن وسعت گزینش مردم بود و از کلماتش این امر به آسانی قابل استنباط است. بندهای هشتگانه فوق، هرچند بسیار مجمل و مختصر طرح شد، اما آشکار میسازد که مراد از «اتمام نعمت» در آیه مذکور، نه حکومت و پیشوایی دنیوی، بلکه اتمام بعثت نبی، نزول، دریافت و ابلاغ بدون کاستی و نقصان قرآن است. همین قرآن کامل و تمام است که قادر است امام و پیشوای امت واقع شود. این دُرُست همان چیزی است که درباره ابراهیم واقع شد. ابراهیم به مقام امامت نائل شده و اسوه ملت شد، چون نعمت بر او تمام شد. برای مسلمانان نیز به همین سان، از طریق بعثت رسول و با ابلاغ وحی و شکلگیری کامل قرآن، نعمت تمام شده است و اکنون باید مسلمانان به کتاب خدا و عمل رسولشان اقتدا کنند تا در اندیشه و عمل، شاهد و الگوی سایر امم باشند.پس در راستای عمل به همین آیه است که علی(ع) تمام همت خود را مصروف تامل و تدقیق در قرآن و اجرایی کردن آن میسازد، تا آنجا که شیخ محمد عبده در بیان اندیشه و رفتار علی، وی را قرآن مجسم مینامد. ولی متاسفانه، بنا به فرموده مولی(ع)، شیعیان «به جای آنکه کتاب را امام خود بدانند خود را امام کتاب میدانند» و برخلاف خواست او، بنده جهالت خود شدهاند و مدام بر حق ضایع شده علی در حکومت چند روزه دنیوی میگریند! حکومتی که طبق فرموده مولی، ارزش آن از عطسه بز نزد وی کمتر بود. آیا میشود چیزی که از منظر امیر مومنان (ع) قدر و منزلتش از عطسه بز کمتر است، از طرف خدا باشد و تازه از این فراتر، اتمام نعمت و اکمال دین نیز باشد؟! مولی علیهالسلام چه عالمانه از چنین روزهایی خبر داده میفرماید:«و بعد از من بر شما زمانی خواهد آمد که هیچ چیز در آن زمان پوشیدهتر از حق و هیچ چیز هم پیداتر از باطل و هیچ چیز هم شایعتر از دروغ بر خدا و رسول نیست! در نزد اهل آن زمان هیچ کالایی کسادتر و بیمشتریتر از کتاب خدا نیست، البته اگر در جایگاه خود باشد! اما بسیار پرمشتری میشود، اگر از جایگاه خود تحریف گردد… کتاب و اهل کتاب دو نفر تبعیدی مطرود هستند که در راه حرکت میکنند و هیچ صاحب پناهی آنها را پناه نمیدهد… مردم درآن زمان اجتماعشان بر تفرقه است، از جماعت گریزانند، گویا که این مردم پیشوایان کتابند و گویا که پیشوای آنان قرآن نیست. آنگاه از قرآن جز نامی نزد آنان باقی نماند و آنان جز خطی از قرآن نشناسند… .»… در باور چه کسی میگنجد که شیعیان این علی، رسم وی و موعظه او را، که چنگ یازیدن به حبل متین الهی (قرآن) و اتحاد مسلمانان است، کنار نهادهاند و به جای تدقیق و تفقُّه در آیات قرآن و عمل به آنچه خداوند در کتاب از آنان خواسته، اسم علی را با فهم ناقص و ناصحیح خود از آیات کتاب و روایات مجعوله در هم میآمیزند و بر آتش تفرقه و اختلاف مسلمین هیزم میریزند و آتشبیار معرکه میشوند و در قالب حُبّ و وَلایت امیرالمومنین، بزرگترین مظالم را در حق اهداف عالیه، الهی و انسانی شریفترین و زبدهترین گوهر جهان بشریت مرتکب میشوند و بیآن که کوچکترین سنخیتی در بینش،منش و کنش ایشان با علی (ع) وجود داشته باشد، مفتخرند که شیعه او هستند و منتظر شفاعت و دستگیری وی در آخرت!البته این امر جدیدی نیست. از همان زمان نیز رسم و سنت علوی را کسی نمیپسندید. خطبهها و نامههای آن حضرت در روزگار خلافتش، مبین این است که وقتی او، به انتخاب و بیعت مردم، بر مسند حکومت نشست، بهخوبی میدانست که مردم تاب تحمل عدالت او را ندارند. از این رو پیوسته از پیروان و شیعیان خود گلهمند و آزرده خاطر بود، که اسم علی را میخواهند اما رسمش را برنمیتابند.چگونه میتوان تصور کرد که اندیشه علی (ع) معطوف به کسب و حفظ قدرت بوده است؟! و چگونه میشود گزاره معطوف به کسب و حفظ قدرت را با این حقیقت تاریخی وفق داد که او میدانست ابنملجم مرادی، به دستور خوارج، که اتفاقا همه خود را شیعه و پیرو علی مینامیدند، قصد کشتنش را کرده، ولی محافظی بر خود اختیار نکرد و مجرم را قبل از ارتکاب جرم مجازات نکرد؟! علی امام است و مهمترین نقش او، همین امامت و پیشوایی امت است تا قیام قیامت. او حاکم سیاسی مردم برای چند روز گذرا و ناپایدار دنیا نیست. یعنی علی بیش از آنکه حاکم مسلمین باشد، امام و الگوی بشریت است. او زعامت کبری دارد. امر خلافت در برابر این نقش یگانه امامت تا قیامت، آنقدر ناچیز است که علی آن را به سادگی فرو مینهد، تا با ریخته شدن خونش، الگویی بسازد برای رهبران و حاکمان در طول تاریخ. او بیش و پیش از هرکس و هرچیز یک امام است. امام اخلاق و شرف و کرامت و آزادی و آزادگی و عدالت و انسانیت. امامی که یگانه دغدغهاش تبیین راهی است که خداوند در کتابش، به وسیله کلام رسولش به او آموخته است، اما ذهنش هرگز مشغول خلافت و حکومت دنیایی نیست. حکومتی که تاکید فرموده است «زمام شترش را بر گردنش میافکند و رهایش میسازد». او که خود را تجسم کامل پیام وحی میدانست، آرزو داشت امام امتی باشد که نعمت هدایت از طریق همین کلام بر آنها تمام شده است.چنین عملکردی است که علی (ع) را به شخصیتی مبدل ساخته که مسلمان و غیرمسلمان و شیعه و سنی در وصفش قلمها رانده و سخنها گفتهاند. پس علی نقش امامتش را به تمامی ایفا کرده و بهراستی امام و الگوی امتها شده است. مرحوم حکیم علامه غروی، در خطبه نماز جمعه ۱۸ آبان ۱۳۵۸، با توجه به عرصههای گوناگون حیات امام علی (ع) و نقش انکارناپذیر و بیمثال او در تبیین و ابقاء مفاهیم بنیادین اسلام، امیرالمومنین را «جزء اخیر علت تامه دین اسلام» مینامد و میگوید: «چنان مساوات و برابری را به معنای واقعی و صحیح کلمه میان امت جاری کرد، چنان آزادی افکار و اندیشه را به مردم شناساند و به اینها عمل کرد بهطوریکه حتی از حق خودش هم صرفنظر کرد تا آراء مردم محترم باشد و این قانون اسلام باقی بماند و حکومت مردم بر مردم و سرنوشت مردم به دست مردم بودن، برای همیشه الگو باشد و این از مختصات و امتیازات دین اسلام است. پس همه مطالب و همه احکام را امیرالمومنین اجرا کرد، برنامهها و کارهای امیرالمومنین هم همه نوشته شده است، بیاناتش همه نوشته شده است… این است که مطلب تمام است و امیرالمومنین جزء اخیر علت تامه دین اسلام است.» این انسان کامل، طبیعتا شایسته این وصف نبی میشود که:«مَنْ کنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِی مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَا» (کافی، ج۱، ص۲۹۳، باب الإشاره و النصعلی امیر المومنین) «هر که من دوست اویم علی هم دوست اوست. خداوندا هرکه او را دوست دارد دوستش بدار و با هر که وی را دشمن میدارد دشمن باش.»اکنون اگر به آیه ابتدای بحث درباره امامت ابراهیم بازگردیم، خواهیم دید که ابراهیم(ع) نیز با اتمام کلمات الهی، امام میشود. یعنی امامت امت آنگاه میسر است که انسان پیام هدایت الهی را در خود مجسم و تمام سازد و به مقام خلیفه اللهی نائل شود. علی(ع) نیز چون تمامی کلمات خالق را در خود محقق و صفات جمال او را در خود متجلّی ساخته، به امامت امت، نائل شده است، نه فقط در حیاتش و نه تنها برای پنج سال، که تا قیام قیامت و برای همه دورانها و برای همه انسانها؛ و این همان زعامت کبراست. البته هر آن کس که امامش قرآن باشد و به کتاب و کلام الهی دل بسپارد، بهمثابه الگو و امام برای تمام جهانیان است.«هُوَ سَمَّاکمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَفِی هَذَا لِیکونَ الرَّسُولُ شَهِیدا عَلَیکمْ وَتَکونُوا شُهَدَاءَ عَلَی النَّاسِ» (حج ۷۸)آیا معنای «زعامت کبری» که تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت، جز این است؟ آیا میان این زعامت و امامت، که علی(ع) مصداق اَتَمّ آن است، با خلافت و زعامت سیاسی، هیچ سنخیت و شباهتی وجود دارد؟ یا تنها اشتراک لفظی سادهای است که انحرافهای شگفت بهبار آورده؟! (ر. ک. کتاب چند گفتار/ اثر آیتالله سیدمحمدجواد موسوی غروی)نتیجه آنکه جزو وظایف رسولان الهی، از جمله پیامبر اسلام، تعیین جانشین یا خلیفه، که اصطلاحا نصب میگویند، برای تشکیل حکومت و اداره امور دنیای مردم نبوده است. پیامبران و بهویژه پیامبر اعظم برای رهایی بشر از همه قیود و بندهای جهل و بردگی و اسارت مبعوث شدهاند (اعراف ۱۵۷). نصب یا تعیین، در خود، مفهوم سلب آزادی و نوعی از بندگی و بردگی را دارد. از اینرو ناقض هدف بعثت رسول اسلام، مذکور در آیه ۱۵۷ اعراف است. بر این پایه حتما رسول اسلام خود ناقض پیامی که آورده است نمیشود. بر همین اساس است که شیعه با نصب عمر توسط ابیبکر و نصب عثمان توسط عمر شدیدا مخالف است و آن را مغایر با کتاب و سنت و متضاد با اصل آزادی انسان قلمداد کرده است. وقتی خدای تعالی در کتاب مجیدش انسان را در قبول دین، ماندن در آن یا خروج از آن آزاد و مخیر گذاشته است، چگونه اذن داده است حاکمان بر این مردم، منتخب و برگزیده آنها نباشند و در این امر با این اهمیت مسلوبالاختیار باشند؟! پس پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه. بارخدایا! در پرتو تعالیم کتابت از ظلمات، کژیها و تباهیها رهایمان ساز و به نور ایمان و آگاهی داخلمان گردان، تا وعده تو را محقق ساخته باشیم و بسان پیشوایمان علی، الگو برای همه مردم باشیم. خداوندا! درودهمیشگی ات را بر او فرست که چه نیکو امامی است برای ما و چه صالح بندهای است برای تو.منبع: روزنامه بهار
برچسبها: جانشینی رسالت انبیای الهی، تعیین جانشین برای پیامبران، تعیین جانشین برای پیامبری، رسالت، خلافت و جانشینی پیامبر اسلام (ص)، دستور جانشینی حکومت به اسم الله، ولایت فقیه و امامت امام و پیامبر، ولایت فقیه و حکومت به نام خداوند، عید غدیر خم، امامت و ولایت شیعه، امام شیعه، تفرقه و پراکندگی فرقوی مسلمانان
مقاله روزنامه بهار تحت عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی و یا الگوی ایمانی؟» و نفی عید غدیر به عنوان انتساب آسمانی امامت و ولایت فقیه
دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 09:19 ب.ظ
سلام استاد. استاد چرا این همه از بحث در مورد این مسایل واهمه دارند؟ مگر نمی گویند که مذهب و اعتقاداتشان بر حق است. پس چرا وحشت می کنند از یک مقاله؟
http://ipress.ir/NSite/FullStory/News/?Id=65092&Serv=1&SGr=1
پاسخ:
سراپا یک کرباس اند.
نظرات آقای عدل محمدی در مورد قرآن و اسلام و تحریف شدگی برداشت از مطالب کتاب قرآن توسط دشمنان و دوستان نادان اسلامی
کاکه خلیل
دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 02:30 ب.ظ
استاد عزیز سلام.
لطفا نظرتان را در مورد فردی بنام "عدل محمدی" و دیدگاه های او که در سایت گفتگوهای صوتی او پیرامون اسلام منعکس کرده بفرمایید.
سایت هست: noorpod.blog.com
ممنونم.
پاسخ:
با او و کارهای اش اشنا نیستم. نوشته های اش را در فراغت لازم خواهم خواند.
مریم
دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 11:09 ب.ظ
کاکه علیرضا برای ورود به اینجا هر لباسی را میپوشید واقعا کسی حقه باز تر از شما ندیده ام .

نوری
دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 11:38 ب.ظ
آقای کاکه خلیل
این وبلاگیکه معرفی کردید صاحبش همان خاخام علیرضا ست و اون شخص هم قطعا آنوسی . با شگرد خیلی زیرکانه ای عمل می کنند و قصدی جز فریب بنیان اندیشان را ندارند.
تورک
چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 12:14 ب.ظ
کاکه خلیل جان آقای عدل محمدی در بعضی موارد بعضی سخان را درست میگن ولی در اکثر مواقع با کمک دوستان موارد اشتباه زبادی در لابلای حرفاشون در اوردیم مثلا سوره اسرا آیه. بله اشاره به معراج میکنن که درست نیست ولی در بیان اینکه از کجا به کجا قبله تغییر کرده حرفای درستی نمیگن. باز دوستان اگه اطلاعات بهتری بدن خیلی خوشحال میشیم.
مریم
چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 03:48 ب.ظ
آفای تورک خود شما همان علیرضا هستید که برای تبلیغ نوشته های خودتان اینبار با نام نورک کامنت گذاشته آید.
طالب حقیقت
چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 04:32 ب.ظ
با سلام به استاد و دوستان.
مواضع این آقای عدل محمدی دقیقا همان موضع علیرضا است. قسمتی از مباحث ایشان عبارت است از مطالب درستی که هر خواننده ی متن قرآن می تواند دریابد. اما قسمت دیگرش، مطالب نادرستی است که در رأس آن ها، اعتقاد به لزوم ایمان و عمل به تورات و انجیل فعلی در کنار قرآن است. با توجه به تاکید این فرد بر این مساله، به نظر می رسد هدف اصلی، جاانداختن این طرز فکر غلط، با سوء استفاده از مطالب درست پیشین است. گذشته از مباحث تاریخی و فنی راجع به عدم اعتبار تورات و انجیل فعلی، قبلا هم بحثی در این باره در وبلاگ انجام، و معلوم شد که ایمان و عمل به تورات و انجیل فعلی، از قرآن استنباط نمی شود و دلیل کافی ندارد.
اعترافات صادقانه یک یهودی اسرائیلی در مورد بنی اسرائیل، دولت عبرانی یهود، کشور اسرائیل و قوم بنی اسرائیل، اصالت، واقعیات، دروغها
abbas
دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 10:12 ق.ظ
http://www.youtube.com/watch?v=etXAm-OylQQ
پاسخ:
باز نشد.
کتاب موسوعة الیهود و الیهودیة و الصهیونیة، عبدالوهاب المسیری یهودی مسلمان شده،نقد یهود و افتضاحات یهودیان و عدم اشاره به آنوسیها
نیسی
یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 06:10 ب.ظ
السلام علیکم
بهترین کتاب منتشر شده به زبان عربی درباره یهود از آقای " عبدالوهاب المسیری " تحت عنوان " موسوعة الیهود و الیهودیة و الصهیونیة "
" تازه مسلمانان " اصطلاحی است که در ایران به یهودیان مخفی گفته می شود که به اسلام گرویده اند و اسلام شان را نشان می دهند و یهودیت شان را مخفی می کنند.
از معروف ترین اینان، یهودیان مشهد هستند که در اواسط قرن 19 به اسلام گرویدند و امروز چیز زیادی درباره یهودیانی که در قرون 17 و 18 به اسلام تظاهر کردند، نمی دانیم البته احتمال بسیار قوی این است که در بین مسلمین پراکنده شدند.
ولی یهودیان مشهد که به اسلام تظاهر می کنند، در خفا یهودیت خویش را حفظ کرده اند و فقط با افرادی از بین خودشان ازدواج می کنند. در سال 1890 مهاجرت برخی از آنان به قدس شریف آغاز شد.
بقیه این جماعت یهودی، در مشهد باقی ماندند و در سال های پایانی دهه 4 قرن 20 یک مجموعه مستقل و قوی اقتصادی راه اندازی کردند.
لینک دانلود کتاب:
https://ia601005.us.archive.org/16/items/october2013/sohionya.pdf
----------------------------------------------------------------------
آقای جمال حمدان از محققین معروف مصری درباره یهود، که موساد چندین بار سعی در ترور وی داشت
http://ar.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%85%D8%A7%D9%84_%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%86
پاسخ:
8 جلد کتاب المسیری را از نظر گذراندم و سرانجام مطمئن شدم که ان مجموعه را یهودیان تدوین کرده اند.
برچسبها: یهود و دروغ پراکنی به اسم تاریخ، دروغ بستن به اسم دیگران، ناصر پورپیرار، تزریق افسانه و دروغ به اسم تاریخ، اختلاط حق و باطل، راست و دروغ، اصرار بر دروغ،انتشار مجدد اکاذیب، بنیان اندیشی و حمله به دروغها، آنوسی ها و مارانوسی های یهودیان، رسانه های اسلامی و تبلیغ دروغ،آنوسی ها؛ تظاهر یهودیان به اسلام
خبر تاسیس دانشکده علوم تاریخی و هماهنگی در مسکوت گذاشتن و حذف مدخل های تاملی در بنیان تاریخ ایران از انتشار رسانه ای و اطلاعاتی
سعید
یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 03:33 ب.ظ
روز سه شنبه 30 مهر انجمن علمی ایرانی تاریخ مراسم نکوداشت دکتر علی محمد ولوی از اساتید تاریخ اسلام را در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار کرد. این انجمن از زمان تاسیس بخش عمده ای از فعالیت و بودجه اش صرف بزرگداشت به اصطلاح اساتید تاریخ شده و تاکنون برای بعضی از این فسیلهای دست آموز دانشگاه های غربی مثل رضا شعبانی معروف به شعبون بی مخ بزرگداشت گرفته است . نکته جالب این است که این انجمن قرار است محل فعالیت و گردهمایی نیروهای جوان فعال در بخش آموزشی و پژوهشی کشور باشد اما عملا به مسند بالانشین همان فسیلهای سابق تبدیل شده و در حقیقت اورنگ تازه ای برای آن گروه فراهم آورده تا بازهم در بالا نشسته و با نگاه سلطان مآبانه به جوانترها نگاه بفرمایند و بگویند که چه بکنند. مشتی آدم دکان باز و فسیل که حتی روشن کردن کامپوتر را هم بلد نیستند، باید بیایند و بنشینند تا نیروهای جوانتر مجیزشان را بگویند و از فضل و کمال آنها تعریف کنند و بگویند که دستشان را می بوسند و از این ماجراها . این هم از انجمن ایرانی تاریخ که می خواهد با جمع کردن مشتی فسیل و مجیزگویی آنها کار تازه ای صورت دهد!
خبری هم در آن نشست بیان شد و آن اینکه آقای دکتر آئینه وند اعلام کردند قرار است بزودی دانشکده علوم تاریخی تاسیس شود تا جای رشته تاریخ را بگیرد . احمقها بعد از ده سال بقدر یک نخود از مطالب شما چیزی نفهمیدند و بجای توجه به تاملات بنیادین، بدنبال این هستند که چند رشته فرعی را کنار هم گذاشته و با تاسیس دانشکده علوم تاریخی بر وسعت تکرار دروغهای یهودساخته بیفزایند . وقتی استادان برجسته تاریخ از این قماش اند و چهره ماندگارشان یعنی رضا شعبانی یا شعبون بی مخ در هفتاد و پنج سالگی هر هفته به یک دختر جوان پیشنهاد ازدواج میدهد ، واقعا از نویسندگان این کتاب نقاشی چه انتظاری دیگری میتوان داشت ؟
پاسخ:
تقریبا تمام رسانه های منطقه و بل جهان در ده سال اخیر به تدارکاتی مشغول اند که به نوعی پاد زهر مطالب تاملی در بنیان تاریخ ایران است.
روابط زناشویی و مسایل جنسی فیمابین همسران در خانواده و تکالیف جنسی و سکسی متقابل زوجین بر اساس آیات قرآن و نیازهای غریزی و ایلاء
مریم
شنبه 4 آبان 1392 ساعت 10:11 ب.ظ
با سلام به آقای پورپیرار نظراتان راجع به این آیه وحدیث چیست لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (226بقره)
برای مردانی که با خود پیمان می بندند که با زنانشان همبستر نشوند ، چهار ماه فرصت داده می شود، اگر از این کار خود دست کشیدند پس خداوند بخشنده و مهربان است.
یکی از مهمترین عوامل طلاق عدم توجه زوجین به نیازها و احساسات همدیگر است، وتوجه ننمودن به نیاز جنسی یکی از موارد مهم است که ریشه ی بسیاری از اختلافات و مشکلات ظاهری است که منجر به طلاق می شود هرچند در اکثر موارد به علت شرم و حیایی که در افراد وجود دارد پنهان می ماند اما در دین اسلام به این مسئله توجه کافی شده است و قرآن کریم مردان را از توجه ننمودن به نیاز جنسی همسرشان برحذر داشته است و حتی کسی که قسم بخورد و با خود اینچنین عهدی ببندد تشویق به شکستن قسم خود نموده است.
در احادیث بسیاری نیز پیامبرخدا (ص) زنان را از بی توجهی به نیاز جنسی همسرانشان بر حذر داشته است که برخی از آنها عبارتند از:
عن أبی هریرة رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم:« إذا دعا الرجل امرأته إلى فراشه فلم تأته فبات غضبان علیها لعنتها الملائکة حتى تصبح» متفقٌ علیه.<
پاسخ:
در قران پر جلال روابط اختیاری میان زوجین هر ارتیاطی که صورت افراطی و فحشا به خود نگیرد، تابو شناخته نمی شو د تا مجبور نباشید به احادیث گوناگون رو کنید..
مسعود سنجری
یکشنبه 5 آبان 1392 ساعت 12:22 ق.ظ
خانم مریم
ترجمه شما از این آیه قرآن صحیح نیست. در این آیه هیچ اشاره ای به رابطه جنسی نیست بلکه در خصوص مردانی است که زنان خود را ترک کرده و رفته باشند و توصیه می کند تا حدود 4 ماه متظر بمانند تا شاید مرد برگرد. این آیه اصلا و ابدا هیچ ربطی به مسائل جنسی ندارد.
مریم
سهشنبه 7 آبان 1392 ساعت 12:37 ب.ظ
باسلام به اقای سنجریلطفا در مورد کلمه یولون کمی بیشتر توضیح ثهید ومعنای ان را درکدام کتاب لغوی را بعنوان ترک وسفر پیدا کنم خواش میکنم کمکم کن چون خیلی برام مهمه
مریم
سهشنبه 7 آبان 1392 ساعت 11:02 ب.ظ
با سلام به استاد پور پیرار این آیه را چگونه ترجمه میکنید آیا معنی ترک مسایل جنسی ازسوی مرد تلقی میشود ولطفا خود کلمه یولون را ترجمه نمایید لِلَّذِینَ یُؤْلُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ تَرَبُّصُ أَرْبَعَةِ أَشْهُرٍ فَإِنْ فَاءُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
باتشکر فراوان مریم ازبندرعباس
مسعود سنجری
چهارشنبه 8 آبان 1392 ساعت 08:59 ق.ظ
خانم مریم معنی کلمه یولّون با معنی کلمات To run away یا To flee در زبان انگلیسی یکسان هست و روی گردان شدن و گریختن معنی می دهد. در قوامیس عربی بعنوان یک اصطلاح عام معرفی می شود.
بی نام
شنبه 11 آبان 1392 ساعت 02:24 ب.ظ
جناب آقای مهندس سنجری سلام علیکم
پیرو کامنت شما در باره واژه "یولون"باید اضافه کنم که این واژه بار منفی داشته واز سر بی احترامی به کسی نسبت داده می شود وچنانچه خود مستحضرید در زبان عرب وقتی به کسی بخواهند بگویند برو گم شو از واژه "ولی"(لام مشدد است)استفاده می کنند.استفاده از این واژه در آیه مورد تفحص برای سبک شمردن تارک همسر بکار گرفته شده و واژه عامیانه ای نیست.
درگذشت پدر یکی از دوستان و همفکران بنیان اندیش در بیمارستان و به دنبال بیماری طولانی و قطع امید از سلامتی بیمار
khalil
شنبه 4 آبان 1392 ساعت 11:49 ق.ظ
إِنَّا لِلَّـهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
استاد عزیز پدرم با آن همه رنج و مشقت در بستر بیمارستان مرحوم شد .
از خداوند خواستار طول عمر بیشتر برای شما تنها پدر بنیان اندیش و روشن فکر جهان را سمیمانه خواستارم.
سلامت باشید
پاسخ:
جز ذات پروردگار تمام نفوس زنده طعم مرگ را خواهند چشید: کل نفس ذائقه الموت. صبور باشید و به خواندن قران تسلی بخش رو کنید.
فیصل بن عبدالعزیز و ارتباطات خاندان آل سعود و ایالات متحده آمریکا و اقدامات اقتصادی و سرمایه گذاری در امریکا و توسعه آن کشور
abbas
شنبه 4 آبان 1392 ساعت 09:45 ق.ظ
استاد سلام۰استاد نظر شما در بارهٔ فیصل بن عبدالعزیز چیست ؟ممنون
پاسخ:
حتی نوزادان و شیر خوارگان در خانواده سعودی بلافاصله پس از زایمان در سرمایه گذاری های اجداد خود در آمریکا شریک می شوند.
متن ترجمه انگلیسی نامه صدام حسین رئیس جمهور عراق به کشور ایران و درخواست اتحاد و دوستی دو کشور دوست و برادر و همسایه مسلمان
abbas
شنبه 4 آبان 1392 ساعت 07:43 ق.ظ
http://www.theguardian.com/world/2003/apr/30/iraq.brianwhitaker
پاسخ:
ممنون
آمون : این هم متن :
Full text: the Saddam Hussein 'letter'
This is a translation, from Arabic, of a letter to the Iraqi people allegedly written by the former Iraqi leader, Saddam Hussein
Share Tweet this
inShare.0Email •Translation by Brian Whitaker
•theguardian.com, Wednesday 30 April 2003 18.20 BST
In the name of God, the compassionate, the merciful.
"They had made a covenant with God that they would not turn back in flight, and a covenant with God must be answered for." [Koranic verse]
Iraq, 28 April, 2003
From Saddam Hussein to the great Iraqi people, the sons of the Arab and Islamic nation, and honourable people everywhere.
Peace be upon you, and the mercy and blessings of God.
Just as Hulaku entered Baghdad, the criminal Bush entered it, with Alqami, or rather, more than one Alqami.*
They did not conquer you - you who reject the occupation and humiliation, you who have Arabism and Islam in your hearts and minds - except through betrayal.
Indeed, it is not a victory while there is still resistance in your souls.
What we used to say has now become reality, for we do not live in peace and security while the deformed Zionist entity is on our Arab land; therefore there is no rift in the unity of the Arab struggle.
Sons of our great people:
Rise up against the occupier and do not trust anyone who talks of Sunni and Shia, because the only issue that the homeland - your great Iraq - faces now is the occupation.
There are no priorities other than driving out the infidel, criminal, cowardly occupier. No honourable hand is held out to shake his, but, rather, the hand of traitors and collaborators.
I say to you that all the countries surrounding you are against your resistance, but God is with you because you are fighting unbelief and defending your rights.
The traitors have allowed themselves to declare their treachery, even though it is shameful, so declare your rejection of the occupier for the sake of great Iraq, for the nation, for Islam and for humanity.
Iraq - together with the sons of the nation and the people of honour - and we shall restore the stolen relics and rebuild Iraq which they (may God bring shame upon them) wish to split into pieces.
Saddam has no property in his own name and I defy anyone to prove that there were palaces except in the name of the Iraqi state. I left them a long time ago to live in a small house.
Forget everything and resist the occupation, because error begins when there are priorities other than the occupier and his expulsion. Remember that they are aiming to bring in those who will fight one another so that your Iraq will remain weak and they can plunder it as they have been doing.
Your party, the Arab Ba'ath Socialist party, is proud that it did not extend its hand to the Zionist enemy and did not give in to the cowardly American or British aggressor.
Whoever stands against Iraq and plots against it will not prosper in peace at the hands of America.
Greetings to everyone who resists, to every honourable Iraqi citizen, and to every woman, child and sheikh in our great Iraq.
United, and the enemy and the traitors who came in with him will flee. Know that the one with whom the invading forces came, whose planes flew to kill you, will send you nothing but poison.
God willing, the day of liberation and victory will come, for us, for the nation, and above all for Islam. This time, as always when right triumphs, the days to come will be more beautiful.
Take care of your possessions, your departments, and your schools. Boycott the occupier. Boycott him, for this is a duty towards Islam, religion and the homeland.
Long live great Iraq and its people.
Long live Palestine, free and Arab from the river to the sea.**
God is greatest.
May the despicable ones be despised.
Saddam Hussein 26 Safar, 1424***
Notes
* Hulaku, the grandson of Genghis Khan, sacked Baghdad in 1258 AD and went on to attack Syria, where his Mongol forces were defeated at the battle of Ayn Jalut ("Goliath's Well") in 1260. Alqami was a non-Arab Shia who betrayed Baghdad to the Mongols but was then killed by them because they realised he was untrustworthy
** From the river Jordan to the Mediterranean sea - a phrase commonly used by those who do not recognise Israel
*** Islamic date equivalent to 28 April 2003
خاطرات قدیمی آقای ناصر پورپیرار از گذشته و ارتباطات با نورالدین کیانوری دبیرکل حزب منحله توده و جاسوس KGB شوروی سابق و روسیه
***
شنبه 4 آبان 1392 ساعت 07:17 ق.ظ
سلام استاد
دیشب بیخوابی زده بود به سرم و تا صبح یه بار دیگه داشتم پاسخ شما را به کیانوری در کیهان هوایی 1049 میخواندم.
یه جا فرمودید:
بقایای اثاثیه آزمایشگاه فیزیک دانشگاه تهران و بعضی دست نویس های مربوط به «به سوی حزب». آن روز کیانوری فقط نسبت به آن اثاثیه علاقه نشان داد و خواست یک تکه از آن ها را برایش ببرم. سه ماه بعد یک کنتور را که ذرات رادیو اکتیو هوا را می شمرد و دستگاه روی هم رفته سنگین و به ظاهر گران قیمتی بود، برایش بردم. حمل این دستگاه تا برلین شرقی خود داستان جالبی دارد که اگر عمری بود به گفتن و شنیدن اش می ارزد.
میشه هواخوری 25 را اختصاص بدید به نحوه بردن این دستگاه سنگین به برلین شرقی؟ خیلی کنجکاوم بدونم چطور بردید. با تشکر
پاسخ:
ان شاء الله به زمان خودش. کیانوری در خاطرات اش به دریافت دستگاه
اشاره کرده است.
عکسها و تصاویر قدیمی از کشور کهن و باستانی عراق و تمدنهای منطقه بین النهرین و میانرودان دجله و فرات در کشور عربی اسلامی عراق
abbas
شنبه 4 آبان 1392 ساعت 06:06 ق.ظ
http://www.vintag.es/2011/09/old-photos-of-iraq.html
آمون : جالب بود!
برچسبها: عراق و انقلاب اسلامی صدام حسین، تمدن بابلیان در بین النهرین،عراق، کشور جمهوری عربی عراق، مجموعه عکسهای گردآوری شده تاریخی، عکس ها و تصاویر قدیمی از ابنیه، آثار باستانی و کهن معماری جهان، طراحی و معماری و ساختمان و ابنیه، بین النهرین و میان رودان، خاورمیانه mesopotamiaبین النهرین، انگلستان، خاورمیانه، بین النهرین
تاریخچه خلقت و آفرینش و پیدایش نژادهای سفیدپوست از ریشه های سیاه پوست داخل آفریقا و مهاجرت به شمال و اروپای کنونی
من
شنبه 4 آبان 1392 ساعت 02:31 ق.ظ
صفحه ی زیرو مطالعه کنید:
realhistoryww.com/world_history/ancient/White_people.htm
میگه تمامی تمدنهای باستانی از سیاهپوستها بوده و سفیدپوستها توسط سیاهان بربر خوانده میشدن چرا که از نسل آلبینوها(آلبینوئیم بیماری ارثیه که فرد کاملا سفیدپوسته و تقریبا هیچ ملانینی نداره)... این سایت میگه آلبینوها پس از طرد شدن، با همدیگه وصلت میکنن و گروه بزرگی رو تشکیل میدن، از اونجایی که هوای داغ واسه آلبینوها مضره، اونا آفریقا رو ترک میکنن و به مناطق شمالی میرن که اونجا آفتاب کمتره... چون آلبینوئیسم ارثیه، فرزندان سیاهان سفید شده هم سفید به دنیا میان... اینطوریه که سفیدپوستها به وجود اومدن... این سایت عکسهای فراوون و اصیلی داره که نشون میده رومی ها و یونانی ها و مصری ها و تمامی تمدنهای بین النهرین و پارسیان همگی سیاهپوست بودن...
آمون : احتمالا این لینک صحیح باشد :
برچسبها: انسان شناسی و کشفیات غارهای کهن، باستان شناسی تاریخ زیست انسان، کشفیات غارها/ پناهگاه های انسانی، حلقه مفقوده خلقت انسان از میمون، حیات و آفرینش گونه های مختلف،گیاهان، حیوانات، انسان و آفرینش، تمدن روم باستان Roman Rome، قاره آفریقا ، تمدن شاخ آفریقا،تمدن یونان باستان و فرهنگی هلنی، تمدن بابلیان در بین النهرین،عراق
عکسهای قدیمی و کهن از مناطق مختلف شهر تهران قدیم (طهران) و میدان های مهم نظیر میدان توپخانه و حسن آباد و مناطق دیدنی تهران
abbas
جمعه 3 آبان 1392 ساعت 06:12 ق.ظ
https://www.rijksmuseum.nl/nl/zoeken?ps=12&maker=Antoine%20Sevruguin&ii=0&p=8
پاسخ:
جوابی نداد.
شاهد تراشی دروغین جهودانه توسط یهودیان به منظور زنده، پویا و واقعی جلوه دادن شهرهای غیر موجود و موهوم ایران پس از پوریم یهود
دسومی
پنجشنبه 2 آبان 1392 ساعت 01:22 ب.ظ
بعد از مطالعه سفرنامه رابی بنیامین چند سوال در ذهن من ایجاد شد:
1-آیا ذکر شهرهایی که به گفته ی استاد قدمتی حتی 200 ساله ندارند مانند شیراز و بغداد، این سند را مخدوش نمیکند؟
2-آیا جمعیت و پراکندگی یهود(وجود آنها حتی در جزایری مانند قسم) غیر معقول نمی نماید؟
به عنوان مثال حضور 4000 خانوار یهود در شوش در کتاب ذکر شده ولی آثاری از حضور اینها در شوش نیست
پاسخ:
ارسال تودولایی به شوش تراشیدن شاهد و دیدار کننده ای در عهد فدیم برای ان شهر کاملا نو ساز است. این شگرد و کلک بارها از طرف کنیسه، مثلا ارسال نیبور به تخت جمشید به کار رفه است.
حمله همه جانبه جهودان به بنیان اندیشی و تلاش برای مهجور و مغفول نگه داشتن مطالب از عموم مردم و ممانعت از تنویر افکار عمومی
بنیان اندیش
پنجشنبه 2 آبان 1392 ساعت 12:31 ب.ظ
سلام استاد
داشتم نوشته های "قلم" رو مرور می کردم ، واقعا عظمت و تاثیر مبحث قلم به قول خودتون که در دیدار حضوری گفتید قابل وصف نیست ، نمی دونم دنیای اسلام کی از خواب بیدار میشه و به عظمت این نوشته ها پی می بره.
بخصوص این قسمت از نوشتتون خیلی قشنگ و ماندگار بود :
" به راستی که گویا «نی» فقط برای خدمت به نمایشات خط عرب روییده است "
همچنین اون قسمت که تذکر می داد حتی تا 70 سال پیش هم قلم مناسب ریز نویسی و کتابت تا قبل از اختراع قلم های مخصوص خط عربی نویسی " ترافو" وجود نداشته.
چند روز پیش به یک کتاب فروشی رفتم و کتاب ها رو مرور می کردم ، کتابی بود با عنوان "مشروطه به روایت اسناد" از ابراهیم صفائی ، دیدم فقط چند تا سند متنی مثل پیش نویس تلگراف گذاشته که با خود نویس نوشته شده بود!!!
همچنین با مرور در کتاب " تاریخ قرآن کریم " سید باقر حجتی و تصویر چند سند قرآنی در لیبی و نیجریه که متعلق به 100 تا 150 سال پیش بود متوجه شدم گویا تا 100 سال یش هم قلم نی به لیبی و نیجریه نرسیده بود.
خدا عمر با عزت به شما بده .
قُل لاَّ یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُواْ اللّهَ یَا أُوْلِی الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ
أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِیبٌ
پاسخ:
آنوسی ها در جهان اسلام کاملا بیدارند و از جمله 12 سال است برای غریبه ماندن این یادداشت ها شب و روز مثل سگ پاسبانی می دهند.
برچسبها: یهود و دروغ پراکنی به اسم تاریخ، یهودیت،صهیونیسم،صهیونیزم،اسرائیل، آنوسی ها و مارانوسی های یهودیان، نفوذ یهودیان و آنوسیها در حکومت، آنوسی ها؛ تظاهر یهودیان به اسلام، ناصر پورپیرار، مجموعه یادداشت های قلم، پورپیرار، بنیان اندیشی و حمله به دروغها، ترس روشنفکری از بنیان اندیشی، تاملی در بنیان تاریخ ایران
رونمایی از کتاب نهج البلاغه زرین با اوراق طلایی و مطلا و نگاشته شده با خطوط طلایی توسط علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران
سهشنبه 30 مهر 1392 ساعت 05:12 ب.ظ
http://namehnews.ir/News/Item/77325/7/77325.html
پاسخ:
راه نمی دهد.
آمون : فیلتر نبود ولی :
نهجالبلاغه 110 میلیون تومانی/ عکس
این نهجالبلاغه در 570 صفحه در اندازه 47 در 77 سانتیمتر با خط نسخایرانی به مدت یکسال توسط علیرضا بهدانی کتابت شده است. در این اثر نفیس 60 ورقه طلای 8 در 8 سانتیمتری در هر صفحه استفاده شده است که جمعاً 34 هزار و 200 ورقه طلا برای تولید این نهجالبلاغه استفاده شده و هزینه تولید آن 110 میلیون تومان برآورد شده است. این نهجالبلاغه توسط وزیر ارشاد امروز رونمایی شد.
این همان وزیر ارشادی است که به کتابی مانند قرآن، مجوز نمی دهد!
مبنای انتخاب مکان، محل و موقعیت مناسب جغرافیایی برای حفاری، کاوش و باستان شناسی و کشف بقایای بازمانده از دوران قدیم و باستان
مسعود سنجری
سهشنبه 30 مهر 1392 ساعت 12:43 ب.ظ
برادر بزرگ استاد پورپیرار
سلام علیکم
ابتدا عذرخواهی می کنم که سئوالم مستقیما به موضوع یادداشت مرتبط نیست.
استاد انتخاب محل جغرافیایی حفاری های صورت گرفته در منطقه بر چه اساسی بوده است؟ مثلا شوش را چگونه انتخاب کردند؟ بر اساس مندرجات تورات یا غیر از آن؟
والسلام علیکم
فی امان الله
پاسخ:
در مناطقی مانند شوش که نمایه شناسایی ظاهری ندارد، اما در تورات پایگاه معرفی شده، حتی مقبره هم نوساز و جعل است، اما مثلا در تخت حمشید چنین نیست.
برچسبها: حفاری، گمانه زنی، کاوش،کندن زمین، سایت های عرضه یافته های باستانی، آثار باستانی و کهن معماری جهان، طراحی و معماری و ساختمان و ابنیه، تعیین قدمت یافته های زیرخاکی، کشفیات باستانی بین النهرین، بابل، بناهای باستانی و کهن، ثبت جهانی، تورات و انجیل-کتب عهد عتیق،عهدین،جعل، بنیان اندیشی و حمله به دروغها
فمینیسم و حقوق بشر در جوامع مردسالار و زن سالار، پرده هایی از نمایش گمراه سازی و اضلال انسان ها از صراط مستقیم و هدایت قرآنی
حسن طالب زاده
سهشنبه 30 مهر 1392 ساعت 11:21 ق.ظ
جناب آقای محمد اوجال
مطلب شمارا را در سایت اصلی خواندم . ادبیات مطلب کاملا کتابهای تاریخ دوره درس خواندنم را یاد آوری می کرد. نویسنده که خانم میرزادگی نام دارد خود سایتی دارد که نوشته هایش کاملا یک طرفه و ملهم از داستانهای حقوق بشر فرمایشی و مملو از الفاظ دهن پرکن سکولاریسم ,کوروش کبیر , ایران بی تبعیض و...است. این افراد بمثابه "صم بکم عمی فهم لایرجعون" طرف دوم سکه نااگاهی مصرانه ضد انسانی هستند. بدیهی است طرف اول آن سکه کسانی هستند که بنام دین فساد می کنند:"واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انا نحن مصلحون" .دین خط راستی است که در دو طرفش عقاید مشابه موازی اما ظاهرا متفاوت در جریانند.سمت راست کسانی بنام دین برده داری مردسالارانه راه می اندازنند و سمت چپ همفکران موازی آنها بنام فمنیسم و آزادی زنان درواقع صورت دیگری از همان مردسالاری و برده داری را رقم می زنند. سمت راست کسانی بنام دین ترور و بمب گذاری و قتل عام انجام می دهند و سمت چپ دوستانشان بنام سکولاریسم همان اعمال را مرتکب می شوند و صد البته نخ تنظیم حرکات آنها بدست بازی سازی بنام لابی صهیونیسم جهانی متصل است.
پاسخ:
لازم است حکم قرآنی برتری مردان بر زنان در تولید و نامین خانوار و در دفاع و مدیریت مقاومت ها را در این گونه مباحث منظور کنیم.
اقامت خاندان حضرت ابراهیم در وادی بدون زراعت و زمین خشک و لم یزرعع حجاز و عربستان فعلی و ساخت خانه خداوند، کعبه بیت الله الحرام
سهشنبه 30 مهر 1392 ساعت 09:16 ق.ظ
در آیه ای در قرآن کریم حضرت ابراهیم(ع) بعد از تبعید از سرزمین پدری و مهاجرت به نجد عربستان در دعایی می فرماید که خدایا من اهل بیتم را در وادی «غیر ذی زرع» ایی در کنار بیت الله الحرام مسکن دادم و ...
پاسخ:
زمین بدون کاشت را هم می توان آیاد کرد.
آمون : شاید مطلب قبلی، این باشد :
کتاب های توقیف شده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جمهوری اسلامی ایران و احتمال کسب مجوز چاپ و نشر از وزارتخانه ارشاد
وزیر ارشاد: توقیف برخی کتابها و ناشران را بازبینی میکنیم
دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 10:38 ب.ظ
علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، با بیان اینکه نگاه دولت یازدهم به «آزادی» با دولت پیشین متفاوت است، وعده داده «کتابهایی که در گذشته توقیف یا جلوی چاپ آنها گرفته شده، بازبینی و مجددا درباره آنها تصمیم گیری میشود.»
به گزارش روز دوشنبه ۲۹ مهر خبرگزاری جمهوری اسلامی، ایرنا، آقای جنتی همچنین از «بازبینی و تصمیمگیری مجدد» درباره فعالیت «برخی ناشران» که پیش از این تعطیل شدهاند، خبر داده است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افزوده که اگر فعالیت این ناشران «با ضوابطی که دولت جدید دارد مطابقت کند، آنها به کار خود ادامه میدهند.»
آقای جنتی امروز نیز مجددا تاکید کرده «دیدگاهی که دولت تدبیر و امید نسبت به آزادی مطبوعات و حوزه کتاب و نیز بازکردن فضا برای اندیشمندان و اصحاب قلم دارد، با گذشته متفاوت است.».......................
آمون : یعنی آیا روزی می شود که وزرا روی حرف خود، کمی فکر کنند و مثلا نگویند که کتابی مثل قرآن اگر امروز به وزارتخانه من بیاید، مجوز نمی گیرد؟!
تاریخچه تولید و ساخت انواع و اقسام کاغذهای کتاب و کتابت در جهان و انواع مدلهای تولید شده کاغذ و موارد مصرف کاغذ برای تولید کتاب
محمد اوجال
دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 10:03 ب.ظ
مطلبی که ممکن است به درد بخورد:
کاغذ در نسخه های خطی ایرانی - اسلامی
حبیب الله عظیمی
پاسخ:
لینک مطلب ؟
محمد اوجال
سهشنبه 30 مهر 1392 ساعت 02:12 ب.ظ
لینک مطلب:
کاغذ در نسخه های خطی ایرانی - اسلامی
حبیب الله عظیمی
https://bit.ly/H6GWuW
پاسخ:
مسدود است
محمد اوجال
چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 01:52 ق.ظ
استاد، فایل مطلب «کاغذ در نسخه های خطی ایرانی ـ اسلامی» را به ایملیتان فرستادم.
پاسخ:
ممنون.
آمون : این هم لینک مستقیم :
رشد و شکوفایی درخت بنیان اندیشی با کود و فضولات ذهنی یهودیان دروغگو و تهمت زن و مسخره گر و چاپ و نشر یاوه های اهانت آمیز
بی نام
سهشنبه 30 مهر 1392 ساعت 08:00 ق.ظ
باید آب را اونجایی ریخت که می سوزه وگرنه این دلقک بازیها ذره ای سوزش اونارا کم نمی کنه.اصلا" می دونید چیه این فضولات ذهنی،کود پای درخت بنیان اندیشی است.برای رشد ما لازم وضروری است.
پاسخ:
چنین است.
ضجه و مویه و ناله های سوزناک یهودیان و فریاد وا اسفای وزارت خارجه اسرائیل به از پرده بیرون افتادن راز مگوی پنهان عید پوریم
محمد اوجال
دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 03:22 ب.ظ
زجه یهودانه ناشی از ضربات مهلک مجموعه کتابهای "ناصر پورپیرار"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از بخش فارسی سایت "وزارت خارجه اسرائیل":
«...قصه ی استر از دید وابستگان به حکومت اسلامی
این داستان پس از انقلاب و به وسیله ی یکی از کسانی که کل تاریخ قبل و پس از اسلام ایران را تحریف می کنند دچار دگرگونی می شود. این شخص که «ناصر پورپیرار» نام دارد، و به قول کلیه ی باستانشنان و تاریخ شناسان ایرانی و مستقل هیچ تخصصی در تاریخ و باستانشناسی، و کلا هیچ تخصصی جز ضدیت با ایرانیان ندارد، با استفاده از بیشترین امکانات مالی حکومتی، دست به ایجاد مرکزی به اصطلاح "پژوهشی" می زند و با صرف بودجه های هنگفت به انتشار چندین کتاب و ویدئوی ضد تاریخ ایران می پردازد و از جمله می کوشد که از ملکه "وشتی" زنی "مومنه و با حجاب!" (چند صد سال پیش از ظهور اسلام) بسازد که حاضر نمی شود بی حجاب به جشن شاه برود. هم او "استر" را زنی معرفی می کند که با همیاری دیگر یهودیان و به دست شاهان هخامنشی که آنها هم یهودی بوده اند، مرم ایران را چنان قتل عام می کنند که تا 1200 سال در ایران هیچ جنبنده ای وجود نداشته است. تا این که اعراب نومسلمان به ایران می آیند و ایران را دوباره متولد می کنند!»
منبع:
http://mfa.gov.il/MFAFA/IsraelExperience/IraniansInIsrael/Pages/191210-EsterTomb.aspx
آمون : اصلا اشکم در نیامد. دولت کذاب.
احکام اسلامی و دستورات دینی وجوب انجام غسل و وضو گرفتن و طهارت قبل از اعمال و مناسک آئینی اسلام و تطهیر و استنجا و استبرا
دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 03:07 ب.ظ
آقای رهگذر به نکته مهمی اشاره کردید. در مورد جماع و جنابت و بول حکم قرآن و منطق انسانی و عقل سالم بشری فقط طاهر نمودن موضع است و غسل(شستن) فقط برای صورت در هنگام وضو گرفتن بکار رفته است. اگر پیامبر آنگونه که در قرآن کریم هم آمده است چندین زن داشته در اینصورت در مطقه کم آبی مانند نجد عربستان و بخصوص در فصل زمستان غسل دادن بصورت کنونی کاری بس دشوار و بلکه غیر عملی بوده است.
پاسخ:
کم اب بودن حوره کعبه در زمان بعثت و محیط مرکزی رشد اسلام،
محرز نیست.
مرمت و ترمیم اشیا باستانی و کشفیات و زیرخاکی های باستانی توسط مرمت کاران و ترمیم کنندگان یافته های باستانی و کهن
abbas
دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 03:59 ق.ظ
http://iranian.com/Pictory/2003/October/a1.html
پاسخ:
باز نشد
abbas
دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 04:12 ق.ظ
http://storage.lib.uchicago.edu/ucpa/series3/derivatives_series3/apf3-01716r.jpg
پاسخ:
متعلق به کجاست.
abbas
دوشنبه 29 مهر 1392 ساعت 06:04 ق.ظ
ستاد سلام۰ متعلق به دانشگاه شیکاگو می باشد ۰استاد اگر ای میل اولی را باز کنید عکس های بهتری وجود داردممنون
آمون : در اولین کامنت، این عکس است با این توضیحات :
Ancient
Sculptor Donato Bastiani working on the restoration of the colossal bull's head from Persepolis in the Iranian Hall of the Oriental Institute Museum in Chicago. Photograph ca. 1939 >>> More (2) (3)
مصاحبه با دکتر رضا ضیاء ابراهیمی در مورد ناسیونالیسم ایرانی و فرهنگ ها و مکاتب اصیل ایران پیش از ناسیونالیزم دروغین فعلی
salehyk
یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 06:45 ب.ظ
http://www.iranglobal.info/node/26281
پاسخ:
باز نشد.
آمون : حرفهای صد من یه غاز!
ایران، ملی گرایی و افسانه هویت آریایی
چاپ ایمیل جمعه, اکتبر 18, 2013 - 18:23
دکتر رضا ضیاء ابراهیمی
این تفسیر بیدردسر از تاریخ، ایرانیان را از هرگونه مسوولیت یا حتی حضور در تاریخ خود تبرئه کرده و خیلی راحت ورود اسلام به ایران (یا به قول نژادپرستانه: «حمله اعراب») را دلیل عقب ماندگی کشور بیان میکند. نیازی به گفتن نیست که هرجنبه از این روایت درتضاد با واقعیتهای تاریخی است (امروزه دانشمندان بر تداوم روال طبیعی زندگی در ایران قبل و بعد از اسلام و نبود شاهدی مبنی بر وجود گسست تاریخی میان دو دوره مورد اشاره اتفاق نظر دارند).
دستگاه حکومتی ایران در قرن بیستم، چه در زمان سلطنت پهلوی و چه در دوره حاکمیت جمهوری اسلامی، به شکلی فعال در پی تبلیغ روایتها و دیدگاههای خاص خود از «ایرانیت» بوده است. با توجه به گوناگونی قومی، مذهبی و زبانی به شدت ریشه دار در ایران، جای تعجب نیست که ایرانیان در برابر این روایتها و مکانیسمهای کنترلی که از سوی دولت بر آنها تحمیل شده، مقاومت کرده و به آن اعتراض داشته باشند. نزاع بر سر تعریف «شخصیت ملی» تا امروز ادامه داشته و امکان رسیدن به تفاهم در مورد ماهیت واقعی «ایرانیت» همچنان دور از دسترس به نظر میرسد.در این گفتوگو، دکتر «رضا ضیاء ابراهیمی»، استادیار کالج «کینگز» لندن به ارایه دیدگاههای خود درباره بحث به شدت مورد مناقشه ملیگرایی ایرانی میپردازد.دکتر ضیاء ابراهیمی درباره چگونگی شکلگیری آن چه او «ملیگرایی گمراه کننده» میخواند توضیح میدهد؛ جنبهای خاص از پدیده ملیگرایی ایرانی که روایتی غیرتاریخی و نژادپرستانه درباره ملت ایران ارایه میدهد.به استدلال او، این جنبه از ملیگرایی به دنبال تهی کردن ایران از واقعیت وجودی خود به عنوان سرزمینی اسلامی و شرقی با ترسیم چهرهای از ایران است که به عنوان عضوی از جامعه اروپا، از بد حادثه درمنطقه خاورمیانه گرفتار شده است.او در ادامه به بحث درباره آن چه از دید او حاکمان ایران در آینده با آن روبه رو خواهند شد – با توجه به وجود اقلیتهای مختلف قومی و زبانی در کشور –پرداخته و از چگونگی احتمال شکلگیری دیدگاهی جامعتر از بحث هویت ملی و حاکمیت دولت در ایران سخن میگوید.اگر بخواهیم از دیدگاه شخصی شما شروع کنیم، میتوانید بگویید چطور شد که به موضوع ملیگرایی ایرانی علاقهمند شدید؟•من بخشی از عمرم را در ایران و بخش دیگرش را در سوییس زندگی کردهام. در بیست و چند سالگی چند ماهی را در کالیفرنیا گذراندم و این اقامت کوتاه مدت تاثیر زیادی در زمینه درک شخصی از احساس تعلق در من ایجاد کرد. من تا آن وقت خودم را یک ایرانی میدانستم که در سایه افتخار اسطورههای معروف ملی کشورش زندگی میکرد و هیچ هویت دیگری را برای خود نمیپذیرفت. در واقع، منکراین بودم که کشورهای اروپایی فرانسوی زبان – که سالهای زیادی از عمرم را در آنجا زندگی و تحصیل کرده بودم – به درستی میتوانستند بخشی از هویت من را تشکیل دهند. در کالیفرنیا بود که متوجه واکنش بهشدت اروپایی خودم در قبال جامعه خودرو محور و فوقالعاده مصرفگرای آمریکایی علاقهمند به پرسه زدن در مراکز خرید و رستورانهای زنجیرهای شدم (یا دست کم این چیزی بود که دوستان و بستگان آمریکایی در مورد من متوجه شده بودند). این موضوع سبب شد که به وجود ماهیت اروپایی در درونم پی ببرم.
مهمتر این که در آن جا، در کنار برخی ازهموطنان ایرانی خود احساس بیگانگی میکردم. نمیتوانستم فرمول تعلق مورد نظر آنها با آن همه تعریفهای سفت و سخت نژادی و فرهنگی، احساس میهنپرستیشان در قبال آمریکا که به شکل عجیبی اغراقآمیز به نظر میرسید و نفرتشان از هر چیز اسلامی و عربی را درک کنم. همه اینها نشانههایی بود از گرایش آنها به جهانبینی افراطی ملیگرایانهای که ریشهای در واقعیتهای تاریخی زادگاهشان نداشت. فاصله سالمی که به دنبال این تجربه بین خودم و داستانهای ملی پیشپا افتاده کشورمان ایجاد شد به من اجازه داد تا به تدریج به نقد این اسطورهها بپردازم. این فرایند در جریان تحقیق من در زمینه تاریخ روشنفکری در ایران، در مورد آن چه «ملیگرایی گمراه کننده» مینامم به اوج خود رسید؛ نوعی از ملیگرایی که آریاییگری از اساسیترین جنبههای وجودی آن است.میتوانید درباره ریشههای آریاییگری در ایران و حضور آن در زندگی سیاسی و فکری ایرانیان در طول یک قرن گذشته بیشتر توضیح دهید؟- مفهوم بیولوژیکی و فرهنگی «نژاد»، ایدهای اروپایی است که از اواخر قرن هجدهم تا نیمه اول قرن بیستم – پیش از آن که ابتدا به شکل علمی و سپس از نظر سیاسی اعتبارخود را از دست بدهد – رواج داشت. تفکر «نژاد آریایی» هم به همین ترتیب در مکتب اروپایی پدید آمد. خیلی دشوار است که پیشینه طولانی این تفکر را در چند خط به شکلی مختصر و مفید بیان کرد اما اجازه دهید فقط به این نکته اشاره کنم که در آن دوره، تضاد میان نژادهای «آریایی» و «سامی» به عنوان یک حقیقت غیرقابل انکار علمی مطرح بوده است. «ارنست رنان»، جامعه شناس برجسته فرانسوی قرن نوزدهم، اعتقاد داشت که «تضاد میان نژادهای آریایی و سامی محوری است که تمام عالم به دور آن در حال چرخش است.»روشنفکران ملیگرای پیشکسوت در ایران، به ویژه میرزا آقا خان کرمانی، به دلایل مختلف این فرضیه را پذیرفتند؛ اول این که آنها علم فرنگیان (اروپاییها) را با استناد به انجیل به عنوان یک حقیقت دینی پذیرفته بودند؛ دوم این که آریاییگری آسانترین راه برای توضیح علت عقبماندگی ایران از اروپا در زمینههای اقتصادی، اجتماعی و نظامی بود. در واقع، بازتصویری که از اسلام ارایه شد چیزی محصول ذهن عربهای سامی بود؛ دینی که به باور ملیگرایان - با کمک منابع اروپایی آنها - با زور شمشیر بر ایرانیان آریایی تحمیل شده بود. به این ترتیب، برای علت پسرفت ایران دلیل بسیار ساده و قابل هضمی وجود داشت که همانا از دست دادن خلوص نژادی و فرهنگی ایرانیان بود.این تفسیر بیدردسر از تاریخ، ایرانیان را از هرگونه مسوولیت یا حتی حضور در تاریخ خود تبرئه کرده و خیلی راحت ورود اسلام به ایران (یا به قول نژادپرستانه: «حمله اعراب») را دلیل عقب ماندگی کشور بیان میکند. نیازی به گفتن نیست که هرجنبه از این روایت درتضاد با واقعیتهای تاریخی است (امروزه دانشمندان بر تداوم روال طبیعی زندگی در ایران قبل و بعد از اسلام و نبود شاهدی مبنی بر وجود گسست تاریخی میان دو دوره مورد اشاره اتفاق نظر دارند). با وجود این که مدتهاست آریاییگری در غرب، چه به عنوان یک فرضیه علمی و چه به عنوان یک جهانبینی سیاسی کنار گذاشته شده (به استثنای گروه به حاشیه رانده شدهای از راستگراهای افراطی)، راحتی و جذابیت این گفتمان باعث شده تا به جرات بتوان گفت بخش بسیار بزرگی از جامعه ایران هنوز بر باور خود در زمینه برتری نژاد آریایی پایبند ماندهاند.آریاییگری یا آن چه شما «ملیگرایی گمراه کننده» مینامید چه تفاوتی با سایر جریانهای ملیگرایی در ایران دارد و آیا این ویژگی در همه شکلهای ملیگرایی ایرانی مشترک است؟•یکی از اشکالاتی که من بر این موضوع وارد میدانم این است که چندگانگی نگرشهای ملیگرایانه از سوی پژوهشگران به طور کلی نادیده گرفته شده است. به نظر من برخی نگرشهای ملیگرایانه، با جهانبینیها و هدفهای مختلف ممکن است به یک موضوع مشترک بپردازند. در مورد بحث ما، جای هیچ انکاری نیست که ملت ایران را میتوان به شکلهای مختلف تعریف کرد. به عنوان نمونه، برای برخی ایرانیان، اسلام شیعه بخشی جداییناپذیر از ارزشهای ملی ایران است. دیگران، از جمله خودم، امیدوارند به جای ایرانیتی با قومیت یا فرهنگ بسته و انتسابی، شاهد جامعهای باشند که بر مبنای به رسمیت شناختن و وفاداری به یک نظم مدنی برگرفته از یک نظام مردمسالار مشروع شکل گرفته باشد. با این حال، در میان شکلهای مختلف ملیگرایی ایرانی، یک شکل از جهانبینی به دلیل ارایه توضیح و تفسیر زیاد از بقیه متمایز است. نوعی از ملیگرایی که جهانبینی پایداری دارد به گونهای که محتوای آن در طول 150 سال گذشته خیلی کم دچار دگرگونی شده است. مهمتر از همه این که، این نوع از ملیگرایی به عنوان جهانبینی رسمی حکومت پهلوی (در فاصله سالهای 1304 تا 1357 شمسی) مطرح بوده و به همین دلیل بارها و بارها با استفاده از متون درسی مدارس، تاریخنگاری جانبدارانه و تبلیغات به ذهن نسلهای مختلف ایرانی خورانده شده و از این جهت اثر آن غیر قابل چشمپوشی است. این همان جهانبینی است که درباره آن مطالعه میکنم و آن را «ملیگرایی گمراه کننده» مینامم چون میبینم که هدف اصلی آن گمراهی ذهن انسانهاست. به بیانی دیگر، هدف این شکل از ملیگرایی تهی کردن ایران از واقعیت مشهود خود به عنوان سرزمینی اسلامی و شرقی و به تصویر کشیدن آن به عنوان عضوی از خانواده اروپاست که از بد حادثه، درمنطقه خاورمیانه گرفتار شده است. ادعای خویشاوندی نژادی میان آریاییهای ایران و اروپا، گفتمانی نژادپرستانه است که به بروز چنین انحرافهایی دامن میزند و از این رو، «تفکر نژادی» جنبهای اساسی از «ملیگرایی گمراه کننده» به شمار میآید. این نوع تفکر در ادعای محمد رضا شاه که قرار گرفتن ایران درخاورمیانه را تنها یک «تصادف جغرافیایی» میدانست، نمود پیدا میکند. انکار واقعیت مشهود ایران خیالی واهی است که راه به جایی نخواهد برد.
برخی پژوهشگران و روشنفکران به دنبال جدا کردن آریاگری ایرانی از یهود ستیزی شرورانه و ویرانگر منتسب به آلمان (نازی) هستند. درباره این تلاشها چه نظری دارید؟•گرچه شکی نیست که وجود احساسات ضد سامیگری در ایران – به ویژه از نوع «توطئه جهان یهود» آن – واقعی است، با این حال باور ندارم که چنین احساساتی ]در درون هسته ایدئولوژیک] «ملیگرایی گمراه کننده» جایی داشته باشد. اصلیترین دغدغه ملیگرایان ایرانی، تقلید از مدرنیته اروپایی به منظور بیرون کشیدن ایران از رخوتی بود که دچارش شده بود. در این میان، دادن نقش منفی به عربها سادهترین راه برونرفت از مشکلهاست چرا که راحت میشود با فحش و ناسزا همه تقصیرها را به گردن عربها انداخت. میزان نفرت از عربها در ملیگرایی گمراه کننده ایرانی دست کمی از میزان نفرت از یهودیان در ملیگرایی رمانتیک آلمانی اواخر قرن نوزدهم میلادی ندارد. با این حال، یهودیان نقشی در نمایشنامه درام ملیگرایی ایرانی ایفا نمیکنند یا حداقل نقش پررنگی ندارند. بنابراین، گرچه ملیگرایان ایرانی گفتمان اروپایی «نژاد آریایی» را برگزیدهاند اما گزینش آنها انتخابی بوده یعنی فقط تا جایی به آن بها دادهاند که بتواند راه حلی برای برونرفت از مشکلات غیرقابل حل ایران ارایه کند. برای نمونه، از «تهاجم» اعراب سامی غیر آریایی به ایران به عنوان دلیل اصلی ضعف نسبی ایران در مقایسه با کشورهای اروپایی یاد میشود. با توجه به نبود احساسات ضد یهودی در هسته «ملیگرایی گمراه کننده»، در این توطئه ملیگرایانه جایی برای بازی یهودیان وجود ندارد. درباره یهودیان ایرانی باید گفت همان گونه که خودشان هم به درستی مطرح میکنند، دوره پهلوی عصری طلایی برای یهودیان ایران به شمار میرود. این که از یک سو گفتمان نژاد آریایی در اروپا به شدت ضد سامی بوده و از سوی دیگر یهودیان ایرانی اغلب خود را وامدار ملیگرایی دوره پهلوی و عنصر آریاگری آن میدانند نشانگر وجود تضادها و تناقضهایی در این میان است. برای نمونه، در صحبتی که با یک خانم یهودی ایرانی درمنطقه «وست وود» تهرانجلس داشتم، ایشان ادعا میکردند که این یهودیان ایرانی هستند که آریاییهای اصیل محسوب میشوند چرا که نسل ایرانیان مسلمان با اعراب مخلوط شده و عنصر آریاگری خود را از دست دادهاند. این مانند آن است که یک یهودی دربند در اردوگاههای مرگ آلمان نازی با استناد به نظریهای ادعای برتری نسبت به هموطنان مسلمان خود داشته باشد که به خودی خود نشانگر سردرگمی هویت ایرانی است؛ هویتی که هنوز گرفتار مفاهیم نژادی منسوخ شده است.
در مورد ایدهای که از سوی برخی افراد، از جمله آخرین شاه ایران تبلیغ میشد مبنی بر این که ایرانیان ملتی یکپارچه، متحد و همبسته با پیشینهای بیش از 2500 سال هستند چه نظری دارید؟•بیایید در این مورد با هم روراست باشیم؛ این موضوع (تمدن 2500 ساله ایرانی) افسانهای بیش نیست. ملتها در دوران قرون وسطی به شکل کنونی وجود نداشتهاند. در آن دوران همبستگی میان اقوام برپایه معیارهای محلی یا مذهبی بنا میشد؛ برای نمونه، شاعر معروف، حافظ – که به عنوان یکی از نمادهای ایرانیت مطرح است – در هیچ کدام از شعارهای خود خود را به عنوان یک ایرانی معرفی نکرده بلکه تنها خود را فردی ساکن شیراز نامیده است . «ملت» تنها زمانی به نماد اصلی هویت انسانها تبدیل میشود که یک دولت مدرن از طریق نمادها، سیستم جامع آموزش و پرورش و ماشین تبلیغاتی خود بکوشد تفکر تعلق ملی را گسترش دهد. البته ردپای تفکر «ایران» به عنوان یک مفهوم فرهنگی و جغرافیایی را میتوان پیش از این زمان و حتی در دوران باستان پیدا کرد اما باید توجه داشت که تفکر یاد شده، ایدهای سیال بوده که محتوای واقعی آن تفاوت زیادی با برداشت امروز ما دارد.هخامنشیان هرگز به جنبه فرهنگی دولت خود اشارهای نکرده و هرگز خود را ایرانی یا «پرشین» نخواندهاند. ما در واقع نمی دانیم واژه معروف «آریا» که در منابع اوستایی و هخامنشی به آن اشاره شده به چه معناست. نمیدانیم آیا آریا نام یک قبیله، یک جامعه زبانی یا – حتی محدودتر از آن – تنها قشری از اجتماع بوده است؟ در کتیبه های «کرتیر»، موبد پرنفوذ اواخر دوره ساسانی، واژههای «اران» (ایران) و «آنران» (غیر ایران) – بدون اشاره به جنبههای فرهنگی یا زبانی – به روشنی به مفاهیم سیاسی- جغرافیایی میپردازد . در دوران اسلامی، ایران به تفکری جغرافیایی- فرهنگی تبدیل میشود که با دیگر نهادهای منطقهای از جمله خراسان، عراق عجم، سیستان و سایرین به رقابت میپردازد؛ گسترهای جغرافیایی که آن را حکومت ساسانی مینامیم.
آیا منابعی که از دوران ساسانی در اختیار داریم اطلاعاتی در این مورد در اختیارمان نمیگذارند؟•یکی از واقعیتهای اساسی که ملی گرایان علاقهمند به وقایع دوران باستانی واژه ایران و متغییرهای آن، به عمد نادیده می گیرند این است که همه منابع نوشتاری که در اختیار داریم – از کتیبههای نقش رستم گرفته تا شاهنامه – از سوی شماری افراد باسواد و با هدفهای خاص نگاشته شدهاند. به بیانی دیگر، ممکن است جمع کوچکی از نخبگان از واژه «ایران» برای اشاره به مواردی دیگر استفاده کنند؛ از جمله ناحیهای جغرافیایی با برخی ویژگیهای مشترک فرهنگی و زبانی یا یک سلسله پادشاهی مانند ساسانیان که در تلاش برای ایجاد مشروعیت برای حکومت خود بر حوزه بسیار وسیعی از باورهای دینی و فرهنگی هستند. در حال حاضر هیچ مدرکی در اختیار نداریم که با استناد به آن بتوانیم درباره هویت تودههای بزرگی از دهقانان، قبیله نشینان، بازرگانان، زنان و سربازان گمانهزنی کنیم، مطلقا چنین مدارکی را در دست نداریم. این افراد از نظر تاریخی حرفی برای گفتن ندارند چون بهرهای از سواد نداشتهاند. خیلی بعید است که چنین افرادی از 2500 سال قبل خود را به عنوان «ایرانی» قلمداد کرده باشند. کسی که بخواهد چنین گزارهای را مطرح کند بیشک مدارک زیادی برای اثبات درستی گفتههای خود در اختیار خواهد داشت. البته به شرط آن که مخاطبان او ملیگرایان دوآتشهای نباشند که حاضر باشند حقایق تاریخی را قربانی فرضیههای خود کنند.مساله این جاست که ملیگرایی با وجود این که پدیدهای جدید به شمار میرود، با اتفاقهای دوران باستان سروکار دارد که تقریبا همیشه نابهنجاری و تحریف تاریخی را در پی دارد. ملیگرایان با مراجعه به متون کهن، هر زمان که به واژه «ایران» برمیخورند از آن به عنوان شاهدی برای جاودانگی ملت ایران از دوران باستان یاد میکنند. واقعیت اما بسیار متفاوت است و مطالعه بیطرفانه منابع نشان میدهد که مفهوم ملی ایران، آن گونه که این دسته از ملیگرایان میپندارند، در فاصله دهههای 1860 و 1890 میلادی از سوی «میرزا فتحعلی آخوندزاده» و «میرزا آقا خان کرمانی» ساخته و پرداخته شده است؛ موضوعی که تا بعد از جنگ جهانی اول آن چنان فراگیر نشده بود.
آینده ملیگرایی ایرانی را چگونه میبینید؟ با توجه به غلبه و سلطه اسلام سیاسی و «هویت اسلامی» پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، آیا درست است بگوییم آن چه امروز شاهد آن هستیم خیزش احساسات ملیگرایانهای است که حکومت اسلامی در ایران برای کنترل آن تلاش میکند؟•نفوذ ملیگرایی گمراه کننده با وجود تمام فراز و نشیبهایی که با آن روبه رو بوده، همچنان با قدرت در جریان است به نحوی که از سال 1357، بیشتر مخالفان سکولار جمهوری اسلامی از این دسته ملیگرایان بودهاند.
پدیدآورندگان اولیه این جهانبینی، اختلاف عمیقی را در میان گروههایی از جامعه ایران ایجاد کردند که من «مریدان کوروش کبیر» و «پیروان امام حسین» مینامم. هنوز باید منتظر بمانیم و ببینیم که آیا تلاش برای آشتی دادن این دو جنبه مصنوعی از هویت ایرانی راه به جایی خواهد برد یا خیر. یونانیان برای تعریف عصر طلایی خود از دو دوره جایگزین یونان باستان و امپراتوری روم شرقی شروع کردند. امروزه، بیشتر یونانیان با هر دو دوره تاریخی کشور خود سازگاری پیدا کرده و میتوانند به هر دو دوره افتخار کنند. اما ایرانیان هنوز توفیقی در چیرگی بر شکاف میان ایران پیش از اسلام و ایران اسلامی کسب نکردهاند.
در مورد خود حکومت چطور؟ حکومت چه نقشی در ایجاد پیاپی روایتهای هویتی بازی میکند؟
بسیاری از مقامات جمهوری اسلامی ثابت کردهاند که هرگاه مشروعیت حکومت خود را در خطر دیدهاند، در انگیزش احساسات ملیگرایانه خیلی موفق عمل کردهاند. «تخت جمشید» و «شاهنامه» به همان اندازه دوران سلطنت پهلوی در نمایش نمادین ملیگرایی جمهوری اسلامی کاربرد داشتهاند. این جاست که مساله جالب میشود؛ وقتی جمهوری اسلامی مجبور به حمایت کلامی از ملیگرایی میشود به گونهای از ملیگرایی گرایش پیدا میکند که از پیش وجود داشته که همانا نسخه (گمراه کننده) دوران سلطنت پهلوی است. در این میان گونه کمی اسلامی شدهای از «ملیگرایی گمراه کننده» هم هر از گاهی نمایان شده است. نشانههایی از این گونه را میتوان در برخی نوشتههای سرشار از مفهومهای نژادپرستانه شریعتی پیدا کرد (برای نمونه، این ادعا که اسلام شیعه، شکل ایرانیزه شده از اسلام است). با این حال، جمهوری اسلامی در ایجاد یک ایدئولوژی ملیگرایانه به اندازه کافی منسجم با اصول و آموزههای دقیق و به حد کافی جذاب برای جایگزینی ملیگرایی گمراه کننده ناموقق عمل کرده است. جنبش ملی- مذهبی در ایران هنوز در دوران نوزادی به سر میبرد و باید دید آیا میتوانند چنین شکلی از ملیگرایی را در آینده پدید آورند. من شخصا شک دارم که بتوانند موفقیتی در این زمینه به دست آورند.به نظر شما آیا ایجاد یک نظام فدرال یا تمرکززدایی سیاسی در ایران امری اجتنابناپذیر است؟ آیا تقدیر دولت ملی قوی و مرکزی در ایران تبدیل شدن به یک نظم سیاسی است که با خط سیر تاریخی و آرایش جمعیتی ایران همخوانی بیشتری داشته باشد؟•در این جا هم شاهد ادامه شگفتانگیز رفتار حکومت ایران با مردم در دوران پیش و پس از انقلاب 1357 هستیم؛ امروز هم سرکوب خواستههای فرهنگی و زبانی اقلیتهای ایران با همان شدت و میزان دوره قبل از انقلاب ادامه دارد. هنوز هم در ایران مطرح کردن بحث دفاع از حقوق اقلیتها، ناصواب به شمار میآید. بسیاری از ایرانیان هنوز از باز کردن «جعبه پاندورای» حقوق اقلیتها در هراسند چرا که فکر میکنند با بازکردن این جعبه، سیل بلاها و شوربختیها بر سرشان فرود میآید که کمترین نتیجه آن، تجزیه کشور خواهد بود. به نظر من احتمال بروز چنین خطری در صورت ادامه بیتوجهی به حقوق اقلیتها بالاتر میرود. این مسالهای است که باید به عنوان یک ضرورت ملی، هر چه سریعتر به آن پرداخته شود.
درباره نقش حکومت، خیلیها ادعا میکنند که وجود حکومت مرکزی ملیگرای پهلوی ضروری بود و برای اعتبار بخشیدن به گفته خود از متحد نگه داشتن کشور از سوی حکومت پهلوی در آن دوران دم میزنند. این مورد قابل بحث است. این دیدگاه قطعا با نظر بسیاری از اعضای اقلیتهای قومی سرکوب شده یا نوادگان عشایر کوچ نشینی که به زور مجبور به اقامت در یک ناحیه خاص جغرافیایی شده و یا دیگر قربانیان سیاست تمرکزگرایی حکومت ایران در هر یک از دو دوره تاریخی یاد شده، همخوانی ندارد. در واقع دولت مرکزی بخشهای بزرگی از جمعیت ایران را از زادگاه خود بیرون راند. مطمئن نیستم که فدرالیسم (حاکمیت حکومت مرکزی) راه چاره باشد. همان گونه که پیش از این هم اشاره کردم، از دید من تنها راه نجات، به وجود آوردن ایرانی است که با استفاده از یک قرارداد اجتماعی مردمسالارانه، حقوق همه شهروندان خود را به شکلی یکسان رعایت کند، نه این که حکومتی بیاید و یک هویت قومی یا مذهبی خاص را از بالا به مردم تحمیل کند. فقط چنین ایرانی – که تشکیل آن از زمان نهضت مشروطه خواهی به مدت بیش از یک قرن به تعویق افتاده – می تواند یک پارچگی کشور و وفاداری همه شهروندان خود را تضمین کند. چنین حکومتی می تواند فدرال باشد، اما نه لزوما.کتاب شما با عنوان «ظهور ملیگرایی گمراهکننده: مسابقه و مدرنیته در ایران 1860 تا 1940 میلادی» در آیندهای نه چندان دور منتشر خواهد شد. به نظر شما این کتاب چه چیزی به ادبیات رو به رشد ملیگرایی ایرانی اضافه خواهد کرد و این که از مخاطبان شهرنشین ایرانی انتظار چه بازخوردی دارید؟•در این کتاب تلاش کردهام ریشههای فکری ملیگرایی گمراه کننده و روند انتخاب و بومیسازی ایدههای ویژه اروپایی درباره مفاهیم ملت و نژاد را ردیابی کنم. این ایده ها از آن جهت مهم بودند که با استفاده از آنها، میشد برای مساله عقب ماندگی ایران در مقایسه با اروپا بهانه تراشی کرد. این روایت که همه ما می دانیم در طول زمان پدید آمده است؛ ایران پیش از اسلام تمدن بزرگی به شمار می رفت که برابر یا بهتر از اروپای مدرن بود، تمدنی که با حمله اعراب سامی که تنها هدفشان نابودی هویت جداگانه ایران بود، افول کرد و برای برگرداندن ایران به شکوه و قدرت گذشته خود چاره ای نداریم جز این که میراث اعراب را به کلی ریشه کن کنیم؛ اسلام، واژههایی که از زبان عربی قرض گرفتهایم و سایر موارد. در مورد این که خوانندگان چه برخوردی با این کتاب خواهند داشت هم باید بگویم پژوهشگران ایرانی که با پژوهش من آشنایی دارند در بیشتر موقعیتها از من حمایت کردهاند. از سوی دیگر، هواداران ملیگرایی گمراهکننده به من ایمیلهای بلند بالای توهینآمیزی با اتهامات همیشگی (عامل جمهوری اسلامی ، نوکر انگلیس و تجزیه طلب یا هر سه مورد با هم) میفرستند که این دسته از افراد به کار خود ادامه خواهند داد. امیدوارم نتیجه کارم ایرانیان را تشویق کند تا اسطوره «ملیگرایی گمراه کننده» را مورد بازخواست قرار دهند تا بالاخره روزی فرا برسد که بتوانیم خود را از شر میراث نخنما شده آخوندزاده، کرمانی و متفکران نژاد پرست اروپایی رها کنیم. هویت ما به هوایی تازه نیاز دارد چرا که هنوز گرفتار مفاهیم نژادپرستانه خفهکننده و مشکلآفرین از زمانی دیگر و مکانی دیگر است. تاریخ ما به شدت تحریف شده و نیاز مبرمی به بازنویسی دارد. کار زیادی پیش رو داریم.
----رضا ضیاء ابراهیمی استادیار «تاریخ خاورمیانه در قرن بیستم» در کالج «کینگز» لندن است.اسکندر صادقی بروجردی دانشجوی سال آخر دکترا در کالج «کویین»، دانشگاه آکسفورد است.منبع: http://iranwire.com
عکسها و خاطرات گذشته و قدیمی آقای ناصر پورپیرار از کوهنوردی و فتح قله های کوههای ایران در دوران جوانی و دوستان کوهنورد
علیرضا
یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 05:34 ب.ظ
با سلام.
استاد شما قبلا کوه نورد بودید؟ چندین تصاویر از شما در حال کوه نوردی در کتابی مشاهده کردم خواستم بدانم جعلی هستند یا واقعا این شمایید؟
با سپاس.
پاسخ:
عکس های من درست است، کوه جعلی است.
روشنفکری آلوده ایرانی و مسخره بازی و بی حیایی وقیحانه به جای پاسخ و استدلال منطقی یا تسلیم شدن در برابر حقیقت و واقعیت
سلام محمدی
یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 02:30 ق.ظ
با سلام خدمت استاد و دوستان گرامی
اگر در این چند سال ، در مقابل چیزی جسته بودند ، با این مقام ظهور نمی یافتند .
پاسخ:
استاد بزرگ. عاقبت حال روشن فکری شعر باز همین شاه کارهاست که پس از 12 سال خودی بنماید.
حسین از شیراز
یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 10:59 ق.ظ
این بنده خداها دیدن جواب منطقی به مدخل های بنیان اندیشی ندارن کارشون به نقاشی و بادکنک هوا کردن و... افتاده. تنها جوابی که باید به این نوکران یهود گقت زکی به...
استاد تنها چیزی که اینها رو عصبانی تر میکنه یادشتهای اسلام و شمشیر است که برد بسیار بالایی در بین دینداران واقعی داشته است که دشمنان اسلام و مسلمانان رو رسوا کرده.
با ارزوی طول عمر همراه با سلامتی برای شما استاد گرانقدر
پاسخ:
fبه خواست خدا این خط و خطوط گام های نخست رسوایی انان است.
آمون : مطلب قبلی این زمینه :
تناقض در نظریه داروین و موضوع حلقه مفقوده داروینی در تکامل خلقت انسان از نسل میمون و دورزدن خلقت انسان به عنوان خلیفه خداوند
خواننده همیشگی
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 07:27 ب.ظ
استاد من احساس می کنم به نوعی به نقض نظریه داروین رسیده ام و به نوعی حکمت آفرینش حیوانات را فهمیده ام امیدوارم فرصتی پیش بیاید به طور حضوری آن را مطرح کنم.
پاسخ:
امیدواریم
آمون : احتمالا این یادداشت پیشین در این زمینه است :
برچسبها: نظریه تکامل گونه ها و تکوین خلقت، اصل انواع و کتاب / نظریه داروین، اصل تنوع گونه ها، چارلز داروین، چارلز رابرت داروین ، داروینیسم، حلقه مفقوده خلقت انسان از میمون، گیاهان، حیوانات، انسان و آفرینش، حیات و آفرینش گونه های مختلف، انسان شناسی و کشفیات غارهای کهن، باستان شناسی تاریخ زیست انسان، تضادها و تناقضات روایات و تواریخ
چاپ اولین کتاب کمیک استریپ در ایران و مسخره کردن آقای ناصر پورپیرار در نقاشی ها؛ لوده بازی های جهودان و اهل کنیسه نجس
خدابنده
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 02:05 ب.ظ
من این کتاب را اتفاقی دیدم و مطالعه کردم و تصویرش را هم برای گروه شما ارسال نمودم.
چیزی که جالب بود طراحی و کمیک های واقعا حرفه ای در این کتاب تصویر شده بودند و با توجه به اولین بودن این نوع کتابها در ایران کمی جالب بود. یعنی کمدی ها و تکه های استفاده شده سوای منظورهای خاص، بسیار عالی بود و حداقل به نظر بنده کم از مدلهای خارجی نداشت، منتها اهداف کثیفی که پشت طراحی عالی (و مطمئنا سرمایه گذاری بالای) این مجموعه وجود دارد بی دلیل نیست و شاید هم اثر عکس را بگذارد ولی باید دید و منتظر ماند که مجموعه های چه کسانی و چه اهدافی را خطاب قرار خواهند داد.
باتشکر
پاسخ:
به هر جهت مدیون شماییم و از مرحمت های شما تشکر داریم.
آمون : متن قبلی در اینجاست :
خاطرات گذشته از درماندگی و بدبختی جهودان و تلاش برای گسترش دروغ با تکرار چندباره آن در محافل قب ماندگان ذهنی مورخ نما
کلام ماندگار حق
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 11:18 ق.ظ
سلام استاد
در نگاه اول انسان کلی عصبانی میشه ولی به خدا قسم نهایت ذلت و درماندگی اون ها رو نشون می ده ، اتفاقا باید به فال نیک گرفت و همین که مطلب رو با نصب در سایت تون جاودانه کردین بعنوان سندی بر جهالت درمان نشدنی باستان پرست ها در آینده نوبت ماست که به ریش اونها بخندیم وقتی می بینیم مردم با اردنگی این نخاله ها رو از صحنه فرهنگی جامعه و ذهن خودشون پاک می کنند.
آدم یاد میمون های باغ وحش می افته که برای خود شیرینی مقعدشون رو به تماشا کننده ها نشون می دن. حکایت اون جملست که میگه « یه بز هم دور و برمون پیدا نمیشه تا بهش ثابت کنیم که چه علف شیرینی هستیم » .
برای تلافی متن زیر رو بخونیم :
«این گزارش عینا در چند سایت مختلف به همراه چند عکس منتشر شده است. من از این جلسه با خبر بودم ضمن این که با مطالعهی همین یکی دو اثر تورج دریایی او را صاحب نظر نمیشناختم و یقین داشتم که حرف تازه ای در موضوع ساسانیان ندارد. بنا بر این شرکت در سخنرانیاش را وقت تلف کردن تلقی میکردم زیرا پس از مباحث و اسنادی که در موضوع جعل بودن اصلیترین کتیبه های ساسانی و نیز نادرست بودن دانسته های پیشین در موضوع هخامنشیان و اشکانیان در سه کتاب اخیرم منتشر کردهام، هرنوع گفت و گویی با هرکسی را در این موضوعات، که مبتنی بر تکرار همان موهومات و اباطیل پیشین و بدون توجه به داده های نوین باشد، بیهوده میدانم.
از این پس و تا زمانی که این به اصطلاح حضرات اساتید دربارهی جعلیات بنای مکعب زردشت و غار حاجیآباد و نقش رجب و محوطهی تخت جمشید، و چنان که در کتاب بعد به خواست خدا خواهم آورد، جعلیات تاریخی در مجموعهی پاسارگاد و در گل نبشتهی بابلی کورش، توضیحی فنی و تاریخی نیاوردهاند، هر نوع ادعای آنان بر مبنای تاریخ تعریف شدهی موجود از ایران باستان و از سلسله های هخامنشی و اشکانی و ساسانی، درست مصداق ضربالمثل خندیدن به ریش خودشان است.
من ضمن ستایش از مقابله با این دلقکان دروغ پراکن در موضوع هستی و هویت ایرانیان…
خسرو م. – دانشجوی رشته میراث فرهنگی:
گزارشی ازجریان جلسه سخنرانی دکتر دریایی درموسسه ایران شناسی بریتانیا درمبحث تاریخ ساسانیان
سکوت طرفداران تز« دوازده قرن سکوت!»
درمقابل طرفداران طیف« دوقرن سکوت! »، شکسته شد!!!
موسسه ایران شناسی بریتانیا در تهران، عصر روز سه شنبه بیستم مردادماه ، جلسه ای جهت سخنرانی آقای دکتر تورج دریایی در خصوص تاریخ ساسانیان در محل سالن این موسسه واقع در باغ سفارت انگلیس با حضور دهها تن از مشتاقان تاریخ ایران باستان برگزار کرد.
سخنرانی دکتر دریایی پیرامون این عنوان پس از خیر مقدم آقای پیتر مورگان ریاست موسسه ایران شناسی بریتانیا ، بزبان انگلیسی ایراد شد.
اما آنچه که بسیار بیشتر از اصل این سخنرانی مورد توجه حضار قرار گرفت و وقت جلسه را بخود اختصاص داد مباحثات وسیع ، مستمر و متخالفی بود که به هنگام پرسش و پاسخ میان چند تن از مستمعین با سخنران مذکور اتفاق افتاد.
یکی از دانشجویان رشته باستانشناسی که در این اجلاس شرکت کرده بود با ابراز تردید در خصوص صحت استناد آقای دکتر دریایی به کتیبه های موجود در نقش رجب و نقش رستم و نیز نادرستی اظهارات و کشفیات تاریخی برخی از مستشرقین غربی در قبال سایتهای فرهنگی کشورمان اعلام کرد عکسهای واضح و مستندی در اختیار دارد که نشان می دهد اصلیت این کتیبه ها و نیز صحت اظهارات مذکور در معرض تردید جدی قرار گرفته اند. وی نخست خواستار اجازه نمایش این عکسها شد که به دلیل نبود امکانات فنی مقدور نگردید. سپس فرد یاد شده با ارایه جدید ترین نسخه از سری آثار «دوازده قرن سکوت! » نوشته آقای ناصر پور پیرار خواستار اظهار نظر سخنران در قبال مجموعه مطالبی از نویسنده مذکور گردید که همانند کتابهای پیشینش در جلد دوم ساسانیان نیز مدعی جعل وسیع مستشرقین و جهل عمیق باستانگرایان وطنی در قبال تاریخ ایران قبل از اسلام می باشد.
...
سپس یک خانم جوان از جای برخاست و آقای دکتر دریایی را مخاطب قرار داد:
- آقای دکتر ببینید من خودم الفبایی که شما از آن بعنوان الفبای پهلوی نام می برید را یاد گرفته ام. به محل مکعب زرتشت در نقش رستم رفته و تک تک این کتیبه ها را بارها نسخه برداری کرده و خوانده ام. از نظر من این کتیبه ها واقعا جعلی هستند.چطور ناگهان پشت سکوها و لابلای شکافها و جرز سنگها کتیبه کنده شده است؟!این اصلا عقلانی نیست.مثلا در همه این کتیبه ها ستون از گوشه و یا وسط کتیبه ها می گذرد. این چه سلطانی بوده که پشت ستون کتیبه کنده است؟! کتیبه پشت ستون بدرد چه کسی می خورده و یا اینکه فاصله یکی از این کتیبه ها در پای همان مکعب زرتشت بیشتر از دو سه وجب بالاتر از زمین نیست. فکر نمی کنید این کتیبه ها هم که فاقد بار معنایی مشخصی هستند و هر کس ترجمه ای و تفسیری از آن ارایه کرده اساسا جعلی هستند؟! آیا واقعا این الفبای ناقص و آن زبان الکن به اصطلاح پهلوی قدرت کتابت و محتوای معنایی مورد ادعای شما را داشته است؟ آیا فکر نمی کنید زمان دفاع از این اوهام سپری شده و نسل جوان می خواهند حقایق را بدانند؟!
(خنده برخی از حضار با صدای بلند و اعتراض جمعی دیگر به آنها)
- دکتر دریایی گفت: اینکه چرا این کتیبه ها را ساسانیان آنجا و اینگونه نوشته اند به من مربوط نیست. بهتر است از خود ساسانیان سئوال کنید!
- خانم یاد شده با مخاطب قرار دادن جمعی که اقدام به تمسخر پرسشگران دگر اندیش می کردند با عتاب گفت: شما بهتر است بجای این قهقهه ها و خنده ها به ارایه پاسخ های علمی بیندیشید. چراکه استفاده از حربه تحقیر برای دفاع از مواضع شخصی شرم آور است . اما آقای دکتر دریایی از نظر من اگر واقعا شما بعنوان یک ساسانی شناس معتقد به وجود چنین زبان و ادبیاتی هستید فقط یک جمله به زبان پهلوی صحبت کنید تا همه به صحت گفتگوهایتان آگاه شوند.خواهش می کنم بفرمایید من منتظر شنیدن هستم....
متن کامل رو از اینجا بخونید:
http://w3.naria.ir/view/5.aspx?id=282
آمون : مطلب متناظر این است :
مسخره کردن آقای ناصر پورپیرار توسط انتشارات جهودان خناس در اولین کتاب کمیک استریپ ایرانی و دفاع از کتیبه بیستون مجعول و نوساز
حبیب
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 02:17 ق.ظ
منم با ایه ای که ایدین جان گذاشتن موافقم
استاد شما الانم کم طرفدار ندارید یه روز میرسه که تمام کسانی که شما رو مسخره میکنن از قول شما نقل قول بیارن اون روز دور نیست انشاءالله
پاسخ:
سخت ترین نبردها جنگ با دروغ است.
آمون : بنگرید به این مطلب :
تلاش برای تغییر باورهای غلط و اشتباه میلیونها شهروند کشور در مورد دروغهای تزریق شده به پیکره فرهنگ و باور عمومی ملی توسط جهودان
علی قدیمی
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 02:04 ق.ظ
خیلی جالب تست ما چندین سال است این وبلاگ را میخوانیم ولی نمیدانیم کی به جمع بندی میرسسم خوشبختانه مونع و مترسک ها و جعلیات فراوانی به ورطه هلاکت رسیده اند ولی دانستن اینکه که جمع بندی میکنید حق این مسافر و همراه چندساله شمتاست اگر سیاستی دارید که نگویید ان جدا ولی اگر غیر از این است بگویید که چند یادداشت دیگر به پایان مباحث مانده البته پس از آن تکمیل و تشرسح جای خود را خواهد داشت .رشته ما غیر از تاریخ است و واقعا از اوقات فراغتمان جهت روشنگری به این سایت میاییم .خوش باشید و پاینده به قول سلطنتی ها!
پاسخ:
تعویض باور چند میلیون نفر از تمام طبقات اجتماعی و مثلا اثبات نبود ناصرالدین شاه صرف یک عمر تمام می طلبد.
آمون : مطلب قبلتر :
حلقه مفقوده خلقت بشری و تکامل انسان از گونه های خاصی از میمون های باهوش و با ذکاوت و تضاد و اختلاف نظریه داروین با اسلام و قرآن
حنیف
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 12:02 ق.ظ
در آخرین کامنت از مقدمه ی 48 فرموده اید «قرآن مخالف تکامل نیست و معتقدان به تکامل هم مشرک و دشمن نیستند»
آیا باید قائل به دو جور انسان باشیم؟ نسل آدم که در قرآن اشاره شده, یا انسان ناشی از تکامل داروینی؟
پاسخ:
فقط باید حوصله کنید..
اهانت، تمسخر، توهین، هتک حرمت و چاپ کاریکاتور آقای ناصر پورپیرار در کتاب نقاشی و سرگرمی کودکان،ناتوانی در برخورد منطقی استدلالی
aydın
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 11:51 ب.ظ
وَیَصْنَعُ الْفُلْکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکُمْ کَمَا تَسْخَرُونَ ﴿38﴾
و کشتى را مىساخت و هر بار که اشرافى از قومش بر او مىگذشتند او را مسخره مىکردند مىگفت اگر ما را مسخره مىکنید ما شما را همان گونه که مسخره مىکنید مسخره خواهیم کرد
پاسخ:
همین خواهد شد. ان شاء الله و نه چندان دور.
شهاب غدیری
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 01:00 ق.ظ
از دو جهت خبر خوشحال کننده ای است.
اگر تا دیروز فلج بودنشان در مقابل منطق بنیان اندیشی و قلم پورپیرار اثبات شده بود، حال صورت عینی تری پیدا کرد.
و کودکان از کودکی با پورپیرار آشنا خواهند شد.
پاسخ:
بسیاری از حقایق و باورهای امروز با جدال فراوان و طولانی خود را به ثبت رسانده اند. ترکیب و امتزاج حق و صبر در قرآن بی بدیل به تصادف نیست.
طالب حقیقت
شنبه 27 مهر 1392 ساعت 01:28 ق.ظ
سلام به استاد و دوستان.
این هم اطلاعات کتابی که تصویر مربوطه در آن است:
http://www.ibna.ir/vdcizqaq.t1auq2bcct.html
پارپیرارسال: یکی که منکر فرهنگ ایرانی است و حرفهای عجیبی میزند!!!
مبارک باشد مجوز دادن به چنین کتاب هایی.
پاسخ:
امیدوارم سلامت و سر حال باشید.
آمون : این هم متن خبرگزاری کتاب ایران ibna ددر این مورد :
پرواز خیال در «ماجرای بیستون»4 بهمن 1388 ساعت 15:15
«ماجرای بیستون»، کتابی است که در قالب تصویرسازی دنبالهدار یا «کمیک استریپ» تهیه شده است تا یک حکایت تاریخی کهن را با زبان طنز برای نوجوانان ماندگار کند.
ایبنا نوجوان: کتابهای تصویری یا «کُمیک استریپ» از پرطرفدارترین و جذابترین کتابها هستند که کوچک و بزرگ هم نمیشناسند! همیشه در فهرست پرفروشترین کتابهای دنیا، نامی از «کمیک استریپ»ها هست.
البته این کتابها در کشور ما به اندازهی دیگر کشورها چاپ نمیشوند؛ ولی همین تعدادی هم که مثل «تن تن»، «ماجراهای آستریکس» و «ماجراهای چهار نخاله» منتشر شده، به یاد همهی کتابخوانها مانده است.و اما داستان کتاب «ماجرای بیستون»، در اوایل فرمانروایی «داریوش» از سلسلهی هخامنشی (2500 سال پیش) اتفاق میافتد و شخصیتهای اصلی آن از روستای «پلنگان» هستند.روستای پلنگان یک مکان واقعی است؛ جایی در منطقهی «اورامان» یا اورامانات (بین استانهای کردستان و کرمانشاه). شخصیتهای داستان به فرهنگ «ماد» تعلق دارند و از فرهنگ هموطنان کرد گرفته شدهاند. شخصیتهایی مثل:بامداد: مدیر، دانشمند، دقیق، تحصیلکرده و جدی است.فریاد: اندیشمند، فیلسوف و متفکر است و برعکس اسمش اصلاً هم فریاد نمیکشد و در طول داستان لام تا کام حرف نمیزند! مگر یکبار (در هر داستان) ولی همین حرفهای مختصرش هم مهم است.مهرداد: هنرمند، حساس، عاشق پیشه و شکموست. به عنوان یک هنرمند، نقاشی میکند، ساز میزند، شعر میگوید، آشپزی میکند و هزار کار ذوقی دیگر.شخصیتهای فرعی هم از این قرارند:تیرباد: کدخدای روستاست و در جوانی با فرناسپ (وزیر داریوش) در پادگانی در لیدیه همخدمتی بوده.بغداد: روحانی سفیدپوش، سفیدموی و سفیدخوی روستا. کلاً امور مردم روستا به عهدهی ایشان است.پولاد: آهنگر روستا، درشت هیکل، دلرحم ، مهربان و نیرومند. کلاً با رئیس بازی و خودکامگی میانهای ندارد.شخصیتهایی هم هستند که به تناسب داستان مطرح میشوند:برزو: کودک یتیم و چوپان ده. اصولاً رفتارش مثل ... ولی گاهی هم حرف حساب میزند. کلاً همه دوستش دارند و فریادهایش را نادیده میگیرند.داریوش: فرمانروای ایران، نمونهی یک مدیر در مقیاس کلان!فرناسپ: وزیر داریوش و دوست و همخدمتی «تیرباد» در جوانی. گواهینامه اسبسواری(!) خود را خیلی دیر گرفته و ترمز کردن را هنوز هم که هنوز است بلد نیست.مولتی مدیاسپ: پیک شاه که پیامهای چندرسانهای(!) را انتقال میدهد؛ البته به همراه اسبش «کلیک».کپک: کبوتر نامهبر دوستان ما. خودش اسم خودش را گذاشته کبوتر پیام کوتاه یا همان «کپک». یک جانور کم مصرف و تا حد ممکن تنبل!خسیس: خزانهدار پروژههای ساختمانی داریوش. مصری و کمی بدجنس.خبیث: سرپرست خبیث سنگتراشانی که داریوش از مصر آورده و چون کار را از دستش درآوردهاند، میخواهد سر راه دوستان ما سنگ بیندازد.فرهاد: نیازی به توضیح ندارد. هر جا که بیستون باشد، حتماً فرهاد هم دارد.نخدوک: فرمانفرمای دستنشاندهی بابل که به فکر شورش و خیانت است.چپکوک: وزیر نه چندان به درد خور نخدوک که کمی از نخدوک باهوشتر است.پارپیرارسال: یکی که منکر فرهنگ ایرانی است و حرفهای عجیبی میزند.خلاصه، یک داستان جذاب در انتظار شماست. چاپ نخست کتاب «ماجرای بیستون» نوشتهی پیمان ابراهیمی با طراحی آرمین نوایی به قیمت 8500 تومان به کوشش انتشارات ابریشمیفر منتشر شده و در دسترس شماست.
کد مطلب : 60661
و این هم متن لینک دیگر :
ماجرای بیستون
آخرین به روز رسانی: 30/ 4 /1392 موجود
ناشر: ابریشمی فر
نویسنده: پیمان ابراهیمی آرمین نوائی حمید خادمی
کتاب باهمین موضوع
توضیحات: حدود دوهزار سال پیش، در میان کوهسارهای بلند اورامان، در سرزمین کهن ماد، مردمانی سختکوش می زیستند که افزون بر کشاورزی و رمه داری صنعتگر و هنرمند نیز بودند. وزیر فرناسپ به دستور داریوش، به روستای پلنگان می آید و چند تن از مردمان هنرمند این روستا را برای کندن کتیبه ای در گلستانه می برد و بدین ترتیب مردمان این روستا، چون دیگر مردمان سرزمین ایران در بالندگی فرهنگی و اقتصادی کشور پهناورشان سهیم می شوند و با وجود مشکلات فراوان کتیبه را به سه زبان می نویسند تا سندی برای نسل های آینده و هزاره های نیامده باشد؛ سندی که تلخی جنگ های گذشته را به شیرینی همدلی و همکاری آینده تبدیل می کند.
و این هم خزعبلات دیگر در تعریف این یاوه نامه :
درباره کتاب «ماجرای بیستون» نوشته پیمان ابراهیمی7 آبان 1389کتاب «ماجرای بیستون» به شیوه تصویرسازی دنبالهدار (کمیک استریپ) تهیه شده است. در این کتاب به آداب و رسوم، لباسها، خوراکیها و شیوه زندگی مردم ایران باستان میپردازد تا بستر داستانش کاملا ایرانی باشد. داستان برخاسته از فرهنگ سرزمین کهن ایران است، از این رو ارزش آن را نباید نادیده گرفت.«ماجرای بیستون» از آنجایی آغاز میشود که «فرناسب»، وزیر داریوش هخامنشی، نزد مردم «پلنگان»، روستایی در میان کوهسارهای بلند اورامان، میرود و از آنها میخواهد که شاه را در کندن کتیبه بیستون کمک کنند. داریوش در آن روزگار دشمنانش را یکی پس از دیگری شکست میداد و میخواست نام و پیکره آنهایی را که از پا درآورده است، در دل کوه نقش کند.شماری از پلنگانیها که پولاد و بامداد و فریاد و تیرباد نام دارند، به وزیر میگویند: این که کاری ندارد و سختتر از «جنگ لیدیه» که نیست. پس دست به کار میشوند و با زدن داربست و کندن کوه، آرام آرام کتیبه را مینویسند. وزیر نیز هر بار تصویر یکی از دشمنانی را که از داریوش شکست خورده است، میآورد و از مردم پلنگان میخواهد که آن تصویر را در کنار تصویرهای دیگر، نقش کوه کنند.اما ماجراها به همین سادگی پیش نمیرود. بدخواهی و سنگاندازیهای «خبیس»، چهره ی پلید و زشت داستان، هر بار دردسری بوجود میآورد. یکبار میخواهد داربستشان را خراب کند و بار دیگر فرمانروای بابل را وادار میکند که به ایران بتازد. حتی خزانهدار داریوش را تحریک میکند تا مزد پلنگانیها را کمتر از آنچه داریوش فرمان داده بود، پرداخت کند.اما هر بار تیرش به سنگ میخورد و پلنگانیهای ساده دل، اما خوش قلب، نقشههای او را نقش بر آب میکنند. روستاییها همدل و یک سخناند و میخواهند هر طور که شده کاری را که از آنها خواستهاند، به موقع و سر وقت انجام دهند.فرناسب ـ وزیر داریوش ـ نیز مرد گوش به فرمان و مهربانی است اما دست و پا چلفتی است و ناخواسته در موقعیتهای خندهداری قرار میگیرد. یک بار که سوار بر اسب، سرگرم امر و نهی است، پاهای حیوان روی زمین یخ بسته لیز میخورد و وزیر بیچاره را محکم به زمین میکوبد. یک بار هم گرفتار دسیسه «خبیس» میشود و پیکرهای را که با زحمت به نزد پلنگانیها آورده بود، گم میکند.وقتی هم میفهمد که در چه تلهای افتاده است، آه و ناله میکند و بر سرش میکوبد و به بامداد و دوستانش میگوید: «حالا چه کار کنم؟... وای اگر در شوش بفهمند که من کوتاهی کردهام و بیگانهای من را فریب داد...». اما پلنگانیهای زبر و زرنگ نمیگذارند که غصه خوردنهای وزیر خیلی طول بکشد و چارهای برای مشکلش پیدا میکنند.پلنگانیها صاف و ساده و خون گرماند اما حواسشان جمع است که رو دست نخورند. حتی وقتی که به کاخ شوش میروند و داریوش بزرگ را میبینند که بر تخت شاهی نشسته است، میگویند: ما فعلا گرسنمان است، بعدا صحبت میکنیم. وزیر داد و بیداد میکند که «مراقب حرف زدنتان باشید» اما پلنگانیهای دوست داشتنی، گوششان بدهکار این تهدیدها نیست.سفرهشان را روی زمین پهن میکنند و به داریوش شاه میگویند: تو هم بیا با ما غذا بخور. داریوش که بوی غذاهای خوشمزه پلنگان به دماغش خورده، از تخت شاهی پایین میآید و کنار سفره روستاییها مینشیند و میگوید: «ما که گرسنه نیستیم اما برای دل آنها، از همان غذا میخوریم». وقتی هم یک دل سیر میخورد، میگوید: «چه غذاهای خوشمزهای دارند...کاتب را صدا کنید قرارداد را بنویسیم.»خلاصه، پلنگانیهای سختکوش یک لحظه هم از کار کردن خسته نمیشوند اما وقتی میبینند که نیاز به کمک دارند، از بقیه مردم پلنگان میخواهند که به کمکشان بیایند. آنها هم دسته جمعی، با زن و بچه، راه میافتند و به «بگستانه» (بیستون) میآیند و سرانجام با خوشی و شادمانی کار را تمام میکنند.پشت همه این ماجراهای ریز و درشت، یک راوی و قصهگو وجود دارد که خیلی وقتها صدایش را میشنویم و حرفهایش را که گاهی با مزه و خندهدار هم است، میخوانیم. مثلا وقتی کبوترنامه بر پلنگانیها، پا را توی یک کفش میکند و روی تابلویی مینویسد که از این به بعد فقط پیامهای کوتاه و سبک را میبرد، راوی مینویسد: «توصیه میکنم که هیچ وقت کار را لنگ نگذارید.»راست هم میگوید، چون با این سنگاندازیها و تنبلیها، انگیزه کار کردن دیگران را از بین میبریم. یا وقتی که پلنگانیها را میبینیم که سفت و سخت سرگرم کارند، همان راوی میگوید: «کارها خوب پیش میرود، چرا؟ چون همه کمک میکنند». اما در تصویر بعدی به ما میگوید: درست است که کارها خوب پیش میرود، «اما همه زندگی که کار نیست».شب چله است و باید پلنگانیها کار را تعطیل کنند و در کنار دیگر دوستانشان به شادی و جشن بپردازند. وقتی هم به آخر ماجرا میرسیم و داریوش شاه مزد خوبی به پلنگانیها میدهد، راوی باز سر و کلهاش پیدا میشود و میگوید: «آیا داستان ما تمام شده؟ معلوم است که نه...» و بدین گونه از خواننده میخواهد که دنباله داستانها را در کتابهای بعدی بگیرد. این را هم میگوید که «تا موقعی که کاری باقی مانده باشد که انجام دهیم، داستان ادامه دارد».«ماجرای بیستون» را پیمان ابراهیمی نوشته، آرمین نوایی طراحیاش را بر عهده داشته و امین محمودی طرحها را رنگ آمیزی کرده است. حمید خادمی هم ویراستار کتاب بوده است. خیلیها هم محقق و مشاور نویسنده و همکارانش بودهاند. آنها دست به دست هم دادهاند تا اولین کتاب کمیک استریپ ایرانی را خلق کنند.اما کتاب ابراهیمی، مثل هر سرآغازی، ممکن است کم و کاستیهایی داشته باشد. مثلا آنجایی که تیرباد پلنگانی به وزیر میگوید که کندن کتیبه بیستون سختتر از «جنگ لیدیه» نیست، نویسنده انگار فرض را بر این گذاشته که خوانندگان نوجوان، آنقدر اطلاعات تاریخی دارند که بدانند جنگ لیدیه نبردی بین کوروش هخامنشی و کرزوس ـ شاه لیدیه ـ بوده است.معلوم نیست که این فرض چه اندازه درست باشد. یا آنجایی که داریوش به خزانه دارش میگوید که «پنجاه دریگ طلا» به پلنگانیها بدهند، هیچ توجه نشده است که خوانندگان کم سن و سال «ماجرای بیستون» ممکن است ندانند که «دریک» (نه «دریگ») واحد پول زمان داریوش است.باز میتوان گفت که در هیچ کجای داستان گفته نمیشود که خائنینی که از داریوش شکست خوردهاند و وزیر هر بار تصویر یکی از آنها را میآورد، چه کسانی هستند و چه خیانتی کردهاند. بکارگیری واژهها و اصطلاحاتی مانند سهیم شدن (ص 1)، رسومات (ص 6) و حسن انجام کار (ص 8) هم خیلی با حال و هوای داستانی که برای نوجوانان و کودکان است، سازگار نیست. اما این انتقادهای جزیی چیزی از زیبایی و اهمیت کار نویسنده و همکارانش نمیکاهد. در این داستان به ظاهر ساده، آموزشهایی به بچهها داده میشود که بسیار ضروری است. مانند کار و اهمیت تعاونی و همکاری گروهی.همسانیهای کوچکی هم میان یکی از شخصیتهای «ماجرای بیستون» با چهرههای مشهور ماجراهای «تن تن و میلو» میتوان یافت. پولاد شاید نقش کم رنگی از «کاپیتان هادوک» ماجراهای تن تن باشد. نه تنها قیافهاش شبیه اوست، بلکه مثل او کند ذهن است و پرخوری میکند (هادوک زیاد مینوشد) و ناخواسته کمکهای بزرگی میکند تا کارها لنگ نماند. همیشه هم ذهنش درگیر مفهومی است که دیگران به سادگی درمییابند. این مفهوم ساده، در «ماجرای بیستون»، کلمه «رئیس» است که پولاد تا آخر ماجرا هم نمیفهمد معنایش چیست.نوجوانان ایرانی برای نخستینبار کمیک استریپها را با «ماجراهای تن تن» شناختند. بعدها «ماجراهای آستریکس» و «ماجراهای چهار نخاله» هم ترجمه شد و در میان بچههای ایرانی (و حتی بزرگترها) شهرتی به دست آورد. پیمان ابراهیمی همه آن کتابها را میبیند و از سال 1382 تحقیقش را آغاز میکند تا اولین کتاب کمیک استریپ ایرانی را بیافریند. ابراهیمی برای آن که بتواند حال و هوایی ایرانی به کتابش بدهد، فولکلور و فرهنگ عامه ایران را بررسی میکند و خواندن افسانهها و اسطورههای ایرانی را از یاد نمیبرد.او در کتاب «ماجرای بیستون» به آداب و رسوم، لباسها، خوراکیها و شیوه زندگی مردم ایران میپردازد تا بستر داستانش کاملا ایرانی باشد. هر کدام از شخصیتهای داستان او هم ویژگیی دارند که آنها را از بقیه متفاوت میکند. برای نمونه بامداد مردی مدیر و دقیق است، فریاد اندیشمند و متفکر، مهرداد هنرمند و حساس، تیرباد کدخدای ده و دوست وزیر داریوش، پولاد هم آهنگر دل رحم و مهربانی است که به بقیه کمک میدهد. یک کبوتر نامهرسان هم هست که اسمش را «کبوتر پیام کوتاه» گذاشتهاند. چون حاضر نیست خودش را به زحمت بیاندازد و پیامهای مفصل و سنگین اهالی پلنگان را برساند.ابراهیمی در کنار مطالعات میدانی و کتابخانهای، از کمکهای تخصصی باستانشناسی، زبانهای باستانی، روانشناسی و جامعهشناسی هم استفاده کرده است. کتاب بعدی او از این مجموعه «عقربهای معبد ایزیس» نام دارد و قرار است که دنباله ماجراهای پلنگانیها را در دو کتاب بعدیش «خدایان کوه المپ» و «دور ایران در یکصد روز» بیاورد. همانطور که گفتیم کار ابراهیمی زمینه و داستانی ایرانی دارد و قصهاش برخاسته از فرهنگ سرزمین ماست. از این رو ارزش آن را نباید نادیده گرفت.چاپ نخست «ماجرای بیستون» نوشته پیمان ابراهیمی و طراحی آرمین نوایی، با شمارگان 2000 نسخه و در 24 صفحه با بهای 8 هزار و 500 تومان به کوشش انتشارات ابریشمیفر چاپ و منتشر شده است.
مکاتبات، نامه نگاری ها و تلاشهای جمهوری عربی عراق و صدام حسین قبل و حین 8 سال جنگ و دفاع مقدس با ایران برای آتش بس
حنیف
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 11:19 ب.ظ
سلام استاد.
دوستان با فایرفاکس سعی کنید عکس ها باز می شوند.
استاد لینک زیر متن سخنرانی شهید رجایی در سازمان ملل در 26 مهر 59 درباره جنگ ایران و عراق می باشد. نکته ی جالب به نظر من البته اشاره ایشون به پیشنهاد آتش بس از سوی صدام است. (یعنی صدام در کمتر از یک ماه از شروع جنگ پیشنهاد آتش بس داده است!) نکته ی دیگر اینکه مدعی شده انقلاب ایران تا زمان پیروزی بیش از 65 هزار کشته داد
در مورد ایشون و متن این سخنرانی نظر بدین. باعث امتنان است.
http://www.imna.ir/vane.xbxbjh8fx9bij.html
پاسخ:
شورای انقلاب عراق در نامه های مبادله قبل از جنگ هم پیشنهاد اتحاد دو کشور علیه اسراییل را می داد که با وجود امثال بنی صدر گوش شنوایی نیافت.
برچسبها: جنگ ایران و عراق،8 سال دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، الحرب المفروضة، جمهوری اسلامی ایران، آیت الله خمینی ، جمهوری اسلامی، آیت الله العظمی روح الله خمینی، رئیس جمهور شهید محمد علی رجائی، رئیس جمهور سید ابوالحسن بنی صدر، ناگفته های پنهان سیاست و تاریخ، پشت پرده پنهان سیاست، اسرائیل / اسراییل / ارض مقدس
انتشار در حجم عظیم کتاب ضد شیعه «دشمنت را بشناس» توسط عربستان سعودی و اهدا به حجاج بیت الله الحرام به دستور پادشاه عربستان
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 10:52 ب.ظ
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/168596
پاسخ:
مگر چند میلیون زائر در عربستان بوده اند. ضمن این که منبع خبر نیز ذکر نشده است.
آمون : این هم متن خبر اما سالانه حدودا فقط 4 میلیون نفر حاجی می شوند که امسال هم 40 درصد کاهش یافته به علت انجام کارهای ساختمانی و توسعه حرم!
به دستور عبدالله بن عبدالعزیز آلسعود:
عربستان ۵ ملیون نسخه از کتاب ضد شیعه "دشمنت را بشناس" میان حجاج توزیع کرد
خبرگزاری تسنیم: منابع آگاه نزدیک به پادشاه عربستان اعلام کردند، وزارت حج این کشور به دستور پادشاه ۵ ملیون نسخه کتاب ضد شیعه "دشمنت را بشناس" را میان حجاج توزیع کرده است که در آن از مسلمانان سایر مذاهب خواسته شده است تا با شیعیان مبارزه کنند.نسخه قابل چاپ به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم به نقل از دام پرس، منابع آگاه نزدیک به عبدالله بن عبدالعزیز آلسعود اعلام کردند،پادشاه عربستان دوماه پیش از آغاز مناسک حج تمتع به وزارت حج این کشور دستور داد تا کتابی را علیه شیعیان تهیه و چاپ کرده تا طی مراسم حج امسال آن را در میان حجاج به صورت رایگان توزیع کنند.همچنین این منابع اعلام کردند، کتاب "دشمنت را بشناس" با محوریت تکفیر شیعیان و معرفی کردن آنان به عنوان دشمن اصلی اسلام و فراموش کردن صهیونیست و مساله فلسطین توسط یک نویسنده وهابی به نام "یعقوب بد القطامی" نوشته شده و در 5 ملیون نسخه به چاپ رسیده است، به گفته این منابع پادشاه عربستان بودجه ای بالغ بر 5 ملیون ریال عربستان را به چاپ این کتاب اختصاص داد.به گفته دهها تن که از راههای مختلف برای ادای مناسک حج تمتع وارد عربستان شدند، ماموران وزارت حج این کشور کتاب "دشمنت را بشناس" را که به زبانهای مختلف ترجمه شده بود میان حجاج توزیع کرده اند.این کتاب شامل چکیده ای از سخنان "ابنتیمیه" امام وهابیت در تکفیر شیعه و شاخههای مختلف آن آمده است که شامل کافر شمردن شیعیان و حلال بودن جان، ناموس و اموالشان است، همچنین در این کتاب آمده است که بر مسلمان واجب است تا پیش از جهاد علیه یهودیان و مسیحیان علیه شیعیان جهاد کرده و آنان را به قتل برسانند.لازم به ذکر است که آل سعود همواره سعی داشته است تا در راستای یاری رساندن به اسرائیل و سرپوش گذاشتن بر جنایتهای آنان در فلسطین، تشیع و ایران را به عنوان دشمن اصلی مسلمانان جهان معرفی کرده و از دیگر مذاهب دعوت به جهاد علیه آنان کند تا بدین وسیله افکار عمومی مسلمانان را از قضیه اصلی که همان آزاد سازی قدس است منحرف سازد.وهابیت همواره اعلام کرده است که تشیع دشمنی خطرناک تر از صهیونیست است و به جای مبارزه برای آزاد سازی قدس شریف اقدام به تشکیل گروههای تروریستی و بمب گذاری در کشورهای اسلامی همچون عراق،افغانستان و سوریه کرده است.انتهای پیام/
آلودگی تاریخ ملتهای جهان با دروغهای تزریق شده توسط یهودیان و قصه بافی و داستان پردازی به جای ثبت تاریخ و وقایع حقیقی جهان
الیاس
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 07:45 ب.ظ
حضرت استاد
با سلام
من حیت تفحص و گذشت و گذار در نوشته ها و مستندات جناب عالی به موضوعی برخوردم که خواستم اول از خود شما مطمئن شوم و سپس موضوع را باز کنم.
آیا شما در مورد تاریخ کشورهای همسایه نیز نظری دارید و با آنها مخالف هستید یا موافق و یا با کلیت آ«ها مشکلی دارید یا خیر؟
لطفا جوابن این بنده ناچیز را بدهید تا موضوع را باز کنم .
با سپاس
پاسخ:
ان چه را لازم بوده نوشته ام. در یک جمله بگویم تاریخ هیچ ملتی مطابق با واقعیت ها نیست و آلوده به انواع قصه ها و مجعولات است.
مشکل در باز کردن و دیدن عکسهای وبلاگ شخصی آقای ناصر پورپیرار (ناریا) و کنترل عکسهای یادداشت هواخوری 24 ناصر پورپیرار
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 07:11 ب.ظ
سلام استاد. عکس های هواخوری 24 قابل رویت نیست.
پاسخ:
کنترل می کنم.
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 08:26 ب.ظ
یادداشت ناقص می باشد!
پاسخ:
همین مقداری است که از ایمیل گرفته ام.
شعرسرائی و شاعری در اسلام و آیات قرآن و نگاه جامعه و مردم عادی به شاعر و شعرگویی، شعر عرب و سبعه معلقه از پرده های کعبه
جواد
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 09:40 ب.ظ
ارشیو سایت http://w3.naria.ir را از سال 82 تا آخرین یادداشت 92 را نگاه کردم، متاسفانه یادداشت " حرف اخر " را نیافتم،اگر ممکن است تاریخ ان را ذکر کنید.
در میان آرشیوها علاوه بر مطالب مربوط به شاهنامه که در کتابهایتان نیز موجود هست و بنده نیز جسته و گریخته مطالعاتی داشته ام و اسناد مستدل و قانع کننده ای ارائه داده اید و قابل تشکر و تحسین است ، مطلب "
شعر سرایی ؛ سرمایه و سوغات ذهن های ناتوان و بی کار " به تاریخ اول بهمن 85 ، اثار شعرا را فقط از دیدگاه قران آن هم بدون ذکر استثنا " إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ " بررسی کرده اید و هیچ سند دیگری نیست!
و من هم همان کامنت بی جواب "میعاد" ذیل همان مطلب را تکرار می کنم :
"به نام خدا
اولا جناب پورپیرار شما شعر زمان بعثت پیامبر را با اشعار شعرایی مثل مولانا و حافظ و سعدی مقایسه می کنید؟!شعر اعراب عموما در وصف جنگها و ...بوده است شما خود در کتابهای پلی بر گذشته از اشعار شعرای عرب به خوبی یاد کرده اید ولی وقتی به کسی مثل مولانا می رسد می گویید که تمام اشعار او ساخته و پرداخته یهودیان است!اخر مگر همین طوری الکی می شود کسی بنشیند و مثنوی بسراید مگر همین طوری الکی می شود کسی این دو بیت را بسراید(زو قیامت را همی پرسیده اند/کز قیامت تا قیامت راه چند/با زبان حال می گفت ای بسی/کی ز محشر حشر را پرسد کسی) یا مثلا(بلبلی زین جا برفت و بازگشت/بهر صید این معانی باز گشت/ساعد این شه مسکن این باز باد/تا ابد این در بر خلق باز باد)یا مثلا او در وصف پیامبر اسلام می گوید(خیز و بنگر کاروان ره زده/هر طرف غولیست کشتیبان شده
خضر وقتی غوث هر کشتی تویی/همچو روح الله مکن تنها روی
پیش این جمعی چو شمع آسمان/انقطاع و خلوت آری را بمان
وقت خلوت نیست اندر جمع آی/ای هدی چون کوه قاف و تو همای
بدر بر صدر فلک شد شبروان/سیر را نگذارد از بانگ سگان
طاعنان همچون سگان بر بدر تو/بانگ می دارند سوی صدر تو
احمقان سرور شدستند و زبیم/عاقلان سرها کشیده در گلیم
هین روان کن ای امام المتقین/این خیال اندیشگان را تا یقین))
در این ابیات مولانا آنقدر زیبا پیامبر را وصف کرده است که انسان خود به خود به عظمت او پی می برد یا مثلا کسی مثل سعدی می گوید(یکی قطره باران زابری چکید/خجل شد چو پهنای دریا بدید/که جاهی که دریاست من کیستم/گر او هست حقا که من نیستم/چو خود را به چشم حقارت بدید/صدف در کنارش به جان پرورید/...)یا مثلا همو می گوید(دوست نزدیکتر از من به من است/وین عجبتر که من از وی دورم/چه کنم با که توان گفت که دوست/در کنار من و من مهجورم)یا مثلا نظامی می گوید که
(عمر به خوشنودی دلها گذار/تا زتو خوشنود شود کردگار
سایه ی خورشید سواران طلب/رنج خود و راحت یاران طلب
دردستانی کن و درماندهی/تات رسانند به فرماندهی
گرم شو از مهر و زکین سرد باش/چون مه و خورشید جوانمرد باش
هر که به نیکی عمل آغاز کرد/نیکی او روی بدو باز کرد
گنبد گردنده ز روی قیاس/هست به نیکی و بدی حق شناس)
یا مثلا حافظ می گوید
(سالها دل طلب جام جم از ما می کرد/آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود/طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش/کو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست/وندران آینه صد گونه تماشا می کرد
گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم/گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد
بی دلی در همه احوال خدا با او بود/او نمی دیدش و از دور خدا را می کرد
آن همه شعبده خویش که می کرد آنجا/سامری پیش عصا و ید بیضا می کرد
گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند/جرمش آن بود که اسرار هویدا می کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید/دگران هم بکنند آنچه مسیحا می کرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست/گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد)یا مثلا او می گوید که(عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید/ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی)ما چطور می توانیم بگوییم که همه این اشعار ساخته و پرداخته قوم یهودند و به این دلیل این ابیات را ساخته اند که به اسلام ضربه بزنند!خوب فرض کنیم که این ابیات را یهودیان ساخته اند ما که داریم به همین زبان سخن می گوییم ما همانطور سخن می گوییم که سعدی سخن می گفته است او زبان فارسی را به وسیله زبان عربی ترمیم و مداوا کرد البته در این شکی نیست که زبان عربی زبان علمی آن زمان بود و همه فیلسوفان و عالمان کتابهای خود را به این زبان می نوشتند و مولانا در باب زبان عربی می گوید(پارسی گو گرچه تازی خوشتر است/عشق را خود صد زبان دیگر است) ولی من به شخصه نمی توانم بپذیرم که تمام زبان فارسی که ما الان داریم با ان صحبت می کنیم تماما دسیسه یهودیان است.شما یک بیتی از مولانا می آورید که(ما زقران مغز را برداشتیم/پوست را بهر خران بگذاشتیم)این بیت هیچ وقت ازان مولانا نبوده است اصلا با روحیه و دیگر ابیات مولانا این بیت نمی خواند مولانایی که از خواب مستمع نتایجی می گیرد که ورای عقل ما انسانهاست و این دریافت خود را بدون هیچ گونه سر و صدایی و بدون هیچ گونه ادعایی بیان می کند چطور می تواند ادعا کند که از قران مغز را برداشته است و پوست را برای خران بگذاشته است او از خواب مستمع نتایجی می گیرد که به قول علامه جعفری فیثاغورث آرزوی رسیدن به این نتایج را بعد از مدتها فکر درباره این موضوع با خود به گور برد آن سخنان این است
رفتن این آب فوق آسیاست رفتنش در آسیا بهر شماست
151.2 چون شما را حاجت طاحون نماند آب را در جوی اصلی باز راند
151.3 ناطقه سوی دهان، تعلیم راست ور نه خود آن آب را جویی جداست
151.4 می رود بی بانگ و بی تکرارها تَحْتَهَا الْأَنْهارُ تا گلزارها
151.5 ای خدا جان را تو بنما آن مقام کاندر او بی حرف می روید کلام
151.6 تا که سازد جان پاک از سر قدم سوی عرصه ی دور پهنای عدم
151.7 عرصه ای بس با گشاد و با فضا وین خیال و هست یابد زو نوا
151.8 تنگتر آمد خیالات از عدم ز آن سبب باشد خیال اسباب غم
151.9 باز هستی تنگتر بود از خیال ز آن شود در وی قمر همچون هلال
151.10 باز هستی جهان حس و رنگ تنگتر آمد که زندانی است تنگ
151.11 علت تنگی است ترکیب و عدد جانب ترکیب حسها می کشد
151.12 ز آن سوی حس عالم توحید دان گر یکی خواهی بدان جانب بران
151.13 امر کن یک فعل بود و نون و کاف در سخن افتاد و معنی بود صاف
151.14 این سخن پایان ندارد باز گرد تا چه شد احوال گرگ اندر نبرد
در این ابیات مولانا علت تنگی روزگار را با یک بیت ساده حل می کند (علت تنگی است ترکیب و عدد/جانب ترکیب حس ها می کشد) ما چطور می توانیم تمام این کشفیات باارزش را دسیسه بدانیم برای نابود کردن اسلام. خود مولانا در مثنوی خود در حدود 2000 مورد استفاده از قران داشته است چطور می توان گفت او که اینگونه تسلط بر قران دارد تمام سخنانش دسیسه است.
من سخنان شما را در باب ایران باستان خیلی می پسندم و بخصوص کتاب شما در باب هخامنشیان را یکی از بزرگترین کتابهای تاریخی می دانم ولی این سخنان را از شما نمی توانم بپذیرم زیرا من سالهاست با شور و عشق با این بزرگان زندگی کرده ام و تصور این موضوع که همه آنها چیزی جز دسیسه نبوده است برایم فوق العاده سخت و مشکل است.
پاسخ:
نتوانسته اید به مدخل مسلط شوید. خوش آمدن و یا بد امدن شما به مدخل اثر ندارد. اسلام و شمشیر را بخوانید. شعر نه نزد خداوند و نه قاطبه مردم عرب جایگاهی نداشته و شاعران را یاوه گو و در ردیف ساحران و محانین می شناختند زیرا پیامبر عالی مقام را به عنوان تمسخر شاعر و دیوانه می خواندند. لطفا از کتاب های مجعول و از میدان به در رفته فاکت نیاورید و اگر استیلایی ندارید بیش تر بخوانید. به انتهای جلد هفتم کناب صفویه رجوع کنید.
برچسبها: خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی، شعر سرایی و شعر بافی در فارسی، شعر و رسیدن به حالت آرامش روحی، شعرهای سروده شده، جایگاه شعر و شاعری در اسلام/قرآن، سوره شعرا و حکم شعر و شاعری،قرآن، شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی، شاعری و شعر گفتن در اسلام و قرآن، قصیده،غزل،مثنوی،قطعه،بیت،شعر،نظم، جلال الدین محمد رومی بلخی مولوی
مقاله «پورپیرار آب در خوابگه مورچگان ریخت!» از آقای پیمان بهراد در مورد نخستین واکنش ها به کتاب برآمدن هخامنشیان ناصر پورپیرار
کلام ماندگار حق
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 08:46 ب.ظ
«پورپیرار آب به خوابگه مورچگان ریخت! - مقاله آقای پیمان بهراد»
« نام مرد شایسته بلند خواهد شد،حتی اگر همه گربادها نیز علیه وی متحد گردند!»
سلمان ساوجی
« زیرا کتابی است که خلفا بر آن فرمانروائی ندارند و آن کتاب ذهن مردم است.»
لئونید سالاویف
یک تکرار، مقاله آقای پیمان بهراد:
در سال 1380 هفته نامه امید جوان،به بهانه چاپ کتاب دوازده قرن سکوت مصاحبه ای با آقای ناصر پورپیرار انجام داد.پس از چاپ آن مصاحبه سیل نامه های آماتورها و چند تایی از آن به اصطلاح متخصصان مانند دکتر عبدالعظیم رضایی،تاریخ فروش معروف،به دفتر نشریه سرازیر شد و از آن پس تا مدتی هر هفته صفحاتی از نشریه مذکور به چاپ مخالفت ها و فحش نامه های مخالفان و به اصطلاح منتقدان،و نیز تعدادی از موافقان این دیدگاه تازه اختصاص یافت.( مجموع آن مقالات از سوی آقای افشاری،یکی از همکاران نشریه امید جوان و از گروه مخالفان،در سال بعد با عنوان " آشتی با تاریخ،نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار" به چاپ رسید.)در میان آن همه مخالفت احساسی بی خبران از موضوع،مطلبی قابل اعتنا و تامل از آقای پیمان بهراد به چاپ رسید که من هنوز هم در توجه دادن ذهن مخالفان و به خصوص آماتورها به چگونگی موضوع،مطلبی به آن درجه از استحکام و ارزش کمتر دیده ام.مقاله آقای بهراد به رغم کوتاهی سرشار از نکات بنیادینی است که به نظر من حکایت از وجود تعمق فکری ایشان نسبت به وضعیت روشنفکری جامعه امروز ما دارد.به همین دلیل تصمیم گرفتم این مقاله را در این وبلاگ به همران نکات خودم بیاورم تا شاید در کاهش عصبانیت و روی آوردن مخالفان به خردورزی موثر باشد؛
« پورپیرار آب به خوابگه مورچگان ریخت! ( امید جوان،263 )
در عرصه سیاست و روزنامه نگاری سیاسی اگر نشریه ای تنها به درج مقالاتی که موافق با اندیشه و مرام خود باشد،بسنده کند،چندان عجیب نیست و این گونه نشریات حتا اگر گاهی به قدر پر کاهی به مخالفان خود مجال ظهور و حضور بدهند،بیشتر برای تظاهر به برخورداری از فرهنگ مداراست.نگارنده شخصا سیاست را ساحت عافیت اندیشی و احتیاط های راهبردی می داند و از چنین کنش و واکنشی شگفت زده نخواهد شد،اما اگر چنین امری در حوزه فرهنگ و اندیشه و هنر رخ دهد،واقعا « جای آن است که خون موج زند » در دل همه ی ما.
متاسفانه در نظام روشنفکری ایران ( که به نظر نگارنده هنوز وجود حقیقی پیدا نکرده و تنها در حد یک نام باقی مانده ) شاهد چنین رویکردی بوده و هستیم.گواه این مدعا واکنش غالب اساتید و اهل قلم نسبت به کتاب ها و مقالاتی است که هر از چند گاه چرت چند صد ساله ی آنان را پاره می کند! گویی رسم معهودشان آن است که در برابر نظریات ناخوش آیند ــ و مسلما بدیع ــ مطروحه،به ناسزا و شعار،و در محترمانه ترین حالت به سکوت و بایکوت نویسنده اکتفا کنند.چنین واکنشی در برابر کتاب های اخیر آقای ناصر پورپیرار هم رخ داده،اما خوشبختانه اقدام فرهنگی و تحسین برانگیز هفته نامه ی امید جوان باعث شد تا آرای مخالف در این باب مطرح شود.
بنده در این بحث سر آن ندارم که به محتوای کتب آقای پورپیرار بپردازم،چرا که این کار را بدیهی ترین وظیفه اساتید متخصص و مورخان می دانم.این فراگرد در حقیقت بهانه ای است تا به آقای پورپیرار،نه به عنوان محققی که « آب در خوابگه مورچگان ریخته » بلکه در مقام نویسنده ای که به واسطه آرایش به مهجوری و بایکوت محکوم شده،توجه شود.در آغاز روی سخن با کسانی است که در شماره 260 امید جوان به نویسنده تاخته اند،همان کسانی که به خاطر اجتناب از سکوت استراتژیک،شایسته تقدیرند؛اما این جوابیه ها که غالبا با احساسات شوونیستی و غیر محققانه نوشته شده،از آن کسانی است که علاقه مند به تاریخ و به تعبیر دیگر،آماتوراند! عزیزان من! آیا از خود پرسیده اید که واقعا چرا متخصصان در پشت سر شما پنهان شده و این وظیفه را بر دوش شما گذاشته اند؟ به گمان من اگر محققی برای رد نظریات نویسنده مدرک و دلیل محکمی داشت،حتا ساعتی در ارسال پاسخ درنگ نمی کرد و افتخار نجات فرهنگ و تاریخ ما را از ورطه ی تهمت و توهین،از دست نمی داد.از شما ملتمسانه می خواهم مقاله ی آقای محمد حسین ملایانی ــ مندرج در همان شماره ــ را یک بار دیگر مطالعه بفرمایید.آیا در عبارات ناسیونالیستی و رمانتیک ایشان،پاسخی مستند می توان یافت؟
آیا بهتر نیست به جای چنگ زدن به نظریه هایی که چون عادات مندرس،چهره ی واقعی تاریخ ما را پوشانده،به بی طرفانه شنیدن و حقیقت جویی عادت کنیم؟ بی تردید برای اساتید تاریخ تنها دو راه وجود دارد: ارایه ی پاسخی درخور،مستند و مستدل؛و یا پذیرش این آرا که به معنای دور ریختن سال ها تدریس و مطالعه،و انکار همه ی دانسته های پیشین است! تنها کسانی را یارای چنین واکنشی است که باور دارند در حوزه ی دانش هیچ نظریه ای مقدس و لایتغیر نیست،حتا اگر در رابطه با مقولاتی چون سلسله هخامنشیان،شاهنامه و یا ... باشد.
دردناک است اگر ببینیم مدعیان آزاد اندیشی،خود به ستیز با آرای جدید برخاسته اند.شاید باور نکنید اما هستند نشریاتی که به رغم یدک کشیدن عنوان روشنفکری،حتا از معرفی کتابی که با ذایقه آنان ناسازگار باشد،سرباز می زنند.این درد تاریخی ماست که هر گونه خلاف آمد عادتی را برنتابیم.باور کنید بسیاری از کسانی که نقاب آزاد اندیشی به چهره زده اند،دیکتاتورهای بالقوه ای هستند که امکان خودکامگی ندارند.یقین بدانید چنین روشنفکرانی اگر قدرت داشته باشند،روزی مرا و شمایان را به خاطر باورهایمان به بند خواهند کشید.با تمام عشقی که به ایران دارم به احترام آقای ناصر پورپیرار بر می خیزم،کلاه از سر بر میدارم و در همان حال بر جنازه ی روشنفکری می گریم.
پیمان بهراد »
پیش از این هم گفته بودم که جامعه روشنفکری ساختگی ما،به تمامی،برای بر حق نشان دادن خود و دفاع از نظریات مندرس پیشین،به طرز افراط گونه ای بر وطن پرستی،ملیت پرستی و دم زدن از ایران و ایرانیان روی می آورد،غافل از آن که « دو صد گفته چون نیم کردار نیست » و افراد در عمل و با قلم و کردارشان نشان می دهند که تا چه حد نسبت به مردم و میهن شان تعهد دارند،همچنان که در دو مقاله گذشته « تداوم تخریب در حوزه فرهنگ » و « صدام حسین از راویه ای دیگر » ،حد وطن دوستی و تعهد این زباله های فرهنگی ایران دوست!! در قبال کشور و مردم شان را با ارزیابی جزئی از عملکرد آنان در مرکز به اصطلاح گفت و گوی تمدن ها و موضع گیری شان در برابر هجوم وحشیانه غرب به عراق و خاورمیانه روشن کردم.
روشنفکران ما از این بابت هیچ تفاوتی با آن روحانیت ثروت اندوز و دنیا پرست حاکم در جمهوری اسلامی ندارند؛ همچنان که آن روحانیون فاسد و سزسپرده حاکم هر گونه صدای مخالف اعتراض آمیز و انتقادی نسبت به مفاسد خود را به جای پاسخ دهی،از طریق دستگاه های تبلیغاتی شان به دشمنی با اسلام و دین و انقلاب و مردم و کشور و خون شهیدان تعبیر، و سپس محکوم و سرکوب می کنند،این روشنفکرنماهای حزب ساخته مجعول الهویه نیز هر گونه صدای مخالف و انتقاد و اعتراض نسبت به ماهیت خود و باورهای قلابی شان را،به جای پاسخ دهی،به دشمنی با ایران و ایرانیان تعبیر، و اگر دست شان برسد ( همان طور که در مورد اساتید مرکز گفت و گوی تمدن ها دیدیم) ،با توصیه به استفاده از کثیف ترین شیوه های فاشیستی محکوم و سرکوب می کنند.
به راستی اینان دیکتاتورهای بالقوه ای هستند که آرزوی حمله آمریکا به ایران و بر سر کار آوردن رضا پهلوی را در سر می پرورانند تا بتوانند از این طریق ارکان قدرت در ایران را قبضه کرده و سپس قلم و زبان دگراندیشانی همچون آقای پورپیرار را به نام دفاع از ایران و ملیت ایرانی به .....
+ نوشته شده در دوشنبه، 12 مرداد، 1383 ساعت 11:5 توسط عارف گلسرخی
http://w3.naria.ir/view/14.aspx?id=362
آمون : در همین وبلاگ هم وجود دارد.
دلایل عدم کسب آگاهی از جغرافیای جهان تا زمان آغاز جهانگردی و ورود کشتی ها و سفینه های اقیانوس پیما در حدود 5 قرن پیش
دومینو
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 03:44 ب.ظ
باسلام.
چمن جغرافی نمیدانم میپرسم:استاد عزیز عدم امکان شناخت سرزمینهای ناشناخته مانند هند و افریقا تا زمان اقیانوس پیمایی بدلیل وجود عوارض طبیعی مانند رشته کوههای صعب العبور بوده یا دلیل دیگری داشته؟اگر پاسخ مثبت است دلیل عدم دسترسی اروپاییان به آفریقا را لطفا شرح دهید.
با تشکر فراوان...
پاسخ:
سئوالات شما نه مفهوم و نه جای ان در این ستون است. یادداشت های پیشین را بخوانید.
دیدار از توپکاپی (توپ قاپی) واماکن توریستی شهر استانبول ترکیه و بازدید از جعلیات و مصنوعات ساختگی یهودیان به عنوان میراث فرهنگی
موومان
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 03:01 ب.ظ
سلام و خدا قوت
خواندن این یادداشت شما تجربه ی بسیار شیرینی بود. اکنون دیگر ابداً از فکر کردن راجع به بنیان اندیشی این حس به من دست نمی دهد که در فضایی تکصدایی قرار گرفته ام، بلکه افتخار حضور در جمع و همیاری با دوستان بنیان اندیش را در مسیر حقیقت به وضوح احساس میکنم. احساس میکنم که اراده ای جمعی و بسیار قدرتمند در ما در حال تکوین است.
در اوایل شهریور ماه سفری به استانبول داشتم و توفیق پیدا کردم تا از نزدیک موزه ی توپکاپی را زیارت کنم. الحق که صحنه ی بسیار مضحکی بود! گله گله توریست بود که از ایتالیا و آلمان و چین و کره و ژاپن و سایر کشورها برای تماشای مشتی جعلیات فوق احمقانه صف میکشیدند، و لابد پس از بازگشت از موزه وجودشان آکنده از احساس افزایش ذخیره ی فرهنگی بود!! لابد افتخار میکردند که تجربه ای دیگر به کلکسیون تجریبات زندگی شان افزوده شده و در راه تعالی قدم برداشته اند!!!
اما چشم آنها کجا و چشم بنیان اندیش کجا...!!
پاسخ:
تجارب جدید و اخیر شخصی ام مطلبی را مسلم و از سویی دیگر اشارات شما را تایید می کند. از اوائل سال 92 گیرندگان تختگاه و جعلیات نه فقط رو ترش نمی کنند بل به دریافت ادامه سی دی و کتاب ها نیز مشتاق اند و به طور واضحی فحاشان پیشین هم از دسترس دور شده اند.
برچسبها: توپ قاپی، استانبول، ترکیه، ملای رومی، قونیه، ترکیه،استانبول، ترکیه جدید، مصطفی کمال آتاتورک، امپراطوری عثمانی در ترکیه امروزی، اشیاء باستانی قلابی و مجعول، بناهای باستانی و کهن، ثبت جهانی، طراحی و معماری و ساختمان و ابنیه، بنیان اندیشی و حمله به دروغها، انتشار و ترویج بنیان اندیشی، بازتاب بنیان اندیشی در جهان
به روز شدن وبلاگ خانم Naina Pagawan در مورد خاطرات سفر به مالزی و بررسی فرهنگی و زیرساخت های اجتماعی یک کشور اسلامی
naina
جمعه 26 مهر 1392 ساعت 12:52 ب.ظ
دیدار از مالزی- قسمت اول
پاسخ:
قبلا تناول شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر