چند تشکر دوستانه (دوستانه)چهارشنبه 24 اسفند 1390 ساعت 11:23 AM یه بنده خدا سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 6:35 PM جیگرتو کپل خان . درد و بلات بخوره تو سر همه مشرکان زبون نفهم سرراهی سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 8:04 PM ایااین عکس جعلی است؟ http://afshinarami.blogfa.com/post-132.aspx با عکس معروف او کمه شباهت زیادی به عمه پدرم و ایضا همشیره این جانب دارد بسیار متفاوت است(به علت برخی پیوندهای قدیمی نژادی): http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-4/anisodole.jpg انیس الدوله که خاندان انیسی ها(با آن نژاد بور چشم مغولی -گرجستانی) بخاطر قدرت او در امامه زورگویی میکردند و هین موضوع باعث کوچ طایفه های دیگر از آنجا به منطقه لواسان و فشم و ... شد, یکی اقوام مادر مادر پدر من است انیسی ها و گرجی ها و .. از نژاد گرجستانی های مهاجر به ایران هستند(نژاد مرکب از نزادزردچشم بادامی با درجه ای از کشیدگی کمتر , صورت سرخ و موهای بور استخوانهای فک قوی و عمر طولانی) طایفه پدری من از امامه به لواسان کوچ کردند۰بر اثر زورگویی انیسی ها) دعواهای طایفگی قدیمی رواج بسیاری داشته بر سر آب و بستن راه آن و مالکیت و ... که هنوز هم اثار آن کدورتها نزد عده ای باقی است چشمهای قدیمی تر ها کمی به حالت کشیده بود(حالت ترکی) اما نسلهای جدیدتر که در اثر ازدواج با دیگر قومیتها به وجود آمده اند چنین صورتهایی ندارند هرچه به زمان اخیر نزدیک میشویم ویژگی های نژاد گرجستانی کمتر دیده میشود چیزهایی که نوشتم مشاهدات عینی و دانسته های قدیمی های لواسان و طوایف مختلف آن است آزاده سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 10:22 PM مرسی استاد از پاسختون ضمنا خانم آزاده هستم پاسخ: خوش آمدید آزاده خانم ولایت فقیه و آیات آن در قرآن (نظرات جالب دیگران)سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 7:38 PM آرش۲/۱ سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:05 AM وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَـٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﴿٣٠﴾ [25:30] فولادوند و پیامبر [خدا] گفت: «پروردگارا، قوم من این قرآن را رها کردند.» در مهجوریت آخرین کتاب آسمانی همین بس که امروزه روز در دنیا به نام خدا و کتاب خدا ظلم می کنند و از عقاب هراسی ندارند. و اما در مورد نصر اصفهانی: از شما میخواهم که دوباره و چند باره متن زیر و سپس قران عزیز را بخوانید شاید که شمعی در تاریکی بیافروزید: تعداد زیادی از آیات قرآن مردم را به اطاعت از خدا، تعدادی زیادی به اطاعت از خدا و رسول، و یک مورد هم به اطاعت از خدا و رسول و «اولی الامر» (صاحبان امر) فراخوانده است. از طرف دیگر کلمه اولی الامر فقط دو مورد در قرآن بکار رفته است: تنها در سوره نساء آیات 59 و 83: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّـهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنکُمْ ۖ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّـهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّـهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ ۚ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلًا ﴿٥٩﴾ نساء [4:59] فولادوند اى کسانى که ایمان آوردهاید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید؛ پس هر گاه در امرى [دینى] اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب] خدا و [سنت] پیامبر [او] عرضه بدارید، این بهتر و نیکفرجامتر است. این جا صحبت از اطاعت ایمان آوردگان از خدا، پیامبر، و اولی الامر (صاحبان امر) است. بعد می گوید اگر اختلاف نظری داشتید آن را پیش خدا و پیامبر ببرید. اگر اولی الامر بر بقیه «حاکمیت» داشتند چرا می بایست اختلافات مردم با اولی الامر (رئیس ها) نزد خدا و پیامبر برده می شد؟؟ در موارد زیادی هم که فقط صحبت از اطاعت مردم از خدا و رسول است، بلافاصله به پیامبر می گوید اگر سرپیچی از این اطاعت کردند، وظیفه تو فقط ابلاغ آشکار است و تو وکیل و حافط آن ها نیستی. بعنوان مثال در آیه 80 سوره نساء می گوید: «هر کس از پیامبر اطاعت کند خدا را فرمان برده وهر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستادهایم». به آسانی می توان دید اطاعت از پیامبر برای اطاعت از خدا و به سبب وصل بودن پیامبر به منبع وحی است. و خدا اذن این اطاعت را داده است. وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ... (نساء آیه 64). و دومین و آخرین مورد اولی الامر در قران: وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ ۖ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَىٰ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ ۗ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلَّا قَلِیلًا ﴿٨٣﴾ نساء [4:83] فولادوند و چون خبرى [حاکى] از ایمنى یا وحشت به آنان برسد، انتشارش دهند؛ و اگر آن را به پیامبر و اولیاى امر خود ارجاع کنند، قطعاً از میان آنان کسانىاند که [مىتوانند درست و نادرست] آن را دریابند، و اگر فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، مسلماً جز [شمار] اندکى، از شیطان پیروى مىکردید. در آیه بالا صحبت از یک واقعه است. مردم خبری را با عجله و بدون مشورت با پیامبر و اولی الامر پخش کرده اند و این کار به ضرر پیروان رسول تمام شده است. گلایه است که اگر پیش از پخش آن خبر آن را با پیامبر و اولی الامر خودتان در میان می گذاشتبد به نفعتان بود .... اینجا می بینیم در زمان خود پیامبر بجز پیامبر اولی الامر وجود داشته است (اند). پس مراد این نیست که فقط یک نفر صاحب امر و آن هم پیامبر بوده که مردم می بایست از او اطاعت می کردند. طبیعی است که برای حفظ نظم و اداره بهتر امور باید سازمان و تشکیلاتی می بود. مثلا طبیعی است که آشپز ها می بایست از سر آشپز اطاعت کنند. سربازان از فرماندهان خویش اطاعت کنند... و غیره. این یک اصل بسیار پیش پا افتاده سازمانی است که برای مردم بیسواد و بدوی آن موقع هنوز به خوبی جا نیفتاده بوده است. از طرف دیگر حتی در دوران کنونی هم که کارکنان یک اداره موظفند طبق شرح وظایف و آیین نامه های مربوطه از روسای خود اطاعت کنند، مفهومش این نیست که کارکنان مثلا در امور خانوادگی خود هم باید از رئیس خود اطاعت کنند. یا مثلا مجبور به اطاعت از روسای سایر ادارات نیستند! این نوع اطاعت از اولی الامر یک اطاعت عرفی است که از آن نمی توان اطاعت شرعی تراشید. تازه مربوبط به یک رویداد خاص و زمان و مکان خاص هم می باشد. البته لازم به یادآوری نیست که این اصل عقلی و عرفی، بخاطر فواید نظم و انظباط برای جامعه، در هر زمان و مکانی لازم الاجرا است! آرش ۲/۲ سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:06 AM ادامه از بالا برخی با استناد به آیه زیر که می گوید پیامبر از خود مومنین با آن ها نزدیک تر است، چنین استدلال می کنند: خدا اختیارات وسیعی به پیامبر اسلام و به تبع آن به ائمه اطهار داده است و از طرفی ولایت سیاسی آنان را در کنار ولایت دینی، امری لازم و بایسته می داند. بنابراین ولی فقیه هم دارای این اختیارات است. النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ۖ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ ۗ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَىٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّـهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُهَاجِرِینَ إِلَّا أَن تَفْعَلُوا إِلَىٰ أَوْلِیَائِکُم مَّعْرُوفًا ۚ کَانَ ذَٰلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُورًا ﴿٦﴾ الاحزاب [33:6] فولادوند پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [و نزدیکتر] است و همسرانش مادران ایشانند، و خویشاوندان [طبق] کتاب خدا، بعضى [نسبت] به بعضى اولویت دارند [و] بر مؤمنان و مهاجران [مقدّمند]، مگر آنکه بخواهید به دوستان [مؤمن] خود [وصیت یا ]احسانى کنید، و این در کتاب [خدا] نگاشته شده است. این استدلال آقایان واقعا خیلی خنده دار است. موجب شگفتی است که چرا هیچوقت تمام یک آیه را نمی خوانند. در همین آیه می بینیم که این اولی بودن و سزاواری عینا در مورد خویشاوندان نسبت به یکدیگر هم آمده است و نمی توان گفت خوشاوندان بر هم ولایت و حاکمیت دارند. معلوم است پیامبری که این همه خون دل می خورد و اذیت می شد تا یک کلمه یاد آن مردم بدوی و مشرک و جاهل بدهد، از خود آن مردم به آن ها نزدیک تر بوده است... مردمی که آن همه به خود ظلم روا می داشتند! حالا چطور نزدیکی پیامبر به بندگان خدا برای آقایان فقها ولایت (بخوانید حاکمیت) می آورد، از آن حرف هاست!! در آیه زیر همین نسبت اولی (نزدیک یا سزاوار) بودن به صورت برعکس آیه بالا درباره اولی بودن پیروان حضرت ابراهیم به خود حضرت ابراهیم آمده است. خنده دار نیست اگر نتیجه گیری کنیم که مردم بر حضرت ابراهیم «حاکمیت» و یا «ولایت» داشته اند؟؟؟ إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ وَهَـٰذَا النَّبِیُّ وَالَّذِینَ آمَنُوا ۗ وَاللَّـهُ وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ ﴿٦٨﴾ [3:68] فولادوند در حقیقت، نزدیکترین مردم به ابراهیم، همان کسانى هستند که او را پیروى کردهاند، و [نیز] این پیامبر و کسانى که [به آیین او] ایمان آوردهاند؛ و خدا سرور مؤمنان است. در پایان باید گفت در قرآن نه تنها هیچ آیه ای در مورد ولایت فقیه نیامده است، که در مورد جانشینی پیامبر هم هیچ آیه ای نیامده است (توجه داشته باشید اینجا فقط صحبت از استناد قرآنی است). این اصل ولایت فقیه که مردم را سفیه و کوتاه فکر فرض می کند و چون بچه صغیر محتاج «ولی»، نتیجه نخواندن کامل آیات و قرآن و مواردی هم بخاطر جعل جاعلان حدیث و روایت است. تعریف ولی نزد آقایان: «کسی که امور طفل صغیر و یا شخص کوتاه فکر و سفیه و یا به طور کلی شئون جامعه ای را مطابق شریعت سر پرستی و اداره می کند. » (مصطلحات فقهى از سایت آیت الله سیستانی) بد نیست برای حسن ختام نظر یک مرجع تقلید بزرگ زنده را اینجا عینا نقل شود. این می تواند بیانگر تفکر رایج و غالب مراجع باشد که از زمین تا آسمان با فرآن فاصله دارد: «خداى متعال در قرآن مجید ضمن مواردى از جمله در آیه 55 سوره مائده، ولایت و حق حاکمیت را منحصر در سه فرد دانسته زیرا انسان اجتماعى الطبع است و بدون حاکمیت نمى تواند زندگى کند، و این سه فرد عبارتند از: 1. الله جل وعلا 2. رسول الله صلى الله علیه وآله 3. امیر مؤمنان على سلام الله علیه و یازده فرزند او. آنگاه که نوبت به امامت امام زمان سلام الله علیه وعجل الله تعالى فرجه الشریف و غیبت آن حضرت رسید چهار نائب خاص یکى پس از دیگرى معیّن فرمودند و سپس نیابت را عام در مراجعى که جامع شرائط تقلید مى باشند قرار دادند، لذا همه مراجع تقلید که جامع الشرائط اند ولایت دارند در حدود شرع و چهارچوب اسلام و قرآن، و این مطلب افتخار شیعیان است که ارتباط خود را با آسمان و وحى حفظ کرده و دیگر هیچ امتى این افتخار را ندارد، که بتواند ادعا کند: از طریق مرجعیت با امام زمان و امام زمان توسط پدران معصوم خود با رسول خدا، و رسول خدا با وحى و آسمان در ارتباط مى باشند، البته با حضور معصومین حق حاکمیت از آنان است و معصوم بهترین فرد است که نیازهاى جامعه را هم بهتر مى داند و هم بهتر تطبیق و پیاده مى نماید، و در زمان غیبت حق حاکمیت شرعى از آن شوراى مراجع است که با انتخاب مردم مبسوط الید مى شوند و حکم آنان مجتمعاً در امور عامّه امت نافذ مى گردد.» اما ببینید چگونه ما امت شیعه را از طریق خود و امام زمان با وحی و آسمان در رابطه قرار می دهند: «هیچ امتى این افتخار را ندارد، که بتواند ادعا کند: از طریق مرجعیت با امام زمان و امام زمان توسط پدران معصوم خود با رسول خدا، و رسول خدا با وحى و آسمان در ارتباط مى باشند.» نام اولین همسر ناصرالدین شاه قاجار (قاجار)سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 3:53 PM ** سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 11:37 AM دوست علی خان معیر الممالک می گوید خجسته خانم تاج الدوله دختر سیف الله میرزا نخستین زن عقدی ناصرالدین شاه بود . ولی خود ناصرالدین شاه می گوید "در 16 سالگی در تبریز گلین خانم نخستین همسرم را گرفتم. " بالاخره ما نفهمیدیم زن اول ناصرالدین شاه کی بود. شاید واقعا خودشم نمی دونسته. یا شاید همسرش دو تا اسم داشته . یک اسم ترکی و یک اسم فارسی.و یا.... فکر می کنم این سوال رو باید از خاخام بپرسم .اون این چیزها رو بهتر می دونه. حتی بهتر از خود ناصرالدین شاه. پاسخ: آقای **. فرصت دیگری حوصله کنید. ابراهیم و یعقوب و ذریه ان ها در تورات (یهود)سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 3:52 PM مهدی - مهدی سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 06:36 AM آقای عزیز، زیبایی یوسف، روایت تورات است. قرآن دلیل دیگری می گوید. آیه 31 سوره یوسف را به دقت بخوانید که "أَکْبَرْنَهُ" را دلیل مدهوش شدن زنان مصر و هوس کامجویی زن عزیز اعلام می کند. با احترام مهدی پاسخ: آقای مهدی - مهدی. ورود به حوزه ای از رسالت که با ابراهیم و یعقوب و ذریه ان ها مربوط است پیش از تعیین تکلیف با تعلقات دینی آنان، دشوار است و حال که با توان کافی بر اساس تذکر قران کریم یهودی بودن انان نفی می شود و نیز تورات های کنونی را با ادله لازم نو نوشته می دانیم پس شاید هم مانند مواردی دیگر تورات مسائل ابراهیم و ذریه اش را با ناشیگری تمام و اقتباس از قرآن به تورات افزوده باشند. معنی جمیل در قرآن (قرآن)سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 3:49 PM عزیز دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:29 PM سلام استاد! درپی پاسخ به خانم آزاده این سئوال برایم پیش امد که معنی جمیل در قرآن چیست؟ و دوم اینکه زنان دربار مصر به چه دلیل در مواجهه با حضرت یوسف دستانشان را بریدند(یا زخمی) ممنون پاسخ: آقای عزیز. در لغت نامه قرآن جمیل به معنای زیبایی با مفهوم امروزین نیست، زیرا از هجر و صبر جمیل می گوید. در باب علت بریدن دست به جای میوه هم به تر و مفیدتر است به همان زنان دربار مصر رجوع کنید. شروع به تحقیق در مورد قبرستانهای کنونی شهرهای ایران (شهرهای ایران)سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 3:47 PM مهدی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 10:01 PM با سلام وخسته نباشید خدمت استاد چندین سال است که مطالب شما را دنبال میکنم شیوه بررسی شما بسیار عالی است پرده از رازی برداشتید که آثار آن در همه پهنه ایرانی که من میشناسم برای انسان محقق بدون تعصب مشهود میباشد . میخواهم اگر خدا بخواهد و امکانات آن میسر بود اقدام به تحقیق در مورد قبرستانهای کنونی شهرهای ایران از نظر وسعت و سابقه استفاده از این قبرستانها نمایم تا ازاین طریق تا حدودی بتوان فراز و فرود جمعیت ساکن در شهرهای ایران را بدست آورد هرچند با تحقیقهای بسیار ابتدائی وسعت واندازه قبرستانها نوشته های شما رادرباره ساکنین نوپای ایران تایید میکند.سوال بنده این است که آیا با این تحقیقیات میتوان دلیل محکم وقاطع دیگری بر صحت نوشته های شما ارائه کرد و آیا میتوان به عنوان تحقیقات قابل استناد برای اثبات بی چون و چرای فقدان جمعیت در ایران نه چندان دور به کار برد؟ با تشکر یه عنوان یک شاگرد کوچک منتظر جواب هستم پاسخ: اقای مهدی. هر اقدامی به هر صورتی که بر تهی شدن شرق میانه از تجمع و تمدن به دنبال اقدام پوریم صحه گذارد، جهادی علیه جهل شمرده می شود. موفق باشید. اهداف ایجاد فرق متعدد اسلامی (احیاء وحدت مسلمین)سه شنبه 23 اسفند 1390 ساعت 3:44 PM نصراصفهانی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 12:38 PM اگر منظورتانازاشتباهات درکتب شیعه پیدامیشه این است که احادیثی در کتب ما علی الخصوص کتب اربعه وجود دارد که با موازین عقلی درست در نمی آید ویا از لحاظ سندی مشکل دارد که نه تنها من بلکه تمامی شیعیان قبول داریم ولی مشکل اینجاست که اهل سنت هرچه در کتب صحاحشان علی الخصوص صحیح بخاری آمده است می گویند درست است وروی آن تعصب دارند لذا اگر به عنوان مقاله توجه بیشتری میکردید متوجه می شدید که منظور ما این نیست که چرا این روایت توهین آمیز در کتب اهل سنت آمده است بلکه این است که آنها با تعصب این روایت را صحیح ومشکلاتش را توجیه می کنند آ-ع دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 2:40 PM آقای نصر اصفهانی! تمایلی به ورود به این مباحث ندارم. منظور دوستان این است که به جای به رخ کشیدن تعصب این و آن و حتی درست و غلط بودن مطلبی با عقل و اندیشه، بیاییم و در مورد امکان وقوع همان مندرجات کتابها بحث کنیم. مثلا ببینیم آیا اصولا با عنایت خاص به مبحث قلم، آیا امکان اینکه هیچ کتابی تا 3 قرن پیش نوشته شده باشد (به استثنای کتاب بینهایت مهم نظیر کتب آسمانی) وجود دارد؟ و اگر نبوده، پس ادعایی نظیر اینکه فلان کتاب در قرن مثلا چهارم هجری نوشته شده، بدون نظر به اینکه متعلق به کدام فرقه و دین و آیین و ملت باشد، چه حکمی خواهد داشت؟ فقط من باب توضیح نوشتم و بس. آیت ا... قزوینی دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 2:43 PM ضمن سلام به استاد و تمامی بنیان اندیشان عزیز و تشکر به خاطر نصب مطلب جدید. دوست عزیز نصر اصفهانی جدا از بحث شیعه و سنی که شما دنبالش هستید آیا تاکنون به مبانی عقلی در اعتقادات خود رجوعی داشته ای؟ چرا در جواب کامنت های مختلف به جای جواب به همان کامنت شروع به گردیدن دور خود و نفهمیدن مطلب میکنید؟ مسئله اعتقاد به ابر سواری ائمه یا بهشتی شدن فرد با خوردن ادرار و مدفوع و خون ائمه که بوی مشک نیز میدهد چه ربطی به مهدویت دارد؟ در ضمن مشتاقم بدانم که منظور شما از روایات توهین آمیز چیست؟ آدرس بدهید هرچند میدانم جاهلانه به جای خواندن مطلب و برای فرار از پاسخ شروع به پرسش نامربوط میکنید. اگر شما ضعف اسناد و روایات را در کتب اربعه قبول دارید چرا تاکنون روایات صحیح را در کتابی به همین عنوان فیلتر نکرده اید؟ و اصولا آیا شما به قران به عنوان تنها کتاب غیر محرف آسمانی اعتقاد دارید یا چون بزرگان مورد قبول قد و قواره شما کتابی چون فصل الخطاب را با بیش از ۲۰۰۰ روایت متواتر مورد قبول بزرگان در اثبات تحریف قران نوشته اند قران را جدی نمیگیرید؟ چگونه میگویید اکثریت قریب التفاق احادیث موجود درکتب شیعه منطبق بر ایات قران است. شاید منظورتان قرانی است که الان نیست و دست امام زمان غایب است تا در زمان ظهورش با خودش بیاورد؟ راستی میتوانید وجود فرقه ای به نام وهابی را اثبات نمایید؟ به قول دوستمان که میگفت شما فقط در کار کپی/پیست کردن مطالب بدون فهمیدن آن هستید و نیز چون رادیو فقط حرف میزنید ظاهرا تا باطری دارید همچنان بوق تکرار طوطی وار در شما دمیده میشود و ذره ای اندیشه و صداقت در پندار و گفتار نخواهید داشت. آیا میدانید مهدی با امام زمان دو مفهوم و دو اعتقاد جدا هستند؟ آیا تاکنون روایات مهدی در نزد اهل سنت و روایات امام زمان در نزد شیعه را خوانده اید؟ آیا معتقدید که امام زمان شما مساجد را ویران/ قران را نسخ و شریعت جدیدی می آورد؟ آیا معتقدید که حمل و ولادت او در یک روز بوده است؟ مادر او از پهلو حامله شده نه از راه رحم؟ و از میان رانها به دنیا می آید برخلاف دیگران؟ معتقدید در ۴۰ روزگی راه میرفت و ۱۸۲ نام دارد؟ آیا معتقدید به حکم داود حکم میراند و سایه ندارد؟ آیا معتقدید که به جای قران و اسلام به تورات و انجیل حکم میراند؟ آیا معتقدید که پیروانش روزها در میان ابرها راه میروند؟ در روزگارش قتل بیشتر مبیشود؟ مردگان مختارند که در قبر بمانند یا به پیروی از او زنده شوند؟ او ابوبکر و عمر را به جرمهای مختلف! از قبر لخت بیرون کشیده به درختی بسته و شلاق میزند؟ معتقدید بدون دلیل میکشد؟ اصولا اعراب را تار و مار میکند؟ مانند یهودیان برای او نامه هم مینویسید؟ مسجدی درست میکند که ۱۰۰۰ در دارد؟ در زمان او عجم قران را به مردم یاد میدهند؟ تمام اموال دنیا نزد او جمع میشود؟ وقتی ظهور کرد تمام ۱۱ امام زنده شده و اصولا رجعت شکل میگیرد؟ تمام اینها گوشه ای از خصوصیات مکتوب و مضبوط امام زمان نزد شیعه است که البته مهدی معروف در نزد اهل سنت به عنوان کسی که هنوز دنیا نیامده هیچ یک از خصوصیات و رفتارهای غیر انسانی را ندارد. برای بررسی بیشتر به کتاب "بررسی علمی در احادیث مهدی" نوشته آیت الله العظمی علامه سیدابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی مراجعه نمایید. این هم آدرس جهت بررسی روایات و خصوصیات امام زمان که گوشه کوچکی از آنرا در بالا آورده ام: بحار الأنوار 51/2-28. ( ) - بحار الأنوار 53/14، 22/240. ( ) - بحار الأنوار 52/349. ( ) - بحار الأنوار 51/26. ( ) - بحار الأنوار 52/338. ( ) - الغیبة للنعمانی:ص200. ( ) - نگا: بحار الأنوار 53/202-312 . ( ) - النجم الثاقب : ص293. ( ) - بحار الأنوار 52/315. بحار الأنوار 51/34. ( ) - بحار الأنوار 52/346. ( ) - بحار الأنوار 51/24. ( ) - بحار الأنوار 52/96. ( ) - بحار الأنوار 52/126. ( ) - بحار الأنوار52/128. ( ) - بحار الأنوار 52/276. ( ) - بحار الأنوار 52/286. ( ) - بحار الأنوار 52/348. ( ) - بحار الأنوار 52/389. ( ) - النجم الثاقب:ص 135. - النجم الثاقب:ص144. ( ) - بحار الأنوار 51/26. ( ) - بحار الأنوار 51/26. ( ) - بحار الأنوار 51/27. ( ) - بحار الأنوار 51/14. ( ) - بحار الأنوار 51/20. ( ) - النجم الثاقب:ص266. ( ) - بحار الأنوار 51/33. ( ) – الغیبة للنعمانی:ص166. ( ) - الغیبة للطوسی:ص474. ( ) - بحار الأنوار 52/326. بحار الأنوار 53/93. ( ) - بحار الأنوار 52/391. ( ) - الغیبة للطوسی، ص468. ( ) - بحار الأنوار 52/322. ( ) - الغیبة للنعمانی:ص239. ( ) - الغیبة للنعمانی:ص329 . ( ) - بحار الأنوار 52/325. ( ) - بحار الأنوار 2/309. ( ) - النجم الثاقب:ص293. ( ) - بحار الأنوار51/94. ( ) - بحار الأنوار 52/90. ( ) - بحار الأنوار 51/144. بحار الأنوار 51/135 . ( ) - بحار الأنوار 53/8 . ( ) - یوم الخلاص:ص344. ( ) - یوم الخلاص:ص332. ( ) - بحار الأنوار 52/347 . ( ) - الغیبة للنعمانی، ص181. ( ) - یوم الخلاص، ص382 . ( ) - یوم الخلاص، ص 381 . ( ) - یوم الخلاص:ص381 . ( ) - یوم الخلاص، ص379. ( ) - یوم الخلاص، ص379. بحار الأنوار 53/148. ( ) - بحار الأنوار 53/95 . ( ) - بحار الأنوار53/92. ( ) - بحار الأنوار 53/92 . ( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص575. ( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص575. ( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص271. ( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص349. ( ) - تاریخ مابعد الظهور، ص397. ( ) - تاریخ مابعد الظهور:ص443. ( ) - تاریخ مابعد الظهور:ص473. تاریخ مابعد الظهور:ص472. ( ) - تاریخ مابعد الظهور:ص545. ( ) - تاریخ مابعد الظهور:ص616. ( ) - إلزام الناصب 1/164 . ( ) - إلزام الناصب 2/246. ( ) - بحار الأنوار 52/364. ( ) - إلزام الناصب 1/157. ( ) - بحار الأنوار 53/39. توضیح: تمامی کتب بالا از کتب مورد وثوق شیعه میباشد. معذرت از طولانی شدن کامنت. پاسخ: آقای قزوینی. به اجمال بگویم ،چنان که امید است با خواست خدا به تفصیل بیش تر نیز بیاورم، غرض از این همه افتراق که برخی چون وهابی فقط نام اند و بس، جز ایجاد شبهه و منحرف کردن ذهن مسلمانان از توجه به قرآن نیست. در این جدال و ماجرای قرآن ستیزانه، هیچ یک معصوم یا مقصرتر از آن دیگری نیستیم و به بیان قرآن هر یک مسیر فرقه و معتقدات خود را راه گشوده و راست نشان می دهیم. با این همه در بالا گرفتن شعله دشمنی و خشم یهود، مظاهر نابودی دشمنان قرآن آشکار است. زیبایی شناسی (قرآن)دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 2:35 PM آزاده دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:26 AM سلام مرسی و تشکر از مطلب جدیدتون نمیدونم چرا خانم های اون موقع قیافه و هیبت مردانه داشتن و خیلی زشت بودن ؟ پاسخ: خانم و یا آقای آزاده. چنین مطلبی بر بی اعتباری و بی قانونی مقوله زیبا شناسی گواهی می دهد. از این روی در قرآن قویم در مقوله زیبایی سخن و نظری نیست. آمون : ابتدای مطلب در مورد تاریخ معاصر و قاجار است ولی به علت نتیجه گیری آن، در همین طبقه بندی که می بینید، قرار می گیرد. ادامه دار بودن یادداشت های اسلام و شمشیر (اسلام و شمشیر)دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 2:33 PM یانار دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:19 AM با سلام و خسته نباشید استاد گرامی آیا مطالب کتاب اسلام و شمشیر ادامه خواهد داشت؟ با آرزوی طول عمر برای شما و همه ی بنیان اندیشان صادق پاسخ: امیدوارم و ان شاء الله. دسته بندی جعل و دروغ در قبرستان های شیراز (شهرهای ایران)دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 2:32 PM علیرضاـ۱ دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:47 AM نوبت دوم: گورستان باهلیه و حوالی آن: در این گورستان نیز بنا بر جست و جوهای جنید شیرازی، قریب چهل گور از بلند مرتبگان مدفون در شیراز نام برده می شود نوبت چهارم: مشهد ام کلثوم و شیرویه و حوالی آن: در این گورستان نیز قریب چهل گور از بلند مرتبگان مدفون در شیراز نام برده می شود نوبت پنجم: گورستان باغ نو و حوالی آن: در این جا هم چنان که جنید نوشته است، قریب چهل گور از نام داران مدفون در شیراز نام برده می شود ............................................................... استاد عزیز چرا نامداران مدفون شیراز را قبل از دفن دسته بندی میکردند و بطور مساوی در قبرستانها خاک میکردند.بطور مثال در دستهای ۴۰ تایی و ۵۰ تایی ؟؟؟؟؟ پاسخ: آقای علی رضا-1. اعداد دقیق نیست و به یکان آن ها به علت در دسترس نبودن منبع توجه زیادی نشده که اصولا در متن و موضوع تغییری به وجود نمی آورد. تذکر یک اشتباه تایپی (دوستانه)دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 2:30 PM فرشته دوشنبه 22 اسفند 1390 ساعت 11:23 AM در جواب آخری به علیرضا اصطلاح را اشتباها اسطلاح نوشتین پاسخ: ممنون. از این اشتباهات پرهیزی نیست. عکسی از کاخ آقا محمدخان قاجار (قاجار)یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 7:14 PM علیرضا_1 یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 00:02 AM سلام بر استاد عزیز نقاشی زیر مربوط به مرتضی قلی خان یا همان برادر آغا مخمد خان قاجار و اثر Vladimir Borovikovsky است با دقت در محل امضا در میابیم که بطور ناشیانه ای امضا مخدوش شده و در عین حال کپی های فراوانی با نقاشان متعددی نیز موجود است . ظاهرا تنها مشخصه ایرانی بودن ان نقاشی تسبیحی به دست ان بینوا است . فرم به اصطلاح کفشها نیز جدید است. http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Vladimir_Borovikovsky_-_Mirza-Kuli-Khan_(Tver).jpg#file پاسخ: آقاس علی رضا - ۱. و بسیار از این گونه حماقت های جاعلانه. علیرضا_1 یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 00:04 AM http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/b/bd/Home_of_aqa_mohammad_khan_in_sari_city_(captal_city_of_qajars).jpg پاسخ: آقای علیرضا_1. این به اسطلاح کاخ در کجاست و چرا متعلق به آغا محمد خان می دانند؟ لینک برای دو کلیپ از یک دوست (دوستانه)یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 7:11 PM رشید شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 9:00 PM سلام استاد بزرگوار خدا قوت حال شما خوبه ان شاءالله این مستند ۵ دقیقه ای رو توی سایت آپارات دیدم بدم نیومد شما هم ببینید http://www.aparat.com/v/760e8964cb1ca4375ec8eff22e08346c50407 که شباهت عجیب بین خط ژاپنی با خط اسرائیلی رو نشون می ده با تشکر از زحمات شما پیشگام حقیقت گویی رشید شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 9:21 PM شرمنده استاد این یکی رو یادم رفت بذارم http://www.aparat.com/v/a38b49209472b0772d3937c7ec22929550157 مصاحبه ی شاه با گزارشگر آمریکایی و نظرش درباره ی یهود جالبه پاسخ: آقای رشید. ممنونم. نحره دریافت مستند طوفان نوح (مستند طوفان نوح)یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 7:10 PM بیر تورک شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 6:00 PM استاد پورپیرار چطور می توانیم مستند طوفان نوح شما را گیر بیاریم. پاسخ: لطفا با تلفن ۶۶۴۹۲۰۴۹ تماس بگیرید. بحث حرارت و گرمای بدن و انتقال آن به محیط (متفرقه)یکشنبه 21 اسفند 1390 ساعت 7:08 PM موومان شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 11:35 AM سلام و خدا قوت من برای سوال پزشکی سوم شما یک جواب پیدا کردم. شما پرسیده اید: «چرا انسان که تمام ارگان های اش در حرارت ۳۷ درجه در نهایت تطبیق عمل می کند هنگامی که حرارت محیط به ۲۵ درجه می رسد احساس گرما می کند و دکمه کولر را می زند؟» فرض شما اشتباه است، زیرا در حالت عادی تمام ارگانهای بدن انسان همگی دمای مساوی ۳۷ درجه ندارند، بلکه بدن انسان یک «پروفایل دمایی» دارد که گرمترین قسمت آن مربوط به امعا و احشای داخلی و مرکزی و شکمی است که در آنجا دما برابر با ۳۷ درجه است؛ اما هرچه از شکم دورتر شویم و به سمت اندامهای انشعابی دست و پا برویم، دما کمتر و کمتر میشود بطوریکه در انتهای دستها و پاها این دما به کمتر از ۲۷ درجه نیز می رسد. به علاوه، در روزهای سرد خود این پروفایل هم تغییر می کند و ناحیه ی ۳۷ درجه کوچکتر و مترمرکزتر می شود و حتی دمای انتهای دستها و پاها به زیر ۲۵ درجه هم می رسد. بنابراین، دمای ایده آل محیط برای انسان ۳۷ درجه نیست، بلکه چیزی در حدود ۲۵ تا ۲۷ درجه است. اگر گرمتر از آن شود لباس خنکتر می پوشیم و کولر را روشن می کنیم و اگر سردتر شود لباس گرم می پوشیم و از وسایل گرمازا استفاده میکنیم. پاسخ: آقای موومان. حد اکثر حرارت قابل تحمل در مجموع جسد انسان 42 و حد اکثر تحمل سرما برای سیستم های زیستی آدمی 35 درجه و پس از آن مرگ است. ضمنا طرح سئوال برای شرایط عادی است اما اشارات شما به شرایط بحرانی مربوط می شود. موومان شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 1:27 PM نه چنین نیست که شما می فرمایید. اتفاقا پروفایل دمایی بدن که من از آن صحبت کردم کاملا مربوط به شرایط عادی و معمول است. در کتابهای مرجع فیزیوتراپی نمودار هندسی این پروفایل دمایی به دقت ترسیم شده است و می توانید به آنها رجوع نمایید. مرگ در اثر افت دمای بدن که شما به آن اشاره کرده اید، به معنای افت دمای قسمت مرکزی بدن (یعنی شکم و تنه) است، و نه افت دمای دست و پا. اشکال استدلال شما این است که درجه حرارت تمام نقاط بدن را یکسان و یکنواخت می پندارید در حالی که اصلا اینطور نیست. برای نمونه، این مثال را می آورم: چرا انسان در بیشتر مواقع به راحتی با پوشیدن لباس آستین کوتاه دستها و ساعدها و بازوهای خود را عریان می کند و احساس سرما ندارد، اما در همان شرایط عریان کردن تنه ی مرکزی و شکم باعث احساس سرمازدگی می شود، و مثلا به طرف گفته می شود که برای اینکه به روده هایت سرما نزند شکمت را بپوشان؟ علت مسئله ساده است: درجه حرارت شکم بیشتر از درجه حرارت بازوها و دستها است. بطوری که دستها به علت عدم تفاوت درجه حرارتشان با محیط احساس سرما نمی کنند، ولی شکم احساس سرما می کند. من این پروفایل دمایی بدن را شخصا در یک کتاب مرجع فیزیوتراپی مشاهده کرده ام و می توانم آن را به شما نشان دهم. با تشکر مهدی - مهدی شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 3:47 PM در مورد سئوال سوم جناب آقای پورپیرار این قدر می شود گفت که بدن انسان یک موتور است و مانند هر موتور دیگری با اختلاف دما کار می کند و به شرطی درست کار می کند که دمای بیرون به حد معینی کمتر از درون آن باشد. یعنی اگر برای مدت طولانی دمای درون و بیرون آن برابر شود یا به هم نزدیک باشد، فرآیندهای حیاتی آن دچار اختلال می شود. اما نکته عجیب اینجاست که این رفتار انسان در مقابل دمای بیرون زمانی که در هوا غوطه ور است با زمانی که در آب غوطه ور است یکسان نیست. مثلاً هوای 27 درجه برای او گرم ولی آب 27 درجه برای او سرد است. پاسخ: آقای مهدی - مهدی. غرض این که بدانیم کودکان بسیاری از میان اقوام و سرزمین های گوناگون دانش و امکان رعایت بهداشت را ندارند و نیرومندند. شاید هم مسئله را سازندگان صابون و کرم های ضد آفتاب به صورت امروزین در آورده اند که خلاف تمام عناصر طبیعی انسان از تابش خورشید واهمه دارد! قابل قبول است که رعایت بهداشت احتمالا بر طول عمر آدمی می افزاید اما ممکن است توجه دهیم که این گونه رعایت بهداشت ده ها عارضه ناشناس دیگر را موجب می شود که آدمی در جدال با آن ها ناتوان مطلق است. آیا هرگز در اطراف خود یک مبتلای به میگرن بوده است؟! موومان (خواهش میکنم نصب شود) شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 7:09 PM آقای مهدی و آقای پورپیرار بدن انسان در اثر فعالیتهالی حیاتی خود بصورت مداوم در حال تولید گرماست که برای حفظ تعادل باید آن را به طور مداوم به محیط پس دهد. بدن یک انسان بالغ به طور متوسط چیزی در حدود ۱۰۰ وات (یعنی به اندازه ی یک لامپ ۱۰۰ واتی) از خود گرما منتشر می کند. این حرارت توسط سه مکانیزم عمومی منتشر می شود: هدایت، کنوکسیون و تشعشع. در انسان تقریبا ۶۰٪ حرارت توسط تشعشع به محیط پخش می شود. نکته ی مهم این است که انتقال گرما در هر سه مکانیزم تابع «اختلاف درجه حرارت بین سیستم و محیط» می باشد. همانطور که در کامنت قبل گفتم، در حالت «عادی» (و نه بحرانی) پروفایل دمایی بدن انسان از ۳۷ درجه در مرکز بدن تا زیر ۳۰ درجه در بخشهای انتهایی متغیر است. بنابراین، نتیجه ی مهم این است که میزان انتقال حرارت از بدن به محیط، نه تابعی از دمای مرکزی، بلکه تابع اختلاف دمای «سطح پوست» با محیط اطراف است. از آنجا که سطح پوست دمای پایینتری از مرکز بدن دارد (و خود این دما در سرتاسر پوست در نواحی مختلف متفاوت است) بنابراین دمای ایده آل محیطی برای انسان کمتر از ۳۷ درجه خواهد بود. در ضمن، در مورد سوال آقای مهدی: علت این که چرا هوای ۲۷ درجه به نظر گرم می رسد در حالی که آب ۲۷ درجه خنک احساس می شود این است که ضریب انتقال حرارت کنوکتیو (یعنی h) در مورد آب خیلی بالاتر از هواست. به این ترتیب، آب ۲۷ درجه میزان گرمای خیلی بیشتری نسبت به هوای ۲۷ درجه از بدن انسان جذب می کند و باعث احساس خنکی می شود. پاسخ: آقای موومان. با فرض وجود این فانتزی و برقراری روابط ملوک الطوایفی میان اجزاء یک جسم معین، باز هم گرما و سرما یک احساس سراسری و عمومی است، نه منطقه ای. همان که سرانجام ما را می پوشاند و یا برهنه می کند. اشاره می کنم برای انتقال حرارت در شرایط سرد، در دست های مان می دمیم که احتمالا از جیب بیرون کشیده و گرم است. چنان که در شرایط گرم صورت مان را خنک می کنیم و نه ناف مان را. حذف شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 8:59 PM آب و هوا که یکی نیستند. وقتی داخل هوا هستید: انتقال حرارت از بدن به محیط کمتر است. وقتی از آب خارج می شوید قطرات آب ضمن اینکه خیلی زود سردتر می شوند، به علاوه بیشتر از بدن حرارت جذب می کنند و بخار می شوند و سردتر می شود. به همین دلیل در قدیم که می رفتیم استخر های سنتی، می گفتند اگر سردتون شد، نرید جلوی آفتاب دراز بکشید، چون این طوری بیشتر می لرزید مادامیکه خشک بشید. باید داخل آب بیایید. وقتی داخل آب هستیم: انتقال حرارت از بدن ما به آب بیشتر صورت میگیرد و به علت کنترل کمتر بر دمای آب، تبخیر آب و غیره، ما بیشتر سرما را حس می کنیم. به هر حال، ممنون که هم اون کامنت قبلی رو تایید نکردید و هم جواب سوال رو نمی دید! فکر کنم گیومه بذارم بهتره! موومان (لطفا این یکی بجای قبلی نصب ش شنبه 20 اسفند 1390 ساعت 10:05 PM آقای مهدی و آقای پورپیرار بدن انسان در اثر فعالیتهالی حیاتی خود بصورت مداوم در حال تولید گرماست که برای حفظ تعادل باید آن را به طور مداوم به محیط پس دهد. بدن یک انسان بالغ به طور متوسط چیزی در حدود 100 وات (یعنی به اندازه ی یک لامپ 100 واتی) از خود گرما منتشر می کند. این حرارت توسط سه مکانیزم عمومی منتشر می شود: هدایت، کنوکسیون و تشعشع. در انسان تقریبا 60% حرارت توسط تشعشع به محیط پخش می شود. نکته ی مهم این است که انتقال گرما در هر سه مکانیزم تابع «اختلاف درجه حرارت بین سیستم و محیط» می باشد، به عبارت دیگر جهت دفع گرمای اضافی بدن در شرایط عادی (بدون تعرق و سایر واکنشهای اضطراری) باید درجه حرارت محیط کمتر از حرارت بدن باشد. از طرف دیگر، همانطور که در کامنت قبل گفتم، در حالت «عادی» (و نه بحرانی) پروفایل دمایی بدن انسان از 37 درجه در مرکز بدن تا زیر 30 درجه در بخشهای انتهایی متغیر است. بنابراین، نتیجه ی مهم این است که میزان انتقال حرارت از بدن به محیط، نه تابعی از دمای مرکزی، بلکه تابع اختلاف دمای «سطح پوست» با محیط اطراف است. از آنجا که سطح پوست دمای پایینتری از مرکز بدن دارد (و خود این دما در سرتاسر پوست در نواحی مختلف متفاوت است) بنابراین دمای ایده آل محیطی برای انسان خیلی کمتر از 37 درجه (یعنی چیزی در حدود 25 تا 27 درجه) خواهد بود. در ضمن، در مورد سوال آقای مهدی: علت این که چرا هوای 27 درجه به نظر نسبتا گرم می رسد در حالی که آب 27 درجه خنک احساس می شود این است که ضریب h (یعنی ضریب انتقال حرارت کنوکتیو) در مورد آب خیلی بالاتر از هواست. به این ترتیب، آب 27 درجه میزان گرمای خیلی بیشتری نسبت به هوای 27 درجه از بدن انسان دفع می کند و باعث احساس خنکی می شود. پاسخ: آقای موومان. حتی اگر این فانتزی و برقراری روابط ملوک الطوایفی در بدن را جدی بگیریم، باز هم سرما و گرما یک برآیند نهایی و احساس سراسری است. همان که بدون ملاحظات منطقه ای، سرانجام ما را دعوت می کند که خود را بیش تر و یا کم تر بپوشانیم. به گمانم فقط توجه به یک تابلو این بحث را می بندد: در سرما و برای انتقال گرما به سراسر بدن در دست های گرم مان می دمیم که از جیب بیرون کشیده ایم و در گرما صورت را خنک می کنیم، نه شکم را. |
درباره نظرات ارسال شده و پاسخ هایی که استاد ناصر پورپیرار ارائه می دهند
پنجشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۹۱
پست 1701 تا 1715
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر