شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۱

پست 438 تا 457

اتفاق  (افراد و شخصیت ها)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 10:25 PM
ناظر اوضاع
دوشنبه 27 دی ماه سال 1389 ساعت 06:42 AM
نویسنده : ناصر پورپیرار دوشنبه 20 خرداد1387 ساعت: 11:11
آقای اتفاق. به ترتیب زیر است:
1. فپاتی، که معنایی برای آن نیافتم.
2. کپی فانوز، که معنایی برای آن نیافتم، حدس میزنم به معنای حاکم خوش خلق باشد.
3. نیکه زاز، نزدیک به معنای معتکف نیکه.
4. پدین لیوز، که معنایی برای آن نیافتم.
5. فیله، به معنای دوستدار.
6. فیلو رومائیو، رومن دوست.
6. فیلو اومائیو، احتمالا به همان معنا.
نمی دانم این لغات را از کجا برمی دارید ولی ممکن است برخی از حروف را درست منتقل نکرده باشید.


نویسنده : ناصر پورپیرار سه شنبه 21 خرداد1387 ساعت: 13:38
نویسنده : ناصر پورپیرار سه شنبه 21 خرداد1387 ساعت: 19:28
آقای اتفاق. فیلوهلنوس در شماره 97 صفحه ی 278 کتاب اشکانیان آمده است.
فیله گامائیون در شماره 104 همان جا آمده است.فقط حرف پنجم از سمت چپ را حذف کنید. نیکه توروس در شماره ی 68 همان جا آمده است. برای بازیلیوس آرزاکوس، ابتدا شماره 12 و سپس شماره یک را قرار دهید. امیدوارم در کنکور قبول شده باشم!!!

آقای اتفاق. مورد چهارم فیله پاتوروز است نه فیله پاتور.
لغت اول از دو واژه ی جدید هم "بوله زاکت" خوانده می شود که احتمالا حرفی در آن درست نیست و در مورد لغت دوم هم به طور حتم، هردو حرف υ باید ν باشد. در این صورت انرگتون خوانده می شود که به معنای زورمند و پر نیرو است.

نویسنده : ناصر پورپیرار دوشنبه 27 خرداد1387 ساعت: 15:45
آقای اتفاق. شماره ی 1 اتوکراتوروز است.
شماره ی 2. درست است. فیله گامائیون یا فیله اومائیون.
شماره ی 3. بازیلیون آرزاکون درست است. به شرط این که حرف υ انتهای کلمه ی دوم را به ν تبدیل کنید.
شماره ی 4. هر دو درست است.
شماره ی 5. آئوایونیو خوانده می شود که می تواند معنای پیشنهادی شما را هم بپذیرد.
6. اوتو کراتوروز. بنا بر ریشه ی بخش دوم کلمه شاید بتوان خواهان نظم کامل هم معنا کرد.


نویسنده : ناصر پورپیرار دوشنبه 27 خرداد1387 ساعت: 22:40
آقای اتفاق. شماره 1 حرف انتهایی ν باشد، آرزاکون و اگر به همین صورت باشد آرزاکو خوانده می شود. 2. دزست است. 3. را مطمئن نیستم. 4. هم باید حرف آخر آن ν باشد. 5 و 6 و 7. درست است. 8. بازیلیون آرزاکون خوانده می شود. 9. درست است.

آقای اتفاق. به نظرم اگر ضبط حروف دقیق باشد بقیه موارد درست است. البته معانی در مواردی نزدیک به اصل است، زیرا برخی از این لغات در فرهنگ امروزین یونان کاربرد ندارد و باید از راه ریشه شناسی با معنای آن آشنا شد.

آقای اتفاق. دومی اپی فانونز است. در تشخیص حروف ردیف 3 به کلی اشتباه رفته اید. در اصل باید انرگتون باشد که قبلا درباره ی آن نوشته شد. هر دو υ باید ν بوده باشد. تلفظ شماره 7 زپاتی است.

نویسنده : ناصر پورپیرار چهارشنبه 29 خرداد1387 ساعت: 7:45
آقای اتفاق. انتشارات اطلس به مدیریت مرحوم پرویز کمالی اداره می شد و آن مرکز دیگر نشر که با مسئولیت من می گشت، انتشارات آلفا بود. با پوریم در جشن های شاهنشاهی آشنا شدم و مجموعه ی تاملی در بنیان تاریخ ایران حاصل فراغت دوران نسبتا بلند زندان است. به گمانم به ترین داستان آن مجموعه و شاید به ترین داستان کوتاه زبان فارسی و بل جهان، داستان یاغی و سپس داستان کوتاه دیگری است که با عنوان «ماخولیای عشق» در مجله ی بخارا چاپ شد و در آن مجموعه نیست. بیش از نوبت داستان صلوات است که استعداد و اهمیت و تصاویر سینمایی لازم را دارد.

آقای اتفاق. فقط در مورد شماره ی 2 باز هم یو باید به وی تبدیل شود. تا بتوان مگالون خواند. ضمنا مسئولیت

آقای اتفاق. حرف انتهایی ردیف 3 باید و باشد نه یو. ردیف 9 فیله ماییون خوانده می شود. ضمنا برخی از ترجمه ها تقریبی است.درستی معانی در موارد چندی به گردن خودتان!

آقای اتفاق. حرف آخر قسمت اول شماره ی یک باید σ باشد تا آرتابانوس خوانده شود. اگر حرف آخر شماره ی 2 را حرف ν بگذارید، گوتارزون خوانده می شود. ردیف 3 مطلقا غلط است و خوانده نمی شود نمی دانم از کجا برداشته اید. حرف آخر شماره ی 4 هم باید σ باشد تا میثراداتوس خوانده شود. حرف آخر ردیف 5 هم باید σ باشد تا اولوگاسس خوانده شود. حرف آخر ردیف 7 هم باید σ باشد تا پاکاروس خوانده شود.

آقای اتفاق. حرف آخر قسمت اول شماره ی یک باید σ باشد تا آرتابانوس خوانده شود. اگر حرف آخر شماره ی 2 را حرف ν بگذارید، گوتارزون خوانده می شود. ردیف 3 مطلقا غلط است و خوانده نمی شود نمی دانم از کجا برداشته اید. حرف آخر شماره ی 4 هم باید σ باشد تا میثراداتوس خوانده شود. حرف آخر ردیف 5 هم باید σ باشد تا اولوگاسس خوانده شود. حرف آخر ردیف 7 هم باید σ باشد تا پاکاروس خوانده شود.

آقای اتفاق. چند مطلب را بدانید. نخست این که برابر جداول آمده در کتاب اشکانیان تلفظ و حتی نگارش حروف یونانی ثابت نبوده است، که آرزاک و آرشاک در همین زمره اند، بعد هم "سیان" پیشنهادی من به عنوان پسوند جمع در دنبال آرزاکون با حذف ن به خاطر حرف کاف قبل از آن، در زبان فارسی آبرومندتر از "نیان" بود!!! هنوز هم یادآوری می کنم که معانی همیشه محکم نیستند چون بسیاری از این لغات، به عمد یا غیرعمد، در فرهنگ یونانی امروز وجود ندارد.

نویسنده : ناصر پورپیرار شنبه 1 تیر1387 ساعت: 11:15
آقای اتفاق. 1. آن کلمه بازیل خوانده می شود که در لغت یونان کنونی به صورت بازیلیا موجود و به معنای سلطان، حکمران و والامقام است. 2. این لغت به صورت کنونی انرگتو خوانده می شود، حرف آخر آن غلط است و به معنای نیکوکار هم نیست، به این دلیل ساده که ابتدای واژه همان انرژی امروز است. 3. در این مورد هم زئوپاتور به معنای فرزند زئوس است.

آقای اتفاق. در مورد اول زلئوکون خوانده می شود که می تواند اشاره ای به سلوکیه هم باشد. اما دشوار بتوان معنای پیشنهادی شما را قبول کرد. در مورد دوم کلمه "تیگر" خوانده می شود که می تواند به قرائن و مشابهت هایی دجله باشد و یا نباشد. در فهرست لغات یونانی کتاب اشکانیان چند غلط چاپی دیگر هم هست که عمدتا در اثر بد خوانی سکه های فرسوده و بی دقتی مصحح پدید آمده است. اگر آن کلمه را اسم عام قبول کنیم مآقای اتفاق. در مورد اول زلئوکون خوانده می شود که می تواند اشاره ای به سلوکیه هم باشد. اما دشوار بتوان معنای پیشنهادی شما را قبول کرد. در مورد دوم کلمه "تیگر" خوانده می شود که می تواند به قرائن و مشابهت هایی دجله باشد و یا نباشد. در فهرست لغات یونانی کتاب اشکانیان چند غلط چاپی دیگر هم هست که عمدتا در اثر بد خوانی سکه های فرسوده و بی دقتی مصحح پدید آمده است. اگر آن کلمه را اسم عام قبول کنیم منطقی تر این که انتهای آن را حرف σ بیاوریم.نطقی تر این که انتهای آن را حرف σ بیاوریم.

سلام استاد بزرگ نجابت میفرمایید و سائلان را از در خود نمیرانید نا نزد خود گمان دانایی و دارایی کنند.

پاسخ:
آقای ناظر. آرزوی بزرگ این بابا چنان که شخصا از او شنیده ام  به دست آوردن توان طرح یکی از مدخل های این وبلاگ بوده است. یک بار در دفتر من درخواست کرد که شرحی درباره زبان ترکان به او عرضه کنم. من هم با ذکر مقدماتی موضوع جدید بودن آن زبان را توضیح دادم. چند روز بعد تمام آن چه را از من شنیده بود به صورت مدخل شخصی خود در باکس نظریات گذارد. به او تذکر دادم که مبحث را بر اثر ناتوانی و نادانی معیوب خواهد کرد و چون توجهی نکرد خود و نوشته های اش را مثل زباله دور انداختم. همین کار را با سرقت از تصاویر و مطالب این وبلاگ و ده ها پرسش خصوصی علاوه بر نمونه های ارائه شده بالا، با موضوع حجاری و نقش برجسته های تاق بستان انجام داد که جا به جای آن با وقاحت تمام به خواننده تذکر می داد که یادداشت های طاق بستان از کشفیات شخصی اوست!!! کسی به او توجه داد که انتهای ساق و سم دست اسبی را به عنوان نقص حجاری و ناتمام ماندن حجاری های طاق بستان گرفته، حاصل این که پس از شتنیدن این تذکر دست و پای خود را جمع کرد و موضوع طاق بستان را درز گرفت. آنگاه برای برگشت آبرو به حکم تعلق اش به کنیسه شیراز ناگهان به رد پوریم پرداخت تا دل خاخام را به دست آورده باشد. حالا هم که سرنوشت خود را به حراج گذارده بی این که کوچک ترین دست آوردی داشته باشد. دوستان بی جهت دور موضوع او نگردند و برای شناخت دقیق تر او کافی است از او بخواهید کپی صفحه نخست شناس نامه اش را بدون دست کاری به نظر جمع برساند.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

بهشت  (قرآن)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 10:21 PM
توحید
یکشنبه 26 دی ماه سال 1389 ساعت 11:53 PM
نکته ای دیگر از قرآن :

با تاملی که در قرآن داشتم نوید می دهم تمام بنیان اندیشان این جمع عاقبتی نیکو خواهند داشت و در نهایت بهشتی اند . تا آنجا که تحقیق کردم در قرآن عظیم وعده جهنم (عذاب جاودانی) تنها مخصوص طاغیان و کافران است ، کسانیکه اصلا به خدا ایمان ندارند و منکر وجود و قدرت لایزال خدایند و خود را در زمین خدا قرار داده اند ، جنایتکارانی امثال بوش و بلر و سران مدیریت جهانی . و نیز یهود و مشرکین .

طبق قرآن تنها گناهی که بخشودنی نیست ، شرک و ربا هستند و انکار وجود خدا . کسانیکه آشکارا خدا را انکار می کنند و این دنیا را لهو و لعب می دانند و هیچ اعتقادی به آخرت ندارند ، بنا براین در فساد و طغیان و جنایت حد و مرزی قائل نیستند ، کسانیکه فقط شبیه انسان هستند و اصلا نمی توان آنها را انسان دانست .

و نیز کسانیکه برای خدا شریک قرار می دهند ، البته آگاهانه و حتی در مورد ربا تصور من این است که کسانی که از سر ناچاری و یا نا آگاهی در زندگی بطور معدود ربا می دهند و نه اینکه بگیرند گناهشان قابل بخشودن است .
عذاب جاودانه مخصوص کسانیست که سیستم ربا در جامعه را کنترل و پی ریزی می کنند و ربا خواری می کنند .

دیگر گناهان تماما قابل بخشش است ، زنا ، قتل ، شرب خمر ، بد حجابی ، عیاشی ، لهو و لعب و ... که همه ناشی از جهل و ضعف بشر است و هر کدام در زندگی دوران خاص خود را دارند ، همه اینها با توبه و توبه مکرر و یاد کردن خدا و ایمان به خدا ، حتی در لحظه آخر عمر قابل بخشش است و شامل عذاب جاودانه نمی شوند . بلکه دارای عواقبی موقت در اخرت خواهند بود .
قابل توجه کسانیکه می گویند خدا کوره آدمسوزی ندارد ، چطور کسانیکه در جهان علنا کوره آدم سوزی راه می اندازند ، با جنگ و مخوف ترین سلاحههای کشتار جمعی ، چطور شخصی پلید مثل بوش که طی 8 سال قدرت خود میلیونها انسان و مسلمان بی گناه را به فجیع ترین صورت کشت در آن دنیا مستحق کمتر از جهنم سوزان نباشند ؟

برای اثبات ادعاهای فوق کافی است آیاتی که مربوط به جهنم و عذاب دائم و جاودانه در قرآن است را بررسی کنید .

قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ

إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوَءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِن قَرِیبٍ فَأُوْلَئِکَ یَتُوبُ اللّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللّهُ عَلِیماً حَکِیماً

وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الآنَ وَلاَ الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ أُوْلَئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا (17و18 نساء)

بنا براین هیچ انسان مومنی که به خدا ایمان دارد ، هر چند ایمانش بسیار سست و ضعیف باشد ، ولی فطرتا باور داشته باشد که حساب و کتابی هست و به آخرت ایمان داشته باشد ، هر چند ایمان ضعیفش باعث شود بارها مرتکب گناهان متعددی شود ، چنین شخصی جایگاهش جهنم و عذاب جاودانه نیست .

کلید واژه ها جهت جستجو :

جهنم ، خالدون ، عذاب ، کفر ، ویل

پی نوشت :
تمام استناداتم به آیات قرآن بود ، این نوشته در جهت تشجیع و ترقیب برای نافرمانی فرامین مندرج در قرآن نیست ، تنها نگاهی باریک بود به مسائل و مفاهیم قرآنی و شناخت حقیقی معنای رحمت و منتقم بودن خدا و حد و مرز کفر و ایمان و بهشت و جهنم .

پاسخ:
آقای توحید. به گمانم آیه زیر صریح تر است در این باب که بهشت در انحصار هیچ گروه و فرقه ای نیست و تکلیف بندگان غیر مسلمان صالح را نیز خداوند تعیین می کند.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَادُواْ وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ۰بقره، ۶۲)

راه درستی می روید. اگر دوستان دیگر هم به میدان آیند، اندک اندک آگاهی های قرآنی ره نمود مطلق زندگانی همگی ما خواهد شد.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

رابطه بین مجاهدین خلق و سلطنت طلبان  (سیاسی)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 10:15 PM
abbas
یکشنبه 26 دی ماه سال 1389 ساعت 04:29 AM
استاد سلام   به نظر شما    رابطۀ بین مجاهدین خلق و سلطنت طلبان وجود دارد؟ممنون
پاسخ:
آقای abbas. در مدارک سیاسی جاری سخنی از این پیوند نگفته اند و چون نمی دانم این حدس از کجا به شما منتقل شده، در باب درست یا نادرست بودن آن چیزی نمی توان گفت.  
 
  
 
abbas
سه شنبه 28 دی ماه سال 1389 ساعت 04:36 AM
استاد سلام امیدوارم حالتان خوب باشد. January 22-24 of 2011  کنفرانسی در دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا برگذار خواهد شد که مجاهدین خلق و سلطنت طلبان هم در آن شرکت خواهند کرد
پاسخ:
آقای abbas. تا آن جا که می دانم این نشستی از تمام اپوزسیون های ایرانی است نه فقط سلطنت طلبان و مجاهدین.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

اولی الامر از دیدگاه دیگران  (نظرات جالب دیگران)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 10:10 PM
توحید
جمعه 24 دی ماه سال 1389 ساعت 02:06 AM
سلام استاد

نظرتان راجع به این مطلب چیست ؟ البته امیدوارم با حوصله بخوانید چون عجله ای برای شنیدن نظرتان ندارم . درست است که خیلی در مورد این موضوع زحمت کشیدم و حاصل یکی دو سال تفکر شخصیم است ولی اگر ایرادی داشته باشد به دیده منت قبول و اصلاح خواهم کرد .

http://mantegh-abdughkhiyar.blogfa.com/
پاسخ:
آقای توحید. البته اطاعت می شود در اولین فرصت.
آقای توحید. در بین ذیل نویسی های اخیر که به عنوان نگاهی نو بر مسائل ایران و اسلام  و قرآن خوانده ام، یادداشت شما در باب اطاعت از خدا و رسول و کارگزاران آن ها در موضوع دعوت به دین اسلام، از قوی ترین متن ها بوده است. اشارات شما در باب این مدخل کمک شایسته ای برای دوستانی است که به طور معمول با این آیه مورد پرسش معاندان قرار می گرفته اند.
با این همه یکی دو نکته مکمل و مغفول نیز باقی است که ان شاء الله به تفصیل خواهم آورد.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

اهمیت سوال و جواب های بخش نظرات وبلاگ ناریا  (نظرات جالب دیگران)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 10:05 PM
توحید
پنجشنبه 23 دی ماه سال 1389 ساعت 08:43 AM
سلام

از دوستان اگر کسی به آرشیو کامل قسمت نظرات دسترسی دارد لطفا جهت استفاده عموم اعلام کند .

استاد آیا قصد ندارید در این فرصت چند روزه ادامه پاسخ ها را  جمع آوری و نصب کنید ؟ یک پیشنهاد هم داشتم و اینکه اگر میسر باشد دیگر مطالب متفرقه مانند نوعی مباهله و زنگ تفریح و ملانصرالدین هایی در معرفی تاریخ ایران و ... و همچنین کلیه پاسخ های شما در قسمت نظرات را بصورت کتاب چاپ کنید که مکمل بسیار ناب و خوبی برای تکمیل پروسه بنیان اندیشی است .

پاسخ:
آقای توحید. مناسب است تمام سئوال های جواب گرفته  به ترتیب تاریخ، منظم و منتشر شود. بخشی از این اقدام قبلا انجام شده که به علت سرقت وبلاگ دیگر در اختیار ندارم، اما مسلما نزد دوستان و دشمنان یافت می شود. اگر بار دیگر فراهم شد البته اقدام خواهم کرد.  
 
 
 
 
 
منصور
پنجشنبه 23 دی ماه سال 1389 ساعت 12:15 PM
سلام علیکم.
من تمام پاسخها غیر از ۳۳ که در وبلاگ قدیمی تان هم موجود نبود در اختیار دارم. همچنین تمام نظرات و پاسخ ها به آنها را به غیر از قسمتی از نظرات ۲۶۷ که در پی حذف شدن وبلاگ قبلی پرید و نیز بیش از ۱۲۰ نظر که در آخرین پست شما به نام «نتیجه» موجود بود ولی نمی دانم چرا کل آن یادداشت به همراه نظرات آن حذف شد و یادداشتی به نام «پی نوشت » جایگزین آن شد. یکی از آن نظرات خلاصه ای بود که اینجانب در مورد تاریخچه ی کاغذ و چاپ نوشته بودم که متاسفانه خودم هم اکنون نسخه ای از آن ندارم.
به هر حال خوب است قسمت نظرات و یخصوص پاسخ های آنها را به گونه ای استاندارد با دسته بندی موضوعی در وبلاگ خود نصب کنید تا وقت شریفتان صرف پاسخ به سوالات تکرار نشود. کسانی که چند سال است با این وبلاگ آشنا هستند دیده اند که برخی سوالات شاید ۱۰ بار هم تکرار شده اند.
پاسخ:
آقای منصور. ممکن است  قطعاتی را که شما ندارید نزد دوستان دیگر بیابیم. ان شاء الله مجموعه کاملی از آن ها، به صورت کتاب منتشر خواهد شد.  
 
 
 
 
 
 
 
ایمان
پنجشنبه 23 دی ماه سال 1389 ساعت 8:18 PM
جناب استاد با سلام ضمن عرض اجازه از محضر تان می خواستم اگر رخصت دهید اعلام آمادگی کنم که اگر دوستان آرشیو پست های وبلاگ و نظرات را دارند موجب افتخار حقیر خواهد بود که لااقل هزینه انتشار پست ها و نظرات ذیل آن را تقبل نماید. در ضمن عرض سلام های گرم من را به استاد غفوری بفرمائید تماس هم گرفتم که گویا ایشان مطلع نشده است.  از راه دور دست بوس دستانی هستم که هنوز نمی توانم با گذشت چند روز غصه آن ها را فراموش کنم.با نهایت عرض ارادت و خلوص
پاسخ:
آقای ایمان. غصه چه چیزی را نمی توانید فراموش کنید؟!  
 
 
 
 
 
آمون : کار سختی است مخصوصا در شرایط فعلی و برای من و بدون همراهی دوستان موافق. 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

آداب کسب دانش  (جملات زیبا)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 10:04 PM
سه شنبه 21 دی ماه سال 1389 ساعت 8:48 PM
سلام
استاد لت نوشته های قرآنی در چه محدوده های جغرافیایی یافت شده اند؟
پاسخ:
عمدتا در مصر و شمال آفریقا و سوریه و اردن.



آقای لینک و آقای مسافر. فقط کودکان در مقابل حوادثی که تجربه انجام و یا دیدار آن را نداشته اند، دچار حیرت می شوند. برای جاعلان جای خوش کرده در زیر زمین های کنیسه و کلیسا باید دل سوزاند که نزد خود گمان داشتند هرچه را از دست بدهند لااقل کتیبه بزرگ بیستون را نگه خواهند داشت. نگران نباشید زیرا معلق ماندن در قبال بی نشانگی آن هم به صورت حراج تکیه گاه های دروغین هخامنشی و اشکانی و ساسانی و حافظ و سعدی و ابن سینا و ... خود به معنای ظهور عهد نوی در دانایی و فرهنگ است، که برای کشف جایگاه خود در این میان  کافی است یاد بگیرید سئوال را ابتدا از خودتان بپرسید و اگر حاصل و برآورد آن اثبات کرد در مقوله شناخت بی کاره و مکانید، آن گاه بدون خجالت دو زانو بنشینید و در نهایت ادب و با کسب اجازه، دیگران را به کمک بطلبید تا مثلا معلوم تان کنند که در ابراهیم ۳۴ سئوال به معنای درخواست است نه پرسش.  
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

صحت تاریخ هجری کنونی  (اسلام)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 10:02 PM
هیوا
سه شنبه 21 دی ماه سال 1389 ساعت 12:53 PM
استاد با سلام
درباب شمارش سال‌ها و از جمله در باب اینکه آیا واقعاً 1430 سال از هجرت پیامبر و  و شروع رسالت ایشان می‌گذرد چه دلیل عقل پسندی می‌توان ارائه کرد .
پاسخ:
آقای هیوا. لت نوشته های مختلفی از اواخر قرن اول تا هفتم هجری بر پاپیروس یافت شده که تاریخ کامل روز و ماه و سال دارد.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

کلیپی از مهران مدیری  (نظرات جالب دیگران)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 9:59 PM
محمد اوجال
سه شنبه 21 دی ماه سال 1389 ساعت 03:38 AM
کلیپ جالب از مهران مدیری
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

بقاءالدین خرمشاهی و بهاءالدین خرمشاهی  (افراد و شخصیت ها)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 9:58 PM
منصور
دوشنبه 20 دی ماه سال 1389 ساعت 12:50 PM
جناب الفهرست جعلی
متن زیر قسمتی از مقدمه مصحح کتاب مثنوی معنوی است.(بقاءالدین خرمشاهی)
به نظر شما در آن چند باز به قرآن توهین شده است؟
مقدمه مصحح
مثنوی معنوی مولوی, اگر کتاب مقدس نباشد, بیشک قدسی است؛ اگر وحی نباشد, بیشک الهام غییبی است؛ و اگر آسمانی نباشد, نردبان آسمان است این کلام» که از مقامات تبتل تا فنا پایه پایه تا ملاقات خدا» را شرح می دهد و صیقل ارواح » و «دکان وحدت است».
در میان متون و آثار کهن ادب فارسی دو اثر ارجمند است هست که ساختار و صورت آنها (قطع نظر از محتوا که جای خود  دارد) تحت تاثیر ساختار و صورت قرآن کریم است, که شاخه شاخه و شعبه شعبه و داستان در داستان است و حرف در میان حرف می آورد و سیر خطی یک مضمون یا معنی را تا به غایت دنبال نمی گیرد. این دو اثر عبارتند از مثنوی و دیوان حافظ. در باب دیوان حافظ برادر حافظ پژوهم آقای بهاءالدین خرمشاهی این مسأله را به نحوی جامع و مقنع در فصلی تحت عنوان «قرآن و اسلوب هنری حافظ» در کتاب ذهن و زبان حافظ (چاپ پنجم نشر معین,1374) شرح و بسط داده است. اما درباره مثنوی نخستین مولوی شناس و مثنوی پژوهی که به آن تصریح کرده است شادروان بدیع الزمان فروزانفر است: «مثنوی مانند دیگر کتب به ابواب و فصول قسمت نشده و از حیث نظم و ترتیب اسلوبی مانند قرآن کریم دارد» (شرح مثنوی شریف, ص «دو»)
بزرگترین مولوی شناسان و مثنوی پژوهان ایران و جهان ایرانشناسی نیز به این خصیصه ی سبکی مثنوی اشاره کرده اند.
یکی دیگر از مولوی شناسان و مثنوی پژوهان ایران , استاد علامه مرحوم جلال الدین همایی به این شباهت تصریح و تبیین تام و تمام دارد. آن بزرگوار در تفسیری که بر داستان قلعه ی ذات الصور یا دز هوش ربا نوشته است می نویسد: «مثنوی شریف از جهات چند با قرآن مشابهت دارد. از جمله این که گروهی بدو هدایت می جویند و جمعی از او در ضلالت می افتند و این خود یکی از خصایص اوصاف قرآن مجید است... از جهت تقسیم سه گانه {ی خاص قرآن } نیز مثنوی مانند قرآن الهی است... بدین قرار که قسمتی از آیات کریمه متعلق به عموم ناس است{=بخش عام و محکمات} ...قسم دوم مخصوص پیغمبر اکرم (ص) است... قسم سوم متشابهات است که تأویل و توجیه آن جز بر خدای تعالی معلوم نیست. {تفسیر مثنوی مولوی. تألیف استاد جلال الدین همایی, ص چهل ونه-پنجاه و دو}.
در ارج و اهمیت عرفانی و ارشادی و اخلاقی مثنوی هر چه گوییم کم است.
«مثنوی عظیم مولانا جلال الدین در واقع حاصل تمام معارف و تجارب صوفیه ی اسلامی است.» (استاد زرین کوب, «دنیای مولانا جلال الدین» در کتاب جستجو در تصوف ایران, ص 273) . نویسنده ی کهن ترین زندگینامه ی مولانا , فریدون ابن احمد سپهسالار می نویسد: «خداوندگار ما (=حضرت مولانا) به زبان مبارک می فرمود: بعد از ما مثنوی شیخی کند و مرشد طالبان گردد و سائق و سابق ایشان باشد.» (زندگینامه ی مولانا ص 70)
خود مولانا در مقدمه ی منثور و عربی دفتر اول مثنوی را «اصول اصول اصول الدین فی کشف اسرار الوصول و الیقین», «فقه الله الاکبر», «شرع الله الازهر», و همچون قرآن دارای صفت «یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا» (بقره 26) , «شفاءالصدور» , «جلاءالاحزان» , «کشاف القرآن » و همچون قرآن کریم «لایمسه الاالمطهرون» (واقعه 79) می نامد. و آن را «قصیره المبانی و کثیره المعانی» می خواند.
یکی از بزرگترین شارحان مثنوی می نویسد : « مقصود کلی و مقصد اصلی از تألیف کتاب مثنوی که جامع غوامض اسرار معنوی است, ارشاد جمیع طوایف عباد,  و تنبیه بر احوال مبدأ و معاش و معاد است...»(کمال الدین حسین خوارزمی , عارف قرن نهم, در کتاب جواهر الاسرار و ظواهر الانوار, تصحیح آقای دکتر محمد جواد شریعت, ج 2 , مقدمه , ص 1) همو از مقاله اول از جلد اول این کتتاب بر آن است که تماممی کتاب مثنوی با اشرحش , شرح کلمات \حدیث حقیقت » حضرت امیرالمومنین علی این ابی طالب است.
در ضمن جناب استاد در ملاقاتی حضوری فرمودید هر چه از ریشه خرم و خرمی و... داریم یهودی هستند. آیا برادران خرمشاهی هم در این شمول هستند که یکی حافظ را جایگزین قرآن کرده و یکی مثنوی معنوی را؟
پاسخ:
آقای منصور. آن چه من می شناسم، در همان ردیف معرفی شده اند شاید در میان آن ها سلمان فارسی دیگری در بخش فرهنگی اسلام ظهور کرده باشد که در معنا تفاوتی با شرح گذاران بالا ندارند.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

روش قطره چکانی و الزامات بعدی آن  (دوستانه)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:59 PM
غصه دار
شنبه 18 دی ماه سال 1389 ساعت 3:19 PM
با سلام
استاد ما عنان از کف دادیم!!!!!
چرا یادداشت جدید نصب نمی کنید.
البته ببخشید!!! میدانم که سرتان حسابی شلوغ است.
ولی یه فکری به حال این کم طاقتی ما بکنید.
پاسخ:
اقای غصه دار. گمان می کنم زمانی، مثلا یک ماه را، برای جذب کامل و دوباره خوانی یادداشت های کلان ایران شناسی بدون دروغ و احتمالا باز کردن نوعی باکس پرسش و پاسخ فاصله بگذاریم، دریافت سری مقالات برآمدن مردم اسان تر خواهد شد.
 
 
 
 
 
سیما
یکشنبه 19 دی ماه سال 1389 ساعت 9:15 PM
یک ماه؟؟؟؟؟؟؟ خدا رحم کنه! فکر کنم آخر یه جوری این دنیا را ترک کنم و برآمدن مردم را نفهمم. هرچند اگر این یک ماه موجب استراحت شما شود، به تحملش می ارزد
پاسخ:
سیما خانم. به گمانم بسیاری از مراجعان به یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ، به طور کامل و وافی به بنیان های ارائه شده به علت سنگینی مطالب وارد نشده اند. این یک ماه فرصتی برای رجوع دوباره به آن مطالب است که توان دفاع از آن مدخل ها در مباحث محفلی را افزایش می دهد.  
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

نقشه های جهان از 500 سال پیش  (نقشه ها)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:56 PM
محمد اوجال
یکشنبه 19 دی ماه سال 1389 ساعت 8:57 PM
با سلام به جناب پورپیرار و سایر دوستان

استاد، سوالی داشتم:
با توجه به اینکه بر اساس نوشته های شما تا حدود 500 سال پیش، مردم مناطق مختلف جهان اطلاع چندانی از یکدیگر نداشتند و چه بسا اساسا از وجود یکدیگر خبر هم نداشتند، و نیز با توجه به اینکه نقشه های جغرافیایی منتسب به همان حوالی (حدود 500 سال پیش) نشان می دهد که تا آن زمان اساسا نقشه های قابل استفاده برای مسافرت های دور وجود نداشته است، در اینصورت مثلا یونانی ها در دوره موسوم به دوره سلوکیان چگونه به ایران آمده اند و یا بعدها به لبنان و سوریه و ... و بسیاری از مناطق اروپا رفته اند؟


پاسخ:
آقای اوجال. کشتی رانی رومیان و یونانیان و مقدونیان در سواحل و حواشی مدیترانه، به شهادت انبوه آثار یونانی و رومی در شمال آفریقا و بین النهرین و ترکیه  و نیز شواهدی که از گستردگی داد و ستد بین ساکنان بنادر و جزایر مدیترانه خبر می دهد، یک جا به جایی محلی شمرده می شود و نزدیکی یونان به مصر و بنادر شرقی مدیترانه و به خصوص لشکرکشی مقدونیان به منطقه، از ترکیه تا مصر را در طول چند قرن مورد شناسایی تدریجی، در مسیرهای زمینی قرار داده است که خط زنجیری از بقایای معماری رومی و یونانی از مصر تا سوریه و لبنان و ترکیه، این مسیر یابی زمینی را تایید می کند. بی شک ورود رومن های هلنیست در  ترکیه و نیز پناه گرفتن پراکنده یونانیان در نجد ایران، به نوعی خبر خالی بودن این دو سرزمین از نیروی بومی مدافع را مستدل و معروف می کند. اشاره قرآن به شکست روم در حاشیه نزدیک به بین النهرین نیز شاهدی برای در دسترس بودن این گونه اطلاعات در منطقه شمرده می شود. آن چه در باب بیگانگی تجمعات تمدنی در گستره جغرافیایی جهان گفته ام ناظر به سرزمین ها و مردمی است که به دنبال ملاحی در اوقیانوس ها و شناخت سه قاره آسیا و آفریقا و آمریکا و تولید نقشه هایی با مراتب تدریجی صحت در ۵۰۰ سال گذشته به دست آمده است.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

تجزیه سودان  (عجز و آوارگی مخالفان)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:54 PM
abbas
یکشنبه 19 دی ماه سال 1389 ساعت 07:28 AM
استاد خسته نباشید.می خواستم نظر شما را در بارۀ جنوب سودان  که  می خواهن ازکشورسودان جدا شوند را بپرسم.ممنون
پاسخ:
آقای عباس. اطلاعات من در این باره به اندازه اخباری است که در رسانه ها ارائه می شود. 
 
 
 
آمون : این هم به نیت همان گزک دادن به دست مخالفان است و بس! 
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

انحراف اذهان با تبلیغات  (متفرقه)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:51 PM
.شش تبلیغی که نگاه نسل‌های اخیر را
جمعه 17 دی ماه سال 1389 ساعت 5:36 PM
.شش تبلیغی که نگاه نسل‌های اخیر را تغییر داد

شرکت غول آسای تولید و فروش الماس به نام "دو بییرز" از طریق یک کارزار تبلیغاتی هدفمند و بسیار کارآمد توانست چندین نسل از زنان و مردان را متقاعد سازد که تنها نماد قابل قبول برای رسمیت دادن به یک وصلت یا نامزدی یک حلقه الماس است.

این شرکت در سال ۱۹۴۵ کارزار تبلیغاتی گسترده ای را برای جا انداختن محصول خود آغاز کرد که عنوان آن "الماس همیشگی است" بود.

به اعتقاد بسیاری از کارشناسان آگهی های تجاری، این رشته تبلیغات موفق ترین کارزار آگهی های تجاری در قرن بیستم بود. قبل از این هیچگاه و در هیچ جامعه ای حلقه الماس ارتباطی با ازدواج و یا نامزدی نداشت. اگر تمام ادبیات قرن نوزده و اوایل قرن بیستم را زیر و رو کنید هیچ نشانی از حلقه الماس برای نامزدی نمی بینید.

ولی شرکت "دو بییرز" این مفهوم جدید را چنان در ذهن همگان جا انداخت که گویا از ابتدا چنین بوده است.

نکته در این است که سنگ قیمتی که به نام الماس شناخته می شود، چندان سنگ نایابی نیست ولی سخت ترین ماده طبیعی است و بنابراین یک چنین مفهومی را القا می کند که گویا شئی است برای ابدیت. شرکت "دو بییرز" با برجسته کردن این ویژگی و آمیختن آن با درک و آرزوی مردم از زندگی مشترک و ازدواج، در عالم واقعیت بخش مهمی از فرهنگ جوامع غربی را متحول کرد.

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2011/01/110106_l11_advertisement_vw.shtml
استاد در یکی از پستها اشاره کرده اید که در هیچ دوره ای مسلمانان از انکشتر برای نماد ازدواج استفاده نکرده اند
پاسخ:
آقای شش تیلیغ... شخصا تا دورن اخیر، در منابع موجود،انگشتر زنانه ندیده ام. این مطلبی است که به طور کامل با ورق زدن کتاب انگشتری ها مسلم می شود و نزدیک به تمامی نمونه های انگشتر مردانه، یا مهر صاحب آن و یا کاربرد مذهبی داشته است. ورود انگشتر به عنوان نمایه وصلت با احتمال زیاد از غرب و در قرون اخیر باب شده است.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

معنای عدل  (قرآن)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:48 PM
نوزاد
جمعه 17 دی ماه سال 1389 ساعت 03:35 AM
 با سلام با موضوع جدیدی به نام «معنای عدل» به روزم:
در هیچ جای قرآن، خدا خود را "عادل" ننامیده است. بر خلاف اینکه ما فکر میکنیم "عدل" یکی از نامهای خدا است ولی خداوند بر عکس پندار ما، خود را از همه عدل ها بری میداند.
این پندار ما از کجا سرچشمه گرفته است؟
پاسخ:
آقای نوزاد. مدخل روشنگری بود. عدل در لغت عرب از جمله به معنای برابری دو ارزش است. چنان که در برابر کالا معادل پول را قرار می دهند.

وَاتَّقُواْ یَوْمًا لاَّ تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئًا وَلاَ یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَةٌ وَلاَ یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ یُنصَرُونَ

که برداشت خودمانی از «لا یوخذ منها عدل»، قابل خرید و فروش نبودن نامه اعمال در روز قیامت است. در کل، آیه از زمانی می گوید که کسی را به جای کس دیگر نمی گیرند، واسطه بازی بی فایده است، کم و زیاد و داد و ستد صورت نمی گیرد و یاری دهنده ای نیست.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

پی آمد کشف جعل  (متفرقه)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:47 PM
الفهرست جعلی
چهارشنبه 15 دی ماه سال 1389 ساعت 08:08 AM
آقای علیرضا مطلب شما 3 قسمت است 1- اینکه آیا اصلا علم ژنیتیک را باور دارید یا نه؟ اگر رد می کنید که بحثی نمانده است ولی چنانچه این علم را (اگر چه در همین قرن اخیر کشف و پرورده شده باشد)قبول دارید باید بپذیرید که همه توانایی های  انسانها به ارث میرسدو استفاده نظم و نثر از کلمات، الهی باشد یا شیطانی، خاصیتی وراثتی است. 2- من طرفداری از شعرای گمراه کننده انسانها نکرده ام بلکه در پاسخی دوستی که مطلق فکر می کند و بر هرچیزی که نام هنر گرفته است میتازد و ان را شیطانی می نامد ، نوشتم که خلق خداوند بیهوده نیست بلکه نوع استفاده انسانها باعث بیهودگی آن می شدو شما خود با ذکر آیه آنرا تائید می فرمایید.کسی با استفاده از کلمات داستان مزخرف ضد خدایی می نویسد و عده ای هم که بیمار قلبی هستند به آن جایزه می دهند اما هم زمان کسی هم مانند آقای پورپیرار داستان می نویسد که اگر خوانده باشید خود می توانید قدرت نویسندگی را لمس کنید.حال به این نوشتن نام هنر نویسندگی داده اند که به هیچ وجه خاصیتی اکتسابی نیست و یک توانایی وراثتی است و در در هر انسانی نهفته نیست. مسئله این است که ما حق نداریم بخاطر گفتار و حرکات لغو کسانی اصل موضوع را لغو بدانیم.3- در مورد تاریخ شعرای ایران و اینکه مثلا در قرن ششم نه شیرازی بوده و نه سعدی در آن می زیسته بحثی نیست اما بهرحال کسانی بنام سعدی متن ادبی معروفی را که همه خوانده ایم(منت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و....) را نوشته اند این متن بدون توجه به مسائل تاریخی چه مطلب ضد الهی در بر دارد؟آقای پورپیرار بعنوان یک مورخ از نبود سعدی و حافظ و فردوسی و نظامی و... پرده برداشته اند اما بهرحال کسانی این اشعار را سروده اند که قطعاتی از انها واقعا در جهت تکریم خدا و قدرت خلقت اوست. آیا وجود اینهمه حدیث و روایت و گفتار فلسفی و مذهبی خطا باید ما به شک در اصل دین بیاندازد؟ جان کلام اینکه مطلق کردن هر حکم موردی باعث خطا و گمراهی است.
پاسخ:
آقای الفهرست... نفس جعل بودن هر آیتمی، ما را موظف می کند که از آن دوری کنیم، زیرا جاعلان با ارائه همان جزء قابل قبول قصد هدایت ما را نداشته اند. یعنی آن جزء  هم دانه پاشی با قصد جذب است تا عقل را از خود برانیم، مفهوم و مقصد زندگی را اطراق با یار در خلوت و لب جویی بدانیم و در برابر صد ها مهمل دیگر کرنش و ستایش کنیم.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

بازار کلاهبرداری  (متفرقه)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:43 PM
صالح
سه شنبه 14 دی ماه سال 1389 ساعت 11:21 PM
با عرض سلام و خسته نباشید

کتابت در بین النهرین باستان
http://www.mesopotamia.co.uk/writing/explore/exp_set.html

http://faculty.luther.edu/~martinka/art43/daily/first%20days/scribes.jpg

http://www.biblelandpictures.com/gallery/gallery.asp?action=viewimage&categoryid=56&text=&imageid=6235&box=&shownew=
پاسخ:
آقای صالح. بازار نوپدیدی در گرایش کلاه برداری گشوده اند که هر نوع سکه و مهر و نمونه دیگر باستانی را درست برابر با ارژینال مورد نظر مشتری تولید می کنند و به ثروتمندانی می فروشند که در گوشه ای از سالن و دیوار خانه به نشانه علاقمندی به هنر و یا تاریخ  نصب کنند. چنان که در همین لینک ارسالی، سرانجام دعوت به خرید می شود.
http://www.biblelandpictures.com/gallery/howtoorder.htm
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

ژن هنر  (متفرقه)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:41 PM
الفهرست جعلی
سه شنبه 14 دی ماه سال 1389 ساعت 11:03 AM
هنر به مثابه آنچه دوستان تاکید می کنند گناه است و دروغ. از آن طرف میدانیم که این هنر در همه انسانها وجود ندارد و ژنی خاص است که براساس خواست الهی خلق شده است .چرا خداوند چیزی خلق کرده که کاملا بیهوده و بدرد نخور است؟ میدانیم که حتی چیز لغوی مانند مسکرات را خداوند بیهوده کامل نمی خواند بلکه می فرماید زیانش از نفعش بیشتر است به آن جهت گناه است. حالا اگر این هنر چیز کلا لغو و بیهوده مطلقی است و خداوند بنابه فرمایش شما با هنر و هنرمند سر عدوات دارد چه لزومی بر خلق این ژن بیهوده در انسان داشته است؟ 
 
 
 
 
 
 
علیرضا
سه شنبه 14 دی ماه سال 1389 ساعت 1:42 PM
آقای الفهرست جعلی سلام،

ژن یک کلمه هلندی است که 100 سال از ابداعش میگذرد، چطور شما به این زودی "به اصطلاح هنر" را "ژنتیک" تصور کردید؟ در ضمن الله سبحانه تعالی فرموده است "فاما بنعمت ربک فحدث". نتیجه اینکه اگر آن بیان انسان در راستای "فحدث" باشد، اتفاقا اطاعت دستور قرآن است. مثل مستندی که شما در مورد پرندگان می بینید و با دیدن آیات پروردگار، خضوع و خشوع شما بیشتر میگردد. اما اگر همان مستند پرندگان را با گفتار داروینی و توجیه تکامل تولید کنند، مشمئز میشوید.

پس هرگونه بیانی اگر بر پایه "علم" (یعنی قرآن کریم) نباشد، هوی و هوس من دون الله است و حکم سوره شعرا برای آن جاری است. امیدوارم منظورم را رسانده باشم. این "به اصطلاح هنر" شمشیر دولبه است.
پاسخ:
آقای علی رضا. گفتار آقای الفهرست جعلی به آن می ماند که خداوند برای جور کردن جنس، همه گونه بنده را خلق کرده باشد. بد نیست اصرار کنیم در کجا و چه گونه و از سوی کدام کنکاش کلاسیک، ملی یا جهانی، آن ژن ویژه کشف و معرفی شده است؟!  ضمنا هنر و فلسفه و جامعه شناسی و از این نمط مطالب بی سروته که مثلا نمی تواند پاسخی بر این سئوال ساده بیاورد که افلاطون و یا ابن سینا کتاب های شان را با چه وسیله و بر زمینه چه ماتریالی نوشته اند؟!  
 
 
 
 
 
آمون : این دو کامنت نیز به علت توالی مفهومی ، یکجا درج شد .  
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

جزایر سه گانه  (شهرهای ایران)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:38 PM
abbas
سه شنبه 14 دی ماه سال 1389 ساعت 05:00 AM
استاد سلام.استاد بنظر شما سه جز یری که در دست ایران وجود دارد.آیا متعلق به ایران است.ممنون
پاسخ:
آقای عباس. در این باب به اسناد مستقیم برنخورده ام، اما چنین شهره است که مالکیت آن سه جزیره، به دنبال صرف نظر کردن دولت ایران از مالکیت بر جزیره بحرین، به ایران واگذار شده است.
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

شعر گفتن  (قرآن)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:32 PM
منصور
دوشنبه 13 دی ماه سال 1389 ساعت 01:09 AM
سلام به دوستان گرامی
   یکی از مباحث مهم مطرح شده در نظرات استاد پورپیرار مساله دواوین است. همانطور که می دانید همه آن شعرا همراه با دیگر شخصیت های قبل از ناصرالدین‌شاه به زباله دان مجعولات پیوسته اند. برخی معتقدند که سوای مجعول بودن این شعرا باید خود اشعار مورد بررسی قرار گیرند و نتیجه می گیرند که اشعار کاملا در تطابق با دین و قرآن قرار دارند. آنها برای تطهیر و توجیه عمل شعر گویی و شعر گرایی آیه آخر سوره شعرا را ملاک قرار می دهند و می گویند خداوند برای برخی شعرا استثنا قائل شده است و تمام شعرای موجود در ایران شامل این استثنا هستند. با این توجیه باید فقط برخی اشعار ایرج میرزا را شامل نکوهش قرآن بدانیم و بس. کاملاً بدیهی است که هیچ شاعری مدعی مخالفت اشعار خود با قرآن نیست. چنانکه در مقدمه مثنوی معنوی، مولانا ادعا می‌کند که«هذا اصول اصول اصول الدین است» و این کتاب را بالاتر از قرآن قرار می‌دهد. کسی که دیوان شمس او و بسیاری کتب دیگر از خورجین بدیع‌الزمان فروزانفر در آمده. فروزانفر همان کسی است که معیر عزری تعریف و تمجید بسیاری از او در زمان هم‌پیالگی در اسرائیل ارائه داده است.
    «آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى‏آیند (۲۲۱) بر هر بهتان‌زن گناهکارى فرود مى‏آیند (۲۲۲)گوش می‌گذارند و بیشترشان دروغگویند (۲۲۳) و شاعران را گمراهان پیروى مى‏کنند (۲۲۴)آیا ندیده‏اى که آنان در هر وادیى سرگردانند (۲۲۵)و آنانند که چیزهایى مى‏گویند که انجام نمى‏دهند (۲۲۶)مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏اند یارى خواسته‏اند و کسانى که ستم کرده‏اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت (۲۲۷)
هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ ﴿۲۲۱﴾تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ﴿۲۲۲﴾ یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ ﴿۲۲۳﴾ وَالشُّعَرَاء یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ﴿۲۲۴﴾ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ ﴿۲۲۵﴾ وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ ﴿۲۲۶﴾ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ ﴿۲۲۷﴾ »
در مورد آیات فوق توضیحاتی ارائه کرده‌ام ،تقاضا دارم با شکیبایی مطالعه فرمایید.
   آیات فوق را یکبار دیگر بررسی کنیم: در آیه 221 و 222 خداوند خبری را مطرح می‌فرماید و آن اینکه شیاطین بر (هر) افاک اثیمی فرود می‌آیند. در اینجا سه سوال مطرح می‌شود: 1. چه کسانی افاک اثیم هستند؟ 2. نسبت به چه کسی افاک اثیم هستند؟ 3. مصداق افک(بهتان) و اثم(گناه) در اینجا چیست؟ پاسخ این سوالات در آیات بعد نهفته است.
   پاسخ سوال اول:آیه 223 ، همان کسانی که دزدانه گوش می‌دهند ولی اکثرشان دروغ‌ می‌گویند.
   پاسخ سوال دوم: قرآن و پیامبر
   پاسخ سوال سوم: شعر شمردن قرآن و شاعر خواندن پیامبر
مخلص کلام اینکه کسانی دزدانه به آیات قرآن گوش می‌دادند ولی به دروغ می‌گفتند که اینها شعر است و پیامبر شاعر است. عبارت «افاک اثیم» یک بار دیگر هم در قرآن به کار رفته است، سوره 45 آیه 7. در آنجا هم سخن از حقانیت آیات قرآن است و اینکه کسانی دانسته آنرا انکار می کنند.

   « فرو فرستادن این کتاب از جانب الله عزیز حکیم است (۲)به راستى در آسمانها و زمین براى مؤمنان نشانه‏هایى است (۳)و در آفرینش خودتان و آنچه از جنبنده پراکنده مى‏گرداند براى مردمى که یقین دارند نشانه‏هایى است (۴)و پیاپى آمدن شب و روز و آنچه خدا از روزى از آسمان فرود آورده و به آن زمین را پس از مرگش زنده گردانیده است و گردش بادها براى مردمى که مى‏اندیشند نشانه‏هایى است (۵)این است آیات خدا که به حق آن را بر تو مى‏خوانیم پس بعد از خدا و نشانه‏هاى او به کدام سخن خواهند گروید (۶)واى بر هر افاک اثیم (۷)آیات خدا را که بر او خوانده مى‏شود مى‏شنود و باز به حال تکبر چنانکه گویى آن را نشنیده است‏سماجت مى‏ورزد پس او را از عذابى پردرد خبر ده (۸)و چون از نشانه‏هاى ما چیزى بداند آن را به ریشخند مى‏گیرد آنان عذابى خفت‏آور خواهند داشت (۹)پیشاپیش آنها دوزخ است و نه آنچه را اندوخته و نه آن دوستانى را که غیر از خدا اختیار کرده‏اند به کارشان مى‏آید و عذابى بزرگ خواهند داشت (۱۰)این رهنمودى است و کسانى که آیات پروردگارشان را انکار کردند بر ایشان عذابى دردناک از پلیدى است (۱۱)

تَنزِیلُ الْکِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿۲﴾ إِنَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَآیَاتٍ لِّلْمُؤْمِنِینَ ﴿۳﴾ وَفِی خَلْقِکُمْ وَمَا یَبُثُّ مِن دَابَّةٍ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یُوقِنُونَ ﴿۴﴾  وَاخْتِلَافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن رِّزْقٍ فَأَحْیَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ آیَاتٌ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ ﴿۵﴾ تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللَّهِ وَآیَاتِهِ یُؤْمِنُونَ ﴿۶﴾ وَیْلٌ لِّکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ ﴿۷﴾یَسْمَعُ آیَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَیْهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ ﴿۸﴾ وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آیَاتِنَا شَیْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُوْلَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِینٌ ﴿۹﴾ مِن وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَلَا یُغْنِی عَنْهُم مَّا کَسَبُوا شَیْئًا وَلَا مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاء وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ﴿۱۰﴾ هَذَا هُدًى وَالَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَهُمْ عَذَابٌ مَّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ ﴿۱۱﴾ »

سراسر سوره 45 در مورد حقانیت قرآن است ولی منظور ما از رجوع به آن این بود که مفهوم «افاک اثیم» را بیابیم. آیات 6، 7 و 8 سوره‌ی 45 ، هماهنگی و التزام جالبی با آیات 222 و 223 سوره‌ی شعرا دارد، مخصوصاً آیه 6؛ «به کدام سخن خواهند گروید؟ به شعر؟!». کلمه «افک» در چند جای دیگر از قرآن هم بمعنای بهتان بستن به آیات قرآن است از جمله در: 25-4 و 46-11، 34-43 و 51-9. پس هرگونه تشکیک در حقانیت قرآن بهتان و گناه است.
    در آیه‌ی 224 سوره‌ی شعراء ضمن اینکه یک مصداق معین از تشکیک در قرآن را بیان می‌کند (که همان شعر شمردن قرآن است یعنی پاسخ به سوالات دوم و سوم)، خاصیت منشاء شعر یعنی شاعر را هم بیان می‌کند؛ «تنها گمراهان از شعراء تبعیت می‌کنند». به این ترتیب پرونده‌ی شعراء در همین آیه‌ی 224 بسته می‌شود. حرف «واو» در کلمه‌ی «والشعراء»، واو حالیه است و معنای «درحالیکه» می‌دهد. پس قرآن شعر نیست چون هدایت یافتگان از آن تبعیت می‌کنند. در آیات بعد خداوند در مورد این گمراهان که از شعراء تبعیت می کنند توضیحاتی می‌دهد. این گمراهان در هر وادی سرگردانند، حرفهایی می‌زنند که انجام نمی‌دهند، مگر آنانکه ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند و بسیار یادخدا کنند و پس از آنکه مورد ظلم واقع شدند یاری بخواهند. اینجا سوالی مطرح می‌شود: 1. این گمراهان از سوی چه کسی مورد ظلم واقع شده‌اند؟ 2. از چه کسی یاری بخواهند؟ پاسخ کاملاً واضح است؛ این گمراهان توسط شعراء مورد ظلم واقع شده‌اند و پس از ایمان و عمل صالح و بسیار یاد خدا کردن از خدا یاری بخواهند. در پایان آیه 227 خداوند می فرماید :بزودی ظالمان خواهند دانست به چه بازگشت گاهی باز خواهند گشت. منظور از ظالم هم که معلوم شد شعرا هستند. بنابراین ما نمی‌توانیم شاعر مومن یا شاعر صالح داشته باشیم همانطور که نمی‌توانیم مدفوع یا خون یا گوشت خوک طاهر داشته باشیم.
   بنابراین معنی آیات 221 تا 227 سوره شعرا چنین است:
   « آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى‏آیند (۲۲۱) بر هر بهتان‌زن گناهکارى فرود مى‏آیند (۲۲۲)(کسانی که آیات قرآن را) دزدانه گوش می‌دهند و بیشترشان دروغگویند (که می‌گویند قرآن شعر است و پیامبر شاعر است) (۲۲۳) در حالیکه شاعران را گمراهان تبعیت مى‏کنند(ولی پیروان قرآن هدایت یافتگان‌اند) (۲۲۴)آیا ندیده‏اى که آنان(پیروان شعراء) در هر وادیى سرگردانند (۲۲۵)و آنانند که چیزهایى مى‏گویند که انجام نمى‏دهند (۲۲۶)مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم(شاعران) قرار گرفتند (ازخدا) یارى خواسته‏اند و کسانى که ستم کرده‏اند (شاعران) به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت (۲۲۷)
   دروغگو در مورد کسی به کار می‌رود که حقیقت را می‌داند ولی غیر از آن را ارائه می‌دهد که در اینجا منظور شاعران‌اند زیرا اگر کسی حقیقت را نداند در واقع غافل است و گمراه. در آیات فوق حساب این دو کاملاً از هم جدا شده است. در آیات سوره‌ی 51 به دروغگویان اشاره شده است:
  «به نام خداوند رحمتگر مهربان  سوگند به بادهاى ذره‏افشان (۱)و ابرهاى گرانبار (۲)و سبک سیران (۳)و تقسیم‏کنندگان کار (۴)که آنچه وعده داده شده‏اید راست است (۵)و مسلماً دین واقعیت دارد (۶)سوگند به آسمان مشبک (۷)که شما [درباره قرآن] در سخنى گوناگونید (۸)[بگوى] تا هر که از آن برگشته برگشته باشد (۹)مرگ بر دروغپردازان (۱۰)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ وَالذَّارِیَاتِ ذَرْوًا ﴿۱﴾ فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا ﴿۲﴾ فَالْجَارِیَاتِ یُسْرًا ﴿۳﴾  فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا ﴿۴﴾ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ ﴿۵﴾  وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ ﴿۶﴾  وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُکِ ﴿۷﴾ إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ ﴿۸﴾ یُؤْفَکُ عَنْهُ مَنْ أُفِکَ ﴿۹﴾  قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ ﴿۱۰﴾
پاسخ:
آقای منصور. شرط مندرج در آیه ۲۲۷ سوره شعرا بازگشت شاعران از مسیر ظلم و یاری عملی به مسلمین است، در این جا نیز آشکارا می بینیم که خداوند سرودن شعر را ظلم خوانده است. حالا قضاوت کنید که چه گونه به عنوان ضدیت لج بازانه با توصیه های قرآن جوامع مسلمین را در شعر غرق کرده اند!
del.icio.us  digg  newsvine  furl  Y!  smarking  segnalo

وبلاگ خط سومی ها  (خط سومی ها !!)

جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 2:28 PM
حاتم
یکشنبه 12 دی ماه سال 1389 ساعت 9:57 PM
سلام به استاد و دوستان
خسته نباشید
واسه من واقعا خجالت آوره!! نمیدونم چرا اصلا وقت نمیکنم بیام تو سایت یادش بخیر قدیما که معتاد این سایت شده بودم چه اعتیاد دلنشینی، ان شاالله بزودی بازم معتادش میشم

استاد واقعا خسته نباشید همه با نظریه پوریم شما کم کم دارن آشنا میشن
http://www.pic.persianv.com/view/000937.php

صاحب وبلاگ خط سوم کیه؟؟ چه ادعای فهم و شعورش هم میشه نمیدونم ایمیل منو از کجا داره که همیشه ایمیل میزنه
http://www.a281-r206.blogfa.com
در نهایت بازم موفق باشید
پاسخ:
آقای حاتم. آن وبلاگ را یهودیان اداره می کنند و می کوشند تا به ترتیبی ماجرا و جنایت بیرون افتاده پوریم را  منکر شوند.


آقای اولو تورک. با عذر خواهی از تاخیر، پاسخ را به ای میل تان خواهم فرستاد.

هیچ نظری موجود نیست: