فشار وارد ساختن (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:42 AM مهدی - مهدی دوشنبه 8 فروردین ماه سال 1390 ساعت 3:37 PM جناب آقای پورپیرار، مضمون آن کامنت پریشان است چون آنرا آقای عربگری نوشته است. ایشان به خیال خودشان به بنده پاسخ داده اند. متن بعد از خط چین را عیناً از وبلاگ ایشان نقل کرده ام. محقق محترم، آیا بجز چند مخالفی که در قامت این بحث ها هستند و سکوت را انتخاب کرده اند، منطق باقی مخالفان در همین حد است؟ ارادتمند مهدی پاسخ: آقای مهدی - مهدی. اگر صاحب نظران این مردم به مسئولین موزه مملکت شان فشار نمی آورند که شمشیر جواهر نشان و موی ریش و قالب پای پیامبر را از غرفه اسلام بردارند، پس قالب کردن دیگر مزخرفات و مجعولات به آن ها بسیار آسان می شود. چنین است حالات یادداشتی که شما نوشته اید. نحوه اثبات یک لغت (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:40 AM دوشنبه 8 فروردین ماه سال 1390 ساعت 12:25 PM آقای مهدی مهدی سلام اولا برای کلمات ذکر شده جنابعالی لغات مترادف زیر در ترکی استانبولی استفاده میشوند. برای کلمات استدلال و عقل معادل مناسبی که جنابعالی بتوانید قبول کنید پیدا نکردم. عدالت: eşitlikçilik انصاف: Uyat ( قزاقی) مفهوم : Anlam علم : bilim فلاح : Mutluluk فساد : bozulma ، yozlaştırma آزادی : erkinlik ( آسیای میانه) ثانیا نمونه ای از لغات انتزاعی که در ترکی استفاده می شوند ، عبارتند از: آجیق: قهر ، کینه آل: حیله ، مکر آماج : هدف آنلاماق : فهمیدن آنلاق : فهم ، شعور آنلام : مفهوم ، معنی آیریم : تفاوت اردم : لیاقت، فضیلت امک : سعی ، کوشش اوغراماق : موجه شدن اوغور: طالع، اقبال اولان : ممکن اومود : امید اووونماق : تسلی اینام : اعتقاد اورنک : مدل ، سرمشق اونم : اهمیت اویونمک : فخر کردن اویمک : تعریف آیدین : روشن ، صاف آرخایین : مطمئن باریش : صلح بایاق : چند لحظه پیش بسله مک : پرورش، توسعه بللی: آشکار بورا خماق: رها کردن، ترک کردن یئتگین : رسیده ، بالغ ، کامل بیرلشمک : متحد شدن چئشید : جور ، قسم چالیشماق: سعی چتینلیک : مشکل چکینمک : احتراز چیلقینلیک : شیدائی دوروش: وقار دوشونمک : درک کردن دوشونجه : فکر دویغو : حس ، احساس دیلک : آرزو دینج : راحت دوزوم : تحمل سئوگی : عشق ، محبت سان : شهرت سوراق : سراغ سوروندورمک : مسامحه کردن سوسدورماق : ساکت کردن سیخیتی : مضیقه سینمک : به دل نشستن شنلیک: شادی قارغیماق : نفرین کردن قوتلو : مبارک قوچاقلیق : آزادگی قورتارماق : نجات دادن قیتلاشماق : کمیاب شدن قیسقانماق : حسادت قیسماق : قناعت کسکینلیک : قاطع شدن کوندم : راه راست کئچینمک : مدارا گئرچک :حقیقت گرک : لازم گرگین : غیر عادی گوونمک : اعتماد گیجیک : حسد ، بخل گوزل : زیبا ماراق : رغبت یالنیز : تنها یامان : بد یاخشی: خوب یانلیش : اشتباه ، سهو یورماق : تفسیر یوندم : منظره ، قلق یازیقلیق: بدبختی ثالثا دوست عزیز ، تمامی دینها بیشتر با معنویات و نمادهای غیر ملموس سروکار دارد. بعد از ا پذیرش دین اسلام توسط ترکان لغات انتزاعی عربی به زبان ترکان (ونیز دیگر مسلمانان )به وفور وارد شده اند. این مسئله مانند وارد شدن لغات و اصطلاحات علمی بیشمار زبان انگلیسی (و دیگر زبانهای غربی ) به زبان عربها( و کل عالم) می باشد. زبانهایی که در موقعیت برتر از نظر علمی و رسمیت قرار می گیرند، زبانها تحت سلطه خود را تحت تاثیر قرار می دهند. حتی لغات بسیار متداول آنها را به حاشیه می رانند. در صورت ترک بودن پیامبر (ص) و مسلمان شدن اعراب قطعا الان زبان عربی پر از لغات انتزاعی ترکی می بود. نتیجه : حال بازهم فکر میکنید " تقریباً هیچ لغت انتزاعی در هیچ یک از شاخههای زبان ترکی وجود ندارد" پاسخ: آقای مهدی - مهدی. چه طور ممکن است کسانی پس از ده بار یادآوری که هر لغتی باید سند و ثبت کهنه داشته اشد، نمی فهمند! نظرات شخصی (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:35 AM سلماسلی یکشنبه 7 فروردین ماه سال 1390 ساعت 1:47 PM با سلام استاد گرامی با اینکه نظریه ها و سخنان قبلتان را که با سند و مدرک ارائه می کردید را قبول داشتم ولی در مورد ترکها نظریه درستی ندادید که احتمالن ناشی از اطلاعات کم در مورد ترکها است (جسارتن) یک سوال داشتم ملاک شما برای یک قوم دانستن چیست؟ منتظر پاسخ: آقای سلماسلی. خوش آمد و یا بدآمدن شما ملاک نیست و دهان حقیقت را نمی بندد. شروع تمدن ایران از هخامنشیان (عجز و آوارگی مخالفان)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:31 AM رهگذر یکشنبه 7 فروردین ماه سال 1390 ساعت 10:23 AM "در مباحثه ای که چند سال پیش در این باره گذشت، نظرم این بود که هر قوم و ملتی نه با خط و الفبا که با نمونه های تولید به تاریخ قدم می گذارد و سایت های کهن یافت شده در ایران را مثال اورده بودم که گرچه مملو از اشیای مصرفی در استانداردهای پیش رفته صنعتی و علمی است، اما خط و نوشته ای از آن ها نیافته ایم." "مبنای ورود و برداشت درست از ماجراهای خط و زبان موکول به ماخذ قرار دادن متن های قدیم آن خط و زبان است." "در استاندارد تحقیقات تمدن پایه، دوران بدون خط را برای هر قوم و ملتی ماقبل تاریخ آن مجموعه معرفی کرده اند." با توجه به مطالب بالا که نظرات آقای پورپیرار است اگر شروع تمدن ایران را از هخامنشیان شروع می کنند که ظاهرا خط میخی داشتند صحیح است و پیش از آن ماقبل تاریخ ایرانیان است. اقوامی مانند کرد و لر و ترک و سرخپوستان امریکا و قبایل افریقا و آمازون وامثالهم هم هنوز در همان دوران ماقبل تاریخ وول میخورند. پاسخ: آقای رهگذر. جای تعچب نیست اگر ندانید که غرض از نصب این همه یادداشت اثبات جدید بودن حک کتیبه های هخامنشی در همه جا است. نحوه ورود به تمدن و تاریخ (نکات بدیع و آموزنده)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:26 AM مسعود سنجری شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 9:11 PM برادر گرانقدر استاد پورپیرار سلام علیکم با تشکر از پاسختان. پس بدین ترتیب وجود الفبای بومی را می توان بعنوان شاخصی بر قدمت یک مجموعه مردمی یا تمدنی بشمار آورد. اینطور نیست؟ والسلام علیکم فی امان الله پاسخ: آقای سنجری.در متدهای مختلف بررسی های تمدنی، پیدایش الفبا و خط را آغاز ورود هر تجمعی به تاریخ می دانند. در مباحثه ای که چند سال پیش در این باره گذشت، نظرم این بود که هر قوم و ملتی نه با خط و الفبا که با نمونه های تولید به تاریخ قدم می گذارد و سایت های کهن یافت شده در ایران را مثال اورده بودم که گرچه مملو از اشیای مصرفی در استانداردهای پیش رفته صنعتی و علمی است، اما خط و نوشته ای از آن ها نیافته ایم. مشکل اساسی در تحقیقات تاریخی شرق میانه همین نبودن خط و نیز رواج نداشتن سکه در بخش شرقی این منطقه است! در یکی دو یادداشت بعد به خواست خدا به مدخلی یگانه و اعجاب انگیز وارد خواهم شد که شاید پاسخی بای مطالبی عمده شناخته شود. کمی هم لغات غیر انتزاعی ! (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:22 AM مهدی - مهدی شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 8:11 PM جناب آقای پورپیرار، کسانی که بی توجه به موضوع دیرینگی و اصالت زبان ترکی، با غیظ فراوان فقط به دنبال شنیدن تعریف و تمجید از انعطاف و زایایی زبان ترکی هستند، توجه نمی کنند که توجیه این انعطاف و زایایی، زمانی که ترکی معادلی برای "سقف" و "پنجره" ندارد، دشوارتر می شود. لغات انتزاعی (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:19 AM elyar45 شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 1:55 PM با سلام کلمات انتزاعی ترکی : دوزلوک (راستی و صداقت ) گوی (آسمان) تانری (خدا) چتین (مشکل ) یامان (فحش) پیس (بد) یاخجی(خوب) باخیش (نگاه) گوزل(زیبا) سایی(عدد) تانیش(آشنا) یوخ (عدم) وار (وجود) کیمسه (هر کس) باشچی (رئیس ) چاتدیرماق(هدایت کردن) هارا (کجا ) بیگ (شاه) اولچو(معیار) ... جناب آقای پورپیرار یکبار یادم هست که به بنده گفتید که شما برای نوشتن این کلمات ساعتها وقت گذاشته اید من همان زمان فهمیدم که شما آگاهی کافی از زبان ترکی ندارید اینک نیز چون فرموده بودید که ترکی کلمات مرتفع تمدنی ندارد می خواهم بگویم شما تمدن را اول تعریف بفرمایید و حساب آن را از فرهنگ جدا کنید سپس من به شما خواهم گفت که فرهنگ با تمدن فرق دارد اکنون همه ما در تمدن اسلام غرق شده ایم ولی با فرهنگهای مختلف - زبان رابطه ای که با فرهنگ دارد غیر از رابطه ای است که با تمدن دارد ساده بگویم زبان شیرازه فرهنگ است ولی ابزار تمدن است ... البته این به غیر از آن زمانی که بنده از قرآن آیه ای را یادآور شدم که فرموده یونس به سوی بیش از صدهزار فرستاده شده و شما هراسان پرسیدید در کدام آیه؟ و سپس معلوم نشد که آن صدهزار نفر در کجا بوده اند ؟ البته این که شما می فرمایید شهرهای باستانی بیش از هزار نفر جمعیت نداشته اند با این متن قرآن نمی خواند اگر این نظر من را منعکس کنید و خوانندگان عزیز هم با تامل دنبال کنند می توان روزنی از حقیقت را یافت . که امیدوارم شما که رگه های نایابی از حقیقت را برتافته اید اینرا از خوانندگان مطالب تان دریغ نکنید . پاسخ: آقای elyar45. بخش توهمات در کامنت ارسالی شما محل پاسخ نویسی ندارد. برای هر یک از نمونه های لغت انتزاعی ترک هم باید متنی قدیم معرفی کنید که آن کلمات را با مفهومی که شما معرفی ی کنید، به کار برده باشد. تحولات اخیر کشورهای عربی (سیاسی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:18 AM هیوا شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 1:49 PM استاد پورپیرار با سلام آیا تحولات اخیر در کشورهای عربی را میتوان واقعهای تاریخی نامید؟ و با چه فرضیهای قابل تحلیلند ؟ پاسخ: آقای هیوا. مختصر بگویم که چنین رخ دادهای همزمان در هفت کشور و میان هفت ملت قابل برنامه ریزی از پیش نیست و مصنوعا تولید نمی شود. تعیین قدمت زبان ها (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:16 AM آیدین قشقایی شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 1:22 PM سلام به دوستان جناب آقای پورپیرار لطفاً نظر خود را در مورد متن زیر درج نمایید. خوشحال می شوم نظرتان را بدانم: اگر وجود کلمات اساسی یک زبان در زبان دیگر بیانگر قدمت زبان اول و جعلی بودن زبان دوم است پس به کلمات ذیل که در زبان قدیمی تر عبری و زبان عرب یکسان است توجه کنید: در عبری به خانه مانند عربی بیت گفته میشود ......این شباهت در شمارش اعداد به حد اعلای خود می رسد: عربی:احد....اثنین...ثلاثه...اربع....خمسه... سته...سبعه...ثمانی...تسعه...عشر عبری:اخد...شتیم...شلوش....اروع. ....خمش..... شش...شبع....شمانی...تیشه...عسر بعضی کلمات متشابه یا نزدیک به هم در عربی و عبری که نشان دهنده پیوند نزدیک بین دو زبان است: فارسی:مغازه عربی:حانوت عبری:خنوت فارسی:آشپزخانه عربی:مطبخ عبری:میطباخ فارسی:دانش آموز عربی:تلمیذ(مذکر) عبری:تلمید(مذکر) فارسی:فرزند پسر عربی:ولد عبری:یلد تلفظ حروف عبری که شباهت بسیار با عربی دارد:الف-بت-وت-گیمل-دالت-هی-واو-زیین-خط-تط-ید-کاف-لامد-مم-نون-سامخ-عیین-پ-ف-صادی-قف-رش-شین-سین-تاو فارسی:او عربی:هو(و دارای فتحه) عبری:هو(و بدون فتحه) فارسی:او عربی:هی(مؤنث)(ی دارای فتحه) عبری:هی(مؤنث)(ی بدون فتحه) فارسی:من عربی:انا عبری:انی فارسی: دست عبری : ید عربی : ید روح یکسان در عربی و عبری به نظر شما می توان گفت که چون اعراب برای یکی از مهم ترین اعضای بدن یعنی دست یا برای ضمیر من و او از کلمه عبری استفاده می کنند باید زبان عربی را نوساز و مجعول بنامیم؟ (اخذ شده از نظرات آقای حکمت) پاسخ: آقای قشقایی. مبنای ورود و برداشت درست از ماجراهای خط و زبان موکول به ماخذ قرار دادن متن های قدیم آن خط و زبان است. زمان اندک اختلاط مابین لغات عبری و عربی هم دیروزه نیست، زیرا هم عبری و عربی، جز تورات و قرآن منبع دیرینه ندارند. مشکل این جاست که با این دو زبان از راه ترجمه ها نمی توان به حکم قاطع و قانع کننده رسید، زیرا از تورات نسخه قدیم نداریم که با نسخ قدیم فراوان قرآن مقایسه کنیم. گزینش های شما هم کوچه و بازاری و امروزه است. لزوم بازخوانی دوباره (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:14 AM سعید شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 1:19 PM سلام سلام بر دوستان جناب مهدی -مهدی من قبلا نظر خودم را در کامنتها پیشین در مورد زبان و قوم ترک بیان کرده ام و همچنین بر عشیره ای(Köçəri) بودن ساختار زبان و فرهنگ ترکی معتقدم ترکها به گفته شما معماری مشخصی از خود ندارند چون اسکان در خانه های بافته شده نیازی به معماری و یا کلمه معادل برای «بنا» نداشته سبک معماری مشخصی هم ندارند و برای سبک زندگی خود ابزارهای مشخصی دارند که برجسته ترین آنها دسبافتهایی است مانند قالی (خالی یا خاولی)گلیم و جاجیم و... برجسته ترین هنر دست ترکها از غرب تا شرق آسیا همین دستبافتها هستد که عمدتا دارای موتیفهای مشترکی هستند که مشخصه های خاص خود را دارند این موتیفهای انتزاعی بیشتر الهام گرفته از طبیعت هستند در ضمن موتیفهای مورد علاقه یهودیان نیز در آنها یافت نمیشود !؟ در بین اقوام مختلف ایران در بین ترکها، بلوچها و عربها سبکهای دست بافته ها یافت میشوند در بین اقوام دیگر همچون فارسها و کردها و لرها دست بافتها الهام گرفته از دسبافتهای اقوام دیگرند همچون فرش بختیاری که الهام گرفته از بافته های قشقایی است و با اینکه در دنیا Persian rug بسیار پر آوازه است اما برای فرش فارسی تعریف مشخصی نمیتوان بیان کرد مگر سبکی کاملا اتو کشیده و فنی که قدیمی ترین فرش این سبک(شهری باف) هم بافت کاشان !است و برای ساختار هنری آن نمیتوان غیرا از نقوش کاشیکار ی و تصویر سازی کتابهای منتسب به فارسی پیشینه دیگری تعریف کرد به نظر میرسد فرش فارسی (شهری بافت) بیش از اینکه سینه به سینه انتقال پیدا کند و حاصل فرهنگهای اجداد باشد به یک باره در یک کارگاه تخصصی با طرحی هدفمند بافته شده و به اتفاق سر از موزه های دنیا در آورده اند امروزه ما نبود شهر به گستره 22 قرن در ایران را میدانیم پس نبود فرش عشایری و روستایی در بین قوم فارس نشان دهنده چیست «ضمناً فارس ها قدمت یا حکومتی نداشته اند ولی از جایی آمده اند که حکومت و شهر و بازار داشته است» خوب سوال این است این قومی که مولفه های عشایری مشخص ندارد همچون نبود کلماتی برای زندگی روز مره در زبان فارسی (ابزار آات خورد و خوراک) و در همین دو قرن اخیر در ایران ساکن شده از کجای دنیا آمده که مثلا کلمه مشترکی مانند بازار را که به نظر کلمه ای مشترک بین کشورهای استعماری است را دارد آیا این معنای این است ک این قوم ازجایی آمده که بازار داشته! و یا استعمار زمانی که برای آن قوم بازار می ساخته همزمان این کلمه را نیز به این قوم انتقال داده است؟؟ میتوان کلمات دیگری همریشه بازار و شهر در زبان فارسی یافت و آیا این کلمات درای مصادر مشخصی در زبان فارسی است در تقسیم بندی کلمات 1 - کلمات دارای مصدر 2 - کلمات بدون مصدر (جامد ) 3 - کلمات وارداتی کلمات دارای مصدر مشخص هستند و بحثی در مورد آنها فعلا جایی ندارد در مورد کلمات جامد مانند همین شهر ،بازار ،گل ،آسمان ،درخت ، سبزی ، دریا ، میتوان یک رده بندی مشخصی انجام داد کلمات جامد مشترک بین دو یا چند زبان کلمات جامد منحصر به یک زبان کلمات جامد منحصر به یک زبان را نیز که تعداد آنها در زبان فارسی زیاد نیست را هم جزو داریی های آن زبان میشماریم اما کلمات جامد یا سماعی مشترک را نمیتوان جزو یکی از زبانها دانست آوا شناسی هم در این مورد زیاد کمک نمیکند چون کلمه میتواند در هنگام ورود و در مرحله نگارش به آوای زبان مذکور تغییر داده شود مانند کلمه گل در فارسی و یا گول در ترکی حالا این کلمه در اصل ترکی است یا فارسی؟ در ترکی گول به دو معنای گل و بخند از مصدر گولماق کاربرد دارد در زبان محاوره ای در ترکی خندین به شکفتن «اوزو گول آشدی» هم معنی میشود در فارسی نمیتوان هیچ رابطه ای بین این کلمه و کلمات دیگر یافت با هیچ استدلالی نمیتوان کلمه بازار را فارسی و یا ترکی دانست کلمه شهر را هم همینطور مسئله زبان پیچیده تر از این است که بتوان حکمی در مورد آن داد همه نوشته ها در حیطه زبان تا به امروز در حد فرضیه است و به نظر بحثها در این مورد و به این شکل به نتیجه نمیرسد من با زبانهای دیگر آشنایی چندانی ندارم تنها زبانی که دارای کلمات انتزاعی همچون عقل و عدالت و ... است زبان عربی و شاید لاتین است شرایط زبانهای اروپایی هم مانند زبان ترکی و فارسی است و کلمات انتزایی آن زبانها از جمله انگلیسی و فرانسه و... نیز برگرفته از زبان لاتین است پس رابطه انگلیسی با لاتین همانند رابطه فارسی با عربی است به هر حال از وارد کردن متد جدیدی در بررسی زبان از شما ممنونم پاسخ: آقای سعید. فرصتی بگذارید و یادداشت های شماره ۲۰۴ تا ۲۱۸ را دوباره خوانی دقیق کنید. خروج از اصل مطلب (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:08 AM مهدی - مهدی شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 11:54 AM جناب آی نا و عربگری، بی توجه به اینکه اصل موضوع چیست حول نگرانی واحدی می چرخید. نمی دانم اگر در این یادداشت از مزیت های زبان ترکی چند پاراگراف اضافه می کردم آیا آتش شما کمی فروکش می کرد یا نه. کسی نگفته "سبب" یا "بنا" فارسی هستند. کسی نمی خواهد بگوید فارسی از ترکی برتر است. اصلاً موضوع این یادداشت چنین مقایسه ای نیست. از نظر یک زبانشناس دایره قابلیت زبان ترکی بسیار فراتر از زبان فارسی است که قریب به تمام کلمات اصیل آن جامد هستند. افعال بسیار دقیق و متعدد، زایایی فوق العاده، توانایی گرداندن افعال در زمان های بسیار متنوع که در زبان ترکی آذربایجانی تنها تعداد زمان های ماضی به 22 نوع می رسد، تنها نمونه ای از قابلیت های زبان ترکی است. خوب آیا اعلام این ها تغییری اصل موضوع ایجاد می کند؟ آیا پس از محظوظ شدن از گرمای دلچسب آفتاب مشعشع زبان ترکی، انشاء الله رضایت می دهید که بر سر اصل موضوع برگردید؟ پاسخ: آقای مهدی - مهدی. زبانی چنان زنده و پویا و پر تحرک نمی تواند برای دریافت نامی برای شاه به فارسی رجوع کند. مگر این که قبول کنیم این زبان قدرتمند فرصت عرض اندام تا قریب ۳۰۰ سال پیش نداشته است. ماقبل تاریخ هر مجموعه (زبان ها)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:05 AM مسعود سنجری شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 08:21 AM برادر بزرگ استاد پورپیرار سلام علیکم آیا در جهان امروز ملت متمدنی وجود دارد که دارای قدمت باشد اما از خود الفبایی برای کتابت نداشته باشد؟ والسلام علیکم فی امان الله پاسخ: آقای سنجری. در استاندارد تحقیقات تمدن پایه، دوران بدون خط را برای هر قوم و ملتی ماقبل تاریخ آن مجموعه معرفی کرده اند. وقایع اخیر جهان عرب و اسلام (سیاسی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:02 AM abbas شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 05:53 AM استاد خسته نباشید.در لیبی کشورهای غربی در حال امتحان کردن سلاهای جدید خود بر سر مردم لیبی هستند پاسخ: آقای abbas. در مقیاس کوچک تر انباردار مشرکین یعنی دولت و شاه عربستان همین آزمون و تمرین را با ریختن آتش بر سر مسلمین بحرین انجام می دهد. پوریم و نوروز 1390 (پوریم)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 02:01 AM محمد اوجال اولوتورک شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 03:44 AM (بر گرفته از سایت وزارت امور خارجه اسرائیل) "پوریم" را که یادآور روابط دیرین یهود و ایران است، یهودیان اسرائیل و جهان جشن می گیرند ملت اسرائیل و یهودیان جهان امروز (یک شنبه 29 اسفندماه - 20 مارس) عیدی را جشن می گیرند که برای همیشه تاریخ یهودیان را با ملت ایران پیوند زده است. این جشن پوریم نام دارد که در آن از جوانمردی خشایارشاه یکی از شاهان هخامنشی ایران سخن می رود. شاهی که در روایات یهود با نام اخشوروش از او یاد شده است. عید پوریم یهودیان، امسال با نوروز ایرانیان همآهنگ شده است. در حالی که ملت ایران فرارسیدن نوروز جمشدی را از سپیده دم فردا (دوشنبه) جشن می گیرند، اهالی اورشلیم پایتخت اسرائیل نیز طبق سنن باستانی، عید پوریم را فردا جشن می گیرند و این در حالی که در سایر شهرهای اسرائیل جشن پوریم امروز برگزار می شود و در چندین شهر مرکزی، کارناوال شادی به راه می افتد و همگان به رقص و پایکوبی می پردازند. در "طومار استر" که در کنیساها خوانده می شود، داستانی بیان گردیده که گرچه هیچ گونه مدرک و شواهد تاریخی برای اثبات آن یاد نشده، ولی باورمندان یهودی آن را به عنوان یک رویداد حقیقی می پذیرند. داستان استر از این قرار است: اخشوروش شاهنشاه امپراطوری ایران (احتمالا منظور خشایارشاه است) که بنا بر نوشته "طومار استر" بر 127 ولایت از هند تا حبشه حکفرمائی می کرد، از بین دوشیزگان زیبا یک دختر یهودی یتیم را به نام استر ، برای همسری برگزید که افزون بر جمال نیکو، خصائل نیکو نیز داشت. پسر عموی استر یهودی، مردخای نیز در دربار شاه خدمت می کرد. از آنجا که مردخای مردی دینمدار و با انصاف وجهان دیده بود، به ویژه به خاطر خصلت های نیکوی خود، مورد مشورت شاهنشاه هخامنشی قرار می گرفت. ولی صدراعظم دربار هخامنشی فردی اجنبی از نسل عمالق به نام هامان بود که انتظار داشت همگان در برابرش سجده کنند و به خاک بیفتند. اما مردخای یهودی که می دانست سجده کردن در برابر هر فردی یا چیزی جز پروردگار یکتا به منزله بت پرستی خواهد بود، حاضر نمی شد در برابر هامان سر سجده خم کند و از این رو هامان عمالقی کینه او را به دل گرفت و در صدد برآمد همه یهودیان امپراطوری ایران را قتل عام کند. هامان دسیسه ای برای کشتار دسته جمعی یهودیان طرح ریزی کرد و درصدد برآمد فرمان آن را از خشایارشاه دریافت کند و آن را به همه ایالات امپراطوری ابلاغ نماید. بدین سان، هامان بت پرست از آن جهت برای قتل عام یهودیان به توطئه چینی پرداخت که مورد احترام مردخای یهودی قرار نگرفته و خود را تحقیر شده احساس می کرد. مردخای و دختر عمویش شهبانو استر، ملکه دربار، پادشاه را از نقشه های شوم هامان آگاه ساختند و توطئه های او را برملا کردند. شهبانو استر به پادشاه آگاهی داد که خود او از قوم یهود است و هامان قصد دارد همه یهودیان را در امپراطوری ایران از دم تیغ بگذراند. چون پادشاه ایران به این توطئه هامان پی برد سخت به خشم آمد و دستور داد همان کیفری که هامان برای یهودیان در نظر گرفته بود و با ترفند قصد داشت اجازه آن را از پادشاه بگیرد، درباره خود او، خانواده اش و افراد قومش اجرا گردد. همان چوبه داری که هامان آنرا برای حلق آویز کردن مردخای در محوطه دربار برپا ساخته بود، به دار مجازات خود صدراعظم اجنبی مبدل شد و او به سزای توطئه های شیطانی اش رسید واقوامش نیز مجازات شدند. یهودیان به یاد این رویداد که به موجب آن از یک توطئه بزرگ قتل عام رهائی یافتند، هر سال در ماه عبری آدار جشن می گیرند و آن را پوریم می نامند . در روایات یهود آمده است: پس از آنکه ملکه استر و پسر عموی او (مردخای) وفات یافتند در شهر همدان در مرکز ایران به خاک سپرده شدند. امروز در همدان آرامگاه استر و مردخای زیارتگاه یهودیان و غیر یهودیان است و عموم ایرانیان به آن احترام می گذارند. وجود این آرامگاه نشان دیگری از روابط دیرپای دو ملت ایران و یهود است. ولی در ماه های گذشته، گروهی افرادی که خود را "بسیج دانشجوئی" نامیده بودند، در ادامه تلاش برای از بین بردن میراث فرهنگی ایران و اسرائیل، درصدد ویران کردن این مکان مقدس و باستانی برآمدند و استر و مردخای را ، با بد طینی و دروغگوئی، به "کشتار مردم ایران" متهم ساختند. گرچه حکومت ایران از اجرای توطئه شوم تخریب آرامگاه جلوگیری کرد، ولی مسؤولان این مکان مقدس ناجار شدند واژه "زیارتگاه" را از تابلوی ورودی این آرامگاه پائین آورند. یهودیان جهان هر سال در ماه آدار روایت نجات یهودیان و شهبانوی ایران و همسر اخشوروش را از چنگ هامان دیو صفت از نو می خوانند و از این پادشاه ایرانی قدردانی می کنند. جشن پوریم با به راه افتادن کارناوالهای شادی، که زدن ماسک ها و نقابهای رنگارنگ در مرکز آن قرار دارد، همراه است - که شاید بدین خاطر، یکی از شادی بخش ترین جشن ها برای کودکان و نوجوانان یهودی نیز محسوب می شود که از مدتها پیش از پوریم، با جدیت در فکر تدارک لباس های بالماسکه و نقاب های ابتکاری و بی نظیر هستند. لذت کودکان از این جشن به حدی است که با افسوس می گویند: ای کاش پوریم به جای یکباردر سال، دوبار در هفته برگزار شد. جشن پوریم، با به راه افتادن کارناوال های بالماسکه در خیابانهای مرکزی شهرهای بزرگ اسرائیل به اوج خود می رسد. مراسم شادمانی در ابعادی کوچکتر در همه شهرها، شهرک ها و آبادی های اسرائیل برگزار می شود. برای نمونه در شهر اورشلیم در روز عید پوریم دهها هنرمند و دلقک شادی آفرین، به اجرای نمایش های تفریحی خیابانی می پردازند و شعبده بازان، دلقک ها و رقاصان با لباس های رنگارنگ به سرگرم کردن مردم مشغول می شوند و دسته های ارکستر در میادین مرکزی، ترانه های روز اجرا خواهند کرد. رسم بر آن است که عید پوریم در اورشلیم یک روز دیرتر از شهرهای دیگر برگزار می شود، زیرا مژده نجات یهودیان و اعدام هامان اجاچی یک روز دیرتر به این شهر حصاردار رسید. امسال پوریم در آستانه نوروز ایرانیان برگزار می شود و دلقکهائی که در خیابان به شاد کردن مردم پرداخته اند، شباهت دوری به حاجی فیروز ایرانی دارند. نکته جالب آن که در جشن شادمانی پوریم، علاوه بر کودکان و نوجوانان که نقاب بر چهره می گذارند و یا لباسهای رنگارنگ می پوشند و یا خود را به شکل پادشاه و ملکه و پلیس و پرستار و راننده آتش نشانی در می آورند، کسان دیگری نیز دیده می شوند که گرچه از سن و سالی برخوردارند، ولی در این روز با لباس بالماسکه و آرایش های چهره تئاتر مانند در ملاءعام ظاهر می شوند و البته مطابق هر سال در هر گوشه و کنار دهها مسابقه انتخاب ابتکاری ترین ماسکها برگزار می شود و باز صد البته مردم، خوردن شیرینی ها و کیک های مخصوص پوریم را که با خشخاش تهیه می شود فراموش نخواهند کرد که "گوش هامان" אוזני המן نامیده می شود. "پوریم" شادترین عید برای کودکان در اسرائیل است یهودیان در روایات خود می گویند: با برملا شدن توطئه های کژاندیشان و پیروزی نیکی بر پلیدی، העיר שושן צהלה ושמחה (شهر شوشن یا شوش را شادمانی بسیار فراگرفت) که مراد از واژه شوشن اشاره به ایران زمین و سرزمین پارس است و بدین معنی که "ایران زمین با پیروزی نیکان بر پلیدان، به پایکوبی و شادمانی پرداخت". ریشه های لغات (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:58 AM آینا شنبه 6 فروردین ماه سال 1390 ساعت 02:12 AM بخش دوم آقای مهدی مهدی این تئاتر، با «فیلم نامه از پیش تعیین شده»، تمام خواهد شد، و وقت تلف کردن همه، بیهوده و بیخود است. جهت اطلاع بگویم، بر خلاف شما، لا اقل من نوعی نیازی به این نداریم تا افراد بی اطلاعی، مشروعیت زبان ترک را تایید کنند. چرا که در کامنتی به وی توهین شده است، ایشان از بی اطلاعی، ممنون شان هم شده هست! همچنین با گاف غلط املایی شخص توهین کننده، بر ترک نبودن وی شکی نیست. کلماتی را مثال زدید و فرمودید زبان ترک از داشتن آن کلمات عاری است! و در انتها چنین نمودید که زبان فارسی از زبان ترکی برتر است!!؟ ۱. کلمه بنا، یک کلمه عربی است. فارس برتری چنان به اوجش رسیده است که کلمات عرب را فارسی می انگارید!! لا اقل بیست دفعه، به همراه مشتقات اش در قرآن آمده است برادر! در ترکی از «Tikinti» ،«Kuriliş» هم استفاده می شود. ۲. آزاد در فارسی به چند معنی می تواند به کار رود. اگر در جمله منظور از آن «آزاد و برده» بود، خوشبختانه ما این کلمه انتزاعی را نداریم !! خوب است اسلام و شمشیر را بخوانید. ضمن این که باید بدانید در هیندی، کلمه آزاد را به تلفظ əzəda به کار می برند!! عجب روزگاری! ۳. هیندی ها کلمه «شهر» را به تلفظ Şahara به کار می برند. لطف کنید اول اثبات کنید این کلمه از این زبان به فارسی وارد نشده است! بعد برسیم به ترکی ! ۴. بازار نیز اوضح من شمس است که از لغات زبان پارسی است و به تمامی زبان های زنده دنیا نفوذ کرده است از جمله : روسی، انگلیسی، ترکی، فرانسه و ... گفتنی است اکثر افراد اهل مطالعه در مورد زبان ترکی، برخلاف پارسیان، زبان ترکی را برتر از زبان قرآن نمی گویند. اما به یقین بر برتریت زبان ترکی بر فارسی اشراف دارند. پس شما هر چه قدر بر برتریت زبان فارسی بر ترکی بفرمایید، برای ما لطیفه فرموده اید. ما مسلمانیم و از کلمات عرب در زبان مان، (هرچند کلمه متناظر در خود زبان است)، استفاده خواهیم برد. این را شما هر گونه توصیف می کنید، مختارید. ................... ضمنا : در شهر ترک آباد شما نمی دانم، اما، در اطراف ما، مردم اسم «آینا» را بر روی دختر می گذارند، نه بر پسر ! شما از پاسخ دادن به سوالم در نوشته ی قبلی طفره رفته اید : آیا این نوشته ها دلیلی بر یدیش بودن زبان ترکی خواهد شد؟! چنین انتظاری در مورد اظهارتان در مورد «ها چان» داشتم. قبلا بر این نیز بودند که در ترکی معادل لغت (انتزاعی؟!) «موقع» اصلا نیست! چه خوب. پس یک کلمه بر دایره لغات ترک توسط شما افزوده شد. دوست گرامی قرار بر این نیست که دست بر روی هر کلمه ای می گذاریم، در زبان دیگر، به همان مفهوم، کلمه ای باشد. و همچنین جناب عزیز؛ معمولا، «وقع»، بر زمان دلالت نمی کند. پارسیان هستند که آن را به مفهوم «وقت» به کار می برند؛ پس بهتر بود برای رد معنی «ها چاق» دلالت بر چه زمان، از کلمه «چه وقت» استفاده می کردید تا شاید خودتان را هم دور بزنید! (اگر غلط املایی داشتم عذر میخواهم) ادامه دارد.. پاسخ: جناب آی نا. انجمن یهودیان تهران هر از چند گاه مجله ای منتشر می کند به نام افق بینا، که کمان می کنم انتشار عمومی ندارد و محفلی است. در شماره ۳۴ آن مربوط به اسفند ۱۳۸۶ دو مطلب دیدم که می توان به عنوان مستندات مستقیم بنیان اندیشی ارائه داد. من هر دو اشاره را می آورم و باقی را به قدرت ذهن هرکسی وا می گذارم که خواندن عمیق و آموختن را بلد شده اند. «روی سخن ام با تمامی ایرانیان یهودی است. آیا در تمام طول مدت زندگانی خود تا امروز لحظه ای را به یاد می آورید که در آن لحظه ایرانی بوده باشید ، اما یهودی نه و یا دمی را در خاطر دارید که در آن دم یهودی بوده باشید اما ایرانی نه. ایرانی بودن و یهودی بودن دست کم برای ما دو مفهوم با وصله به هم پیوسته نیست، حکایت سر و تن استکه اگر از هم جدا شوند نه سر، سر، و نه تن، تن خواهد بود. ایرانی یهودی همیشه ایرانی یهودی است، انکار هویت ایرانی اش انکار هویت یهودی اش هم هست. آیا توطئه گران و یا مخاطبان آن ها نمی دانند که ایرانی یهودی اگر ایرانی بودن خود را نفی کند دیگر یهودی هم نخواهد بود». در همین شماره مطلب دیگری دیدم با عنوان فارسی - یهودی. که از مجله بخارا منتقل کرده بود، سراسر حرف مفت و تاریخچه سازی های آبکی برای زبان فارسی. ولی سر تیتر مقاله به مطلبی توجه می داد که اگر کسی از شر دروغ حتی به مقدار بال مگسی فاضله گرفته باشد، بسا نشانه ها که در آن خواهد یافت. «یهودیان با سکنا گزیدن در مناطق مختلف ایران، زبان محل سکونت جدید خود را اتخاذ می نمودند و موادی از زبان های آرامی و عبری به آن می افزودند. اگر زبان یهودیان بر پایه یکی از زبان های ایرانی باشد آن را ایرانی - یهودی می نامند». (ص ۸) این مطلب را پیش از این عنوان کرده و توجه داده بودم که این زبان بی پدر و مادر را در همه جای جهان یدیش نام می دهند. با این تفاوت که چون در ایران خالی از سکنه زبان محلی برای پخت چنین آش فرهنگی دل به هم زنی نیافته اند، هر کلنی مهاجر یهودی از همان یدیش پیشین خود استفاده کرده است که در آخرین محل سکونت خود ساخته بود. برای آن مجموعه ای از نو اندیشان که شاید سرانجام با رد دیرینگی زبان ترک به نیاز بازنگری در تاریخجه زبان خود معتقد شود، با توجه به فراوانی لغت فارسی و عربی که هویت مشخصی دارند تنها این می ماند که به دنبال مکان برداشت دیگر لغاتی بگردد که باز هم بومی ایران نیست. عکس های مشروطه (انقلاب مشروطه)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:56 AM صالح جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 9:57 PM با سلام و خسته نباشید استاد با جعلی بودن تصویر اعدام شیخ فضل الله و به زیر سوال رفتن نهضتی بنام مشروطه ، آیا دیگر تصاویری که در این رابطه به مبارزان مسلح مشروطه خواه نسبت میدهند چیزی نیست جز " ژست " گرفتن اشخاصی با اسلحه در مقابل دوربین ؟ http://www.iichs.org/index.asp?id=3&img_cat=1&img_type=0 پاسخ: آقای صالح. حتی در بین این گونه تصاویر می توان نکاتی را یافت که رسوا کننده است. معلوم نیست این عکاسان و گزارشگران که چنین عکس های تبلیغاتی ظاهرا جبهه جنگی را می ساختند، زمان اعدام شیخ فضل الله نوری کجا بوده اند؟! پوریم ، و باز هم پوریم (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:46 AM عربگری جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 5:37 PM متاسفانه به قدری یادداشت منازعه 1 و منازعه 2 ی شما سخیف و بی اعتبار است که نوشتن نقدی بر آن مانند تشریح قانون اساسی کشور بر طفلی سه چهار ساله می ماند اما از آن جهت که در کشورهای عقب افتاده همیشه این مقولات بی ارزش است که حرف اول را می زند ناچار می بایست در برابر آن به ذکر چند نکته اکتفا کنم ۱- درست است که یکی شاهنامه به دست و دیگری لغات الترک به دست برای ادعای خود بهانه ای دارند، جناب استاد، در دست شما چیست که هیچ کس نمی داند و با توسل به آن، کلمات را تمیز داده و به سبد زبانهای مخلف می ریزید؟ فکر می کنم این چهارمین باری است که می پرسم ولی آن ید بیضاء نمایان نمی شود ۲- برای پیشبرد منطقی یک بحث، انگ نادانی و بی مایگی و تعصب زدن به مخاطب و طرف مقابل، هرگز به عنوان استدلال محسوب نمی شود بلکه علم شنگه و های و هوی برای ترساندن حریفی است که چیزی در چنته نداشته باشد که بیش از همه ترس نویسنده را می رساند، اما همانطور که فحاشی های سایرین نیز استاد را از پرداختن به هخامنشیان باز نداشت اگر دلیل و سندی محکمه پسند ارائه ندهید این گردوخاک به پاکردنها نیز کاری برای هدفتان پیش نخواهد برد ۳- جناب م-م بنده «سبب» را از آنرو «سیب» خواندم که فقط در ساعت ۴ صبح فرصت کردم به اهانات شما برسم و آنطور هم که ریز درج شده است تشخیص یک نقطه با دو نقطه کمی مشکل می نماید لذا با تذکر شما برای چهارمین بار مراجعه کردم و آن را درست خواندم، ولی اشتباه خواندن بنده باز مشکل محتوای متن شما را رفع نمی کند «سبب» که فرمودید همان واژه ای است که فارسها کلمات عربی دیگری از آن را نیز به کار می برند مانند دلیل و علت، که هرسه امروزه جزء لغات عربی محسوب می شوند که در سرزمین های ترک مسلمان استفاده زیاد می شود ولی از شانس بد جناب عالی ترکها معادل آنرا نیز دارند که « گؤرَه» می باشد مانند «نه یه گؤره دی؟» یعنی «به چه دلیل است؟» ضمنا به چه دلیل سایر کلمات گفته شده را نادیده گرفتید مگر فقط سیب را ذکر کرده بودم تکلیف آزاد بازار شهر و غیره چه شد؟ بنابراین کمی چشمانتان را از دیکشنری ترکیه ای ها بردارید (که ظاهرا دوست دارند لغات دینی خود یا زبانهای دیگر را در زبان رایج و معیار خود بدون ذکر اصیل یا غیر اصیل بودن درج کنند که شما به این مساله توجه ندارید) و از دیگران که ترک هستند بپرسید به قول ترکها «آلا داغدا اوتوروب قارا داغدا ئوزوزو یومیوز» یعنی با زندگی در ینگ دنیا و مراجعه به سایت دیکشنری ترکی نمی توان ترکی یاد گرفت یا بر آن نقد نوشت هر نوع نظر راجع به زبان معجزه آسای ترکی، کاری است که فقط از یک ترک ساخته است که آنرا درک می کند ۴- جناب م-م آیا برای ادعاهای خود مبنی بر اینکه فلان قوم از کجا آمده با چه زبانی و با که آمیخته، سندی به جز «می گویند» و «شنیده می شود» و امثالهم که به قول خودتان اعتباری هم ندارند دارید؟ شما که بنیان اندیش شناسنامه ای شدید دیگر سفسطه گر شناسنامه ای نباشید که هرجا لازم است پوریم را علم کرده و دم از نبود هیچ سندی بزنید و هرجا مصلحت بحثتان اقتضا می کند بلافاصله پوریم را یواشکی به زیر چادر می کشید و این سند و آن سند را به شهادت می طلبید ۵- شما چگونه ثابت فرموده اید لغت «زمان» ترکی نیست و عربی است؟ ضرب المثل قدیمی ترکی است که می گوید «سامان اوشدی زامان قالدی آلتیندا» یعنی «پشته کاه خرد شده، فرو ریخت و زمان مدفون شد» از طرفی بی خبری محض شما از ساختارهای زبان ترکی، شما را به دنبال تک تک واژگان سرگردان می کند برای تشخیص ترکی بودن یا نبودن واژگان، قواعدی روشن و مشخص وجود دارد که فکر می کنم حتی یک مورد آنرا هم نمی دانید ۶-شما بالاخره به وجود زبان ترکی برخلاف استاد، از قبل از ظاهرا کوچانده شدن فرضی ترک ها به ایران اعتقاد دارید که در کمال شگفتی تعدادشان به قدری زیاد بوده که به زبان غالب در مقصد تبدیل شده است و نیز جهانگیر شده اند و زبانشان حفظ شده است، لطف کنید همین نکته را در تناقض با مطالب دیگرتان بررسی بفرمائید و بگویید زبان ترکی بر چه زبانهایی تزریق شده بوده است و بر چه اقوامی؟ ۷- آیا این «سفال» که خیلی خوشتان می آید آنرا با «چهره» همراه سازید در مورد شما و سایر اعضای خانواده تان رعایت شده است یعنی خداوند در مدت زمان سی چهل ساله نه چندین قرن و چند هزاره، سفال چهره شما و پدر و مادر و سایر اهل خانواده تان را یکسان آفریده و در هر جای محل و شهر و روستا بروید از چشمان و بینی و مو و قد و سایر مشخصات ظاهری، بلافاصله طبقه بندی خانوادگی شما را مشخص می کنند؟ ملاحظه می فرمائید کپی برداری از جملات دیگران و چشم بسته تایید کردن آنها (که البته خود این رده بندیها، کار همان استعمارگران می باشد و شما گاهی آنها را یهودی و جاعل و گاهی نیز نوشته هایشان را اینچنین به عنوان علم به رخ ما می کشید) پشت کردن به عقل و استعدادی است که خداوند در اختیار خود شما نیز قرار داده است و می توانید از آن هم بهره ببرید نه اینکه فقط طبق ایمانتان به دیگران پیش بروید 8- از همه اینها گذشته اگر قرار باشد به این سبکی که شما دانشمندانه می تازید پیش برویم باید کتاب قرآن را نیز مانند زبان ترکی و قوم ترک برای تایید پوریم تان به طور کلی نفی کنید زیرا که خداوند در قرآن تمام انسانها را فرزندان حضرت آدم می داند و با این حساب، همگی بنی آدم امروزه باید مانند تولیدات کارخانه اسکناس یک دلاری، عین هم می بودند با تنها یک شماره سریال متفاوت، ولی می بینیم که شرایط قابل پیش بینی پیش نرفته است و خلائق متفاوت شده اند. لذا شما قصد دارید چنین تئوری سازی کنید که بله مردمان امروزی از حضرات آدمهای گوناگون تولید شده اند؟! 9- اما در مورد قوم، نمی دانیم چطور می شود یک انگلیسی یا پرتقالی و یا اسپانیائی که 400 سال است اجدادش به امریکا مهاجرت کرده و هنوز خود را انگلیسی تبار می داند ولی ترکان هنوز نمی دانند 200 سال پیش از کجا آمده اند و زبانشان چه بوده است؟ نمی دانیم چرا هیچ ترکی سینه به سینه، حتی موطن اصلی پدر خود را نیز خارج ازمحل اسکان فعلی نمی داند و به قول شما شواهد کتبی هم که نباید بودنی باشد(به دلیل پوریم و مبحث قلم) پس با توسل به کدامین دستاویزها این داستانسرائیها را که خودتان امثال آنها را ساخته کلیسا و کنیسه می دانید ادامه می دهید؟ اصولا آیا کوچاندن اینهمه ترک از جایی غیر از آسمان به سرزمینهایی پهناور به گستردگی از شرق شرق تا غرب غرب، میسر بوده است؟ یعنی کدام مبدأ شگفت انگیزی بوده است که اینهمه ترک را در شکم خود داشته است که ناگهان در جهان می پراکند و احدی هم موطن اصلی خود را به یاد نمی آورد غیر از اسمان؟ لذا لفظ گؤی تورک یا همان ترک آسمانی طبق نظریات شما موجه است. 10- گویا در چرخشی 180 درجه ای اینبار بنا دارید داستان ها را به ضرب زور سفسطه پیش برانید و ماجرای ترکان را نیز به داستان اعدام پدر همکار قدیمی تان و معاند امروزیتان، پیوند بزنید و بالاخره به جایی برسیم که انکار کنید 10 سال پیش آن کتابها را شما نوشته باشید و چند ماه قبل آن مصاحبه ویدئویی را با بنده انجام داده باشید و اصلا من و شما که باشیم؟! استاد عزیز! باید بالاخره بر یک پله ای قانع شده و روی آن ایستاد و پیرامون را رصد کرد یعنی جای پایی ثابت، و گرنه گفتن من با همه چیز مخالفم خود ایجاد ناامنی مناظراتی منطقی خواهد کرد و شکـّیون در قرون قبلی در چنین فضایی معلق بودند که منطق، آنها را حل کرد. در حال حاضر در ایران در هر روز و در خیابانها و جاده ها صدها تصادف رخ می دهد و موارد بسیاری از آنها بسیار عبرت آموز و دلخراش هستند و با وجودی که در تمام تصادفات، دهها دستگاه دوربین های موبایل مجهز به عکاسی و فیلمبرداری موجود هستند ولی به ندرت و درصد بسیار ناچیز از صحنه آن تصادفات ضبط شده و در دسترس مردم و پلیس قرار می گیرد آنگاه شما انتظار دارید در زمانی که دوربین عکاسی پدیده ای لوکس و تخصصی و نایاب و کارانداختن آن مشکل بوده و در اختیار معدود انسانها در ایران قرار داشته است در میان جامعه اختناق زده و پلیسی و ناامن به توپ بسته شدن مجلس در زمان قاجاری و یا اعدام یک شخص، تمام حضار که از ترس حضور در آن صحنه موی بر تنشان راست می شده و حتی از طریق قوای امنیه تهدید می شدند و قانون مصونیت خبرنگار و هلال احمر و حتی مصونیت یک تبعه ارشد روسی مانند گریبایدوف هم نوشته نشده بود یا اگر هم بود غیر قابل اجرا بود در چنان صحنه هایی مردم مشروطه خواه، نفری یکی دو گوشی موبایل از جیب خود درآورده و عکس و فیلم تهیه می کردند که شاید در آینده که روزنامه و تلویزیون و اینترنت همه گیر خواهد شد از آن تصاویر بهره ببرند؟ انگشت گذاشتن بر نقاط تاریک و بی اهمیت تاریخی و فرهنگی و کاریکاتور سازی آنها و نهایتا تعمیم آن کاریکاتورها به کل تاریخ و بلافاصله نتیجه گیری یکسویه، شگرد شماست ولی این قضایا عموما حقایق را نمایش نخواهند داد چون شما جزء را به کل تعمیم می دهید و در علم منطق این امر، مردود است. 11- بنده قصد نداشتم به این زودی این جمله را که نظر شخصی است و با ظواهر امور بسیار سازگار است بنگارم و آن اینکه: اصلا تئوری پوریم یک استراتژی سیاسی و دولتی است نه یک نظریه تاریخی و اگر ما نیز دفاع می کنیم تا مرز عقل و استدلال و منطق پیش می رویم نه فراتر که به یک نظریه ای پا در هوا ایمان قلبی داشته باشیم بلکه تا حدی که با مدارک متقن موافق باشد و ظواهر مسلم را مردود نکند از آن دفاع می کنیم و هرگز نمی توانیم مسلمات را فدای شکیات بکنیم. پاسخ: آقای عربگری. قوم پرستی یعنی همین بیماری که بدان دچار شده اید! هر محققی در مقوله قوم پرستی می تواند همین یادداشت شما را به عنوان نمونه ای از برافروختگی های قوم ستایان معرفی کند. آمون : دوست عزیز! تشکرات این کوچکترین را پذیرا باشید که به این راحتی و زودی، آنچه در دل دارید را بر زبان آوردید تا ما بتوانیم راحت تر و سریع تر تکلیف خودمان را بدانیم که ای کاش همه چون شما بودند : 11- بنده قصد نداشتم به این زودی این جمله را که نظر شخصی است و با ظواهر امور بسیار سازگار است بنگارم و آن اینکه: اصلا تئوری پوریم یک استراتژی سیاسی و دولتی است نه یک نظریه تاریخی و اگر ما نیز دفاع می کنیم تا مرز عقل و استدلال و منطق پیش می رویم نه فراتر که به یک نظریه ای پا در هوا ایمان قلبی داشته باشیم جعلی بودن و واقعیت رخ داده (انقلاب مشروطه)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:33 AM محمد جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 4:50 PM استاد گرامی مثل این که مطلب مرا به درستی نخواندید یا متوجه نشدید. مدارک موجود درباره بر دار کشیدن شیخ صحیح و معتبراند و در این موضوع ذره ای تردید وجود ندارد. عکس بر دار کشیدن شیخ را هم هوادارنش ساخته اند تا از شیخ شهیدشان عکسی ارائه کرده باشند و هیچ جعلی به آن معنای مورد نظر شما وجود نداشته است. یعنی این گونه نیست که شیخی نبوده یا بر دار نرفته و تنها یک عکس ساختگی بی غرض مستند مرگ وی بوده باشد!!! اما در مورد به توپ بستن مجلس. هنوز که جستجو نکردم ولی تردید شما در این خصوص قابل تامل است، چون براحتی می توانستند از این موضوع نیز عکسی بسازند ولی نساخته اند!! پاسخ: آقای محمد. شاید دوست داشته باشید بدون ارائه دلیل گمان کنید چند شاگرد مدرسه به قصد تفنن عکس شیخ را بر سر دار ساخته اند، اما مورخی که می داند کتیبه بیستون و شخصیت امیرکبیر نیز ساختگی است، باید برای جلوگیری از چنین مباحث فرعی، ضرورتا بر سر در وبلاگ اش بنویسد : ورود مدعیانی که گمان می کنند ساختن عکس جعل نیست، ممنوع! با این همه بد نیست مشغول یافتن عکسی از به توپ بستن مجلس به فرمان محمد علی میرزا شوید، که اگر نیافتید آن گاه باید قید ستار و باقر خان و مجموعه داستان های کنونی در باب مشروطه را به آب بسپارید. ضمنا آن مدارک موجود درباره بر دار کشیدن شیخ که به قول شما صحیح و معتبراند کجا ثبت است که می گویید در این موضوع ذره ای تردید وجود ندارد. عجله کنید. آینده این تحقیقات (دوستانه)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:28 AM عزیز جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 1:00 PM سلام بر استاد فرزانه استاد،با این همه محدویت و سانسورهای حکومتی(ظاهرا موفق) بخاطر جلوگیری از نشر اندیشه های دوران ساز شما ازطرفی، و متوقف کردن شما بصورت محدود وپراکنده توسط دوستان و نا دوستان بخاطر مسائل قومی(فارق از درستی ونادرستی کلامشان) ازطرفی دیگر و با توجه به کهولت سن وسال شما(اگر بنا را بر به قول خودتان؛مدار طبیعی زندگی بگذاریم) آینده تحقیقاتتان را چه گونه می بینید آیا فکر نمیکنید با مرگ شما اندیشه هایتان به دلایل فوق الذکر متوقف شود؟ خداوند به شما طول عمر دهد. پاسخ: آقای عزیز. همگی در همه جا و در هر حالتی پذیرای مرگیم، آن چه مهم است ادای سهمی است که در تلاش برای دریافت حقیقت بر دوش هر یک از ما نهاده شده. مبارزه با تعصبات (زبان ها)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:23 AM علی عضدانلو جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 04:27 AM با عر ض سلام خدمت استاد کبیر اقای پورپیرار و همه دوستان بنیان اندیش: فرا رسیدن سال نو را برایتان تبریک می گویم و در این سال برای همه تان اروزی سلامتی و موفقیت و پیکار در زدودن تاریخ جعلی همه ایرانیان دارم. استاد بزرگوار: به راستی دارید آخریم میخ ها را بر تابوت پان های همه جوره ایرانی می کوبید. دستتان درد نکند. بقول آذری ها : اغزینیزا اوسوروم پاسخ: آقای عضدانلو. ممنونم. جنگ با نادانی و تعصبی که می خواهد در جای شناس نامه مردم شرق میانه بنشیند مقدس و دوران ساز است. می بینید که قوم پرستان تا آن جا بی اعتبارند که خود را تنها مرجع صحت این یا آن زبان می دانند. آدم هایی که همه جورشان را سراغ داریم در دست یکی شاه نامه قلابی و در دست دیگری دده قورقود بی اصل و نسب است بدون این که ابدا از تاریخ تولیدات فرهنگی و کتابت سر درآورده باشند. انتشار ترکی (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:11 AM فریبا حاجی زاده جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 00:59 AM آقا مهدی خسته نباشید، عالی بود. فرموده اید: در گذشتهای نه چندان دور حاملان زبان آن را در میان اقوامی گوناگون و کم جمعیت پراکندهاند و سپس آنها را به مناطق خالی از سکنه کوچاندهاند لذا دوردستترین ساکنان این مناطق نیز به همان زبان سخن میگویند. این شاه کلید حل معمای تنوع چهره، سفال و رنگ پوست متکلمان یک زبان واحد است. ضمن اینکه با استناد به نظر استاد درخصوص پیدایش لهجه ها، تنوع لهجه ی این زبان نیز روشن میشود! یعنی از تزویج زبان ترکی با زبان اولیه ی آن اقوام کم جمعیت، لهجه های متفاوت تولید شده است. مهدی - مهدی جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 11:26 AM خانم حاجی زاده، از مراهم شما ممنونم. من تنها بحث را در مورد زبان ترکی کمی بازتر کرده ام. وگرنه براساس یادداشت های ایرانشناسی نیز، اگر چشم بینایی باشد، همین نتایج بدیهی هستند. نکته مهمی که در این یادداشت به توجه می ارزد این است که از آنجایی که پس از پراکنده شدن این اقوام و استقرار آنها در کوه ها، دشت ها و دهات دیگر رواج لغت مشترک جدید بین آنها به هیچ وسیله ای ممکن نبوده است لذا این مردمان در مواجه با عناصر جدید مانند "بنا" یا "بازار" هر کدام لفظی را برای آن برگزیده یا وام گرفته اند. این نکته می تواند در تعیین تاریخ رواج این زبان، پراکنش این اقوام و شروع به شهر نشینی آنها بسیار راهگشا باشد. مهدی - مهدی جمعه 5 فروردین ماه سال 1390 ساعت 3:22 PM آقای یا خانم یکی، از توجه شما ممنونم. آنچه مسلم است ترکان در مناطقی که اکنون زندگی می کنند سابقه حیات طولانی مدتی ندارد و اثری قدیم از آنها به جا نمانده یا آنچنان که خود شما اشاره کرده اید ترک اویغور و ترک استانبول بدون اینکه ارتباط یا عامل پیوند دهنده ای وجود داشته باشد هنوز هم حرف همدیگر را می فهمند. این ها فاکت هایی است که نه من نه شما نمی توانیم آنرا تغییر دهیم. نتیجه منطقی آن این است که از پراکنده شدن ترکان در این جغرفیا زمان طولانی نگذشته است. اما نتیجه گیری نهایی این یادداشت که "در گذشتهای نه چندان دور حاملان زبان آن را در میان اقوامی گوناگون و کم جمعیت پراکندهاند و سپس آنها را به مناطق خالی از سکنه کوچاندهاند لذا دوردستترین ساکنان این مناطق نیز به همان زبان سخن میگویند" فاکت نیست اما در حال حاضر تنها توضیح منطقی این تابلو تاریخی است و مادامیکه توضیح جایگزین مناسب دیگری ارائه نشود معتبر خواهد بود. اگر از من بپرسید حاملان اصلی این زبان از کجا آمده اند یا چند نفر بوده اند یا چگونه این کار را انجام داده اند یا تفاوت فاحش لهجه های ترکی در بعض مناطق آذربایجان به چه دلیل است، جواب این است که نمی دانم. مسأله دیرینگی ترکان موضوعی کلان تر از این هاست و پاسخ آن سئوال ها هر چه که باشد تأثیری بر دیرینگی ترکان نخواهد داشت. در ایران هم حضور ترکان آثار دیرینه ندارند و در تمام شهرها، دهات و نقاط دور دست به عنوان یک قوم واحد و بلا منازع پراکنده شده اند. مردمان دیگری نیز را در میان آنها نمی بینیم. این یعنی آنها مهاجرانی متأخر به سرزمینی خالی سکنه هستند. بحث تفکیک کلمات فارسی و ترکی نیز تنها بر سر کلمات مشترک است که تکلیف اکثر آنها بر اساس قواعد فونتیک زبان قابل حل است. مثلاً نمی توان کلمه "شهر" را با صد من سیریش فونتیک و اتیمولوژیک هم به ترکی چسباند. آمون : قاعدتا این کامنتها در بخش نظرات دیگران قرار می گیرد ولی به علت تعلق به یادداشت مربوطه، در این طبقه قرار گرفت. تصاویر جعلی مشروطه (انقلاب مشروطه)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:08 AM محمد پنجشنبه 4 فروردین ماه سال 1390 ساعت 6:24 PM استاد گرامی سلام. باز هم مثل همیشه باریک بینی و ظرافت اندیشه شما ما را به تحقیق بیشتر واداشت و من در خصوص عکس بر دار کشیدن شیخ فضل الله به نکات جالبی برخوردم! شما به درستی و با دقت خاص خودتان کشف کردید که این عکس بر دارد کشیدن شیخ ساختگی است و هر چند این مطلب برای ما تازگی داشت، ولی با بررسی کتب موجود متوجه شدم که این مطلب تازه ای نیست و از ابتدا هم ساختگی بودن آن برای همه روشن بوده و اساسا هوادران شیخ شهید برای پر کردن خلا اسنادی موجود این کار را به صورت نمادین انجام دادند تا از یکی از بزرگترین حوادث مشروطه عکس و تصویری ارائه کرده باشند! به عنوان مثال، در کتاب «سر دار» (گزارشی تحلیلی از بر دار رفتن آیت الله شیخ فضل الله نوری در نهضت مشروطه) به قلم تندر کیا، نوه شیخ شهید، در گفتگویی منقول در صفحه 62 و 63 کتاب چنین آمده است: «- شما می گویید هوا منقلب شد و عکاسان نتوانستند عکسی بردارند، پس این عکسی که از دار شیخ نوری هست و او را بالای دار نشان می دهد، چیست؟ - من چنین عکسی ندیده ام، اگر هست یقینا بعد درست کرده اند [!]» و در پاورقی مولف توضیح می دهد: «این عکس مصنوعی [یعنی ساختگی] دار سیخ نوری مدتها در موزه جنایی شهربانی بوده، اخیرا در اثر اقدامات بعضی ها آن را از آنجا برداشته اند.» این موضوع نظیر دیگری هم دارد. مثلا عکسی تکی از شیخ عبدالحسن لاری (از مخالفان مشروطه در فارس و هوادار شیخ فضل الله) در محراب یک مسجد وجود دارد که منتشر کنندگان آن توضیح داده اند این عکس ساختگی است، به این معنا تصویر آیت الله لاری از یک عکس دست جمعی خارج شده و به صورت مصنوعی در زمینه یک محراب مسجد قرار داده شده است، چون هیچ عکس پرتره از وی وجود نداشته است و این طوری خواسته اند عکسی از وی ارائه کرده باشند! (ن.ک به کتاب سیری در افکار و مبارزات سید عبدالحسن لاری، تالیف سید محمدتقی آیت اللهی، ص 172) بنابراین مشخص می شود که ساخت بعضی از عکس ها از اساس به صورتی نمادین انجام شده و همگان هم این را می دانستند و هیچ قصد سوئی وجود نداشته است، اما بعدها به مرور زمان این موضوع فراموش شده و محققان این عکس ها را اصیل فرض کرده اند! به همین سادگی! پاسخ: اقای محمد. جالب ترین قسمت نظرگاه شما آن جاست که گرچه قبول می کنید تصویر شیخ بر دار ساختگی است اما باز هم از شیخ شهید می گویید. اگر به توپ بسته شدن مجلس نیز تصویر ندارد، حال آن که در آن زمان عکاسی پدیده ای فراگیر شده بود و حتی خبرگزاری های اروپا در ایران دفتر داشته اند، چرا از مجلس به توپ بسته شده گزارش و خبری مخابره نشده است. علاقه شما به دنبال کردن حقیقت تکلیف می کند که انعکاس به توپ بسته شدن مجلس ایران در جهان را رد زنی کنید تا ببینیم چه به دست می آورید. کتاب قبیله سیزدهم (یهود)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 01:05 AM الیار پنجشنبه 4 فروردین ماه سال 1390 ساعت 5:23 PM با سلام آیا شما با کتاب قبیله ۱۳ ارتور کسلر هم عقیده اید؟ آیا خزرها هم قوم یهودی هستنند که برای پر کردن منطقه به ایجا امده اند؟ اگر ممکن است جواب بدهید. دوستتان داریم پاسخ: پاسخ سئوال شما در همان کتاب قبیله سیزدهم آمده است. ولی الگوی مهاجرت خزرهای یهودی در ۲۵۰۰ سال پیش با الگوی مهاجرت قبایل یهودی در ۳۰۰ - ۴۰۰ سال پیش متفاوت است و دو تجمع جدا با نتایج جدا انجامیده است. منازعه (منازعه ، نوشته مهدی - مهدی)چهارشنبه 17 فروردین 1390 ساعت 00:43 AM عابر یکشنبه 7 فروردین ماه سال 1390 ساعت 02:41 AM سلام جناب استاد می دانید چه اتفاقی افتاده است؟ عربگری http://www.xinap.blogfa.com IP: 212.80.5.51 یکشنبه 30 آبان 1389 ساعت 00:25 سلام استاد خسته نباشید این نیز بسیار زیباست دستتان درد نکند دومین مناظره در خصوص لوح خشتی کورش در وبلاگ بنده است: ...استاد(؟!) فریدون جنیدی تخمی را در ایران پراکنده اند- بسان حکیم فردوسی(؟!)- که با بارور کردن آن تخم هیچکدام از ایرانیان در سفرهای خارجی نیازی به مترجم نخواهند داشت چون زبان همه جای دنیا را فارسی کرده اند(؟!) فقط اشکالش در این است که ایشان تا به حال جرأت نکرده اند ثابت کنند که آیا زبان ایران هم فارسی است یا نه! زیرا با وجود صرف بودجه های دولتی هنگفت در طی 100 سال گذشته و اجبار پولی و نیز کتکی کردن مردم به تک گویش اجباری فارسی و الزام کل مردم ایران به پاسداشت فارسی، باز هنوز این فارسی زنده نشده سیر نزولی شدیدتری را نیز برای نابودی در پیش گرفته است و بقولی اگر از فارسی، کلمات ترکی و عربی و اخیرا انگلیسی و فرانسوی را خارج کنیم چیزی جز حروف اضافه و ربط «از» «را» «به» «در» باقی نمی ماند از آن گذشته نه در آن، دستور زبانی وجود دارد ونه الفبایی و نه شیوه تولید لغت، مطمئن باشید به چنین چیزی زبان نمی گویند، اگر باور نمی کنید بگوئید «فارسی» به زبان کدام نقطه از ایران می گویند؟ آذربایجان؟ همدان؟ لرستان؟ کردستان؟ خوزستان؟ خراسان؟ شیراز؟ مازندران؟ ترکمن صحرا؟ گیلان؟ ... یا تهران؟ در واقع با این سرعتی که جنیدی تخم می پاشد زبان ترکی و چینی سین کیانگ هم فارسی است ولی من متعجبم پس چرا چینی های زمان کورش متن لوح کورش را ترجمه کرده و بر استخوان نوشته بوده اند آنها که ربانشان پارسی بوده است؟ هیچ! همین سئوالات آقای عربگری را شما در باب زبان ارکی آورده اید! مگر قوم ستایی شاخ و دم دارد؟ پاسخ: آقای عابر. مطلبی است که به شرح و بسط نیاز ندارد. رسوایی بیشتر (انقلاب مشروطه)سه شنبه 16 فروردین 1390 ساعت 8:56 PM حمیدرضا شنبه 13 فروردین ماه سال 1390 ساعت 3:54 PM سلام بد نیست یکبار مجددا به عکسی که در سایت موسسه مطالعات تاریخی از شیخ فضل الله منتشر کرده اند با عکسی که جنابعالی در سایت خود از شیخ گذاشته اید نظری کنید! در مقوله دو مثلثی که در آرنج کشده شده اند در حال حاضر حق با شماست! اما عکس شما با عکس موسسه مطالعات تاریخی در بسیاری از جاها اختلاف وجود دارد! پاسخ: آقای حمید رضا. یعنی ما دو عکس مخدوش و متفاوت از ماجرای به دار کشیدن شیخ داریم؟! این که قضیه را رسواتر می کند. ضمنا تمام عکس ها ی نصب شده در یادداشت را از یک منبع برداشته ام. |
درباره نظرات ارسال شده و پاسخ هایی که استاد ناصر پورپیرار ارائه می دهند
یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۹۱
پست 637 تا 661
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر