تخت جمشید و بابل (تخت جمشید)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 1:11 PM صالح دوشنبه 15 آذر ماه سال 1389 ساعت 07:44 AM با عرض سلام خدمت استاد گرامی بنا بر تحقیقات ارزنده و بی نظیر جنابعالی دربی ارزشی و اساقط سلسله پادشاهی با اقتدار و پرآوازه هخامنشی(!؟) و نیمه کاره بودن بنای تخت جمشید ، و همچنین با در نظر گرفتن بین النهرینی بودن نقوش و حجاریهای تخت جمشید ، آیا می توان به این برداشت و نتیجه رسید که : 1- اگر هخامنشیها را بیابانگردهای مهاجمی بدانیم که با دیدن « زیبایی و شگفتگی عظمت شهر بابل »، آنها را بر این واداشته است که با زور نیزه ، معماران بین النهرین را بر حسب نیاز وادار و مجبوربه برپایی و ساخت تخت جمشید کنند پس دلیلی بر قتل عام و در لیست پوریم قرار دادن چند صد و یا چند هزار معمار و هنرمند اسیر شده نبوده است ، بخصوص که مراحل اولیه شروع به کار پانل ساختمانی تخت جمشید در حال اجرا بوده ، که احتمالا این معماران نمی توانستند خطری برای قوم یهود و بازوی نظامی آنها شمرده شوند و مورد قتل عام پوریمی ، مگر بعد از تکمیل ساخت تخت جمشید و خلاصی از آنها ! و یا اینکه طبق فرمایشات شما از اساس منکر سلسله ای به نام هخامنشیها باشیم . 2- پس بر اساس استنتاج از مقالات اخیر ایرانشناسی ، آیا می توانیم بگوییم که اجرای ساخت بنای « مینی بابل » (تخت جمشید) در آن شرایط نامطلوب زیست محیطی (کوه رحمت)، یک تجدید حیات دوباره ای برای بازماندگان جان سالم بدر برده مردم بین النهرین از فاجعه پوریم و به دور از حوزه معیشتی سرزمین خود است ؟! که گویا درآنجا هم از هخامنشیها و توطئه های قوم یهود در امان نبوده اند. موفق باشید پاسخ: آقای صالح. اندکی دیگر حوصله کنید. التماس ها و ضجه های شورای جهانی یهود (یهود)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 1:09 PM علی دوشنبه 15 آذر ماه سال 1389 ساعت 05:35 AM ۱ مرداد ـ ۲۳ جولای ـ تاریخدانی که کشتار یهودیان را « افسانه » و نادرست خوانده به شش کشور ممنوع الورود شد دکتر دیوید اروینگ تاریخدان انگلیسی که در کتاب خود « جنگ هیتلر » و سخنرانی هایش کشتار یهودیان اروپا به دستور هیتلر موسوم به « هالوکاست » را یک افسانه و ادعایی نادرست خوانده است از دیروز به کشور نیوزیلاند هم ممنوع الورود شد. وی قبلا به درخواست شورای جهانی یهودیان به کانادا، استرالیا ، آلمان ، ایتالیا و جمهوری فدرال آفریقای جنوبی ممنوع الورود شده بود. این شورا در درخواست خود خطاب به این دولتها نوشته است : هرجا که دیوید اروینگ حضور یابد و سخنرانی کند؛ احساسات ضد یهود دامن زده می شود. با این که دولت نیوزیلاند اخیرا با دستگیری دو تبعه اسرائیل این دولت را متهم به سوء استفاده از خاک آن کشور و جعل گذرنامه های نیوزیلاند کرده بود، درخواست شورای جهانی یهود را پذیرفت. دکتر اروینگ کتابهای تاریخی متعدد منتشر ساخته که از میان آنها دو کتاب او « مسیر روباه صحرا » و « جنگ هیتلر » درباره آلمان نازی است. وی در یک سخنرانی گفته بود که طبق یک توافق ضمنی و محرمانه با رضا شاه که از سال ۱۹۳۵ ( ۱۳۱۴ هجری ) خود را از سلطه و نفوذ انگلستان خارج ساخته بود، هیتلر با کمک ارتش ایران قصد تصرف خاور میانه و خارج ساختن هند از دست انگلستان و دادن افغانستان و اراضی دیگری در شمال و غرب را به ایران داشت تا امپراتوری پارسی ها احیاء شود و به همین منظور به شوروی حمله نظامی برد و رومل ؛ بهترین افسر آلمان را به شمال آفریقا فرستاد. به اظهار دکتر اروین، قرار بود ارتشهای آلمانی از طریق قفقاز و مصر خود را به منطقه نفتخیز خاور میانه برسانند. پاسخ: آقای علی. تمام کشورهای عضو شینگن و نیز استرالیا، انگلیس، کانادا و اتازونی ورود مرا به کشورهای شان ممنوع کرده اند. خدا را شکر. لزوم رعایت ترتیب مطالب (کتیبه ها)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 1:05 PM منصور یکشنبه 14 آذر ماه سال 1389 ساعت 9:16 PM سلام و ادب خدمت استاد گرامی و دوستان عزیز قرآن کریم در بسیاری موارد برای درک بهتر رهنمودهای خود از امثال استفاده کرده است. بگذارید ما هم برای پیشگیری از هر گونه ابهام در فهم مسائل مطروحه توسط استاد از این الگو استفاده کنیم. راهنمایی استاد گرامی و دوستان بنیان اندیش موجب امتنان است. فرض کنید شخصی یقه همسایهی خود را میگیرد که بله، پسر تو با سنگ شیشهی پنجرهی ما را در فلان تاریخ شکسته است. فرد متهم بدون اینکه هیچ دلیلی از همسایه برای اثبات ادعایش بخواهد پاسخ میدهد: 1. خانهی شما در طبقهی دهم است و سنگ پسر من به آنجا نمیرسد. 2. آن ساعت که شما مدعی شکسته شدن شیشه هستید پسر من قاعدتا در مدرسه بوده است. 3. اصلا در آن تاریخ ما در مسافرت بودهایم. 4. فرزند من پسر نیست. 5. من هنوز فرزندی ندارم. 6. من هنوز ازدواج نکردهام. دوستان حتما می توانند مثال را خیلی بهتر از این بیان کنند. خب به نظر شما آیا هر دلیل ناقض دلیل قبل از خود است؟ میبینید که هیچ تناقضی در کار نیست. بنیان مطلب این است که اگر چه شیشه شکسته ولی کار آن متهم نیست. شیشهی شکسته را معادل فاصلهی کهکشانی وضعیت فعلی شرق میانه با کشورهای متمدن غربی بگیرید. و متهم را چنانکه برای ما گفته اند فرض کنید: یعنی اینکه تمدنهای قبل از هخامنشیان براثر جنگهایی که بین خودشان بوده نابود شدهاند. هخامنشیان را اسکندر نابود کرد، اشکانیان را ساسانیان نابود کردند، ساسانیان را اعراب نابود کردند. تمدنهای پس از اسلام را مغول نابود کرد، تمدنهای پس از مغول را تیمور و محمود افغان و .... نابود کردند و بالاخره بر اثر بی لیاقتی قاجارها وضعیت ما این است که می بینیم. در مثالی که آوردم متهم از شاکی دلیل نخواست ولی در اینجا دروغ گویان هزاران دلیل ارائه کرده اند خروارها کتاب نوشته اند. ضمن اینکه قبول داریم که هر چه دلایل باستان پرستان بیشتر باشد همان قدر هم دم خروسهایشان بیشتر بیرون میزند. قبول کنیم که استاد گرانمایهمان چه راه سختی برای ابطال این دلایل درپیش داشته است و این دم خروسها را یک به یک به ما نشان داد. دوستان ،بنیان مطلب این است که متهم یعنی«قرائت فعلی از تاریخ» اصلا وجود نداشته. پس باید دنبال مرتکب دیگری بگردیم. «قرائت جدیدی از تاریخ لازم است». آیا اگر ایشان چند مرحله یا کلاً به عقب برگردد و بگوید تمام آنچه گفتم نادرست بود، آیا شما هم برمیگردید؟ افشاگریها و آموزه های ایشان اگر چه عظیم است اما باز هم مختصر است و دایرهالمعارفی را میماند که هر قسمت آن قابلیت تبدیل شدن به کتابی مجزا دارد به همین خاطر هم هر یادداشت را «مدخلی بر ایران شناسی بدون دروغ و بی نقاب» نام نهاده است. استاد گرامی ما قرائت فعلی از تاریخ را به چالش کشیده است و ابطال آن را اثبات کرده است وظیفه ایشان تاریخ سازی نیست. بی انصافی است که از او بخواهیم قرائت دیگری را جایگزین آن کند و تک تک صفحات خالی را پر کند. هرچند در این مرحله هم نیازمند زحمات و نبوغ ایشان هستیم. دوستان، تاریخ فعلی به درهای عظیم می ماندکه با مسیری چون تار عنکبوت دو طرف دره به هم مرتبط شده. اگر کسی بیاید و بگوید که این راه قابل استفاده نیست هر چند هزاران کتاب دربارهی استحکام آن نوشته شده باشد از طریق این راه نمی توان از این سو به آن سوی دره رفت، آیا شما میگویید که نخیر شما باید خودتان یک راه دیگر ارائه دهید وگرنه ما از همین راه استفاده میکنیم؟ البته به نظر بنده ایشان راه را هم ارائه کرده است، توسل به قرآن تنها سند بی خدشه تاریخ. پاسخ: آقای منصور. ماجرا این است که در شرق میانه و در حول و حوش ما نمایه های گوناگون از مظاهر مادی عهد کهن چیده شده که مورد سوء استفاده تاریخ سازان یهود بوده و هنوز هم با یافتن هر پاره سنگ و پایه ستون نوتراشی، حتی در برازجان، بلافاصله قصر هخامنشی می سازند. مورخ نمی تواند پیرو احساسات و ذهنیات شخصی و یا عمومی باشد و یا به نمایه ها بی اعتنا بماند. مثلا ابطال مضمون مندرج بر سینه صخره بیستون که قصصی عوامانه را هم با خود یدک می کشد، تنها زمانی ممکن است که بی ریشگی کتیبه های چند سطری تخت جمشید و امکان جعل خطوط مورد مصرف در کتیبه ها و نیاز یهود به تاریخ سازی ورم کرده ماقبل اسلام ارائه شده باشد. سعدالدوله (متفرقه)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 1:01 PM عربگری یکشنبه 14 آذر ماه سال 1389 ساعت 8:38 PM سلام خسته نباشید هنوز فرصت نکرده ام برای قرار بعدی برنامه ریزی کنم بزودی اطلاع می دهم اما در مورد آن جمله در سایت شما : «تاریخ: خواجه رشید الدین فضل الله، نویسنده جامع التواریخ سعد الدوله صفی بن هیبت الله، وزیر ارغون خان ایلخان مغول که به جرم جاسوسی برای مسلمانان کشته شد » که در آدرس زیر است: http://wwww.naria.ir/view/12.aspx?id=440 در بخش آنوسی و در پاراگراف آنوسی های مشهور قرار دارد. پاسخ: آقای عربگری. متن آن نوشته نشان می دهد که مطالب آن یادداشت سخن من نیست برداشت کس دیگری است. طومارهای بحر المیت (قلم)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:57 PM علیرضا یکشنبه 14 آذر ماه سال 1389 ساعت 7:13 PM استاد نظرتان در مورد "طومارهای بحرالمیت" در این لینک چیست؟ http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1202161 پاسخ: آقای علیرضا. بعد از پوست آهو حالا چشم مان به پوست شتر روشن! اصالت تخت جمشید (تخت جمشید)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:52 PM طالب حقیقت یکشنبه 14 آذر ماه سال 1389 ساعت 05:45 AM جناب استاد. سلام وخسته نباشید. ستودنی است آنکه می اندیشید و پی می ریزید و بالا می برید و آنگاه به یکباره همه را نابود می کنید! و باز می بینیم طرحی نو از دل ویرانه پیشین بر می کشید. گویی همه چیز در نظرتان تنها در حد یک بازی است و استادی با تسلط و مهارت دست ساخته اش را تا رسیدن به بهترین صورت تغییر می دهد. یک طرف این است و آن طرف کسانی که جز تکرار صد باره و ملال آور گفته های پیشین کاری نمی دانند. نمی دانم که می خواهید این مبحث را خاتمه دهید یا نه؛ اما اکنون سوالاتی برای حقیر پیش می آید: 1. قبلا بیان فرمودید که تخت جمشید بر خرابه های یک زیگورات عیلامی ساخته شده است. اگر بابلیان را سازندگان تخت جمشید بدانیم، این اقدام را چگونه تفسیر می کنید؟ آیا بابلی ها مهاجم بوده اند؟ 2. نمی توانیم همان داستان قبلی تخت جمشید را با حذف هخامنشیان قبول کنیم؟ که تخت جمشید یک معبد و یا محل گردهمایی سالانه اقوام شرق میانه بوده است و شاید هم نماد اتحاد آنان و رسیدن به مرحله ای از پیشرفت؛ که ساخت آن در اثر عاملی با شکست مواجه شده است؟ پاسخ: آقای طالب حقیقت. آب از آب تکان نخورده است. منتها اندکی حوصله می طلبد. تناقضات ، مشکلی شایع در درک کل مطلب (متفرقه)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:51 PM ! یکشنبه 14 آذر ماه سال 1389 ساعت 04:03 AM عرض سلام خدمت جناب پور پیرار. بد نیست نگاهی به این لینکها بیاندازید : http://www.pgnews.ir/viewnews.aspx?id=12023 http://ebi-64.blogfa.com/post-13.aspx راستی. اگر تورات جعلی است، این تاریخ هم جعلی است، پس اصلاً یهودیان برای چه چنین تاریخی نگاشتهاند؟ تا دیروز که شما میفرمودید برای پوشانیدن آثار پوریم. ولی اگه همهچیز جعلی باشد، پس قصد پوشاندن چه چیز را داشتنهاند؟ تکلیف آثار منتسب به هخامنشی در مصر (به همراه نام ایشان به خط هیروگلیف) چه میشود؟ فکر نمیکنید نوشتههای دیرین شما، با نوشتههای فعلی، دچار تناقضی اساسی است؟ تا جایی که تأثیرگذاری سلسلههای اشکانی، ساسانی و هخامنشی را نفی نمودید، ایرادی در فرمایشات شما نمیبینم. ولی ظاهراً کمکم دارد تناقضات در گفتار شما پیدا شده و به نفی همهچیز میرسد! یادتان نرود که بنیان پذیرش فرمایشات فعلی شما، استدلالات قبلی شماست. اگر آنها را نقض بفرمایید، یعنی اعتبارات فرمایشات فعلیتان را نیز نقض فرمودید! پاسخ: آقای ! . بنیان استدلال های کنونی نیز صحنه را برای قبول مطالبی اماده می کند که هنوز در جزییات بیان نشده است. این که به کتیبه های داریوش در مصر حواله می دهید ان گاه که شخص داریوش مستندات حضور در منطقه را ندارد، و متون بیستونی و تخت جمشیدی آن نیز مجعول است. نشان بی ارتباطی شما با مدخل های گذشته است. توجه کنید که اثبات وقوع پوریم در شرق میانه، اسناد اثباتی مفصل و مستقلی دارد که در یادداشت ۱۰۴ عرضه شده است. مورخ از آن روی به حفر تاریخ می پردازد، که به قنات حقیقت برسد، چنان که یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ، حاوی مطالبی است که در ابتدا بسیار غریبه و حتی ناممکن می نماید، اما گره آن با دنبال کردن یادداشت ها به تدریج گشوده می شود. مثلا ابطال کتیبه های هخامنشی در تخت جمشید و بیستون و مقبره کار غول آسایی بود که به تدریج مخالف و مشکوک را مجبور به رجوع به عقل و قبول مطلبی کرد که هرگز در ذهن او قرار نمی گرفت. مثلا با رجوع به کتاب استر که اجرای پوریم را به عنوان چاره اندیشی خونین بازگشت یهود به بیت المقدس توضیح می دهد، مورخ حصه هایی از آن را که به اقتدار هخامنشیان در ۱۲۷ ایالت اشاره می کند، بر مبنای اسناد اشاره شده در یادداشت های قبل مردود می داند چرا که قرینه های مادی موجود در پهنه شرق میانه جای کافی برای چیدمان کنونی هخامنشیان را ندارد ولی هنگامی که در کاوش ها به مراکز تجمع خاکستر شده متعدد و توقف مطلق حضور بومیان ایران برمی خوریم که با شروح بخش دوم کتاب استر منطبق می شود، می توانیم همان بخش را حجت قرار دهیم. اشباح تاریخی (یهود)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:49 PM محمد یکشنبه 14 آذر ماه سال 1389 ساعت 01:07 AM نمادهای یهودی، ماسونی و شیطانی در مقبره شیخ حیدر مشکین شهر: طرح هندسی دو قطعه سنگ کرم رنگ در مقبره شیخ حیدر ستاره شش گوش به خوبی قابل تشخیص است. وجود این نقش ها در مقبره شیخ حیدر علاوه بر این که برای ماسون پژوهان و محققین مهدویت موضوعی قابل تأمل است از چشمان تیزبین دانشجویان رشته های مرتبط با بناهای تاریخی نیز دور نمانده و سوال هایی برای برخی از آن ها مطرح شده که با پاسخ های عجیبی از سوی کارشناسان! امر مواجه شده است. برای نمونه یکی از دانشجویان سوالی بدین شرح از رییس اسبق اداره کل میراث فرهنگی استان آذربایجان شرقی که اکنون در تهران مشغول به تدریس است پرسیده که پاسخ وی جالب توجه است: سوال: «آرم های سنگی موجود در ورودی ضلع شمالی بیانگر چیست؟» پاسخ: «این آرم مشهور به ستاره شش پر و پنج پر[!!!] یا ستاره داوود پیامبر[!!] است ولی چون یهودیان! در سال 1946 به استقلال رسیدند[!!] این آرم را برای پرچم خود انتخاب کردند و از آنجایی که حضرت داوود(ع) پیامبر یهودیان بوده بعضی ها به باور غلط[!!] آن را آرم یهودی ها می خوانند ولی چون به باور ما که پیامبران را برای همه مردم می دانیم این ستاره مختص یهودیان نیست[!!] و نمی توان گفت که شیخ حیدر یهودی بوده[!] بلکه فقط از آرم یکسان استفاده شده است.» چنان چه ملاحظه می فرمایید حتی شبهه یهودی بودن «شیخ حیدر» نیز و برای دانشجویان مطرح بوده است. جدا از جالب بودن این پاسخ و توجیه قرار گرفتن این نماد در بنای مذکور، اشتباهات زیادی در آن وجود دارد که به صورت مختصر به آن ها اشاره می کنیم. ایشان این آرم را همزمان هم ستاره شش پر می داند هم پنج پر!! اما به لحاط منطقی اجتماع نقیضین محال است. هر چند که ستاره پنج پر نیز در بین ماسون ها و شیطان پرستان نماد بافومت یا شیطان است. اما برخلاف گفته این مسوول و چنان چه در مقدمه گفته شد این ستاره هیچ ارتباطی با حضرت داوود و فرزند بزرگوار ایشان حضرت سلیمان(علیهماالسلام) ندارد و ریشه ای مصری و الحادی دارد. هیچ پیامبری از نماد الحادی و کفرآمیز استفاده نکرده است. در ادامه وی قایل به استقلال یهودیان! (و نه صهیونیستها) است و به صورت تلویحی و به احتمال زیاد ناخواسته برای رژیم منحوس صهیونیستی رسمیت قائل شده است. و سپس با این استدلال که این ستاره متعلق به داوود(ع) است و پیامبران متعلق به همه مردم هستند استعمال آن را برای مسلمانان فاقد اشکال می داند. حال به تناقض گویی ایشان که ابتدا حضرت داوود(ع) را پیامبر یهودیان دانسته و سپس وی را متعلق به همه می داند، با دیده اغماض می نگریم. اما دلیلی نمی آورد که چرا از علایم یکسان استفاده شده است؟! در سطور بعدی دلیل بکار رفتن این نماد را با بررسی تاریخی عصر ایجاد این بنا بیان خواهیم کرد. این نکته را نیز باید در نظر داشت از آن جایی که یهود خود را قوم برگزیده خداوند می داند و نژادپرستی مذهبی در این قوم بسیار پررنگ است بنابراین اجازه استفاده از نمادهای خود را به هیچ دین و آیینی نمی دهد. بنابراین استفاده از این نماد در یک بنا نشانگر دست داشتن یهودیان در احداث بنا است و اگر به طور مستقیم در احداث بنایی دست نداشته اند حتی الامکان نفوذ خود را در آن عصر با یک یا چند نماد بر روی بناها نشان داده اند. همان گونه که ملاحظه می فرمایید هیچ توجیهی بر قرار گرفتن این نمادها در این مقبره وجود ندارد. اما این سوال را می توان برای کارشناسان و دانشجویان معماری، باستاشناسی، مرمت و ... مطرح کرد که چه عاملی باعث شده است این نماد الحادی در این بنا و بناهای مشابه عصر به کار برده شود؟ در سطور بعدی به این مطلب نیز اشاره خواهد شد. وجود این نماد در این بنا ما را به بررسی بیشتر وا داشت و متوجه شدیم که دو ستون مدوری که بر روی این دو قطعه سنگ برافراشته شده است شباهت بسیار عجیبی با ستون های J و B دارد که باز یکی از مهم ترین سمبل های ماسون ها می باشد. حروف B و J نشانه اهداف ماسون ها به مفهوم «تشکل نیرومند، سیاست ازدیاد و تکثیر در سطح جهانی» است. نام این ستون ها «یاکین» و «بوعز» می باشد(21) که با حروف اختصاری بدان ها اشاره شده است. «این ستون ها معمولا در محل ورودی لژها نصب می شود که و مکان آن برابر مفاد تورات مشخص می گردد.»(22) از این ستون ها با عنوان «دروازه» نیز یاد می شود. ماجرای «دروازهها» نیز جالب است. در مصر باستان در میان ساحران و پس از آن در میان کابالیستها و فراماسونرها، دو ستون دروازهای شکل بر پهنة زمینی شطرنجی (مانند کفپوش شطرنجی تمامی لژهای ماسونی) به عنوان دروازة ارتباط با جهان ماورایی ابلیسی شناخته میشدند. بنابر این همان گونه که ملاحظه می شود حداقل دو مورد از نمادهای ماسونی و یهودی در مقبره مذکور دیده می شود. در بررسی های بعدی کاشف به عمل آمد که دفتر فنی بقعه شیخ حیدر نیز نماد ستاره شش گوش موجود در مقبره را در مهر دفتر حکاکی کرده و مکاتبات مربوط به مقبره نیز با همین مهر صورت می گیرد و شنیده ها حاکی است که از این نماد با عنوان آرم شیخ حیدر! یاد می کنند. مهر دفتر فنی بقعه شیخ حیدر حاوی ستاره شش گوش ماسونی و شیطانی قضایا به همین جا ختم نمی شود. شنیده ها حاکی از این است که در طرح لمبه کوبی سقف این بنا نیز این نماد پیش بینی شده و هم اکنون در حال ساخت است. توجه: اما وجود این نمادها به هیچ عنوان به عنوان یهودی یا ماسون بودن شیخ حیدر نیست، زیرا هنوز تشکیلات ماسونی در ان زمان بوجود نیامده بود و حالت مخفی داشت بلکه سازندگان این بنا که در سطور گذشته به آن ها اشاره شد و احتمال مصری بودن آن ها می رود، اشاعه دهنده این نمادها بوده اند در سطور بعدی زوایای بیشتری از چگونگی جای گرفتن این نماد در بنای مذکور خواهد آمد. بررسی تاریخی عصر احداث بنای مقبره شیخ حیدر شاهدی دیگر بر صحت مدعا اما مهم ترین دلیل قرار گرفتن این نمادها در این بنای تاریخی با مراجعه به تاریخ مشخص می شود. این بنا، طبق آن چه که در سطور بالا بدان اشاره شد مربوط به دوره ایلخانان مغول می باشد. بقدرت رسیدن یهودیان در دوره ایلخانان مغول پس از انقراض دولت خوارزمشاهیان سرزمینهای ماوراء النهر، خراسان بزرگ و بخشهای دیگر ایران به دست مغول افتاد. با ورود هلاکوخان به آذربایجان و با استقرار مغولان در ایران ارتباط آنان بتدریج با مرکز اصلی ایل قطع شد و دولتی مستقل در ایران به نام ایلخانان شکل گرفت. اباقاخان و سلطان احمد تکودار جانشینان بعدی هلاکو بودند. تکودار، برادر اباقاخان، چون اسلام آورد لقب احمد بر خود نهاد.در دورۀ او مساجد و شریعت اسلام رونق گرفت این امر باعث مخالفت بعضی شاهزادگان و امرای بیایمان شد که به طرفداری ارغون برخاسته وی را کشتند. ارغون پس از تکودار به سلطنت نشست. ابتدا زمام امور را به بوقا که باعث کامرانی او بود سپرده خاندان صاحب دیوان (جوینی) را از بین برد. اما چون سعدالدوله یهودی در دربار قدرت یافت، بوقا را از میان برداشته خود به وزارت رسید. او شغلهای مهم دیوانی و فرمانروایی ولایت را به خویشان و نزدیکان خود سپرد به طوری که کار یهودیان به اوج رسید و مسلمانان را از امور دیوانی منع کرد.(23) افراد حاضر در دربار ارغون سه دسته بوده اند، مغولان، مسلمانان و یهودیان. اما کم کم این یهودیان و در صدر آنها سعدالدوله بود که توانستند اوضاع دربار را بدست گیرند و به نوعی قدرت مطلق دربار به حساب آیند. ارغون در صدد برآمد تا با همت اقلیتهای مذهبی و مغولان شمنی و بوداییان پایههای حکومتی خود را مستحکم سازد. وی جوینی و پسرانش و چند تن از همکارانش را به قتل رسانید و از این طریق راه را برای حذف عناصر مسلمان از امور مالی و سپردن آن به دست افراد غیر مسلمان آماده کرد. در زمان وی سخت گیری نسبت به مسلمانان به اوج خود رسید و مسلمانان از بسیاری از مناصب مهم دولتی منع شدند و مسلمانان از حمایت مغولان کاملاً محروم شدند و در نتیجه طرد مسلمان از دستگاههای حکومتی و دیوانهای دولتی، عناصر مسیحی و یهودی که در امور مالی سر رشته داشتند وارد دستگاه شدند. یهودیان نیز همانند مسیحیان از استقرار حکومت ایلخانی که هدفش محو اسلام در ایران و مناطق مسلمان نشین بود استقبال کردند و فراهم شدن شرایط برای فعالیت این قوم در زمان ایلخانان به خصوص در زمان ارغون باعث شد یهودیان در شغلهای دیوانی و امور مالی دولت ایلخانی نفود کرده و به مناصب بالایی دست یافتند.ارغون در دستگاه حکومتی خود از بکارگیری پزشکان و منجمان یهودی دریغ نمیکرد و اصولاً یکی از شیوههای یهودیان برای ورود به دربار نیز استفاده از همین شغلها بوده است. بر همین منوال بود که سعدالدوله بعنوان طبیب وارد دستگاه ارغون شد. (24) رشیدالدین فضل ا... همدانی، وزیر دولت غازان خان (1295 تا 1304) و بعضی دیگر از یهودیان را در مقامات دولت های ایلخانی ایران می توان یافت. در همین دوره، از شاهین، شاعر بزرگ یهودی که تورات را در مثنوی مشهور و معتبر خود به خط عبری و زبان فارسی سروده است، می توان نام برد.(25) یهودیان مامور دیوان سعی میکردند کهالقاب مضاف به الدوله را داشته باشند و این امر برای آن بود که این القاب را به جز مسلمانان کسینمیتوانست داشته باشد. گفته شده سعدالدوله با ترغیب ارغون تصمیم داشت خانهکعبه را تبدیل به بتخانه کند که بیماری ارغون مجال اجرای این فتنه شوم را به آنان نداد.(26) در دوره غازان خان و الجایتو اما قضایا به شکل دیگری بود و این مسلمانان و شیعیان بودند که باز در تمامی صحنه ها حضور یافتند.(27) با مراجعه به کتاب «زرسالاران یهودی و تمدن جدید غرب» به نکته بسیار جالبی رسیدیم. یافته های جدید تصویر مثبت برخی شخصیت های تاریخی را مخدوش می کند، عبدالله شهبازی نویسنده کتاب می گوید: «اوج اقتدار یهودیان دردستگاه ایلخانان ایران در اواخر قرن سیزدهم میلادی و در دوران حکومت ارغون خان مغولاست که سعد الدوله یهودی وزیر و همه کارهاش بود. کمی بعد، در دوران سلطنت غازان خان یک طبیب یهودی ساکن همدان در دستگاه ایلخانان قدرت یافت و به وزارت رسید که او را با نامخواجه رشید الدین فضل الله همدانی میشناسیم. در جریان تحقیق، تصویر بسیار مثبتی که درتاریخنگاری ایران از رشید الدین فضل الله ساخته شده فرو ریخت و او را دسیسه گری مشابه سعد الدوله یافتم و متوجه شدم که بسیاری از نکات مثبتی که به وی نسبت داده میشود جعلیات صرف و از بیخ و بن دروغ است. مباحث مربوط به نقش یهودیان در دوران ایلخانان ایران از بهترین قسمتهای کار تحقیقیام است که در جلد دوّم زرسالاران منعکس شده است.» این نکته را نیز باید در نظر داشته باشیم که عبدالله شهبازی ماسون پژوه مشهور معاصر است هر چند که نگارنده وی را به دلیل موضع گیری های غلط در فتنه اخیر فاقد بصیرت می داند اما پژوهش های وی در خصوص یهود و فراماسونری از اهمیت ویژه ای برخوردار است. همان گونه که ملاحظه می کنید شواهد تاریخی حاکی از نفوذ بی سابقه یهودیان در عصر ایلخانی است. بنای شیخ حیدر نیز در دوره ایلخانی ساخته شده است. این شواهد کافی است تا بگوییم یهودیان در گنجاندن این نمادها در این بنا دست داشته اند. نماد مذکور در دوره ایلخانی بسیار رواج داشته است طوری که حتی در گنبد معروف سلطانیه و سکه های ایلخانی نیز حضور دارد. قصد اولجایتو از برپایی این بنا، انتقال پیکر دو امام شیعیان (علی بی ابیطالب و حسین بن علی) از عراق به دشت زیبای سلطانیه بود!! پاسخ: آقای محمد. مثل این که تازه از راه رسیده اید. «افراد حاضر در دربار ارغون سه دسته بوده اند، مغولان، مسلمانان و یهودیان. اما کم کم این یهودیان و در صدر آنها سعدالدوله بود که توانستند اوضاع دربار را بدست گیرند و به نوعی قدرت مطلق دربار به حساب آیند. ارغون در صدد برآمد تا با همت اقلیتهای مذهبی و مغولان شمنی و بوداییان پایههای حکومتی خود را مستحکم سازد». از چه راه ارغون خان و مغول و سعد الدوله را در خوابی به این تاریخی شناسایی کردید. خودشان را معرفی کردند یا از قبل می شناختید. تشکر دوست قدیمی (دوستانه)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:45 PM abbas ahmadi شنبه 13 آذر ماه سال 1389 ساعت 1:00 PM noh sal ast in sita va ketab haye shoma ra mikhanam alan 50 sal darm az 16 salegi ta hala moratab ketab khandeh am kare shoma harf nadarad shayad khodetan nadanid vali kare bozorgi anjam dadid khoda ghovvat naser khan پاسخ: آقای abbas ahmadi. جز انجام وظیفه کاری نمی کنم. ممتون و موفق باشید. تقدم و تاخر (حرف های فعلا مبهم !)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:43 PM abbas شنبه 13 آذر ماه سال 1389 ساعت 10:09 AM استاد خسته نباشید.استاد ممکن که قبل از حملۀ یهود به بابل.بابلیها به منطقۀ ما حمله کرده و به علت وجود سنگهای کوه به ساختن بناهای سنگی کرده باشند.وآن اسیرهای که در بیستون می بینیم همان مردم منطقۀ ما باشند.وبا حملۀ گنگ یهود به بابل ونابودی بابل در همان زمان به منطقۀ ما حمله و همه را نابود کرده پاسخ: اندکی دیگر صبوری کنید. مصادره تخت جمشید (تخت جمشید)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:41 PM منصور شنبه 13 آذر ماه سال 1389 ساعت 02:12 AM استاد گرامی سلام نقش برجسته ها و اسفنکسهای موجود در تخت جمشید تا چه حد از لحاظ قدمت قابل پذیرش است کسانی که در جای پرتی مانند غار شاپور مجسمه به آن بزرگی را جعل می کنند نباید برای ایجاد چند اسفنکس و نقش برجسته مشکلی داشته باشند. پاسخ: آقای منصور. دیرینگی مجموعه سنگی تخت جمشید مورد اشکال نیست، گفت و گو بر سر این است که با کندن کتیبه و معنا گذاری، آن مجموعه را به سود حضور امپراتوری هخامنشی مصادره کرده اند. زیر سوال بردن همه چیز ، خیلی ساده (پوریم)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:39 PM فتح جمعه 12 آذر ماه سال 1389 ساعت 11:25 PM داستان استر در تورات => کشتار و قتل عام مردم منطقه=>توقف رشد تمدن=>ظهور اسلام=> احیاء هویت و تمدن اجیر هخامنشی ها توسط یهودی ها => اظهار هخامنشی ها در منطقه=> منکوب و به صلابه کشیدن مقاومین در مقابل هخامنشی ها (توسط کورش و داریوش)=>ظهور ملکه استر یهودی در دربار هخامنشی=>داستان استر در تورات => و ... اگر هخامنشی ها جعل هستند ( جمله شما در این پست: "که سرانجام بتوان مدعی شد که هیچ مرکز و ماجرایی قادر به اثبات تاریخی سلسله هخامنشی نیست") و اگر داستان استر هم جعل است (جمله شما در این پست: "تکیه بر داده های امروزین تورات، که تحریر جدید است، در هیچ باب و صورتی ارزش استنادی ندارد" ) و ("بعدها، به خواست خدا و با ارائه تک نگاری های اختصاصی در باب مطالب کتاب استر تورات، انتقال آن قتل عام به داستان کنونی در باب استر و مردخای و خشایار و دیگران را برملا خواهم کرد"). سوال مطروحه این است با حذف هخامنشیان و جعلی بودن تمامی تورات پس اصل مساله زیر سوال است یعنی در غیبت هخامنشی ها و جعل و دروغ بودن تورات ،دیگر چیزی از داستان استر نمی ماند.و با شیوه استدلال شما هیچ برای اثبات آن نداریم. البته منتظر پست بعدی هستم ولی امیدوارم جواب به قطره چکان ربطی نداشته باشد. و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. پاسخ: آقای فتح. داستانی در کار نیست. اشکال شما این است که در مبانی گیر کرده اید. عرضه مدخل های نو برای تعجب کردن نیست، ابتدا باید با دلایل آن درگیر شوید و امکان و عدم امکان مطلب را بسنجید. در تکنیک نظریه پردازی توجه به اشکالات دیده نشده حرف اول را می زند. مثلا آیا این همه مطلب و تصویر در باب نوکنده بودن کتیبه ها در تخت جمشید و نقش رستم و بیستون در تصورات پیشین شما تغییری هم ایجاد کرده است؟ البته می توان مثلا مستند تختگاه هیچ کس را دید و باز هم نیمه تمام بودن ابنیه صفه را نپذیرفت. آب هم از آب تکان نخواهد خورد و موجد تغییر در ارزش مدخل نخواهد شد. تشکر دوستان (دوستانه)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:37 PM بی نام جمعه 12 آذر ماه سال 1389 ساعت 10:11 PM استاد بزرگوار جناب آقای پورپیرار-سلام علیکم خسته نباشید تهنیت باد بر شما پایان پیروز مندانه فصلی از جهاد در راه حقیقت و رسوا سازی مزدوران قصه پرداز کنیسه وکلیسا به قصد انشقاق مسلمین و با تجویز نسخه شیطانی تزویر و تحریف وتدلیس و اختلاق به نیت تدارک لشکر پیاده نظام بی جیره ومواجب در محو ونابودی اسلام واز نیروی خود مسلمانان برای سیطره وسیاه کاری . از شما سپاسگزاریم که در این چند ساله تحمل دو بار عظیم را صبورانه بر دوشهای سترگ خود کشیدیدوهیچگاه جز بر دشمنان تند نتاختید و ما را چون فرزندان و برادران کوچکتر خود راهنمایی و راهبری نمودید . این دوبار عظیم و طاقت شکن که اول جهاد جانانه وهمه جانبه در به ذلت کشاندن مزدوران کنیسه وکلیسا ودوم اموزش وتربیت حق جویی به بنیان اندیشان است مستحق تشکر وقدردانی خاصی است که زبان در بیان قدر دانی وقدر شناسی متناسب با زحمات شما به عجز می افتد . الکن می شود و ذهن در انتخاب کلمه ای مناسب از خیل کلمات تجلیل وتمجید وقدردانی از زحمات شما به وسواس و ناتوانی دچار می شود فقط می توانم از صمیم قلب بگویم استاد عزیز ممنون و ان شا الله که شاگردان وفا دارشما دین عظیم به شما به سبب رنجهای و مشقتهای روا شده به وجود نازنین تان را با ادامه راه شما ادا خواهند کرد و هیچ گاه نخواهند گذاشت که این نور پاک ومنزه تابانده شده توسط پورپیرار کبیر خاموش شود. ان شا الله تعالی پاسخ: آقای بی نام. ممنون. ترحم از جانب ... (عجز و آوارگی مخالفان)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:34 PM من! شنبه 20 آذر ماه سال 1389 ساعت 05:13 AM ضمن عرض سلام و خسته نباشید. وقتی در پیغام قبلی، عرض کردم که دارید مسیر را به بیراهه میروید، توجهی نفرمودید! ولی محض خاطرات خوشی که از پستهای قدیم شما داشتم، مجدداً عرض میکنم که برگردید ببینید قبلاً چی نوشتید و الان مدعی چه هستید!! اینکه شما بخواهید با تحلیلهایی که حتی خود شما نیز میدانید سطحی هستند، صرفاً به این دلیل که در جادهای افتادید که کنترل فرمان قلم از دستانتان خارج شده است، همهچیز، از فقه و دین گرفته تا حتی کتاب و قلم را نفی بفرمایید (و صد البته همچنان هیچ توجیهی ندارید که چرا به قول شما کنیسه و کلیسا باید اینهمه در تمام جهان، جعل تاریخ کنند و اصولاً جعلی به این وسعت، نیازمند چه دستگاه عریض و طویلی است)، و صد البته حتماً تصاویر پاپیروسها و حکاکیهای در مصر و امثالهم را که مملو از قلم و کاغذ است را نیز جعلی خواهید خواند (به دلیل ذکر شده در فوق)، باور بفرمایید اصلاً هنری نیست! ادامهی این مسیر، تنها نابودی آنچه ساختهاید است و لاغیر! همانطور که منطق قدرتمند شما، کلام شما را به بالا برد، امروز این منطق سطحی شما در سایر موارد است که دارد کلام و ارزش مطالب سابق شما را نیز حتی، با سرعت سرسامآوری به زمین نزدیک میکند و عنقریب است که با برخوردی سنگین به زمین، آخرین پایگاه بنیاناندیشی نیز نابود گردد! ای کاش ارزش کاری که تا قبل از ورود به این مباحث، کرده بودید را میدانستید! ای کاش به جای آنکه در مواردی که پاسخی برای آن ندارید، دیگران را به منطق قدرتمند خویش در بحث ایران باستان، ارجاع نمیفرمودید؛ مانند جملهی همیشگی شما که مستند قدرتمند تختگاه هیچکس را به عنوان سپر بلای خویش قرار داده و هرجا که میدانید توجیه مناسبی ندارید (بعنوان ناصر پور پیرار؛ نه یک نویسندهی تازهکار و یک مدعی نابلد!)، ناچاراً از چنین کارهای باارزشی که داشتهاید مایه گذاشته و ملتمسانه انتظار دارید دیگران، ضعف منطق فعلی شما در ورود به این مباحث را به پای منطق پرقدرت مطالب ایران باستانتان گذاشته و از آن سطحی بگذرند. ------------------------------------------------------ من کاری به این ندارم که الان شما اصلاً این پیام را تأیید میفرمایید یا خیر. ولی خوب. اگر منتشر فرمودید، احتمالاً اگر پاسخی برای آن بیاورید (که معمولاً این دست پیغامها را بیپاسخ میگذارید تا شاید دوستان به کمک واژگان توهینآمیز و تهاجمی، بخواهند منتقد را از کردهی خویش، صد هزار مرتبه پشیمان سازند و به عبارتی بهترین منطق را چوب بدانند! آشنا که هستید؟!)، بعید میدانم همچنان، شاهد منطق استاد خویش باشم و قطعاً یا رجوعی ساده به مطالب گذشتهی ابهتانگیزتان خواهید داشت و یا اینکه پاسخی سطحی را خواهید نگاشت؛ امری که متأسفانه چندی است دارم از شما مشاهده میکنم. ---------------------------------------------------------- میدانم که برایتان مهم نیست یک خواننده کمتر یا بیشتر به این وبلاگ بیاید! ولی ای کاش میتوانستید اندکی عمیقتر نیز نگاه کرده و با نگاهی ساده به رعشهی دستانتان (که حقیقتاً دیدن آن در مستد زخم نشر، ناراحتکننده و بیشتر از آن، نگرانکننده بود)، این مورد را به خاطر آورید که کمکم باید بساط خویش را برای سفر به آخرت جمع بفرمایید؛ آنجا به اعمال نیک و بد شما رسیدگی خواهد شد؛ نزد عادلترین قاضی. ولی استاد گرامی! این بنایی که شما امروز علم نمودهاید و همچنان بر قرار دادن خشت کجاش، کوشا هستید، تنها ذیل نام و اعتبار شماست که پذیرشش به سان پذیرش کجی برج پیزا، به اثری هنری میماند! اگر نام و اعتبار سابق شما در میان نباشد، لحظهای در نابودی آن درنگ نفرمایید! منطقی که شما به یادگار میگذارید، پس از شما قوام و دوامی نخواهد داشت و من امیدوارم آنقدر زنده باشید که به خشتهای حقیقی این بنا بپردازید؛ به این مسیر بیانتها که الان داخل شدهاید بیاعتنا شوید و وارد مقولاتی نشوید که تناقضات و غلطهای متنیتان، بیشتر از تعداد کلمات نگارشیتان گردد. تاریخ باستان، حقیقتاً به شما نیازمند است؛ برای اینکه تفسیری صحیح از آن بیاموزید! نه آنکه مانند اخلاق بد ما ایرانیها، وارد هر مقولهای شوید و از هر موضوع، سخنرانی مفصلی داشته باشید (آخر ما ایرانیها، در تمامی امور، از سیاست و اقتصاد و فرهنگ گرفته تا تاریخ و ادبیات و ورزش و جدیداً هم دین!، استاد مسلم و کارشناس و صاحب نظر هستیم و نظراتمان نیز بیبرو برگرد صحیح است!!!). خودتان میدانید که به شما ارادت داشته و این موارد را از سر دلسوزی خدمتتان عرض میکنم. شاهد این عرضم نیز ایمیلهایی است که تاکنون به خدمتتان ارسال نمودهام و با اندک جستجویی در آن، میتوانید به این امر برسید. پس امیدوارم با جمله و نگاه تهاجمی همیشگیتان (مانند مزدور کلیسا و کنیسه و امثالهم)، بنده نوازی نفرمایید و به اصل عرضم برسید! برای من مهم نیست که شما در اینجا پاسخی به عرایضم میدهید یا که خیر! ولی دوست نداشته و ندارم که باب مناسبی که برای نقد تاریخی باز شده است، با اشتباه مسلم فاتح این عرصه، به کجراههای کشیده شود که دیگر تا قرنها بعد، هیچکس جرأت ورود به آن را نداشته باشد و این عملکرد، بهترین دستاویز معتقدان به تاریخ باستان گشته و از این اشتباهات، ضربالمثلی بسازند که ریشهی بنیاناندیشی تاریخ خشکانیده شود!! امیدوارم فریادهای هورا و آفرین و احسنتهای پیروانتان، شما را آنقدر مست قدرت نفرموده باشد که چنین پیامهای دلسوزانهای را نشنیده گرفته و به جماعت کثیر طرفدارانتان مستهظر گردید! حال اینکه این جماعت، برایتان منطقی را برآورده نخواهند کرد و چیزی که باقی میماند، عملکرد استاد ناصر پور پیرار است که خدا میداند در آینده چه خواهد کرد. ولی امید دارم که این پیام، ذرهای در شما تغییر بوجود آورده و باعث شود تنها پستهای سابق خویش درخصوص تاریخ باستان و یا حداقل کتب ارزشمندتان را یکبار دیگر مرور فرموده و ذرهای مقایسه با مطالب فعلیتان بفرمایید تا ببینید اصولاً آیا میشود قیاسی بین آنها انجام داد یا که خیر!!! -------------------------------------------------------- از بابت اطالهی کلام از شما و تمامی خوانندگان احتمالی عذر میخواهم. اگر هم صلاح ندانستید به این پیغام، اینجا پاسخ دهید، ایمیل بنده که همچنان آرشیو فرمایشات استاد است، پذیرای پاسخ شما خواهد بود. آمون : این کامنت به دلیل یک جمله درج شد : که معمولاً این دست پیغامها را بیپاسخ میگذارید تا شاید دوستان به کمک واژگان توهینآمیز و تهاجمی، بخواهند منتقد را از کردهی خویش، صد هزار مرتبه پشیمان سازند و به عبارتی بهترین منطق را چوب بدانند! آشنا که هستید؟!) همین طور که می بینید ، این کامنت هم درج شد، و هم هیچ پاسخی به دنبال نداشت، تا عاقلان دانند. فرمالیته، برتر از بنیان (جملات زیبا)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:29 PM سمیرا پنجشنبه 11 آذر ماه سال 1389 ساعت 10:15 AM سلام،به گمانم منظور بنده را متوجه نشده اید: منظور بنده از کتاب اشمیت این بود که در کلاس در مبحث ایلام تحقیقی را باید ارائه بدهم که راجع به نظریات شما در این زمینه است؛می بایست که مشخصات کتاب اشمیت که شما از ترجمه آن در کتاب ساسانیان استفاده کردید(مترجم،نشر،سال نشر)را بیاورم.اگر مقدورتان باشد !ممنون پاسخ: اریش. ف. اشمیت. تخت جمشید، جلد اول، مترجم عبدالله فریار، انتشارات امیرکبیر با همکاری انتشارات فرانکلین، اسفند ۱۳۴۲ کارهای فرمالیته را زود یاد می گیرند ولی به بنیان امور توجهی ندارند! دوری از اسرائیلیات و تلاشهایی در این راه (احیاء وحدت مسلمین)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:27 PM +++ چهارشنبه 10 آذر ماه سال 1389 ساعت 8:35 PM استاد عزیز جناب اقای پورپیرار -سلام علیکم خسته نباشید به نظر شما معماری اسلامی ایران بیش از انکه شبیه معماری اسلامی اصیل باشد شبیه به طراحی <تیک>با گنبد پیازی و وگلدسته هایش نیست؟ آیا وجودنقش ستاره داوود بر بنای بعضی از امامزاده ها و به خصوص در مرکز مورد اعتنا در شهر مذهبی قم حکایت از واقعیتی مگو ندارد؟ آیا نشر اولین تفاسیر قران از جی تقلیدی از تفاسیر موجود یهودبر تورات نیست؟ آیا اعتنا ی مقدم بر تببع از قران به روایات واحادیث ما را یاد راه وروش گیری از میشنای تلمود نمی اندازد؟ پس حق است اگر از این به بعدمن خود را ولید الیهود بدانم.وتا زمانی که از مظاهر یهود بنیان خودرا پاک نکرده ام حق اعلام مسلمانی ندارم. پاسخ: آقای +++. مسلمانانی که اینک به رسوخ بی نهایت اسرائیلیات در تمام مدارج و موضوعات دین، در تواریخ و سیره و حدیث و روایات پی برده اند، سخت در پی بیداری مومنین و گریز ازاین گونه تحمیلات مکتوب اند. در باب این آرزو متونی نیز منتشر شده که عمده ترین آن ها کتاب علامه و استاد عسکری است. علت غیر قابل خواندن بودن خط کتیبه های عیلامی (کتیبه ها)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:04 PM محمد اوجال اولوتورک چهارشنبه 10 آذر ماه سال 1389 ساعت 2:32 PM با سلام به همه دوستان و کسب اجازه از استاد خانم سمیرا در ارتباط با سوال شما از استاد در خصوص چرایی غیر قابل خواندن بودن خط کتیبه های عیلامی، چندی پیش بنده مطلب موجز و کوتاهی را در ارتباط با این موضوع (البته نه فقط خواندن کتیبه های عیلامی، بلکه «خواندن» و «فهم معنا»ی هر کتیبه ی کهن در هر کجای دنیا) در قالب یک سوال ارائه کرده بودم، که استاد هم درستی ادعای مندرج در آن را تایید کردند. لذا چون فکر کردم آن مطلب در واقع به نوعی جواب سوال شما نیز محسوب می شود، خود مطلب و پاسخ استاد را ذیلا می آورم. موفق باشید. جمعه 14 آبان ماه سال 1389 ساعت 00:48 AM استاد، سلام، در ارتباط با خواندن و معناگذاری بر متون کتیبه های کهن، سوالی داشتم که چندی قبل هم پرسیده بودم و فرموده بودید که حوصله کنم. سوال کرده بودم که آیا می توان گفت خواندن و درک معنای متون کتیبه های کهن (نوشته شده با خطوط الفبائی و نه تصویری) در هیچ کجای دنیا، «امکانپذیر نیست»؟ بگذرم از اینکه، چند روز قبل که مجددا مستند تختگاه هیچکس را تماشا می کردم، در لا به لای توضیحات ابتدایی شما در آن مستند، تقریبا جواب سوالم را گرفتم، اما در این رابطه (یعنی «درست بودن» ادعای غیرقابل فهم بودن کتیبه های کهن) به استدلالی رسیده ام که خواستم نظر حضرتعالی را در ارتباط با صحیح و یا غلط بودن آن بدانم. استدلال چنین است که: در تعریفی بسیار کلی، «زبان» عبارت است از مجموعه ای از «صورت های لفظیِ تصورات ذهنی». اینکه کدام "صورت لفظی"، دال بر کدام "تصور" است، امری است کاملا «قراردادی». چنانکه «صورت لفظی» معین شده برای تصوری که مثلا از میوه «سیب» در ذهن وجود دارد، در میان جمعی از انسانها، صورت لفظی «سیب» است، در میان جمعی، صورت لفظی «تفاح»، در بین برخی، صورت لفظی «apple» و در میان گروهی، صورت لفظی «آلما» و ... . از طرف دیگر، «خط» (خط الفبایی و نه تصویری) عبارت است از «صورت کتبی و نوشتاری» همان «صورت های لفظی». با این اوصاف، برای خواندن و درک معنای زبان متونی که امروز سالهاست متکلمی ندارند، یعنی همان متون کتیبه های کهن، می بایست ابتدا معلوم کرد: این «صورت های کتبی» موجود در کتیبه ها، دال بر کدام «صور لفظی» هستند؟ و در مرحله دوم مشخص نمود که: آن «صور لفظی»، دلالت بر کدام «تصورات ذهنی» (=معانی) دارند؟ حال، اگر حتی گذر از مرحله اول (یافتن رابطه دلالتی بین صور کتبی و صور لفظی= خواندن کتیبه ها) به هرصورت امکانپذیر شود، از آنجا که گفتیم، تعیین «صورت لفظی» برای «تصوری» معین، امری کاملا «قراردادی و توافقی بین انسانها» است، لذا، پی بردن به این موضوع که کدام صورت لفظی، دال بر کدام تصور ذهنی (= مشخص کردن معنای کلمات) در یک کتیبه است، تنها و فقط زمانی میسر است که به انسانهای متکلم به زبان آن متون «دسترسی» داشته باشیم، و چون این امر به هیچ وجه امکانپذیر نیست، لذا «دریافت معانی» چنان متونی نیز به هیچ صورت ممکن نخواهد بود. با تشکر. * * * * پاسخ استاد: آقای محمد اوجال اولوتورک. اشاره درستی است. می توان مطلب را به این صورت ساده کرد که در تمام زبان ها با دیدن حروف معینی کنار هم، تصویر شیء معینی به صورت قرارداد در ذهن مردم معینی پدیدار می شود. یعنی آن انتقال مستقیم خط تصویری، حالا دو مرجله ای شده است. با این تفاوت که در مورد خط و زبان به اصطلاح فارسی باستان، این سیکل در ذهن چند خاخام و کشیش، گرد موضوع چند سرکرده هخامنشی، نه بیش تر، چرخیده است، تا آن جا که با این خط و زبان، نمی توان در باب آب و نان و هوا چیزی گفت و یا نوشت. همین جاست که می گویم مبحث زبان شناسی موجود در علوم انسانی، یعنی کشکی که یهودیان با منظورهای خاص خود ساییده اند! پیچیده ترین قضیه در این روند کشف چه گونگی نام گذاری بر لوگویی است که دال و سین و لام و میم می خوانیم! خیام (کتابت و کتاب نویسی)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:03 PM آخرین خبر از تایتانیک چهارشنبه 10 آذر ماه سال 1389 ساعت 09:21 AM آخرین نیوز: یک ترجمه فراگیر از خیام که یک صحاف مشهور انگلیسی کار صحافی آن را انجام داده، در کشتی تایتانیک بوده که این صحافی یکی از گران بهاترین صحافیها بوده است. محمدعلی فارسی، که فعالیت فیلمسازی را از سال ۱۳۶۷ در حوزه مستند سازی آغاز کرده، در گفت و گو با هفته نامه پنجره درباره ماجرای فیلمش، «حقیقت گمشده» که در جشنواره سینما حقیقت برگزیده شد توضیح داده است. فارسی گفته است : "سفری کاری به لندن داشتم. آنجا دکتر جوزی موضوع جالبی را مطرح کردند، اینکه گرانبهاترین شی کشتی تایتانیک متعلق به ایران است! گفتند یک ترجمه فراگیر از خیام که یک صحاف مشهور انگلیسی کار صحافی آن را انجام داده، در این کشتی بوده است. این صحافی یکی از گرانبهاترین صحافیها بوده که به گفته کارشناسان انگلیسی، اگر این نسخه صحافی شده همراه با کشتی تایتانیک غرق نمیشد، با پولش میشد دو منطقه از لندن را خرید! این صحافی متأثر از نقوش ایرانی بوده. یعنی هم محتوا و هم صحافی کتاب نسبتی با ایران داشته است. بعد از پایان کار، یک دلال کتاب را خریده و به قصد آمریکا سوار کشتی تایتانیک شده و این گنجینه ارزشمند همراه با کشتی غرق میشود. به گفته دکتر جوزی حقیقتا در تایتانیک گرانبهاترین شیء همین کتاب بوده است. کتابی با چنین پیشینه غنی ادبی و هنری، که ادوارد فیتزجرالد ۲۵ سال از عمر خود را صرف ترجمه آن کرده بود. " وی افزوده است : " ما میخواستیم یک قصه با دو شخصیت روایت کنیم، یکی خیام و دیگری ادوارد فیتز جرالد. از دومی یک فریم عکس داشتیم و از خیام که ۹۰۰ سال پیش از دنیا رفته، فقط کتابی و سنگ قبری. بدون تردید ساختن چنین مستندی خیلی دشوار است، ما از دو شخصیت اصلی داستان چیز خاصی برای جلو تصویر بردن نداشتیم و این مهمترین مشکل ساخت چنین مستندهایی است. " پاسخ: آقای آخرین خبر. این را می گویند اوهام دسته جمعی که شما و محمد علی فارسی و دکتر جوزی و فیتز جرالد بدان دچارید. شاید به تر این باشد که ابتدا عمر خیام را پیدا کنید. چه چیزهایی رسانه ای می شوند ؟ (یهود)جمعه 22 بهمن 1389 ساعت 12:02 PM علیرضا سه شنبه 9 آذر ماه سال 1389 ساعت 7:09 PM با سلام خدمت استاد چرا مطبوعات و رسانه ها در مورد این سند محرمانه منتشر شده سفارت آمریکا که در سال 57 نوشته شده و دیروز در سایت ویکی لیک منتشر گشته است، چیزی نمی نویسند؟؟ گزارشی که بطور ویژه در مورد خودخواهی و متعصب بودن ایرانیان است! حتما صرف ندارد! استاد، یاد کلام شما افتادم که فرموده بودید "نزد من یقینی هست که دشمنان این مردم بیشتر از خود این مردم آنها را می شناسند". آیا چنین اسنادی چشم کور عشاق کنیسه و کلیسا را باز میکند؟ سند را در این لینک آپلود کرده ام: http://www.4shared.com/document/X7YF0SJg/Iran_Wikileak.html پاسخ: آقای علیرضا. عمیقا معتقدم مندرجاتی که اجازه رسانه ای شدن و نشر عمومی می گیرند، از سوی یهودیان کنترل و بی ضرر ارزیابی شده، دنبال مطالبی بگردید که اجازه انتشار عمومی نمی گیرند. |
درباره نظرات ارسال شده و پاسخ هایی که استاد ناصر پورپیرار ارائه می دهند
شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۱
پست 389 تا 407
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر