یادداشتی قدیمی در باب اقوام و بی هویتی آنان بدون اسلام (زبان ها)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:31 AM *** پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 9:38 PM نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در جمعه هجدهم شهریور 1384 و ساعت 15:57 یادداشت برای آقای عارف گل سرخی، 2 و اما پاسخ: در ابتدا و بدون مجامله بگویم که هیچ قوم کنونی ساکن ایران و بین النهرین و حتی اعراب هویت پیش از اسلام ندارند و قبل از این که خشم، برابر معمول، کسانی را به ناسزا گویی ترغیب کند، که آخورشان آراسته به تجملات باستانی است، دعوت می کنم به بنیان مطلب ورود کنید که شاید چشم ما را بر حقیقتی بگشاید که درک مفهوم عمیق آیه ی بی بدیل «انما المومنون اخوه» برای همه ی ما میسرتر، و معلوم شود که چرا قرآن عظیم از توسل به مفاخرات قومی و قبیله ای برحذر داشته و بر ما برداشت از عمق اقیانوس وار معنی آیه ی کریمه ی «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» ممکن تر شود. همین جا ارزش و لزوم و وجوب کنکاش درباره ی پوریم، پیش از ورود به هر مبحث تاریخی و فرهنگی در موضوع شرق میانه، بار دیگر خود را می نمایاند، زیرا اگر قبول کنیم باستان شناسی و اکتشاف جهانی هنوز قادر نبوده است در منطقه ی ما شیئی را، از هر نوع، بیابد که با یقین کامل ساخت آن را به فاصله ی زمانی میان رخ داد پلید پوریم و طلوع اسلام منتسب کند و از عهده ی اثبات این انتساب نیز برآید، پس سخن از حضور و توانایی های فنی و فرهنگی هر قوم و قبیله ای، پس از پوریم و پیش از تولد دوباره در سایه ی مسالمت اسلام، هزالی محض است. توسل دیگر من به اسناد پیش از پوریم، و در راس آن ها کتیبه های داریوش است که در چند قطعه ای از آن ها، داریوش حین سخن گفتن از ستیزندگان با خویش، مردمی را با نام قومی و یا جغرافیایی شان معرفی می کند، که از مجموع آن ها سی نام، به شرحی که می آورم، قابل شناسایی و استخراج است و از آن که پس از داریوش، که زمان او با رخ داد نسل برانداز پوریم برابر است، دیگر هیچ گونه یاد و نشانه ای از حضور آدمی در منطقه ی ما ثبت نیست، پس لیست حک شده در سه کتیبه ی بیستون و دیوار جنوبی تخت جمشید و مقبره داریوش، آخرین فهرست از اقوام ساکن سراسر شرق میانه است، که در حد ستیز با داریوش توانا بوده اند: مد، اووج، پرثو، هرئی و، یاختریش، سوگود، اووارزم ایش، زرک، هرووتیش، ثتگوش، گدار، هیدوش، سکا، سکا هوم ورکا، سکا تیگر خودا، بابیروش، آثورا، اربایه، مودرای، ارمین، کت پتوک، اسپرد، یوونه، تی ئیی پری دری، سکودر، تک برا پوتای آ، کوشیا، مچی یا، کرکا، ثاثی د. بدون ورود به عدم تطبیق نسبی این اسامی، که از بازخوانی شارپ برداشته ام، با حروف میخی داریوشی کتیبه ها، توجه می دهم که در این معرفی نامه ی تاریخی، از اقوام شرق میانه، نامی از کرد و لر و بلوچ و ترک و غیره نیست و ارائه ی همین سند خود به تنهایی برای اثبات این مطلب کافی است که نام گذاری کنونی بر اقوام منطقه ی ما، به استثنای بابل و آشور، که اسناد تثبیتی مستقل پیش از هخامنشیان دارند، مسلما یک نام گذاری پس از اسلام است و خود گواهی می دهد که وسعت کشتار پوریم تا به میزانی بوده است که تجمع های جدید و برآمده از پس اسلام، تا اندازه ی نا آگاهی نسبت به نام، به کلی از گذشته ی خود بی خبر بوده اند. مورخ در این مرحله می تواند به سهولت تمام اطلاعات کنونی در موضوع شرق میانه را شسته شده بداند و در راس آن ها سئوال کند که با پذیرش وسعت آدم کشی کامل پوریم، که تدارک کاسه ی سفالینی را در طول لااقل دوازده قرن، برای شرق میانه ی بنیان گذار دانایی ناممکن کرده است، پس این زبان فارسی ساخت چه کسانی جز یهودیان است که این همه هویت پیش از اسلام، در تمام زمینه ها، از پیامبر و کتاب و امپراتوران و مضحک تر از همه جنگ های بی پایان با رومیان و یونانیان، آن هم به تایید گروهی مورخ قلابی رومی و یونانی، برای منطقه ای ساخته اند که هنوز رد حضور یک انسان منفرد را هم در آن، به فاصله ی بلند پوریم تا اسلام نیافته ایم؟! اینک به گمان من باید بکوشیم تا مناطق کنونی زیستی را با اسامی کتیبه های داریوش منطبق و مثلا معلوم کنیم که منظور از ذکر اسامی اووج و زرک و مچیا و کرکا در کتیبه های داریوش اشاره به کدام قوم ویا جغرافیای پیش از پوریم بوده و یافته های کنونی ما مثلا در جیرفت و سیلک و حسنلو و مارلیک، به کدام یک از این سی قوم تعلق داشته است. به گمان من تنها هویت واقعی موجود و قابل پذیرش و مستند در ایران، تا آن جا که مورد حمایت اسناد تاریخی است، دو قوم به عرب و ترک نام گذاری شده اند که تیپولوژی غالب ایرانیان کنونی را، با استثتاهایی محدود، تشکیل می دهند و پیش از ورود به جزییات، لازم می دانم که اندکی در باره ی موضوع و هویت عرب بگویم، که خود نور تازه ای به سیاهی کنونی مسلط بر روابط انسانی پر از خصومت و خشم و غریبگی در منطقه ی ما می تاباند و خردمندان را به قبول یکپارچگی در هویت مسلمین شرق میانه قانع می کند. هنوز کسی رد پایی از عرب پیش از اسلام نیافته است و نام گذاری کنونی بر قوم عرب، برداشتی ناشیانه از معرفی صریح قرآن است که در آن نیز، چنان که گفته اند و خواهم گفت، هیچ منظور قومی مستتر نیست و برابر معمول باید از مفسده انگیزی های ابن ندیم آغاز کرد که کتاب او سرمنشاء بروز دشمنی و فساد در فرهنگ و دانش اسلامی و در میان مسلمین است. «چرا عرب را به این نام خوانده اند؟ ابن ابوسعد نوشته است گویند: ابراهیم علیه السلام نکاه اش به فرزندان اسماعیل و دائیان جرهمی آنان که افتاد پرسید اینان چه کسانی هستند؟ اسماعیل در جواب گفت: فرزندان من و دائیان آنان از جرهم. ابراهیم به همان زبان سریانی قدیم که سخن می گفت به اسماعیل گفت: اعرب له، یعنی آن ها را با هم بیامیز. والله اعلم». (ابن ندیم، الفهرست، ص ۹ ترجمه فارسی). ظاهرا این قدیم ترین معرفی نامه ی مکتوب برای عرب به عنوان یک قوم است که تنها لقب شایسته برای آن مزخرف گویی عوامانه و متکی به اسامی و عباراتی است که نمی توان برای آن ها اندک اعتباری قائل شد. ابن ابوسعد را نمی شناسیم و نمی دانیم منقولات از او در کجا ثبت بوده است، چنان که منظور ابن ندیم از دائیان جرهمی معلوم نیست و لغت نامه ای را در دست نداریم تا معلوم کند که چه گونه ابن ندیم اعرب له را آنان را با هم بیامیز معنی کرده و در اصل نقل چنین خاطره ای از یک گفت و گوی زمان ابراهیم معلوم نیست قرن ها بعد، از چه مسیری به ابن ندیم رسیده است؟ و بدون تعارف بگویم که تمام دیگر سخنان درباره ی پیشینه ی قومی عرب پیش از اسلام، ذره ای معتبرتر از این پریشان گویی ابن ندیم نیست و بدین ترتیب ذکر لغت عرب به قرآن منحصر می شود که برای کوتاهی گفتار به مختصر شده ی تاملات خرم شاهی در صفحه ی ۱۴۴۴ و ۱۴۴۵ دانش نامه ی قرآن رجوع می دهم و سپس به اضافات خویش باز می گردم. «عرب، «عرب» در قرآن به کار نرفته است. اما کلمه ی «عربی» ۱۱ بار به عنوان صفت قرآن یا زبان عربی مبین، که قرآن به آن است، به کار رفته است. کلمه ی «اعراب» نیز ده بار در قرآن کریم به کار رفته است. اما نکته ی مهمی که باید به آن توجه داشت، که مراد از اعراب، قوم عرب نیست، و باید بین عرب، که خود اسم جمع است و بر جنس و نژاد عرب (کنونی) دلالت دارد، فرق گذارد. اعراب جمع عرب نیست. مراد از اعراب قبایل بی فرهنگ و بادیه نشین عرب است. یعنی هرگز چه قبل و چه بعد از اسلام به مردم مکه و یا مدینه و مهاجران و انصار اعراب نمی گفته اند... منظور از عربی بودن قرآن وضوح، فصاحت و بلاغت قرآن است که حقایقی بلند مرتبه آن هم در کمال رسایی بیان شده است... توجه به آیه ی ۳۷ سوره ی رعد این احتمال را بیش تر تقویت می کند که «کذلک انزلناه حکما عربیا...» و چون عربی توصیف حکم است، غیر از «روشن و آشکار» معنی دیگری نمی تواند داشته باشد... پس محتمل تر است که منظور از عربی، بلیغ تر و فصیح تر باشد. در جلد دوم مجمع البحرین ص ۱۱۸ در کنار سایر معانی، معنی عرب، شیوایی و روشنایی زبان آمده است». من خواننده را به مطالعه ی کتاب ها در موضوع تاریخ و هویت قوم عرب رجوع می دهم تا معلوم شود که هیچ کس ضمن این که قوم عرب پیش از اسلام را نیافته از لغت عرب در قرآن هم نتوانسته معنی و مفهوم قومی استخراج کند و گرچه غالبا و از جمله خرم شاهی در بیان سلیس مطلب تعلل کرده اند و به نعل و به میخ زده اند، اما بی تردید قمپزهای قوم گرایانه ی کنونی عرب، نه فقط مستند تاریخی ندارد، بل اصولا مورد تایید قرآن هم نیست. ما آنان را به عنوان حاملین اسلام ارج می گذاریم و حضورشان را موجد تولدی نو در هستی برباد رفته ی تمدن پیش از پوریم در تمام منطقه ی شرق میانه و سپس موجب نوسازی در حیات بشر می دانیم و از تایید ارجحیت قومی آنان مانند هر قوم و قبیله ی دیگر، بر اساس سفارشات قرآن و مدارک تاریخی، معذوریم. به گمان من، که شرح آن را در پاره نوشته ی دیگر بیاورم، آن چه را که امروز عرب می شناسیم به نشانه های محکم چند، بقایای به اعماق صحرا گریخته ی آرامیان، از شقاوت یهودیان در نسل کشی پوریم اند، که اندکی از فرهنگ و توانایی و خردمندی های بین النهرین کهن را، در محدوده ای کوچک، حفظ کرده اند و محکم ترین ادله ی این بیان آرامی خواندن خویش، به وسیله ی ابراهیم علیه السلام در تورات و تایید انتساب وی به مسلمین در قرآن است. درباره ی ترکان نیز جز این نمی توان گفت که مهاجرین به شرق میانه، از ارض های میانی و از خطه ای که امروز خراسان بزرگ می شناسیم، در پس طلوع اسلام اند و یافتن رد پای قوم ترک در محدوده ی کنونی ایران، پیش از حوادث پوریم، تاکنون ممکن نبوده است. این که نخستین سلسله های حاکم بر ایران را، در قرون اولیه ی اسلامی، همانند غزنویان و سلجوقیان، از مهاجران ترک می شناسیم، خود به عنوان مستنداتی در اثبات اهمیت بررسی تاریخی پوریم کاربرد دارد، اول این که معلوم می کند ترکان داخل حوزه ی نسل کشی پوریم قرار نداشته اند، پس در زمره ی مردم شرق میانه ی پیش از پوریم و ستیزندگان با داریوش نبوده اند و مهم تر، آشکار شدن این نکته است که در قرون اولیه ی اسلامی هم، هنوز هیچ تجمع قومی و بومی در ایران نبوده است که نسبت به مهاجران ترک ادعای اقلیمی کند و مانع تسلط آنان شود و بالاخره از آن جا که تا قاجار تمام سلسله های حاکم بر ایران از ترکان اند، به خوبی مسلم می شود که هرگز تسلط ترکان با مقاومت و مخالفتی رو به رو نبوده و این خود به ترین نشان است که حکومت سلسله های ترک پیوسته موجب و موجد رشد علمی و فرهنگی در ایران بوده و با مثال های سلجوقیه و به ویژه صفویه باید معترف بود که آنان در ایران تعدیات قوم گرایانه را موجب نشده اند و حتی در زمینه ی فرهنگی، علی رغم تسلط ۱۲ قرنه، تکلم به زبان های محلی و رفتارهای سنتی را تحت الشعاع تمایلات قومی خود قرار نداده اند و آن گاه که در رشد بعدی، دومین امپراتوری بزرگ جهان اسلام را پایه گذاردند، باز هم یاد و یادگارهای آنان نزد مسلمین ناموجه نیست و به شرط بقای عمر و خواست خداوند به زمان خود اثبات خواهم کرد که تمام تاریخ نویسی کنونی در بیان تعدیات مغولان نیز جز افسانه ارزیابی نمی شود و منظور از آلودن زمان مغول به غارت و خون ریزی را بیان خواهم کرد که بقایای فرهنگی و معماری میراث مانده از آنان، مخالف این توهم و تلقینات است. آقای گل سرخی، این عصاره و فشرده ای از آن منبع گسترده ای است که خیال داشتم به زمان خود در موضوع اقوام شرق میانه بیان کنم و شما مرا به ارائه ی زود هنگام و سر و دست شکسته ی آن وادار کردید. در باره ی اقوام کرد و بلوچ و لر، بدون آن که ذره ای از اعتبار و اختیار و حقوق کنونی آنان بکاهم و یا انکاری در موجودیت قومی شان داشته باشم، خردمندان آنان را دعوت می کنم که بی جار و جنجال و تبعیت از اطوارهای عوام، با ورود به این بحث، نخست معلوم کنند که نام گذاری کنونی بر تجمع خویش را از چه زمان و با توسل به کدام منبع رایج کرده اند و از کجا به دست آورده اند؟ شاید از این طریق بتوانیم به ضرورت اثبات این نیاز زمان نزدیک تر شویم که مسلمین فقط یک ملت ظهور کرده پس از انهدام پوریم اند، که جز امنیت و سلام برای جهانیان پیامی نداشته و ندارند. و در لا به لای این کوشش برای بنیان شناسی هویت و سرنوشت تاریخی مردم شرق میانه، آیا ادعاهای برتری طلبانه ی فارسیان تا چه میزان مضحک می شود که تاریخ تولد آنان فقط به زمان رضا شاه برمی گردد؟!!! و آیا تصور و توهم اتصال ترکان به سومریان و اشکانیان و یا باور ظهور بابک خرم دین از میان آنان نیز، به همین اندازه مضحک نیست؟ و آیا دریوزگی امروز زمام داران ترکیه برای ورود به اتحادیه ی اروپا موجب سرشکستگی مسلمین، قطع ارتباط ترکان با هویت قومی و ملی و دینی و دلیل بی خبری تاریخی و گوش به فرمانی آنان نمی شود؟! + نوشته شده توسط ناصر پورپیرار در جمعه هجدهم شهریور 1384 و ساعت 15:57 باز هم پروفسور محمود حسابی (افراد و شخصیت ها)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:28 AM r134a پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 8:53 PM مقاله دکتر رضا منصوری درباره واقعیت ها و دروغ ها پیرامون دکتر محمود حسابی: حسابی آن چیزی که به ما می گویند نیست! http://www.parsine.com/fa/pages/?cid=14074 زمانی که قرار بود از مرحوم حسابی تجلیل شود، زمانی که قرار بود از سناتور انتصابی محمدرضاشاه ولی بنیانگذار فیزیک دانشگاهی ایران تجلیل شود، زمانی که تهدیدها علیه انجمن فیزیک ایران و شخص من (رئیس وقت انجمن فیزیک ایران ) به مدت چهار ماه تا کنفرانس فیزیک ایران در شیراز در شهریور ماه 1366 ادامه داشت، زمانی که نمایندگان حراست دانشگاه شیراز بنده را تهدید کردند که حق ندارید نام حسابی را در این کنفرانس ببرید، و زمانی که جناب آقای دکتر حداد عادل با جسارت در بزرگداشت آن مرحوم سخنرانی کردند کسی فکر نمی کرد یک قدردانی ساده باعث این همه دردسر ملی و شرمساری اهل علم ایران بشود. از حسابی بنیان گذار فیزیک دانش گاهی ایران، که نظریه ای "غلط و بی ربط" در مورد ماده نوشت، و با پرداخت تقلبی ایرانش کردند، از حسابی که تنها ده دقیقه در یکی از زمان های دیدار « اولین مرد علمی سال » دویست دلار عمومی انیشتین با وی صحبت کرده بود، اکنون امامزاده ای ساخته اند، سیدی و عارفی حافظ قرآن و دانشمندی در قد و قوارة نیوتون و انیشتین (به کتب درسی مراجعه کنید )، فرهیخته ای که در یک مراسم نوروزی انیشتین، شرودینگر، فرمی، دیراک، و بور را در منزلش دعوت می کند، و این دانشمندان را مسحور تمدن (تخیلی ) ایران و آیین های ملی ما می کند. اخیراً مشتی دروغ و اکاذیب که در کنار عکسی از انیشتین با شخصی که ادعا شده است مرحوم حسابی است در رسانه ها چاپ شده یا منعکس شده است . این اکاذیب به نام خاطرات ایرج حسابی، فرزند آن مرحوم، به چاپ رسیده است . شخصی که در عکس کنار انیشتین ایستاده است گودل (ریاضی دان مشهور ) است و نه حسابی ! شیادی تا به این حد ! در توضیحات زیر عکس ادعا شده است انیشتین همراه با خواهرش در مراسم نوروز شرکت کرده است . مراجعه به تاریخ نشان می دهد که خواهر انیشتین تنها در سال های 1940 تا 1946 در پرینستون بوده است . در این سال ها نه حسابی در پرینستون بوده است نه بور، نه فرمی، نه شرودینگر، و نه دیراک . یعنی جامعة ما تا این حد زبون و پست شده است که برای قهرمان سازی به منظور رفع عقده های حقارت تا به این حد به دروغ نیاز دارد؟ کجاست شرف حرفه ای رسانه های ما که به این سهولت گول دروغ پردازان را می خورد! مرحوم حسابی زمانی مقاله ای می فرستد برای مجله ای در پاریس در مورد آنچه کتب درسی مدارس ما، یا برپاکنندگان کتیبه ای در دانشگاه اصفهان، آن را نظریه ای بسیار عمیق و برتر از نظریه های انیشتین تلقی کرده اند . نسبیت دان معروف داده می شود . داور متوجه ،(Synge) بنا به اسناد تاریخی این مقاله برای داوری به استاد سینج می شود که حسابی حتی در محاسبة یک پتانسیل سادة کروی اشتباه کرده است، محاسبه ای که دانشجویان کارشناسی ما به سهولت انجام می دهند. به این ترتیب مقاله برای چاپ پذیرفته نمی شود. ما تا کِی می خواهیم به این شرمندگی ادامه دهیم؟ تا کِی رسانه های ما می خواهند به این خفت رسانه ای ادامه دهند؟ تا کِی دانشگاه اصفهان می خواهد این سند بی سوادی ما را در آن دانشگاه حفظ کند و کتی به ها را برنچیند؟ تا کِی آموزش و پرورش ما می خواهد چندین نسل از بچه های بی گناه ما را با این دروغ پردازی ها در مورد حسابی منحرف کند و نسل های بعدی را از مسیر سالم رشد علمی و توسعه باز بدارد؟ با شیادی نمی توان عالِم و دانشمند ساخت! قهرمان علمی کم از قهرمان جنگ ندارد و پیروزی در علم تنها با کار مستمر و ممارست فراوان حاصل می شود. از انسان های سادة زحمت کش و دوست دار ایران بت نسازیم و نسل ها را با دروغ تباه نکنیم! پاسخ: آقای r134a. حسابی در شماره ۱۸۱ ماه نامه گزارش کامپیوتر مقاله ای دارد با نام «توانایی زبان فارسی در معادل سازی» که پس از قلع و قمع و بیان خشکی و بی باری زبان های سامی، اعلام می کند: «پس جمع واژه هایی که فقط از ترکیب ریشه ها با پیشوند ها و پسوندها در زبان فارسی به دست می آید، می شود دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه...» این هم از پرفسور های مان که در هر ده دور افتاده کوچه و پس کوچه ای را به نام او کرده اند اسلام و اسرائیل اشغالگر ؛ خاطره ای قدیمی از آقای پورپیرار (یهود)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:26 AM *** پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 8:13 PM در آستانه ورود احمدی نژاد به لبنان و همزمان با کنفرانس صلح: نوشته شده در دوشنبه، 1 فروردین، 1384 6:3 توسط ناصر پورپیرار یادداشت برای حامد آقای حامد. مسلمین راستینترین منادیان صلح و سلام در جهان و در تاریخاند. قرآن عظیم در مقاطع و مراتب متعدد متذکر شده است که دشمن اگر به سوی صلح گرایید و تیغ بر زمین گذارد باید بلافاصله از او تبعیت کرد و به ستیزه پایان داد. من نوشتهام که «بارقه کم فروغ» و نوشته ام که «شاید» شاهد رفتارهای موافق تاریخ از اسراییلیان شویم. تمام رهبران جناحهای مختلف فلسطین، و حتی سرسخت ترینشان، یعنی حماس و حزب الله، رفتارهای تازه در حاکمیت اسراییل را جدی گرفته و به آزمایش گذارده اند. من در عین حال نوشته ام که اسراییل پس از ۵ سال جنایت مستمر و متنوع، که به امید تسلیم مردم فلسطین به کار بست، سرانجام به بی حاصلی این گونه کوشش ها دربرخورد با مسلمین پی برد، چنان که اینک ایالات متحده از آدم کشی و ششلول بندی های اش در عراق سرخورده است. از یاد نبر که قرآن قدرتمند قانوننامه ی شفقت و همزیستی با دوست و دشمن است و رفتار پیامبر نیک اندیش اسلام را با بدترین دشمناناش هنگام فتح مکه فراموش نکن. مسلمین یهود ستیز نیستند، اجازه ندارند «پوریم» به راه اندازند و اگر حقوق کامل فلسطینیان رعایت شود و آوارگان به سرزمینهای اجدادی خود بازگردند حتی ممکن است که در همسایگی یهودیان زندگی کرد و از توانایی های آنان بهره برد. چرا که فرمان خدای مهربان در قرآن مبارک همین است و اضافه کنم که در میان یهودیان، روشن فکران واقعی که از صهیونیسم بیش از غیریهودیان نفرت دارند، فراوان است. ضمنا آن طرفی که طرف دیگر را به مرگ گرفته تا به تب راضی شود، فلسطینیاناند، زیرا تا همین دو دهه پیش اسراییل منکر ملتی به نام فلسطین بود، سازمان آزادی بخش فلسطین را سازمان تروریستها مینامید و اصولا اعتقادی به حقوق طرف مقابل نداشت و میگفت با جانیان مسلح نمیتوان مذاکره کرد. اما مقاومت بینظیر و نابود کننده ی مردم فلسطین اندک اندک صهیونیستها را به عقب نشینی واداشت. ابتدا به وجود ملت فلسطین اعتراف کردند، سپس سازمان آزادی بخش و بعد استقلال سرزمین فلسطین را به رسمیت شناختند و حالا هم خواهان مذاکره برابر حقوق برای دستیابی به صلح اند. حامد، اسراییل فقط یکی دو گام دیگر برای عقب نشینی فضا دارد و بعد در کام درهی تاریخ معلق خواهد شد. این مطلبی است که صهیونیستها به تر از من و تو می دانند و اختیارات شارون در اعمال بدترین جنایات علیه مردم فلسطین نتیجهی تصمیم دولت مردان اسراییل به ایستادگی کامل و رد عقب نشینی بیشتر بود. حالا مقاومت فلسطین بر خون ریزیهای شارون هم غلبه کرده ، اسراییل به ناچار و از فرط استیصال سیمای تازهای از خود میسازد و نوبت مردم فلسطین شده است. باید برای استقرار حق، صبورانه ستیزه کرد، این هم دستور الهی است: و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر. سال جدید برشما شیرین باد. نوشته شده در دوشنبه، 1 فروردین، 1384 6:3 توسط ناصر پورپیرار امامزاده ای در روستایی با 2 نفر ساکن (احیاء وحدت مسلمین)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:23 AM *** پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 7:17 PM آماری عجیب از کم جمعیت ترین روستای ایران کم جمعیتترین روستای ایران با دو خانوار در سبزوار قرار دارد. به گزارش مشرق به نقل از فارس، کم جمعیتترین روستای ایران در بخش روداب شهرستان سبزوار در دهستان خواشد قرار دارد. بخشدار روداب سبزوار با بیان اینکه نام این روستا روداب است، اظهار داشت: این روستا دارای 2 خانوار و تعداد 2 نفر جمعیت است که هر دو نفر مرد هستند که یکی از این دو مرد بر اثر فوت همسر در تنهایی به سر میبرد و دیگری هرگز ازدواج نکرده است. محمد شمآبادی افزود: این دو نفر که یکی 60 و دیگری 71 ساله است، هر دو نفر بیسوادند و در خود روستا مشغول به کار هستند. این روستا فاقد مسجد، برق، گاز، آب لوله کشی، تلفن و حمام است اما دارای امامزاده است.!!!! روستای روداب در 110 کیلومتری جنوب سبزوار و 70 کیلومتری مرکز بخش قرار دارد. پاسخ: آقای *** آن بزرگوار مدفون در آن روستا با سر و صدا و شلوغی، میانه نداشته است. نحوه خواندن متون قدیمی (کتیبه ها)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:21 AM توحید پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 4:32 PM سلام ممنون از تلاش و حوصله تان در بیشتر شکافتن موضوع خط میخی و رسوا سازی جاعلین دروغ پرداز اجنبی و پیروان و مریدان داخلی آنها . جا دارد در ضمیمه این بحث هم اشاره ای به همین کلاشی در مورد سنگ نوشته های «اورخون» و کتاب آقای صدیق داشته باشیم : « کشف سنگیاد های ترکی باستان ، یکی از موفقیتهای باستان شناسی جهان بشریت بشمار می رود. به نخستین اشاره ها پیرامون معابد سنگیادهای ترکی باستان در تاریخ «جهانگشای جوینی» بر می خوریم . در منابع چینی نیز اشارات فراوانی به مجموعه های گول تیگین و بیگله غاقان شده است . ولا کن جهان علم تا اواخر سده 18 میلادی از وجود این کتیبه ها بی خبر بود . نخستین بار در سال 1721 بود که «مسر شمیدت» گیاه شناس آن عصر به چند سنگ نبشته با الفبای باستانی یئنی سئی برخورد و سپس «استرالنبرگ» توانست توجه دانشمندان را به وجود و اهمیت سنگیاد های اورخونی جلب کند . این افسر سوئیسی که در سال 1709 در جنگ پولتاوا اسیر روس ها شد ،به سیبری تبعید گردید. وی در مدت سیزده سال که در تبعید به سر می برد به «مسر شمیدت» در بررسی گیاهان داروئی کمک می کرد. در سال 1722 دوران اسارت وی به پایان رسید و به کشورش برگشت و در سال 1730 نتیجه تحقیقات خود را منتشر کرد و در اثر منتشره خود ، از سنگ یادهای یئنی سئی بحث کرد. پس از انتشار کتاب وی ، توجه گروه پژوهشگران به منطقه جلب شد و سنگ نبشته های متعددی با الفبای یئنی سئی کشف گردید . در سال 1899 دانشمند روسی «یادرینتسوف» توانست سنگیاد های گول تیگین و بیلگه غاقان را کشف کند . به دنبال این کشف ، در سال 1890 یک هیئت علمی باستان شناسی فنلاندی!!! به سرپرستی «هئیکل» و در سال 1891 یک گروه دیرین شناس روسی به رهبری «رادلف» به منطقه اعزام شدند. هر دو گروه از نزدیک سنگیادها را بررسی کردند و تصویر و کپی آنها را به مراکز علمی کشور خود بردند . و هر دو هیئت تصاویر سنگ یادها را به صورت دو اطلس بزرگ به چاپ رسانیدند ، این اطلس ها در سال 1892 به گونه ای چاپ عکسی و بدون آوا نوشت و ترجمه چاپ شد. پس از نشر اطلس ها ، دیرین شناسان آغاز به تلاش برای قرائت متون سنگیادها کردند. سرانجام دانشمند بزرگ دانمارکی «تامسن» در سال 1893 توانست گره های موجود را بگشاید و متون سنگیادها را بخواند. او نخست کلمات تنگـــــــری «tengri» ، تورک«turk» و گؤل تیــــــگین«gultigin» را که در متون کتیبه ها فراوان به کار رفته بود ، توانست بخواند و سپس با استفاده از حروف به کار رفته در این سه کلمه ، موفق به قرائت سرتاسر متون کتیبه ها شد» پاسخ: آقای توحید. همه جا قضیه به همین ترتیب است. ابتدا می کوشند چند حرفی را شناسایی کنند، ولی ناگهان خرگوش یک ربان کامل با حواشی صرف و نحوی و فرهنگ لغات آن را از کلاه شان بیرون می کشند!؟ مجوز های خاص یهودی (نظرات جالب دیگران)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:17 AM حکایت همسر خشایارشا و حکم جواز زنای پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 12:52 PM آری شواط، خاخام اسرائیلی با استناد به کتاب مقدس نظر داده است که زنان یهودی، حتی اگر شوهر داشته باشند، از لحاظ دینی مجازند برای کسب اطلاعات یا خدمت به امنیت ملی با دشمن همبستر شوند و این عملشان گناه محسوب نمی شود. خاخام شواط اظهارنظر خود را در مقاله ای با عنوان "زنا برای امنیت ملی" منتشر کرده که حاصل یکی از طرحهای پژوهشی او برای مؤسسه اسرائیلی صومت است؛ این مؤسسه، مرکزی برای مطالعه تقابل مذهب و تجدد به شمار می رود. استدلال او در این مقاله بر پایه حکایت دو زن یهودی در عهد عتیق کتاب مقدس است: استر و یاعل. استر یا هدسه، همسر یهودی خشایارشا، شاهنشاه هخامنشی بود و فصلی از عهد عتیق به نام "سفر استر"، به داستان او اختصاص دارد. آن گونه که در کتاب مقدس آمده، استر دین خود را از خشایارشا پنهان می کرده است تا اینکه هامان، وزیر خشایارشا که با یهودیان دشمنی داشته، او را تحریک به صدور فرمان کشتار یهودیان می کند. استر به خواست پسرعمو و پدرخوانده اش مردخای که بزرگ یهودیان شوش بوده، مذهب خود را به خشایارشا آشکار می کند و شاه، از عشقی که به استر داشته نظرش را تغییر می دهد، فرمان به دار آویختن هامان را صادر می کند و یهودیان را در سرتاسر قلمرو شاهنشاهی خود به مدت دو روز آزاد می گذارد تا دشمنانشان را به قتل برسانند، سپس مردخای را به جای هامان به مقام وزارت خود منصوب می کند. یهودیان روز نجات اجدادشان از توطئه هامان را با عنوان عید پوریم جشن می گیرند و آرامگاه استر و پسرعمویش مردخای در همدان از زیارتگاههای آنان است. مبنای دیگری که خاخام شواط در کتاب مقدس برای نظریه خود یافته، داستان یاعل است. در "سفر داوران" در عهد عتیق، به یابین پادشاه کنعان (فلسطین) اشاره شده که بر یهودیان ستم می کرده و جمعی از یهودیان به سرکردگی باراق (باراک) علیه او قیام می کنند؛ یابین سردار سپاهیان خود به نام سیسرا را به سرکوب شورشیان می فرستد، اما سیسرا شکست می خورد و فراری می شود، زنی یهودی به نام یاعیل او را با نیرنگ در خیمه خود پناه می دهد و به قتل می رساند. به نظر می رسد که نظر دینی خاخام شواط بیشتر برای موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل کاربرد داشته باشد که برخی از مأموریتهای مهم خود را با استفاده از مأموران زنی انجام داده که "دشمن" را با شیوه های زنانه به دام انداخته اند. در کتاب مقدس هیچ اشاره ای به اینکه یاعیل با سیسرا همبستر شده باشد نشده است، همان طور که در هیچ کجای این کتاب گفته نشده که استر به قصد خدمت به همکیشانش و بر خلاف میل خود به عقد خشایارشا درآمده باشد، با این حال خاخام آری شواط، ذکر حکایت این دو زن در کتاب مقدس را دلیلی برای جایز دانستن "زنا" به قصد دفع خطر از یهودیان قلمداد کرده است. او همچنین توصیه کرده که زنان شوهردار یهودی اگر قصد چنین مأموریتهایی دارند بهتر است از همسرشان طلاق بگیرند و پس از انجام مأموریت دوباره با آنان ازدواج کنند. به نظر می رسد که نظر دینی خاخام شواط بیشتر برای موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل کاربرد داشته باشد که برخی از مأموریتهای مهم خود را با استفاده از مأموران زنی انجام داده که "دشمن" را با شیوه های زنانه به دام انداخته اند. یکی از مشهورترین این مأموریتها، ربودن مردخای وانونو، کارمند تأسیسات اتمی اسرائیل است که در سال ۱۹۸۶ و پس از خروج از اسرائیل و گرویدن به مسیحیت، برای نخستین بار پرده از فعالیتهای اتمی تسلیحاتی اسرائیل برداشت. هنگامی که مردخای وانونو در لندن بود، یکی از مأموران زن موساد به نام شریل بنتوف که خود را توریست آمریکایی معرفی کرده بود با او طرح دوستی ریخت و ترغیبش کرد با هم به ایتالیا بروند، در ایتالیا مردخای وانونو ربوده و با کشتی به اسرائیل قاچاق شد تا محاکمه و مجازات شود. خاخام شواط در نظریه اش هیچ اشاره ای به اینکه مأموران مرد هم آیا برای همبستری با "دشمن" مجوز شرعی دارند یا نه نکرده است. مهرداد فرهمند - بی بی سی، بیروت جمع بندی در پایان یادداشت ها (دوستانه)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:15 AM نتاب پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 10:40 AM سلام، خسته نباشید استاد عزیز! خوب بود که بعد از هر شماره، در آخر یک جمعبندی در چند خط میآمد. این کار خوب بود از طرف دوستانی که خوب آن را هضم کردهاند انجام بگیرد و (بعد از تائید استاد ) در پایان هر شماره نصب شود. پاسخ: آقای نتاب. جمع بندی هم ان شاء الله خواهیم داشت. کامنت های دوستان و نقدی بر آن (دوستانه)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:14 AM رحمانی پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 09:01 AM با سلام خدمت همگی مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ به یاد پوریم زدگان و رخداد پلید و ویرانگر پوریم و به امید شناخت کامل پوریم و مشرکان پوریم ساز با سلام و خسته نباشید خدمت ابرمرد تاریخ شرق میانه ما فقط و فقط می توانیم بگوییم اجرکم عند الله با خواندن هر مقاله ، و البته کامنت ها به سرعت متوجه این موضوع می توان شد که فاصله این دو از نظر مفهومی و ارزش و بار علمی بسیار متفاوت است، مقاله در سطحی بسیار عالی، و برعکس کامنت ها در حدی بسیار مبتدی هستند. البته این طبیعی است، تفاوت دانش استاد خستگی ناپذیر با بقیه عامل این فرق فاحش است اما بیان این موضوع به معنی نفی کامنت گذاشتن و کامنت گذاران نیست، هر چند من معتقدم بعضی ، هدفمند کامنت می گذارند و به عبارتی برای فصل کردن اینجا هستند نه وصل کردن ! اما از دوستان خواهش می کنم بحثهایشان را روی یک مطلب متمرکز کنند، از جنگهای بی حاصل بپرهیزند ، کامنتها مختصر و مفید باشد ، اگر مطلب حرفه ای است و مثلا انتظار پاسخ از استاد وجود دارد پس لطفا با مطالعه وارد بحث شوند، هر چند جوابها اشتباه باشند، یا منتظر باشند استاد جواب بدهند می شود یک کتاب معرفی کرد و فرضت داد مثلا یک ماه بعد روی فصل های کتاب ، به صورت جداگانه و البته در نهایت مجموعا بحث کرد، بهتر است این کتابها را استاد معرفی کند ما سلاحی جز استدلال نداریم ، شنوندگان یا می پذیرند یا نه ؟ بقیه اش با خداست. به هر حال برای پر محتوی شدن و هدفمند شدن باید از نظر همه بهره گرفت "و اگر نبود، روشنگریهای استاد کامل، ما هم در بهترین حالت کدخدامنشی بیش ، نمی شدیم!!! چنانکه اینهمه مسلمان مخلص ،کدخدامنشی بیش نشده اند؟!" وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا پاسخ: آقای رحمانی. مباحث مطروحه در این وبلاگ روزانه پانصد مشتری ثابت دارد ولی کامنت گذاران بسیار اندک شمارند. می توان تصور کرد که کثیری نزدیک به تمام وارد شوندگان به وبلاگ، از موافق و مخالف، ضرورتی در کامنت گذاری نمی بینند. موافقان خود را برای مباحث محفلی تقویت می کنند و بر مخالفان نیز بی اثری فخاشی اثبات می شود. از دوستی قدیمی (دوستانه)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:11 AM رحمانی پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 08:50 AM و اما مسالة با سلام خدمت همگی مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ به یاد پوریم زدگان و رخداد پلید و ویرانگر پوریم و به امید شناخت کامل پوریم و مشرکان پوریم ساز با سلام و خسته نباشید خدمت ابرمرد تاریخ شرق میانه ما فقط و فقط می توانیم بگوییم اجرکم عند الله استاد خستگی ناپذیر ، سختی روزگار باعث فاصله ها است، و البته موجه کردن بهانه ها به هر حال این نشان از دور شدن از شما نیست، به تازگی کمی از کارهای روزمره کاسته شده ... و البته گاها بحث ها و کامنت ها هم خیلی بی معنی شده ، شاید دلیل اصلی حضور نیافتن نوشتاری افراد همین عامل باشد "و اگر نبود، روشنگریهای استاد کامل، ما هم در بهترین حالت کدخدامنشی بیش ، نمی شدیم!!! چنانکه اینهمه مسلمان مخلص ،کدخدامنشی بیش نشده اند؟!" وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا با تشکر فراوان پاسخ: آقای رحمانی. به قول دروگران، خدا قوت. مشغول تصفیه کامنت های بی موردم تا خدا چه خواهد. لزوم مبارزه جهت فشار بیشتر بر دروغگویان و مزدوران (یهود)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:09 AM سعید پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 08:21 AM با سلام خدمت استاد بزرگ پورپیرار استاد فکر میکنم یادداشتهای اخیر شما فشار مضاعفی به کنیسه ها و شعبات فرهنگی آنها بیاورد همانطور که قبلا زیر فشار استنادات شما باد منحوسی همچون آنتی را پس داده بودند امروز فشار این مطالب آنقدر زیاد است که میترسم برای اینکه نم پس ندهند با محتویات کثیف خود بترکند خیلی دوست دارم زمانی را ببینم که عمله های گوش به فرمان فرهنگ دوست !! کنیسه ها برای گریز از غوطه ور شدن در زیر کثافات اربابان خود شاخه قویم بنیان اندیشی را میچسبند پاسخ: آقای سعید. باید صبر و حوصله داشت. زیرا دست پروردگان و نان خوران کنیسه و کلیسا، در حالی که تاریخ و فرهنگ جهان را به کثافات گوناگون آلوده اند هنوز آماده نیستند تا به جرم خویش حتی تلویحا اعتراف کنند. باید مبارزه و تبلیغ کرد تا فشار از بیرون آن ها را از پا بیاندازد. موفق باشید. در مورد نحوه ساخت دیوار های تخت جمشید (تخت جمشید)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:06 AM ایران پنجشنبه 20 آبان ماه سال 1389 ساعت 6:09 PM سلام استاد شما تو مستند دیوار تخت جمشید رو اینجوری تفسیر میکنین که سخره های یک تکه صاف شدن و تشکیل دیوار دادند در حالی که دیوارها بلوک بلوکه این چطور ممکنه؟ پاسخ: تنها نقاط صخره ای را، ابتدا صاف کرده و بعدا با خط انداختن به آن ها نمای بلوک داده اند. بقیه دیوار که قبلا صخره نبوده با بلوک بالا رفته است. برای دریافت کامل تر سری به تخت جمشید بزنید. در ادامه تلاشهایی که پوریم را کوچک تر از واقع می نمایانند ... (پوریم)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:04 AM سرود پنجشنبه 15 مهر ماه سال 1389 ساعت 01:14 AM استاد گرامی ناصر پور پیرار! از نوشته های تان که هر کدام مشعلیست درین تاریکی دروغ ،استفاده می کنم وچشمانم هر روز به تر باز می شوند.خوب شد با همان چشمان بسته نمردیم. با تمام وجود ممنون شما سرود برای دوستانی که این یاداشتها را میخوانند این نوشته سایت بی بی سی را آوردم تا آنچنان که استاد پور پیرار چهره گند و خطرناک یهودیت را افشا کرده آین اعتراف نیز می رساند که یهودیت چسان ضد اخلاق است. درین نوشته به پوریم نیز اشاره رفته است اما خوب آشکار است که برای کم تاثیر کردن نوشته های استاد می خواهند، پوریم را صرف یک کشتار دو روزه وانمود کنند. به لینک زیر مراجعه کنید: http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/10/101005_mf_esther_khashayarsha.shtml یک پیام خصوصی در معرفی مرکز مخالفین حقیر نمای فاجعه بشری پوریم (عجز و آوارگی مخالفان)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 01:01 AM ایمان چهارشنبه 14 مهر ماه سال 1389 ساعت 11:02 PM این پیام خصوصی است لطفا منتشر نکن: http://negareshsevom.com/note.asp#Asr-e-IranAndPurim پاسخ: آقای ایمان. آن سایت جامعه یهود ایران که دو سال است با لباس نو و با نام «نگرش سوم» مطالب بی سر و ته می نویسد و پرچم مظلومیت یهود از جمله در باب پوریم را بر دوش می برد، برای بنیان اندیشان این سود را دارد که مرکز صدور تکرار کنندگان نیاز به نگرش سوم از قبیل اترش و ۲۰۶ را مستقیم تر شناسایی کنند. آقای منصور. به چیزی شمرده نمی شوند، یا بر هیچ پایه و اساسی نیستند را ، در ترجمه آزاد می توان در جای لست منهم فی شیء قرار داد. آمون : جالب است ؛ خودمان آدرس مخالفان خود را ارائه می دهیم و راضی نمی شویم که چنین مطالبی خصوصی بماند ! دیگر چه ؟! یادداشت 45 اسلام و شمشیر به خاطرم هجوم می آورد ! لینک این یکی را هم می گذارم : یک منتقد وارد می شود ... ! (عجز و آوارگی مخالفان)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:54 AM چرا چهارشنبه 14 مهر ماه سال 1389 ساعت 8:31 PM سلام راستش می خواستم نقدی بر آقای پورپیرار داشته باشم فعلا دست نگه داشتم می خواهم با حضور دوستمان توحید باشد اما مهم تر از آن نقدی جدی بر شاگردانشان دارم اگر پیامهایم سانسور نمی شود تا شروع به نوشتن کنم چون دوست دارم در اینجا بنویسم وگرنه تا پیامهای در وبلاگی دیگردر صورت آمادگی بنویسم یا.... پاسخ: شما که آدرس وبلاگی دارید مطالب تان را در وبلاگ خود عرضه کنید و در لینک آن را بگذارید. لزوم ارزیابی مجدد شخصیت های فرهنگی شناخته شده از نظر یهودی زدگی (افراد و شخصیت ها)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:53 AM منصور چهارشنبه 14 مهر ماه سال 1389 ساعت 8:24 PM با سلام. همانطور که در مستند زخم و نشر فرمودید، تاریخ معاصر تنها کسانی را میشناسد که یا با نظام سیاسی حاکم همراه بوده و هستند یا سر در آخور قدرت دیگری داشته و در قالب آن گرایش و حزب با نظام حاکم مخالف بودهاند. تفکرات مستقل مجال عرض اندام نداشته است. این بیان موجز تکلیف تمام سردمداران خیل باصطلاح روشنفکری و مذهبی را برای ما تعیین می کند و مدخل بسیار مهمی را میگشاید. به هر حال اگر هم مجعولات فرهنگی و تاریخی موجود در زمانی دورتر از قرن معاصر تولید شده باشند اما زمان ارائهی عمدهی آنها به همین سالهای قرن اخیر برمیگردد که همین افراد طلایه دار فرهنگ آن بودهاند و در قالب مصحح ، مترجم یا مولف مجعولات بسیاری را روانه عرصهی خالی و بیپیشینه و بیمعارض فرهنگی این ملت کردند. همانگونه که «ایران شناسی بدون دروغ و بدون نقاب » بیشتر به بررسی بی پایگی اسناد و مدارک تاریخی پرداخته است، بنظر میرسد با ورود به تاریخ معاصر باید بیشتر وقت آن به شناسایی هویت پیشگامان دخیل در جعل این تاریخ بپردازد زیرا زمان خلق هیچ مجعول کاغین مهمی منسوب به این قرن نیست. شاهدیم که تمام امکانات و تریبونهای دولتی در اختیار افرادی نظیر خسرو معتضد قرار گرفته که خود را بعنوان شاهدی زنده از تاریخ معاصر میشناسانند اما بلغور کننده همان پیشینه مجعول هستند. همانطور که بارها به حق فرمودهاید حتی سطری از تاریخ معاصر خالی از دروغ نیست ، ما برای بیرون کشیدن حقایق بدون هیج تعارفی تنها سرمایه بنیان اندیشی یعنی وجود شریف و افتخار آمیز شما را داریم که بدون هیچ وابستگی و ملاحظه کاری ، تاریخ معاصر را از اساس میشکافید و بسیاری از حوادث و چهرههای معاصر را از نزدیک درک کردهاید. شاید برانداختن نقاب دروغ از تاریخ معاصر بمعنی از سکه انداختن همهی این چهرهها نباشد، اما همانگونه که فرمودید «شناخت حقیقت تکلیف آدمیست». مثلا در مستند زخم و نشر اشاره کوتاهی به کسانی چون جلال آل احمد داشتید ولی بنظر میرسد در پس این اشاره کوتاه واقعیات بسیاری نهفته است. شاهدیم که حتی در عالیترین مناسب حکومتی این جمهوری از افرادی نظیر «جمال الدین اسدآبادی» «اقبال لاهوری» «فضل الله نوری» و ... بعنوان ارکان حرکت ضد استعماری و بیداری مسلمانان یاد میشود یا افرادی نظیر «دکتر حسابی»«ملکالشعرا بهار، دهخدا، شهریار و ...». اما در شناخت آنها بی نیاز از اندیشه بنیادین نیستیم و ما در این موارد هم نیاز به یاری خدا و روشنگری شما داریم. پاسخ: آقای منصور. رخ داده های ده سال گذشته و سعی جمعی عوامل پنهان و آشکار یهود در برخورد با مبحث کلی تاملی در بنیان تاریخ ایران و ایجاد محدودیت های متوالی و نیز امر به سکوت وسیع رسانه ها در باب این داده های نو به خوبی اعلام می کند که بنیان اندیشی چه آسیب کمر شکنی بر جعلیات یهود پایه در تاریخ و فرهنگ و هویت مردم این منطقه و جهان وارد آورده است. موفق باشید. پروفسور محمود حسابی ، نفیسی ، فروزانفر و چند نفر دیگر (افراد و شخصیت ها)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:49 AM منصور چهارشنبه 14 مهر ماه سال 1389 ساعت 01:16 AM ضمن سلام و تشکر از استاد نازنین بنیان اندیشی از اینکه کامنتهای نامربوط را حذف میکنید. با توجه به اینکه راجع به شخصیتهای فرهنگی معاصر کمتر صحبت شده اگر مناسب دیدید این کامنت را نصب کنید. ضمن اینکه مشتاقیم در مورد بسیاری از افراد مطرح در این حوزه ما را چند قطرهای از چشمه سار حقیقت بهرهمند سازید. بخشی از سخنان علی رضوی، پژوهشگر و مستندساز آزاد در پاسخ به پرسشهای مطرح شده در میزگرد بررسی انتخابات دهم ریاست جمهوری: «... بسیاری دیگر سوابق رعایت ظاهر و شریعت و بعضا حتی مبارزه داشتند: سیدحسن تقی زاده ها، ابراهیم پورباقرها، سعید نفیسیها، سیدمحمدکاظم شریعتمداریها، سیدابوالحسن بنیصدرها و امثالهم چیزی بیش از ابزار فعل صهیونیستها و مفسدین نشدند. ...» رضوی با اشاره به انتشار دو جلد کتاب با عنوان «یادنامه» توسط سفیر وقت رژیم اشغالگر فلسطین در ایران دوران طاغوت، گفت: "مئیر عزری" 15 سال در دوران ستمشاهی نماینده عالیرتبه صهیونیستها در ایران، اخیرا خاطرات خود را با ویراستاری "ساسون بلوم" به عبری منتشر کرد که توسط دوست او "ابراهام حاخامی" برای یهودیان فارسی زبان داخل فلسطین اشغالی ترجمه گردید. "شمعون پرز" در مقدمه کتاب و در معرفی "عزری" آورده است: "دشوار بتوان میان ما اسراییلی ها کسی را یافت که مانند وی از پیچ و خمهای تاریخ و سیاست ایران آگاه باشد. مئیر، هم زبان ایرانیان را خوب می داند، هم با فرهنگ آنان به خوبی آشناست. آنچه ما در آیینه می بینیم، او در خشت خام می بیند. خوی رهبری و تلاش خستگی ناپذیر مئیر به مردم ایران و اسراییل سودهای فراوانی رسانده است و یهودیان بسیاری دنبال او به اسراییل آمدند و توانستند شاهکارهایی پدید آورند که در آغاز، انجام ناشدنی بود.» عزری در قسمتی از خاطرات خود مینویسد: «یکی از نخستین کارشناسانی که در این گذر از اسراییل، [فلسطین اشغالی] دیدار کرد، شادروان استاد سعید نفیسی بود که برای نمایندگی ایران در کنگره خاورشناسان به مونیخ در آلمان رفته بود و در بازگشت -در سال 1957- چند روزی را در اسراییل میهمان وزارت خارجه اسراییل بود. استاد نفیسی یکی از برگزیدگان دانشگاهیان ایرانی است که اگر او را در دوره خود بیهمتا بخوانیم،گزافه نگفتهایم. او نه تنها در دانشگاههای تهران، قاهره و بیروت استادی شناخته شده بود که در دانشگاه علیگره هندوستان و دانشگاههای فرانسه و بلژیک همواره استاد میهمان بوده است. نامبرده از هم اندیشان پروفسور "اورئیل هد" در دانشگاه عبری اورشلیم بود که بارها تاریخ و فرهنگ ایران را به نام کارشناسی برگزیده در کنگرههای جهانی نمایندگی کرده است... نفیسی از خانوادههای سرشناس ایرانی بوده که بنا به گفتهها ریشه یهودی داشتهاند. همچنین برادرش پزشک ویژه شاه و پدرش نیز از نامداران کشور خوانده میشد. یکی دیگر از برادرانش "فتح الله" از سران شرکت ملی نفت ایران بود...» عزری می گوید: «سپهبد کیا در پاییز 1958 مرا با استاد "بدیع الزمان فروزانفر"، سرپرست دانشکده الهیات دانشگاه تهران، آشنا کرد. شادروان فروزانفر با بسیاری از پیشوایان شیعه در ایران نزدیک بود و یکی از پیشوایان نامداری که هم میان تندروها(!) و هم میان دستگاههای دولتی نام و نشانی داشت و از کانال فروزانفر با وی آشنا شدم، "ظهیر الاسلام"، امام جمعه مسجد سپهسالار بود. دکتر "حسن امامی"، استاد دانشگاه و امام جمعه تهران و خواهرزاده ظهیرالاسلام در دانشکده حقوق دانشگاه تهران، حقوق مدنی تدریس میکرد و رایزن امور مذهبی شاه بود... فروزانفر دانشمندی ارزنده بود که پیگیری همکاری میان ایران-اسراییل و پاسداری از فرهنگ دو ملت را به سود هر دو کشور می دانست... از فروزانفر خواستم در دیداری با [آیتالله العظمی محمد کاظم] شریعتمداری، او را در برابر تندروی های گروه میهمان [گروه مصری به رهبری "حسن شلتوت"، رئیس دانشگاه الازهر مصر] آگاه کند. فروزانفر کنار دست شریعتمداری روی زمین نشست و من هم کنار دست وی، فروزانفر پس از خوش و بشی کوتاه گفت: «شخصیت نادری را به حضورتان آوردهام»، بلکه به یاری حق و دعای خیر شما بتواند افتخار خدمتی داشته باشد. ابوی این جوان از خدمتگزاران صادق مملکت بوده و خودش نیز مؤمن باتقوایی است که در اسراییل به مردم و مملکت ایران خدمت کرده و عشق و ایمان معنوی و اعتقاد به اصول مذهبی او را به اسراییل کشانده و به منظور اجر اخروی و صواب باقی، جریدهای وزین را به زبان فارسی برای ایرانیان آن دیار منتشر میکند. با آرزوی خدمت به بیت آباء و اجدادی، سازمانی از ایرانیان در اسراییل تشکیل داده که دائم در فکر برداشتن قدمی مفید برای کشورشان هستند؛ مزید بر کل این خصوصیات مرضیه، در مورد فریضههای اسلامی و واجبات عینی نیز با ما معاضدت های مستحکمی دارد و مسلمانان اسراییل را با ما متحد میکند. چندی از شخصیتهای مذهبی و عائلههای رجال شیعه را برای معالجه به اسراییل فرستاده است که همه به سلامتی مراجعت کردهاند، عطف به آنچه که قبلا به استحضار مبارک رساندم شخصا شرفیاب شدهاند تا جنابعالی با صوابدید خودتان سوالاتی را که ضروری تشخیص میدهید مطرح بفرمایید. از این بنده ناقابل بشنوید و اظهر من الشمس بدانید که او صالحترین و صادقترین کسی است که با بلاغت و بصیرت میتواند به سوالات حضرت آیتالله العظمی جواب دقیق بدهد. فروزانفر پس از پایان سخنانش خود را به گوش شریعتمداری نزدیکتر کرد و پرسید: حضار باید تشریف داشته باشند؟ شریعتمداری نیز آهسته پاسخ داد: آقایان برای همین منظور دعوت شدهاند. هر کدامشان صاحب نفوذی هستند و سپس رو به من کرد و گفت: خوشوقت جوانی که در ایران متولد شده، در ایران بزرگ شده، به اسراییل رفته تا به ایران خدمت کند و دوباره به ایران برگشته تا به خدماتش ادامه بدهد. ما از شما متشکریم. از شما قدردانی و به شما خوشآمد می گوییم. ما برای یهودیان ارزش زیادی قائل هستیم... «شنیدهایم که در تمام کنیسه ها به جان شاه مسلمان ایران دعا میکنند و برای ما همین بزرگترین دلیل است که ملت شما نمک ناشناس نیستند....» شریعتمداری از من خواست اگر چیزی برای گفتن دارم بگویم؛ با ستایش خداوند یکتا و سپاسگذاری از وی گفتم «از اینکه رخصت داده شد تا افتخار عظیم مجالست حضرت آیتالله العظمی، قطب شیعیان عالم(!) نصیبم شود خدای ارحم الراحمین را شکر می گویم و به درگاهش استغاثه میکنم، عمر حضرتشان ظل توجهات امام زمان فرج الله تعالی طویل گردد (این گفتار از پیش با شادروان فروزانفر هماهنگ شده بود....) چند روز پس از این دیدار، روزنامههای ایران با آب و تاب از گفتگوهای سه ساعته شیخ شلتوت و همراهانش با آیت الله شریعتمداری در زمینه نزدیکیهای شیعه و سنی نوشتند؛ ولی به گفته روزنامهها، آنگاه که به رایزنی در رویدادهای سیاسی رسیده بود، آیت الله در پاسخ به پرسشهای پافشارانه شیخ شلتوت گفته بود: این مسائل به ما مربوط نیست، ما با سیاست کاری نداریم، سیاست کار شاه و دولت و مجلس است. این دیدار، آب پاکی به دستهای گروهی ریخت که با آرزوی آفریدن تنشهای بزرگ [بین صهیونیستها و ایرانیان] به ایران آمده بودند. از نزدیکانم در دربار نیز شنیدم، آهنگ کوبنده سخن گفتن شاه با گروه [شلتوت] بر این راستا بود که روحانیت نباید خود را به کارهای سیاسی بیالایند. ریشه را دریافتم که به دنبال گفتگوهای ما با شریعتمداری و گزارش این دیدار از زبان فروزانفر به شاه بوده است. شلتوت در ژوئیه 1960 نامهای به شاه نوشت و به رسمیت شناختن اسراییل را برای کشوری با مردمی شیعه نادرست خواند، اما شاه در پاسخ نوشت: این شناسایی به سال 1950 باز میگردد...» عزری مینویسد: «اسدالله علم همچنین نخست وزیران پس از وی مانند امیرعباس هویدا که روز 25 ژانویه 1965 به نخست وزیری برگزیده شد در زمینه پارهای دشواریهای جوانان و دانشجویان ایرانی با من رایزنیهایی داشتند که یکی از بزرگترین دشواری هایی که مایه نگرانی سران کشور شده بود، پدیده چپ گرایی در میان جوانان و روش های پیروزمندانه این جهانبینی را در شکار آسان دانشجویان باید بخوانیم که عامل اصلی آن حزب توده بود. پیرو فراخوان دولت ایران، موشه گیلبوعا، سرپرست بخش همکاری و یاریهای اسراییل به کشورهای دوست در وزارت دفاع این کشور، برای دیداری به تهران آمد. گیلبوعا در سراسر کشور بازدیدهایی فشرده نمود، در گزارش 30 برگیاش به شناسایی کاستیها و راههای از میان بردن آنها پرداخته بود. بزرگترین سازمان پویایی که به گونهای نوجوانان را در ایران گرد یکدیگر میآورد، سازمان پیشاهنگی سراسری کشور بود که کم و بیش 60 هزار دختر و پسر جوان از 10 تا 20 ساله را در خود جای داده بود. گفتنی است شاه و شه بانو از پشتیبانان این سازمان بودند.... گیلبوعا برنامهاش را به دو تن پیشکش کرد، یکی دکتر "نصرالله شیفته" دستیار نخست وزیر، دیگری "م. ح".... یهودیان در تهران چند آموزشگاه مانند "آلیانس" یا اتحاد، "کوروش"، "اوتصرهتورا"، اتفاق داشتند. کسان دیگری نیز بودند که در برپایی سازمان جوانان در ایران توانستند گام های ارزنده بردارند. یکی از روزنامهنگار نامدار "ن. خ" بود و سردبیری چند رسانه را به دوش میکشید. از روز 10 تا 21 اکتبر 1957 میهمان وزارت خارجه اسرائیل بود که گزارش های سودمندی از دیدارش به آگاهی مردم ایران رساند. در نخستین کنگرهای که برای جوانان سراسر کشور برپا کرد، سازمانه ای جوانان اسرائیل را ستود و از من خواست در این زمینه سخن بگویم.... این روزنامهنگار سازنده، پس از چندی، دید و بازدیدهای دو سویه جوانان ایرانی و اسرائیلی را از دیدنی های هر دو کشور برنامهریزی کرد و به گسترش هستهای که باور داشت آیندهای درخشان برای جوانان ایرانی دربر خواهد داشت میدان داد. موشه گیلبوعا یکبار دیگر در سال 1965 به ایران آمد... در دیدارهای دو سویه دانشجویی، گروهی از کارشناسان اسرائیلی پی بردند که دانشگاهها یکی از بهترین پناهگاههای دانشجویان چپ است. گروهی که خود را "مارکسیست های اسلامی" میخواندند نیز در این میان به گسترش باورهای خویش و یارگیری میپرداختند. گروه هایی نیز بودند که خود را وابستگان به "جبهه ملی" میخواندند که "محمد مصدق"، نخستوزیر سال 1953 در ایران و رویداد ملی شدن نفت، پیشوای این جبهه بود. ایرانیان بیشتر به اسرائیل میآمدند تا اینکه دانشجویان اسرائیلی به ایران. نخستین گروه دانشجویان ایران در دوره فرماندهی "تیمور بختیار" بر ساواک از اسرائیل دیدن کردند. سیدابوالحسن بنیصدر، که به انقلاب آیتالله خمینی پیوست و نخستین رئیس جمهور شد یکی از نخستین دانشجویان ایرانی از همین گروه ها بود که از اسرائیل دیدار کرد. آرمان بنیصدر، برهم آمدهای از باورهای حزب توده، گرایش های مذهبی و مردمی مائوئیست های چین بود؛ شاه و دستگاه های دولتی میخواستند دانشجویی مانند او را با گرایش های ایرانی، آرمان و فرهنگ میهن دوستی بیشتر آشنا کنند. بنیصدر سه ماه در اسرائیل بود و با گروه های گوناگون دانشجویی و سازمان های جوانان دیدار کرد. برخوردهای وی در این دوره بسیار پسندیده بود و در بازگشت به ایران با دانشجویان و دوستانش از نکتههای سازنده مردم اسرائیل و پشتکار و هنر و بردباری این مردم سخن میگفت... بنیصدر کم و بیش یک سال پس از دیدارش از اسرائیل دیگر پیوندی (ارتباطی) با اسرائیل نداشته است.(!) ن.ت، یکی دیگر از دانشجویانی بود که آن روزها از اسرائیل دیدار کرد و همواره به این سرزمین و مردمش وفادار ماند. او در دانشکده "علوم اجتماعی" دانشگاه اورشلیم به آموزش پرداخت. با گرایشهای تند و بیچون و چرا در فرود و فراز رویدادهای 1979 به پیروان آیتالله خمینی پیوست و آنچه در توان داشت در راه رژیم اسلامی پیشکش کرد. پس از فروکش نمودن تب و تابها به انگیزهای ناشناخته دستگیر شد و چندی در زندان بود و سپس آزاد شد. اینکه پدیده فراخوان (دعوت) دولت اسرائیل از دانشجویان ایرانی برای بازدیدی آموزشی، شیفتگان فراوانی را به سوی خود نکشید، ولی بازتابی خوشایند به دنبال داشت. یکی از کسانی که در این زمینه بیش از دیگران میکوشید، "س. ا"، سرپرست امور دانشجویی در دانشگاه تهران بود. "س. ا" از خانوادههای سرشناس ایران و گرایش فراوانی به پیشبرد زندگی دانشجویان و دانشگاههای کشور داشت...» منبع : http://bahram54.blogfa.com/8804.aspx پاسخ: آقای منصور. یکی دیگر از سرداران و سردستگان پنهان در ورای این گونه امور و پیشاهنگ باستان پرستی و ضدیت هیستریک با عرب و اسلام به اصطلاح پروفسور حسابی بود که با شگردی ویژه و به عنوان دانشمند که نمی دانم زمینه دانش او در چه گرایش و مایه بود در پس پرده بازی ها داشت. امیدوار باید بود که از میان جوانان علاقمند به کوچه گردی در تاریخ معاصر کسانی تاریخ رجال ایران در دوران پس از مشروطه از معمم و مکلا را بدون رتوش منتشر کند. مسجد تاریخی فهرج و معماری ساسانیان (احیاء وحدت مسلمین)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:43 AM مجید نصراصفهانی سه شنبه 13 مهر ماه سال 1389 ساعت 12:38 PM ساخت مسجد جامع فهرج به نیمه اول قرن اول هجری برمی گردد. این مسجد، تنها مسجدی در جهان اسلام با قدمت زیاد است که ساختمان آن از ابتدا تا کنون تغییری نکرده است. مسجد از نوع شبستانی و فاقد ایوان است. اگرچه بین باستان شناسان اختلاف نظر وجود دارد اما ظاهراً مسجد جامع فهرج قدیمی ترین مسجد ایران است. هرچند برخی مسجد تاریخانه دامغان را قدیمی ترین مسجد ایران می دانند. درحال حاضر مسجد تاریخانه صرفاً کاربرد بازدید و گردشگری دارد اما مسجد جامع فهرج کماکان زنده و پویا بوده و در آن نماز برپای می دارند. هشت ستون بزرگ، شبستان کوچک و شکل بنا، انسان را به یاد ساختمان های دوره ساسانی می اندازد. منار گلی نه چندان بلند مسجد در قرن سوم به بنای اصلی اضافه شده، که در عین حال راه دسترسی به پشت بام نیز می باشد. این مسجد، همچون بسیاری دیگر از مساجد جامع دارای درهای ورودی متعدد می باشد. وارد مسجد که می شوید هیچ اثری از محراب، گنبد، کتیبه، کاشیکاری و سایر صنایع و تکلف هایی که بعدها در ساخت مساجد مرسوم گردید نمی یابید. سادگی آن صداقت هزار و چهارصدساله ای را گواه است، بی آنکه زنگار ریا، چهره دلنشینش را رنگین کند. این بنا به شماره 906 در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.؟؟ پاسخ: آقای اصفهانی. همین که گمان کنید در نیمه اول قرن اول هجری در فهرج مسجد ساخته اند، خود به خود دروغ بزرگ یورش عرب مسلمان شمشیر به دست به ایران را پذیرفته اید. ضمن این که اگر فهرج در قرن اول هجری مسجدی بدان جمال و استحکام داشته است، پس کاش آدرس آب انبار و حمامی در فهرج قدیم را ارائه می دادید تا بدانیم مومنین پیش از ورود به مسجد کجا غسل و وضو می کرده اند؟! از یک شهر فقط یک مسجد باقی نمی ماند. ضمنا این بار که مشغول به یاد آوردن معماری ساسانیان بودید، مرا هم همراه ببرید که ده ها سال است در اشتیاق دیدار از یک بنای ساسانی ام. ثواب دارد. الغرض به تر است قبل از صدور رای تاریخی چند تایی از یادداشت های مربوطه را نیز بخوانید. میزان استاد به برخی نظرات (هخامنشیان)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:41 AM مجید نصراصفهانی سه شنبه 13 مهر ماه سال 1389 ساعت 12:03 PM سلام استاد نظرات انتقادی سارا پومری درخصوص نزاد اریا یی و (نقش مهاجرت اریایی ) ویا تحقیقات گسترده نانسی دماند درباره بطلان فرضیه نژاد اریایی ویا تردیدهای هوشمندانه اقای (بریان ) درکتاب تاریخ امپراطوری هخامنشیان ........ برای شما چقدر قابل استناد است؟ پاسخ: به قدر نیمه ای از پوست یک تخمه کدو!؟ آرامش ، این بار بعد از طوفان کامنت ها (متفرقه)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:39 AM reza سه شنبه 13 مهر ماه سال 1389 ساعت 06:30 AM با سلام پس از یک دوره پر تلاطم و گفتم گفتی های بی انتها ، اوضاع بیش از اندازه آرام شده. آیا این بدین معنی است که به جز مجادلات و مباحث قومی و فرقه ای بی نتیجه، در دیگر زمینه ها چیز دندان گیری برای عرضه نداریم؟ پاسخ: آقای reza. کامنت های خارج از موضوع و با بار اندک فرهنگی، نصب نمی شود. کسانی به محض ورود و خواندن چند سطر از یادداشتی منفرد، شروع به اظهار نظرهای ۵۰ سطری می کنند، بی آن که حتی از عنوان آن ۲۸۵ یادداشت دیگر با خبر باشند. شعر و ادب فارسی و سکه های معتبر (زبان ها)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:38 AM احسان دوشنبه 12 مهر ماه سال 1389 ساعت 12:02 PM این هم از تکرار سوالات ۱- قدیمیترین سکه های اسلامی (که تقلبی نباشد) متعلق به چه دورانی است؟ در زمان پیامبر برای انجام معامله از چه چیز استفاده میکردند؟ ۲- اولین اثر واقعی ادبیات فارسی چیست؟ پاسخ: آقای احسان. منظورتان از ادبیات قصه نویسی و سرودن شعر است؟ جعل لوگوی بیستون (کتیبه ها)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:35 AM بختیار یکشنبه 11 مهر ماه سال 1389 ساعت 11:17 AM با سلام خدمت استاد و کسب اجازه در دو رسامی فلاندن و راولینسون که ارائه فرموده اید هیچ اثری از وجود لوگویی روی سر اهورا مزدا نیست مخصوصا در تصویر سمت راست که حتی به شکافهای اطراف سر اهورا مزدا هم توجه شده است بعید است که به لوگو بی توجه بوده باشد. آیا نمیتوان نتیجه گرفت که اصلا لوگویی وجود نداشته است و تنها در این قسمت سنگ صاف شده بوده است؟ بعدا برای قرار دادن لوگوی خورشید مجبور به جاسازی آن لوگو شدهاند؟ یعنی در واقع این تغییر در فاصل بعد از رسم این رسامیها توسط فلاندن و راولینسون و قبل از 130 سال پیش میتواند باشد؟ پاسخ: آقای بختیار. اصل اثبات دست بردگی در کتیبه ها و نقوش است، ضمن این که کسی تاکنون از وجود این جا به جایی باخبر نبوده است تا در اندیشه زمان انجام آن باشد. ویروس ساخت اسرائیل ؟! (یهود)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:33 AM حسین محمدی شنبه 10 مهر ماه سال 1389 ساعت 12:58 PM به گزارش عصر ایران روزنامه " دیلی تلگراف " بریتانیا به نقل از کارشناسان امنیت رایانه مدعی شد که یک واحد حملات سایبری در ارتش اسراییل احتمالا کرم اینترنتی استاکس نت را به هدف تخریب و ایجاد مانع در برنامه های هسته ای ایران تولید کرده است . دیلی تلگراف در تشریح دلایل ادعای دست داشتن اسراییل در این پروژه حمله سایبری نوشت که کارشناسان امنیت رایانه که از ماه ژوئن سال جاری روی این کرم رایانه ای تحقیق می کنند در تحقیقات خود متوجه شده اند که در کد این برنامه ویروسی اشاره ای به تورات را کشف کرده اند که به اسرائیل به عنوان منشاء حمله اخیر در فضای مجازی اشاره دارد. به نوشته این گزارش این کد شامل واژه لاتینی " درخت مورد " در کتاب تورات است. واژه عبری برای درخت مورد نام اولیه " استر " ملکه یهودی امپراتوری پارس بود. دیلی تلگراف به نقل از رالف لانگر می نویسد با خواندن تورات می توان پیوندهایی میان این کرم رایانه ای و اسراییل حدس زد . متخصصان معتقدند یک علامت توراتی در اعماق کد نویسی ویروس کامپیوتری استاکس نت وجود دارد . بنا به گزارش دیلی تلکراف و به نقل از کارشناسان رایانه این علامت " کلمه مرنوس " است که می توان آن را به عنوان علامت استر یا داستان سفر استر در تورات قرائت کرد. براساس این داستان یهودیان برای نابودی فارس ها دست به حمله پیشگیرانه علیه آنها می زنند . پاسخ: آقای حسین محمدی. نام اولیه و توراتی استر، هدسه است که با استاکس بی قرابت نیست. ضمنا بخش آخر موضوع که گویا یهودیان برای نابودی فارس ها دست به حمله پیش گیرانه می زنند، شبیه شوخی است. اشکالی بر مستند طوفان نوح (مستند طوفان نوح)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:26 AM کرامت پورترک جمعه 9 مهر ماه سال 1389 ساعت 02:01 AM سلام استاد شما در مستند طوفان نوح اثبات نمودید که در مرکز ترکیه آثار یونانی و رومن یافت نمی شود و تنها در حاشیه ترکیه دیده می شوند. این در حالی است که در آنکارا که شهری در مرکز ترکیه است ما اثری باستانی را می بینیم که به نام ستون ژولیان امپراطور روم معروف است . لینک تصویر http://en.wikipedia.org/wiki/File:AnkaraColumnFar_c.JPG این امر چگونه امکان پذیر است؟ پاسخ: آ قای پورترک. آنکارا شهری کاملا جدید است، در مرکز ترکیه نیست و در شمال غرب آن است و آن ستون هم کاملا جدید است. ضمنا از طریق بروشورهای جهانگردی نمی توان برداشت های تاریخی کرد. فاصله در حک کتیبه ها (تخت جمشید)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:23 AM تلمیذ پنجشنبه 8 مهر ماه سال 1389 ساعت 2:02 PM درود بر استاد پورپیرا کبیر اگر اثبات شود که کتیبه های به اصطلاح پارسی باستان بیستون هم قلابی است آنگاه این سوال پیش می آید که این اصطلاح« هخامنشی» را از کدام منبع به سازندگان تخت جمشید و بیستون اتلاق کرده اند؟! و یک سوال آزاردهنده دیگر این که چرا داریوش کتیبه خود را نه در جایی در حوالی تخت جمشید بلکه صدها کیلومتر دورتر در یک بیغوله حک می کرده است؟! پاسخ: آقای تلمیذ. هنوز هم باید حوصله کرد. در حاشیه برداشت از کتاب اسلام و شمشیر (اسلام و شمشیر)یکشنبه 23 آبان 1389 ساعت 00:20 AM عابر پنجشنبه 8 مهر ماه سال 1389 ساعت 12:15 PM سلام استاد ممکن است بیشتر توضیح بدهید چون بدلایلی برایم خیلی مهم است ببخشید که وقتتان را میگیرم و مزاحم میشوم. خدا نگهدارتان باشد. پاسخ: آقا یا خانم عابر. اگر به ماهوی گفت و شنید زیر دقت کنید، مطلب بسیار ساده می شود: سلام آنطور که از کل قرآن استنتاج میشود، قابل تصور نیست که خداوند اصرار یا تمایلی به وجود اشتراکاتی بین مسلمانان و یهودیان داشته باشد! ایام الله نیز گویا با توجه به آن دو آیه، همان ایام پاداش و جزاست. ________________________________________ سلام من سخن از یکتاپرستان آن زمان کردم که آیین توحیدی خود را به جای میآورده اند من به پیروان موسی و عیسی و یحیی و... اشاره دارم. خانم حاجی زاده باید قبول کرد ما مسلمین در هیچ دوره و زمانه ای تنها یکتاپرستان زمین نبوده و نیستیم. اگر از این نگاه یک جانبه فاصله بگیرید آنگاه آیات بسیاری را خواهید دید که سخن از وحدت و یکپارچگی بین یکتاپرستان دارد و قرآن اصلا کتابی نیست که برای مسلمین نازل شده باشد بلکه مخاطب آن «ایها الذین آمنوا» است. همین اشارات کوتاه نشان می دهد که پاسخ دهنده نه فقط برداشت درستی از مجموعه قرآن ندارد و نکات اصلی مطالب اسلام و شمشیر را درک نکرده ، بل نگاه اش به مواضع و مفاهیم آیات، کنیسه ای و مشرکانه است. آمون : ترجیح داده شد که متنی که نوشته استاد پورپیرار نیست ، italic نوشته شده باشد. چند کامنت پایین تر، کامنتی دیگر جهت توضیح بیشتر این متن به شکلی مطایبه و تا حدی خنک موجود است : تناقض ظاهری در نوشته های آقای ناصر پور پیرار (متفرقه)چهارشنبه 7 مهر 1389 ساعت 11:50 AM *** سه شنبه 6 مهر ماه سال 1389 ساعت 10:29 PM استاد با سلام یادداشت ۲۸۴ را خواندم و خسته نباشید خدمتتان عارضم. از روی کنجکاوی سوالی داشتم البته مختارید که جواب ندهید: تا انجا که یادم هست در مجموعه کتب ۱۲ قرن ستون به تفضیل در مورد کتیبه بیستون صحبت کردید ولی یادم نمیاد که منکر جعلی بودنش بوده باشید. تنها بخش مشترک بین مقاله ۲۸۴ و یادداشتهای قبلیتان لوگوی فراز کلاه است. سوالم این است که:آیا جدیدا به این حقیقت (جعلی بودن این کتیبه) رسیدید که چکیده آن یادداشت ۲۸۴ هست؟ یا در گذشته به دلیل آماده نبودن بستر مناسب و همچنین هضم نشدنش توسط مخاطبین تان از ارائه زود هنگام صرفه نظر کردید. پاسخ: آقای ***. اسلوب بررسی ها در این وبلاگ به دلیلی موجه، ثابت است. هر ورود ثقیل و کلانی که هضم آن دشوار بنماید، به اجزاء کوچک تر تقسیم می شود. به تر است حوصله کنید. مصاحبه منتشرنشده با روزنامه شرق در باب جعلی بودن تمام کتاب قدیم (کتابت و کتاب نویسی)چهارشنبه 7 مهر 1389 ساعت 11:31 AM *** سه شنبه 6 مهر ماه سال 1389 ساعت 10:08 PM نمیخوام بحث گذشته را مجددا باز کنم ولی جهت کامل شدن و تمام شدن بحث ، قسمتی از متن مصاحبه چاپ نشده استاد با روزنامه شرق را عینا درادامه ارائه میکنم: سوال:پس اینهمه مراجعی که از قرون اول و دوم ذکر می کنند،چه هستند؟ جواب:کذب است.چون یا باید خطی معرفی کنند که کتاب نویسی با آن میسر باشد یا اقلا یک اندازه پنج در پنج سانتیمتری از اینهمه کتاب،باقی مانده باشد که به ما نشان بدهند!چنین چیزی نیست.نه عینی دارد و نه به شکل ذهنی قابل اجراست.تنها نوشته هایی که در طول سه قرن اول داریم پاره قرآن نویسی هاست. اگر از این پاره قرآن نویسی ها که قرآن های رسمی نیست و کاملا شخصی است بدین معنا که اگر کسی ده تا آیه از قرآن حفظ بوده،با خط خودش چنانچه فقط خودش بتواند بخواند این را بر روی پوستی یا پارچه ای یا چیز دیگری می نوشته و نگه می داشته است.اصلا کسی در این خطه پهناور اسلام عرب نبوده است.عرب فقط در نجد است.در مکه و مدینه است.بقیه به تدریج عربی یاد گرفته اند.هیچ فرقی نمی کند شمال آفریقایی یا خراسانی یا یمنی یا لبنانی ،اینها همه عربی یاد گرفته اند.سیصد سال این فرآیند یادگیری زبان عربی طول کشیده است.یعنی ده نسل سعی در یادگیری عربی داشته اند تا بالاخره نسل دهم توانسته عربی را حرف بزند و بفهمد،آنهم در غرب جهان اسلام. مثلا یک مصری، که عرب نبوده است. بنابراین وقتی این ملتها عرب شدند به موازات آن خط بدوی عرب که اصلا قابل خواندن نبوده است نیز اسلوبی پیدا کرد و دارای نقطه و زیر و زبر شد تا بعد از آن به تدریج قرآن نویسی برای اینهمه آدم و ملت باب شد و سپس کتاب نویسی رونق گرفت.اثبات این مطلب زیاد سخت نیست،فقط نیاز به بحث دارد و هرکس که مدعی است می تواند وارد گود بشود.کسی که می گوید ابن الندیم در الفهرست چیزی نزدیک به سی هزار کتاب را یا معرفی کرده است یا آدرسش را داده است. چطور از این سی هزار کتاب حتی به اندازه کف دست موجود نیست؟چطور از این پاره قرآن نویسی ها نزدیک دو سه هزار نمونه موجود داریم ولی از این سی هزار کتاب حتی یک نمونه کوچک نداریم؟ اصلا روی پوستی یا استخوانی برای من بیاورید که در سه قرن اول و بعد از اسلام روی آن حدیثی یا فقهی یا تاریخی نوشته شده باشد.اصلا چنین چیزی وجود ندارد.من نیز میدانم وجود ندارد و دنبال مسخره کردن خودم نیستم.همه موزه های جهان را نیز اگر بگردید نیز چنین نوشته هایی پیدا نخواهید کرد.آنگاه آن اتهامی را که به عرب می زنند که آدم کشی کردند و رودهای خون جاری کردند و از سیلاب خون آسیابها را چرخاندند،این مطالب از کتابهایی گفته می شود که می گویند در قرن دوم نوشته اند.به طور مثال،تاریخ مدائنی و نویسنده اش ابوالحسن مدائنی!.بگویند مدائنی کیست و تاریخ مدائنی کجاست؟چرا کسی نشانه ای از اینگونه اشخاص و از کتابهایی که مدعی اند،ندیده است؟باید عین کتاب را به ما نشان بدهند نه اینکه نقلی مبنی بر اینکه این کتاب زمانی وجود داشته است.مثلا کسی در قرن ششم مدعی می شود ابوالحسن مدائنی در قرن دوم گفته است!.خوب من می گویم نگفته است!. به همین سادگی. بنابراین سراسر مستنداتی که موکول و مربوط به اسناد نوشتاری قرن اول و دوم و سوم می شود،مطلقا جعل است و نمی تواند واقعیت داشته باشد چون از نظر فنی غیر ممکن است.مضاف بر اینکه ما عینی نیز نداریم.پس زمانیکه نه خطی وجود داشته و نه عینی موجود است،از چه چیزی صحبت می شود؟چگونه یک خراسانی ،خطی را که نه نقطه دارد نه اعراب، می تواند بخواند؟مثلا یکون را تکون بخواند یا نکون یا بکون بخواند؟چون نقطه ندارد.ضمنا این آدم که ن،ک،ت و ... ندارد.!پس اصلا چیزی از این متن نمی توانسته است بفهمد.یک شمال آفریقایی خط خودش را داشته است.یک مصری هم همینطور.تاریخ نویسان ما هم مدعی اند که در ایران خط پهلوی بوده است.پس کسی که خط پهلوی داشته است چگونه می توانسته است نوشته عربی را بخواند؟و چگونه کتاب می نوشته است؟ آمون : با توجه به یافت نشدن اصل مقاله و اینکه منتشرناشده است و عدم نمایش سورس اصلی و اهمیت آن، به همین صورت در این وبلاگ نمایش داده می شود. در صورتیکه اصل مقاله موجود / یافت شود، امکان دارد به شکل فایل، در بخش ضمیمه بلاگ اسکای، آپلود و در اختیار دوستان قرار داده شود. کاتیانوس کاسوویچ (افراد و شخصیت ها)چهارشنبه 7 مهر 1389 ساعت 11:22 AM رامین.ص سه شنبه 6 مهر ماه سال 1389 ساعت 5:02 PM باسلام: استاد گرامی در راه گشوددن حقایق خدا یاورتان باشد.اگر امکانش است اسم "کاسوویچ" و کتابش را اگه در ایران موجود است بیان فرماییدو همچنین نام ایشان را به صورت انگلیسی بنویسید. باتشکر فراوان. پاسخ: اقای رامین. اگر به فارسی هم ؛کاتیانوس کاسوویچ؛ را سرچ کنید، جواب می گیرید. نام کتاب اش هم ؛کتیبه های باستانی فارسی ـ هخامنشی؛ ۱۸۷۲ است که نسخه فارسی ندارد. عدم انطباق مجازت الهی با قوانین شناخته شده بشری ناشی از چیست ؟ (نکات بدیع و آموزنده)چهارشنبه 7 مهر 1389 ساعت 11:16 AM اکبر چهارشنبه 7 مهر ماه سال 1389 ساعت 04:42 AM در درون آتش گداخته دوزخ(کوره آدم سوزی !؟) عقرب و مارها مشغول گزیدن بدن جذغاله شده گناهکاران هستند. این امر با کدام قوانین خلقت مطابقت دارد!؟ پاسخ: اخوی. حرف بچه های تازه دیپلم گرفته و از همه جا بی خبر را می زنی. به ذهن ات رجوع کن ببین آرزوی به تنور انداختن چند نفر را داری؟! |
درباره نظرات ارسال شده و پاسخ هایی که استاد ناصر پورپیرار ارائه می دهند
شنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۹۱
پست 240 تا 268
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر